حمام عمومی جاسب

در اوایل امر، حمام خزینه عمومی در محله پاچنار کروگان وجود داشت که مسلمان و بهائی باهم به آن حمام میرفتند. بعد از چند سال که عدّهای متعصّب به بعضی از بهائیان اعتراض میکردند که شما باید پائینتر از ما در صحن حمام بنشینید، بزرگان جاسب استاد علی اکبر رزاقی، مشهدی حسنعلی یزدانی، زین العابدین، محمد تقی، آغلامرضا، پدربزرگ فروغیها و ابوالقاسم کاشی و غیرو باهم پیمان میبندند و در زمین استاد علی اکبراین حمام را میسازند. این حمام با سنگ و آجر و آهک ساخته میشود و مورد بهرهبرداری قرار میگیرید. در آن زمان حمامها خزینه بوده است و امر بهائی ورود در خزینه را به خاطر غیر بهداشتی بودن آن حرام میدانست و آب لوله کشی هم نبوده است که فشار داشته باشد. بنابراین به ناچار آب مخازن حمام را از جوی آب در شبها پر میکردهاند و داخل آب انبار و به تدریج داخل خزانه میشدند که زیر آن ظرف ضخیم و کلفت مسی بود که تیون (Tiyon )نام داشت و شاید 50 کیلو وزن آن بود.
زیر این تیون به وسیله چوب و هیزمی که میسوخت، گرم میشد و یک نفر مسئول آن بود. مابین مخزن آب و خزانه آبگرم، شیری بود که مسئول حمام به اندازه آب مصرف شده دو مرتبه آب اضافه مینمود. احبای جاسب حمام را طوری درست کرده بودند که مخزن آب 5 الی 6 متر از کف جاده یا جوی آب پائینتر بود. از ورودی درب حمام 9 پلّه 30 سانتی متری بود که وارد ابتدای حمام میشدیم. چهار سکو ساخته شده بود که جهت تخلیه لباسها بودند و زیر سکوها جا برای کفشها بود. وسط حمام حوض بزرگ دایره مانندی ساخته شده بود که وقتی میخواستیم لباس بپوشیم پاها را در آن حوض داخل آب میزدیم و لباس میپوشیدیم. کنار این سالن توالت هم قرار داشت. از ابتدای حمام وارد قسمت بعدی میشدیم که ابتدای آن حوض کوچکی بود. وارد آن میشدیم و پاها را در آن آب شسته و بعد وارد میشدیم. بعد از آن سالنی جهت شستشو بود و شیر آبی که از خزانه آب داخل آن میشد.
از آن سالن 9 پله بود که به سمت پائین میرفتیم. 3 عدد دوش بود که اول خود را میشستیم و به سالن بالا میآمدیم که حوض آب گرم از خزانه وارد میشد. با ظرفهائی که مشتبه نام داشت آب به بدن خود ریخته و کیسه و صابون میزدیم و جوانان کمر و بدن پیرمردها را کیسه میکشیدند. سکوئی دراز جلوی خزانه بود که بزرگترها مینشستند و خود را شستشو میدادند. آن روزها صفائی داشت. در کنار خزانه اطاقک کوچکی بود که به آن واجبی کش میگفتند. صبح زود تا ساعت 8 صبح برای استفاده مردان باز بود و تا 6 غروب جهت استفاده خانمها بود و شب دوباره برای آقایان آزاد میشد. دکترهای جاسب و مسمانان جاسب و بعضی روشنفکران که بهائی نبودند در این حمام می آمدند و از آنها پولی دریافت نمیشد. کل خانوادههای بهائی چه پُر جمعیت و چه کم جعیت، هر مقدار که میتوانستند سالیانه جهت هزینه حمام میدادند و برای هزینه تعمیر، احبای تهران هم مقداری تقبّل مینمودند.
این حقیر به یاد دارم دور تیون سوراخ بود و چکّه مینمود. با مقداری آهک و سفیده 30 تخم مرغ آن را آب بندی کردند. پشت حمام قسمت شرقی انباری از هیزم و چوب بود که برای گرم کردن استفاده میکردند و آن را تون میگفتند. آقا احمد عظیمی خدا بیامرز، از کوه، بوته میآورد و سالیانه به او حقوق میدادند و خیلی هم رضایت داشت.
زمانیکه نفت سیاه یا گازوئیل آمد، سبک گرم کردن حمام عوض شد و با ماشین چندین بشکه نفت سیاه یا گازوئیل میخریدند و این بشکههای 220 لیتری را جوانان آن روز تا درب حمام بدون خستگی میآوردند و شکایتی نداشتند و ملاحظه پیرمردان و افراد سالخورده را میکردند. ناگفته نماند در سقف حمام و صحن آن همه جا از بالا سوراخهایی با ابعاد 25 تا 30 سانتی متر ساخته بودند و شیشه زخیمی قرار داده بودند که در سرمای زمستان یا گرما نشکند. دیوار سرتاسر حمام و بالای ساختمان کاه گلی بود که بوته و دود آنها مزاحم نباشد.
