آبها، آسیابها، قناتها و زمینهای جاسب

کروگان جاسب چند قنات داشت و دارد. اولی از همه بهتر و زیباتر قنات سرچشمه است که دارای چند چاه است که آخرین چاه به کوه برخورد میکند و از لابلای کوه آب جاری است و دو رشته دارد که مجموعه آن همان قنات سرچشمه است. در ایام پیش درخت چنار بزرگی بود و حوض بسیار بزرگی که اهالی اولین روز تابستان با سماورهای ذغالی برای ناهار دور هم در سرچشمه جمع میشدند. مسلمان، بهائی به جشن میپرداختند و دور هم لذّت میبردند و جوانان قوی چوبی بر دست از این طرف حوض به آن طرف میپریدند. در مسیر این قنات ۶ آسیاب بود که آرد اهالی جاسب را تهیه میکرد. اولین آسیاب متعلق به آقای سیفالله و ذبیحالله مهاجر بود و لب جوی آن و اطراف آن درختهای زیادی گردو که هنوز هم هست و آسیابان او قمبرعلی مرادی . بعد از آن دوّمین آسیاب متعلق به جناب رفرف و آقای حق شناس بود و آسایبان او صادق علی حدادی بود. سوّمین آسیاب متعلق به فخر و کاشیها بود و آسیابان او حسینعلی رضائی بود. چهارمی آسیاب اربابیها بود متعلّق به محبوبیها و وارانیها. پنجمین آسیاب آسیاب زیرزمینی بود که متعلّق به مشهدی حسنعلی بود که ارث به شکرالله یزدانی و دلارام جمالی رسیده بود.
ششمین آسیاب آسیاب درب ده بود که متعلّق به شکرالله یزدانی بود و آسیابان او علی اکبر و مسیب یزدانی بودند و حال همه مخروبه ای بیش نیست. این آسیاب ها همه از آب قنات استفاده میکردند. آسیاب ها مخزنی میداشتند به نام چالان که 4 یا 5 متر ارتفاع داشت. ته چالان سوراخی کوچکی داشت که آب با فشار به پرّههای چرخ آب میخورد و آن را میچرخاند. پرّهها مثل پروانه ماشینی 4 عدد بودند. آسیاب دارای دو سنگ بود یکی سنگ زیرین که بزرگ و بدون تحرّک بود و سنگ روئی آن در گردش که از مخزنی گندم به طور منظم از وسط سنگ وارد و در اثر چرخش سنگ رو تبدیل به آرد میشد. آنجائی که آردها جمع میشد را پاچال میگفتند. آبی که اضافه بود به حالت آبشار داخل جوی ریخته میشد که به آن دُولّه میگفتند. چون دُولّه صدای آب را به اطراف منعکس میکرد. به بعضی آدمها که کردار و رفتار خود را نمیبینند، میگویند فلانی مثل دُولّه میماند، صدای خودش را نمیفهمد و مردانی که با ایمان و شاکر بودند و چون کوه استوار.
میگفتند مرد آن است که در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیاب باشد. واقعاً احبای جاسب سنگ زیرین آسیاب بودند. نه ترسیدند و نلرزیدند و از همه چیز گذشتند. به دنیا ثابت کردند که دینشان از همه چیز برایشان مهمتر است. الآن جاسب در تمام منازل لوله کشی آب است ولی قبلاً از همین آسیاب ده شروع میشد و مردم آبخوردن را از جلوی آسیابی در ده بر میداشتند. محلّه بالا از همین جا شروع میشد. دوّمین قنات یا چشمه جاسب آب بالا ده است. آب آن در کوهسار سرازیر و فرو میرود و در بیشه بیرون میآید و قنات کوچکی دارد به نام چشمه فیلجه. همه این آبها جمعآوری و در سال 1342 لوله کشی شد و از جلو باغها وارد جوی میشد که هنوز ادامه دارد و آب آن بسیار گوارا هست. کوههای مملو از آب را لاخرون و شودارون، وولجیا، لامارون و دُوجیر، لازدا، لاسنگ مینامند. آب را آب