باید بدانیم که داستان تأسیس ملکوت الهی در جهان انسانی و نجاح و فلاح نهائی جامعهء بشری؛ موضوع اصلی "کتاب مقدّس" و سایر کتب مقدّسهء الهی است. و هر یک از ظهورات الهی و کتب ربّانی در ادوار پیشین، کم و بیش حامل مژده، بشارت و نبوّات بسیار به این واقعهء عظیم جهانی میباشد. در حقیقت خداوند بزرگ طرح و نقشهء رستگاری نوع انسان را که "ثمرهء عالم محسوس و جزءِ اعظم تمامی خلقت از محسوس و غیر محسوس" است، پیش از آفرینش هستی، به "روز رستاخیز" که در آیات یزدان پاک "یوم اللّه" نامیده شده، موکول فرمود. ما انسانهائی که در این "روز" در روی کرهء زمین هستیم و شاهد و ناظرظهور این موهبت بزرگ یعنی "استقرار ملکوت الهی در روی زمین" هستیم؛ سزاوار است که بکمال سرور و نشاط وغایت افتخار بخود ببالیم و دمی از یاد خداوند منّان غافل نمانیم! گرچه هرگز از عهدهء شکر و سپاس چنین نعمتِ بی نهایت بر نخواهیم آمد! من در این خدمت بسیار مشکل، بخداوند پناه میبرم و در غایت خاکساری از آن محبوب و معبود یکتا یاری و یاوری میخواهم که از قصور و خطا حفظم فرماید.
این نوشتار را به بیان “هدف دین یزدانی” که تأسیس و استقرار حکومت یزدان پاک در جامعهء انسانی در "طلوع دو مظهر کلّی خداوند طلعت باب و جمالقِدَم" است؛ اختصاص داده به عنوان هدیه ای خاصّ به عزیزان تقدیم میدارم!
باید بدانیم که داستان تأسیس ملکوت الهی در جهان انسانی و نجاح و فلاح نهائی جامعهء بشری؛ موضوع اصلی "کتاب مقدّس" و سایر کتب مقدّسهء الهی است. و هر یک از ظهورات الهی و کتب ربّانی در ادوار پیشین، کم و بیش حامل مژده، بشارت و نبوّات بسیار به این واقعهء عظیم جهانی میباشد. در حقیقت خداوند بزرگ طرح و نقشهء رستگاری نوع انسان را که "ثمرهء عالم محسوس و جزءِ اعظم تمامی خلقت از محسوس و غیر محسوس" است، پیش از آفرینش هستی، به "روز رستاخیز" که در آیات یزدان پاک "یوم اللّه" نامیده شده، موکول فرمود. ما انسانهائی که در این "روز" در روی کرهء زمین هستیم و شاهد و ناظرظهور این موهبت بزرگ یعنی "استقرار ملکوت الهی در روی زمین" هستیم؛ سزاوار است که بکمال سرور و نشاط وغایت افتخار بخود ببالیم و دمی از یاد خداوند منّان غافل نمانیم! گرچه هرگز از عهدهء شکر و سپاس چنین نعمتِ بی نهایت بر نخواهیم آمد! من در این خدمت بسیار مشکل، بخداوند پناه میبرم و در غایت خاکساری از آن محبوب و معبود یکتا یاری و یاوری میخواهم که از قصور و خطا حفظم فرماید.
0 Comments
آنچه در این سلسله نوشتارها خطاب به عزیزان ارائه شد، کم و بیش تاریخ وقایع و حوادثی است که در عصر اوّل، یا عصر رسولیِ آئین نازنین یزدانی در مدّت 77 سال و اندی (عهد اعلی’ 19 سال،عهد ابهي’ 40 سال و عهد میثاق 29 سال) در جهان انسان در رابطه با ظهور دور بهائی واقع شده عالم انسانی را در مسسیر رشد و تکامل هدایت نمود. در این نوشتار آخرین پرده از این درام آسمانی را بکوتاهی به نظر عزیزان میرسانم. این پردهء آخر صعود حضرت عبدالبهاء و پرواز آن ذات بی همتاست به جهان باقی و جوار پدر بزرگوارشان، مظهر اعظم یزدان یکتا. اکنون در نومبر 1921 کار بزرگ و وظیفهء سترگ سالار میثاق در عالم انسانی به انجام میرسید! مأموریت تاریخی که پدر مهربانشان، مظهر اعظم طلعت رحمان برعهدهء ایشان گذارده بودند بکمال انجام شده بود. مأموریتی که این فرزند برومندِ آن سلطان مشیّت الهی در آغاز اقدام به انجامش از پدر مهربان به این مناجات استمداد میطلبند: عزیزان در ماه نومبر هستیم و سال 2021، سدهء غیبت مولای حنون عبدالبهاء از دیدگان عاشقان جانباز و حواریون جان بر کف خود، و پرواز ایشان از جهان گذران به آشیانهء پاک جاودان. ولکن از آنجا که غزل