باید بدانیم که داستان تأسیس ملکوت الهی در جهان انسانی و نجاح و فلاح نهائی جامعهء بشری؛ موضوع اصلی "کتاب مقدّس" و سایر کتب مقدّسهء الهی است. و هر یک از ظهورات الهی و کتب ربّانی در ادوار پیشین، کم و بیش حامل مژده، بشارت و نبوّات بسیار به این واقعهء عظیم جهانی میباشد. در حقیقت خداوند بزرگ طرح و نقشهء رستگاری نوع انسان را که "ثمرهء عالم محسوس و جزءِ اعظم تمامی خلقت از محسوس و غیر محسوس" است، پیش از آفرینش هستی، به "روز رستاخیز" که در آیات یزدان پاک "یوم اللّه" نامیده شده، موکول فرمود. ما انسانهائی که در این "روز" در روی کرهء زمین هستیم و شاهد و ناظرظهور این موهبت بزرگ یعنی "استقرار ملکوت الهی در روی زمین" هستیم؛ سزاوار است که بکمال سرور و نشاط وغایت افتخار بخود ببالیم و دمی از یاد خداوند منّان غافل نمانیم! گرچه هرگز از عهدهء شکر و سپاس چنین نعمتِ بی نهایت بر نخواهیم آمد! من در این خدمت بسیار مشکل، بخداوند پناه میبرم و در غایت خاکساری از آن محبوب و معبود یکتا یاری و یاوری میخواهم که از قصور و خطا حفظم فرماید.
"و چنین خواهد شد؛ که پس از همه برکات ولعنتها که برسرتان خواهد آمد؛ و من بروشنی می بینم! و شما پس از رانده شدن از سرزمین مقدّس و پناه بردن به امّتها همراه با خواری و آوارگی و ذلیل شدن و تحمّل نهب و غارت، توسری خوردن و کشته شدن در همه جا و همه وقت، به یاد خواهید آورد؛ به خود خواهید آمد و به خـدای خود باز خواهید گشت! ندای او را لبّیک خواهید گفت! و به آنچه امروز بشما میگویم عامل خواهید شد، و خود و فرزندانتان با دل و جان مطیع خداوند خواهید شد! خداوند رحمان شما را بخشیده ذلّتتان را پایان خواهد داد. و شما و فرزندانتان را از بین امّتها گرد آورده در وطن موعود به عزّت و راحت و آرامش خواهد رسانید.
(در کتب آسمانی، نبوّتی چنین روشن در موضوعی دیگر ضبط نشده است!) (تثنیه فصل 30 DEUTERENOMY,)
همانطور که ذکر شد، داستان و وعدهء "تأسیس و استقرار ملکوت یزدان (حکومت عدل و عشق) در عالم انسان" و برقراری صلح و آشتی پایا موضوعی است که در اکثر کتب عهد عتیق به آن اشاره شده و بشارت داده شده است! خدای یکتا میفرماید:
1-"من آنان را یکدل خواهم کرد و روحی تازه بشما خواهم داد تا به اوامر من عمل کنید.
شما بندگان من هستید و من خدای شما میباشم." (Ezekiel xi 19-20)
2-"من با روح خود، همه بدنها را نیروی تازه میدهم." Joel, ii 28))
3-"جهان از دانش خداوند پر خواهد شد، چنانچه دریا از آب." (14 (Isaiah, xi 9 and Heb. ii
4-"و خداوند شاهنشاه تمامی جهان خواهد بود. در آن "روز"ربّ"
و خـدا یکی خواهد بود و نام او هم یکی!" (Zech. xiv 9)
5-من احکام خود را در باطن آنان جای خواهم داد. و بر دلهایشان خواهم نوشت
و من خـدای آنها خواهم بود و آنان بندگان من!" (Jermiah xxxi 33)
6-او بسیاری مردمان را قضاوت خواهد کرد و ملّتهای دور دست را سرزنش خواهد نمود.
و آنان شمشیرهای خود را به ابزار شخم بدل خواهند کرد! و نیزه هایشان را به ابزار زراعت!" (Micah iv 3)
7-صلح و آشتی در همه نقاط زمین حکومت خواهد کرد. مردمان دیگر درس جنگ
نخواهند آموخت! در سایهء صلح، امنیّت کامل، آرامش فکری و فراوانی نعمت خواهند بود!" (Joel iii 18 and Isaiah xxxv 1-2)
8-انسانها براستی اصلاح خواهند شد! "مرد فرومایه و پست" دیگر آزاده و آزاد منش
نامیده نخواهد شد. و مردمان، آدم نماهای رذل را بخشنده نخواهند دانست! (Isaiah xxxii 5)
9-و جالب اینست که "سرزمین مقدّس" در آن جهان صلح و آشتی و راستی ودرستی،
جایگاه و موقعیّت خاصّی خواهد داشت. به این نبوّات توجّه کنیم:
A – "از صهیون احکام و قوانین به جهانیان صادر خواهد شد!
و فیض الهی در کلام یزدانی از اورشلیم برای جهانیان ارسال خواهد شد." (Isaiah ii 3)
B – "... بیائید با هم از کوه خـدا بالا رویم، به سوی خانهء یعقوب برویم؛
و او راههای خود را بما آموزش خواهد داد. وما به راه او خواهیم رفت...
او ملّت ها را قضاوت نموده، بسیاری مردمان را انذار و سرزنش خواهد نمود." (Isaiah ii 3-4)
C – "و سلطنت بر دوش او خواهد بود؛ و نام او بدیع (جدید و Wonderful) مشاوریا مشیر،
خداوند توانا، پدر جاودانی(اب سماوی) و شاهزادهء صلح خواهد بود!...
حکومت او هر روز گسترده تر خواهد شد. و صلح او جاودانی و جهانگیر تر؛
بر تخت داوود مستقر شده حکومت خواهد کرد. و با عدالت قضاوت خواهد نمود،
برای همیشه؛ و همهء اینها با قدرت و غلبهء ربّ الجنود به وقوع خواهد پیوست!" (Isaiah ix 6-7)
عزیزان توجّه بفرمائید که حضرت بهاءاللّه ایرانی و از شاهزادگان ساسانی هستند. و محترم ترین فرد در میان همه اشراف و درباریان زمان بودند. حضرتشان را حکومت و ملّایان مسلمانِ شیعه از ایران به کشور عثمانی مسلمانِ سنّی تبعید کردند. و سپس امپراطوری عثمانی در طیِّ چهار بار تبعید، سرانجام ایشان را به قلعهء عکّا در"سرزمین مقدّس" تبعید نمود. در سخت ترین زندان آل عثمان برای 24 سال آخر عمر مبارک در حبس و حصر باقی ماندند. و به این ترتیب "سرزمین مقدّس" "مرکز جهانی امر اعظم یزدانی” شد. و سیل آیات یزدانی و احکام الهی و الواح خطاب به همهء سلاطین، امپراطوران و رؤسای ادیان عالم، از آن سرزمین به همه نقاط جهان جریان یافت! و کوه کرمل (یعنی کرم خـدا=کوه و باغستان خـدا) مقام اعلی’ (The Sanctuary of God) و مرکز فرمانروائی سلطان سلاطین، یعنی مظهر اعظم خداوند یکتا شد! و شاید برای همیشه "بیت العدل اعظم جهانی" یا مرکز مَعصوم و مُلهَمِ سلطنتِ یزدانِ پاک در جهان انسان در "کوه کرمل" بماند!
جای تعجّب نیست که یهودیان هزاران سال ذلّت، سختی، مشقّت و آوارگی و بی سر و سامانی را در همه نقاط جهان و در میان همه ملّتها تحمّل نمودند؛ از دین و مراسم و مناسک خود نگذشتند و همواره این امید را در دل تازه داشتند و با سرور و شادمانی منتظر آمدن ربّ الجنود و تأسیس مدنیّت الهی و حکومت برابری و برادری انسانی و صلح و عدالت یزدانی ماندند. بلکه تعجّب در آن است که تنها گروهی کوچک از آنان ظهور اب سماوی (پدر آسمانی) و ربّ الجنود را در بهاءاللّه شناختند. گرچه بسیاری از این مؤمنان بهائی از دودمان اسرائیل با شوق و شور بی اندازه در خدمت امر نازنین یزدان فداکاری و جانفشانی نمودند! و شاید خداوند منّان در طرح نهائی خود حکمتهائی دارد که ما انسانهای نزدیک بین از حقیقت آنها بی خبریم! شما عزیزان چه فکر میکنید؟!
به عنوان مِسكُ الختام (پاياني مُشکین) این مقدّمه بر بخش نبوّات را با تصویری گویا و بهجت افزا از ملکوت الهی در روی زمین،
آنچنان که در آخرین کتاب عهد جدید (مکاشفهء یوحنّا--The Revelation of Christ ) آمده است، بپایان میبرم!
- "مشاهده کنید: سراپردهء خداوند بزرگ در میان مردمان است، و او در میان مردمش سکونت دارد. مردمی که از سر و جان و دل فدائی حضرتشان هستند. و خـدا خود با آنها خواهد زیست. و خـدای آنها خواهد بود. (عزیزان بیاد آرید که سراپردهء جمالِ قِدَم، ربّ الجنود بهاءاللّه در بغداد، درباغ رضوان (دوازده روز درعید گُل) و در باغ وشّاش "اغلب اعیاد نوروز" و درعکا، در باغ رضوان و بر فراز کوه کرمل چند بار (و یک بار برای مدّتی بیش از سه ماه) محلِّ اجتماع یاران، زائران و عاشقان جان باختهء محبوب ازلی ازایرانی و عرب و ترک و هندی بود. و حضرت بهاءاللّه بارها اشک شوق آنان را با انگشتان خود از چهر پاکشان میستردند! )
* "و ملّتهائی که نجات یافته اند در نور خـداوند حرکت خواهند نمود. و سلاطین
شکوه و جلال خود را به پیشگاه او تقدیم خواهند داشت." (Rev. xxi 24)
عزیزان توجّه دارید که هر اشاره و نبوّت به "حضور خـدا و سلطنت او بر زمین" با سرزمین مقدّس مربوط میباشد! و در"آئین نوین یزدانی" این سرزمین "ارض اقدس" نامیده میشود!
افزون بر همه اینها، عزیزان بیاد دارید که در نوشتارهای پیشین با ترکیب های "روز بدون شب" و معانی روحانی و عرفانی آن آشنا شدیم! و سمبولها را شناختیم!
و امّا حضرت روح اللّه مسیحِ صبیح! من با مطالعهء آنچه در کتاب “Christ and Baha’u’llah” فصل سوّم آمده است، از نوشتن ماندم و بهتر دیدم که تا حدِّ ممکن برگردان پارسی نوشتار جرج تانزند "”GEORGE TOWNSHEND را نقل کنم! او مینویسد:
" مسیح، مبشّرِملکوت الهی"
"حضرت موسی’ سلطنت و ملکوت الهی را نبوّت فرموده اعلام کرد. پیامبران دور موسی’ بنابر الهامات یزدانی، بارها و بارها تأسیس و استقرار ملكوت را با عفو فرزندان اسرائيل، تبدیل حیات قوم یهود، آزادی و گرد آمدن آنان و صاحب وطن و حکومت شدن این قوم همزمان و همعنان پیشگوئی نمودند. مسیح در این مورد روشی صمیمی تر، خصوصی تر و محرمانه تر و در عین حال سازنده تر و خلّاقتر دارد. او براستی مبشّرِ ملکوت است. او اعلام کرد که ملکوت نزدیک است! (The Kingdom is at hand. و البتّه چند هزار سال نزدیک تر بود!) امّا آن را توضیح نداد. بلکه فرمود: "بسیار چیزهای دیگر دارم که بگویم امّا شما اکنون استعداد و تحمّل شنیدن آنرا ندارید!" و از اینست که در (مکاشفهء مسیح THE REVELATION=)، آخرین کتاب در "عهد جدید" ملکوت یزدانی را با کلمات و جملاتی روشنگر، درخشان، زنده و تابنده در دلهای مؤمنان ترسیم نمود و ظهور و استقرار مادّی آن را در جهان انسان در آینده ای نزدیکتر نبوّت فرمود!
حضرت مسیح برای نخستین بار سلطان ملکوت یزدانی را نام برده به حقیقت او شهادت میدهد و میفرماید: "او هم به حقیقت من شهادت خواهد داد!"
مسیح در جهان انسان قدرتی جدید به ظهور آورد که درک وجود خداوند و روش خلّاقیت او را در عالم بشری برای انسانها ممکن ساخت. و شرط این ادراک را پاک سازی و طهارت سرشت انسانی از همه تعلّقات دنیائی و جسمانی قرار داد. انسان بایستی با انقطاع کامل از دنیا و آنچه دنیوی است، خود را آماده و مستعدِّ درک ربّانیت سازد! انقطاع از دنیا راه ادراک است و تمسّک و دلبستگی به دنیا گناه نا بخشودنی است. باید زندگی این جهانی را فدای حیات روحانی نمود.
مسیح خـدای را بغایت خواستنی، محبوب و جذّاب نشان داد. بنوعی که مؤمن مسیحی را به ترک جهان در راه رسیدن به خـدا و مسیح آماده ساخت! و به این ترتیب آن خـدای جنگجو، توانا و سخت گیر و مَهیبِ "عهد عتیق"، در دور مسیح، دوست داشتنی، محبوب و جذّاب القوب شد. و این تغییر، انسان را بیاد داستان افتادن جوجه گنجشکی ناتوان بر زمین و نگاه های پدر مهربانش از شاخ درخت میاندازد. و یا داستان کودک خردسالِ مهربان و پدر قهرمانش! (Samaritan) را بیاد میاورد!
اکنون، یک عشق تازه و بدیع به ملکوت خـدا در دلها زاده میشود! عشقی که نه تنها مؤمنان را به خـدا می پیوندد، بلکه انان را به یکدیگر وابسته میسازد. این عشق آنقدر گسترش و عمق میابد که: "شما باید آنان را که از شما نفرت دارند دوست داشته باشید! "چه که افتخار در دوست داشتن مؤمنان و هم دینان نیست!" و این برای حواریون و شاگردان مسیح آزمایشی بسیار سخت بود!
منظرهء با شکوه بالاترین قلّهء این کوهستان عشق را در رابطهء مسیح با پدر آسمانی در کتاب John به ساده ترین عبارات و آسان ترین کلمات مشاهده میکنیم. و براستی این بیان عشق درعالیترین زبان در کتب مقدّسهء پیشین است!
و اینچنین است که تعلیمات مسیح بزرگترین قدرت روحانی را در عشق ورزیدن به خـدا و انسانها، به نوعی که پیش از ظهور او سابقه نداشت، در دل انسانها بر انگیخت. تاریخ دانان و مورّخان عالم انسان بر این باورند که تعلیمات مسیح در بالا بردن و روحانی کردن سرشت انسانی و تمدّن انسانی بیش از تمام تلاشها و همّت های فلاسفه، قانون گذاران و بزرگان تاریخی اثر مثبت داشته است! و این "ثمرهء آزاد کردن قدرت ایمانی مناسب با استعداد و درک انسانِ زمان مسیح بود!" که عواطف، احساسات و وفاداری عمیق و بدیعی را در قلوب خلق نمود، و بعبارت دیگر چون مادّهء گداخته ای در قالب انسان ریخته شد.
مسیحیان اوّلیه تقدّس زندگی انسانی و شرافت سرشت انسان را تعلیم میدادند! آنان کودکان خود را از نوزادی با تمرینات گلادیاتوری (قهرمانی) آشنا میساختند. و بزودی روش آموزش را دگرگونه ساختند! بیمارستان ها بنا کردند، قوانین را تعدیل نمودند، و آنچه درسیستم پیشین رُم معمول بود با عدل و انصاف همگام کردند. آنان به این مهمّ دست یافتند زیرا عرش مسیح در دلهای ایشان بود و تخت فرمانروائی او در روح و جان ایشان قرار داشت! آنان دربِ دل خود را در هر نَفَس بر روح مسیحائی باز نمودند و خود را با همه دل و جان در خدمت اجرای ارادهء مسیح و اطاعت آموزشهای او گذاشتند. و چنین بود که تمدّنی جدید و روحانی را در روم شرقی- (Byzantium=بیزانس) در قرن چهارم میلادی بنا کردند!
