شجره نامه بهاییان جاسب
حضرت بهاءالله می فرمایند:
امروز روز ذکر و ثنا و روز خدمت است ، خود را محروم منمائيد . شمائيد حروفات کلمات و کلمات کتاب . شما نهالهائی هستيد که از دست عنايت در ارض رحمت کِشته شدهايد و به امطار کرم نموّ نمودهايد . شما را از عاصفات شرک و قاصفات کفر حفظ فرمود و به ايادی شفقت تربيت نمود . حال وقت اثمار و اوراق است و اثمار سدره انسانی اعمال طيّبه و اخلاق مرضيّه بوده و هست .[1]
[1] لوح ابن ذئب
امروز روز ذکر و ثنا و روز خدمت است ، خود را محروم منمائيد . شمائيد حروفات کلمات و کلمات کتاب . شما نهالهائی هستيد که از دست عنايت در ارض رحمت کِشته شدهايد و به امطار کرم نموّ نمودهايد . شما را از عاصفات شرک و قاصفات کفر حفظ فرمود و به ايادی شفقت تربيت نمود . حال وقت اثمار و اوراق است و اثمار سدره انسانی اعمال طيّبه و اخلاق مرضيّه بوده و هست .[1]
[1] لوح ابن ذئب
|
توضیحات
|
1- شجره نامه ضیاءالله مهاجر
شجره نامه ضیاءالله مهاجر
*1 برنگ قرمز که اسامی مشترک در یک فامیل که یک بار سعی شده است اسامی شجره نامه آنها نوشته شود.
۱) محمد تقی تنها پسر محمد اسماعیل کاشی بود که توسط آغلامرضا بهایی میگردد. محمد تقی برادر عبدالوهاب و محمد رضا بود. بر خلاف محمد تقی که بهایی میشود آن دو برادر بسیار مغرض بودند و با اینکه وضع بسیار خوبی داشتند شجره نامه فامیلی آنها عاقبت خوشی نداشته و کسی از خاندان آنها باقی و برقرار نیست در صورتی که محمد تقی که به فیض ایمان به حضرت بهاالله نائل میگردد نه تنها عاقبت به خیر شده بلکه حاصل این ایمان فرزندان، نوه ها و نتیجه هایی هستند که همگی بهایی میشوند و هم اکنون نوادگان او در سراسر عالم به بالاترین درجات قلمی و خدماتی رسیدهاند و این است نتیجه فیض الهی که شامل حال ایشان گردید.
۲) اصالت آغابگم خانم ازآَمزِجِرد نزدیک همدان و از فامیل های شیخ احمد احسایی بود. ایشان خواهر حاجی رحیم بنک دار همدانی بودند. زمانی که محمد تقی برای دیدار بستگانش و زن گرفتن به تهران میآید، در راه عبایش کمی پاره میشود وناجار به دنبال رفوگری میگردد تا عبایش را رفوکند همین امر باعث میشود بوسیله آن رفوگر که بابی بوده است مصادف با زمانی که میرزا سلیمان خان افشار امام جمعه کرمانشاه را شمع آجین کردند با دیانت بابی و ظهور قائم موعود آشنا شده و بعد به همراه رفوگر به جاسب میآید. زمانی که به جاسب میرسند برادران محمد تقی او را ناسزا گفته که چرا یک فرد غریبه را با خود به جاسب آورده و آن هم زمانی که ما خواهر مجردی دارم. خلاصه بعد از مدتی رفوگر به تهران بر میگردد.
آشنایی محمد تقی با آغابگم بار دیگر که محمد تقی به تهران میرود توسط فامیل ها با آغا بگم آشنا می شود و با او ازدواج می کند و او را به جاسب میآورد این خانم نیز مومن گشته و بهایی میشود. آغا بگم چون فکر اقتصادی خوبی داشته در منزل خودش در جاسب یک عطاری میزند و از این طریق به دیگران نیز خدمت میکرده.