حماسی مولانا که تصویری گویا از "روز رستاخیز" و ظهور اعظم یزدانی است، در فضای مجازی و بویژه در بین اهل عرفان و عزیزانی که دآب عرفان دارند و مرید این رادمرد یگانه اند، قیامتی برپا کرده و موضوع بحث و بررسی بسیاری از دوستان است، من در اندیشهء آنم که بار دیگر تمامی غزل را به عزیزان هدیه کنم و تا حدِّ ممکن دقایق بینش آن مرد سترگ را در بیان نبوّات "عهد عتیق"، "عهد جدید" و "قرآن مجید" روشن سازم. و تحقّق آن نبوّات را در طلوع خورشید حق در ظهور "باب" و "بهاءا للّه"، و آفرینش "مَثَلِ آدم نوین" یعنی "عبدالبهاء" نشان دهم. و در این مهمّ از خداوند بزرگ تأیید میطلبم. پیش از آغاز ادامهء اقدامات و مجهودات معجز آسای مولای حنون عبدالبهاء، هدیه ای برای عزیزان دارم. دیشب گلگشتی در کتاب شمس تبریزی اثر طبع گهربار برترین عارف و بهترین شاعر جهان مولانا داشتم. در صفحهء 235 دیدگان جانم به قطعهء 527 و این نبوّات روشن شد. مولانا که با کلام یزدانی آشناست، قرنها پیش از ظهور "طلعت باب" و "محبوب عالم" و "حضرت سراللّه عبدالبهاء" آنچه را این سه اسطورهء ایرانی به عالم انسانی هدیه خواهند نمود، با ژرف نگری به آیات قرآنی دید و در این غزل حماسی بیان کرد. او آنچه را گهگاه برخی روشنفکران ایرانی امروز پس از نزدیک به دو قرن از طلوع "باب" در جهان انسان، کم و بیش می بینند، هشتصد سال زودتر در عالم روح مشاهده نموده بیان کرد. این ابیات شاید نقشی از کلمات یزدان پاک در "سورةُ الهُمَزَة" سورهء 104 قرآن است که مولانا به روشنی از معجز عشق و آتش افروختهء "محبّت اللّه"، "نارُ اللّهِ الموقَدَةِ الّتی تَطّلعوا عَلَی الافئدة" دیده است. عزیزان! من بر این باورم که بهترین راه برای همراه شدن با مولای حنون عبدالبهاء و آشنائی با بخش آخرین زندگانی انسان کاملی که تجسّم همه تعالیم محبوب عالم و "مثال" راستین صفات رحمانی است، با بررسی فصل هجدهم و نوزدهم و بیستم از تاریخ تحلیلی، علمی و فلسفی < GOD PASSES BY> اثر قلم معجز آفرین شوقی افندی یگانه ولیِّ امراللّه امکان پذیر است. برداشتی هرچند ناقص از این سند ارزشمند هدیه ایست که تقدیم عزیزان میشود. کوشش میکنم در بستر این بررسی و در طیِّ سه نوشتار آخرین، برخی از جبهه هائی را که مولای حنون میبایست با همّتی فوق طاقت بشری و با پشتوانه ای از "حکمت و دانش" موهوبی و تکیه بر استمرار تأییداتی ملکوتی، "امر اعظم یزدانی" را حراست و محافظت فرموده، دستهای نامحرمان را از دامن پاک آن کوتاه نموده و رشد و توسعهء قوای خدادادی آن را تضمین نمایند و آن را آمادهء در برگرفتن عالم انسانی و نجات "فرزند عزیز" محبوب ازلی کنند، به اختصار، زیر عناوین ویژه، بنظر عزیزان برسانم. جمال ابهی’ در "لوح بشارات" از الواح متمّم کتاب اقدس میفرمایند: "بشارت سیزدهم امور ملّت معلّق است به رجال بیت عدل الهی. ایشانند اُمَناءُاللّه بینَ عِبادهِ و مَطالِعُ الامر فی بِلاده!" و آنگاه قلم اعلی’ میفرماید: "یا حزب اللّه! مربّی عالم عدل است. چه که دارای دو رکن است؛ مجازات و مکافات. و این دو رکن دو چشمه اند از برای حیات اهل عالم. چونکه هر روز را امری و هر حین را حکمی مقتضی؛ لذا امور به وزرای بیت العدل راجع تا آنچه را مصلحت وقت دانند معمول دارند. نفوسی که لوجه اللّه بر خدمت امر قیام نمایند، ایشان ملهمند به الهامات غیبی الهی. بر کلّ اطاعت لازم. امور سیاسیه کلّ راجع است به بیت العدل. و عبادات بما اَنزَلَهُ اللّه فی الکتاب. [آیات فوق بار دیگر، از قلم اعلی’ در "لوح اشراقات" با عنوان اشراق هشتم نازل شده است. و میفرمایند "این فقره از قلم اعلی’ در این حین مسطور و از کتاب اقدس محسوب."]
