لطفا جهت مشاهده تمام امکانات وبسایت، از مرورگرهای گوگل کروم، فایر فاکس یا اپرا استفاده نمایید...
وب سایت کروگان جاسب (سی یارون)
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح

خاطرات عشرت خانم نوروزی سلاله آقا

مختصری از تاریخ امر در قریه وسقونقان جاسب به قلم عشرت خانم نوروزی سلاله آقا


جناب حاجی میرزا سید احمد جاسبی از ملاکین بزرگ و افراد بانفوذ و بسیار رعیّت نواز بودند. علاوه بر قریه وسقونقان در قراء اطراف هم صاحب املاک بودند چنانچه تجّار قم بر حسب مثل می‌گفتند مگر ما حاجی میرزا احمد جاسبی هستیم که هفتصد تنه درخت بید دارد هنوز افراد نوادگان ایشان به نام حاجی میرزا احمدی‌ها شناخته می‌شوند و جزو افراد خوش طینت قریه به حساب می‌آیند. پدر ایشان سید علی نیز به این خصائل موسوم بوده ایشان سنگ آبی بزرگ ساخته‌اند که در قسمت درب ورودی مقبره حضرت امامزاده سلطانعلی در نزدیک کاشان به نام مشهد قالی (مشهدارده حالی) وجود دارد و نام ایشان و تاریخ روی آن حک شده. سنگ آب عبارت است از ظرف بزرگی که از سنگ‌های مخصوص می‌تراشند و درون آن آب می‌ریزند و آب خنک و تمیز برای رفع عطش زائران و مسافرین همیشه موجود بود. جناب حاجی میرزا احمد دارای سه فرزند ذکور به نام‌های زین‌العابدین سید علی و سید جواد بودند و یک دختر به نام سارا خانم و تاریخ تولّد آنها و اینکه کدام یک بزرگترند مجهول است. میرزا زین‌العابدین در اوایل ایّام ظهور در سلک مؤمنین درآمدند که نام ایشان در لوح احبّای جاسب به نام آقا میر و اخیه آقا سید علی مذکور است. ایشان بسیار قوی هیکل و بانفوذ و در دربار هم شناخته شده بودند زیرا شنیده‌ایم که در هر سال تابستان وقتی وزیر همایون برای تفریح تابستانه به جاسب می‌آمدند در قریه وسقونقان سکنی گزیده و در تمام طول مدت اقامتشان ایشان میزبان او بودند. جناب میر زین‌العابدین در دوران حیات خود به حضور حضرت عبدالبهاء مشرف شدند و حضرت عبدالبهاء ایشان را ملّقب به لقب امیر فرمودند و از آن پسبه نام جناب آقامیر مرسوم و معروف شدند.
جناب آقا میر در قریه وسقونقان بسیاری از افراد خانواده و ساکنین آن منطقه را به امر مبارک آشنا کردند با وجودیکه از آن میان می‌توان گفت فقط یک نفر ثابت باقیماند که اولاد او هم‌اکنون در ظل امر هستند ولی عدّه زیادی از اهالی به امر مبارک و مؤمنین خوش‌بین هستند و نام جناب آقا میر را با احترام یاد می‌کنند از جمله کسانیکه به‌وسیله ایشان امر مبارک مؤمن شدند جناب ارباب محمد نوروزی می‌باشد که در سال 1343 شمسی مطابق 1963 میلادی در طهران صعود فرمودند و دارای نوه هائی مؤمن می‌باشند و یکی از نوه‌های ارباب محمد نوروزی به نام غلامعلی نوروزی با نتیجه جناب آقا میر بنام بتول خانم ازدواج کردند و این خویشی روحانی با این وصلت کامل‌تر گردید و این مؤمنین نسلشان باهم یکی شد جناب آقامیر مورد صدمات زیاد قرار گرفتند و همانطور که در تاریخ مؤمنین کروگان هم ذکر ایشان شد، بارها قصد جانشان را نمودند ولی ایشان با استقامت و نفوذ کامل به پیش می‌رفته و خود را وقف مردم قریه می‌نمودند و خدماتی مفید انجام دادند که الی الحال باقی و مورد استفاده همگان است. معروف است که ایشان باغ انگور داشته همه روز به باغ می‌رفته مقدار زیادی انگور چیده بار الاغ کرده و در بین راه تا رسیدن به خانه بین مردم تقسیم می‌کردند چندی بعد بر آن شدند که خدمتشان