انّي أسألك بالآية الكبری و ظهور فضلك بين الوری أن لا تطردنی عن باب مدينة لقائك و لا تخيّبنی عن ظهورات فضلك بين خلقك * تراني يا الهی متمسّكا باسمك الاقدس الانور الاعزّ الاعظم العليّ الابهی و متشبّثاً بذيل تشبّث به من فی الآخرة و الاولی * اللّهمّ انّي أسألك بندائك الاحلی و الكلمة العليا أن تقرّبنی فی كلّ الاحوال الی فناء بابك و لا تبعدنی عن ظلّ رحمتك و قباب كرمك * ترانی يا الهی متمسّكا باسمك الاقدس الانور الاعزّ الاعظم العليّ الابهی و متشبّثاً بذيل تشبّث به من فی الآخرة و الاولی * ...
بسْمه المُشرِق من افق البَيان اللّهمّ
انّي أسألك بالآية الكبری و ظهور فضلك بين الوری أن لا تطردنی عن باب مدينة لقائك و لا تخيّبنی عن ظهورات فضلك بين خلقك * تراني يا الهی متمسّكا باسمك الاقدس الانور الاعزّ الاعظم العليّ الابهی و متشبّثاً بذيل تشبّث به من فی الآخرة و الاولی * اللّهمّ انّي أسألك بندائك الاحلی و الكلمة العليا أن تقرّبنی فی كلّ الاحوال الی فناء بابك و لا تبعدنی عن ظلّ رحمتك و قباب كرمك * ترانی يا الهی متمسّكا باسمك الاقدس الانور الاعزّ الاعظم العليّ الابهی و متشبّثاً بذيل تشبّث به من فی الآخرة و الاولی * ...
0 Comments
![]() درباره تفسیر درست آیات و احادیث موثقه که حقیقت پیش کسیت و چه کسی راست میگوید و تفسیر و تاویل و توضیح چه کسی قابل اعتماد است جواب این سوال در خود قرآن است که در سوره آل عمران خداوند می فرماید: ...وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ... [1] یعنی هیچ کس جز خداوند و راسخون در علم تاویل قرآن را نمیدانند. سوال اینجاست که راسخون فی العلم چه کسانی هستند؟ ... ![]() ترجمه سوره یس ... ای پیغمبر داستان مردم آن قريه را برايشان بياور، آنگاه كه رسولان بدان جا آمدند.«13» نخست دو تن را به نزدشان فرستاديم و تكذيبشان كردند؛ پس با سومى نيروشان داديم و گفتند: ما به سوى شما فرستاده شدهايم.«14» گفتند: شما انسانهايى همانند ما هستيد و خداى رحمان هيچ چيز نفرستاده است و شما جز دروغ نمىگوييد.«15» گفتند: پروردگار ما مىداند كه ما به سوى شما فرستاده شدهايم.«16» و بر عهده ما جز پيام رسانيدن آشكارا هيچ نيست.«17» گفتند: ما شما را به فال بد گرفتهايم. اگر بس نكنيد سنگسارتان خواهيم كرد و شما را از ما شكنجهاى سخت خواهد رسيد.«18» گفتند: شومى شما، با خود شماست. آيا اگر اندرزتان دهند چنين مىگوييد؟ نه، مردمى گزافكار هستيد.«19» مردى از دوردست شهر دواندوان آمد و گفت: اى قوم من، از اين رسولان پيروى كنيد.«20» از كسانى كه از شما هيچ مزدى نمىطلبند، و خود مردمى هدايت يافتهاند، پيروى كنيد.«21» چرا خدايى را كه مرا آفريده و به نزد او بازگردانده مىشويد، نپرستم؟«22» آيا سواى او خدايانى را اختيار كنم، كه اگر خداى رحمان بخواهد به من زيانى برساند، شفاعتشان مرا هيچ سود نكند و مرا رهايى نبخشند؟«23» و در اين هنگام من در گمراهى آشكار باشم.«24» من به پروردگارتان ايمان آوردم. سخن مرا بشنويد.