* ... پس خوشا به حال کسی که به تو و به آیات تو ایمان آورد و در برابر سلطنت تو سر فرود آورد و به لقای تو فائز شد و به رضای تو نائل گشت و گرد تو طواف کرد و در برابر عرش تو حاضر گردید. ... * |
* ...فطوبی لمن آمن بك و بآياتك و خضع بسلطانك و شرّف بلقائك و بلغ برضائك و طاف فی حولك و حضر تلقاء عرشك... * زیارت نامه مخصوص یوم صعود حضرت بهاءالله ای ثابتان بر پيمان، اين طير بال و پر شکسته و مظلوم چون آهنگ ملأ اعلی نمايد و بجهان پنهان شتابد و جسدش تحت اطباق قرار يابد يا مفقود گردد بايد افنان ثابتۀ راسخه بر ميثاق اللّه که از سدره تقديس روئيدهاند با حضرات ايادی امرالله عليهم بهاء اللّه و جميع ياران و دوستان بالاتّفاق بنشر نفحات اللّه و تبليغ امرالله و ترويج دين اللّه بدل و جان قيام نمايند... مناجاتی از حضرت عبدالبهاء |
تخریب و تبدیل گلستان جاوید بهاییان در خاوران به فرهنگسرای خاوران
در گلستان جاوید بهاییان در خیابان خاوران تهران بسیاری از احباء و مبلغین و بزرگان بهایی به خاک سپرده شده بودند.
وبسایت بیداران در مقاله ای به قلم ناصر مهاجر به نام جنبش مادران خاوران اشاراتی به وقایع مختلف خاوران نموده که از جمله آن وقایع، تاریخ قبرستان خاوران می باشد که در مورد گلستان بهاییان خاوران چنین نگاشته است.[1]
پس از بستن و سپس در هم شكستن گلستان جاويد تهران در پايانهى سال ٦٠، قسمت شمال غربى خاوران را به بهاييان اختصاص دادند؛ چه آنهايى را كه به امر بلند پايگان جمهورى اسلامى سربه نيست مىكردند و چه آنهایی كه به مرگ طبيعى چشم بر جهان فرو مىبستند.
«اين اقدام غیرانسانی پیش از این، در زمان ریاست جمهوری آقای رفسنجانی در تهران صورت پذیرفت. گلستان جاوید بهاییان که درمحل فرهنگسرای خاوران فعلی واقع بود، توسط نیروهای دولتی گودبرداری شده و تمام اجساد بهاییان که از سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۶۰ در آنجا مدفون بودند به جایی نامعلوم برده شدند. تمام شهدای بهایی پیش از سال ۱۳۶۰ نیز در این محل مدفون بودند. نامهها و تظلمات افراد جامعه بهایی به جایی نرسید و دولت ایران با وجود اینکه بر طبق شریعت اسلام اجازه نبش قبر پیش ازگذشت ۳۰ سال از دفن اموات را ندارد، به خود اجازه دادند که بسیاری از اجسادی که هنوز ۱۰ سال هم از مرگشان نگذشته بود، نبش قبر نماید. این در حالیست که گورستان سابق بهاییان در جوار گورستان یهودیان قرار داشت ولی عملیات به گونهای صورت پذیرفته بود تا تنها بخش مربوط به بهاییان تخریب شود.»[2]
آری گلستان خاوران بهاییان را تخریب نمودند و به جای آن فرهنگسرایی دایر کرده تا بدین صورت حقیقت خفته در سالهای نه چندان دور را که شامل کشتار بیرحمانه بهاییان بود مستور نموده و بار دیگر پرده ای بر حقیقت تاریخ بپوشانند.