عزیزان من! در ادامهء نوشتار پیشین، و پس از مطالعهء دو سخن از مولای حنون عبدالبهاء، در رابطهء انسانیت و احساسات روحانیه، این سخنرانی حضرت، فصل الخِطاب است. به دقّت و بارها بخوانیم تا به حقیقت آفرینش برسیم. و به یقین بدانیم که انسان بالغ نه تنها به خداوندِ قدیم و آفریدگار رحیم مؤمن است و خود را فرزند عزیز او میداند، بلکه با "حاکمِ عَلی’ ماکانَ وَ مایَکونُ" در رابطه ای بسیار نزدیک و صمیمی است. انسان "خلیفهء" خداوند در جهان آفرینش است! از پیش باید برای آمادگی، به این مقدّمهء کوتاه بیاندیشیم. همه آفریدگان، برای هدف معیّن و زندگانی مشخّص، کامل خلق شده اند. و هیچیک از موجودات برای رسیدن به بهشت خود (هدف آفرینش خود) کم و کسری ندارد. راه بلوغ و کمال برای هرچیز باز و فراز است. ولیکن هر سطح از آفرینش در مقایسه با سطوح بالاتر ناقص است؛ گرچه در مراحل ابتدائی رشد و بلوغ باشد و یا در کمال بلوغ! و این در حالی است که همه طبقات آفرینش باهم مرتبط بوده در داد و ستد هستند. و هر سطح بالاتر مسئولیت بیشتری دارد! نوشتار را با داستانی که در صفحهء 35 <بدایع الآثار> جلد اوّل آمده آغاز میکنم. روز 15 اپریل [نخستین هفتهء اقامت عبدالبهاء در ایالات متّحده] بسیاری روزنامه ها در فضائل مولای حنون عبدالبهاء داد سخن دادند. "امّا "کشیش متعصّبی بر قسّیس کلیسای اسنشن (Ascension) اعتراض نموده بود که در کرسی محراب کلیسا، وانگهی روز یکشنبه وقت نماز، جز نایب مخصوص مسیح کسی نمیتواند بنشیند! چرا شما (حضرت) عبدالبهاء را در آنجا جای دادید؟... این اعتراض را هم بعضی از کشیشهای دیگر خود جواب دادند... تا آنکه خود او مقالهء دیگر نوشت که من در فضائل و اهمیت تعالیم حضرت عبدالبهاء شبهه ندارم. ولی فقط مقصود من رعایت قانون کلیسا بود. و آنروز رئیس اساقفه (بشب Beshop) بواسطهء مستر میلز مشرّف شد. اوّل اظهار و افتخار کرد از اینکه کلیسای اسنشن بقدوم مبارک مزیّن گشته. بعد عرض کرد من از تعالیم این امر خیلی امیدوارم و شما اوّل مسافر جلیلی هستید که با چنین خبر عظیمی از شرق بغرب آمده اید. تا حال گمان نمیرفت از شرق امری معتنا [قابل اعتناء] دیده و شنیده گردد. و این مسافرت مبارک جای شکر و ستایش است... عزیزان! از آنجا که سال 2021 سال مولای حنون عبدالبهاء است، در این نوشتار و نوشتارهای آینده در این سال، سعی میکنم تا حدِّ امکان، باهم از نزدیک با زندگی عبدالبهاء عبّاس در مراحل کودکی، نوجوانی، جوانی و دورهء سرپرستی ایشان از "امر اعظم یزدانی" و رهبریِشان جامعهء اسم اعظم را، آشنائی بیشتری حاصل کنیم. نخست از بعضی حوادث پراکنده یاد میکنیم و آنگاه در دو جلد کتاب منحصر به فرد <بدایع الآثار> که روزنامه ای از حیات حضرتشان در سه سال سفر به اروپا و امریکا است، و در حقیقت ثبت داستان سفر عبدالبهاء به نیمکرهء غربی است، گلگشتی داشته باشیم. (این دو جلد کتاب را محمود زرقانی از ملازمان حضرت در سفر 239 روزهء آمریکا و ادامهء دیدار شان از اروپا، در غایت امانت و دقّت تنظیم نموده بیادگار گذاشته است. ("کتابی یکتا از سفری بی نظیر در تاریخ روحانی انسان".) و میدانیم که شناسائی عبدالبهاء برای هر انسان از ضرورت های زندگی است. ایشان "مَثَلِ اعلای" انسانیت هستند و محبوب عالم این نمونه را بعنوان سرمشق برای همه فرزندان خداوند آفریده اند. بهائیان هرگاه بر سر دوراهی قرار میگیرند، از خود میپرسند اگر عبدالبهاء در این موقعیت قرار میگرفت، چه میکرد؟ و آنگاه با دعا و تفکّر به تصمیم نهائی میرسند. استقرار "امر اعظم جهانی" در نیمکرهء غربی یعنی برترین و بزرگترین توفیق یزدانی در "عهد میثاق" (29 سال سرپرستی و هدایت حضرت عبدالبهاء) برای همیشه رابطه ای مستقیم با این "مرکزعهد" خواهد داشت! این توفیق نیروهای نهفته ای را بکار گرفت و ثمرات مستمرّی در پی داشت که حضور مستقیم شخص عبدالبهاء را ایجاب میکرد تا اقدامات سرنوشت ساز حواریون آن حضرت را که با شجاعت و جسارتی تمام آغاز شده بود، به ثمر رساند. و اکنون که از طرفی، بحرانی که از کوری و انحراف ناقضان بوجود آمد و تا چند سال مانع پیشرفت هدف و مقصود مولای حنون شد، به تقدیر الهی فروکش کرد. و از طرف دیگر، سدّی بزرگ از قدرت حکومت از سر راه آزادی عبدالبهاء کنار رفت. و در حقیقت زنجیر از "گردن عبدالبهاء برداشته و بر گردن عبدالحمید، امپراطورمستبدّ و دشمن ستمگر و بدخواه او گذارده شد". و افزون بر این، مقدّس ترین مأموریت مولای حنون یعنی اجرای امر و خواستهء پدر بزرگوارشان در "سپردن امانت کردگاری، "رمس معنبر طلعت باب" در "کوه کرمل"، در نقطهء معلوم، بکمال روح و ریحان انجام پذیرفت؛ شرایط مناسب برای دور شدن آن حضرت از ارض اقدس فراهم گشت! عزیزان! این سال، سال حضرت سرّاللّه الاکرم، سلطان عالم، غصن اعظم بهاء، عبدالبهاء است. نوشتار 27 را که سه بهاء (3ضرب در 9) است سراسر به ذکر آن مولای حنون زینت میکنم. امسال و این سال سدهء پرواز "پیامبر وحدت و صلح" به ملکوت ابهاست. و در بحرانی ترین زمان و پردغدغه ترین نقطهء جهانِ خاک (اسرائیل در خاور میانه) عاشقان آن ماه تابناک در کار ساختن آرامگاه آن مولای پاک میکوشند و میجوشند. تا در سدهء صعودِ آن حضرت، امانت یکصدساله، پیکر خاکی مولا از جوار طلعت باب به مدفن ابدی منتقل شود. باشد که "زائران کوی جانان پس از زیارت مقام اعلی’" در کرمل، بر آن آرامگاه بگذرند و در "روضهء مبارکه" در بهجی، جبین بر آن درگاه بسایند. و در بازگشت هم، بار دیگر قدم بر آن خاک پاک گذارند. (و این آرزوی عبدالبهاء است!) در طول 77 سال حیات عنصری، عبدالبهاء هر آن در زحمت و مشقّت، درد، رنج، و ظلم و جور بودند. و آنچه در "علوّ الوهیت" بر محبوب عالم وارد شد، عینآً، در "مرتبهء عبودیت" بر مولای حنون نازل گشت! "تا براستی جهان خاک آئینهء افلاک باشد!" پیش از آنکه به این نوشتار بپردازم، بایستی یک مقدّمهء کوتاه را با شما در میان گذارم. افزون بر این، خداوند را سپاسگذارم که به مناسبتی "برگردان لوح افلاکیه" را اخیراً برای عزیزان فرستادم. "لوح افلاکیه" بیانی رسا از قلم ماهِ میثاق، عبدالبهاء در ارتباط کامل بین "ظهور شمس حقیقت" و "گسترش جهان مادّی" است و بررسی آن به درک مقدّمهء مورد نظر کمک بسیار مینماید. در کتب خداوندی بارها از روز و شب، خورشید و ماه و ستارگان و نیز از زمین یاد شده است. البتّه کلام الهی پیوسته معانی و مفاهیم بسیار را در بر دار. و در هر مورد با توجّه به موضوع میتوان مفهوم جدید و مناسب را از ان استنباط کرد. عزیزان بیاد دارید که دو باب آخر <کتاب مکاشفه> (آخرین کتاب مسیحیان) و نیزبعضی سوره های کوتاهِ حماسی در قرآن مجید، از آسمان و زمین، خورشید و ماه، شب و روز و یا ستارگان مکرّر گفتگو میشود. در قرآن ظاهراً خداوند به این واژه ها سوگند یاد میکند. و تردید نیست که این سوگند به اشیاءِ مادیِ ناچیزی که در گوشه ای از آفرینش بی انتها قرار دارند، نیست. بلکه یزدان پاک به "ظهور شمس حقیقت"، "قمر میثاق" و ستارگان راهنمای انسان در شامگاه ظهور، اشاره میفرماید. مثلاً در سورهء 91خداوند به"خورشید" و "نور آن" و به"ماه" که از پس آن بر میاید و به "روز" و"شب" و به "آسمان و زمین" و "گستردن زمین" سوگند یاد میکند و آنگاه به آموزش و پرورش روح انسانی میپردازد. تردیدی نیست که اینها همه اشارات روحانی است که بنابر وعدهء قرآن، بیان آن در آیات "طلعت باب" و "مظهر جهانیِ خورشید حقیقت" یعنی بهاء اللّه آمده است. هواللّه سپاس خدایرا که نامها و صفات خود را در اجرای اوامر خویش در همه طبقات هستی نافذ و مؤثّر نمود. و آثار آنها را بروشنی در جهانهای دیده و نادیده عیان فرمود. و نشانه های آن نامها و صفات را در غیب و شهود آشکار کرد. و باین ترتیب حقیقت مقدّسهء آفرینش را که از آن نامها و صفات فیض میابند و آگاهی میگیرند و متأثّر میشوند، برای پیدائی شئون حضرتش در حرکت هستی در سطوح بیشمار فلک کمال، چه در قوس نزول و چه در قوس صعود، گسیل داشت. و آن نامها و صفات را مبدأ هستی در عالم ایجاد قرار داده، مصدر حقایق ثبت