بالاده یا سرلوله مینامند. سوّمین قنات، قناتی است که قنات چشمه گرجی مینامند که جلو آن سِلخی هست که در موقع کم بودن آب، آب آن را جمع و به دشت پائین میفرستادند. این قنات از داخل خانه میرزا هادی میگذرد و دارای چند چاه هست. در مسیر او محلّی درست شده بود به نام سیفک که عدّهای آب خوردن را از آن میبردند و آقای فخر مقداری درخت گردو در آن حوالی داشت و شوخ طبع بود، بعضی موقعها دیده بود بعضی جوانان عاشق در آنجا عشق بازی میکنند و گفته بود نگوئید اینجا سیفک است بلکه بگوئید اینجا کیفک است. دشت جاسب اسمهای عجیب و غریبی داشت و دارد. مثلاً قسمتی از دشت که بالای آسیاب رفرف شروع میشد و به کوه امام ولی ختم میشد، همه را چهار باغ و یا راستان(راسون) میگفتند. اسم هر زمین را به نام صاحبش مثلاً راستان عمه بدیعه یا راستان سید آقا یا راستان سید میرزا. 80 درصد راستانها و چهارباغها متعلّق به بهائیها بوده است. 10 درصد راستانها متعلّق به کاشفی و مشهدی علی اکبر بوده است. از جلو آسیاب اربابیها جوئی بود که که از یک تنه دخت از روی رودخانه رد میشد و به طرف دشت میرفت به نام جوی مارون معروف بود. زمینهای آنجا را باغ نادی، باغ هاشم و زمینهای رَمَند چون گله گوسفندان از وسط این زمینها به کوه میرفتند که کوچه رمند معروف بود که الآن ماشین رو شده است . بعضی زمینها به نام باغ گدار معروف هستند. زمینهای رمضانیها را که از فروغی خریدند، زرگه بوسار مینامیدند.
کوه بالای راستانها و چهارباغها را کوی بغله سیاه مینامند و انتهای کوه که بالای زیارت است، کوه امام ولی میگویند.
از قنات سرچشمه به طرف ده که میآئیم سمت چپ آن کوهی است که کوه رائینه و کوه زری مینامند و تمام زمینهای آن متعلّق به مشهدی حسنعلی و اولادهایش بوده است و همه زمینها به نام رائینه معروف است و چون گرگ در آنجا دیده میشده است بعضی زمینها را به نام باغ گرگه میشناسند. این زمینها ارثی بود که از عمّههای فخر حقگو که زن اوّل مشهدی حسنعلی بود به او ارث رسیده است و عمو غلامعلی که مقداری زیادی از آن ملکها را داشته، عمو شکرالله تصاحب میکند و پول کمی به بقیه ورّاث میدهد. البته اینها را آقای جمالی بزرگ به بنده گفتند. از لوله به طرف ده که میآئیم که الآن جاده آسفالت است، اسم زمین سَنقَره متعلّق به سید آقا و رحمتالله یزدانی. بعد باغ محمد صالح و باغ عمو رمضان، زمین کاشفی، باغ علی اکبر بند او ستاد علی اکبر چاله کارگاه و خُله دینه مرز گه بوسات حاج کریم، زمین کال زمین دنگه قلندره، خُتیله زمین شاه صاحبی، مبارکه شروری در باغچهها، بویچه– باغ نبات، باغ نصیر، بابله باغ حسّید (یا حاج سید) آقا اشرف ویشت آباد زمینهای خرمن گاه، زمین جمال، جلدار، دال، حسن بک، ابراهیم دشت عطا، باغ خداداد، زینل، خاله خاتونی، باغ زهرا پاگردوبونه حلیمه باغ نملیتنی، سید تقی، کرگون ولی، باغ یادگار زمینی عبدالله، 9 منه باقر، میر صادق، دشت قنبر، پابید، خرمنون رشای، مبارک شاه، درب مرده شور خانه، باغ سید جواد، کلبی باغ آورده پابید، در باغ میره، فرج اللهی، قزاق، میر صادق فتّاح دروای دروازه، باغ حیدرعلی خان، باغ محمد رضائی، خاله خاتون، باغ حاج محمد علی، باغ رحمان، باغ هاشم، باغ نادری، شاه بدین تلخ زاریّه پشت حصارها، باغ ووال مُلّا علی دشت بالا سنگ بند بلنده، حاج نمقور، سنگاب زمینهای زیر قبرستان معروف به سر قبرستان، مبارک شاه، کاکاوه (کاکووه) دم قنات سُرنگون، دم قنات ماکوله متعلّق به هزاز جان است