3) ذبیح الله مهاجر در زمانی که در جاسب بود چون بسیار قوی و نیرومند بود دشمنان زیادی از روی حسادت داشت از این رو دشمنان او و دشمنان امرالله به دروغ به او تهمت زده و دولت وقت او را برای 16 ماه در تهران زندانی میکند. ذبیح الله مهاجر بعد از اینکه در تهران از زندان آزاد میشود بنابر صلاحدید محفل ملی ایران در تهران میماند و تصمیم میگیرند که ایشان به جاسب بر نگردد از همین خاطر ایشان در تهران با قدسی خانم نامی ازدواج میکنند و بعد از 3 سال ازدواج، متارکه کرده. او از این همسر هیچ فرزندی نداشته است. خانواده ایشان نیز از جاسب آمده و در تهران ساکن میشوند و همگی هم از لحاظ درسی و هم اقتصادی بسیار ترقی میکنند.
۴) سیف الله در سن 42 سالگی و در سال 1309 فوت میکند ایشان در تهران به مرض ذات الریه دچار شد و بعلت اینکه آمپول پنیسیلین هنوز کشف نشده بود ایشان فوت میکنند وقتی ایشان در بیمارستان فوت میکند کوچکترین فرزند او که احسان الله نام داشت 2 ساله بود. سیف الله قبل از وفات باعث تسجیل شدن و ایمان آوردن حسین ممدلی از خانواده قربانیها میشود و او تنها فرد از خاندان قربانیها است که به فیض ایمان به حضرت بها الله نائل میآید. در این میان فردی به نام رضا که اهل آران بوده است در نوجوانی به سفارش دائئ خود میرزا ابوطالب بهرینی به جاسب میآید و در نزد سیفالله به کسب و کار مشغول میگردد. وقتی سیف الله به تهران میآید در آنجا در اداره دارایی به عنوان سرپرست آسیابهای دولتی مشغول به فعالیت شده و مغازه دیگری نیز در تهران باز میکند و به کار فروش هیزم و زغال میپردازد که رضا در آن مغازه مشغول به فعالیت و کار میشود. بعد از فوت سیف الله رضا با فاطمه خانم ازدواج کرده و تشکیل خانواده میدهد و نام فامیل خود را به رضا خوب مهاجر تغییر میدهد و بهایی میشود و نتیجه این اقتران سه فرزند به نامهای بهاءالدین، ضیاءالدین و هایده میباشد که بحمدالله همگی در ظل امر بوده و به خدمات بیشمار مشغول. فرد دیگری نیز که به سیف الله دایی قربون(محمدی) معروف بوده است در سر آسیاب برای سیف الله مهاجر کار میکرده است که بسیار مرد خوب و خوش رفتار و کرداری بود.
5) خانم سلطان: کربلایی حسین محب بوده و خصومتی با احباء نداشته. دختر خود خانم سلطان )سلطان خانم( را به عقد ازدواج سیف الله مهاجر در آورده. دختر که مسلمان بوده پس از ازدواج شخصا با تحرّی حقیقت آیین الهی به دیانت بهایی ایمان آورده تا آخر حیات مومن به امرالهی بوده و با ایمان محکم و ثابت بر میثاق الهی از عالم امکان به عالم بالاصعود فرمودند.