«25»(آن مرد سرانجام به دست مشرکان شهید شد) به او گفته شد: به بهشت درآى. گفت: اى كاش قوم من مىدانستند«26» كه پروردگار من مرا بيامرزيد و در زمره گرامىشدگان درآورد.«27» ![]() ردیف نام ۱ آقا محمد مهدی ناصری(عم مدی) + سکینه خانم ۲ آقا محمد علی ناصری + معصومه خانم (۱) + خانم سلطان (۲) ۳ آقا فضل الله وجدانی + پسرش حبیب الله وجدانی و برادرش محمد نصیر ۴ آقا غلامرضا + فاطمه خانم ۵ آقا محمد تقی+ آغا بگم ۶ آقا عبدالرزاق + رقیه ( مادر امرالله رزاقی) ۷ استاد علی اکبر (پدر عبدالرزاق) + همسرش بی بی جان مادر عبدالرزاق ۸ آقا زین العابدین + سکینه خانم ۹ آقا حاج خلیل + نبات خانم (عمه نبات) ۱۰ آقا مشهدی حسنعلی+ هاجر خانم(۱) + فاطمه خانم + دو دخترش (کوکب و صاحب) ساقی بـه نور باده برافروز جام ما مـطرب بـگو کـه کار جهان شد به کام ما
ما در پیالـه عـکـس رخ یار دیدهایم ای بیخـبر ز لذت شرب مدام ما هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشـق ثـبـت اسـت بر جریده عالـم دوام ما چـندان بود کرشمـه و ناز سـهی قدان کاید بـه جـلوه سرو صـنوبرخرام ما ای باد اگر بـه گلشـن احـباب بـگذری زنـهار عرضـه ده بر جانان پیام ما گو نام ما ز یاد بـه عـمدا چـه میبری خود آید آن کـه یاد نیاری ز نام ما مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است زان رو سـپردهاند بـه مـسـتی زمام ما ترسـم کـه صرفـهای نبرد روز بازخواست نان حـلال شیخ ز آب حرام ما حافـظ ز دیده دانه اشکی هـمیفـشان باشد کـه مرغ وصـل کـند قـصد دام ما دریای اخـضر فـلـک و کشـتی هـلال هسـتـند غرق نعـمـت حاجی قوام ما هوالعلیّ الاعلی
شکر شکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله می رود (حافظ) مکتوب آن جناب بر مکمن فنا واصل و بر مخزن تسلیم و رضا وارد و آنچه مسطور شد، منظور گشت و هر چه مذکور آمد، صحیح و درست. و لکن مُحبّان کوی محبوب و مُحرمان حریم مقصود، از بلا پروا ندارند و از قضا، احتراز نجویند. از بحر تسلیم، مرزوقند و از نهر تسنیم، مشروب. رضای دوست را به دو جهان ندهند و قضای محبوب را به فضای لامَکان تبدیل ننمایند. زهر بلیّات را چون آب حیات بنوشند و سمّ کشنده را چون شهد روح بخشنده، لاجُرعه بیاشامند. و در صحراهای بی آبِ مهلک، به یاد دوست، موّاجند و در بادیه های مُتلِف، به جان فشانی، چالاک. بمبائی
محفل روحانی علیهم بهاءالله الابهی هوالله ای یاران الهی از قرار معلوم زمین قبرستان بمبئی را مدتیست حصار کشیدهاند و حال نیز آب آوردهاند. این قضیه سبب سرور قلوب گردید که الحمدالله احبّای اهتمام به امور لازمه دارند. علیالخصوص که باید قبور احبّای الهی بظاهر ظاهر نیز مانند قصور باشد از قرار معلوم زمینی قبرستان عرضش بیست وار و طولش شصت وار است. ترتیب عموم قبرستانها باید بر این منوال باشد. چهار خیابان وسیع مانند شکل صلیب در وسط و عرض هر خیابان اقلّش دو وار باشد و در وسط چهار خیابان حوض آب ساخته شود و به این قرار عرض زمین چهار قسمت میشود. هر قسمتی را به همین قسم باید تقسیم نمود به شکل صلیب هر قبری را از طرفین یمین و یسار و فوق و تحت یک وار گُل کاری باید بشود یعنی قبور متّصل به یکدیگر نباشد. هر قبری در گلزاری باشد و اگر چنانچه اطراف قبرستان و اطراف حوض درختهای با صفائی غرس شود آن نیز محبوبست. باری اصل ترتیب این است که باید قبور از هم منفصل و در نهایت انتظام و ترتیب و اطرافش گل و ریاحین باشد. دیگر هر نوعی شما مصلحت بدانید همانست. ع ع نوشته شده توسط دبیر