باغ سید علی اکبری، فرج اللهی، زیر باغ میره، کروگون ولی، شیخ غلامعلی، باغ خوشفکران، باغچه رشیده، باغچه ملک، دبّا خون، تاج الدّین چاله بُنبر. امّا کوههای کروگان لاخرون شودارون، دوجیر قلعه سرخ، لاشکار، گونه کیشه لامارون، قلعه سردیون گل کاسه بُرزه کوچکه، بُرزه بزرگه، در سپید، دشت گله، لاخبر قلمبه خونینه، لانیره و لاجدّا، قَلُوَ کوچکه و قَلُوَ بزرگه سنگ سبز کمر میانی، قله سنگونه، چاله کنه چاله کند، چاله خر سیاه کوه زری، دودرا قلمبه میانجی دودرا، لازردا، قاییش فراخه، گورو، چشمه سیدی گل گازره، لاریسا، قلمبه بید عمّاد، درّه عالیّر، قل غیاثه، دره گرد و بوته، لاوزدر، بزرگ و کوچک، گلمه، زنجان، قاچ فراخه فخر آباد که زیر آن مزرعه فخر آباد و بید است ورگه خانه، حبشیّه، درّه لویا چشمه چالو از تمام درّهها و چشمهها آب جمعآوری و در بیشه (ویشه) کرکه سُوه آب بالا ده آماده بهرهبرداری است.
موازی کروگان کوهی است به نام درّه کو که ماندعلی رحقی مزرعه داشت پشت بغله سیاه. اسم مزرعه زالون بود. کوه آب دراز واران غرب جاسب کوهی است به نام بنه خو بالای وسقونقان و شرق کروگان بزرگترین کوه سلالت است. کوههای جاسب از زیبائیهای خاصّی برخوردار است. خاک آن، چند رنگ است. از اول جاده اِزنا تا آخر ده واران و کروگان کوهها همه دیدنی، انگار نقاش نقاشی کرده است. درّهها و کوههای کروگان را که نام بردیم کف درّهها درختهای بید سرسبز و تا بخواهی درخت زرشک که پائیز زرشکها میرسد و بسیار خوشمزه است، دارد. کف درّهها آب زلال جاری است که بسیار گوارا و نوشیدنی است. صدای آب و پرندگان و عطر گلهای گیاهان متنوع و داروئی انسان را شاداب میکند. حیف که جوانی تمام شد همه این کوهها و درّهها را در نوجوانی دیدهایم. هر چند درخت بید مال افرادی است که فعلاً مورد استفاده هم نیست. لذّت بخشی برای افرادی که جوان هستند و به عنوان تفریح آنها را میبینند. در زمانهای قبل از انقلاب تمام کوهها و درّهها و بیابانهای جاسب را که مملو از بوته گَوَن است را اصفهانیها جمع میکردند و دست جمعی گونها را تیغ میزدند و مقدار قابل توجهی کتیرا که داروی هر دردی است، را جمع و میفروختند. ولی چند سالی است چنین کاری نشده. گونها بزرگ شده است و چه بوی خوبی دارد. گل آنها در بیابانهای جاسب انواع گیاهان داروئی وجود دارد که بیحساب است. به امید روزی که درست از آن محیط خوب استفاده شود. در جاسب به خاطر گیاههای معطر و فراوان کسانیکه زنبور عسل دارند بهترین عسل طبیعی را برداشت میکنند و به قیمتهای گران میفروشند. جاسب و نراق همسایه و همپایه هستند و کوهی در بین این دو محل واقع است که زیر این کوه غار چال نخجیر کشف شده که حدود 1200 متر آن مورد بهره برداری است که تمام گردشگران خارجی و ایرانی از دیدنش لذّت میبرند. این غار هم زیر کوههای جاسب قرار دارد.