شده در مراتب آفرینش، به اعلی’ درجهء معیّن شده از پیش، گردانید. پس چون خورشید آن نامها و صفات با نیروی جاذبه و ناشرهء خود بر حقایق پوشیده در ذاتِ غیب تابید سبب برخاستن، منتشر شدن، پراکنده شدن، منظّم شدن، بهره مند شدن، خبر یافتن و اثر پذیر شدنِ همهء هستی شد تا شئون رحمانیّت خـداوندی و آثار صمدیّت (پایندگی و پیوستگی) او پیدائی گیرد. پس آن مهر تابان با زینت و زیور انوار (بعد از پاره شدن پرده ها) آشکار گردید. و در افلاکِ توحید (وصفِ یکتائی و ذکر بی همتائی) و مدارهای تقدیس (پاکی و ستایش از پیراستگی) و دایره های تهلیل (شوق و ذوقِ هلهله و تحمید) بحرکت و سیر آمد. عزیزان خوب میدانید که عهد و پیمان بی نظیرربّانی در ظهور کلّی الهی، نوزده سال پیش از پرواز "ورقاءِ قدس" از "شاخسارستایش و ثناء"، یعنی صعود محبوب عالم، در "کتاب اقدس" به روشنی و صراحت به آیات یزدانی تأسیس گشت و این "میراث مرغوب لا عدلَ لَه" در "کتابُ عهدی" به جهانیان هدیه شد. و اینچنین از یک سو "امر اعظم جهانی"، گسترش آن در کرهء خاک، جامعیت و شمول آن بر نوع انسان و نیز حفظ و صیانت وحدت آن تا پایان دور بهائی تضمین شد. و از سوی دیگر، ادارهءجامعهء بشری در حال و در آینده بر اساسی ربّانی توضیح و روشن گردید. "نظم بدیع بهاءاللّه" که در آیات طلعت باب به ظهور قطعی آن نبوّت شده بود و در "کتاب اقدس" (منشور نظم بدیع جهان آرای الهی) و سایر آیات یزدانی تأسیس گشت بر دو ستون قائم و برپا ست. یکی انتصابی و دیگری انتخابی. ستون انتصابی که در رأس آن "اغصان سدرهء مبارکه" قراردارند، افزون بر سرپرستی، حفظ، حمایت و انتشار امر - و نیز حفظ و صیانت و آموزش و پرورش جامعهء و افراد انسانی، در تبیین و تشریح آیات و کلمات یزدانی قدرت و اختیار انحصاری دارد. و ستون انتخابی که با انتخاب همه افراد انسانی همواره در عید اعظم رضوان و برای مدتی معلوم هستی میابد، ادارهء جامعهء انسانی را بر اساس مشورت و شفقت بر عهده دارد. عبادات و روابط بنده با پروردگار بنابر کتاب یزدانی و کاملاً خصوصی است و مقدّس از هرگونه امر و نهی و دخالت دیگران میباشد. "امور سیاسیه راجع است به بیت العدل" و "بیت العدل قوّهء تشریع است و حکومت قوّهء تنفیذ". و بنابراین گرچه دین و سیاست هر دو منشأ ربّانی دارند، امّا از یکدیگر جدا هستند! روشن است که مأموریت مولای حنون، عبدالبهاء در سرپرستی "امر اعظم یزدانی" و اجرای اوامر "پدر آسمانی" در راه نجاح و رستگاری فرزندان محبوب، توانائی و قدرتی بزرگ را ایجاب میکند. این توانائی را کلام یزدانی در دو مقامِ "مبیّن آیات" و "مرکز میثاق" به ایشان عطا میفرماید. در مقام "مبیّن آیات" هر کلمه و آیه که میتواند برای فرد آدمی ابهام و اشکالی بوجود آرد، تنها روشنگری و بیان عبدالبهاء رفع ابهام میکند و هرگز سبب اختلاف نمیشود. (درک و استنباط فرد برای خود او محترم و ارزشمند است. ولی توقّع آنکه دیگران پیروی نمایند، نا رواست!) و در مقام "مرکز میثاق"، عبدالبهاء همه نیروهای خلّاقه در امر یزدانی و افراد بشری را با حفظ همه رنگها و شکلها و گونگونی ها، همسو میسازد. و به این ترتیب تا پایان "دور بهائی" که به استقرارِ "نظم بهاءاللّه" و "وحدت عالم انسانی" و "آفرینش مدنیّت جهانی" می انجامد، راه هرگونه انشعاب و انشقاق بسته میماند. و همه اعضاء (افراد) و ارکان (هیأت ها و ساختار ها) و دستگاه ها (مؤسّسه ها) در"هیکل واحد جامعهء انسانی" در آزادی و رهائی، در محیطی از آسایش فردی و جمعی خواهند کوشید تا به بلوغ رسیده، راه کمال روند. عزیزان توجّه دارند که از نخستین لحظهء طلوع طلعت باب، نزول آیات یزدان پاک بر کرهء خاک آغاز شد و تا 50 سال بعد با نزول "کتابُ عهدی" از قلم اعلی’ و بخطِّ مبارک محبوب عالم، این باران رحمت که سیل آسا و بدون انقطاع میبارید، ادامه داشت و میراثی مناسب با مأموریت ظهور اعظم الهی، "آفرینش آدمی نو و عالمی نو" برای عالم انسان باقی گذاشت. در عظمت این پنجاه سال که عهد اعلی’ و عهد ابهی’ را شامل