را کامل‌تر کنند از قلمه‌های درخت انگور برای اهالی می‌آوردند و آنها را تشویق می‌کردند که در خانه‌شان درخت انگور بکارند و حتی کسانیکه نمی‌توانستند این کار را انجام دهند با دست خود زمین برایشان آماده می‌کردند و قلمه را می‌کاشته ظرف مدّت یکی دو سال اکثر مردم در خانه‌شان یک درخت انگور داشتند و از کارهای دیگر ایشان حفر قناتی است که معروف به قنات آقامیر می‌باشد که باعث سرسبزی باغات و بساتین قریه است و آب آن چندان کم و زیاد نمی‌شود و در تمام فصول سال آب مورد نیاز مردم را برای آبیاری مزارعشان تأمین می‌کند. در محل این قنات چشمه کوچکی بوده به نام چشمه اصطلاحاً مادوآ به اصطلاح عوام یعنی ماء بادوام ایشان تصمیم می‌گیرند این چشمه کوچک را تبدیل به قنات نمایند. پدرم تعریف می‌کرد زمانی که پنج یا شش ساله بودند از حسین حاجی جعفر که در آن زمان پنجاه ساله به نظر می‌رسیدند چنین شنیده‌اند حسین از کسانی بوده که برای جناب آقا میر کار می‌کرده گفته است که هر روز جناب آقامیر به عمق چاه قنات می‌رفتند و خاک و سنگ را می‌کندند و او در بالا بارلو به بالا می‌کشیده و با خود می‌گفته ایشان پیرمرد هستند خیلی کم سنگ و خاک می‌کند اگر من خودم بروم پائین خیلی بیشتر سنگ و خاک خواهم کند. یک روز جناب آقامیر می‌گوید حسین امروز تو برو پائین خاک بکن و من بالا می‌کشم. حسین خوشحال می‌شود، می‌خواهند زور و بازوی جوانی را نشان دهد. وقتی به عمق چاه قنات می‌رسد و مشغول کار می‌شود، متوجّه می‌شود که زمین سنگی و بسیار سخت است و او در تمام مدّت ظهر حتّی قادر به کندن نصف دلو هم نمی‌شود. از فکری که کرده بود شرمنده می‌شود و دیگر هوس رفتن ته چاه و کندن خاک نمی‌کند. جناب آقامیر با سختی و استقامت زیاد این کار را ادامه می‌دهد و این یادگار ابدی را از خود می‌گذارند. ناگفته نماند که عدّه‌ای از مردم از روی عناد می‌گویند قنات مادوآ که ذکر نام ایشان را نکرده باشند. در مورد دیگر حسین تعریف کرده که یکبار قصد جان جناب آقا میر را نموده روزی که ایشان سنگ بزرگی کنده بودند و آن را به طناب دلو بسته بودند که حسین آن را به بالا بکشد. حسین تصمیم می‌گیرد وقتی سنگ به دهانه چاه رسید آن را رها کند که سنگ به ته چاه برگردد و جناب آقامیر کشته شود. 
و ایشان که از فکر پلید حسین مطّلع بودند به هنگام بالا آمدن سنگ خود نیز در زیر سنگ با آن بالا می‌آمدند و شانه‌شان در زیر سنگ قرار داشته است. وقتی سنگ به دهانه چاه می‌رسد، حسین می‌خواهد آن را رها کند ناگهان متوجّه می‌شود که جناب آقامیر در دهانه چاه هست و شانه خود را در زیر سنگ قرار داده و به هیچ طریقی سنگ به ته چاه برنمی‌گردد. از جناب آقا میر دو دختر باقی‌مانده یکی به نام حوریه خانم که این حقیر خاطرات کمی از دوران طفولیت و نوجوانی از ایشان دارم. بسیار باوقار، با محبّت و مهمان‌نواز و فوق‌العاده باشخصیت بودند. آن‌قدر در میان مردم محترم و محبوب بودند که با توجه به خصوصیات مردم در آن زمان مخصوص در قراء که کسی اصلاً به طبقه نسوان احترام نمی‌گذاشت. همیشه ایشان را حوریه خانم خطاب می‌کردند. این بانوی جلیل‌القدر در سال 1341 شمسی در همان قریه صعود نمود و هیچ فرزندی از خود نداشت و نگذاشت. عمه جانم، طلا خانم روزی تعریف کردند که در جوانی خوابی دیده بودند که حوریه خانم در قصر بسیار باشکوهی زندگی می‌کند از او پرسیدند این خانه را از کجا آوردی، او