داستان گلستان جاوید بهاییان خاوران نیز بنحوی تکرار تاریخ است. زمانی که امام حسین به شهادت میرسد سعی میکنند که آثار را بکلی محو نمایند تا بدین ترتیب قتلگاه به کلی نابود شده و این جنایت به فراموشی سپرده شود. حضرت عبدالبهاء در لوحی در این باره میفرمایند:
حضرت عبدالبهاء می فرمايند :
... «ملاحظه نمائید که بعد از شهادت حضرت سیّدالشّهداء روحی لَهُ الفداء در ایّام اُمَویین آثاری که در قتلگاه بود به کلّی محو کردند و آن صحرا را شخم زدند و زراعت کردند تا قتلگاه به کلّی مفقود شد. هفتاد سال بر این منوال قتلگاه معدومُ الاثر بود و اُمَویین نگهبان گذاشتند که مبادا کسی از یک فرسخی بتواند زیارتی نماید. در این هفتاد سال ابداً تقرُّب به قتلگاه ممکن نبود. اگر نفس متنّبهی مومن بود از ده فرسخ توجّه به قتلگاه می کرد و زیارت می نمود. این نیز در نهایت احتیاط و همچنین قبر منوّر حضرت امیر علیه السّلام؛ به همین منوال محو و نابود نمودند. بعد از آنکه بنی عباس خلاف امویه را محو نمودند و بر سریر سلطنت نشستند اجازت زیارت دادند و در قتلگاه؛ محبّان حضرت آثاری بنا کردند که دلالت بر موقعیت آن محل می نمود. بعد از مدّتی مدیده در زمان متوکّل عبّاسی نیز حکم مبرم صادر که دوباره آن مقامات مقدّسه را ویران کنند. باز به کلی محو و نابود نمودند و آن صحرا را شخم زدند و زراعت کردند حتّی از ده فرسخی نمی گذاشتند کسی نزدیک برود. تا آن که حکومت و صدارت و وزارت به دست آل بویه افتاد و آل بویه از محبّآن حضرت سیّدالشّهداء روحی لَهُ الفداء بودند و چنان نفوذ و قدرتی حاصل کردند که از برای خلافت عبّاسی نفوذی نگذاشتند. امور جمیعاً در دست آل بویه بود و خلیفه در قصر خلافت به خود مشغول. در زمان آل بویه دوباره تعمیر قتلگاه کردند و همچنین مرقد منوّر حضرت امیر را دفعه ی ثالث باز انشاء نمودند»... (مائده آسمانی جلد 9 ص 278- 277)
خانم شادی صدر در صفحه فیس بوک خود مورد این فرهنگسرا چنین مینویسد:
رساندن خطهای موازی به هم؛ ساختن فرهنگسرای خاوران روی خرابه های گلستان جاوید بهائیان
سال تحصيلي ١٣٧٤-٧٥ است. من دانشجوي سال آخر حقوق هستم و دارم براي فوق ليسانس درس مي خوانم. كار تمام وقتم را در روزنامه آفتابگردان، از زير مجموعه هاي روزنامه همشهري، تبديل به نيمه وقت كرده ام و مسئول صفحه "ستاره ها" هستم كه مطالب نوجوانان را انتخاب، ويرايش و منتشر مي كند. قرار مي شود نخستين "جمعه بازار كتاب كودكان و نوجوانان" را برگزار كنيم. آگهي مي دهيم كه بچه ها مي توانند كتاب هاي دست دوم شان را بياورند و بفروشند و كتابهاي بقيه را بخرند. اوج رونق پروژه هاي فرهنگي كرباسچي در شهرداري تهران است و فرهنگسراي خاوران را تازه ساخته اند. قرار مي شود جشن كتاب در آنجا برگزار شود. با همكارانم در روزنامه، پنجشنبه عصر قبل از جمعه جشن كتاب به فرهنگسرا مي رويم كه كتابهاي را كه قرار است فردا بچه ها بفروشند، ارزيابي و قيمت گذاري كنيم. توي راه همه از اين صحبت مي كنند كه چطور كرباسچي کشتارگاه و بیابان برهوت را تبديل به فرهنگسراهايي مدرن و زيبا كرده است و دقايقي بعد، من براي نخستين بار به فرهنگسراي خاوران پا مي گذارم و از معماري مدرن و آن همه فضاي كنسرت و نمايشگاه در تهران خاكستري و عبوس آن سالها، شگفت زده مي شوم. آنقدر جعبه ها و كارتونهاي كتابي كه مردم آورده اند زياد است كه مجبور مي شويم تا صبح بيدار بمانيم و در فرهنگسرا كار كنيم تا همه كتاب ها قيمت بخورد و فهرست شود. كتاب هاي بزرگسالان را هم جدا كرديم تا در جشن كتاب عرضه نشوند.