خانم سلطان چندی پس از ازدواج با سیف الله مهاجر به امر مبارک مومن میشوند. قبل از ایمان آوردن به امر مبارک؛ ایشان با محبت تمام از مهمانان در جلسات امریه در منزلشان پذیرایی کرده، پشت پرده در اطاق جلسات مینشستند و به سخنان مبلغ گوش فرا میدادند و پس از مدتی ایمان آورده و در میزبانی از خادمین امر همواره کوشا بودند. ایشان پنج فرزند مومن و فعال در امر الهی و با روح نیکوکاری تحویل جامعه دادند. ضیافت رفتن خانم جانم (خانم سلطان) هرگز ترک نمیشد و پس از برنامه دعا؛ چند اسکناس در دست من قایم میکردند و میگفتند:
کسی اینهارا نبینه؛ ببر بنداز توی گلدون وسط میز اطاق و هر شب که میخوابید با این دعا چشمها را میبست: یا بهاءالابهی! الهی به امید تو یا جمال مبارک!. با وجود اینکه بی سواد بودند ولی مناجاتها و بیانات الهی از بر داشتند؛ خیلی مومن و فاضل بودند و عشق عجیبی به فرزندان و نواده ها داشتند. ( نقل خاطره از ناهيد خانم مهاجرى دختر شريفه خانم همسر عطاءالله مهاجرى)
6) فاطمه نساء دختر علی اکبر فروغی میباشد.
7) حبیب الله فردی همچون پدر خود محمد تقی، بسیار ماهر در تیر اندازی بود و در این رشته از طرف رضا شاه مدال درجه یک این رشته را دریافت میکند و دو سال بعنوان اسکورت رضا شاه انتخاب میگردد. پاگن(سردوشی نظامی) که باید 4 ماه طول بکشد تا یک سرباز دریافت کند را 18 روزه دریافت میکند. و بخاطر مهارتش، از او درخواست میشود که سمت دار ارتش بشود ولی او قبول نمیکند.
۸) حوری خانم دختر عبدالرزاق رزاقی میباشد.
۹) نعمت الله یزدانی پسر مشهدی حسنعلی میباشد.
۱۰) ماهرخ زن اول آقا جمال غفاری بود که ایشان در زمان زایمان آقا احمد غفاری فوت نمود.
۱۱) امرالله رزاقی پسر عبدالرزاق میباشد.
12) نصرالله خان با دختر رحمت الله فروغی که دختر دائی خودش بود ازدواج کرد. در واقع دو برادر با دو خواهر که بچه های دایی بودند ازدواج کرده بودند
13) بدیع الله در جوانی بر اثر بیماری از بین رفت و ازدواج نکرده بود.
14) پروین خانم دختر رحمت الله فروغی که دختر دائی هدایت الله بود ازدواج کرد. در واقع دو برادر با دو خواهر که بچه های دایی بودند ازدواج کرده بودند
15) طاهره خانم دختر معتقدی نراقی میباشد.
16) فیض الله گفته میشود که کمی حواس پرتی داشت و از عاقبت او اطلاعی در دسترس نیست.
17) ایشان از همسرش جدا شده است.
18) ایشان از همسرش جدا شده است.
*1 برنگ قرمز که اسامی مشترک در یک فامیل که یک بار سعی شده است اسامی شجره نامه آنها نوشته شود.
۱) محمد تقی تنها پسر محمد اسماعیل کاشی بود که توسط آغلامرضا بهایی میگردد. محمد تقی برادر عبدالوهاب و محمد رضا بود. بر خلاف محمد تقی که بهایی میشود آن دو برادر بسیار مغرض بودند و با اینکه وضع بسیار خوبی داشتند شجره نامه فامیلی آنها عاقبت خوشی نداشته و کسی از خاندان آنها باقی و برقرار نیست در صورتی که محمد تقی که به فیض ایمان به حضرت بهاالله نائل میگردد نه تنها عاقبت به خیر شده بلکه حاصل این ایمان فرزندان، نوه ها و نتیجه هایی هستند که همگی بهایی میشوند و هم اکنون نوادگان او در سراسر عالم به بالاترین درجات قلمی و خدماتی رسیدهاند و این است نتیجه فیض الهی که شامل حال ایشان گردید.