در زمان مسیح، گروه بزرگی از فلاسفه، تاریخ نگاران، سخنرانان حرفه ای، دانشمندان و شعراء میزیستند. بسیاری از آنان کاملاً و عمیقاً از فساد و ورشکستگی زندگی رومیان آگاه بودند. و همگی آنان با اشتیاق تمام در اندیشه و انتظار تغییر و دگرگونی عمیق در اوضاع فردی و اجتماعی مردمان، و بهبود اوضاع نابسامان امپراطوری رُم و ملّت روم روز شماری میکردند! ولی هیچیک از آنان خود را برای این مهمّ مستعد و آماده نمیدید! و متأسّفانه حتّا یک نفرشان در آموزشهای مسیح و در جامعهء مسیحی زمان خود در پی چاره نگشت! بلی در میان آنان یک فرد به فکر نیفتاد که تنها تعلیمات مسیح قادر به درمان بیماری های مزمن روز و دفع و رفع دردها و بلایای فردی و اجتماعی سیستم فاسد روم بود! گهگاه برخی از آنان در آثار خود از مسیح و مسیحیان و زندگانی آیشان نام برده اند، ولی همیشه این یاد کردنها همراه با اهانت و توهین به باورهای مسیحیان و پست شمردن مسیح و تعلیمات او بود. انسان خردمند و اندیشمند از کوری این تعداد بزرگ روشنفکران زمان مسیح در شگفت میماند! و حال آنکه مسأله آنقدر دور از ذهن و دسترس روشنفکر خردگرا نبود! مسیح فرمود که دنیای انسان با جهان روح و ملکوت خلاف یکدیگرند و با هم ناسازگارند ! "تو نمیتوانی خدمت خـدا کنی و در همان حال بنده ی دنیا و جیفهء جهان مادّی باشی!" (استاد محمّد، سلمانیِ بهاءاللّه چنین میسراید:
"هرکسی حُبِّ بهـا دارد، ندارد حُبِّ دنیا باز سلطان کی نظر بر لاشهء مُردار دارد!؟")
(عزیزان توجّه دارید که این داستان و کوری و کری روشنفکران زمان مسیح چگونه امروز تکرار میشود! دانشمندان امروز جهان در برخورد و رفتارشان با تعلیمات "باب" و "بهـاءاللّه" و جامعهء جهانی بهائی و "آئین نوین یزدانی" همان میکنند که در دور مسیح و پیامبران پیشین هم عیناً اتّفاق افتاده است! ایرانیان اکنون پس از 40 سال زجر و شکنجه زیر مهمیز و نعلین آخوند و از دست دادن شرف، جان، مال و ناموس خود؛ کم کم از خواب خرگوشی بیدار میشوند! و هنوز هم اگر یکی از آنان از کوری محض رها شده، دل به دریا زند، و نکته ای مثبت در بارهء مقدّسات بهائی بنویسد یا بگوید؛ با شلّاق تکفیر و تفسیق و اِفساد به سخت ترین مجازات محکوم میشود!" دانشمندان دنیا هم در کوری بهتر از ایرانیان نیستند!)
مسیح میفرمود: "اگر کسی بخاطر مسیح و انجیل او از پدر، مادر، خانواده و همسر خود جدا نشود و نگذرد؛ نمیتواند حواری مسیح باشد! و این سنگ بنای تعلیمات او بود. او از انسانها میخواست که در مقیاسی بسیار بلند و عالی، انضباط شخصی و کنترل نفس داشته باشند. او میگفت: "زندگی دنیا و حیات جسمانی مانند پلی است که باید از آن بگذری و به زندگانی ملکوتی برسی. اینجا خانهء تو نیست. لانه و آشیانهء تو در ملکوت آسمانی و جهان روحانی است! انسان خردمند خود را در روی پل با قیود و بندهای گوناگون به دام واسارت نمی اندازد. و بستگیهای بسیار پیدا نمیکند. همیشه آماده است که اگر خوشبختانه ندائی از عرش ملکوت، خـدا و ربّانیت رسید، و برای خدمتی خوانده شد؛ فوراً پاسخ مثبت داده از دعوت اطاعت کند. بنابر این انسان زندگی جسمانی را با انضباطی شدید ادامه میدهد و هر لحظه آماده و مستعدِّ اطاعت فرمان مسیح و انجیل او میباشد.
فیلسوف رومی برعکس، تمام همّ و غمّش ارضاءِ هوسهای جسمانی و اطاعت از نداهای جهان انسانی بود. و کمترین درک از شناخت زندگی روحانی و یا توجّهی به فدا کردن لذّات جسمانی در راه یک هستی عالیتر، یعنی یک زندگانی روحانی نداشت!
در مکتب مسیح، پاکی و طهارت در مقام نخست پاکی دل انسان است از نفوذ سایه ها و شبحهای کور کنندهء دنیای مادّی که چشم باطن انسان را از دیدار جلال یزدانی و شکوه مسیحِ زمان محروم نموده او را در نیمه تاریکِ جهل و نادانی، زندانی میکند تا هرگز نتواند قدرتی را که عشق خـدا و بهـاءِ او در قلب انسان ایجاد میکند، به تصوّر در آرد! قدرتی که میتواند به آسانی حبِّ دنیا و جیفه های مادّی را در هم شکند! و چنین است که انسان از دیدن نیروهای روحانی افاضه شده از ظهور مسیحِ زمان که با قدرتی عظیم دلها را تسخیر میکند، کور میماند! اگر مسیح تمامی علائق مادّی و بستگیهای دنیای مادّی و جیفهء دنیوی را در راه خـدا و عشق به نوع انسان فدا نمیکرد، هرگز به انجام آن همه معجزات توانا نبود! این فدا مانند فدا شدن دانه در تاریکی خاک است که نتیجهء آن زاده شدن و رشد و نموِّ درختی است که با شاخه ها وبرگها بلوغ یافته و به شکوهِ باروری میرسد. دانه از خود و پوست خود میگذرد ، خود را قربان میکند تا آن گیاه نورُسته زندگی یافته رشد کرده بارو بر آرد. مسیح خود و خانواده و زندگی جسمانی را فدا کرد تا جامعهء مسیحی را هستی بخشید. او جمعی حواریون را چنان از سُکر عشق خداوند مخمور و مدهوش نمود که پس از او هریک مانند او بنوعی قربانی شدند!
بیاد آریم که مسیح "پدر آسمانی" بهاءاللّه (THE GLORY OF GOD) را بویژه درمکاشفه (THE REVELATION) تجلیل کرده به حقّانیت حضرتشان شهادت داد. و گفت که او هم به حقّانیتِ من شهادت خواهد داد. و این است شهادت جماِلِ قِدَم بهاءاللّه به حقّانیتِ مسیح:
"اِعلَم بِاَنَّ الاِبنَ حینَ الَّذی اَسلَمَ الرّوحَ قَد بَکَتِ الاَشیاءُ کُلُّها. وَلکِن بِاِنفاقِهِ روحَهُ استَعَدَّ کلُّ شَیئٍ کَما تَشهَدُ وَ تَری’ فِی الخلایِقِ اَجمَعینَ * کلُّ حَکیمٍ ظَهَرَت مِنهُ الحِکمَةُ، وَ کلّ عالِمٍ فصّلت مِنهُ العُلومُ وَ کُلُّ صانِعٍ ظَهَرَت مِنهُ الصَّنایِعُ وَ کُلُّ سُلطانٍ ظَهَرَت مِنهُ القُدرَةُ کُلُّها مِن تَأییدِ روحِهِ المُتَعالِی المُتَصَرِّفِ المُنیرِ* وَ نَشهَدُ بِاَنّهُ حینَ الّذی اَتی’ فِی العالَمِ تَجَلّی’ عَلَی المُمکِناتِ وَ بِهِ طُهِّرَ کُلُّ اَبرَصٍ عَن داءِ الجَهلِ وَالعمی’ وَ بَرَءَ کلُّ سَقیمٍ عَن سُقمِ الغَفلَةِ وَ الهَوی’ وَ فُتِحَت عَینُ کُلِّ عمّی وَ تَزَکّت کُلُّ نَفسٍ مِن لَدُن مُقتَدِرٍ قَدیرٍ* وَفی مقامٍ تُطلَقُ البَرَصُ عَلی’ کُلِّ ما یَحتَجِبُ بِهِ العَبدُ عَن عِرفانِ رَبِّهِ* وَالّذِی احتَجَبَ اِنَّهُ اَبرَصٌ وَ لا یُذکَرُ فی مَلَکوتِ اللّهِ العَزیزِ الحَمیدِ وَ اِنّا نَشهَدُ بِاَنَّ مِن کَلمَةِ اللّهِ طُهِّرَ کُلُّ اَبرَصٍ وَ بَرَءَ کُلُّ عَلیلٍ وَ طابَ کُلُّ مَریضٍ وَ اِنَّهُ لَمُطَهِّرُ العالَمِ. طوبی’ لِمَن اَقبَلَ اِلَیهِ بِوَجهٍ مُنیرٍ..."
میفرمایند: "بدان که چون ابن (پسر خــدا) روح خود را تسلیم نمود، همهء آفریده ها گریستند! ولکن او با انفاق روح خود ظرفیّت ویژه ای در همه اشیاء ایجاد نمود. چنانچه آثار آنرا در همه افریدگان مشاهده میکنی. هر حکیمی که از او حکمتی ظاهر شد و هر دانشمندی که دانشی از او پدید آمد و هر صنعتگری که از او صنعتی ظاهر شد و هر پادشاهی که از او قدرتی بظهور رسید، از تصرّف و غلبهء روح والا مرتبه و نورانی او کمک گرفت! و ما گواهی میدهیم به اینکه او در حینی که به عالم آمد، برهمه موجودات تجلّی کرد و بوسیلهء این تجلّی هر ابرص از بیماری نادانی و کوری پاک شد. و هر بیماری از درد بیخبری و هوی’ و هوس شفا یافت. و هر کوری چشم بینا یافت و هر نفسی به توانائیِ قادرِ توانا، پاکیزه شد. و در یک مقام بیماری برص به هر آنچه حجاب بین انسان و عرفان خـدا بشود، اطلاق میشود! و هر کس در حجاب بمانَد ابرص است. و در ملکوت خـدای عزیز حمید، مذکور نیست! و ما شهادت میدهیم که از کلام الهی هر ابرصی پاک میشود و هر علیلی خوب میشود و هر بیماری سالم میگردد. و البتّه کلام خـدا پاک کنندهء جهان است. خوشا بحالِ کسی که با روی شاد و نورانی بخدا روی آرد."
در کمال تأسّف بزودی پس از شهادت مسیح، آخوند و ملّا یعنی دینمدارانِ آنزمان، مؤمنان را در اختیار گرفتند و هم مردم و هم انجیل مسیح را به فساد کشیدند! آنان مسیح را که هرگز ادّعای پدر بودن نکرد، تجسّم پدر گرفتند و تعلیمات او را ابدی انگاشتند. و آنجیل او را تنها گفتار خدا با انسان گرفتند! و به این ترتیب انواع بلاها را بر سر انسانها و جهان انسانی آوردند!
و امّا حضرت محمّد بن عبداللّه رسول اللّه سازنده و سامان دهندهء ملیّت و ملّت ها! به نظر میرسد که بلافاصله پس از ظهور مبشّر ملکوت، بایستی صاحب و سامان دهندهء ملکوت ظاهر میشد. و اقدام به استقرار ملکوت الهی بر روی زمین آغاز میشد. امِا نقشهء یزدان پاک این نبود. بایستی پیش از آغاز استقرار ملکوت، ملیّت خلق میشد و ملّتها سامان میافتند. از این بخش از نقشهء خداوندی در توراة یا عهد عتیق در جای دیگر گفتگو میشود:
و خداوند با ابراهیم، ابوالموحّدین (پدر یکتا پرستان) در مورد تسلسل پیامبری در نسل او، تنها از اسحاق سخن نگفت؛ بلکه چنانچه در (Genesis xvii) آمده است خداوند به او اطمینان داد که اسماعیل فرزند دیگر او را هم برکت داده است. خداوند فرمود: "... من از تو امّت بزرگی خواهم ساخت. و تو را برکت داده، نامت را بزرگ خواهم کرد."
و در ( (Genesis xvii 20 فرمود:
"من نالهء تو را در بارهء اسماعیل شنیدم... او را برکت داده ام و نسلش را بسییار بزرگ خواهم کرد. در اولاد او 12 شاهزاده خواهند بود." و در(Genesis xxi 20 , 21) چنین آمده است: "…و خدا با آن جوان (اسماعیل) همراه بود. او بزرگ شده در بیابان فاران سکونت اختیار کرد و مادرش زنی از مصریان برای او گرفت. و اعراب از نسل او بوجود آمدند."
حضرت موسی’ از این بخش از نقشهء خلقت در (Deuteronomy xviii 15) سخن میگوید: "و خداوندِ تو پیامبری از میان برادرانت مبعوث خواهد کرد..." (این اشارت به فرزندانِ برادر اسحاق یعنی اسماعیل است! حضرت محمّد از نسل او در فاران ظهور فرمود. در این باره در قرآن نیز در سورهء 26 آیات 192 تا 199 گفتگو شده است!)
عالم انسانی تا پیش از حضرت محمّد تشکیل خانواده و سازمان دهی قبیله و حکومت شهری را تجربه کرده بود. امّا هنوز ملیّت شناخته نشده و ملّت ها سازمان نیافته بودند. این وظیفهء بزرگ و سنگین به حضرت رسول محمّدبن عبداللّه پیامبر اسلام داده شد! (حضرت ولیِّ امراللّه شوقی افندی در کتاب "روز موعود فرا رسیده است" این تحوّل تاریخی را توضیح میدهند.)
محمّد بن عبداللّه در 570 میلادی در عربستان میان یکصد قبیلهء وحشی جنگجو که کار و هنری جز درگیری و کشمکش نداشتند، زاده شدند. در چنان محیطی و مردمی، خلق ملیّت معجزی بسیار بزرگ و سنگین بود. اندیشمندان و دانشمندان جهان تقریباً همه بر این باورند که این کار بزرگ تنها از عهدهء پیامبر عربی بر میامد! و اوست که ملیّت را افریده ملّت ها را سامان داد. حضرتشان پس از ده سال از مکّه با عدّدی کوچک از مؤمنان، به شهر مدینه مهاجرت فرمودند . کم کم در ظرف 23 سال مأموریت روحانی خویش، امّت و ملّتی بوجود آوردند که تنها رابطهء محکم بین افراد آن، دین واحد بود. حضرت محمّد این واحد بزرگ اجتماعی را با 9 اصل و قانون شریعتی بنا نهادند و این 9 عبارتند از:
- وطن پرستی! حضرتشان فرمودند: "حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الایمان!" وطن دوستی از ایمان دینی است.
3- زبان رسمی لسان عربی است و همه باید آن را بیاموزند.
4- در بین مسلمانان طبقه ء خاصّی وجود ندارد.
5- رسوم دینی برای همه یکنوع و یکسان است.
6- اندیشه آزاد است و دین و علم با هم همگام هستند.
7- یک سیستم قضائی به دعاوی مردم رسیدگی کرده قضاوت میکند.
8- عضویت در این امّت برای همه ممکن است مانند حکومت مردمی امروز.
9- این یک حکومت دینی است.
رابطهء هر انسان با خداوند کاملاً خصوصی است.برای بررسی بیشتر در این موارد به کتاب (The Spirit of Islam)
تألیف امیر علی مراجعه فرمائید.
باید بدانیم که محمّدبن عبداللّه بود که قوانین عادلانه را در روابط بین المللی تعمیم داده بی قانونی مفرطی را که در این زمینه حکمفرما بود از میان برد! و اِعمال و اجرای این قوانین بین المللی از مهمترین دست آوردهای اسلام محمّدی است! در امپراطوری رومان و درمسیحیت هیچ حکم و قانونی در روابط بین المللی وجود نداشت! انجام اینهمه دگرگونی و تأسیس بزرگترین امپراطوری تاریخ در طول یک عمر انسانی از شگفتیها و معجزات است!