بيست سال بعد، سال ١٣٩٤ است و من كيلومترها از آن روزهاي كار در حوزه كودك و نوجوان و فرهنگسراي خاوران دور هستم. تازه، در "عدالت براي ايران"، كار تحقيقي را درباره ناپديدشدگان و اعدام شدگان بهايي شروع كرده ايم. وسط يك مكالمه اسكايپي با يكي از مطلعان جامعه بهايي، او درباره تاريخچه گورستانهاي فعلي بهاييان تهران در جاده خاوران مي گويد: وقتي گلستان جاويد را بلدوزر انداختند و خراب كردند و بعدا رويش فرهنگسراي خاوران را ساختند... حرفش را قطع و تصحيح مي كنم: فرهنگسراي خاوران را در بیابان برهوت ساختند. مي گويد: نه خير، فرهنگسرا روي خرابه هاي گلستان جاويد ساخته شده است. ساكت مي شوم. پرت شده ام به آن شبي كه تا صبح در فرهنگسراي خاوران پشت جلد كناب ها برچسب قيمت مي زديم. ادامه مي دهد: مادر من هم همان جا دفن بود. برمي گردم به مكالمه. مي گويم: ولي به ما هميشه مي گفتند كه كرباسچي كشتارگاه و بیابان را تبدیل به فرهنگسرا کرد. چيزي نمي گويد. بعد از چند لحظه اي سكوت و پرت شدن هر دويمان به روزها و سالهاي دور، مي گويم: ما آنجا جشن كتاب برگزار كرديم... لبخند رنگ پريده اي مي زند و مي گويد: شما فرهنگتان را روي قبرهاي ويران شده بهايي ها ساختيد... و باز لحظه هاي سكوت و اوست كه مكالمه را باز مي گردند به موضوع اصلي اش.
و من تمام آن روز و روزهاي بعد به هولناكي اين جمله فكر مي كنم. به تاريخ هاي سانسور شده، روايت هاي مجعول و گذشته هايي كه مثل خط هاي موازي، انگار هيچوقت به هم نمي رسند.
احساس شرم ناشي از ندانستن تاريخ آن زمين و افتخاري كه تمام آن سالها به آن مجموعه مدرن و كاري كه در آن كرديم، رهايم نمي كند و نخواهد كرد.
رساندن خط هاي موازي به هم آيا هيچگاه ممكن خواهد شد؟!
--------------
گلستان جاوید خاوران بسیار زیبا بود و کلّ قبور متصاعدین الی الله به آیات الهی مزین شده بود، ولی متاسفانه همه را خراب کردند و به جای آن فرهنگ سرای خاوران را بنا نمودند با این حال همانطور که گفته شد بسیاری از بهاییان در این گلستان به خاک سپرده شده بودند که ذکر نام تمامی این عزیزان در این مقال نمی گنجد ولی با توجه به اینکه این وبسایت تنها به نمایش تاریخ جاسب و بهاییان جاسب پرداخته در ادامه نام بسیاری از جاسبی هایی که در این گلستان به خاک سپرده شده بودند را ذکر می نماییم.