۲) اصالت آغابگم خانم ازآَمزِجِرد نزدیک همدان و از فامیل های شیخ احمد احسایی بود. ایشان خواهر حاجی رحیم بنک دار همدانی بودند. زمانی که محمد تقی برای دیدار بستگانش و زن گرفتن به تهران میآید، در راه عبایش کمی پاره میشود وناجار به دنبال رفوگری میگردد تا عبایش را رفوکند همین امر باعث میشود بوسیله آن رفوگر که بابی بوده است مصادف با زمانی که میرزا سلیمان خان افشار امام جمعه کرمانشاه را شمع آجین کردند با دیانت بابی و ظهور قائم موعود آشنا شده و بعد به همراه رفوگر به جاسب میآید. زمانی که به جاسب میرسند برادران محمد تقی او را ناسزا گفته که چرا یک فرد غریبه را با خود به جاسب آورده و آن هم زمانی که ما خواهر مجردی دارم. خلاصه بعد از مدتی رفوگر به تهران بر میگردد.
آشنایی محمد تقی با آغابگم بار دیگر که محمد تقی به تهران میرود توسط فامیل ها با آغا بگم آشنا می شود و با او ازدواج می کند و او را به جاسب میآورد این خانم نیز مومن گشته و بهایی میشود. آغا بگم چون فکر اقتصادی خوبی داشته در منزل خودش در جاسب یک عطاری میزند و از این طریق به دیگران نیز خدمت میکرده.
3) ذبیح الله مهاجر در زمانی که در جاسب بود چون بسیار قوی و نیرومند بود دشمنان زیادی از روی حسادت داشت از این رو دشمنان او و دشمنان امرالله به دروغ به او تهمت زده و دولت وقت او را برای 16 ماه در تهران زندانی میکند. ذبیح الله مهاجر بعد از اینکه در تهران از زندان آزاد میشود بنابر صلاحدید محفل ملی ایران در تهران میماند و تصمیم میگیرند که ایشان به جاسب بر نگردد از همین خاطر ایشان در تهران با قدسی خانم نامی ازدواج میکنند و بعد از 3 سال ازدواج، متارکه کرده. او از این همسر هیچ فرزندی نداشته است. خانواده ایشان نیز از جاسب آمده و در تهران ساکن میشوند و همگی هم از لحاظ درسی و هم اقتصادی بسیار ترقی میکنند.
۴) سیف الله در سن 42 سالگی و در سال 1309 فوت میکند ایشان در تهران به مرض ذات الریه دچار شد و بعلت اینکه آمپول پنیسیلین هنوز کشف نشده بود ایشان فوت میکنند وقتی ایشان در بیمارستان فوت میکند کوچکترین فرزند او که احسان الله نام داشت 2 ساله بود. سیف الله قبل از وفات باعث تسجیل شدن و ایمان آوردن حسین ممدلی از خانواده قربانیها میشود و او تنها فرد از خاندان قربانیها است که به فیض ایمان به حضرت بها الله نائل میآید. در این میان فردی به نام رضا که اهل آران بوده است در نوجوانی به سفارش دائئ خود میرزا ابوطالب بهرینی به جاسب میآید و در نزد سیفالله به کسب و کار مشغول میگردد. وقتی سیف الله به تهران میآید در آنجا در اداره دارایی به عنوان سرپرست آسیابهای دولتی مشغول به فعالیت شده و مغازه دیگری نیز در تهران باز میکند و به کار فروش هیزم و زغال میپردازد که رضا در آن مغازه مشغول به فعالیت و کار میشود. بعد از فوت سیف الله رضا با فاطمه خانم ازدواج کرده و تشکیل خانواده میدهد و نام فامیل خود را به رضا خوب مهاجر تغییر میدهد و بهایی میشود و نتیجه این اقتران سه فرزند به نامهای بهاءالدین، ضیاءالدین و هایده میباشد که بحمدالله همگی در ظل امر بوده و به خدمات بیشمار مشغول. فرد دیگری نیز که به سیف الله دایی قربون(محمدی) معروف بوده است در سر آسیاب برای سیف الله مهاجر کار میکرده است که بسیار مرد خوب و خوش رفتار و کرداری بود.
