باید بدانیم که داستان تأسیس ملکوت الهی در جهان انسانی و نجاح و فلاح نهائی جامعهء بشری؛ موضوع اصلی "کتاب مقدّس" و سایر کتب مقدّسهء الهی است. و هر یک از ظهورات الهی و کتب ربّانی در ادوار پیشین، کم و بیش حامل مژده، بشارت و نبوّات بسیار به این واقعهء عظیم جهانی میباشد. در حقیقت خداوند بزرگ طرح و نقشهء رستگاری نوع انسان را که "ثمرهء عالم محسوس و جزءِ اعظم تمامی خلقت از محسوس و غیر محسوس" است، پیش از آفرینش هستی، به "روز رستاخیز" که در آیات یزدان پاک "یوم اللّه" نامیده شده، موکول فرمود. ما انسانهائی که در این "روز" در روی کرهء زمین هستیم و شاهد و ناظرظهور این موهبت بزرگ یعنی "استقرار ملکوت الهی در روی زمین" هستیم؛ سزاوار است که بکمال سرور و نشاط وغایت افتخار بخود ببالیم و دمی از یاد خداوند منّان غافل نمانیم! گرچه هرگز از عهدهء شکر و سپاس چنین نعمتِ بی نهایت بر نخواهیم آمد! من در این خدمت بسیار مشکل، بخداوند پناه میبرم و در غایت خاکساری از آن محبوب و معبود یکتا یاری و یاوری میخواهم که از قصور و خطا حفظم فرماید.
این نوشتار را به بیان “هدف دین یزدانی” که تأسیس و استقرار حکومت یزدان پاک در جامعهء انسانی در "طلوع دو مظهر کلّی خداوند طلعت باب و جمالقِدَم" است؛ اختصاص داده به عنوان هدیه ای خاصّ به عزیزان تقدیم میدارم!
باید بدانیم که داستان تأسیس ملکوت الهی در جهان انسانی و نجاح و فلاح نهائی جامعهء بشری؛ موضوع اصلی "کتاب مقدّس" و سایر کتب مقدّسهء الهی است. و هر یک از ظهورات الهی و کتب ربّانی در ادوار پیشین، کم و بیش حامل مژده، بشارت و نبوّات بسیار به این واقعهء عظیم جهانی میباشد. در حقیقت خداوند بزرگ طرح و نقشهء رستگاری نوع انسان را که "ثمرهء عالم محسوس و جزءِ اعظم تمامی خلقت از محسوس و غیر محسوس" است، پیش از آفرینش هستی، به "روز رستاخیز" که در آیات یزدان پاک "یوم اللّه" نامیده شده، موکول فرمود. ما انسانهائی که در این "روز" در روی کرهء زمین هستیم و شاهد و ناظرظهور این موهبت بزرگ یعنی "استقرار ملکوت الهی در روی زمین" هستیم؛ سزاوار است که بکمال سرور و نشاط وغایت افتخار بخود ببالیم و دمی از یاد خداوند منّان غافل نمانیم! گرچه هرگز از عهدهء شکر و سپاس چنین نعمتِ بی نهایت بر نخواهیم آمد! من در این خدمت بسیار مشکل، بخداوند پناه میبرم و در غایت خاکساری از آن محبوب و معبود یکتا یاری و یاوری میخواهم که از قصور و خطا حفظم فرماید.