۱ عزت خانم دختر زین العابدین همسر اسدالله یزدانی
۲ ابوالقاسم فردوسی
۳ سید جواد ارشدی
۴ محمد علی روحانی پسر آغلامرضا جاسبی
۵ جواهر خانم وجدانی دختر زین العابدین همسر محمد علی روحانی
۶ قدسیه خانم روحانی(اعلائی) همسر محمد کاظم اعلایی و دختر محمد علی روحانی
۷ قدرت الله روحانی پسر محمد علی روحانی و همسر ایشان سارا خانم
۸ قوت الله روحانی پسر محمد علی روحانی
۹ فرج الله یزدانی پسر مشهدی حسنعلی
۱۰ محمد کاظم اعلائی پسر محمد علی ناصری
۱۱ ارباب آقا احمد محبوبی
۱۲ حاجیه خانم وجدانی دختر استاد علی اکبر رزاقی و همسر فضل الله وجدانی
۱۳ ایران خانم اعلائی همسر اسماعیل اسماعیلی
۱۴ شمسیه خانم اعلائی همسر رحمت الله یزدانی
۱۵ ذبیح الله مهاجر
۱۶ سیف الله مهاجر
۱۷ مسیب یزدانی نوه مشهدی حسنعلی
۱۸ حسین رضوانی فرزند حبیب الله
۱۹ آقای سید عبدالله ناشری
۲۰ بهجت رفیعی (یزدانی)
۲۱ خانم سلطان عظیمی مهاجر
۲۲ آقای محمد غفاری
۲۳ آشکرالله شریفی
۲۴ فاطمه جمشیدی نوروزی (همسر سلطانعلی نوروزی)
۲۵ حبیب الله مهاجر
۲۶ آقای جمال غفاری
۲۷ حسن پَژو (ایشان جاسبی نبود ولی به عنوان مبلغ چندین سال در جاسب زندگی کرده بود)
۲۸ عزیز الله اسماعیلی پسر فرج الله
۲۹ وجیهه امجدی ناصری
۳۰ بتول مهاجر دختر یدالله
۳۱ نصرت خانم مهاجر
۳۲ ام لیلا رزاقی مهاجر
۳۳ سلطانعلی نوروزی
۳۴ محمد علی رضوانی (عموی شمس آلله رضوانی)
۳۵ عباس اکبری از هرازجان
۳۶ حسینعلی محبوبی
۳۷ فرزانه یزدانی (دختر سلطانعلی یزدانی)
۳۸ بدیعه روحانی (یزدانی)
۳۹ نصرالله معتقدی
۴۰ بهیّه نوروزی همسر آقای فضل الله نصراللهی
۴۱ خانم عزت ارشدی (ناصری)
۴۲ خانم بهیّه هاشمی – خوشفکران
۴۳ آقای فضل الله نصراللهی (مادر نورالدین نصراللهی)
۴۴ آقا شمس نصراللهی
۴۵ اسدالله یزدانی
۴۶ آقای کاظم ناصری
۴۷ نعمت الله یزدانی
۴۸ خانم اقدس رزاقی
۴۹ شکرالله یزدانی
۵۰ ارباب محمد نوروزی
۵۱ دکتر فتح الله محمودی پسر ملا محمود وادقانی
۵۲ آقا رضا مهاجر پسر باقر (پسر خوانده سیف الله مهاجر اصلا آرانی بود)
۵۳ سید حسن مسعودی پسر سید مسعود
۵۴ خانم جونی مسعودی دختر سید محمود سید غفار
۵۵ حاجیه خانم زمانی( رزاقی) دختر دایی ابوالقاسم
۵۶ شوکت خانم زمانی از واران که خود قبول امر نمود
۵۷ ابوالقاسم زمانی پسر دایی محمد رضا
۵۸ لطف الله خوشفکران پسر عمو نصیر زین العابدین
۵۹ رخساره زمانی وادقانی
۶۰ فتح الله نصراللهی پسر سید عباس
۶۱ بتول مهاجر دختر یدالله
۶۲ سیما فروغی دختر علی اکبر کربلاحسین
۶۳ محمود آقا محمودی پسر دکتر فتح الله محمودی
۶۴ ماهیه محمودی (زمانی) دختر دایی ابوالقاسم
۶۵ دیانت الله ناصری پسر محمد علی ناصری
۶۶ امین الله مهاجر پسر یدالله
۶۷ دایی علی اکبر + سکینه خانم(پدرفروغی ها)
68 ...
