جناب میرزا فضلالله معاونالتجار نراقی
حضرت عبدالبهاء در لوحی خطاب به جناب آقا میرزا فضلالله معاونالتّجّار، ساکن همدان، میفرمایند:
"... طریق عشق را بلا و محن از لوازم ذاتیّه است. لابدّ بر این است که گاهگاهی نار افتتان شعله زند، تاب و تب امتحان به میان آید ... لابد امتحانات به میان آید «تا سیهروی شود هر که درو غش باشد.»[1] باید تحمّل نمود و با کمال قوّت مقاومت کرد. گر بنوازد رواست ور بگدازد سزاست. بلکه در این مقام جفا مانند وفاست؛ یعنی شیرین و پرصفاست…"
---
[1] خوش بوَد گر محکّ تجربه آید به میان * تا سیهروی شود هر که در او غش باشد." (حافظ)
---
[1] خوش بوَد گر محکّ تجربه آید به میان * تا سیهروی شود هر که در او غش باشد." (حافظ)

میرزا فضل الله معاون التجار از اهل نراق، مردی صاحب محاسن اخلاق و شرافت اعراق، بسیار غیور و در تمام امور جری و جسور بود. سالها بود که یک تنه در مقابل تمام اهالی از عالم و عامی ایستاد و داد سخن میداد. بهائیان نراق را ملجاء و ملاذ متین بود و اعتراضات اغیار را دلیل و برهانی مبین مقاومت اعداء مینمود ولی با دوست و دشمن معاشر بود و در به روی همه میگشود. هرچند علماء و متعصبین آنجا قتل او را آرزو می نمودند ولی اضمحلال او امری محال می نمود و کسی را بر اجرای آن قدرت و مجال نبود تا در مقدمه رجب علی متمرد زوزمی و شرح آن مقدمه آنکه رجب علی نامی از اهل زوزم از ایل بختیاری در دوره هرج و مرج و انقلاب ایران، علم تمرد و طغیان برافراشت و قدم در میدان یغما و تاراج گذاشت و باطناً با نایب حسین کاشی هم دست و هم مسلک بود. کم کم جمعیتش زیاد شد و فتنه اش بیشتر اشتداد یافت تا در سنه 1337 که جسارت و طغیانش به منتهی درجه رسید. از آنجا که مأمورین دولت در اخذ و مجازات او به طور طفره و تعلل برگذار می نمود، تصور نموده بود که دولت را بر دفع او قدرت نیست. پس جسارت را مزداد نمود، هرجا عبورش افتاد گذشته از قتل و غارت به هتک نوامیس شروع نمود تا آنکه وارد نراق کاشان شد. همان شب ورود از برای اتباع و سواران نمود که بالغ بر چهارصد نفر میشدند، زن و دختر خواست. دیگر معلوم است بر اهالی بیچاره چه گذشت. اکثر دختران نراقی بی ناموس شدند و بسیاری از زنان باعفت از عصمت خود مأیوس گشتند اما دریغ و افسوس بر این است که در چنان حادثه رستاخیزی و نزد چنین ظالم خون ریزی بعضی از اهالی نراق به جای حفظ نوامیس و اعراض ،رایت نفاق برافراشته به رجب علی مذکور گفتند و نگاشتند که تنها مانع کارهای شما معاون التجار است باید از بنان و بیان او بهراسید که مردی سخنور است و در انشاء و قدرت قلم صاحب هنر در عقیده مذهبی با ما مخالف است و در طریقه توحش با شما غیر مؤالف است. او را گرفته تکلیف لعن و تبری کنید تا از دیانت بهائیه بیزاری جوید و اگر رؤسا بهائی را دشنام نگوید خونش را هدر کنید تا