میشود، شوقی افندی ولیِّ امر بهائی چنین گواهی میدهند: این نیم قرن را تاریخ نگاران آینده "قهرمانانه ترین، مصیبت آمیز ترین و خطیر ترین زمان" در عصر "رسولي يا عصر حواریون" از "دور بهائی"خداهند نامید! اگر بخواهیم انسانها را به دو گروه تقسیم کنیم، یک راه هم اینست که بگوئیم دسته ای انسان اسیر قفس تن هستند و محدود به خشنود ساختن آن. این دسته مردمان با مرگ تن به آخر حیات میرسند. و دسته ای دیگر تن را چون مرکبی گرفته، بر آن سوارند و بسته به آمادگیها و شایستگیها به پرواز در فضاهای دانش یاهنر، هم از خود گوهری پایدار میسازند و هم به بهبود و پیشرفت مدنیّت انسانی خدمت میکنند. این دسته خود، دو گروه میشوند؛ گروه نخست دانش را بخاطر دانش یا هنر را بخاطر هنر برمیگزینند. و به این خوش و مسرورند. و گروه دیگر، پرواز در این فضاها را بخاطر محبّت و خدمت به جهان انسان آغاز میکنند و جاودان میگردند.! نوشتار را با داستانی آغاز میکنم. یکصد و ده سال پیش، هوارد کلبی آیوس (Howard Colby Ives ) عبدالبهاء را در آمریکا زیارت کرد. و پس از چند ده سال حیرت و سرگردانی، راه خود را یافت و مسیری از خدمت به عالم انسان را در پیش گرفت. او اینچنین کلید رشد روحانی کم نظیری را یافته همسرش و خودش را جاودانی ساخت. در این نوشتار بر آنم که نکته ای بسیار جالب را با عزیزان در میان نهم. نکته ای که همگان را به کار آید و شاید راه گشای بسیاری مردمان باشد. به این منظور همراه با شما، به نخستین آیات در انجیل یوحنّا (John) توجّه میکنیم؛ "در آغاز کلمه بود، و کلمه با خدا بود، و کلمه خدا بود. هم چیز بوسیلهء او خلق شد؛... زندگی در او بود؛ و زندگی نور انسانها بود. و نور در تاریکی میدرخشد؛ و تاریکی او را نمیشناسد. مردی از جانب خدا آمد، که نامش یحیی’ بود. (یحیای مَعمَدانی یا John, the Baptist مردی که مردم را در رود اردن تعمید داده به ظهور عیسی مژده میداد.) او طلوع نور را بشارت میداد تا همه به نور ایمان آرند... نور راستین که هر کس به دنیا آید به او روشن میشود. او در جهان بود، و جهان بوسیلهء او آفریده شد، و او را نمیشناخت... هرکه او را پذیرفت، و به نام او مؤمن شد، شایستگی آن را یافت که پسر خدا باشد. آن مؤمنان زادهء خون و گوشت نبودند و به ارادهء انسانی خلق نشدند، بلکه از خدا زاده شدند. و کلمه گوشت شد و در بین ما ساکن گشت، (و ما جلال و بهاء او را دیدیم، جلال و بهاء تنها کسی که از پدر زاده شد.) پر از لطف و بهاء." و اکنون بسیار بجاست که "ترجمهء تفسیری" این آیات را که آخوندهای مسیحی نوشته اند ببینیم؛ تا شباهت کامل رفتار دینمداران را در ادیان پیشین مشاهده کنیم. و افزون بر آن، به کوته نظری و غرور دانشمندان و حتّا فلاسفهء اروپائی قرن 16 و 17 میلادی و گناه نابخشودنی آنان پی بریم! "در ازل، پیش از آنکه چیزی پدید آید، "کلمه" وجود داشت و نزد خدا بود، و خود او خداست. هرچه هست بوسیلهء او آفریده شده و چیزی نیست که آن را نیافریده باشد. زندگی جاوید در اوست و این زندگی به تمام مردم نور میبخشد. او همان نوری است که در تاریکی میدرخشد و تاریکی هرگز نمیتواند آن را خاموش کند. عزیزان من! به سال نزول <کتاب اقدس> "منشور تمدّن جهانی انسانی" (1873 میلادی) رسیده ایم. منشوری که "خالق انسان نوین و سازندهء جامعه ای روحانی مرکّب از آدمیان راستین" است. و چنین است که این "منشور" یگانه و بی همتا تمدّنی جهانی را با قالب و ماهیت کامل خواهد آفرید. تمدّنی که از نظر ادیان پیشین "استقرار ملکوت الهی در روی زمین، آنچنان که در آسمانهاست!" میباشد. تمدّنی که هدفِ همه ظهورات یزدانی در ادوار تاریخ و پیش از تاریخ بوده غایت و قلّهء همه نبوّات کتب مقدّسه است. و نیز ایده آل (Utopia) بسیاری اندیشمندان و آینده بینانِ جهان آدمی و اوج اعتلاء سخنوری در ادبیات فرهنگهای گوناگون بوده و هست. بدیهی است که این تمدّن جهانی که چون دُری یکتا در صدفِ "نظمی بدیع و جهان آرا" (با اساس و ارکانی یزدانی که در آیات امر بهائی منصوص