محلّههای کروگان معروف است از شرق به محلّه بالا، محلّه پَل که سلخ دارد به نام سلخ مشگون. زمانیکه جاسبیها زرتشتی بودند سر کوه امام ولی آتشکدهای بوده است و با مشک آب میبردهاند. آنجا این حوض معروف است به سلخ مشگون، مَشک پوست گوسفندی است که در آن قدیم آب حمل میکردند، محلّه سَرسوئه شمال غربی محله حسینیه، محلّه پائین کوچه سید حبیبیها که منزل سید عبدالله ناشری سید عباس و سید جواد بوده است و قلعه میدان کوچه رحیمیها و محلّه پاچنار که محلّ معروفی است منزل ملاجعفر در آن محلّ است که ساختمان جدیدی روی آن ملک ساخته شده است و اطاقی که جناب ملاحسین و عزیزان اوّلیه در آنجا جمع شدند و ابلاغ امر شده است. مساجد ده مسجد امام حسن و محلّه بالا و محله پاچنار یک مسجد و محله پائین هم مسجد داشته و دارد و جلو آب انبار هم و حسینیه باعظمتی بود که انشاءالله از نو ساخته خواهد شد. جدیداً کوهچهها شمارهگذاری و نامگذاری شده است.
ششمین آسیاب آسیاب درب ده بود که متعلّق به شکرالله یزدانی بود و آسیابان او علی اکبر و مسیب یزدانی بودند و حال همه مخروبه ای بیش نیست. این آسیاب ها همه از آب قنات استفاده میکردند. آسیاب ها مخزنی میداشتند به نام چالان که 4 یا 5 متر ارتفاع داشت. ته چالان سوراخی کوچکی داشت که آب با فشار به پرّههای چرخ آب میخورد و آن را میچرخاند. پرّهها مثل پروانه ماشینی 4 عدد بودند. آسیاب دارای دو سنگ بود یکی سنگ زیرین که بزرگ و بدون تحرّک بود و سنگ روئی آن در گردش که از مخزنی گندم به طور منظم از وسط سنگ وارد و در اثر چرخش سنگ رو تبدیل به آرد میشد. آنجائی که آردها جمع میشد را پاچال میگفتند. آبی که اضافه بود به حالت آبشار داخل جوی ریخته میشد که به آن دُولّه میگفتند. چون دُولّه صدای آب را به اطراف منعکس میکرد. به بعضی آدمها که کردار و رفتار خود را نمیبینند، میگویند فلانی مثل دُولّه میماند، صدای خودش را نمیفهمد و مردانی که با ایمان و شاکر بودند و چون کوه استوار.
میگفتند مرد آن است که در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیاب باشد. واقعاً احبای جاسب سنگ زیرین آسیاب بودند. نه ترسیدند و نلرزیدند و از همه چیز گذشتند. به دنیا ثابت کردند که دینشان از همه چیز برایشان مهمتر است. الآن جاسب در تمام منازل لوله کشی آب است ولی قبلاً از همین آسیاب ده شروع میشد و مردم آبخوردن را از جلوی آسیابی در ده بر میداشتند. محلّه بالا از همین جا شروع میشد. دوّمین قنات یا چشمه جاسب آب بالا ده است. آب آن در کوهسار سرازیر و فرو میرود و در بیشه بیرون میآید و قنات کوچکی دارد به نام چشمه فیلجه. همه این آبها جمعآوری و در سال 1342 لوله کشی شد و از جلو باغها وارد جوی میشد که هنوز ادامه دارد و آب آن بسیار گوارا هست. کوههای مملو از آب را لاخرون و شودارون، وولجیا، لامارون و دُوجیر، لازدا، لاسنگ مینامند. آب را آب بالاده یا سرلوله مینامند. سوّمین قنات، قناتی است که قنات چشمه گرجی مینامند که جلو آن سِلخی هست که در موقع کم بودن آب، آب آن را جمع و به دشت پائین میفرستادند. این قنات از داخل خانه میرزا هادی میگذرد و دارای چند چاه هست. در مسیر او محلّی درست شده بود به نام سیفک که عدّهای آب خوردن را از آن میبردند و آقای فخر مقداری درخت گردو در آن حوالی داشت و شوخ طبع بود، بعضی موقعها دیده بود بعضی جوانان عاشق در آنجا عشق بازی میکنند و گفته بود نگوئید اینجا سیفک است بلکه بگوئید اینجا کیفک است. دشت جاسب اسمهای عجیب و غریبی داشت و دارد. مثلاً قسمتی از دشت که بالای آسیاب رفرف شروع میشد و به کوه امام ولی ختم میشد، همه را چهار باغ و یا راستان(راسون) میگفتند. اسم هر زمین را به نام صاحبش مثلاً راستان عمه بدیعه یا راستان سید آقا یا راستان سید میرزا. 80 درصد راستانها و چهارباغها متعلّق به بهائیها بوده است. 10 درصد راستانها متعلّق به کاشفی و مشهدی علی اکبر بوده است. از جلو آسیاب اربابیها جوئی بود که که از یک تنه دخت از روی رودخانه رد میشد و به طرف دشت میرفت به نام جوی مارون معروف بود. زمینهای آنجا را باغ نادی، باغ هاشم و زمینهای رَمَند چون گله گوسفندان از وسط این زمینها به کوه میرفتند که کوچه رمند معروف بود که الآن ماشین رو شده است . بعضی زمینها به نام باغ گدار معروف هستند. زمینهای رمضانیها را که از فروغی خریدند، زرگه بوسار مینامیدند.