کفاره اعمال شما حاصل گردد و اسلامیت شما در نزد خاص و عام مسلم شود. رجب علی که از دین جز نام چیزی نمیدانست، این پیشنهاد را پسندیده پنجه به شکنجه معاون التجار بگشود. او و چند نفر دیگر را به زیر داغی و شکنجه درآورد و بالاخره هنگام حرکت از نراق این چند نفر را مغلولاً همراه برده در چند فرسخی آنجا معاون التجار را تیر باران کردند و رفقای او بدادن رشوه و برطیل مستخلص شدند و رجبعلی از آنجا به قمصر(یکی از قرای ییلاقیه کاشان است) آمد و یکی از کدخدازادگان مازگان که موسوم بود باقا مانده علی به میل و اشاره بعضی از طایفه فیضی گرفتند و به ضرب و شکنجه پرداخته او را تکلیف به لعن و تبری نمودند و چون او امتناع از لعن و تبری نمود او را تیر باران کردند و تمام مزرعه مازگان را که اهالی آن کلاً بهائی بودند، تاراج کردند و طایفه فیض و سائر دشمنان بهائی تصور مینمودند که این قضیه به قتل و غارت بهائیان خاتمه یافت و متعرض مسلمین نخواهند شد و مضحک تر از همه اینکه بعضی ابلهان تمجید از این طاغیان میکردند و میگفتند اینها مسلمان خالص اند و مقصودشان اذیت بهائیان است. اما در همان شب از بهائیان فراغت جسته به مسلمین پرداخته و چیزی از یغما و چپاول و بی عصمتی فروگذار نکردند و از آنجا به نطنز رفته چند روز در حدود نطنز اقامت کردند و با قرار خود اهالی در خانه بکری نگذاشتند و برای کسی فراغ فکری نداشتند. بالاخره چون دولت دید کار فوق العاده بالا گرفته مجبور بر اقدام تام گشت و قلع و قمع ایشان را تصمیم قطعی نمود. حین مراجعت ایشان به نراق در نزدیکی آنجا با قوای دولت تصادم نمودند و به یک هجوم مرحوم و معدوم شدند. بعضی در جنگ کشته شدند و برخی اسیر شده در طهران بدار آویخته گشتند و عده قلیلی از ایشان فراری و متواری و معدوم الاثر شدند و بر اثر این اضمحلال فنا و زوال نائب حسین کاشانی و ابناء او نیز رخ نمود. و چنانکه تاریخ نشان میدهد او زیاده از ده سال بود که با پسرها و اتباعش به تمرد و طغیان و چپاول و عدوان و اباحه خون و مال مسلمان و غیر مسلمان مشغول بودند. و اخیراً کار را از حد گذرانیدند، به درجه ئی که سوارهای او از هیچ شناعتی فروگذار نمیکردند و با آنکه خود و پسرانش به طور خصوصی تعرض مذهبی با کسی نداشتند معهذا بهائیان کاشان بیش از همه طبقات صدمه دیدند. من جمله شبی سوارانش به خانه ارباب آقا میرزا نوش آبادی که مردی اصیل و نجیب بود رفته بنای غارت داشتند و چون عیال مظلومه او صدا را به ممانعت بلند کرد، او را شهید کردند و خود ارباب از نوش آباد به شهر کاشان آمده مریض شد و از اثر آن مصیبت جهان را وداع کرد. خلاصه چون ظلم آنها به منتهی رسید طولی نکشید که کلاً از تدبیر دولتیان معدوم و مستهلک گشتند و همچنین متمردین دیگر مثل رضا جوزانی و جعفرقلی اصفهانی کلاً از حملات سپاه دولتی معدوم و مفقودالاثر شدند.