در عالم رؤیا جواب می‌دهد این خانه را پدرم برایم ساخته. عمه جان می‌گفتند وقتی بیدار شدند و روز بعد خوابشان را برای حوریه خانم تعریف کردند او سکوت کرد و کلامی بر زبان نراند و تا مدّتی اشک ریخت. دختر دیگر ایشان اقلیم سلطان بودند که دو دختر و دو پسر داشته. ظاهراً هیچ‌یک در ظلّ امر مبارک داخل نشدند ولی هرگز شائبه عناد و بغضا از ایشان استشمام نگردید. یکی از دخترها شمسیه خانم که بنده خوب ایشان را به خاطر دارم روزی در کمال نگرانی از مادرم می‌خواست که مقداری از الواح و کتاب‌های آقابزرگ جناب آقا میر را که در دست دارد به‌جای امنی برساند که مبادا مردم آن را از بین ببرند. این حقیر طفل بودم و در اطاق به مکالمه آنها گوش می‌دادم. البّته خواسته ایشان بعدها عملی شده و آن آثار که بنده نمی‌دانم چه بوده به‌وسیله مرحوم جناب علی‌محمد رفرف به محل امن رسیده است. شمسیه خانم بسیار متوکل و مورد احترام بود و چون مادر مهربان، سنگ صبور همگان به شمار می‌رفت. روحشان شاد. صعودشان در همان قریه و قبرشان در کنار قبر حوریه خانم قرار دارد و دختر دیگر اقلیم سلطان، تاج ماه خانم، مادربزرگ این حقیر است که اکنون در قید حیات می‌باشد. بسیار به دعای شفا مؤمن است. قلبی مهربان دارد و به زیارت قبر پدربزرگ جناب آقا میر که در محل سر قبر آقا می‌باشد بسیار علاقمند است. از فرزندان تاج ماه خانم فقط بتول خانم مؤمن شدند که با جناب غلامعلی نوروزی ازدواج نمودند و در کمال ایمان به ملکوت ابهی صعود نمودند. صعودشان در چهارم تیرماه 1377 شمسی، مطابق با 24 ماه ژوئن 1998 میلادی در طهران اتفاق افتاد. از ایشان چهار فرزند الی‌الحال باقی است.
برگردیم به احوال جناب آقامیر معروف است که ایشان زمانی به‌وسیله نایب قم دستگیر می‌شوند و زندانی می‌گردند. در همان شب طفل نایب مریض می‌شود و همسر نایب می‌گرید. این دو سیّد که شما دستگیر نمودید بی‌گناه هستند باید آنها را آزاد کنید و حتّی یک توپ پارچه ترمه به جناب آقا میر هدیه می‌کند که تمام افراد خانواده از آن ترمه کت می‌دوزند و از او می‌خواهد که از آن حوالی دور شود و به اطراف خراسان و سر حدّات روس برود. ایشان برای بنده نامعلوم است مدتی در آن حوالی تبعید شدند و بعدها به طهران بازگشتند و به قولی ایشان را مسموم نمودند و به مقام شهادت رساندند ولی این حقیر جزئیات را نمی‌دانم.
همچنین نقل شده است که وقتی حاکم قم ایشان را خیلی مورد آزار قرار می‌دهد و ایشان که بسیار با قدرت و نفوذ بودند به حاکم قم می‌گوید من حکم عزل تو را از شاه خواهم گرفت. حکم را خودشان می‌نویسند و در سر راه ناصرالدین‌شاه قرار می‌گرفته اسب او را نگاه می‌دارند و از شاه می‌خواهد حکم را امضاء کند. حکم امضاء شده را برای حاکم می‌آوردند امّا راجع به فرزندان دیگر جناب حاجی میرزا سید احمد از جناب سید جواد یک دختر به نام فاطمه خانم مؤمن شد. ایشان همسر جناب سلطانعلی نوروزی بودند که فرزندانی مؤمن به یادگار گذاشتند و سال‌های بسیاری این زن و شوهر با استقامت تمام در نقاط متفاوت استان طهران به مهاجرت مشغول و موفق بودند. آنها در دوره غوغای فلسفی از جاسب آواره شدند و بقیّه عمر در نقاط مختلف خدمت نمودند. ارواح تمام گذشتگان شاد و مقاماتشان عالی الهی بتوانیم مایه افتخار مثل آنها باشیم – لوحی به افتخار جناب آقامیر از یراعه مرکز میثاق نازل گردیده که زینت بخش این صفحات می‌باشد.