0 Comments
آنچه در این سلسله نوشتارها خطاب به عزیزان ارائه شد، کم و بیش تاریخ وقایع و حوادثی است که در عصر اوّل، یا عصر رسولیِ آئین نازنین یزدانی در مدّت 77 سال و اندی (عهد اعلی’ 19 سال،عهد ابهي’ 40 سال و عهد میثاق 29 سال) در جهان انسان در رابطه با ظهور دور بهائی واقع شده عالم انسانی را در مسسیر رشد و تکامل هدایت نمود. در این نوشتار آخرین پرده از این درام آسمانی را بکوتاهی به نظر عزیزان میرسانم. این پردهء آخر صعود حضرت عبدالبهاء و پرواز آن ذات بی همتاست به جهان باقی و جوار پدر بزرگوارشان، مظهر اعظم یزدان یکتا. اکنون در نومبر 1921 کار بزرگ و وظیفهء سترگ سالار میثاق در عالم انسانی به انجام میرسید! مأموریت تاریخی که پدر مهربانشان، مظهر اعظم طلعت رحمان برعهدهء ایشان گذارده بودند بکمال انجام شده بود. مأموریتی که این فرزند برومندِ آن سلطان مشیّت الهی در آغاز اقدام به انجامش از پدر مهربان به این مناجات استمداد میطلبند: یکی از معروفترین ژنرال های انگلیسی که به جنرال نظر کرده یا جنرال شکست ناپذیر معروف بود و در بسیاری از جنگ ها در سراسر دنیا شرکت کرده و در همه آن جنگ ها پیروز شده بود بین سال های ۱۸۸۲ تا ۱۸۸۳ میلادی برای مدتی از ارتش کناره گیری می کند و برای زیارت اماکن مقدسه تاریخی و مطالعه کتب مقدسه و تذکر و تفکر عازم اراضی مقدسه و فلسطین می شود و حدود یکسال به مطالعه و تعمق و گشت و گذار در اراضی مقدسه می پردازد و حامی سرسخت مکانی که تازه کشف شده بود که در آن مکان مسیح را به صلیب زده بودند شد تا آنجا که این مکان تا مدتی به نام او و بنام گوردون کالوری معروف بود از زبان استاد مجید درخشانی بشنویم. همانطور که در پستهای گذشته به تفصیل بیان شد، بهائیان در عین حال اینکه نظام بهداشت ایرانیان را دگرگون کرده و هموطنانشان را از حمامهای متعفن «خزینه» رهایی دادند و حمام های «دوش» را جایگزین کردند، همچنین اولین مدارس دخترانه «تربیت بَنات» را در ایران بنا نهادند، نغمات «موسیقی سنتی»، این «شناسنامه ملی» ما ایرانیان را که در حال فراموشی بودند را بصورت دستگاه هایی منظم کرده تا از بین نروند و به نسلهای بعدی تدریس و منتقل شوند. . کمتر کسی پیدا میشود که با تار و سه تار و موسیقی سنتی آشنایی داشته باشد و نام «میرزا عبدالله» را نشنیده باشد. . هیچ کسی جز خداوند شماره دقیق آنها را نمی داند لرد کرزن سیاح اروپائی که در اوائل سلطنت ناصرالدین شاه که به عنوان سیاح از ایران عبور می کند در سیاحت نامه خود عده بابیان را صد هزار تا یک میلیون می نویسد در آن زمان جمعیت ابران بین شش تا هفت میلیون بیشتر نبوده است. حضرت عبدالبها در ۱۱۰ سال پیش در سفر خود به امریکا در سال ۱۹۱۲ میلادی در جواب خبر نگار ی که در باره تعداد بهائیان می پرسد عدد یک میلیون را اعلام می کنند ولی حقیقت این است که تعداد دقیق بهائیان را کسی جز خداوند نمی داند. گاهى عاشقى را بى آن که سلاح به دست گيرد مى کُشند؛ بى آن که به جنگ پردازد به خاک مى افکنند؛ بى آن که دست ببازد سر مى بُرند؛ بى آن که بر کسى بتازد، گردن مى زنند. در چنين وضعى از يک جانب ستم به اوج خود مى رسد، دل در سينۀ دشمن ؛ سنگ خارا مى شود، مردمى از ميان مى رود، شرف معنى خود را از دست مى دهد، شخص انسان به حدّ گرگ بيابان يا کَفتار لاشخوار ؛ فرو می افتد، حاجب الدّوله و ابن الذّئب و ظلّ السّلطان می شود. از جانب ديگر قوّت ايمان به حدّاکثر امکان جلوه مى کند، هيچگونه شائبه اى ؛ عشق دلدادۀ آزاده را آلوده نمى سازد. عزیزان در ماه نومبر هستیم و سال 2021، سدهء غیبت مولای