---------------------------
- [۱] وبسایت بیداران http://www.bidaran.net/spip.php?article231
-[۲] - سروها به جاى سروقدان، پيام نور، ٤ بهمن١٣٨٧
وبسایت بیداران در مقاله ای به قلم ناصر مهاجر به نام جنبش مادران خاوران اشاراتی به وقایع مختلف خاوران نموده که از جمله آن وقایع، تاریخ قبرستان خاوران می باشد که در مورد گلستان بهاییان خاوران چنین نگاشته است.[1]
پس از بستن و سپس در هم شكستن گلستان جاويد تهران در پايانهى سال ٦٠، قسمت شمال غربى خاوران را به بهاييان اختصاص دادند؛ چه آنهايى را كه به امر بلند پايگان جمهورى اسلامى سربه نيست مىكردند و چه آنهایی كه به مرگ طبيعى چشم بر جهان فرو مىبستند.
«اين اقدام غیرانسانی پیش از این، در زمان ریاست جمهوری آقای رفسنجانی در تهران صورت پذیرفت. گلستان جاوید بهاییان که درمحل فرهنگسرای خاوران فعلی واقع بود، توسط نیروهای دولتی گودبرداری شده و تمام اجساد بهاییان که از سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۶۰ در آنجا مدفون بودند به جایی نامعلوم برده شدند. تمام شهدای بهایی پیش از سال ۱۳۶۰ نیز در این محل مدفون بودند. نامهها و تظلمات افراد جامعه بهایی به جایی نرسید و دولت ایران با وجود اینکه بر طبق شریعت اسلام اجازه نبش قبر پیش ازگذشت ۳۰ سال از دفن اموات را ندارد، به خود اجازه دادند که بسیاری از اجسادی که هنوز ۱۰ سال هم از مرگشان نگذشته بود، نبش قبر نماید. این در حالیست که گورستان سابق بهاییان در جوار گورستان یهودیان قرار داشت ولی عملیات به گونهای صورت پذیرفته بود تا تنها بخش مربوط به بهاییان تخریب شود.»[2]
آری گلستان خاوران بهاییان را تخریب نمودند و به جای آن فرهنگسرایی دایر کرده تا بدین صورت حقیقت خفته در سالهای نه چندان دور را که شامل کشتار بیرحمانه بهاییان بود مستور نموده و بار دیگر پرده ای بر حقیقت تاریخ بپوشانند.