حضرت محمّد از مدینه نامه هائی برای سران شش حکومت آن زمان فرستاده آنان را از رسالت خود آگاه نمود و به اسلام دعوت کرد: امپراطور ایران، سلطان حبشه، حاکم مصر، شاهِ Hira، حاکم یمن (در مرکز عربستان) و نیز امپراطور چین (از سلسلهء Tang)
حضرت محمّد حفظ حقوق مسیحیان را در امپراطوری اسلامی تأکید فرموده منشوری که در عالم انسان تازه و بی نظیر است، در حفظ حقوق آنان به یادگار گذاشت. اگرپس از رحلتِ محمّد، عهد و پیمان حضرت رسول در مورد جانشین ایشان شکسته نمیشد و دشمنان او یعنی بنی امیّه (بنی امیّه "وحشی" بود که بنابر"مکاشفهء مسیح" از قعر جهنّم برامده روح اسلام را کُشت! و از آن جسدی بی روح باقی گذاشت!) به قدرت نمیرسید و حکومت سکولار بر اوضاع مسلّط نمیشد، تاریخ بشر و روابط اسلام و مسیحیت نوع دیگر شده و اینسان موجب شرمندگی جهان انسان نمیشد! بنابر این رحلت رسول اکرم و عهد شکنی اصحاب که ظهور و تسلّط "وحش" را به دنبال داشت، سبب بیش از دو قرن جنگ و کشتار نفرت انگیز بین مسلمانان و مسیحیان گشت و فصلی بسیار ننگین به تاریخ انسان و ادیان افزود! در این میان اروپا در تاریکی قرون وسطی فرو رفت و اروپائیان تا قرن هفدهم میلادی از تمدّن انسانی کاملاً بی بهره مانده در جهنّم مادّه پرستی دست و پا زدند. و هر روز بیشتر آلوده شدند! و مردم خاور زمین هم به تقلید از آنان در پی آنان تاختند و از موهبت دین و روحانیت خود را محروم ساختند!
حضرت عبالبهـاء که خلعت روح حکمت و دانش ربّانی بر دوش دارند در بارهء جهان انسان در این عصرو زمان میفرمایند: "مغرب زمین که خود را درذروهء پیشرفت و قلّهء تعالی در تمدّن انسانی می بیند، مانند مشرق زمین براستی در عمق غفلت و نادانی دست و پا میزند و از همه مواهب خداوندی محروم مانده است!"
فساد کلیسا بجائی رسید که نُهصد هزار پروتستانت به دست کاتولیکها کشته شدند! و تاریخ، این فاجعه را با سند به حافظه سپرد! امّا با وجود اینکه اروپائیان خـدای را از یاد بردند؛ گروهی از آنان در جهنّمِ کمونیسم، خواب کمونیسم جهانی را دیدند؛ و آن را ملکوت انسانی تصوّر کردند! و جمع دیگر در رؤیای تسلّط نژاد آرین و غلبهء آن نژاد بر جهان انسان در خواب خرگوشی مانده حاکمیت یک نژاد را ملکوت موعود پنداشتند؛! امّا با وجود همهء این خطاها، نسیم بهاری روحانی افرادی را در بین مسیحیانِ سردرگُم بیدار کرد تا نزدیک شدن "نزول و استقرار ملکوت یزدانی را بر زمین" در اشعار خود جشن بگیرند!
چنانچه Woodworth اینچنین میسراید:
"چه زیبا و مبارک بود آن سحرگاهان؛ و زیباتر بود زنده بودن در آن!
امّا، جوان بودن بهشت بود! چه وقت خوشی بود آن زمان!
آنگاه که منطق جای خود را در عالم انسان پیدا میکرد، به همه میرسید!
و خود را چون عروسی زیبا آراسته، به رخ مردمان میکشید!
گوئی یک الههء جادوگر فریبا، کارها را آسان تر میکرد.
و با نام خود در جهان جا میگرفت، بی رنج و بی درد!
نه تنها در اینجا و آنجا، بلکه در همه سطح کرهء خاک
زیبائیش همه جا را زینت میکرد، پاکیزه و پاک!
چنان با شجاعت جلوه میفروخت که نمیشد احساس نشود!
در میان آلاچیغ های بهشتی، با جرأت و تهوّری آشکار؛
گلهای سرخ در شکوفه میشکفت، با سرشتی آرام!
طبیعت روی دیگر خود را نشان میداد، زنده و سرخوش؛
و دوستانی خوش خوی و دلپسند، به کمک برخاستند؛
همه ابزار و ادوات کار را در اختیار دارند؛
آمدند تا مهارت خود را بکار گیرند!
نه در یک رؤیای خوش بلکه در همه مزارع و دشت ها!
یا در جزیره ای مخفی و سرّی، خدا میداند کجا؟!
شاید در عالم، در همه عالم، عالم ما انسان ها!
جائیکه ما همه شادیها و برکات را خواهیم داشت!
و Fredrick Tennyson (1807 تا 1898) چنین سرود:
شب به پایان میرسد؛ صبح نزدیک است!
برخیز و نگاه کن؛ من صور محشر را میشنوم!
صدای عصر دیگررا، دور تحوّل و دگرگونی را، مثل غرّش موج اقیانوس!
و من به همه چیز و همه صداها گوش میکنم! (آنان که گوش دارند، بشنوند! در مکاشفهء مسیح 14 بار تأکید میشود!)
و امّا جدا از اشعار و نوشته های شعراء و نویسندگان بسیار، آثارمکاشفاتی شلّی (Shelley) مانند: "چکامه ای برای باد مغرب"
(Ode to the West Wind) و “شورش و طغیان اسلام” ((The Revolt of Islam و بویژه برترین شعر در زبان انگلیسی "درام آزادی پرومتئوس" (Prometheus Unbound)* شاهکارِ شعر میباشند! در این درام-- شلّی از انسانی خدای گونه، قهرمانی میافریند که برای غفلت و گمراهی انسانها و جامعهء بشری، 50 سال میگرید، همه آزارها، شکنجه ها، دردها، رنجها، آوارگیها، تبعید ها، حبس و حصر ها، مسمومیت ها و مشقّات را تحمّل میکند تا انسانها را به راه آورده نجات میبخشد!
(عزیزان آیا بخوبی مشاهده میکنید که این قهرمان خدای گونه بهاءاللّه جمالِ قِدَم میباشند! جمال ابهایی که 50 سال در کمال مظلومیّت و رضا، به نصایح مشفقانه و اوامر حکیمانه، انسانی نوآفریده، جهان انسانی را با "نزول و استقرار ملکوت عشق و عدل و برادری و صلح و آشتی" به راه سعادت و نجات پایدار رهنمون میباشند!) آن حضرت در لوح خطاب به شاه ایران میفرمایند: "یا مَلِکُ! قَد رَأَیتُ فی سَبیلِ اللّهِ ما لا رَأَت عَینٌ و لا سَمِعَت اُذُنٌ!..قَد نَصَبَ ضَحضاحُ السَّلامَةِ وَاصفَرَّ ضِحضاحُ الرّاحَةِ، کَم مِنَ البَلایا نَزَلَت و کَم مِنها سَوفَ تَنزِلُ اَمشی اِلَی العزیزِ الوَهّاب و عَن وَرائی تَنسابُ الحُباب. قَدِ استَهَلَّ مَدمَعی اِلی’ اَن بُلَّ مَضجَعی. و لیسَ حُزنی لِنَفسی! تَاللّهِ رَأسی یَشتاقُ الرِّماحَ فی حُبِّ مَولاهُ. و ما مَرَرتُ عَلی شَجَرٍاِلّا وَ قَد خاطَبَهُ فُؤادی یا لَیتَ قُطِعتَ لِاسمی و صُلِبَ عَلَیکَ جَسَدی فی سَبیلِ ربّی؛ بَل بِما اَرَی النّاسَ فی سَکرَتِهِم یَعمِهونَ و لا یَعرِفونَ! َرفَعوا اَهوائَهُم وَ وَضَعوا اِلهَهُم. کَاَنَّهُم اَخَذوا اَمرَاللّهِ هُزُواً وَ لَهواً و لَعِباً و یَحسِبونَ اَنَّهُم مُحسِنونَ و فی حِصنِ الاَمانِ هُم مُحصَنونَ. لیسَ الامر کَما یَظُنّونَ!غَدَاً یَرَونَ ما یُنکِرونَ!..."ميفرمايند: "ای پادشاه! در راه خـدا دیده ام آنچه را چشمی ندیده و گوشی نشنیده است! سلامت از دست رفته است. و راحت نمانده! چه قدر بلایا فرود آمده و چه مقدار بعد میاید! در راه خود بسوی خداوند قدم بر میدارم و از پیِ من افعی سمّی روان است! اشکم از دیده میبارد بنوعی که رختخوابم خیس است و غمم برای خودم نیست. بخداوند سوگند که سر من مشتاق آنست که در راه عشق مولایم بر نیزه افراخته شود! - بر درختی نگذشتم مگر آنکه حقیقت وجودم آن را خطاب نمود که کاش بنام من بریده میشدی تا پیکر من در راه پروردگارم، بر تو به صلیب کشیده شود! بلکه غمم برای مردمی است که در مستی و بیخبری گمراهند! و نمیدانند! در پیِ هوی’ و هوسهای خود روانند و خدای خود را از یاد برده اند! گوئی امر خداوند را بازیچه گرفته و به بازی سرگرم هستند. و گمان میکنند که کار خوبی میکنند! و در قلعهء امن و امان محفوظند.! نه چنان است که گمان میکنند! فردا خواهند دید آنچه را امروز مُنکرند!" این بخش از نوشتار را به “The Lord’s Prayer” پایان دهیم:
Our Father which art in heaven
Hallowed be thy name. Thy kingdom come. Thy will be done in earth, as it is in heaven.10)
MATTEHEW, 6: 9 &
بنام خداوند بی مانند!
نخستین نکته تعریف کامل یعنی تعریف جامع و دافع از انسان، فرزند محبوب خــداوند است. در طول تاریخ فلاسفه نهایت تلاش را در إِرائهء یک تعریف از انسان کرده اند و هرگز به جائی نرسیده اند. برترین تعریف شاید از افلاطون است و هرگز حقِّ مطلب را بجا نمی آورد! در "شریعت نوین یزدانی"، جمال ابهی’ میفرمایند "آنچه در آسمانها و زمین است مِحالِّ صفات و اسماءِ الهی هستند. چنانچه در هر ذرّه آثارِ تجلّیِ شمس حقیقی (محبوب ازلی، خداوند یکتا) ظاهر و هویداست. که... بدون ظهورآن تجلّی درعالمِ مُلکی هیچ شیئی به خلعت هستی مفتخر نیاید. و به وجود مشرّف نشود!... خاصّه انسان که از بین موجودات به این خِلَع تخصیص یافته و به این شرافت ممتاز گشته: چنانچه جمیع صفات و اسماءِ الهی از مظاهر انسانی بنحو اکمل و اشرف ظاهر و هویدا است!...اینست که فرموده "اَلانسانُ سِرّی وَ اَنَا سِرُّه" (انسان روح و سرّ من است و من سرِّ اویم!)..." ( (THE GLEANINGS FRON THE WRITINGS OF BAHA’U’LLAH, #90
آیات و کلمات یزدانِ پاک، تعریف انسان را در این بیان روشن میسازد: “انسان درعالم خلق، تنها و یگانه آفریده و موجودی است که قابلیت آن را دارد که همه صفات و اَسماءِ خداوند یعنی کمالات یزدانی در او تجلّی نماید!” این تعریف کامل، جامع و دافع است یعنی انسان را از هر شکل و رنگ و ساختار جسمانی و در هر جا در آفرینش باشد، شامل شده، - غیر انسان را شامل نمیشود!
جمال ابهی’ در جای دیگر میفرمایند: "مقصود از کتابهای آسمانی و آیات الهی انکه مردمان به راستی و دانائی تربیت شوند که سبب راحت خود و بندگان شود. هر امری که قلب را راحت نماید و بر بزرگی انسان بیفزاید و ناس را راضی دارد، مقبول خواهد بود. مقام انسان بلند است اگر به انسانیت مزیّن! و الّا پست تر از جمیع مخلوق مشاهده میشود...از حقّ میطلبم جمیع را بطراز عمل پاک و خالص در این یوم مبارک "روز خـدا" مزیّن فرماید! إنَّهُ هُوَ المُختار" THE GLEANINGS #101))
و جمال ابهی’ نه تنها انسان را تعریف میفرمایند که نمونه ای از انسان کامل را در عبدالبهاء خلق فرموده او را در مَقامِ "مَثَلِ اعلای" آموزه های ربّانی برای نوع انسان بیادگار گذاشتند! حضرتشان درحقیقت، آدمی از نو ساختند تا عالمی از نو بنا کنند. حافظ آرزو کرد "آدمی از نو بباید ساخت وز نو آدمی" و مولانا آنرا نبوّت کرد: (برجه که "نقّاش ازل" بار دوم شد درعمل تا نقشهای بی بَدَل برکِسوِهء مُعلَم زند)
و بیاد آریم که؛ جمال ابهی’ وعده فرمودند که "نژادی نو از انسان خلق فرمایند!"
از بهـــــاءاللّه خلقتهــــا بجــاست اوّلین مخلــوق او عبدالبـهاست
"مرکز پیمان" آن شمس بقــاست غصن اعظم، سرِّذات کبریاست
و عزیزان توجّه دارید که جامعهء انسانی با 3 شرکت کنندهء دائمی: فرد، جمع یاران در محلّ، ومؤسّسات اداره کننده بنا میشود. این سه باید در کمال هماهنگی و تفاهم باشند تا جامعه ای کامل و سالم بنا کنند. و اکنون که به پایان قرن نخست ازعصرتکوین (Formative Age) "آئین نوین یزدانی” میرسیم، نقشهء نُه سالهء بیت العدل اعظم جهانی، در همه نقاط عالم انسان، به هدایت این 3 شرکت کننده و با دعوت انسانها ار هر نژاد، دین و ملّیت؛ و شرکت دادن آزاد آنان در بنای جامعهء نوین انسانی، آنان را با ظهورِ"قدرتِ جامعه سازی امر اعظم یزدانی" آشنا میسازند، تا جوامع نوین انسانی زیر لوای "آئین نوین یزدانی" بنا شوند. و این مرحله خود یکی از مراحل حسّاس و مهمّ در رشد عالم و "استقرار امر اعظم" در جهان و تأسیس "ملکوت یزدانی در عالماست ." (برای دانش بیشتر در این باره، عزیزان را به مطالعهء مطلبی روشنگر در این زمینه، در (The American Baha’i Volume 55 November) سفارش میکنم.