حنون عبدالبهاء از دیدگان عاشقان جانباز و حواریون جان بر کف خود، و پرواز ایشان از جهان گذران به آشیانهء پاک جاودان. ولکن از آنجا که غزل حماسی مولانا که تصویری گویا از "روز رستاخیز" و ظهور اعظم یزدانی است، در فضای مجازی و بویژه در بین اهل عرفان و عزیزانی که دآب عرفان دارند و مرید این رادمرد یگانه اند، قیامتی برپا کرده و موضوع بحث و بررسی بسیاری از دوستان است، من در اندیشهء آنم که بار دیگر تمامی غزل را به عزیزان هدیه کنم و تا حدِّ ممکن دقایق بینش آن مرد سترگ را در بیان نبوّات "عهد عتیق"، "عهد جدید" و "قرآن مجید" روشن سازم. و تحقّق آن نبوّات را در طلوع خورشید حق در ظهور "باب" و "بهاءا للّه"، و آفرینش "مَثَلِ آدم نوین" یعنی "عبدالبهاء" نشان دهم. و در این مهمّ از خداوند بزرگ تأیید میطلبم. دیروز این مطلب توسط یک از اعضاء در گروه نوشته شد مطلب جالبی بود که لازم شد نکاتی را اضافه کنم آفرین و احسنت به کسی که دیروز در این گروه مطلب فوق را نوشت بقدری تحت تاثیر این چند کلمه و جمله قرار گرفتم که حد و اندازه ای نداشت تا آنجا که مجبور شدم قلم را برداشته و به نوشتن این چند کلمه و مطلب بپردازم . مطلب ذکر شده بالا و نکته فوق حرف حق بودو حقیقتی روشن در حد حرف اولیاءالله و فلاسفه و شاعران نامدار مثل سعدی و حافظ و مولوی حرف آخر بود در این مورد که ای مردم و ای اهالی جاسب غریبه ها را اجازه ندهید که بیایند در گروه و هر مطلبی را بنویسند. غریبه ها از روابط بین اهالی خبر ندارند در جاسب بهائی و مسلمان از یک خانواده هستند خیلی از خانواده ها برادر بهائی و خواهر مسلمان بوده دائی و عمه مسلمان هستند و عمو و خاله ها بهائی هستند توهین به یک بهائی توهین به چندین خانواده مسلمان هست گذشته از این خط بین بهائی و یک مسلمان یک لحظه هست یک مطلب است یا یک خواب یا داستان یا یک حقیقت است و خیلی ها که امروز مثلا مسلمان دو آتیشه بودند فردای آن روز ومدتی بعد در جلسات بهائی نقل و نبات و شیرینی پخش می کردند و خادم بهائیان بودند پدر من که سالها رئیس محل جاسب بود پدرش سازنده نخل کروگان بود و نخل کول می کرد و زمانی آستین ها را تا بالاتر از آرنج بالا می زد و دو دستی سینه می زد و نوحه می خواند و پرچم باب الحوئج به دوش می کشید و برای اهالی محل زیارت نامه خوان امام زاده بود چرا یک روز نخل بر کول و سنج در دست روضه سید الشهدا می خواند و روز دیگر کتاب ایقان و اقدس در دست به معلمی بچه های بهائی نشسته و رئیس محفل آنها می شود! پیش از آغاز ادامهء اقدامات و مجهودات معجز آسای مولای حنون عبدالبهاء، هدیه ای برای عزیزان دارم. دیشب گلگشتی در کتاب شمس تبریزی اثر طبع گهربار برترین عارف و بهترین شاعر جهان مولانا داشتم. در صفحهء 235 دیدگان جانم به قطعهء 527 و این نبوّات روشن شد. مولانا که با کلام یزدانی آشناست، قرنها پیش از ظهور "طلعت باب" و "محبوب عالم" و "حضرت سراللّه عبدالبهاء" آنچه را این سه اسطورهء ایرانی به عالم انسانی هدیه خواهند نمود، با ژرف نگری به آیات قرآنی دید و در این غزل حماسی بیان کرد. او آنچه را گهگاه برخی روشنفکران ایرانی امروز پس از نزدیک به دو قرن از طلوع "باب" در جهان انسان، کم و بیش می بینند، هشتصد سال زودتر در عالم روح مشاهده نموده بیان کرد. این ابیات شاید نقشی از کلمات یزدان پاک در "سورةُ الهُمَزَة" سورهء 104 قرآن است که مولانا به روشنی از معجز عشق و آتش افروختهء "محبّت اللّه"، "نارُ اللّهِ الموقَدَةِ الّتی تَطّلعوا عَلَی الافئدة" دیده است. عزیزان! من بر این باورم که بهترین راه برای همراه