جاسب  
      جناب آقامیر علیه بهاءالله الابهی
                                                                                        هوالابهی   
 ای آقا میر امیر کشور فلک اثیر شخص خطیری است که الیوم حامی عهد و پیمان است و محامی از میثاق حضرت رحمن شمع پرنور انجمن استقامت است و سر و خرّم اراده بوستان موهبت. پس از خدا بخواه که در آن اطراف و اکناف به این خدمت عظمی موفق گردی و به این تاج امیری عالم معنوی مکلّل شوی. غروب گذشته است و این عبد به تحریر به تعجیل مشغول است در خط معذور بدارید. والبهاء علیک   ع ع


مختصری از تاریخ امر مبارک در قریه وسقونقان جاسب

Picture​آقا میر زین العابدین جاسبی از وسقونقان
جناب حاجی سید احمد جاسبی از ملاکین بزرگ و افراد بانفوذ و بسیار رعیت پرور بودند و علاوه بر قریه وسقونقان در قراء اطراف هم صاحب املاک بودند، چنانچه تجّار قم بر حسب مثل می گفتند مگر ما حاجی سید احمد جاسبی هستیم که هفتصد تنه درخت بید دارد. هنوز نوادگان ایشان در قریه بنام سید احمدی ها شناخته می شوند و جزء افراد خوش طینت قریه می باشند و پدر ایشان سید علی نیز به همین خصائل موصوف بودند. یکی از کارهای نیکشان که الی الآن موجود است، سنگ آب بزرگی است که در قسمت درب ورودی امام زاده سلطانعلی (مشهد اردهال) در نزدیکی کاشان قرار دارد، آن را از سنگ مخصوصی تراشیده اند و در آنجا قرار داده اند که همیشه آب خنک و تمیز برای زائرین و مسافرین موجود باشد. جناب حاجی سید احمد دارای 3 پسر به نام های سید علی، سید زین العابدین و سید جواد و یک دختر به نام سارا خانم بودند. تاریخ تولد و اینکه کدام بزرگترند بر بنده مجهول است.
میرزا زین العابدین در اوایل ظهور در سلک مؤمنین درآمدند و احتمال زیاد است که ایشان در محضر جناب ملاحسین بوده باشند زیرا در خاطرات احبای کروگان ذکر شده است که از قراء کروگان، واران، هرازجان و وسقونقان افرادی چند در محضر جناب ملاحسین حاضر شدند و در آن زمان خانواده سید احمد از همه محترم تر و روحانی تر بودند. البته در قریه وسقونقان و همچنین باز ذکر شده است که وقتی ملا غلامرضا به جاسب برگشتند، عدّه ای را تبلیغ نمودند که نام آقامیر (میرزا زین العابدین) و برادرشان سید علی هم آمده است و در لوح احبای جاسب نام آقا میر اخیه آقا سید علی مذکور است.
میرزا زین العابدین از لسان حضرت عبدالبهاء ملقب به جناب آقامیر شدند و فرمودند شما امیر کشور جاسب هستید و از آن پس همه جا به نام آقامیر ذکرشان می شود. ایشان در قریه قلعه ای ساخته بودند که بنده در زمان کودکیم بارها به آنجا رفته بودم زیرا پدربزرگ و مادربزرگ در آنجا زندگی می کردند. درب سنگین داشت و به یک راهروی سنگفرش سقف دار باز میشد و بعد داخل قلعه می شدیم. دو طرف آن خانه های دو طبقه ساخته شده بود و در وسط حوض آب بسیار بزرگی بود که آن را دریاچه می گفتند و اکثراً خانمها در اطراف آن نشسته و مشغول شست و شوی بودند. آب از یک طرف می آمد و از طرف دیگر خارج می شد. درختان بید در اطراف آن هوای لطیف و دلچسبی را ایجاد کرده بود. رفتن به آنجا همیشه برایم لذت بخش بود و حال که بخاطر می آورم بیشتر افرادی که در آنجا زندگی می کردند افراد خانواده او و فامیل او بودند.
جناب آقامیر نه تنها در قریه وسقونقان و قراء اطراف مورد احترام بودند در دوائر دولتی و بین حکام هم شناخته شده و مورد احترام بودند. چنانچه شنیده بودم که هر سال تابستان وقتی وزیر همایون برای تفریحات تابستانه به جاسب می آمدند، مورد پذیرائی و میهمان نوازی آقامیر قرار می گرفتند. همسرشان نبات خانم و بسیار خوش پوش و مطابق زمان خود و باشخصیت بودند. دو دختر به نام های اقلیم سلطان و حوریه خانم داشتند. بنده در دوران کودکی حوریه خانم را دیده بودم، ایشان تنها بودند و هیچ فرزندی نداشتند. اقلیم سلطان چهار فرزند، دو دختر و دو پسر داشتند. یکی از دخترانشان تاجماه خانم مادر بزرگ ما بودند. در مورد همسرشان در خاطرات ذبیح الله خانم خواندم که مرقوم فرموده بودند: « عیال آقامیر با ما به جاسب آمد و خود او را با کمک رکن الدوله حکومت به طهران فرستادند.» این مطلب برای آن است که همسر آقامیر مؤمن بودند و در سفرها و مصائب با او سهیم بوده اند.