سقفهای حمام به طور گنبدی مانند با سنگ و آهک خیلی عالی ساخته شده بود. آب مصرف شده و فاضلاب آن از داخل منزل آقای عبدالحسین یزدانی به داخل لولهای به زیر رودخانه میرسید و فرو میریخت. این حمام مزاحمتی برای کسی ایجاد نمیکرد به جز بهداشت که در آن زمان هیچ امکاناتی نبود. باور کنید اگر این حمام به وسیله افرادی که میخواستند جای آن را ساختمان درست کنند، خراب نمیشد الآن یکی از آثار باستانی بود و ارزشش از حمام فین کاشان کمتر نبود. اگر قضاوت صحیحی باشد قبل از انقلاب که آب به صورت لوله کشی بود، احباء حمام جدیدی در داخل خانه آقای عبدالحسین یزدانی ساختند که متأسفانه به آجر و آهن آن هم رحم نشد و جز ویرانهای از این دو حمام چیز دیگری وجود ندارد و به جای حمام، ساختمان زیبائی ساخته شده است. حمامی که متعلق به یک جامعه بوده است و تنها گناهشان دین و آئین آنها بوده است. اکثر ادیان همدیگر را باطل و کافر میدانند و برای همدیگر ردّیه مینویسند و یکدیگر را مهدور الدّم یا نجس میدانند ولی خداوند همه را پاک خلق کرده است. همه از یک درخت طیّبه طاهره هستند و همه معتقد به یک خداوند هستند. همه پیامبران چراغ راه ملّتها بودهاند و همه به سوی پروردگار دعا و مناجات میخوانند و ساجد و شاکرند که خداوند رزّاق و مهربان و رحیم و رحمن است. حمام جسم آنها را با شامپو و صابون پاک میکند امّا یاد خدا روح انسان را تمیز و صیقلی میکند. قلبی که در آن نور الهی باشد، هرگز بدی نمیکند، غیبت نمیکند، مال کسی را مال خود نمیداند و هیچ بنده خدائی را نجس نمیداند. انسان خداپرست در حق همه بندگان خدا دعا میکند و هرچه را برای خود نمیخواهد، هرگز برای دیگران نمیخواهد. ما بهائیان مظلوم جاسب هموطنان را مثل خواهر و برادر دوست داریم و در حق همه دعا میکنیم که همه سالم باشند و توجّه بیشتری به حکمتهای الهی کنند و زیاد دل به مال دنیا نبندند و خود را به جای ما قرار بدهند. از این دنیای فانی هیچ کس جز نام نیک چیزی با خود نبرده است و انسان باید رضای خدا را در نظر بگیرد. رضای خلق خدا همان رضایت خداوند است. همه حمام و غذا و پوشاک دارند و همه خانه دارند. قلب ما خانه است که در آن نور الهی است. خداوندی که بر همه کار ما آگاه است، آن قلب پاک جائی جز حُبّ خدا ندارد. در حق همه صالحان و منصفان عالم حتّی دشمنان باید دعا کرد که همه را دوست داشته باشند. البته ما دشمنی نداریم چون به هیچ کس بدی نکردهایم.
زیر این تیون به وسیله چوب و هیزمی که میسوخت، گرم میشد و یک نفر مسئول آن بود. مابین مخزن آب و خزانه آبگرم، شیری بود که مسئول حمام به اندازه آب مصرف شده دو مرتبه آب اضافه مینمود. احبای جاسب حمام را طوری درست کرده بودند که مخزن آب 5 الی 6 متر از کف جاده یا جوی آب پائینتر بود. از ورودی درب حمام 9 پلّه 30 سانتی متری بود که وارد ابتدای حمام میشدیم. چهار سکو ساخته شده بود که جهت تخلیه لباسها بودند و زیر سکوها جا برای کفشها بود. وسط حمام حوض بزرگ دایره مانندی ساخته شده بود که وقتی میخواستیم لباس بپوشیم پاها را در آن حوض داخل آب میزدیم و لباس میپوشیدیم. کنار این سالن توالت هم قرار داشت. از ابتدای حمام وارد قسمت بعدی میشدیم که ابتدای آن حوض کوچکی بود. وارد آن میشدیم و پاها را در آن آب شسته و بعد وارد میشدیم. بعد از آن سالنی جهت شستشو بود و شیر آبی که از خزانه آب داخل آن میشد.