شدن با مولای حنون عبدالبهاء و آشنائی با بخش آخرین زندگانی انسان کاملی که تجسّم همه تعالیم محبوب عالم و "مثال" راستین صفات رحمانی است، با بررسی فصل هجدهم و نوزدهم و بیستم از تاریخ تحلیلی، علمی و فلسفی < GOD PASSES BY> اثر قلم معجز آفرین شوقی افندی یگانه ولیِّ امراللّه امکان پذیر است. برداشتی هرچند ناقص از این سند ارزشمند هدیه ایست که تقدیم عزیزان میشود. کوشش میکنم در بستر این بررسی و در طیِّ سه نوشتار آخرین، برخی از جبهه هائی را که مولای حنون میبایست با همّتی فوق طاقت بشری و با پشتوانه ای از "حکمت و دانش" موهوبی و تکیه بر استمرار تأییداتی ملکوتی، "امر اعظم یزدانی" را حراست و محافظت فرموده، دستهای نامحرمان را از دامن پاک آن کوتاه نموده و رشد و توسعهء قوای خدادادی آن را تضمین نمایند و آن را آمادهء در برگرفتن عالم انسانی و نجات "فرزند عزیز" محبوب ازلی کنند، به اختصار، زیر عناوین ویژه، بنظر عزیزان برسانم. فهرست مطالب - تحقیق و تحرّی حقیقت - معنی اسلام - معنی خاتم الانبیّا - آیا روز قیامت امده؟ - چطور میتوانیم درست را از نادرست تمیز دهیم؟ - چرا بهاالّلۀ احکام جدید آورد؟ - چند نکته دیگر تحقیق و تحرّی حقیقت يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ (۴۹:٦حجرات) اى مؤمنان، هر گاه (حتی اگر) فاسقى خبرى براى شما آورد تحقيق كنيد، مبادا از روى نادانى به قومى رنجى رسانيد و از كار خود پشيمان گرديد. خانه سید باب را در شیراز ویران و خراب کردند و در آن محل این مسجد را ساخته و گسترش داده اند. و آیت الله طالقانی که دستور خراب کردن آن را داد به آیت الله محلاتی روز بعد مرد و بنی صدر که حمایت کرد مجبور شد از ایران فرار کند و آیت الله دست غیب که در خراب کردن آن دست داشت چند ماه بعد صد پاره شد. درست روز بعد و خرابی این خانه در زمان بنی صدر بود و چون می گفتند بنی صدر از خانواده بهائی است وایشان بخاطر اینکه نشان بدهد با بهائیان نیست همکاری نزدیک در این مورد با طالقانی داشت .بنی صدر هم طولی نکشید که به تیر غیب گرفتار شد و آیت الله دست غیب که خانه را شخصا خراب کرد. طولی نکشید که به قول مریدانش صد پاره شد سرانجام در روز جمعه 20 آذر 1360، آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب، در حالي كه عازم نمازجمعه شيراز بود، در يكي از كوچه ها با انفجار بمبي توسط منافقين به شهادت رسيد. حضرت عبدالبهاء میفرمایند: «... انسان باید بنیادی نهد و بنیانی بنماید که ایوانش از کیوان بگذرد. پس شخص دوراندیش تا تواند خدمتی به دیوان الهی کند تا به ایوان رحمانی پی بَرَد، یعنی ایرانیان را بیدار کند که به آنچه سبب استحکام بنیان است تشبّث نمایند و آبادی ابدی جویند و قوّتی در عروق اعصاب مانند روح سریان نماید که در کمال سرعت ترقّی کند و بر سایر ملل تفوّق جوید ملاحظه نمائید که دو دولت استبداد بر قلع و قمع این آواره سالهای چند قیام نمود؛ علیالخصوص عبدالحمید، ولی این عبد توکل بر حقّ نمود و با تمام قوّت مقاومت کرد و استقامت نمود عاقبت ایوان وسیع آنان ویران شد ولی بنیان ضعیف این عبد نمایان گشت. آنان تاج و تخت را به باد دادند و با وجود دو کرور سپاه مغلوب و مقهور گشتند، ولی این عبد بی ناصر و معین فریداً وحیداً در حالت اسیری و بیمُجیری مسجون در قلعۀ عکا بود باوجوداین، الحمد للّه به قوّۀ محبّتاللّه چنان فتوحی حاصل شد که در زیر زنجیر، تسخیر کشور امریک گشت و در زندان تاریک و تنگ، عَلَم در ممالک فرنگ بلند شد. حال اگر چه معلوم نیست ولی بانگ این دُهُل بامداد معلوم میشود. ...» مکاتیب عبدالبهاء - جلد ۲ "و اما روی سخن دیگرم با بهائیان خارج نشین: لطفا هر طور که خودتان دوست دارید و دلتان میخواهد تاریخ را بنویسید و برای خودتان مکتوب کنید. اگر قصدتان اختلاف افکنی و ایجاد تفرقه و دشمنی نیست که البته عملکرد شما و دوستانتان نشان میدهد که هست لطفا به مسائلی از این دست در گروه نپردازید که دستتان برای خیلی ها رو شده است.." بدون مقدمه لازم شد که چند کلمه مختصرا درباره مطلب فوق نوشته شود و از نویسنده آن خواسته شود که بگوید چطور بهائیان جاسب تاریخ کروگان جاسب را آنطور که دوست داشته اند نوشته اند که باعث اختلاف و دشمنی و نفاق شده است و از ایشان که مشخص نیست چه نام و نشانی یا چه اسم و رسمی دارند و به اسم مستعار می آیند که این قدر صداقت و شجاعت ندارند که حد اقل خود را معرفی کنند تا کسی مطالب او را به دیگران منسوب و یا بد بین نکند. در مورد سئوالات جناب عالی که پر سیده بودید حضرت بها الله چه آموزه جدیدی آورده اند که در اسلام نیست و وجه تمایز بین دین اسلام و دیانت بهائی چیست و بعضی ایرادات دیگر شما نسبت به بعضی از تعالیم و احکام دیانت بهائی که همه را متاسفانه اشتباه بنظر شما رسانده اند و حقیقت نه آن است که شما نوشته اید... و در جواب دادن به این سئوالات سعی می شود که به جزئیات نپرداخته و فقط کلیات را در نظر گرفته چه که اگر این کلیات و اصول را قبول داشته باشید جواب جزئیات هم داده شده است. قبلا توضیح دادم که ظهور یک پیغمبر جدید همانند ظهور بهار جدیدی هست و حتی اگر پیامبر جدید تعالیم جدیدی هم نیاورد همان آمدن یک پیامبر باعث می شود که درهای برکت و نعمت و بیداری و ترقی و تعالی برای بشریت گشوده شود و تمام ارزش ها و حسنات را دوباره برای بشریت زنده می کنند. دوست عزیزمان پرسشهای بسیار خوب و بجائی مطرح کرده است. ضمن تشکّر از ایشان پاسخهائی کوتاه تقدیم میشود. 1- و بعد از بلند کردن ندا او هوس کرد تا خودش را بجای او جا بزند و فرمود خداوند در من حلول کرده و تجسم نموده و قائل به جسم بودن شد. جسمی که فاشیست و باقی نیست. جسمی که ضعیف و نحیف است و قادر نیست ... این موارد به چه اشاره دارد؟ پاسخ - بهاءاللّه یکی از جانباز ترین فدائیان "طلعت باب" بود و از 27 سالگی بزرگترین دعوت کننده به دیانت بابی. او در تمام کتب دینی به عنوان پیامبر آخر زمان ذکر شده. بیش از 120 بار در توراة و انجیل نامش آمده و وقایع زمانش پیشگوئی شده است. در قرآن هم (ترجمهء یوسفعلی) نام او در این آیه آمد (و اشرقت الارض بنور ربّها) نور رب یعنی بهاءاللّه. در کتب "باب " هم مکرّر آمده . و "باب" براستی خود را در راه او فدا کرد. جمال ابهی’ در "لوح بشارات" از الواح متمّم کتاب اقدس میفرمایند: "بشارت سیزدهم امور ملّت معلّق است به رجال بیت عدل الهی. ایشانند اُمَناءُاللّه بینَ عِبادهِ و مَطالِعُ الامر فی بِلاده!" و آنگاه قلم اعلی’ میفرماید: "یا حزب اللّه! مربّی عالم عدل است. چه که دارای دو رکن است؛ مجازات و مکافات. و این دو رکن دو چشمه اند از برای حیات اهل عالم. چونکه هر روز را امری و هر حین را حکمی مقتضی؛ لذا امور به وزرای بیت العدل راجع تا آنچه را مصلحت وقت دانند معمول دارند. نفوسی که لوجه اللّه بر خدمت امر قیام نمایند، ایشان ملهمند به الهامات غیبی الهی. بر کلّ اطاعت لازم. امور سیاسیه کلّ راجع است به بیت العدل. و عبادات بما اَنزَلَهُ اللّه فی الکتاب. [آیات فوق بار دیگر، از قلم اعلی’ در "لوح اشراقات" با عنوان اشراق هشتم نازل شده است. و میفرمایند "این فقره از قلم اعلی’ در این حین مسطور و از کتاب اقدس محسوب."]