*فاطمه خانم با سلطانعلی نوروزی فرزند ارشد ارباب محمد ازدواج کرد و مؤمن شد.
*بتول خانم با نوه ارباب محمد غلامعلی نوروزی ازدواج کرد و مؤمن شد.
خاطره ای از حوریه خانم دختر جناب آقامیر بیاد دارم. در دوران کودکی شاید هفت یا هشت ساله بودم که در تعطیلات نوروز باتفاق یکی از اقوام بجاسب رفته بودم. پدر و مادرم نبودند و یک روز دختر عمو پوران خانم به من گفت خاله حوریه تو را فردا برای ناهار دعوت کرده است و خیلی برایم جالب بود. در آن زمان کسی بچه ها را دعوت نمی کرد و اصلاً بحساب نمی آمدند و بدنبال پدر و مادر می‌رفتند. در عالم کودکی با خود می گفتم من که بچه هستم چرا مرا دعوت کرده اند. به هرحال به آن مهمانی رفتم و آن بانوی باوقار و بسیار مهربان خیلی به من محبت کردند. سفره ای انداختند غذای لذیذی که عبارت بود از پلو مخلوط با سبزی و مقداری خاگینه در سفره بود. یک ظرف هم شربت معمول آن زمان که اکنون جایش را انواع نوشابه ها و آب میوه ها گرفته است و ایشان برای اینکه من تنها نباشم یک دختر همسن و سال مرا هم دعوت کرده بودند. مهمانی جالبی بود افسوس که نمی دانستم در محضر چه کسی هستم. او یادگار مرد جلیل القدری بود و قلبش مملو از عشق و ایمان و بسیار هم مورد احترام اهالی بود و تا آخر عمر در همان قلعه پدرش زندگی کرد ولی دسترسی به هیچ کس نداشت.
عمه جانم، خانم طلا می گفتند یک شب در خواب دیدند حوریه خانم در قصر بسیار زیبائی زندگی می‌کند، از او پرسیدند این خانه را از کجا آوردی و او میگوید پدرم برایم تهیه نموده است. فردای آن روز عمه جان خوابشان را برای حوریه خانم تعریف می کنند و او از شنیدن آن در کمال سکوت مدتها اشک می‌ریزد. او یک زن تنها در یک قریه در حالیکه پدر او را با آن همه ظلم و ستم بارها از ده بیرون کردند، تبعید کردند و بالاخره به طهران فرستادند و هرگز بازنگشت، چه می توانست بکند.
جناب آقامیر به محض فائز شدن به شرف ایمان به تبلیغ و خدمت قیام نمودند. بسیاری از اهالی را به امر مبارک آشنا و تبلیغ نمودند. در قریه یک نفر از میان آنها ثابت ماند و او ارباب محمد بود که بعد به شرح احوال ایشان خواهیم پرداخت. بقیه همه از ترس یا فشار حکومت ساکت ماندند و کم کم فراموش شدند.
یکی از خدمات ایشان برای مردم قریه حفر قناتی بود که الی الآن موجود میباشد و به قنات آقامیر معروف است. ایشان با صرف وقت زیاد و همت و کار سخت موفق شدند یک چشمه کوچک را به یک قنات تبدیل کنند و برای همیشه مردم را از خطر بی آبی و قحطی های سخت آن زمان نجات دهند. در واقع پروژه رشد اقتصادی و اجتماعی از آن زمان و بوسیله مؤمنین اولیه و اجداد شروع شد. زمین آن منطقه کوهستانی و سنگی است و حفر قنات بسیار کار سختی بود و کسانی که با او کار می کردند اظهار نموده‌اند، آقامیر به عنایات حق تعالی و پشتکار و استقامت این عمل خیر را به انجام رسانید. بنا به اظهار ارباب محمد که مدتی با او کار کرده اند، آقامیر حتی طناب را هم خودش می بافت و هر زمان قسمتی از آن پاره و یا فرسوده می گشت با پشم و موی گوسفندان آن را تعمیر می کرده است (البته از پشم و مو نخ می تابیده اند و آن را استفاده می نمودند). مسلماً تاریخ حیات ایشان مملو از خدمات و رشادت بوده است که اطلاعات زیادی در دستمان نیست.
یکی از ستارگان درخشان آسمان حیات ایشان سفری بود که با دو نفر دیگر پیاده از جاسب رو به عکا نمودند و مدت چهل روز در محضر مبارک مرکز میثاق کسب فیض نمودند. الواحی به افتخار ایشان نازل شد که فتوکپی اصل یکی از آنها موجود است و زینت بخش این صفحات خواهد گردید و همچنین حامل الواح مبارک هم بوده اند.