7 فروردین 1388 "مضمونی برای لوح مبارک خراسان" اوست خدا این نفحات معطّر الهی بوزید و ای نسیمهای پاکیزهی ربّانی مرور نمایید و قصد دیار رحمان، منادی عرفان، سرزمین خراسان کنید و بر سر و روی احبا و امنای الهی عبور نمایید و مشام اولیاء و اصفیاء خدا را پاکیزه و خوشبو سازید؛ کسانی که در روز دیدار چهرههایشان تابان شد، و ستارگانشان درخشان گشت، و قدمهایشان محکم شد، و علمهایشان افراشته گشت، و قلبهایشان آرامش یافت، و ریشهها و شاخههایشان روئیدن گرفت، و ارواحشان شادی و نشاط یافت، و سینههایشان گشایش گرفت، و در دنیای پیشین به عهد و میثاق الهی وفا نمودند. سپس درود پروردگارت را به همراهان و میهمانان آن جایگاهها و دشتهای آشنا برسان و آنان را به ایام الهی بشارت ده. مدعی خواست كه از بیخ كند ریشه ما
غافل از آنكه خدا هست در اندیشه ما نه مرادم نه مریدم نه پیامم نه کلامم، نه سلامم نه علیکم، نه سپیدم نه سیاهم. نه چنانم که تو گویی، نه چنینم که تو خوانی ونه آن گونه که گفتند و شنیدی. نه سمائم، نه زمینم، نه به زنجیر کسی بسته و نه بردهی دینم ز ابر تیره باران خواهد آمد چه باران؟ آبشاران خواهد آمد
بشوید خار وخس را از در و دشت صفای سبزه زاران خواهد آمد به کام تشنگان پر تکاپو زلال چشمه ساران خواهد آمد مزن فریاد ای مرغ شباهنگ چه سود از نغمه، گر دل را کند تنگ سحرگاهان به گلزار شکوفان پرستوی بهاران خواهد آمد کبوتر، نامه ی زرین به منقار ز اوج کوهساران خواهد آمد ز پای تپه ی تقدیر برخیز فراز قله با تندر در آمیز که بر این دشت خواب آلود خاموش هیاهوی سواران خواهد آمد تلاش آنکه در ره جان فدار کرد بیاد رهسپاران خواهد آمد نخستین پرتو صبح طلایی سوی شبزنده داران خواهد آمد زمان ، شور و تکاپو آفرین است هزا ران راه نو روی زمین است و قرن آبستن نظمی نوین است چه خرم روز گاران خواهد آمد ![]() ما ایرانی هستیم و باید کشوری را که به ما موهبتها ارزانی داشته است را دوست بداریم. نخستین تجلی علایق به این سرزمین، دانستن تاریخ آن است. ایران در فراز و فرودهای گذرگاه های تاریخ با شادیها و پیروزی ها، با غمها و با شکست ها همراه بوده است. مردم این سرزمین، پدران و مادران ما، برای حفظ این آب و خاکی که به ما سپرده اند در زیر ضربه های موجهای سنگین توفانهای تاریخی آسیبها دیده اند؛ در رویارویی با حوادث کمر خم کردهاند، ولی از پا نیافتادهاند. آنان سرانجام قد راست نموده اند و با نگاهی غمبار به گذشته، ولی با ارادهای استوار برای بهتر زیستن، به ساختن دوباره ایران پرداخته اند. |
مدیربرگزیده مقالات مختلفه، نظرات مختلفه، نظرات دیگران، گلچین ها و ... بایگانی
July 2022
دسته بندی ها
All
|