کوه بالای راستانها و چهارباغها را کوی بغله سیاه مینامند و انتهای کوه که بالای زیارت است، کوه امام ولی میگویند.
از قنات سرچشمه به طرف ده که میآئیم سمت چپ آن کوهی است که کوه رائینه و کوه زری مینامند و تمام زمینهای آن متعلّق به مشهدی حسنعلی و اولادهایش بوده است و همه زمینها به نام رائینه معروف است و چون گرگ در آنجا دیده میشده است بعضی زمینها را به نام باغ گرگه میشناسند. این زمینها ارثی بود که از عمّههای فخر حقگو که زن اوّل مشهدی حسنعلی بود به او ارث رسیده است و عمو غلامعلی که مقداری زیادی از آن ملکها را داشته، عمو شکرالله تصاحب میکند و پول کمی به بقیه ورّاث میدهد. البته اینها را آقای جمالی بزرگ به بنده گفتند. از لوله به طرف ده که میآئیم که الآن جاده آسفالت است، اسم زمین سَنقَره متعلّق به سید آقا و رحمتالله یزدانی. بعد باغ محمد صالح و باغ عمو رمضان، زمین کاشفی، باغ علی اکبر بند او ستاد علی اکبر چاله کارگاه و خُله دینه مرز گه بوسات حاج کریم، زمین کال زمین دنگه قلندره، خُتیله زمین شاه صاحبی، مبارکه شروری در باغچهها، بویچه– باغ نبات، باغ نصیر، بابله باغ حسّید (یا حاج سید) آقا اشرف ویشت آباد زمینهای خرمن گاه، زمین جمال، جلدار، دال، حسن بک، ابراهیم دشت عطا، باغ خداداد، زینل، خاله خاتونی، باغ زهرا پاگردوبونه حلیمه باغ نملیتنی، سید تقی، کرگون ولی، باغ یادگار زمینی عبدالله، 9 منه باقر، میر صادق، دشت قنبر، پابید، خرمنون رشای، مبارک شاه، درب مرده شور خانه، باغ سید جواد، کلبی باغ آورده پابید، در باغ میره، فرج اللهی، قزاق، میر صادق فتّاح دروای دروازه، باغ حیدرعلی خان، باغ محمد رضائی، خاله خاتون، باغ حاج محمد علی، باغ رحمان، باغ هاشم، باغ نادری، شاه بدین تلخ زاریّه پشت حصارها، باغ ووال مُلّا علی دشت بالا سنگ بند بلنده، حاج نمقور، سنگاب زمینهای زیر قبرستان معروف به سر قبرستان، مبارک شاه، کاکاوه (کاکووه) دم قنات سُرنگون، دم قنات ماکوله متعلّق به هزاز جان است
باغ سید علی اکبری، فرج اللهی، زیر باغ میره، کروگون ولی، شیخ غلامعلی، باغ خوشفکران، باغچه رشیده، باغچه ملک، دبّا خون، تاج الدّین چاله بُنبر. امّا کوههای کروگان لاخرون شودارون، دوجیر قلعه سرخ، لاشکار، گونه کیشه لامارون، قلعه سردیون گل کاسه بُرزه کوچکه، بُرزه بزرگه، در سپید، دشت گله، لاخبر قلمبه خونینه، لانیره و لاجدّا، قَلُوَ کوچکه و قَلُوَ بزرگه سنگ سبز کمر میانی، قله سنگونه، چاله کنه چاله کند، چاله خر سیاه کوه زری، دودرا قلمبه میانجی دودرا، لازردا، قاییش فراخه، گورو، چشمه سیدی گل گازره، لاریسا، قلمبه بید عمّاد، درّه عالیّر، قل غیاثه، دره گرد و بوته، لاوزدر، بزرگ و کوچک، گلمه، زنجان، قاچ فراخه فخر آباد که زیر آن مزرعه فخر آباد و بید است ورگه خانه، حبشیّه، درّه لویا چشمه چالو از تمام درّهها و چشمهها آب جمعآوری و در بیشه (ویشه) کرکه سُوه آب بالا ده آماده بهرهبرداری است.