و امّا دوّمین نکته در این مورد؛ در "ادعیهء حضرت محبوب"چندین لوح مبارک به اتّحاد و وجوه مختلف آن میپردازد. و جمال مبارک در لوحی که در صفحات 363 تا388 درج است، به برترین سبب و بزرگترین علّت که تاریخ عالم انسانی را از ظلم و ستم و اجحاف آکنده است، اشاره فرموده راه نجات جهان انسان را از این بلاءِ ادهم بیان میدارند. لوح مبارک، در صفحهء363 به این بیان آغاز میشود: "بنام آنکه بیم از اوست و امید از او" و آیات یزدانی ادامه میابد: " نخستین گفتار کردگار این است؛ با سینهء پاک از خواهش و آلایش، و دلِ پاکیزه از رنگهای آفرینش، پیش دانا و بینا و توانا بیائید. و آنچه سزاوار روز اوست، بیارید. امروز روز دیدار است؛ چه که یزدان بی پرده پدیدار و آشکار. بجان پاک بشتابید، شاید برسید و به آنچه سزاوار است پی برید!...امروز نور ناطق و نار متکلّم! و خورشید حقیقی مُشرق! جهد نما شاید فائز شوی به آنچه سزاوارِ "یوم اللّه" است. حقّ مقدّس است از ظنون و اوهام و مشیّت و ارادهء انام... با عَلَم یَفعَلُ ما یَشاءُ وَ رایَتِ یَحکُمُ ما یُریدُ آمده (یعنی این ظهور با اختیار کامل آمده و استقرار ملکوت یزدانی هدف آن است. و از اینست که لوح مبارک به بیان "سبب فساد تاریخ بشر" پرداخته؛ ازالهء آن سبب را آغاز میکند و زمینه را برای استقرار ملکوت یزدانی (حکومت عشق، عدل و یگانگی ) آماده مینماید. البتّه الواح ملکوتی ترتیبی ملکوتی دارد و نه آرایش نوشتارهای انسانی. در لوح چند جهت از اتّحاد بیان میشود؛ مانند اتّحاد در قول، اتّحاد در فعل، اتّحاد در اجرای احکام و به "اتّحادِ مَقام" میپردازد.(عزیزان توجّه فرمائید که تاریخ ده تا پانزده هزار سالهء انسان تا چه حدّ ننگین بوده است! همیشه ظلم و ستم بی نهایت به جامعهء زنان اِعمال شده است! برده گیری از بسیاری اقوام و نژادها، جنگ و نکبتِ، کشتارِ ناتوانان و دیگراندیشان و کشتارهای نمایشی برای شادی و تفریح امپراطوران و شاهان و سرداران و سرمایه داران؛ چه در عرصهء سیاست و چه در میدان دین و دینمداری، تاریخ را به جهنّم انسانها بَدَل ساخته است.) جمال قِدَم در صفحهء 378 میفرمایند: "از جمله اتّحاد مَقام است. و اوست سبب قیام امر و ارتفاع آن مابین عباد! برتری و بهتری که بمیان آمد عالم خراب شد. و ویران مشاهده گشت! نفوسی که از بحر بیان رحمان آشامیده اند، و به افق اعلی’ ناظرند باید خود را در یک صُقع و یک مَقام مشاهده کنند." و تأکید میفرمایند: "اگر این فقره ثابت شود و به حول و قوّهء الهی محقّق گردد، عالم "جنّت ابهی’" دیده شود.) جنّت ابهی’، اشاره به ملکوت یزدانی است.
عزیزان را مژده میدهم که حضرت بهاءاللّه در دگرگون کردن این روند و ازالهء سبب و علّت ذلّت جهان انسان و خرابی عالم؛ همه عوامل مؤثّر را به کار بسته، به "روز فرح و شادی و صلح جاودانی و پایدار در عالم انسان" مژده میدهند. و امّابرخی از این عوامل:
- انسان را تربیت میفرمایند و انذار میکنند که اگر خود را از دیگری برتر ببیند، در همان آن از همهء انسانها پست تر قرار میگیرد. انسانی برتر از انسان دیگر نیست. هرکس یگانه است! امّا همه در چشم یزدانِ پاک، شریف و عزیزند و برابر.
- حضرتشان در تربیت انسان هزاران لوح از نصایح مشفقانه دارند. در اینجا تنها به نمونه هائی اشاره میکنیم. در "کلمات مکنونهء فارسی" نازل: "ای برادران! با یکدیگر مدارا نمائید. به عزّت افتخار منمائید و از ذلّت ننگ مدارید. قسم بجمالم که کُل را از تراب خلق نمودم و البتّه بخاک راجع فرمایم." و نیز "ای ساذج هوی’! حرص را باید گذاشت و به قناعت قانع شد؛ زیرا که لازال (همیشه) حریص محروم بوده. و قانع محبوب و مقبول." و نیز "ای ابناءِ غرور! به سلطنت فانیهء ایّامی، از جبروت باقی من گذشته و خود را به اسباب زرد و سرخ میارائید! و بدین سبب افتخار مینمائید! قسمم بجمالم که جمیع را در خیمهء یکرنگ تراب در آورم. و همهء این رنگهای مختلفه را از میان بردارم؛ مگر کسانی که برنگ من درآیند! و آن تقدیس از همهء رنگهاست." (پاکی از همهء رنگهاست!) – در لوح بشارات نازل: "یا اهلَ الارض! بشارت اوّل که از امُّ الکتاب در این ظهور اعظم بجمیع اهل عالم عنایت شد، محو حکم جهاد است ازکتاب. تَعالَی الکریمُ ذو الفضلِ العَظیمِ الّذی بِهِ فُتِحَ بابُ الفضل عَلی’ مَن فِی السّماواتِ وَ الاَرَضینَ." و "بشارت دوّم اذن داده شد احزاب عالم با یکدیگر به روح و ریحان معاشرت نمایند. عاشِروا یاقومِ مَعَ الادیانِ کلِّها بِالرّوحِ وَالرّیحان..." و "بشارت سیزدهم: امور ملّت معلّق است به رجال بیت عدل الهی. ایشانند اُمَناءُ الله بینَ عبادِهِ و مطالعُ الامرِ فی بِلادِهِ؛ یاحزب اللّه! مربّی عالم عدل است چه که دارای دو رکن است: مجازات و مکافات. و این دو رکن دو چشمه اند از برای حیات عالم. چونکه هر روز را امری و هر حین را حکمی مقتضی؛ لذا امور به وزرای بیت عدل راجع تا آنچه مصلحت دانند معمول دارند!..." و در لوح طرازات نازل: "طراز سوّم فِی الخُلق انّهُ اَحسَنُ طرازٍ لِلخَلق مِن لَدَی الحقّ زَیّنَ اللّهُ بِهِ هیاکلَ اولیائه. ... هر نفسی به آن فائز شد، از جواهر خَلق محسوب است." و در لوح کلمات فردوسیه نازل: "سراج عباد داد است. او را به بادهای مخالف ظلم و اعتساف خاموش منمائید! و مقصود از آن ظهور اتّحاد است بین عباد. در این کلمهء علیا بحر حکمت الهی موّاج..."
- و"کلمة اللّه در ورق هفتم از فردوس اَعلی’ ای دانایان امم! از بیگانگی چشم بردارید. و به یگانگی ناظر باشید و به اسبابی که سبب راحت و آسایش عموم اهل عالم است، تمسّک جوئید. این یک شِبر(وجب) عالم یک وطن و یک مَقام است. از افتخار که سبب اختلاف است بگذرید و به آنچه علّت اتّفاق است توجّه نمائید. نزد اهل بهــاء افتخار بعلم و عمل و اخلاق و دانش است. نه بوطن و مَقام!"
- و درلوح دنیا نازل: "از قبل فرموده اند: حُبُّ الوطنِ مِنَ الایمان! و لسان عظمت در یوم ظهور فرموده: "لیسَ الفَخر لِمَن یُحِبُّ الوطنَ بَل لِمَن یُحِبُّ العالم!" افتخار در وطن دوستی نیست، در دوستی عالم انسانی است.
- و "در صحیفهء حمراء (کتاب اقدس) در سجن عکّا نازل شد آنچه که سبب سموِّ عباد و عمار بلاد است! از جمله این بیانات در آن از قلم مالک امکان نازل: " اسِّ اعظم که ادارهء خلق به آن مربوط و منوط آنکه اوّل باید وزرای بیت عدل صلح اکبر را اجراء نمایند تا عالم از مصاریف باهظه فارغ و آزاد شود. این فقره لازم و واجب؛ چه که محاربه و مجادله اسِّ زحمت و مشقّت است. دوّم باید لغات منحصر به یک لغت گردد و در مدارس عالم به آن تعلیم دهند. سوّم باید به اسبابی که سبب الفت و محبّت و اتّحاد است، تشبّث جویند! و چهارم جمیع رجال و نساء آنچه را که از اقتراف و زراعت و امور دیگر تحصیل نمایند، جزئی از آنرا از برای تربیت و تعلیم اطفال نزد امینی ودیعه گذارند و به اطّلاع امنای بیت عدل صرف تربیت ایشان شود! پنجم توجّه کامل است در امر زراعت. این فقره اگرچه در پنجم ذکر شد ولکن فی الحقیقه دارای مَقام اوّل است. در ممالک خارجه این فقره بسیار ترقّی نموده؛ و امّا در ایران الی’ حین امرش معوّق است!"
- وعدهء بلوغ جمعی انسان و جامعهء انسانی است که خطر وجود و نفوذ افراد جاه طلب و قدرت جوی را در جامعه از بین میبرد. انسان بالغ در پی جاه و مَقام نیست. (در جامعهء بالغ انسانی "سلطنت میماند و کسی حاضر به تحمّل ثقل آن نخواهد بود.") افزون بر این در جامعهء بالغ خرد و حکمت حاکم است و این مانع بزرگی در مسیر جاه طلبان و قدرت جویان است و این هر دو عامل، مانع ظهور و تسلّط قدرت جوئی در جامعهء انسانی خواهد بود!
- دو گروه مردمان که دیگران را خادم خود میدانند یکی دینمدارانند و دیگری اهل ثروت و قدرت. این هر دو گروه از افرادی هستند که خود را از دیگران برتر و بهتر میدانند و در پی جستجوی قدرت و استیلا بر دیگرانند. جمال قِدَم گروه نخست یعنی دینمداران را به یک اشاره از عالم دین حذف فرمودند. در "آئین نوین یزدانی" دینمدار وجود ندارد. (براستی شیطان و مظاهر آن از عالم انسانی حذف شدند! یعنی مهلت آنان تمام شد!) و امّا برای حذف گروه دوّم ابزارها و وسائلی روحانی در نظم اداریِ شریعت اللّه نصب است که هیچکس، و به هیچ وسیله نمیتواند با احساس برتری در پی قدرت جوئی برود و زنده ماند. نظم اداری بهائی که برای ادارهء جامعهء انسانی (محلّی، ملّی و بین المللی) همگام با رشد و استقرار "آئین نوین یزدانی" برپا شده به رشد و بلوغ میرسد؛ با همه تمهیدات لازمه در کار است و فرد متجاوز و خطاکار را از جامعه اخراج میکند تا در تنهائی و انزوا بماند و بمیرد! بلی عزیزان ملکوت یزدانی "جنّت ابهی’" آمدنی است و میاید! و در این زمینه عهد و میثاق جمال ابهی’ با قدرتی بی نهایت در حفظ وحدت و سلامت "آئین نازنین یزدانی" وحفظ وحدت و سلامت "عالم انسان" تحت حمایت روح اعظم یزدان پاک و روح طلعت باب همواره بیدار و هشیار میباشد.
- جمال ابهي’ ىر لوح اشراقات ميفرمايند: "ابهی’ ثمرهء شجرهء دانش اين كلمه’ علياست: همه بار يک دارید و برگ یک شاخسار! ليسَ الفخر لِمَن یُحِبُّ الوَطَنَ بَل لِمَن یُحِبُّ العالَمَ! .... یا اهل بهــاء!...شما مشارق محبّت و مطالع عنایت الهی بوده و هستید. لسان را به سبّ و لعن احدی میالائید و چشم را از آنچه لایق نیست حفظ نمائید . آنچه را دارائید، بنمائید؛ اگر مقبول افتاد مُراد حاصل و الّا تعرّض باطل!...سبب حزن مشوید تا چه رسد به فساد و نزاع!
و امّا محمّد، رسول اللّه، و بشارات به "روز قیامت"، " روزی که زمین به نور و بهــاءِ خداوند روشن میشود."یعنی یوم اللّه"، دور استقرار سلطنت و ملکوت یزدانن پاک بر کرهء خاک براستی اکثر آیات قرآن مجید در اشاره به "یوم اللّه" است و من تنها به ذکر چند مورد بسنده میکنم.
1 – در بیان نبوّات کتب مقدّسهء پیشین: در سورهء ابراهیم نازل: "وَ لَقَد اَرسَلنا موسی’ بآیاتنا اَن اَخرِج قَومَکَ مِنَ الظُّلُماتِ اِلیَ النّورِ وَ ذَکّرهُم باِیّامِ اللّهِ. اِنَّ فی ذالِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکورٍ."(5) میفرماید ما موسی’ را با نشانها فرستادیم تا قوم خود را از تاریکیِ (نادانی و غفلت) برهاند و به نورِ(دانائی) رساند و به "ایّام خـدا" متذکّر دارد... و این اشاره به نبوت حضرت موسی’ به "روز ظهور اعظم خداوند است در فصل 30 کتاب تثنیه از توراة یا "عهد عتیق!" جالب این است که در نخستین آیه از این سوره وحدت پیامبران الهی و مأموریت همانند آنان آموزش داده میشود؛ میفرماید: "کتابٌ اَنزَلناهُ اِلَیکَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظّلماتِ اِلَی النّوربِاِذن ربّهِم الی’ صِراطِ العزیزِ الحَمیدِ.(1)" خداوند کریم خطاب به رسول اللّه میفرماید: اینست کتابی که فروفرستادیم تا مردم را از تاریکی (جهل و نادانی)بیرون آری و آنان را به روشنائی دانائی و راهِ حق آوری!
2 – و ىر سورهء رعد در عظمت و اهمیّت ظهوراللّه نازل: "اللّهُ الّذی رَفَعَ السّماواتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَونَها. ثمَّ استَوی’ عَلیَ العرشِ و سَخَّرَ الشّمسَ وَالقمَرَ کلٌّ یَجری لِاَجَلٍ مسمّیً. یُدَبِّرُالامر،َ یُفَصِّلُ الآیات لَعَلّکُم بِلِقاءِ ربِّکُم توقِنونَ (2) میفرماید: خداوند خدائی است که آسمانها را بدون ستونی که شما ببینید بر پا فرمود. سپس بر عرش خود نشسته خورشید و ماه را بخدمت گرفت برای زمانی معیّن؛ و امر خود را تدبیر و تفصیل میفرماید تا شما به دیدار خداوند خود یقین آورید. (عزیزان توجّه دارید که ایمان و بویژه ایقان و باور محکم انسان به حقایق روحانی بحدّی مهمّ است که خداوند یا مظهر اعظم او خورشید و ماه را به خدمت میگیرد و تدبیر و تفصیل امر یزدانی میفرماید؛ تا انسانها به دیدار روحانی خـدا یقین آرند. و خداوند برای نجات انسان و رسیدن او به حیات باقی و بهشت جاودانی همهء امکانات را فراهم میسازد. با نهایت تأسّف اکثر مردمان در ایّام ظهور مظهر رحمان در نادانی کامل مانده و مصداق "کانَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَةٌ" هستند که از طلعت الهی و جمال هویّة خود را میپوشانند.
3- و خبر بزرگ قرآن ظهور مظهر رحمانیت خـداست (در سورهء نبأ، سورهء 78) در روزی که "در صور دمیده میشود." (یعنی مظهر خداوند مأموریت خود را به انسانها اعلام میفرماید آیهء 18) و حضرت روح یعنی مظهر رحمانیّت خداوند با صفها از مؤمنان فرشته خوی خود در محفلی جمعند.(آیهء 38) بسیار جالب است اینکه حضرت بهاءاللّه مظهر رحمانیت خـدا هستند و این نکته 28 بار در کتاب اقدس تکرار میشود و در بسیاری از الواح دیگر جمال مبارک نیز مکرّر آمده است!
4- و روزی که در ان پس از دو ظهور بزرگ، زمین به نور و بهــاءِ خداوند روشن میشود. (سورهء زُمَرآیهء39) در آن روز زمین در اختیار خـدا است و آسمانها در دست راست اوست. در صور دمیده میشود مردمان بیهوش میگردند. دو باره در صور دمیده میشود مردم قیام قائم و قیّوم را می بینند. و زمین به نور پروردگارش روشن میشود. (آیات 67 تا 69) آسمانها اشاره به ادیان است و زمین، زمین ادرا ک مردمان است که چه روشن شده است. انسانهای عادی امروزاز دانشمندان پیشین داننده تر هستند!