آقامیر در دوران حیات خود بسیار مورد اذیت و آزار قرار گرفتند و بارها قصد جان ایشان را نمودند. در خاطرات ذبیح الله خان مطالبی در مورد ایشان ذکر شده است که تقریباً همان مطالب در کتاب ظهور الحق جلد هشتم هم آمده است. وقتی حیدر علی خان منصور لشگر از طرف وزیر همایون بحکمرانی منصوب شد آقامیر را مانع منافع خود دید زیرا وقتی ارباب محمد را محبوس نموده و صد تومان هم طلب کرده بودند، آقامیر جلوی اسب او آمده دهنه اسب را میگیرد و میگوید من هفت ده جاسب را بتو میتوانم ببینم و تو یک ارباب محمد را به من نمی توانی ببینی. حیدرعلی خان فوراً دستور داد ارباب محمد را آزاد کنید و دست او را بدست آقامیر بسپارید ولی از طرف دیگر مطلب را به وزیر همایون گزارش می دهد و او هم دستور می دهد آقامیر را تحت الحبس به طهران میاورید و شبانه به راهنمایی علی بوجومای، آقامیر را از قلعه خودش بیرون می کشند و به قریه واران می برند و حبس می نمایند. از طرفی ملاغلامرضا را از کروگان با صدمات شدیده که بر او وارد آورده اند به واران می آورند با وساطت احبای کروگان ملاغلامرضا آزاد می شود ولی آقامیر را با کند و زنجیر سوار بر قاطر به طهران میفرستند و آن قاطر را هم با صد تومان پول که از احبای کروگان گرفته بودند (مشهدی حسنعلی) میفرستند. در طهران چند تن از نسوان احباب به درب خانه وزیر همایون می روند و شکایت می کنند او هم از ترس و هم از سابقه دوستی با آقامیر او را آزاد می کند ولی او را به خراسان میفرستد و قاطر و صد تومان را هم به آقامیر پس می دهد و میگوید هر وقت برگشتی خودم تو را به جاسب میفرستم. بهرحال این تبعید و دوری از یار و دیار موهبت دیگری نصیب او می کند و از آنجا مشتعلاً به عشق آباد رود و در ساختمان بنای مشرق الاذکار عشق آباد در گل ریختن و خاک بیختن سهیم می گردد. پس از مدتی بجاسب بر می گردد و بخدمات خود ادامه می دهد.
پس از انقضای دوره حکومت وزیر همایون مجدداً اشرار به توطئه چینی پرداختند و به تحریک مفسدین آقامیر را در دشت با بیل و چوب و ابزار آن زمان دنبال نموده قصد جان او را کردند. او هم به کروگان فرار می کند و محفل روحانی کروگان تصویب نموده او را به طهران میفرستند. در طهران او با دو نفر دیگر به وزارت عدلیه می روند و از نایب الحکومه شکایت می کنند و حکم کتبی و تلگرافی مبنی بر عزل علیرضا خان نایب الحکومه میگیرند و با آرامش خیال به قم بر می گردند. پس از کمی استراحت به منزل نایب الحکومه می روند. او بسیار احترام می گذارد و آقامیر را کنار خود می نشاند. اشرار از دیدن این منظره به هیجان آمده و اعتراض می کنند که چرا حاکم بابی را کنار خود نشانده است و بالاخره مأمورین حکومت آنها را آرام نموده به کناری می زنند ولی حاکم که ظاهراً پول زیادی خرج کرده تا به این مقام رسیده بود و نمی خواست آن را از دست بدهد، احباء را راضی می کند و آنها با همسر آقامیر به جاسب بر می گردند ولی به آقامیر میگوید اینها عده ای زیاد هستند و شما یکنفرید اگر به قریه برگردید شما را می کشند. بنابراین او را با کمک رکن الدوله به طهران میفرستد و او در طهران در منزل ارباب جمشید اقامت می کند. بارها از پدر و مادرم شنیدم که گفتند او را در طهران مسموم نمودند و در محلی به نام سر قبر آقا مدفون شدند زیرا مادربزرگ و پدربزرگ همیشه برای زیارت قبر او به آن محل می‌رفتند.
از خاطرات جناب علی محمد رفرف که خوانده ام ایشان می نویسند: «اما زائر کعبه مقصود آقامیر جاسبی وسقونقانی که از مؤمنین اولیه بود، بالاخره جان خود را در راه امر مبارک فدا نمود. هنگامیکه حضور حضرت عبدالبهاء روح ماسواه فدا مشرف شده است حکایت نموده روزی که حضرت عبدالبهاء به ملاقات احباء آمدند راجع به شهادت جناب ملاجعفر بیاناتی فرمودند ... »
جناب محمد علی روحانی در خاطرات خود ذکر میکنند:
"از مرحوم آقامیر جاسبی شنیدم موقع تشرف بحضور حضرت عبدالبهاء قصد کردم از حضور مبارک از سرگذشت ملاجعفر سئوال کنم. وقتی مشرف شدم جمعی مسافرین از اطراف عالم مشرف و حضرت عبدالبهاء بیاناتی میفرمودند. من به کلی فراموش کرده بودم که سئوال کنم مقابل بنده که رسیدند، فرمودند اما ملاجعفر جاسبی و سرگذشت او را بطوریکه واقع شده بود، بیان فرمودند و یک ورقه که زیارتنامه آن مرحوم بود، عنایت فرمودند."                                                      انتهی