است.) رشد کرده، کافل و حافظ یک جامعهء نوین بر بنای "وحدت عالم انسانی" خواهد بود و آن "نظم جهان آرا" تمدّن جهانی را در بر گرفته در مسیر کمال رهبری خواهد نمود. و همهء افراد بشر را در برابری، آزادی و آزادمنشی - و در پناه سراپردهء عشق و عقل و عدل که ثمرهء همگامی دین و دانش است، از هر خطر دور خواهد داشت تا "تمدّن جهانی نوین" که ترکیبی از "مدنیت مادّیِ انسانی"( آفریدهء عالم انسانی!) و "مدنیت روحانیِ الهی"( آفرینشِ ظهور کلّی محبوب ازلی!) میباشد، بر کرسی اقتدار نشاند. و ساکنان کرهء خاکی را به "وحدت ارگانیک" یا "یگانگی ذاتی" رساند. و اینچنین عالم انسان هدف نهائی آفرینش را شناخته در مسیر کمال رهسپار گردد. در این نوشتار کوشش میکنم تا با اشاره به چند موضوع که در نوشتارهای پیشین بکوتاهی عنوان شده است، زمینهء درک بهتر از مقصود را فراهم کنم. در جهان انسان اسباب گرد همائی و اتّحاد و یگانگی بسیار است و نیز علل جدائی و دوگانگی و بیگانگی هم فراوان. فرد اندیشمند باید با دقّت و آزادی و رهائی از تعصّب و بستگی به جانبی، و در عین حال با توجّه به هدف آفرینش و بویژه هدفِ زندگی انسان، راه راست و درست را برگزیند تا در مسیر حیات و رشد و بلوغ حرکت کند. و نیز به آسایش و آرامش و آرایش جهان انسان هم، تا حدِ امکان کمک رساند. بدیهی است که در این قرن انوار و ظهور هزاران دانشمند و اندیشمند و پیدائی فرضیه های بیشمار، گزینش راهی درست بسیار مشکل است. و مسئولیت انسان را در جستجوی بهترین راه، بسیار بزرگ و چالش انگیز میکند. و امّا انسان امروز هم با انسان دیروز و روزهای ییشین متفاوت است و برای این چالش سترگ بیش از همه ادوار تاریخ مجهّز میباشد. انسان امروز حاصل ده هزار سال تاریخ پر از تجربه های تلخ و شیرین است. و دریاها از آگاهی تازه در اختیار دارد. و بنابرین بایستی با تلاش و تحقیقِ دقیق در پی یافتن واقعیت و حقیقت گام بردارد. بی تفاوتی و بی اعتنائی به این وظیفهء دشوار گناهی نابخشودنی است! در آغاز باید از اینکه در پایان نوشتار 17 داستانهائی از جور و ستم نادانان بمیان آوردم، از عزیزان خود، صمیمانه و با فروتنی تمام پوزش بخواهم. شاید باید همه نابکامیها و کمبود ها را فراموش کرده به "تنها قانونِ تغییر ناپذیر آفرینش" یعنی "قانون محبّت" چنگ بزنیم تا انسانها و عالم انسانی به سرور و شادمانی و سعادت و کامیابی برسند. بیاد داریم که محبوب عالم بروشنی میفرمایند که دین ظهور ارادهء سلطان ازلی است برای هدایت و آموزش و پرورش انسانها در مرحله ای از رشد و تکامل آنان. و بنابرین همه قوانین فردی و جمعی که از سوی پیامبران و برگزیدگان یزدانی در ادوار گوناگون عنوان شده است، بمناسبت زمان و مکانی ویژه، تجویز گشته و پیوسته در تغییر و دگرگونی است. درست بمانند نسخهء طبیب که به تناسب نوع بیماری و درد، شرایط جسمانی و روحانی بیمار و نیز ظرفیت و آمادگی او صادر میشود و البتّه در بار دیگر و زمان دیگر و بیمار دیگر، نسخه دیگر خواهد بود. (این برگردانی کوتاه از بخشی آیات مبارک در لوح خطاب به ملکه ویکتوریاست.) تنها حکم و قانونی که هرگز تغییر نکند و دگرگونی نپذیرد، قانون عشق ومحبّت است. و این قانون بویژه در ظهور واپسین یزدان پاک در مظهر رحمانیت او، به قلم امر اثبات شده و هرگز حکم نسخ و محو، آن را نخواهد گرفت! برای روشن شدن این نکته شاید مقدّمه ای هرچند کوتاه یاری کند. ۹ شهرالعلم ۱۷۵ ۲ آبان ۱۳۹۷ سالکان سبیل ایمان و پیروان حضرت یزدان در سرزمین مقدّس ایران ملاحظه فرمایند! نظم دنیا مختل و تشنّجات شدیدۀ عدیده (بیشمار) ارکان عالم انسانی را متزلزل ساخته است. شرایط، روز به روز به وخامت بیشتر میگراید، پریشانی و وحشت عالمیان را فراگرفته و آلام و مشکلاتِ قاطبۀ (همه) مردم به مراتب افزایش یافته است. نیروهای مخرّبِ مادّیگرایی بر شرق و غرب غلبه کرده، از طرفی مردابی از بیعدالتی و تبعیض به وجود آورده که بال و پر جامعۀ بشری را آلوده و از توان انداخته است و از طرف دیگر، روح انسانی