5- در سورهء عَبَسَ وَ تَوَلّی’ ىر مورد "روز خـدا" میفرماید: فَاِذا جائَتِ الصّاخَّةُ (33) یَومَ یَفَرُّ المَرءُ مِن اخیهِ* وَ اُمِّهِ وَ اَبیهِ* وَ صاحِبَتِهِ و بَنیهِ* لِکلِّ امرَئٍ یَومَئذٍ شَأنٌ یُغنیهِ (37) وُجوهٌ یَومَئِذٍ مُسفِرَةٌ*ضاحِکَةٌ مُستَبشِرَةٌ(39) وَ وُجوهٌ یَومَئِذٍ عَلیَها غَبَرَةٌ (40) تَرهَقُها قَتَرَةٌ (41) اولئِکَ هُمُ الکَفَرَةُالفَجَرَةُ (42) میفرماید: پس آنگاه که خروشی کر کننده براید، هرکس از برادر خود فرار میکند و از مادر و پدرش جدا میشود و از همسرو اولاد میبُرَد. آنروز هرکس به کار خود درگیر است! آنروز برخی چهره ها گشاده و خندان است و بعضی رویها را غبار غم پوشانده و دستخوش پریشانی است. آنان کافرانی پرده درهستند!
6- افزون بر این، خداوند در سورهء قصص آیهء 5 و در سورهء انبیاء آیهء 104 و 105 بروشنی وعده میدهد که دوران حکومت قدرت طلبان و برتری جویان و عصرِ اِعمال خشونت و ظلم و ستم بر بینوایان و ضعیفان، با قیام حضرت ذکر یعنی "قائم آل محمّد"، طلعت باب، به سر میاید و حکومت عدل و عشق یزدانی در جهان مستقر خواهد شد. این یکی از وعده های روشن حضرت رحمان به استقرار ملکوت یزدانی در روی زمین است. خداوند در سورهء قصص آیهء 5 میفرماید: "وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلیَ الّذینَ استُضعِفوا فِی الارضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثینَ" یعنی ما اراده فرموده ایم که بر نفوسی که زیر ظلم و ستم خم شده اند، منّت نهاده، آنان را رهبران جامعه و وارثان زمین قرار دهیم! و در سورهء انبیاء آیات 104 و 105 میفرمایند: "یَومَ نَطوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلکُتُبِ کَما بَدَأنا اَوَّلَ خَلقٍ نُعیدُهُ. وَعداً عَلَینا اِنّا کُنّا فاعِلینَ"(104) " وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزَّبور من بعد الذّکرِ اَنَّ الارضَ یَرِثُها عِبادیَ الصّالِحونَ"(105) یعنی در آن روز "روز خدا" آسمان را در هم می پیچیم و آفرینش را تجدید میکنیم و همانطور که در زبور داوود نازل کردیم؛ بعد از ظهور حضرت ذکر"ظهور قائم آل محمّد ، طلعت باب"؛ زمین و حکومت آن را به بندگان شایستهء خود به ارث میدهیم. این وعده در تأکید بر وعدهء خداوند پاک به استقرار ملکوت یزدانی در روی خاک است. به این ترتیب دوران ظلم و ستم پایان میابد و دور حکومت عدل و داد آغاز شده؛ جهان انسان تا ابد در صلح و آرامش بسر خواهد برد! و انسانها در برادری و برابری و امنیّت کامل زندگی خواهند کرد!
بسیاری سوره های دیگر قرآن کریم وعده به "ایّام خــدا و دو ظهور پی در پی باب و بهاءاللّه" میباشد. من به ذکر نامِ چند سوره بسنده میکنم: الرّحمن، الفجر، الرّوم، الحاقّة، القیامة، والشّمس، النّازعات، التّکویر، الانفطار و بسیاری دیگر! احادیث هم در ظهور قائم و قیّوم بسیارند!
علمای دین و دینمداران که یک دسته از ظالمانند ودر تحریف کلمات و آیات الهی استادند، معانی راستین قران و نبوّات را نفهمیدند و یا با درک اندک خود و به میل خود توضیح و تفسیر کردند. و نیز با تعبیر غلط یک آیه از قرآن،(ما کانَ محمّدٌ اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِکُم وَلکِن رّسولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبییینَ) اسلام را ابدی پنداشتند و نقشهء عظیم یزدانی را برای نجات عالم انسان خیالی خام گرفتند. و نیز بلوغ روحانی و جسمانی آدمیان را و دوران حکومت و سلطنت یزدانی را افسانه پنداشتند! و با تألیف ده ها هزار کتاب از اوهام و خرافات؛ قیامتی خود ساخته را به مردم نادان فروختند و آنان را از فیض عام و خاصّ خداوند بی خبر و مأیوس کرده غرقه در گمانها و توهّمات شیطانی، خود و مردم را از نقشهء نجات انسانی و رشد و کمال آدمیان و استقرار مدنیّت راستین و حکومت و سلطنت یزدان پاک بر جهان خاک و حصول وحدت و یگانگی کامل عالم انسان و حلول بهشت آسمانی در روی زمین غافل داشته و همه را به زندگی پس از مرگ وعده دادند! و اینچنین امید به آیندهء باشکوه و جلالِ زندگی بر روی خاک را از ذهن مردم زدودند. خود با تمام دل و حریصانه جان به دام و دانهء دنیا سپردند. امّا امّت اسلام را از عنایات ربّانی نومید ساختند. در حالیکه تأسیس ملکوت الهی بر روی زمین موضوع اصلی همه کُتُب خداوندی است. و بخشی از "عهد و پیمان جاودانی بین خدا و خلق" اوست! و این در نقشهء خلقت بوده است. ویک After-Thought نیست!
حضرت ربِّ اعلی’ طلعت باب در نخستين اثر نازله از قلم مباركشان سلاطين و حاکمان جهان را از استقرار ملکوت یزدانی بر روی زمین آگاه فرموده، آنان را انذار نمودند که تخت و تاج را برای صاحبان راستین آن ترک کنند و خود را برای "روز حساب" اماده سازند!
حضرتشان انقلابی بی نظیر در جهان بر پا کردند و برای استقرار جهانی بر اساس عدل و داد و عشق و وِداد، هزاران عاشق جانباز و نیز نفس پاک خود را در راه محبوب ازلی به فدیه تسلیم فرمودند. و اهل شرق و غرب را با شجاعت و مهارتی رحمانی به میدان فرستادند. نفس مقدّسشان چون کره ای آتشین آسمان ایران را در شش سال در نوردیدند و با شهادت معجز آسای خود "کتاب قضای یزدانی" را مُهر فرمودند.
حضرتشان میفرمایند: "ای شاهان و حاکمان زمین! خلعت و لباس حکومت از بدن بیاندازید. زیرا پادشاه راستین ظاهر شده است! سلطنت از آنِ خـــداوند علیِّ اَعلاست! و این امری است که از قلم اعلی’ صادر شده است." (ترجمه)
طلعت باب چنانچه در اسلام وعده شد؛ "الخاتِمُ لِماسَبَقَ وَالفاتِحُ لِماَاستُقبل" هستند. ایشان آنچه در گذشته بود ختم فرمودند. و آنچه وعدهء یزدانی برای آینده است آغاز نمودند. "کور توحید" یا "کورنبوّت" و به نام دیگر"کور تربیت جسمانی انسان" را به مُهر پایانی ختم فرمودند و"کور تحقّق وعده ها"، "کور تربیت روحانی انسانها" و به نام دیگر"کور وحدت عالم انسانی" را آغاز فرمودند. در "بیان" بصراحت انسانها را ناظر به نظم بهاءاللّه و در انتظار تأسیس ملکوت عدل و عشق و برابری و برادری خواستند. حضرتشان میفرمایند: "خوشا بحال آنان که ناظر به نظم بهـاءاللّه هستند؛ چه که آن نظم وعدهء خـداوند پاک است و در استقرار آن در جهان انسان تردیدی نیست. ای مردم سپاس خدای را بجای آورید." (ترجمه) حضرتشان با این ذکر اعظم "هَل مِن مُفَرِّجٍ غَیرُ اللّه؟ قُل سُبحانَ اللّه هُوَاللّه! کُلٌ عِبادٌ لَهُ وَ کُلٌ بِاَمرِهِ قائِمونَ!" (آیا گره گشائی غیر خداوند سبحان هست؟ بگو مقدّس است خداوند پاک! اوست خداوند پاک. انسانها همه بندگان اویند و به امر او برپای هستند!) بنا بر این آیه، هیچ انسانی بندهء انسان دیگر نیست! همه بندگان خداوند یگانه اند!
و جمال ابهی’ در "کتاب اقدس" که "ناموس اکبر" است، اصول نظم جهانی را تشریع فرموده، چگونگی تأسیس آن را بیان نموده آن را اینچنین وصف مینمایند:
"قَدِ اضطَرَبَ النّظمُ مِن هذَا النّظمِ الاَعظمِ وَاختَلَفَ الترتیبُ بِهذَا البدیعِ الّذی ما شَهِدَت عَینُ الابداعِ شِبهَهُ... اِیّاکُم اَن تُوَقِّفوا فی هذَا الامرِالّذی بِهِ ظَهَرَت سلطنَةُ اللّهِ وَ اقتِدارُهُ اِسرَعوا اِلَیهِ بوُجوهٍ بَیضاءَ. هذا دینُ اللّهِ مِن قَبلُ وَ مِن بَعدُ. مَن اَرادَ فَالیُقبِل وَ مَن لَم یُرِد فَاِنّ اللّهَ لَغنیٌّ عَنِ العالَمینَ* (بند 181 و 182) میفرمایند: نظم عالم انسان با ظهور این نظم اعظم بی نظیر بر هم خورد. و همه ترتیبات پیشین با استقرار این ترتیب بدیع از میان رفت. این چنان ترتیبی است که چشم روزگار مانند آن را ندیده است... مبادا در قبول این امر اعظم جهانی که به آن سلطنت و ملکوت یزدانی تأسیس و استقرار میابد، توقّف کنید! با تمام دل و جان و با روئی شادمان به قبول این امر بشتابید! این دین یزدانی است آنچنان که از پیش بوده و بدانسان که از بعد هم خواهد بود. هرکس میخواهد، بشتابد و هر کس نمیخواهد؛ خدای از همه جهانیان بی نیاز است!* (بند181 و 182)
و در بیان شناخت مظهر اعظم یزدان پاک در این دور بزرگ میفرمایند: "لَیسَ لِمَطلَعِ الامرِ شَریکٌ فِی العِصمَةِ الکُبری’! اِنَّهُ لَمَظهَرُ یَفعَلُ ما یَشاءُ فی مَلَکوتِ الاِنشاءِ. قَد خَصَّ اللّهُ هذَا المَقامَ لِنَفسِهِ. وَ ما قُدِّرَ لِاَحَدٍ نَصیبٌ مِن هذَا الشّأنِ العَظیمِ المَنیعِ* هذا اَمرُ اللّهِ قَد کانَ مَستوراً فی حُجبِ الغَیبِ، اَظهَرناهُ فی هذَا الظّهورِ وَ بِهِ خَرَقنا حِجابَ الّذینَ ما عَرَفوا حُکمَ الکِتابِ وَ کانوا مِنَ الغافِلینَ!*" (بند 47) میفرمایند: مظهر ظهور اعظم دارای "عصمت کُبری’" میباشند و هیچ فردی در این مقام با ایشان شریک نیست. اوست مظهرِ"در عالم وجود، ميكند أنچه را که ميخواهد!" خداوند این مقام را به او اختصاص داده است. و در این شأن بزرگِ والا، برای کسی دیگر نصیبی قرار نداده است! این امر خداوند بزرگ است که در پرده های غیب نهان بود. آن را در این ظهور از حجاب بیرون آوردیم و حجاب غفلت آنان را که نمیدانند پاره نمودیم! (بند 47)
طلعت باب حضرت علیِّ اعلی’ در مورد عظمت ظهور جمالِ قِدَم از قبل فرمودند: "اِنَّهُ یَنطِقُ فی کُلِّ شَأنٍ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلّا اَنَا الفَردُ الواحِدُ العَلیمُ الخَبیرُ* (بند143)
او، ظهور اعظم یزدانی در هر شأن خواهد فرمود: "خدائی نیست جز من یکتا، یگانه، دانا و آگاه!"(بند143)
و برای حفظ امراللّه از مدّعیان نادان؛ در کتاب اقدس نازل: "مَن یَدَّعی اَمراً قَبلَ اِتمامِ اَلف سَنَةٍ کامِلَةٍ، اِنَّهُ کَذّابٌ مُفتَرٍ. نَسأَلُ اللّهَ بِاَن یُؤَیِّدَهُ عَلَی الرُّجوعِ! اِن تابَ اِنَّهُ هُوَ التّوّابُ، وَ اِن اَصَرَّعَلی’ ما قالَ، یَبعَثُ عَلَیهِ مَن لا یَرحَمُهُ! اِنَّهُ شَدیدُ العِقاب*"(بند 37) میفرمایند: هر کس پیش از هزار سال تمام؛ ادّعای (مأموریت و امری) بکند، دروغگوئی مُفتری (افتراء زن) است! از خداوند میخواهیم او را از ادّعا باز دارد. اگر توبه کند، خداوند او را میبخشد. امّا اگر اصرار در ادّعا کند؛ خداوند کسی را بر او بر میانگیزد که به او رحم نخواهد کرد. عذاب خــدا بسیار شدید میباشد! (بند 37)
جمال ابهی’ در سال 1864 یکسال پس از اظهار امر، سورة الملوک را خطاب به سلاطین و امپراطوران جهان صادر فرموده آنان را به اجرای عدل و داد و زندگی در راه راست دعوت نمودند: "ای شاهان زمین گوش هوش به ندای خـدا دارید... خداوند قادر و توانا و حکیم... تقوی پیشه کنید و از او بترسید و از فضل بینهایت او خود را محروم ننمائید. آنچه دارید ترک کنید و به حبل یزدان پاک متشبّث شوید. دلهایتان را بسوی خداوند دارید و از پی هوی’ و هوسهایتان نروید! چه اگر جز این کنید نابود خواهید شد!"
حضرتشان شاهان را از اینکه در امر طلعت باب کوتاهی کردند مؤاخذه میفرمایند و به جبران خطا دعوت میفرمایند! "مسائل و اختلاف نظرها را خردمندانه حل کنید و مخارج بی اندازهء جنگ را بر رعیّت تحمیل ننمائید. فقراء امانات خداوند در بین شمایند آنان را با محبّت حفظ کنید و به راحت نفس خود تمام مپردازید. وگرنه پایان سروَریتان نزدیک است."
جمال ابهی’ به نُه نفر از بزرگترین سلاطین زمان در شرق و غرب الواح انفرادی نازل نموده هریک را به نوعی خاصّ انذار و تنبیه فرمودند. ناپلئون سوّم را بویژه ماموریت دادند که "به خدمت امر نازنین یزدانی" قیام کند. از غرور بپرهیزد و حکومت عدل و داد را در جهان برپا کند. وگر نه عذاب الهی بنیان او و حکومتش را بر خواهد انداخت." و در کمتر از یک سال بزرگترین شکست تاریخی (Capitulation) در سدان، او را به ذلّت محض کشید. از این شاهان 5 نفر کشته شدند و همگان سلسله سلطنتیِ شان منقرض گردید! و پاپ پی نهم هم از قصر رانده شد. حکومت بر ایطالیا را از دست داد و در واتیکان زندانی گشت.
حضرتشان در کتاب اقدس میفرمایند: "یا مَعشَرَالمُلوک قَد اَتَی المالِکُ. وَ المُلکُ لِلّه المُهَیمِنِ القَیّومِ" (بند78) ای پادشاهان مالک راستین آمد. سلطنت از آنِ خداوند مهیمن و قیّوم است. در خطاب به امپراطور آلمان، او را به سرنوشت ناپلئون متذکّر داشته میفرمایند: "یا مَلِکُ! تَفَکَّر فیهِ و فی اَمثالِکَ الّذینَ سَخَّروا البِلادَ و حَکَموا عَلَی العِباد قَد اَنزَلَهُمُ الرّحمنُ مِنَ القصورِ اِلَی القبور. اِعتَبِر وَ کُن مِنَ المُتذَکِّرین." میفرمایند: ای پادشاه! در حال او بیاندیش و در دیگرانی که شهر ها را فتح کردند و بر مردم حکم راندند. همه از قصرها به خاک رفتند. پند بگیر و هشیار باش.