داستان گلستان جاوید بهاییان خاوران نیز بنحوی تکرار تاریخ است. زمانی که امام حسین به شهادت میرسد سعی میکنند که آثار را بکلی محو نمایند تا بدین ترتیب قتلگاه به کلی نابود شده و این جنایت به فراموشی سپرده شود. حضرت عبدالبهاء در لوحی در این باره میفرمایند:
حضرت عبدالبهاء می فرمايند :
... «ملاحظه نمائید که بعد از شهادت حضرت سیّدالشّهداء روحی لَهُ الفداء در ایّام اُمَویین آثاری که در قتلگاه بود به کلّی محو کردند و آن صحرا را شخم زدند و زراعت کردند تا قتلگاه به کلّی مفقود شد. هفتاد سال بر این منوال قتلگاه معدومُ الاثر بود و اُمَویین نگهبان گذاشتند که مبادا کسی از یک فرسخی بتواند زیارتی نماید. در این هفتاد سال ابداً تقرُّب به قتلگاه ممکن نبود. اگر نفس متنّبهی مومن بود از ده فرسخ توجّه به قتلگاه می کرد و زیارت می نمود. این نیز در نهایت احتیاط و همچنین قبر منوّر حضرت امیر علیه السّلام؛ به همین منوال محو و نابود نمودند. بعد از آنکه بنی عباس خلاف امویه را محو نمودند و بر سریر سلطنت نشستند اجازت زیارت دادند و در قتلگاه؛ محبّان حضرت آثاری بنا کردند که دلالت بر موقعیت آن محل می نمود. بعد از مدّتی مدیده در زمان متوکّل عبّاسی نیز حکم مبرم صادر که دوباره آن مقامات مقدّسه را ویران کنند. باز به کلی محو و نابود نمودند و آن صحرا را شخم زدند و زراعت کردند حتّی از ده فرسخی نمی گذاشتند کسی نزدیک برود. تا آن که حکومت و صدارت و وزارت به دست آل بویه افتاد و آل بویه از محبّآن حضرت سیّدالشّهداء روحی لَهُ الفداء بودند و چنان نفوذ و قدرتی حاصل کردند که از برای خلافت عبّاسی نفوذی نگذاشتند. امور جمیعاً در دست آل بویه بود و خلیفه در قصر خلافت به خود مشغول. در زمان آل بویه دوباره تعمیر قتلگاه کردند و همچنین مرقد منوّر حضرت امیر را دفعه ی ثالث باز انشاء نمودند»... (مائده آسمانی جلد 9 ص 278- 277)
خانم شادی صدر در صفحه فیس بوک خود مورد این فرهنگسرا چنین مینویسد:
رساندن خطهای موازی به هم؛ ساختن فرهنگسرای خاوران روی خرابه های گلستان جاوید بهائیان
سال تحصيلي ١٣٧٤-٧٥ است. من دانشجوي سال آخر حقوق هستم و دارم براي فوق ليسانس درس مي خوانم. كار تمام وقتم را در روزنامه آفتابگردان، از زير مجموعه هاي روزنامه همشهري، تبديل به نيمه وقت كرده ام و مسئول صفحه "ستاره ها" هستم كه مطالب نوجوانان را انتخاب، ويرايش و منتشر مي كند. قرار مي شود نخستين "جمعه بازار كتاب كودكان و نوجوانان" را برگزار كنيم. آگهي مي دهيم كه بچه ها مي توانند كتاب هاي دست دوم شان را بياورند و بفروشند و كتابهاي بقيه را بخرند. اوج رونق پروژه هاي فرهنگي كرباسچي در شهرداري تهران است و فرهنگسراي خاوران را تازه ساخته اند. قرار مي شود جشن كتاب در آنجا برگزار شود. با همكارانم در روزنامه، پنجشنبه عصر قبل از جمعه جشن كتاب به فرهنگسرا مي رويم كه كتابهاي را كه قرار است فردا بچه ها بفروشند، ارزيابي و قيمت گذاري كنيم. توي راه همه از اين صحبت مي كنند كه چطور كرباسچي کشتارگاه و بیابان برهوت را تبديل به فرهنگسراهايي مدرن و زيبا كرده است و دقايقي بعد، من براي نخستين بار به فرهنگسراي خاوران پا مي گذارم و از معماري مدرن و آن همه فضاي كنسرت و نمايشگاه در تهران خاكستري و عبوس آن سالها، شگفت زده مي شوم. آنقدر جعبه ها و كارتونهاي كتابي كه مردم آورده اند زياد است كه مجبور مي شويم تا صبح بيدار بمانيم و در فرهنگسرا كار كنيم تا همه كتاب ها قيمت بخورد و فهرست شود. كتاب هاي بزرگسالان را هم جدا كرديم تا در جشن كتاب عرضه نشوند.