5) خانم سلطان: کربلایی حسین محب بوده و خصومتی با احباء نداشته. دختر خود خانم سلطان )سلطان خانم( را به عقد ازدواج سیف الله مهاجر در آورده. دختر که مسلمان بوده پس از ازدواج شخصا با تحرّی حقیقت آیین الهی به دیانت بهایی ایمان آورده تا آخر حیات مومن به امرالهی بوده و با ایمان محکم و ثابت بر میثاق الهی از عالم امکان به عالم بالاصعود فرمودند.
خانم سلطان چندی پس از ازدواج با سیف الله مهاجر به امر مبارک مومن میشوند. قبل از ایمان آوردن به امر مبارک؛ ایشان با محبت تمام از مهمانان در جلسات امریه در منزلشان پذیرایی کرده، پشت پرده در اطاق جلسات مینشستند و به سخنان مبلغ گوش فرا میدادند و پس از مدتی ایمان آورده و در میزبانی از خادمین امر همواره کوشا بودند. ایشان پنج فرزند مومن و فعال در امر الهی و با روح نیکوکاری تحویل جامعه دادند. ضیافت رفتن خانم جانم (خانم سلطان) هرگز ترک نمیشد و پس از برنامه دعا؛ چند اسکناس در دست من قایم میکردند و میگفتند:
کسی اینهارا نبینه؛ ببر بنداز توی گلدون وسط میز اطاق و هر شب که میخوابید با این دعا چشمها را میبست: یا بهاءالابهی! الهی به امید تو یا جمال مبارک!. با وجود اینکه بی سواد بودند ولی مناجاتها و بیانات الهی از بر داشتند؛ خیلی مومن و فاضل بودند و عشق عجیبی به فرزندان و نواده ها داشتند. ( نقل خاطره از ناهيد خانم مهاجرى دختر شريفه خانم همسر عطاءالله مهاجرى)
6) فاطمه نساء دختر علی اکبر فروغی میباشد.
7) حبیب الله فردی همچون پدر خود محمد تقی، بسیار ماهر در تیر اندازی بود و در این رشته از طرف رضا شاه مدال درجه یک این رشته را دریافت میکند و دو سال بعنوان اسکورت رضا شاه انتخاب میگردد. پاگن(سردوشی نظامی) که باید 4 ماه طول بکشد تا یک سرباز دریافت کند را 18 روزه دریافت میکند. و بخاطر مهارتش، از او درخواست میشود که سمت دار ارتش بشود ولی او قبول نمیکند.
۸) حوری خانم دختر عبدالرزاق رزاقی میباشد.
۹) نعمت الله یزدانی پسر مشهدی حسنعلی میباشد.
۱۰) ماهرخ زن اول آقا جمال غفاری بود که ایشان در زمان زایمان آقا احمد غفاری فوت نمود.
۱۱) امرالله رزاقی پسر عبدالرزاق میباشد.
12) نصرالله خان با دختر رحمت الله فروغی که دختر دائی خودش بود ازدواج کرد. در واقع دو برادر با دو خواهر که بچه های دایی بودند ازدواج کرده بودند
13) بدیع الله در جوانی بر اثر بیماری از بین رفت و ازدواج نکرده بود.
14) پروین خانم دختر رحمت الله فروغی که دختر دائی هدایت الله بود ازدواج کرد. در واقع دو برادر با دو خواهر که بچه های دایی بودند ازدواج کرده بودند
15) طاهره خانم دختر معتقدی نراقی میباشد.
16) فیض الله گفته میشود که کمی حواس پرتی داشت و از عاقبت او اطلاعی در دسترس نیست.
17) ایشان از همسرش جدا شده است.
18) ایشان از همسرش جدا شده است.
2- شجره نامه عزیزه خانم و زبیده خانم یزدانی
شجره نامه عزیزه خانم و زبیده خانم یزدانی
1) زین العابدین بزرگ خاندان جمالی ها و وجدانی ها و روحانی ها و ... ایشان معروف به عمو کوچیکه بودند.