مقالات

* الواح نازله
* علت آزار و اذیت بهاییان
*
تاریخ نگاران جاسب
* دزدان اشیای عتیقه
* ​آقای سلیمی معلم مدرسه
* گالری تصاویر

شخصیت ها

*​ ملا غلامرضا جاسبی
* ملا جعفر جاسبی
* فرهنگ لغات جاسب

* شهدای جاسب
* شجره نامه ها
* شعرای جاسب

خاطرات

*​  ذبیح الله مهاجر
​
* سید رضا جمالی
* شمس الله رضوانی
* عشرت نوروزی
* عباس حق شناس
* علی محمد رفرف

سیارون​

* صفحه خانگی
* سیارون

* درباره ما
*
 جاسب بلاگ(مطالب مختلف)
* 
 اسناد و مدارک تاریخی

* ارسال فایل توسط کاربران

آخرین مطالب 

* بهاییان‌جاسب: عزیزه خانم یزدانی ، محمد علی روحانی
​* شجره نامه: شجره نامه سید عبدالله ناشری
​* کتاب بیان حقایق از سید عباس علوی

ادامه مطالب

* جزئیات شهادت شهدای فیلیپین،​ معاون التجار نراقی
​* اشعار شعرای جاسب:  واحه، « نگاه عبـدالبهـــاء»
​* بلاگ: خاتمیت، ایران و بهاییت، دور اسلام‌ ، دلائل بهائی از قران
* دكتر شاپور راسخ: حضرت بهاءالله پیام آور مهر و یگانگی
*  اوضاع کنونی جاسب اول، دوم، سوم، زندگی روزمره اهالی
​* بلاگ: چگونه می توان بهائی شد؟، عبدالبهاء و تولّد انسان