----
برگرفته از کتاب کواکب الدریه
----
برگرفته از کتاب کواکب الدریه
شهادت جناب میرزا فضلالله معاونالتجار نراقی
جناب میرزا فضلالله معاونالتجار از بهائیان معروف نراق و در بین اهالی به اخلاق نیک و اعمال مرضیه و خیرخواهی عموم معروف بود و خانه ایشان محل رفت و آمد جمیع طبقات قرار گرفته و از پذیرائی کریمانه و محبّت صمیمانه او بهرهمند میشدند. شهادت ایشان در سال 1337 در موقع طغیان و سرکشی رجبعلی نام زوزمی فریدنی از ایل بختیاری واقع شد. این شخص در موقع انقلاب ایران در حدود نراق و کاشان علم طغیان برافراشته و جان و مال و ناموس مردم را مورد تعرض قرار داده بود و در موقع ورود او و سوارانش به نراق عرض و ناموس همه ساکنین به خطر افتاده به باد رفت و جای تعجب است که در چنین وضعیت اسفآور و هجوم بلیه عظیم باز متعصبین به عادت مألوف او را برانگیخته و کفّاره گناهانش را به قتل و کشتار بهائیان دانستند و او را به قتل و آزار بهائیان مخصوصاً معاونالتجار راهنمائی و دلالت نمودند. او نیز به دستگیری و شکنجه و آزار بهائیان پرداخت و چند نفر را با جناب معاونالتجار به زنجیر کشیده در هنگام حرکت خود از نراق همراه برد و در محلی موسوم به سینقان ایشان را تیر باران نموده و سایرین را با گرفتن مبالغی پول نقد رها ساخت. مدفن آن شهید مجید در همان قریه است.
آب انبار 175 ساله مربوط به اجداد معاون التجار نراقی( اجداد خاندان مهدوی بانی آب انبار حاج مهدی نراقی)

به گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ آب انبار حاج مهدی شهر تاریخی نراق به سال 1264 هجری قمری ساخته شده است. این بنا که در کنار مسجد جامع ؛ حمام عمومی و حسینیه بنا شده مجموعا یک جُنگ را تشکیل می دهد .
استاد عبدالله نراقی فرزندش حاج محمد مهدی نراقی مشهور به تاجر نراقی فرزندش محمدجواد نراقی مشهور به تاجر نراقی فرزندش میرزا فضل الله نراقی مشهور به معاون التجارفرزندانش میرزاعبدالحسین مهدوی و میرزا عباس مهدوی و فتح الله مهدوی می باشد .
* استاد عبدالله نراقی
* حاج محمد مهدی نراقی تاجر نراقی
* محمدجواد نراقی تاجر نراقی
* میرزا فضل الله نراقی معاون التجار
* میرزا عبدالحسین و میرزا عباس و فتح الله مهدوی
آب انبار 35 پله ی حاج مهدی نراقی سالانه مورد توجه علاقمندان و توریست ها می باشد . این بنا دی ماه 1380 به شماره 4606 در فهرست آثار تاریخی سازمان میراث فرهنگی ایران به ثبت رسید .
استاد عبدالله نراقی فرزندش حاج محمد مهدی نراقی مشهور به تاجر نراقی فرزندش محمدجواد نراقی مشهور به تاجر نراقی فرزندش میرزا فضل الله نراقی مشهور به معاون التجارفرزندانش میرزاعبدالحسین مهدوی و میرزا عباس مهدوی و فتح الله مهدوی می باشد .
* استاد عبدالله نراقی
* حاج محمد مهدی نراقی تاجر نراقی
* محمدجواد نراقی تاجر نراقی
* میرزا فضل الله نراقی معاون التجار
* میرزا عبدالحسین و میرزا عباس و فتح الله مهدوی
آب انبار 35 پله ی حاج مهدی نراقی سالانه مورد توجه علاقمندان و توریست ها می باشد . این بنا دی ماه 1380 به شماره 4606 در فهرست آثار تاریخی سازمان میراث فرهنگی ایران به ثبت رسید .