از آن سالن 9 پله بود که به سمت پائین میرفتیم. 3 عدد دوش بود که اول خود را میشستیم و به سالن بالا میآمدیم که حوض آب گرم از خزانه وارد میشد. با ظرفهائی که مشتبه نام داشت آب به بدن خود ریخته و کیسه و صابون میزدیم و جوانان کمر و بدن پیرمردها را کیسه میکشیدند. سکوئی دراز جلوی خزانه بود که بزرگترها مینشستند و خود را شستشو میدادند. آن روزها صفائی داشت. در کنار خزانه اطاقک کوچکی بود که به آن واجبی کش میگفتند. صبح زود تا ساعت 8 صبح برای استفاده مردان باز بود و تا 6 غروب جهت استفاده خانمها بود و شب دوباره برای آقایان آزاد میشد. دکترهای جاسب و مسمانان جاسب و بعضی روشنفکران که بهائی نبودند در این حمام می آمدند و از آنها پولی دریافت نمیشد. کل خانوادههای بهائی چه پُر جمعیت و چه کم جعیت، هر مقدار که میتوانستند سالیانه جهت هزینه حمام میدادند و برای هزینه تعمیر، احبای تهران هم مقداری تقبّل مینمودند.
این حقیر به یاد دارم دور تیون سوراخ بود و چکّه مینمود. با مقداری آهک و سفیده 30 تخم مرغ آن را آب بندی کردند. پشت حمام قسمت شرقی انباری از هیزم و چوب بود که برای گرم کردن استفاده میکردند و آن را تون میگفتند. آقا احمد عظیمی خدا بیامرز، از کوه، بوته میآورد و سالیانه به او حقوق میدادند و خیلی هم رضایت داشت.
زمانیکه نفت سیاه یا گازوئیل آمد، سبک گرم کردن حمام عوض شد و با ماشین چندین بشکه نفت سیاه یا گازوئیل میخریدند و این بشکههای 220 لیتری را جوانان آن روز تا درب حمام بدون خستگی میآوردند و شکایتی نداشتند و ملاحظه پیرمردان و افراد سالخورده را میکردند. ناگفته نماند در سقف حمام و صحن آن همه جا از بالا سوراخهایی با ابعاد 25 تا 30 سانتی متر ساخته بودند و شیشه زخیمی قرار داده بودند که در سرمای زمستان یا گرما نشکند. دیوار سرتاسر حمام و بالای ساختمان کاه گلی بود که بوته و دود آنها مزاحم نباشد.
سقفهای حمام به طور گنبدی مانند با سنگ و آهک خیلی عالی ساخته شده بود. آب مصرف شده و فاضلاب آن از داخل منزل آقای عبدالحسین یزدانی به داخل لولهای به زیر رودخانه میرسید و فرو میریخت. این حمام مزاحمتی برای کسی ایجاد نمیکرد به جز بهداشت که در آن زمان هیچ امکاناتی نبود. باور کنید اگر این حمام به وسیله افرادی که میخواستند جای آن را ساختمان درست کنند، خراب نمیشد الآن یکی از آثار باستانی بود و ارزشش از حمام فین کاشان کمتر نبود. اگر قضاوت صحیحی باشد قبل از انقلاب که آب به صورت لوله کشی بود، احباء حمام جدیدی در داخل خانه آقای عبدالحسین یزدانی ساختند که متأسفانه به آجر و آهن آن هم رحم نشد و جز ویرانهای از این دو حمام چیز دیگری وجود ندارد و به جای حمام، ساختمان زیبائی ساخته شده است. حمامی که متعلق به یک جامعه بوده است و تنها گناهشان دین و آئین آنها بوده است. اکثر ادیان همدیگر را باطل و کافر میدانند و برای همدیگر ردّیه مینویسند و یکدیگر را مهدور الدّم یا نجس میدانند ولی خداوند همه را پاک خلق کرده است. همه از یک درخت طیّبه طاهره هستند و همه معتقد به یک خداوند هستند. همه پیامبران چراغ راه ملّتها بودهاند و همه به سوی پروردگار دعا و مناجات میخوانند و ساجد و شاکرند که خداوند رزّاق و مهربان و رحیم و رحمن است. حمام جسم آنها را با شامپو و صابون پاک میکند امّا یاد خدا روح انسان را تمیز و صیقلی میکند. قلبی که در آن نور الهی باشد، هرگز بدی نمیکند، غیبت نمیکند، مال کسی را مال خود نمیداند و هیچ بنده خدائی را نجس نمیداند. انسان خداپرست در حق همه بندگان خدا دعا میکند و هرچه را برای خود نمیخواهد، هرگز برای دیگران نمیخواهد. ما بهائیان مظلوم جاسب هموطنان را مثل خواهر و برادر دوست داریم و در حق همه دعا میکنیم که همه سالم باشند و توجّه بیشتری به حکمتهای الهی کنند و زیاد دل به مال دنیا نبندند و خود را به جای ما قرار بدهند. از این دنیای فانی هیچ کس جز نام نیک چیزی با خود نبرده است و انسان باید رضای خدا را در نظر بگیرد. رضای خلق خدا همان رضایت خداوند است. همه حمام و غذا و پوشاک دارند و همه خانه دارند. قلب ما خانه است که در آن نور الهی است. خداوندی که بر همه کار ما آگاه است، آن قلب پاک جائی جز حُبّ خدا ندارد. در حق همه صالحان و منصفان عالم حتّی دشمنان باید دعا کرد که همه را دوست داشته باشند. البته ما دشمنی نداریم چون به هیچ کس بدی نکردهایم.