و به شاهان و رؤسای جمهور در امریکا میفرمایند: "ای شاهان و رئیس جمهوران در امریکا بشنوید آنچه را ورقاء یزدان بر درخت جاودان اعلام میدارد که نیست خدائی جز من آمرزنده و کریم. حکومتِ خود را به زیور عدل و تقوی’ زینت دهید و به نام و یاد خدا همه چیز را آغاز کنید... شکستگان را درمان باشید و ظالمان رابنابر احکام الهی درهم شکنید!" (برداشته از بند87 و88)
و در بند81 و82 میفرمایند: "یامعشرَ المُلوک! قَد نُزِّلَ النّاموسُ الاکبر فِی المَنظَرِالاَنوَرِ... اَنتُمُ المَمالیک قَد ظَهَرَ المالکُ باحسَنِ الطِّراز و یَدعوکُم اِلی’ نَفسِهِ المُهَیمِنِ القیّوم. اِیّاکُم اَن یَمنَعَکُمُ الغُرورُ عَن مَشرِقَ الظُّهور!" میفرمایند: ای گروه شاهان! قانون اعظم یزدانی در منظر انورنازل شد... شما همه مملوک هستید. مالک راستین با بهترین طراز ظاهر شده شما را به خود میخواند. مبادا غرور شما را از مشرق ظهور باز دارد!
و در عظمت "امر نوین یزدانی" این آیات نازل: "امری که لم یزل و لایزال (همیشه و در همه ادوار) مقصود نبییین و غایت رجای مرسلین بوده، به ارادهء مطلقه و مشیّت نافذه ظاهر شده. اوست موعودی که جمیع کتب الهی به او بشارت داده...بگو ای اولیای حقّ جهد نمائید شاید بعرفانش فائز گردید.."و خطاب به اهل بهاء "شما الحمدُ لِلّه بمقصود فائزید و بموعود رسیده اید. به اعانت حقّ جَلَّ جَلالُه این مقام را حفظ نمائید و به آنچه سبب و علّت ارتفاع امر است تمسّک جوئید..." (THE GLEANINGS #3)
در لوح دیگر نازل: "امروز روزی است که بحر رحمت ظاهر است و آفتاب عنایت مُشرق، و سحاب جود مرتفع. باید نفوس پژمرده را به نسائم محبّت و مودّت و میاهِ رحمت (آبهای رحمت) تازه و خرّم نمود. احبّای الهی در هر مجمع و محفلی که جمع شوند، باید بقسمی خضوع و خشوع از هریک در تسبیح و تقدیس الهی ظاهر شود، که ذرّات ترابِ آن محلّ شهادت دهند به خلوص آنجمع و جذبهء بیانات روحانیّهء آن نفوس زکیّه." THE GLEANINGS #5))
و در لوح دیگر نازل: "امروز روز فضل اعظم و فیض اکبر است... زود است بساط عالم جمع شود و بساط دیگر گسترده گردد. انَّ ربَّکَ لَهُوَ الحَقُّ علّامُ الغُیوب." (4# THE GLEANINGS)
و باز میفرمایند: "فی الحقیقه امروز روز مشاهده و اصغاء(شنیدن) است؛ هم ندای الهی مرتفع است. هم انوار وجه از افق ظهور مُشرق و لائح... امروز عظیم است چه که در جمیع کتب به "یوم اللّه" معروف. جمیع انبیاء و اصفیاء طالب لقای این یوم بدیع بوده اند. و همچنین احزاب مختلفهء ارض... حجاب اکبر بشر را از مشاهده منع نمود و از شنیدنِ ندا باز داشت. انشاءاللّه آفاق بنور اتّفاق منوّر شود. و در جبین جمیع مَن عَلَی الاَرض نقش خاتمِ "اَلمُلکُ لِلّه" (سلطنت از آنِ خـداست!) منطبع گردد..." (7# THE GLEANINGS)
و در لوح دیگر نازل: "قلمُ الامرِ یَقولُ المُلکُ یَومَئذٍ لِلّه. لِسانُ القدرةِ یَقولُ السَّلطَنَةُ یَومَئِذٍ لِلّه. ورقاءُ العَماء عَلی’ غُصنِ البقاء تَغَنُّ العَظَمَهُ لِلّهِ الواحدِ الجَبّارِ... دیکِ العَرشِ فی اَجمَةِ القُدس یَدلَعُ بِاَنَّ الغلبةَ یَومَئذٍ لِلّهِ الفردِ المُقتدِرُ المُختارِ..." ( #15 THE GLEANINGS)
و "بگو ای عباد! امروز روز دیگر است. لِسانِ (زبان) دیگر باید تا قابل ثنای مقصود عالم شود. و عمل دیگر باید تا مقبول درگاه گردد! جمیع عالم طالب این یوم بودند که شاید موفّق شوند به آنچه لایق و سزاوار است... اشارات و علامات کتب ظاهر. و در هر حین صیحه مرتفع! معذالک جمیع از خمر غفلت مدهوشند. الّا مَن شاءَ اللّهُ. هر روز ارض در بلای جدیدی مشاهده میشود. و آناً فآناً در تزاید است... غبار نفاق قلوب را اخذ نموده و ابصار را احاطه کرده. سَوفَ یَرَونَ ما عَمِلوا فی اَیّام اللّه! کذالِکَ یُنَبِّئُکَ الخَبیرُ مِن لَدُن مُقتدرٍ قَدیرٍ!" (بالاخره ثمرهء اعمال خود را در ایّام الله خواهند دید!) (#16 THE GLEANINGS)
و امّا حضرت عبدالبهاء مرکز و محور عهد و پیمان جمال ابهی’" هرقدر در نوشتارهای پیشین از ایشان یاد کردیم، تا لوح غُصن را دقیقاً مطالعه نکنیم به عرفان حضرت سرّ اللّه الاعظم واقف نیستیم. بنابر این بخشی از لوح غُصن را قبلاً مطالعه میکنیم و بعد به مطلب
عبدالبهاء و ملکوت یزدانی میپردازیم. در لوح غُصن نازل:
"قُل قَدِ انشَعَبَ بحرُ القِدَم مِن هذَا البَحرِ الاعظَمِ. فَطوبی’ لِمَنِ استَقَرَّ فی شاطِئِهِ وَ یَکونُ مِنَ المُستَقِرّینَ* وَ قَدِ انشَعَبَ مِن سِدرَةِ المُنتَهی’ هذَا الهَیکَلُ المُقدّسُ الابهی’ غُصنُ القُدس فَهَنیئاً لِمَنِ استَظَلَّ فی ظِلِّهِ وَ کانَ مِنَ الرّاقِدینَ. قُل قَد نَبَتَ غُصنُ الامر مِن هذَا الاصلِ الّذِی استَحکَمَهُ اللّهُ فی ارضِ المَشیّةِ وَ ارتَفَعَ فَرعُهُ اِلی’َ مقامٍ اَحاطَ کُلَّ الوُجود. فَتَعالی’ هذَا الصُّنعُ المُتَعالِی المُبارَکُ العَزیزُ المَنیعِ* اَن یا قومِ تَقَرَّبوا اِلَیهِ و ذوقوا مِنهَ اثمارَ الحِکمَةِ وَ العِلمِ مِن لَدُن عَزیزٍ عَلیمٍ* وَ مَن لَم یَذُق مِنهُ یَکونُ مَحروماً عَن نِعمَةِ اللّهِ ولَو یُرزَقُ بِکلِّ ما عَلَی الارضِ، اِن اَنتُم مِنَ العارِفینَ* قُل قَد فُصِّلَ مِن لَوحِ الاعظمِ کلمةٌ عَلَی الفضلِ وَ زَیَّنَهَا اللّهُ بِطِرازِ نَفسِهِ وَ جَعَلَها سُلطاناً عَلی’ مَن عَلَی الارضِ وَ آیَةَ عَظَمَتِهِ وَ اقتِدارِهِ بَینَ العالَمینَ* لِیُمَجِّدُنَّ النّاسُ بِهِ ربَّهُمُ العزیزَ المُقتدرَ الحَکیمَ وَ یُسَبِّحُنَّ بِهِ بارِئَهُم و یُقَدّسُنَّ نفسَ اللّهِ القائِمَةَ عَلی’ کلِّ شَیئٍ. اِن هذا اِلّا تَنزیلٌ مِن لَدُن عَلیمٍ قدیمٍ. قُل یا قَومِ فاَشکُرُوا اللّهَ لِظُهورِهِ* وَ اِنَّهُ لَهُوَ الفَضلُ الاعظمُ علَیکُم وَ نِعمَتُهُ الاتمُّ لَکُم وَ بِهِ یَحیی’ کُلُّ عَظمٍ رَمیمٍ* مَن تَوَجَّهَ اِلَیهِ فَقَد تَوَجّهَ اِلَی اللّهِ، فَمَن اَعرَضَ عَنهُ فَقَد اَعرَضَ عَن جَمالی وَ کَفَرَ بِبُرهانی وَ کانَ مِنَ المُسرِفینَ* اِنّهُ لَوَدیعَةُ اللّهِ بَینَکُم وَ اَمانَتُهُ فیکُم وَ ظُهورُهُ عَلَیکُم وَ طُلوعُهُ بَینَ عِبادِهِ المُقَرّبینَ* کَذالِکَ اُمِرتُ اَن اُبَلِّغَکُم رِسالَةَ اللّهِ بارِئِکُم. وَ بَلّغتُکُم بِما اُمرتُ بِهِ* اذاً یَشهَدُ اللهُ عَلی’ ذالِکَ، ثُمَّ ملائِکَتُهُ وَ رُسُلُهُ ثُمَّ عِبادُهُ المُقَدّسینَ* اَنِ استَنشقوا رائِحَةَ الرّضوان مِن اَورادِهِ و لا تَکونُنَّ مِنَ المَحرومینَ* اَنِ اغتَنِموا فَضلَ اللّهِ عَلَیکُم وَ لا تَحتَجِبوا عَنهُ وَ انِّا قَد بَعَثناهُ عَلی’ هَیکلِ الانسانِ فَتَبارَکَ اللّهُ مُبدِعُ ما یَشاءُ بِاَمرِهِ المُبرَمِ الحَکیمِ*(و در مقام انذار، این بیان مبارک نازل:
"اِنَّ الّذینَهُم مَنَعوا اَنفُسَهُم عَن ظِلّ الغُصنِ اولئِکَ تاهوا فِی العَراءِ وَ اَحرَقَتهُم حَرارَةُ الهَوی’ وَ کانوا مِنَ الهالِکینَ!*” میفرمایند:
"دریای قِدَم از این بحر اعظم منشعب شد! خوشا آنکس که به کرانهء آن آید و در آن مکان قرار گیرد! و همانا از این سدرهء منتهی’ (درخت بهشتی) این هیکل مقدّس ابهی’، غُصن قُدس مُنشعب شد. خوشا آن که در سایهء او راحت جوید و استراحت نماید! بگوغُصن امر از این اصلی که خداوند آن را در زمین مشیّت محکم فرموده و شاخه هایش همهء آفرینش را پوشانده است، منشعب شده! پس چه متعالی است این خلقت والای مبارک و عزیز و بلند مرتبه! ای قوم من! به این غُصن نزدیک شده از میوه های علم و حکمت آن بخورید که از خداوند دانا و ابهی’ آمده است! و هرکس از آن نخورَد، از نعمتهای یزدانی بی بهره مانده است! وگرچه همه میوه های روی زمین را در دسترس داشته باشد! اگر شما بدانید!
بگو از لوح اعظم بفضل یزدانی کلمه ای جدا شد و خدای آن کلمه را به طراز نفس خود مزیّن فرمود و آن را سلطان همه جهانیان قرار داد و نشانهء بزرگی و توانائی خود برای مردمان ساخت! تا مردم به واسطهء اوخدای عزیز توانا و حکیم را تمجید نمایند. و بوسیلهء او خالق خود را تسبیح کنند و نفس بر پای دارندهء همه چیز را تقدیس نمایند. این ها همه از جانب خداوند دانا و قدیم مقرّر گشته است! بگو ای قوم من!خدای را بخاطر ظهور او سپاس گوئید و ستایش کنید زیرا او فضل اعظم خداوندی بر شماست. و نعمت تمام او برای شما میباشد که به او استخوانهای پوسیده زنده میشوند!
هرکس به او روی آرد به خـدا روی آورده است! و هرکس از او روی بگرداند از جمال من روی گردانده و برهان مرا انکار نموده و از زیانکاران میباشد! او سپردهء خداوند است بین شما و امانت اوست در میان شما و ظهور اوست بر شما و طلوع اوست برای بندگان مقرّب یزدان!
من اینچنین مأمور شدم تا رسالت خدای خالقتان را بشما ابلاغ کنم. و آنچه را به آن مأمور شدم ابلاغ نمودم. خدای را بر این (حقیقت) گواه میگیرم و فرشتگان او را و پیامبران او و بندگان مقدّس او بر این (حقیقت) گواه من هستند.
عطر بهشت را از گُلهای وجود او ببوئید و خود را از آن محروم ننمائید! فضل یزدان پاک را بر خود غنیمت شمرید و از آن محجوب نمانید.
ما او را به هیکل انسان مبعوث فرمودیم! پس چه مبارک است خداوند، خالقی که هرچه بخواهد به امر مبرم و حکیمانه خویش خلق میکند!"
و جمال قِدَم محرومان را این چنین انذار و تحذیر میفرمایند: "آنان که خود را از سایهء غُصن محروم میدارند، در بیابان برهوت سرگردانند و به آتش هوی’ و هوس سوخته به تاریکی مرگ فرو میروند!"
جمال ابهی’به امر یزدان پاک سلاطین، امپراطوران و سران سیاسی و دینی را با قدرت کامله انذار و تنبیه فرمودند و راه و روش حکومت عادلانه را آموزش دادند. مواهب و نعمتها و فیوضات خداوند یگانه را گوشزد آنان نمودند. و نیز ثمرات غفلت و بیخبری و غرور و نافرمانی را اعلام و راه راست را نشان دادند. و آنگاه جهان انسان را به سرپرستی مرکز و محور عهد و میثاق بی نظیر خود "کلمهء یزدانی که به هیکل انسان مبعوث شد" سپردند و خود به افق دیگری در خلقت بیکرانهء طلعت رحمان پرواز نمودند.
و در سال 1310 هجری مطابق 1892 میلادی عبدالبهاء سرپرستی "جامعهء نوین بهائی" و هدایت جامعهء جهانی انسانی را بعهده گرفتند. و این مولای مهربان با عطوفتی پدرانه و شجاعتی خدای گونه به حفظ "وحدت جامعهء نوپای بهائی" قیام فرمودند.
بیست سال نخست را حضرتشان به دفع حملات انسانهای نزدیک بین و صاحب غرض و افراد جاه طلب و فرصت جو پرداختند و در عین حال به تهیهء مقدّمات تأسیس مرکز جهانی "شریعت نوین یزدانی" همّت گماشتند.
حضرتشان که در 1868 بهمراه پدر بزرگوار و هفتاد نفر مظلومان عالم در عکّا زندانی شدند در 1908 با قیام ترکان جوان از زندان آزاد شدند و در 1910 با ضعف سلامت جسمانی و خستگی مفرط، به دنیای مسیحیت غرب برای هدایت نفوس و بیدار کردن آنان از خواب غفلت دو هزار ساله حرکت فرمودند! در آن زمان ایشان بخوبی میدانستند که جهان بظاهر مسیحی غرب در دریائی از باورهای ساختهء توهّمات انسانی و رسوم و عادات من در آوردی، در معرض خطر بزرگی قرار دارد! و بنابر این بسیاری اوقات، هر روز در چند جلسه، با سخنان حکیمانهء خود انسانهای علاقمند را به حقایق روحانی، کرامات انسانی و مواهب یزدانی آشنا فرموده سعی در روحانی کردن گمراهان مینمودند. سخنان حضرتشان در سه کتاب PARIS TALKS)) و (ABDU’L-BAHA IN LONDON،) و
(THE PROMULGATION OF UNIVERSAL PEACE) جمع آوری شده راهنمای انسانهای فرهیخته در جهان انسان میباشد.