2) غلام علی فرزندی نداشت و ایشان خادم جناب ابن ابهر ایادی امرالله بودند که بارها به حضور حضرت عبدالبها مشرف شده بودند.
3) نصرت خانم دختر محمد تقی مهاجر است.
4) عمه نبات دختر عبدالوهاب صادق است.
5) بدیعه خانم دختر آغلام رضا است.
6) کوکب با پسر عموی خود قربانعلی ازدواج نمود.
7) اسدالله با دختر عموی خود، عزت خانم که دختر زین العابدین بود ازدواج نمود.
8) دو همسر اسماعیل خواهر بودند.
9) صاحب جان دختر مشهدی حسنعلی به اغوای شیخ حسنعلی از ابوطالب که دگر پیر گشته بود طلاق گرفت که زن شیخ بشود ولی زن اول شیخ نگذاشت که شیخ او را بگیرد و او رفت و زن باقر شد.
10) عزیزه یزدانی فرزند محمد اسماعیل وخانم سلطان در سال ۱۳۱۲ درقریه کروگان جاسب متولد شد. عزیزه در سال ۱۳۳۴ با ذبیح الله ناصری که همسرش به نام عزت خانم ارشدی فوت کرده بود در سن ۲۲ سالگی ازدواج کرد واز جاسب به قاسم آباد نقل مکان کرد که مالک آنجا عبدالله مهاجر بود ایشان ۴۸ سال مهاجر قاسم آباد بود و به همه احبا خدمت کرد چون آنجا محل تجمع احبا برای پیک نیک و جمع جوانان بود و۱۳ سال آخر حیات را در شهر کرج نزدیک فرزندانش به سر برد و در سن ۸۴ سالگی در انتهای سال 1395 در شهر کرج به ملکوت ابهی صعود نمود و در گلستان جاوید زرنان به خاک سپرده شد...
11) زبیده خانم فرزند همسر اول محمد اسماعیل بود.
12)
13)
14)
1) زین العابدین بزرگ خاندان جمالی ها و وجدانی ها و روحانی ها و ... ایشان معروف به عمو کوچیکه بودند.
2) غلام علی فرزندی نداشت و ایشان خادم جناب ابن ابهر ایادی امرالله بودند که بارها به حضور حضرت عبدالبها مشرف شده بودند.
3) نصرت خانم دختر محمد تقی مهاجر است.
4) عمه نبات دختر عبدالوهاب صادق است.
5) بدیعه خانم دختر آغلام رضا است.
6) کوکب با پسر عموی خود قربانعلی ازدواج نمود.
7) اسدالله با دختر عموی خود، عزت خانم که دختر زین العابدین بود ازدواج نمود.
8) دو همسر اسماعیل خواهر بودند.
9) صاحب جان دختر مشهدی حسنعلی به اغوای شیخ حسنعلی از ابوطالب که دگر پیر گشته بود طلاق گرفت که زن شیخ بشود ولی زن اول شیخ نگذاشت که شیخ او را بگیرد و او رفت و زن باقر شد.
10) عزیزه یزدانی فرزند محمد اسماعیل وخانم سلطان در سال ۱۳۱۲ درقریه کروگان جاسب متولد شد. عزیزه در سال ۱۳۳۴ با ذبیح الله ناصری که همسرش به نام عزت خانم ارشدی فوت کرده بود در سن ۲۲ سالگی ازدواج کرد واز جاسب به قاسم آباد نقل مکان کرد که مالک آنجا عبدالله مهاجر بود ایشان ۴۸ سال مهاجر قاسم آباد بود و به همه احبا خدمت کرد چون آنجا محل تجمع احبا برای پیک نیک و جمع جوانان بود و۱۳ سال آخر حیات را در شهر کرج نزدیک فرزندانش به سر برد و در سن ۸۴ سالگی در انتهای سال 1395 در شهر کرج به ملکوت ابهی صعود نمود و در گلستان جاوید زرنان به خاک سپرده شد...