را که برای عروج به عوالم ربّانی خلق شده، در چنگال ظلمت خودکامگی و طمع اسیر و از فیض نور سراج دینِ حقیقی محروم ساخته است. مُعضَلات (مشکلات) و مسائل جهان که در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و محیط زیست به وضوح مشهود است، آیندۀ بشر را در معرض مخاطراتی جدّی و گریز ناپذیر قرار میدهد، ولی سران ارض هنوز به علل اصلی آن پی نبردهاند، از چارهاش عاجزند و از عواقبش هراسان. اوضاع عالم یادآور این بیان مبارک حضرت عبدالبهاء است که میفرمایند "روز به روز هرج و مرج در دنیا در ازدیاد است عاقبت به درجهئی رسد که بنیهٴ انسانی را تحمّل نماند آن وقت انتباه (آگاهی) رخ دهد." احبّای ایران که از بدو طلوع صبح هدایت در آن اقلیم مبارک به ردای ایمان مزیّن بودهاند و البتّه به نصایح و انذارات صریحۀ جمال قدم واقفند و بینش مُلهَم از تعالیم آن حضرت را کسب نمودهاند، هم از دلایل عمیق این بحرانها مطّلعند و هم با هدایات حضرتش آشنا. در آغاز یکی از الواح را از قلم عبدالبهاء، "غصنی که خداوند روح دانش و حکمت را بر او قرار داد..." (اشعیا:11) زیارت کنیم. و در آن بیاندیشیم و بکار گیریم. این کلام در یکی از یورش های "وباء" در کشور مقدّسمان، ایران بیش از یک سدهء پیش صادر شد. و درسهائی را دارد که امروز دانش انسانی به بخشی از آن رسیده است. میفرمایند: "... باری! احبّای الهی باید کل در این موارد بنهایت ثبوت و استقامت قیام نمایند و مطمئن به حفظ و حمایت حق باشند. ابداً اضطرابی حاصل ننمایند! این امراض مانند سپاه و لشگر است. اگر در مقابل عساکرِمهاجمه (دشمنهای هجوم آور)، انسان اندک اضطرابی بنماید، شبهه ای نیست که مستولی گردند و در میدان تالان و تاراج نمایند. ولکن اگر انسان ببسالت و شجاعتی خارق العاده مقابلیِ عساکر جرّاره نماید، دشمن هرچند قوی و جسور باشد، در میدان حرب مقاومت نتواند. فرار اختیار نماید. حال احبّای الهی نیز در چنین موارد یعنی هجوم مرض وباء، باید در نهایت سکون و وقار و اطمینان و قوّتِ قلب حرکت نمایند... جمیع یاران الهی را تحیّت مشتاقانه برسان. ع ع شک نیست که انسانِ آگاه به همه راههای بهداشتی و اندرزهای اهل دانش که با مهر و شفقت در دسترس است، با سپاس و به دقّت رفتار میکند و با ایمان و شجاعت در برابر هر حادثه میایستد. و از هیچ چیز نمیترسد. چنین فردی پیوسته نور رستگاری را، در انتهاء راه میبیند. پیش از آنکه به آخرین سُرگونی و آوارگیِ مظلومِ عالم و محبوب امم، جمالِ قِدَم، مظهر اسم اعظم، بهاءاللّه بپردازم، بحثی کوتاه در نبوّات کتب مقدّسهء ادیان و چگونگی تحقّق برخی از آنها، که بیش از هزار، دو هزار، سه هزار، چهار هزار، پنج هزار و شش هزار سال پیش، از آسمان مشیّت یزدانی، بر پیامبران پیشین نازل شده، ضروری است. جالب ترین نکته در این زمینه اینست که در بیشتر موارد، این پیشگوئیها با تلاش و کوشش دشمنان "امراللّه" یعنی منکرانِ "شریعت مقدّس بهائی" تحقّق یافته است. عزیزان من! در آغاز شما را به این کلمات عالیات از قلم اعلی’ مهمان میکنم. محبوب عالم میفرمایند: "بنام دوست ای دوستان! دریای جود در امواج و آفتاب کرم در اشراق. امروز روز ستایش است نه زمان آلایش! بگو ای دوستان! روان را از آلایش دنیا پاک سازید و به ستایش دوست یکتا بپردازید. روز زبان امروز است، چه که مخصوص ثنا خلق شده. روز دیدار امروز است، چه که محبوب پدیدار گشته. به پرهای محبّت رحمان پرواز نمائید که شاید به قرب معنوی فائز گردید. ای دوستان! از هجران محزون مباشید. روز شادی است، وقت اندوه نه. هرکه بمحبّت رحمان برخاست، از ماست. و هرکه بغیر ما مشغول، از اغیار محسوب. اینست بیان رحمان. طوبی’ لِلسّامعین. بگو ای اهل امکان! طلعت رحمان میفرماید امروز روز گفتار نیست و هنگام انتظار نه. به بیّنات ربّانیه که از مَشرق قلم احدیّه مُشرق و ظاهر شده، رفتار نمائید و عامل شوید. |
مدیربرگزیده مقالات مختلفه، نظرات مختلفه، نظرات دیگران، گلچین ها و ... بایگانی
September 2024
دسته بندی ها
All
|