عزیزان من! در ادامهء نوشتار پیشین، و پس از مطالعهء دو سخن از مولای حنون عبدالبهاء، در رابطهء انسانیت و احساسات روحانیه، این سخنرانی حضرت، فصل الخِطاب است. به دقّت و بارها بخوانیم تا به حقیقت آفرینش برسیم. و به یقین بدانیم که انسان بالغ نه تنها به خداوندِ قدیم و آفریدگار رحیم مؤمن است و خود را فرزند عزیز او میداند، بلکه با "حاکمِ عَلی’ ماکانَ وَ مایَکونُ" در رابطه ای بسیار نزدیک و صمیمی است. انسان "خلیفهء" خداوند در جهان آفرینش است! از پیش باید برای آمادگی، به این مقدّمهء کوتاه بیاندیشیم. همه آفریدگان، برای هدف معیّن و زندگانی مشخّص، کامل خلق شده اند. و هیچیک از موجودات برای رسیدن به بهشت خود (هدف آفرینش خود) کم و کسری ندارد. راه بلوغ و کمال برای هرچیز باز و فراز است. ولیکن هر سطح از آفرینش در مقایسه با سطوح بالاتر ناقص است؛ گرچه در مراحل ابتدائی رشد و بلوغ باشد و یا در کمال بلوغ! و این در حالی است که همه طبقات آفرینش باهم مرتبط بوده در داد و ستد هستند. و هر سطح بالاتر مسئولیت بیشتری دارد! نوشتار را با داستانی که در صفحهء 35 <بدایع الآثار> جلد اوّل آمده آغاز میکنم. روز 15 اپریل [نخستین هفتهء اقامت عبدالبهاء در ایالات متّحده] بسیاری روزنامه ها در فضائل مولای حنون عبدالبهاء داد سخن دادند. "امّا "کشیش متعصّبی بر قسّیس کلیسای اسنشن (Ascension) اعتراض نموده بود که در کرسی محراب کلیسا، وانگهی روز یکشنبه وقت نماز، جز نایب مخصوص مسیح کسی نمیتواند بنشیند! چرا شما (حضرت) عبدالبهاء را در آنجا جای دادید؟... این اعتراض را هم بعضی از کشیشهای دیگر خود جواب دادند... تا آنکه خود او مقالهء دیگر نوشت که من در فضائل و اهمیت تعالیم حضرت عبدالبهاء شبهه ندارم. ولی فقط مقصود من رعایت قانون کلیسا بود. و آنروز رئیس اساقفه (بشب Beshop) بواسطهء مستر میلز مشرّف شد. اوّل اظهار و افتخار کرد از اینکه کلیسای اسنشن بقدوم مبارک مزیّن گشته. بعد عرض کرد من از تعالیم این امر خیلی امیدوارم و شما اوّل مسافر جلیلی هستید که با چنین خبر عظیمی از شرق بغرب آمده اید. تا حال گمان نمیرفت از شرق امری معتنا [قابل اعتناء] دیده و شنیده گردد. و این مسافرت مبارک جای شکر و ستایش است... عزیزان! از آنجا که سال 2021 سال مولای حنون عبدالبهاء است، در این نوشتار و نوشتارهای آینده در این سال، سعی میکنم تا حدِّ امکان، باهم از نزدیک با زندگی عبدالبهاء عبّاس در مراحل کودکی، نوجوانی، جوانی و دورهء سرپرستی ایشان از "امر اعظم یزدانی" و رهبریِشان جامعهء اسم اعظم را، آشنائی بیشتری حاصل کنیم. نخست از بعضی حوادث پراکنده یاد میکنیم و آنگاه در دو جلد کتاب منحصر به فرد <بدایع الآثار> که روزنامه ای از حیات حضرتشان در سه سال سفر به اروپا و امریکا است، و در حقیقت ثبت داستان سفر عبدالبهاء به نیمکرهء غربی است، گلگشتی داشته باشیم. (این دو جلد کتاب را محمود زرقانی از ملازمان حضرت در سفر 239 روزهء آمریکا و ادامهء دیدار شان از اروپا، در غایت امانت و دقّت تنظیم نموده بیادگار گذاشته است. ("کتابی یکتا از سفری بی نظیر در تاریخ روحانی انسان".) و میدانیم که شناسائی عبدالبهاء برای هر انسان از ضرورت های زندگی است. ایشان "مَثَلِ اعلای" انسانیت هستند و محبوب عالم این نمونه را بعنوان سرمشق برای همه فرزندان خداوند آفریده اند. بهائیان هرگاه بر سر دوراهی قرار میگیرند، از خود میپرسند اگر عبدالبهاء در این موقعیت قرار میگرفت، چه میکرد؟ و آنگاه با دعا و تفکّر به تصمیم نهائی میرسند. استقرار "امر اعظم جهانی" در نیمکرهء غربی یعنی برترین و بزرگترین توفیق یزدانی در "عهد میثاق" (29 سال سرپرستی و هدایت حضرت عبدالبهاء) برای همیشه رابطه ای مستقیم با این "مرکزعهد" خواهد داشت! این توفیق نیروهای نهفته ای را بکار گرفت و ثمرات مستمرّی در پی داشت که حضور مستقیم شخص عبدالبهاء را ایجاب میکرد تا اقدامات سرنوشت ساز حواریون آن حضرت را که با شجاعت و جسارتی تمام آغاز شده بود، به ثمر رساند. و اکنون که از طرفی، بحرانی که از کوری و انحراف ناقضان بوجود آمد و تا چند سال مانع پیشرفت هدف و مقصود مولای حنون شد، به تقدیر الهی فروکش کرد. و از طرف دیگر، سدّی بزرگ از قدرت حکومت از سر راه آزادی عبدالبهاء کنار رفت. و در حقیقت زنجیر از "گردن عبدالبهاء برداشته و بر گردن عبدالحمید، امپراطورمستبدّ و دشمن ستمگر و بدخواه او گذارده شد". و افزون بر این، مقدّس ترین مأموریت مولای حنون یعنی اجرای امر و خواستهء پدر بزرگوارشان در "سپردن امانت کردگاری، "رمس معنبر طلعت باب" در "کوه کرمل"، در نقطهء معلوم، بکمال روح و ریحان انجام پذیرفت؛ شرایط مناسب برای دور شدن آن حضرت از ارض اقدس فراهم گشت! عزیزان! این سال، سال حضرت سرّاللّه الاکرم، سلطان عالم، غصن اعظم بهاء، عبدالبهاء است. نوشتار 27 را که سه بهاء (3ضرب در 9) است سراسر به ذکر آن مولای حنون زینت میکنم. امسال و این سال سدهء پرواز "پیامبر وحدت و صلح" به ملکوت ابهاست. و در بحرانی ترین زمان و پردغدغه ترین نقطهء جهانِ خاک (اسرائیل در خاور میانه) عاشقان آن ماه تابناک در کار ساختن آرامگاه آن مولای پاک میکوشند و میجوشند. تا در سدهء صعودِ آن حضرت، امانت یکصدساله، پیکر خاکی مولا از جوار طلعت باب به مدفن ابدی منتقل شود. باشد که "زائران کوی جانان پس از زیارت مقام اعلی’" در کرمل، بر آن آرامگاه بگذرند و در "روضهء مبارکه" در بهجی، جبین بر آن درگاه بسایند. و در بازگشت هم، بار دیگر قدم بر آن خاک پاک گذارند. (و این آرزوی عبدالبهاء است!) در طول 77 سال حیات عنصری، عبدالبهاء هر آن در زحمت و مشقّت، درد، رنج، و ظلم و جور بودند. و آنچه در "علوّ الوهیت" بر محبوب عالم وارد شد، عینآً، در "مرتبهء عبودیت" بر مولای حنون نازل گشت! "تا براستی جهان خاک آئینهء افلاک باشد!" پیش از آنکه به این نوشتار بپردازم، بایستی یک مقدّمهء کوتاه را با شما در میان گذارم. افزون بر این، خداوند را سپاسگذارم که به مناسبتی "برگردان لوح افلاکیه" را اخیراً برای عزیزان فرستادم. "لوح افلاکیه" بیانی رسا از قلم ماهِ میثاق، عبدالبهاء در ارتباط کامل بین "ظهور شمس حقیقت" و "گسترش جهان مادّی" است و بررسی آن به درک مقدّمهء مورد نظر کمک بسیار مینماید. در کتب خداوندی بارها از روز و شب، خورشید و ماه و ستارگان و نیز از زمین یاد شده است. البتّه کلام الهی پیوسته معانی و مفاهیم بسیار را در بر دار. و در هر مورد با توجّه به موضوع میتوان مفهوم جدید و مناسب را از ان استنباط کرد. عزیزان بیاد دارید که دو باب آخر <کتاب مکاشفه> (آخرین کتاب مسیحیان) و نیزبعضی سوره های کوتاهِ حماسی در قرآن مجید، از آسمان و زمین، خورشید و ماه، شب و روز و یا ستارگان مکرّر گفتگو میشود. در قرآن ظاهراً خداوند به این واژه ها سوگند یاد میکند. و تردید نیست که این سوگند به اشیاءِ مادیِ ناچیزی که در گوشه ای از آفرینش بی انتها قرار دارند، نیست. بلکه یزدان پاک به "ظهور شمس حقیقت"، "قمر میثاق" و ستارگان راهنمای انسان در