عکس و اسناد تاریخی و قدیمی شهر نراق متعلق به 100 سال قبل

تلگراف از نراق به تهران حدودا مربوط به سال 1337 هجری قمری(1297 شمسی) توسط معاون التجار آقای میرزا فضل الله نراقی فرزند محمد جواد ابن حاج محمد مهدی تاجر نراقی نوشته شده است :
طهران
کوپیه(کپی) به وزارت جلیله داخله – جنگ – مالیه – عدلیه – خارجه – جراید
متن تلگراف : سوار (سوار نظام مسلط) و سارقین الوار(غارتگران منطقه الوار لرستان) تمام اموال و اغنام(بز و گوسفندان) و احشام(نوکران و خدمتکاران) و اساس(اثاث) البیت و دارایی خانزادان(هواداران دولت) و جمیع اطراف و اکناف را علی روس الشهاده بُردند و تمام قُراء و قصبات غارت و محاصره کرده اند و جمیع ادارات دولتی هم جز تاخت و تاز و گرفتن مالیات با ضِعاف(ضعیف) مُضاعف و اجحافات و تعدیدات لا نهایه کاری ندارند و اقدامی نمی کنند .
اگر فی الحقیقه این هشت ضُعفای فلک زده رعیت ایران نیستند پس چرا مالیات و تعدیات و صدمات را متحمل شوند ؛ گوسفندی که به غارت رفته و در چهارمحال است چه مالیات و عوارضی بدهد .
قَسَم به خدا توانایی نمانده و کارد به استخوان رسیده ؛ با کمال جانفشانی رجاء داریم این عِرض و ناموسی(دفاع از حریم) که باقی مانده عاجلا حفظ فرمائید که به میان الوار(منطقه ای از قدیم لرستان ) نبرند یا به فوریت یکصد تفنگ بی دود سه تیر و پنج تیر و فشنگ بخود خانزادان(طرفداران دولت) مرحمت فرمائید و اطمینان کامل هم بگیرید یا به قیمت عادله بفروشید وجه او را املاکی که مانده بیع شرط بگیرید که لا محاله خود خانزادان جان ناموس و عِرض خود را حفظ نمائیم و الا در نزد خدا و رسول و وجدان خودتان مسئول خواهید بود .
امضاء : عموم رعایای نراق
سلحشوران شهر نراق از جناب حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی سند یکصد ساله سپاسمند است .
*************************
توضیحات : یک قرن قبل خیانت کارانی همچون رجبعلی آسترکی بختیاری و علیقلی زلقی(زلکی) با غارتگران سواره و پیاده در مناطقی همچون کمره ؛ گلپایگان ؛ میمه ؛ جوشقان ؛ خوانسار ؛ نراق ؛ سلطان آباد(اراک) و ده ها شهر و روستای دیگر در ولایت عراق عجم هجوم برده و باعث آزار و اذیت مردم گردیدند . مقابله ی ژاندارم های دولتی نیز کاری از پیش نبرد و تلگراف های پی در پی مردم به تهران نیز سودی نبخشید. سرانجام پس از مقابله های مردمی و با تغییر دولت ؛ یاغی های ستمکار به سزای اعمال خود رسیدند .
برگرفته از وبسایت salahshorannaragh.blog.ir
طهران
کوپیه(کپی) به وزارت جلیله داخله – جنگ – مالیه – عدلیه – خارجه – جراید
متن تلگراف : سوار (سوار نظام مسلط) و سارقین الوار(غارتگران منطقه الوار لرستان) تمام اموال و اغنام(بز و گوسفندان) و احشام(نوکران و خدمتکاران) و اساس(اثاث) البیت و دارایی خانزادان(هواداران دولت) و جمیع اطراف و اکناف را علی روس الشهاده بُردند و تمام قُراء و قصبات غارت و محاصره کرده اند و جمیع ادارات دولتی هم جز تاخت و تاز و گرفتن مالیات با ضِعاف(ضعیف) مُضاعف و اجحافات و تعدیدات لا نهایه کاری ندارند و اقدامی نمی کنند .
اگر فی الحقیقه این هشت ضُعفای فلک زده رعیت ایران نیستند پس چرا مالیات و تعدیات و صدمات را متحمل شوند ؛ گوسفندی که به غارت رفته و در چهارمحال است چه مالیات و عوارضی بدهد .