بيست سال بعد، سال ١٣٩٤ است و من كيلومترها از آن روزهاي كار در حوزه كودك و نوجوان و فرهنگسراي خاوران دور هستم. تازه، در "عدالت براي ايران"، كار تحقيقي را درباره ناپديدشدگان و اعدام شدگان بهايي شروع كرده ايم. وسط يك مكالمه اسكايپي با يكي از مطلعان جامعه بهايي، او درباره تاريخچه گورستانهاي فعلي بهاييان تهران در جاده خاوران مي گويد: وقتي گلستان جاويد را بلدوزر انداختند و خراب كردند و بعدا رويش فرهنگسراي خاوران را ساختند... حرفش را قطع و تصحيح مي كنم: فرهنگسراي خاوران را در بیابان برهوت ساختند. مي گويد: نه خير، فرهنگسرا روي خرابه هاي گلستان جاويد ساخته شده است. ساكت مي شوم. پرت شده ام به آن شبي كه تا صبح در فرهنگسراي خاوران پشت جلد كناب ها برچسب قيمت مي زديم. ادامه مي دهد: مادر من هم همان جا دفن بود. برمي گردم به مكالمه. مي گويم: ولي به ما هميشه مي گفتند كه كرباسچي كشتارگاه و بیابان را تبدیل به فرهنگسرا کرد. چيزي نمي گويد. بعد از چند لحظه اي سكوت و پرت شدن هر دويمان به روزها و سالهاي دور، مي گويم: ما آنجا جشن كتاب برگزار كرديم... لبخند رنگ پريده اي مي زند و مي گويد: شما فرهنگتان را روي قبرهاي ويران شده بهايي ها ساختيد... و باز لحظه هاي سكوت و اوست كه مكالمه را باز مي گردند به موضوع اصلي اش.
و من تمام آن روز و روزهاي بعد به هولناكي اين جمله فكر مي كنم. به تاريخ هاي سانسور شده، روايت هاي مجعول و گذشته هايي كه مثل خط هاي موازي، انگار هيچوقت به هم نمي رسند.
احساس شرم ناشي از ندانستن تاريخ آن زمين و افتخاري كه تمام آن سالها به آن مجموعه مدرن و كاري كه در آن كرديم، رهايم نمي كند و نخواهد كرد.
رساندن خط هاي موازي به هم آيا هيچگاه ممكن خواهد شد؟!
--------------
گلستان جاوید خاوران بسیار زیبا بود و کلّ قبور متصاعدین الی الله به آیات الهی مزین شده بود، ولی متاسفانه همه را خراب کردند و به جای آن فرهنگ سرای خاوران را بنا نمودند با این حال همانطور که گفته شد بسیاری از بهاییان در این گلستان به خاک سپرده شده بودند که ذکر نام تمامی این عزیزان در این مقال نمی گنجد ولی با توجه به اینکه این وبسایت تنها به نمایش تاریخ جاسب و بهاییان جاسب پرداخته در ادامه نام بسیاری از جاسبی هایی که در این گلستان به خاک سپرده شده بودند را ذکر می نماییم.