شامگاه ظهور، اشاره میفرماید. مثلاً در سورهء 91خداوند به"خورشید" و "نور آن" و به"ماه" که از پس آن بر میاید و به "روز" و"شب" و به "آسمان و زمین" و "گستردن زمین" سوگند یاد میکند و آنگاه به آموزش و پرورش روح انسانی میپردازد. تردیدی نیست که اینها همه اشارات روحانی است که بنابر وعدهء قرآن، بیان آن در آیات "طلعت باب" و "مظهر جهانیِ خورشید حقیقت" یعنی بهاء اللّه آمده است. هواللّه سپاس خدایرا که نامها و صفات خود را در اجرای اوامر خویش در همه طبقات هستی نافذ و مؤثّر نمود. و آثار آنها را بروشنی در جهانهای دیده و نادیده عیان فرمود. و نشانه های آن نامها و صفات را در غیب و شهود آشکار کرد. و باین ترتیب حقیقت مقدّسهء آفرینش را که از آن نامها و صفات فیض میابند و آگاهی میگیرند و متأثّر میشوند، برای پیدائی شئون حضرتش در حرکت هستی در سطوح بیشمار فلک کمال، چه در قوس نزول و چه در قوس صعود، گسیل داشت. و آن نامها و صفات را مبدأ هستی در عالم ایجاد قرار داده، مصدر حقایق ثبت شده در مراتب آفرینش، به اعلی’ درجهء معیّن شده از پیش، گردانید. پس چون خورشید آن نامها و صفات با نیروی جاذبه و ناشرهء خود بر حقایق پوشیده در ذاتِ غیب تابید سبب برخاستن، منتشر شدن، پراکنده شدن، منظّم شدن، بهره مند شدن، خبر یافتن و اثر پذیر شدنِ همهء هستی شد تا شئون رحمانیّت خـداوندی و آثار صمدیّت (پایندگی و پیوستگی) او پیدائی گیرد. پس آن مهر تابان با زینت و زیور انوار (بعد از پاره شدن پرده ها) آشکار گردید. و در افلاکِ توحید (وصفِ یکتائی و ذکر بی همتائی) و مدارهای تقدیس (پاکی و ستایش از پیراستگی) و دایره های تهلیل (شوق و ذوقِ هلهله و تحمید) بحرکت و سیر آمد. عزیزان خوب میدانید که عهد و پیمان بی نظیرربّانی در ظهور کلّی الهی، نوزده سال پیش از پرواز "ورقاءِ قدس" از "شاخسارستایش و ثناء"، یعنی صعود محبوب عالم، در "کتاب اقدس" به روشنی و صراحت به آیات یزدانی تأسیس گشت و این "میراث مرغوب لا عدلَ لَه" در "کتابُ عهدی" به جهانیان هدیه شد. و اینچنین از یک سو "امر اعظم جهانی"، گسترش آن در کرهء خاک، جامعیت و شمول آن بر نوع انسان و نیز حفظ و صیانت وحدت آن تا پایان دور بهائی تضمین شد. و از سوی دیگر، ادارهءجامعهء بشری در حال و در آینده بر اساسی ربّانی توضیح و روشن گردید. "نظم بدیع بهاءاللّه" که در آیات طلعت باب به ظهور قطعی آن نبوّت شده بود و در "کتاب اقدس" (منشور نظم بدیع جهان آرای الهی) و سایر آیات یزدانی تأسیس گشت بر دو ستون قائم و برپا ست. یکی انتصابی و دیگری انتخابی. ستون انتصابی که در رأس آن "اغصان سدرهء مبارکه" قراردارند، افزون بر سرپرستی، حفظ، حمایت و انتشار امر - و نیز حفظ و صیانت و آموزش و پرورش جامعهء و افراد انسانی، در تبیین و تشریح آیات و کلمات یزدانی قدرت و اختیار انحصاری دارد. و ستون انتخابی که با انتخاب همه افراد انسانی همواره در عید اعظم رضوان و برای مدتی معلوم هستی میابد، ادارهء جامعهء انسانی را بر اساس مشورت و شفقت بر عهده دارد. عبادات و روابط بنده با پروردگار بنابر کتاب یزدانی و کاملاً خصوصی است و مقدّس از هرگونه امر و نهی و دخالت دیگران میباشد. "امور سیاسیه راجع است به بیت العدل" و "بیت العدل قوّهء تشریع است و حکومت قوّهء تنفیذ". و بنابراین گرچه دین و سیاست هر دو منشأ ربّانی دارند، امّا از یکدیگر جدا هستند! |
مدیربرگزیده مقالات مختلفه، نظرات مختلفه، نظرات دیگران، گلچین ها و ... بایگانی
March 2024
دسته بندی ها
All
|