11) زبیده خانم فرزند همسر اول محمد اسماعیل بود.
12)
13)
14)
3- شجره نامه نوش آفرین خانم (خاندان عظیمی ها)
شجره نامه نوش آفرین خانم (خاندان عظیمی ها)
1) صدیقه خانم همسر علی محمد رفرف مُبلغ طراز اول دیانت بهایی بود. صدیقه خانم در تمام مراحل زندگی و در تمام سختیها و مشکلات یار و یاور همسر خود بود. زمانی که علی محمد رفرف برای مناظره و مباحثه به حضور آیت الله بروجردی میرود و با او شروع به صحبت در باره دیانت بهایی میکند و تمامی سوالات و پرسش های او را پاسخ میگوید؛ وقتی آیت الله بروجردی خود را در مقابل صحبت های علی محمد رفرف ناکام می یابد از پادشاه تقاضای تنبیه علی محمد رفرف را می نماید و پادشاه نیز که بدنبال جلب رضایت علمای اسلام برای تثبیت سلطنت خود بوده این درخواست را میپذیرد و علی محمد رفرف، که در وزارت آموزش و پرورش مشغول به خدمت بوده است را منتظر الخدمت و در نهایت اخراج میکند.
2) ماهرخ خانم، دختر حبیب الله رضوانی بهایی بوده است.
3) حبیب الله رضوانی بهایی بوده است.
4) شیخ علی حیدری منزلش در محله بالا بود و همسایه وجدانی ها بود.
5) آقا شمس الدین عظیمی در آمریکا فوت کردند.
6) مژگان خانم بسیار دختر زیبا و معصومی بود او از ایران به آلمان رفت و سپس از آنجا به آمریکا مهاجرت نمود و همانجا ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد در تمام این مدت در آمریکا در چاپخانه پدرش مشغول کار بود که در آنجا یک روز از روی نردبان بروی زمین می افتد و شدت صدمه ناشی از افتادن باعث فوت او در بیمارستان میشود.
1) صدیقه خانم همسر علی محمد رفرف مُبلغ طراز اول دیانت بهایی بود. صدیقه خانم در تمام مراحل زندگی و در تمام سختیها و مشکلات یار و یاور همسر خود بود. زمانی که علی محمد رفرف برای مناظره و مباحثه به حضور آیت الله بروجردی میرود و با او شروع به صحبت در باره دیانت بهایی میکند و تمامی سوالات و پرسش های او را پاسخ میگوید؛ وقتی آیت الله بروجردی خود را در مقابل صحبت های علی محمد رفرف ناکام می یابد از پادشاه تقاضای تنبیه علی محمد رفرف را می نماید و پادشاه نیز که بدنبال جلب رضایت علمای اسلام برای تثبیت سلطنت خود بوده این درخواست را میپذیرد و علی محمد رفرف، که در وزارت آموزش و پرورش مشغول به خدمت بوده است را منتظر الخدمت و در نهایت اخراج میکند.
2) ماهرخ خانم، دختر حبیب الله رضوانی بهایی بوده است.
3) حبیب الله رضوانی بهایی بوده است.
4) شیخ علی حیدری منزلش در محله بالا بود و همسایه وجدانی ها بود.
5) آقا شمس الدین عظیمی در آمریکا فوت کردند.
6) مژگان خانم بسیار دختر زیبا و معصومی بود او از ایران به آلمان رفت و سپس از آنجا به آمریکا مهاجرت نمود و همانجا ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد در تمام این مدت در آمریکا در چاپخانه پدرش مشغول کار بود که در آنجا یک روز از روی نردبان بروی زمین می افتد و شدت صدمه ناشی از افتادن باعث فوت او در بیمارستان میشود.
4- شجره نامه شایسته خانم دختر محمد علی روحانی
ادامه دارد...