یوم الست یا روز خدا در مثنوی مبارک حضرت بها الله
سائلی مر عارفی را گفت کی تو بر اسرار الهی برده پی
وی تو از خمر الهی گشته مست هیچ یادت آید از روز الست
گفت یاد آید مرا آن صوت و گفت کو بدی بود و نباشد این شگفت
هست در گوشم همی آوای او آن صدای خوب جان افزای او
عارفی دیگر که برتر رفته بود درّ اسرار الهی سفته بود
گفت آن روز خدا آخر نشد ما در آن یومیم و آن قاصر نشد
یوم او باقی ندارد شب عقب ما درآن روز و نباشد این عجب
گر رود ذوقش ز جان روزگار می نبینی عرش و فرشی برقرار[2]
سوره ۷: الأعراف - جزء ۹
و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم گفتند چرا گواهى داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم(۱۷۲) يا بگوييد پدران ما پيش از اين مشرك بودهاند و ما فرزندانى پس از ايشان بوديم آيا ما را به خاطر آنچه باطل انديشان انجام دادهاند هلاك میكنى (۱۷۳) و اينگونه آيات [خود] را به تفصيل بيان میكنيم و باشد كه آنان [به سوى حق] بازگردند (۱۷۴) و خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت آنگاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد (۱۷۵) و اگر میخواستيم قدر او را به وسيله آن [آيات] بالا میبرديم اما او به زمين [=دنيا] گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد از اين رو داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حمله ور شوى زبان از كام برآورد و اگر آن را رها كنى [باز هم] زبان از كام برآورد اين مثل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند پس اين داستان را [براى آنان] حكايت كن شايد كه آنان بينديشند (۱۷۶) چه زشت است داستان گروهى كه آيات ما را تكذيب و به خود ستم مینمودند (۱۷۷) هر كه را خدا هدايت كند او راه يافته است و كسانى را كه گمراه نمايد آنان خود زيانكارانند (۱۷۸) و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم [چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمیكنند و چشمانى دارند كه با آنها نمیبينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمیشنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه ترند [آرى] آنها همان غافل ماندگانند (۱۷۹) | وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ ﴿۱۷۲﴾ أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ﴿۱۷۳﴾ وَكَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ وَلَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿۱۷۴﴾ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ﴿۱۷۵﴾ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۱۷۶﴾ سَاء مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَأَنفُسَهُمْ كَانُواْ يَظْلِمُونَ ﴿۱۷۷﴾ مَن يَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي وَمَن يُضْلِلْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۱۷۸﴾ وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿۱۷۹﴾ |
شما را بخدا بروید و تفسیر این آیات را از آیات عظام و حجج اسلام و علامه ها و بحر العلومها بپرسید و یا نظر مفسرین مشهور اسلامی مثل علامه طباطبائی و زمخشری و آخرین آنها آیت الله جوادی آملی و غیرو را در کتاب تفاسیر بخوانید.
پس از چند روز تحقیق و تفحص نهایتا به مرحلهای میرسید که از روز اول گیج تر و سردر گم تر خواهید بود و آنچه این حضرات گفته و نوشته اند نه با علم و عقل تطابقی دارد و نه به حقیقت و واقعیت نزدیک است و روی هم رفته " چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند"[3]
معنی این آیه را نفهمیدند چون همانطور که قبلا نوشتیم اینها راسخون فی العلم نیستند و طبق آیات قرآن اگر راسخ در علم نباشی معنی صحیح آیات را نمیتوانی دریابی. تقصیر خودشان هم نیست طبق حدیث معروف قبلی که نوشتیم که از 27 حرف علم فقط دو حرفش نصیب این آقایان شدهاست. با دو حرف مگر میشود چکار کرد؟ فوقش دو یا سه کلمه بسازی همین و همین با دو سه کلمه چقدر انسان میتواند بیان حقایق بکند؟ این است که همه "هنوز اندر خم یک کوچه اند"[4]
باید به حال مردم بیچاره افسوس خورد که زمام اختیاراتشان را به دست اینها دادهاند کسانی که حضرت بهاءالله و آثار مبارکه درباره آنها چنین میفرمایند:
که جز ذهب مذهبی ندارند ....
از بطنشان افغان مال مسلمانان میآید...
در قول فخر عالمند و در عمل ننگ ملل...
بظاهر آراسته و به باطن کاسته...
چرا دعوی شبانی کنید و در باطن ذئب اغنام من شده اید...
حضرات آخور را دیدند و آخر را ندیدند...
وای جُهَلای معروف به علم...
حضرت بها الله در مثنوی مبارک این آیات را به روشنی تبیین و تفسیر می فرمایند و توضیح داده اند که روز الست روزی است که خداوند با مردم خودش صحبت میکند ودر آن روز آنان را مورد خطاب قرار میدهد که آیا من نیستم پروردگار شما و این روز، روز خداست و پایانی ندارد و در مورد ظهور هر پیامبری تکرار می شود و تا ظهور بعدی ادامه دارد. برای مثال ظهور حضرت موسی روز الست بود. خداوند از طریق موسی مردم را مخاطب ساخته و عهد و پیمان خدائی خودش را گرفت و این روز ادامه داشت تا ظهور حضرت مسیح باز فرزندان آدم را خطاب کرد و همین را پرسید و ادامه داشت تا ظهور حضرت محمد و حضرت اعلی و اکنون ظهور حضرت بهاءالله، آن روز تمام نشده و حق از طریق حضرت بهاءالله مردم را خطاب کرده که آیا من پروردگار شما نیستم و بستگی به عکس العمل مردم دارد که جواب مثبت بدهند و یا انکار کرده و پیروان شیطان شوند.
روز الست روزی است که مظهر حق ظاهر میشود، آیات و بینات ظاهر میفرماید و وظیفه مردم قبول کردن و بلی گفتن است این آیه الست و بربکم آیه 172 سوره الأعراف میباشد و اگر با دقت بررسی شود آیات بعدی از آیه 173 تا 179 همه درباره نزول آیات و قبول آیات توسط مردم است. حضرت بهاءالله بیش از صد جلد آیات نازل فرمودند و و به صد زبان مردم را مخاطب ساخته و ندای الست بربکم زدند و ما هنوز در یک بلی گفتن دچار شک و شبهه هستیم.
حق عیان چون مهر رخشان آمده حیف کاندر شهرکوران آمده
ولی همیشه چرخ گردون بر مراد این گروه مردم و بی بصیرتها نخواهد گردید و همیشه قضاوت در دست کوران نخواهد بود.
حضرت بهاءالله میفرمایند:
"عنقریب است که اعلام قدرت الهی را در همهٴ بلاد مرتفع بینی و آثار غلبه و سلطنت او را در جمیع دیار ظاهر مشاهده فرمائی"[5]
--------------------------------------
[1] سوره ۷: الأعراف - جزء ۹
[2] بهاءالله، آثار قلم اعلی، جلد یک، ص ۱۷۵
[3] غزل شمارهٔ ۱۸۴ از حافظ
[4] اشاره به شعر مولوی (هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم)
[5] کتاب ایقان حضرت بهاءالله