۱ عزت خانم دختر زین العابدین همسر اسدالله یزدانی
۲ ابوالقاسم فردوسی
۳ سید جواد ارشدی
۴ محمد علی روحانی پسر آغلامرضا جاسبی
۵ جواهر خانم وجدانی دختر زین العابدین همسر محمد علی روحانی
۶ قدسیه خانم روحانی(اعلائی) همسر محمد کاظم اعلایی و دختر محمد علی روحانی
۷ قدرت الله روحانی پسر محمد علی روحانی و همسر ایشان سارا خانم
۸ قوت الله روحانی پسر محمد علی روحانی
۹ فرج الله یزدانی پسر مشهدی حسنعلی
۱۰ محمد کاظم اعلائی پسر محمد علی ناصری
۱۱ ارباب آقا احمد محبوبی
۱۲ حاجیه خانم وجدانی دختر استاد علی اکبر رزاقی و همسر فضل الله وجدانی
۱۳ ایران خانم اعلائی همسر اسماعیل اسماعیلی
۱۴ شمسیه خانم اعلائی همسر رحمت الله یزدانی
۱۵ ذبیح الله مهاجر
۱۶ سیف الله مهاجر
۱۷ مسیب یزدانی نوه مشهدی حسنعلی
۱۸ حسین رضوانی فرزند حبیب الله
۱۹ آقای سید عبدالله ناشری
۲۰ بهجت رفیعی (یزدانی)
۲۱ خانم سلطان عظیمی مهاجر
۲۲ آقای محمد غفاری
۲۳ آشکرالله شریفی
۲۴ فاطمه جمشیدی نوروزی (همسر سلطانعلی نوروزی)
۲۵ حبیب الله مهاجر
۲۶ آقای جمال غفاری
۲۷ حسن پَژو (ایشان جاسبی نبود ولی به عنوان مبلغ چندین سال در جاسب زندگی کرده بود)
۲۸ عزیز الله اسماعیلی پسر فرج الله
۲۹ وجیهه امجدی ناصری
۳۰ بتول مهاجر دختر یدالله
۳۱ نصرت خانم مهاجر
۳۲ ام لیلا رزاقی مهاجر
۳۳ سلطانعلی نوروزی
۳۴ محمد علی رضوانی (عموی شمس آلله رضوانی)
۳۵ عباس اکبری از هرازجان
۳۶ حسینعلی محبوبی
۳۷ فرزانه یزدانی (دختر سلطانعلی یزدانی)
۳۸ بدیعه روحانی (یزدانی)
۳۹ نصرالله معتقدی
۴۰ بهیّه نوروزی همسر آقای فضل الله نصراللهی
۴۱ خانم عزت ارشدی (ناصری)
۴۲ خانم بهیّه هاشمی – خوشفکران
۴۳ آقای فضل الله نصراللهی (مادر نورالدین نصراللهی)
۴۴ آقا شمس نصراللهی
۴۵ اسدالله یزدانی
۴۶ آقای کاظم ناصری
۴۷ نعمت الله یزدانی
۴۸ خانم اقدس رزاقی
۴۹ شکرالله یزدانی
۵۰ ارباب محمد نوروزی
۵۱ دکتر فتح الله محمودی پسر ملا محمود وادقانی
۵۲ آقا رضا مهاجر پسر باقر (پسر خوانده سیف الله مهاجر اصلا آرانی بود)
۵۳ سید حسن مسعودی پسر سید مسعود
۵۴ خانم جونی مسعودی دختر سید محمود سید غفار
۵۵ حاجیه خانم زمانی( رزاقی) دختر دایی ابوالقاسم
۵۶ شوکت خانم زمانی از واران که خود قبول امر نمود
۵۷ ابوالقاسم زمانی پسر دایی محمد رضا
۵۸ لطف الله خوشفکران پسر عمو نصیر زین العابدین
۵۹ رخساره زمانی وادقانی
۶۰ فتح الله نصراللهی پسر سید عباس
۶۱ بتول مهاجر دختر یدالله
۶۲ سیما فروغی دختر علی اکبر کربلاحسین
۶۳ محمود آقا محمودی پسر دکتر فتح الله محمودی
۶۴ ماهیه محمودی (زمانی) دختر دایی ابوالقاسم
۶۵ دیانت الله ناصری پسر محمد علی ناصری
۶۶ امین الله مهاجر پسر یدالله
۶۷ دایی علی اکبر + سکینه خانم(پدرفروغی ها)
68 ...
---------------------------
- [۱] وبسایت بیداران http://www.bidaran.net/spip.php?article231
-[۲] - سروها به جاى سروقدان، پيام نور، ٤ بهمن١٣٨٧
از تو با مصلحت خویش نمیپردازم همچو پروانه که میسوزم و در پروازم
گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم (سعدی)
گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم (سعدی)
|
لینک های مرتبط:
|