موازی کروگان کوهی است به نام درّه کو که ماندعلی رحقی مزرعه داشت پشت بغله سیاه. اسم مزرعه زالون بود. کوه آب دراز واران غرب جاسب کوهی است به نام بنه خو بالای وسقونقان و شرق کروگان بزرگترین کوه سلالت است. کوههای جاسب از زیبائیهای خاصّی برخوردار است. خاک آن، چند رنگ است. از اول جاده اِزنا تا آخر ده واران و کروگان کوهها همه دیدنی، انگار نقاش نقاشی کرده است. درّهها و کوههای کروگان را که نام بردیم کف درّهها درختهای بید سرسبز و تا بخواهی درخت زرشک که پائیز زرشکها میرسد و بسیار خوشمزه است، دارد. کف درّهها آب زلال جاری است که بسیار گوارا و نوشیدنی است. صدای آب و پرندگان و عطر گلهای گیاهان متنوع و داروئی انسان را شاداب میکند. حیف که جوانی تمام شد همه این کوهها و درّهها را در نوجوانی دیدهایم. هر چند درخت بید مال افرادی است که فعلاً مورد استفاده هم نیست. لذّت بخشی برای افرادی که جوان هستند و به عنوان تفریح آنها را میبینند. در زمانهای قبل از انقلاب تمام کوهها و درّهها و بیابانهای جاسب را که مملو از بوته گَوَن است را اصفهانیها جمع میکردند و دست جمعی گونها را تیغ میزدند و مقدار قابل توجهی کتیرا که داروی هر دردی است، را جمع و میفروختند. ولی چند سالی است چنین کاری نشده. گونها بزرگ شده است و چه بوی خوبی دارد. گل آنها در بیابانهای جاسب انواع گیاهان داروئی وجود دارد که بیحساب است. به امید روزی که درست از آن محیط خوب استفاده شود. در جاسب به خاطر گیاههای معطر و فراوان کسانیکه زنبور عسل دارند بهترین عسل طبیعی را برداشت میکنند و به قیمتهای گران میفروشند. جاسب و نراق همسایه و همپایه هستند و کوهی در بین این دو محل واقع است که زیر این کوه غار چال نخجیر کشف شده که حدود 1200 متر آن مورد بهره برداری است که تمام گردشگران خارجی و ایرانی از دیدنش لذّت میبرند. این غار هم زیر کوههای جاسب قرار دارد.
محلّههای کروگان معروف است از شرق به محلّه بالا، محلّه پَل که سلخ دارد به نام سلخ مشگون. زمانیکه جاسبیها زرتشتی بودند سر کوه امام ولی آتشکدهای بوده است و با مشک آب میبردهاند. آنجا این حوض معروف است به سلخ مشگون، مَشک پوست گوسفندی است که در آن قدیم آب حمل میکردند، محلّه سَرسوئه شمال غربی محله حسینیه، محلّه پائین کوچه سید حبیبیها که منزل سید عبدالله ناشری سید عباس و سید جواد بوده است و قلعه میدان کوچه رحیمیها و محلّه پاچنار که محلّ معروفی است منزل ملاجعفر در آن محلّ است که ساختمان جدیدی روی آن ملک ساخته شده است و اطاقی که جناب ملاحسین و عزیزان اوّلیه در آنجا جمع شدند و ابلاغ امر شده است. مساجد ده مسجد امام حسن و محلّه بالا و محله پاچنار یک مسجد و محله پائین هم مسجد داشته و دارد و جلو آب انبار هم و حسینیه باعظمتی بود که انشاءالله از نو ساخته خواهد شد. جدیداً کوهچهها شمارهگذاری و نامگذاری شده است.