از همان زمان ایشان میدانستند که دنیای مسیحی غرب در چنگال مادّه پرستی مفرطه اسیر است و سرانجام به عذاب ناشی از این غفلت و بیخبری از کرامت انسانی و مواهب روحانی الهی گرفتار شده و تنها با تنبیه و تعزیر شدید خدای یگانه نجات خواهد یافت.
حضرتشان در لوحی خطاب به اهل بهــاء اینچنین انذار فرمودند: "ای سپاهیان نور! در شرق و غرب، انسانها به پرستش ستاره های کور و بی نور سرگرمند! هم مردم غرب و هم اهل شرق از عنایات فراوان و نعماءِ بی نهایت خداوند مهربان غافلند. در غرب به آنچه دارند میبالند و خود را در قلّهء تمدّن می پندارند. از دین و حقایق روحانیه و همه مواهبی که شریعت راستین یزدانی افاضه میکند بیخبر و بی بهره مانده به ثمرات محدودهء علم و دانش خود راضی و مسرورند.
مردم اروپا و آمریکا از وضع بحرانی خود کمترین آگاهی نداشتند. آن حضرت با تلاشی خستگی ناپذیر و با مهری عمیق در هر فرصت با تجزیه و تحلیل اوضاع و با دلایل منطقی سعی میفرمودند تا حسّاسیت زمان را اعلام نموده نقاط ضعف مدنیّت مادّی را گوشزد افراد علاقمند و محقّقین راستین بکنند، شاید بهوش آمده دیگران را نیز آگاه سازند. بویژه مردم اروپا در آن زمان گمان میکردند که تمدّن اروپائی ثمرات همه تمدّنهای پیشین بشری را از یونانی، رومانی، چینی، ایرانی و حتّا هندی و مصری جمع نموده و نتایج کاوشهای علمی و فکری اروپائی را به آن افزوده معجونی کامل و بی نقص و عیب به جهان هدیه میکند. شاید بسیاری از روشنفکران و دانشمندان غربی با این گمان و تصوّر ناآگاهانه سخنان ان حضرت را چندان جدّی نمیگرفتند. باورهائی نظیر نظرات این دانشمند فارغ التّحصیل اکسفرد اکثر مردم اروپا را با این گمان نادرست مسرور و خشنود میداشت. او در معرّفی کتابی در تاریخ اروپا اینچنین اظهار نظر میکند: "آثار تمدّن ما اروپائیان در همه نقاط دنیا کاملاً روشن و عیان است. این تمدّن همه گیر و همه جانبه است. ظاهراً آسیا از نظر جمعیت انسانی در مقام نخست است ولی با توجّه عمیق به سطح و نوع زندگی و جمعیتهای اروپائی که در بیشتر نقاط زمین با روش اروپائی زندگی میکنند بخوبی میتوان آثار تفکّر اروپائی و اثرات تمدّن این مردم را در همه جا دید. حتّا در آمریکا مردمی که جامعه را سامان داده و میدهند اغلب اروپائی هستند. وسائل جدید حمل و نقل و مسافرت مثل هواپیما، صنایع چاپ و نشر کتاب و روزنامه، ابزار و وسائل زندگی راحت تر و موتور بخار و موتورهای دیگر همه حاصل این تمدّن است. پیشرفتهای علمی در فیزیو لوژی، گردش خون، دستگاه تنفّس و اختراعاتی مثل سینماتوگرافی، گرامافون، تلویزیون و بسیاری ابزار دیگر از ثمرات اندیشه و خرد مردم این قارّه است. براستی همه جا آثار تمدّن اروپا بفراوانی شاهد همه جانبه بودن این تمدّن میباشد..."
عبدالبهاء بخوبی میدانست که همه این مصنوعات و ترقیات از روح زمان و روحانیت عاری است و در اثر غفلت مردم از سرنوشت روحانی خود میتواند در مدّتی قلیل نابود شود. غرور وتکبّر و قدرت طلبیِ دست اندر کاران این تمدّن را هم به نیستی سوق خواهد داد! بیاد آوریم که با توجّه به روح زمان و وخامت اوضاع جهان، طلعت باب مردم غرب را امر به خروج از کشورها و شهر ها دادند و آنان را به خدمت به امر یزدانی دعوت فرمودند. ضرورت زمان ایجاب میکند که انسانها همه بیشتر از هر زمان در تاریخ به وخامت اوضاع بیاندیشند و پیش از آنکه فرصت از دست رود به سرنوشت روحانی عالم انسان بپردازند.
حضرت عبدالبهاء همه نبوّات کتب مقدّسه را و بیانات جمالقِدَم را میدانستند و به تحقّق آن ها بنابر اراده و مشیت خداوند بزرگ که همواره در جهان در اجراست، یقین داشتند و بنابراین از حوادث منتظره در آیندهء نوع انسان نگران بودند! حمال مبارک بصراحت فرمودند که "هنگام فنای عالم و اهل آن رسیده است!" و ظالمان ارض را چنین انذار میفرمایند: "از ظلم دست خود را کوتاه نمائید که قسم یاد نموده ام از ظلم احدی نگذرم و این عهدی است که در لوح محفوظ محتوم داشتم و به خاتَم عزّ مختوم" و خطاب به اهل ارض: "براستی بدانید که بلای ناگهانی شما را در پی است و عِقاب عظیمی از عقب! گمان مبرید که آنچه را مرتکب شده اید از نظر محو شده! قسم بجمالم که در الواح زبرجدی از قلم جلی جمیع اعمال شما ثبت گشته!" و خطاب به اغنیا: "ای اغنیای ارض فقراء امانت منند در میان شما. پس امانت مرا درست حفظ نمائید و به راحت نفس خود تمام نپردازید!"
عبدالبهاء بخوبی میدانست که گمان زنیهای اهل غرب از عظمت و کفایت تمدّن غرب مسیحی اوهام محض است. جمال ابهی’ بصراحت تمام فرموده اند که روزهای مهلت سپری شده! زود است که بلایائی شدید از بالای سر و از زیرپا مغرب زمین و اهل آنرا دربر گیرد، تمدّن مادّی افراطی را به آتش کشد و شهرها را بخاکستر بدل سازد. آن روز، خوش خیالیها تمام شده و مردم خواهند فهمید که لسان عظمت فرموده است که "سلطنت و قدرت از آنِ خداست. و اراده و مشیّت اوست که در کار است ونه تصمیم سران و سیاستمداران!"
حضرتشان خوب میدانستند که تنبیه و تعذیر یزدانی جهان غافل انسانی را در پی است و آنچنان که ناپلئون و پی نهم را در کمتر از یک سال پس از دریافت انذارات بهاء اللّه بخاک مذلّت کشید، مغرب زمین و مردم غافل و مغرور آنرا به خاک راجع خواهد کرد!
و از این رو عبدالبهاء در کمال اندوه و در عین قدرت سعی میفرمود که تا حدِّ امکان با دعا و تلاش از درد و الم حاصله از مصیبات آینده بکاهد! حضرتشان امید آن داشتند که انسانهای فرهیختهء مغرب زمین از خواب غفلت بیدار شده بخود آیند و راه راست را انتخاب نمایند! همه نبوّات کتب عهد عتیق از رسالهء اشعیا و حزقیال و مکاشفهء عیسی مسیح از بلایای "روز بزرگ خـدا"، "روز حصاد" و "روز قیامت" حکایت میکند.
حضرتشان اعلام میکردند که "این دور جدید و عصر مجیدی است که در آن قدرتهای مودوعه در ذهن انسانها شکوفا میشود. تمام آفاق عالم نورانی است و امید "استقرار ملکوت یزدانی در روی زمین" بسیار است! باید جنگ و منازعه موقوف شود. هدیهء یزدان پاک به عالم بشری در این عصر نورانی تفکّر "وحدت عالم انسانی" است! باید همگان در اشاعه و آموزش این اندیشه بکوشیم شاید با درد و زحمت کمتر از این مرحلهء دشوار بگذریم!" و "باید صلح عمومی برقرار شود. وحدت دین به مردم تعلیم و تفهیم گردد تا جهان انسان به تأیید خداوند بزرگ به خوشبختی و آرامش و آسایش راستین و دائمی برسد."
عبدالبهاء در راه آماده کردن مردم اروپا و آمریکا برای تلاش در راه راست و درست، در سخنان خود، روئی دیگر از مسیح و شریعت مسیحی را که هدف غائی او نجات انسانها و ساختن تمدّنی روحانی و جسمانی بود، به مردم نشان میدادند تا بلکه بخود آیند و در راه سازندگی قدم بردارند. آن حضرت میفرمودند که "باید در ازالهء تعصّبات بکوشیم، مردم را از هر جنس و نژاد و ملّت و با هر تفکّر و برداشت اجتماعی گرد هم آریم، وحدت عالم انسانی را آموزش دهیم و کرامت انسانی را تعلیم دهیم تا واحدی بزرگ از آنان بسازیم شاید با خسارت کمتر از این بحران عبور کنیم." این همه را حضرت عبدالبهاء با سرور و شادمانی و روح و ریحان ملکوتی در سخنان حکیمانهء خود به مردم گوشزد میکردند و آنان را دائماً به شاد و مسرور بودن دعوت میفرمودند. و به هم زیستی و همکاری سفارش مینمودند. آن حضرت تمامی این تعلیمات حکیمانه را با محبّت و مهری آسمانی به مردم هدیه میفرمودند. و با دلایل منطقی و با خردگرائی کامل و تجزیه و تحلیل علمی مسائل را توضيح داده، با امید و باور به نتایج این تلاشهای همگانی بذر امید را دردلهای آنان میکاشتند!
خصیصهء بارز آن حضرت در فروتنی عاشقانه و محبّت خالصانه ای بود که محبوبیت بی نظیری در میان همگان برای وجود مبارک بوجود میاورد و به این ترتیب همه مسحور بیانات و راهنمائیهای ایشان شده، در راه ایشان همراه و همگام میشدند. سحر ایشان در این بود که در هر فرد انسان جمال و کمال خداوند را میدیدند و با اوبا این دید خاص گفتگو داشتند. و در نتیجه از او موجودی بهتر میساختند.
با همه این تلاشها، حضرتشان با قلبی آکنده از تشویش و اندوه از آنچه در اروپا میگذ شت و شبح وحشتناک جنگ جهانی را به وضوح نشان میداد، مغرب زمین را ترک فرمودند و برای تسکین آلام مردمان به دعا متوسّل شدند.
در تمامی دوران جنگ در اطعام و محافظت انسانهای درهم شکسته و گرسنهء فلسطین بکمال بزرگواری کوشیدند. و در سال 1916 با تنظیم "نقشه ای ربّانی" در گسترش "آئین نوین یزدانی" در همه قارّات عالم، و ارسال دستورالعمل آن طی 14 لوح مقدّس به مغرب زمین و بویژه آمریکا، جهان انسان را به امید آینده ای بهتر و سعادت آمیز تر امیدوار ساختند.
حصرتشان در طول جنگ جهانی اوّل با ارسال مکاتبات بسیار و صدور الواح مخصوص و راهنمائیهای محبّت آمیز جوامع بین المللی را هدایت فرمودند و تدریجاً با پشتکاری بی نظیر انسانهای مغرب زمین را از تصوّر خطایشان که ایجاد یک حکومت نژادی و یا امپریالیستی را راه نجات عالم میدیدند؛ بیدار فرموده آنان را به انتظار استقرار"ملکوت الهی در روی زمین" امیدوار ساختند.
در سالهای پایانی عمر سندی در تبیین و توضیح کتاب اقدس به عنوان "الواح وصایای عبدالبهاء" بمانند میراثی بس گرانبها برای عالم انسان باقی گذاشتند! و در این سند تأسیس و استقرار "ملکوت یزدانی را بر کرهء خاک" قدم به قدم ترسیم فرمودند. در بررسی این سند مهمّ و عظیم و نیز برای درک چگونگی استقرار ملکوت یزدانی و شکل مؤسّسات، نوعِ کار و حدودِ اختیارات آن تشکیلات باید این سند مهمّ را کاملاً مطالعه کنیم.
مسیح فرمود: "سلطنت من این جهانی نیست" این بیان در مسیحیان، تصوّر نادرستی را از دین بوجود آورد. آنان گمان کردند که دین یک مجموعهء ذهنی و سابژکتیو بیش نیست! و تدریجاً کار بجائی رسید که در ابتدای قرن نوزدهم، غرب مسیحی، دین و شریعتی را میخواست که کاری به اجتماع انسانی و ادارهء آن نداشته باشد! و در ضمن برای ظهور کلّی و اعظم الهی و ربّ الجنود (که حکومت او اُبژکتیو و جاودانی میباشد!) نیز تعیین تکلیف هم مینمودند! غافل از اینکه ملکوت یزدانی حکومتی راستین با سلطنت یزدان پاک در جهان انسان است! و بنابرین هر اندیشه ای در این باره به ایجاد مؤسّساتی کار آمد با اختیارات معیّن و وظایفی مشخّص آغاز خواهد شد! جوامع مسیحی غرب از این حقایق بی خبر بودند.(وای بر اینهمه غفلت، بیخبری و کوته فکری!)
عبدالبهاء آن پدر مهربان و شکیبا در "الواح وصایای خود" سعی فرمودند بلحنی پدرانه آنان را به حقایق آگاه فرمایند. و بنابرین لزوم تأسیس و انتخاب مؤسّساتی جهت تصمیم گیری، قانون گذاری، مشورت و ادارهء جوامع محلّی و ملّی و بین المللی را توصیه فرموده حدود اختیارات و محدودیت های هریک را بیان نمودند. و برپا نمودن این مؤسّسات را برای ادارهء جامعهء بشری، قانون گذاری، حفظ وحدت امر الهی و وحدت ارگانیک جامعهء بهائی، و حتّا نوع و حدود مجازاتها و مکافاتها را مشخّص کردند و تأسیس آن مؤسّسات را در برخی نقاط عالم بهائی آغاز فرمودند. و ضمناً تهیه و تنظیم چهارچوبها و(By-Laws) را بعهدهء نسلهای بعدی گذاردند. و اینچنین مقدّمات ملکوت یزدانی برای "کسیکه حکومت و سلطنت برای همیشه بر دوش او خواهد بود، یعنی ربّ الجنود" فراهم آمد. حضرتشان همهء این ظرائف کار را با تماس مُداومی با روح اعظم پدر بزرگوارشان و بررسی آیات و نظرات اَبِ سماوی، ربّ الجنود به انجام رسانیدند! و سندی کامل و کافی را که از نظری متمّم کتاب اقدس میباشد، برای جهان انسان به ارث گذاردند. و چنین است که منشور نظم اداری "آئین نوین یزدانی" که اصولش از قلم اعلی’ نازل شده بود، به خامهء عبدالبهاء در غایت کمال موجودیت یافت! و افزون بر اين در كنار بيت العدل های محلّي و بيت العدل اعظم جهاني، بيت العدل های خصوصي يا ملّي برای کشورها اضافه شد! این مؤسّسات انتخابی امراللّه، قوانین و احکام نازلهء فردی و اجتمائی را چنانچه در آیات یزدانی آمده در جامعهء اهل بهاء جاری مینمایند. و با عطوفتی پدرانه افراد و جوامع بهائی را هدایت میکنند. بیت العدل اعظم، ضمناًعلاوه برادارهء جامعهء جهانی و مدیریت ادارات: محفظه یا آرکایوِ (Archive) بین المللی، مرکز تحقیق و مطالعهء آثار مقدّسه، مرکز تبلیغ بین المللی و کتابخانهء جهانی؛ به تدوین قوانین فرعی و ثانوی که در آیات نازل نشده، اقدام مینماید. و بنا بر مقتضیات روز به جرح و تعدیل و یا تغییر و تبدیل آن قوانین موضوعهء خود میپردازد. بیت العدل اعظم را جمال مبارک صراحةً دارای عصمت موهوبی اعلام فرموده، آن را "مصدر کلِّ خیر و مصون از خطا" و محلِّ الهامات یزدانی قرار داده اند. که همواره تحت حفاظت و هدایت حضرت بهاء اللّه و حمایت طلعت باب میباشد. و اینچنین حکومت دائمی خداوند در جهان انسان برقرار میگردد!