قَسَم به خدا توانایی نمانده و کارد به استخوان رسیده ؛ با کمال جانفشانی رجاء داریم این عِرض و ناموسی(دفاع از حریم) که باقی مانده عاجلا حفظ فرمائید که به میان الوار(منطقه ای از قدیم لرستان ) نبرند یا به فوریت یکصد تفنگ بی دود سه تیر و پنج تیر و فشنگ بخود خانزادان(طرفداران دولت) مرحمت فرمائید و اطمینان کامل هم بگیرید یا به قیمت عادله بفروشید وجه او را املاکی که مانده بیع شرط بگیرید که لا محاله خود خانزادان جان ناموس و عِرض خود را حفظ نمائیم و الا در نزد خدا و رسول و وجدان خودتان مسئول خواهید بود .
امضاء : عموم رعایای نراق
سلحشوران شهر نراق از جناب حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی سند یکصد ساله سپاسمند است .
*************************
توضیحات : یک قرن قبل خیانت کارانی همچون رجبعلی آسترکی بختیاری و علیقلی زلقی(زلکی) با غارتگران سواره و پیاده در مناطقی همچون کمره ؛ گلپایگان ؛ میمه ؛ جوشقان ؛ خوانسار ؛ نراق ؛ سلطان آباد(اراک) و ده ها شهر و روستای دیگر در ولایت عراق عجم هجوم برده و باعث آزار و اذیت مردم گردیدند . مقابله ی ژاندارم های دولتی نیز کاری از پیش نبرد و تلگراف های پی در پی مردم به تهران نیز سودی نبخشید. سرانجام پس از مقابله های مردمی و با تغییر دولت ؛ یاغی های ستمکار به سزای اعمال خود رسیدند .
برگرفته از وبسایت salahshorannaragh.blog.ir
دعوتنامه بهائیان از مُلا اسدالله در محفل روحانی نراق 105 سال قبل - سند شماره 242

نامه : نمره(شماره) 3
2411(علامت اختصاری)
1335 قمری(برابر 1295 شمسی)
خدمت جناب آقا مُلا اسدالله دام مجده را با کمال احترام زحمت می دهد که وجود حضرتعالی در محفل لازم شده است که در مسئله شرکت سَرکار با جناب آقا محمد هاشم تحقیقاتی بشود و رفع کدورت بگردد .
لهذا خواهشمندیم در لیل سه شنبه سیزدهم ربیع الثانی(13 ربیع الثانی 1335 برابر 17 بهمن 1295) به خانه جناب معاون التجار(میرزا فضل الله نراقی فرزند محمدجواد در نراق) تشریف بیاورید و اعضاء محفل را ممنون محبت خود بفرمائید .
زیاده زحمت است .
مهر : محفل(محفل بهاییت) روحانی نراق
پی نوشت دعوتنامه :
هوالله
به فرمایشات فوق متن اطاعت دارم .
اقل فانی اسدالله
------
ماخذ: برگرفته از وبسایت سلحشوران شهر نراق
2411(علامت اختصاری)
1335 قمری(برابر 1295 شمسی)
خدمت جناب آقا مُلا اسدالله دام مجده را با کمال احترام زحمت می دهد که وجود حضرتعالی در محفل لازم شده است که در مسئله شرکت سَرکار با جناب آقا محمد هاشم تحقیقاتی بشود و رفع کدورت بگردد .
لهذا خواهشمندیم در لیل سه شنبه سیزدهم ربیع الثانی(13 ربیع الثانی 1335 برابر 17 بهمن 1295) به خانه جناب معاون التجار(میرزا فضل الله نراقی فرزند محمدجواد در نراق) تشریف بیاورید و اعضاء محفل را ممنون محبت خود بفرمائید .
زیاده زحمت است .
مهر : محفل(محفل بهاییت) روحانی نراق
پی نوشت دعوتنامه :
هوالله
به فرمایشات فوق متن اطاعت دارم .
اقل فانی اسدالله
------
ماخذ: برگرفته از وبسایت سلحشوران شهر نراق