در این منشور نظم اداریِ امراللّه هیچ نکته ای به اهمیت قدرت و اختیاری که حضرت عبدالبهاء به حضرت شوقی افندی ولیِّ امر بهائی اعطاء فرمودند، نمیباشد. بعلاوه در مورد غُصن ممتاز، حضرت شوقی افندی، یگانه ولیِّ امر بهائی باید بیاد آریم که ایشان نسبت خونی با جمال ابهی’ و نیز طلعت اعلی’ دارند. حضرت عبدالبهاء در خطبهء الواح وصایا در مورد ایشان میفرمایند: "تحیّة و ثناء و صلاة و بهاء بر برترین غُصنی سرسبز، خرّم، تازه و شاداب که از سدرهء مقدّس ربّانی بر آمده و منشعب از دو درخت مبارک یزدانی است" و نیز "تحیّة و ثناء و صلاة و بهاء بر گوهر یکتائی که در خلال دو دریای (ابهی’ و اعلی’) که درهم آمیخته اند، درخشنده و تابان است! و پس از من خورشید هدایت ربّانی است و ولیِّ امراللّه و آیت اللّه و مبیّن آیات اللّه. و این مقام در نسل مستقیم او تنها برای اولاد او خواهد ماند."
عبدالبهاء در مقام تحذیر و انذار میفرمایند: "هرکس از او اطاعت کند از خـدا اطاعت نموده و هرکس از او روی گرداند از خـدا روی گردانده است. همگان باید مطیع و منقاد مرکز امر و بیت العدل اعظم جهانی باشند و از آندو طلب هدایت کنند. تبیین و تعبیر آیات الهی که همیشه و در همه ادیان پیشین زمینهء انشقاق و انشعاب دین بوده است، در "شریعت نوین یزدانی" از اختیارات ولیِّ امر است. البتّه او میتواند هدف حمله ها، دسیسه ها و اعتراضات قرار گیرد، ولی همواره او مرکز منصوص مطاع بوده از عصمت موهوبی برخوردار است و قدرت او تضعیف نخواهد شد. و اختیارات او محدود نمیشود. ولیِّ امر و بیت العدل اعظم تحت حمایت و هدایت حضرت بهاءاللّه و صیانت و حفاظت طلعت باب میباشند! و اینچنین وحدت جامعه و "امر اعظم یزدانی" محفوظ خواهد ماند. وملکوت یزدانی با سرپرستی آنکه "سلطنت و حکومت پایدار بر شانهء اوست" برای همیشه نوع انسان را غریق سعادت و فلاح و نجاح خواهد داشت! و این همه از ثمرات عهد و میثاق بی نظیر جمال ابهی’ در این دور مشعشع صمدانی میباشد. عهد و میثاقی که در تاریخ روحانی عالم انسان یگانه و بی همتاست و از "نظم اداری امر بهائی" جدا شدنی نیست!
باید توجّه داشته باشیم که هرقدر مقام ولیِّ امر بالا و والاست و اختیارات او وسیع و وظائفش سنگین؛ هرگز او نمیتواند مقامی در حدِّ حضرت عبدالبهاء که مرکز و محور عهد و میثاق و مَثَلِ اعلای تعالیم الهی و مرآت تمام نمای کمالات جمالقِدَم است، داشته باشد! و با وجود آنکه در تبیین آیاتِ مظهر خداوندِ یگانه و کلماتِ حضرت عبدالبهاء شریک ایشان است، هرگز نمی تواند خود را مَثَلِ اعلای تعالیم الهی و یا آئینهء تمام نمای کمالات محبوب ازلی بداند و یا به القاب (Lord و His Holiness) مخاطب باشد! و یا روز تولّد او روز ویژه ای باشد! و جشن عمومی گرفته شود! و بنابرین اگر ولیِّ امر بخواهد نسبت به امانت خداوندی که به او سپرده شده وفادار بماند، نبایستی هرگز مقام و رتبه ای بالاتر از آنچه به او داده شده ادّعا نماید! یا مقامی نظیر رسالت و مرکزیت عهد را بخود نسبت دهد!
باید یاد آور شویم که نظم اداری روحانی بهائی هیچگونه شباهتی به حکومتهای دینی مانند (Papacy) و خلافت و غیر آن ندارد! زیرا مؤسّسات قانون گذاری در این نظم بدیع با انتخابات خصوصی و محرمانهء افراد اجتماع برپا شده؛ و در برابر سلطان ملکوت مسئولیت دارند. و آ نکه سلطنت و حکومت بر شانهء اوست، خود هدایت این مؤسّسات را بر عهده دارد! و بیت العدل جهانی که در موارد غیر منصوص در آیات یزدانی قانون گذاری میکند از عصمت موهوبی برخوردار میباشد. از سوی دیگر دینمداران را در "آئین نوین یزدانی" مقام و حتّا جائی نیست! و وظائفی مانند اقرار به گناه، اجرای تعمید و(Communion) در "آئین نوین یزدانی" وجود ندارند! و در نظم بدیع بهائی، قدرت در مؤسّسه محصور است و به افراد منتقل نمیشود. از سوی دیگر این "نظم اداری نوین" هیچگونه شباهت به حکومات دموکراسی و دیکتاتوری ندارد؛ زیرا در سایهء هدایت سلطان ملکوت قرار داشته و مجبور به اطاعت از نظرات عمومی نیست. ومسئول کسی است که سلطنت بر شانهء اوست! نکتهء قابل توجّه دیگر اینکه مقام و اختیارات ولیِّ امر اللّه شخصی و خصوصی است و در بیوت عدل مقام و اختیارات متعلّق به مؤسّسه است و به افراد منتقل نمیشود.
و به این ترتیب با استقرار "ملکوت یزدانی در روی زمین" دوران مأموریت پیامبران یعنی آماده کردن "فرزندان محبوب خداوند" برای "ایّام اللّه" به انتها رسیده و دوران تحقّق وعده ها و نبوّات آغاز شده است. و در"ملکوت جهانی" بهاء و جلالِ خداوند یکتا خود هدایت و رهبری "تمدّن جهانی دائماً مترقّی را" بر عهده دارد؛ و نیز رشد و تکامل افراد انسان را تا رسیدنِ"فرزندمحبوبش" به بلوغ و کمال هدایت میفرماید!
به این ترتیب ملکوت الهی با دو ستون ربّانی (Divinely Ordained) ولایت امر و بیت العدل جهانی که هردو تحت هدایت و حفاظت حضرت بهاء اللّه و طلعت باب هستند، سلطنت و حکومت ابژکتیو ربّ الجنود را در زمین و بر نوع انسان برقرار میدارند! و این در تاریخ عالم انسانی بی نظیر و بی سابقه است. بیت العدل جهانی که تدوین کلمهء یزدانی است، بر محکمترین اساس بنا شده! و از هر نوع اعتراض (Impeachment) برکنار میباشد! رابطهء بسیار نزدیک این دو مؤسّسهء ربّانی و "اصل مشورت بهائی" که در "الواح وصایای عبدالبهاء" و آیات جمال ابهی’ کاملاً توضیح و تبیین شده است؛ کار این دو مؤسّسه را بغایت آسان و آرام میسازد. بویژه اینکه مصونیت بیت العدل اعظم اعضاء آن را شامل نمیشود؛ درحالی که مقام و مصونیت ولیِّ امراللّه فردی و شخصی است! او شخصاً "آیة اللّه"، "ولیّ امراللّه"، "مبیّن آیات اللّه" است و نوری است که پس از عبدالبهاء از افق هدایت برجهان انسان میتابد! و چنین است که دوران پیامبری و آماده سازی افراد انسانی بسر آمده، ملکوت یزدانی در عالم خاک با سرپرستی سلطان ملکوت، هدایت نوع انسان را بعهده میگیرد! و هدایات و عنایات و فیوضات دائمی او مدنیت دائم التّرقّی جامعهء بشری را اعتلاء میبخشد! تا به ظهور کمال غائی فرد انسان و جلال بی نهایت ربّ الجنود بیانجامد.
آیات خداوندی در دو ظهور مقدّس پی در پی ("به فاصلهء 19 سال" ) در مدّتی کمی بیش از نیمهء اوّل قرن نوزدهم نقشهء عظیم خداوند توانا را در تأسیس ملکوت یزدانی بر روی خاک ترسیم نمود. و انسان امروز براحتی می بیند که آنچه را جامعهء نوین بهائی از مقدّمات استقرار ملکوت یزدانی؛ در قرن یکم از دور بهائی، تحت هدایت ربّ الجنود و مرکز میثاق او به وجود آورده است؛ با أنچه از ملکوت الهی، در پایان قرن نوزدهم، در اندیشهء دینمداران مسیحی مغرب زمین میگذشت و تصویری که دینمداران کلیسا از مطالعهء مناجات مسیح از ملکوت یزدانی در ذهن تاریک خود داشتند، کاملاً متفاوت است و بخوبی خطا بودن تصوّرات اهل کلیسا را عیان میسازد. مسیحیت مغرب زمین ملکوت الهی را حکومت یک نژاد بر عالم انسان و یا استیلای یک کلیسا را بر هزاران کلیسای گوناگون، تحقّق استقرار ملکوت یزدان پاک بر کرهء خاک تصوّر میکرد و این بغایت دور از ذهن مسیح و مسیحی راستین بوده و میباشد!
حضرت عبدالبهاء در سخنان خود در مغرب زمین تصویری بسیار زیبا، روحبخش و شادی آفرین از آمدن ملکوت یزدانی در عرصهء عالم انسانی ارائه میدادند. ایشان دروازه های فیوضات ربّانی را بر روی آدم خاکی باز میدیدند و نزول نعماء ملکوتی را بنحوی خارق العاده بر دلها و اذهان بشری به مستمعین خود نشان میدادند، حضرتشان میدانستند که استقرار ملکوت الهی بر زمین از پیش از خلقت، در نقشهء آفرینش بوده است و تمام تلاشهای پیامبران الهی و اندیشمندان و فلاسفهء ربّانی در هزاران سال تاریخ برای آماده ساختن نوع انسان برای "ایّام اللّه" و جشن و سرور و شادمانی در آینده بوده است. و اکنون که دو هزار سال پس از مناجات مسیح نوع انسان به مرحلهء بلوغ نزدیک میشود بایستی خود را برای استقبال از نزول ملکوت الهی بر روی خاک آماده سازد!
و به این منظور باید جهان انسان از نظر مادّی و معنوی، جسماً و روحاً برای چنان روز با شکوهی آماده باشد. و نیز بایستی در عالم انسانی مؤسّساتی شایسته و مناسب برای حلول ملکوت الهی بر پا شود. عبدالبهاء خوب میدانست که حضرت بهاء اللّه نظام عالم را بهیچ صورت در خور و آماده برای ظهور ملکوت ندیدند و بروشنی تمام فرمودند: "نظم عالم انسان با ظهور این نظم بدیع یزدانی که بی سابقه و بی نظیر است و چشمی شبه ان را ندیده است! به شدّت در انقلاب و اضطراب افتاده است."
و نیز: "وجه حقّ از افق اعلی’ به اهل بهاء توجّه نموده و میفرماید "در جمیع احوال به آنچه سبب آسایش خلق است مشغول باشید! همّت را در تربیت اهل عالم مصروف دارید که شاید نفاق و اختلاف از مابین اُمَم باسم اعظم محو شود! و کلّ اهل یک بساط و یک مدینه مشاهده گردند. قلب را منوّر دارید و از خار و خاشاک صغینه و بغضاء مطهّر نمائید! کُلّ اهل یک عالمید و از یک کلمه خلق شده اید! نیکوست حال نفسی که به محبّت تمام با عموم انام (مردمان) معاشرت نماید!"
و حال به این کلمات که از قلم شوقی ربّانی ولیِّ امر بهائی در (The Unfoldment of World Civilization) بیادگار مانده است و رساترین و گویاترین بیان در مورد آیندهء مناسب جامعهء بشری برای استقرار "مدنیت جسمانی-روحانی جهانی" و "استقرار ملکوت یزدانی" است توجّه نمائیم: میفرمایند: "وحدت جمیع افراد جامعهء انسانی مقصد نهائی از این مرحله در رشد جمعی انسان در حرکت بسوی کمال است! وحدت خانواده، قبیله، سازمان حکومت شهری و سازمان دهی ملّتها با موفّقیت به انجام رسیده است؛ وحدت عالم انسانی هدفی است که انسان نا آرام امروز در پی استقرار و استحکام آن میباشد." ولیِّ امر یزدانی ادامه میدهند:
"وحدت عالم انسانی آنچنان که منظور نظر جمال ابهی’میباشد در قدم نخست، اقدام به خلق جامعهء جهانی انسانی با "آفرینش یک حکومت جهانی" (World Commonwealth) است، که در آن همه ملّتهای عالم، نژادهای بشری، اقوام و طبقات مردمان مستقیماً و برای همیشه با هم آهنگی تمام متّحد میشوند! و درعین حال هریک از این اعضاءِ متّحد، دارای آزادی و استقلال کامل در امور داخلی خود میباشد، و نیز هر فرد انسان از آزادی تمام در باورها واظهار نظرها و برداشتهای فردی برخوردار میباشد. آزادی که برای ظهور استعدادهای خدا داده هر فرد در هر زمان ضروری است!.
"این حکومت جهانی تا آنجا که میشود پیش بینی کرد، دارای یک دستگاه عالی قانون گذاری خواهد بود؛ که اعضای آن مُعتَمَدانِ (Trustees) همه انسانهای عالمند. این دستگاه با وضع قوانین عمومی، همه منابع مواد خام در هر نقطه ای از جهان را که در اختیار دارد تنظیم مینماید و در توزیع و تقسیم آن به نسبت نیازهای معقول ملل و دول نظارت مستقیم دارد. و با تقنین قوانین عادله به ترتیب و تنظیم زندگانی افراد و اجتماعات بشری رسیدگی خواهد کرد! و روابط بین اقوام و نژادها را هم آهنگ خواهد نمود. و البتّه این دستگاه مقنِّنِه برای اجرای نظرات قانونی خود نیاز به یک دستگاه مجریّهء مناسب با پشتیبانی قدرت نظامی جهانیِ کافی خواهد داشت. که وحدت کاملهء جامعهء جهانی انسانی را محافظت و مراقبت نماید. و نیز این اتّحادیهء جهانی یک دادگاه بین المللی برای قضاوت نهائی در موارد اختلاف نظرهای ناشی در روابط عمومیهء اعضاءِ خواهد بود. و ادّعاها و دعوی’ ها همه الزاماً به ان راجع میشود و قرارهای آن همواره قطعی و واجب الاجراء است.
"یک سیستم ارتباطی و مخابراتی جهانی، بسیار منظّم و مرتّب، آزاد و رها از مداخلهء نیروهای ملّی و منطقه ای، با سرعت فوق العاده، ارتباط نزدیک و هم آهنگ همه اجزاء و اعضاءِ این اتّحادیهء جهانی را در همه نقاط جهان به بهترین و سریعترین نحو تأمین مینماید.
"یک متروپلیس بزرگ و مناسب، مجهّز به همه وسائل و ابزار و نیازهای لازمه بعنوان "مرکز اعصاب" با همه امکانات ضروری بنا خواهد شد تا همه نیروهای متّحد کنندهء را از همه اقطار جهان جذب کند و در عین حال همه امکانات و وسائل تغذیه کننده و هم آهنگ کننده را به اقطار عالم ارسال داشته و یا صادر نماید!
"یک زبان بین المللی، یا از میان زبانهای موجود و یا ابداع نوین و تنظیم جدید، انتخاب شده؛ و در همه مدارس جهان آموزش داده میشود، تا همه افراد بشری در همه نقاط جهان خود را در میان همشهریان مشاهده کنند. و ضمناً یک خطِّ واحد برای انتشارات جهانی و ادبیات بین المللی ابداع یا انتخاب خواهد شد تا همگان را قادر به دسترسی به همه اطّلاعات لازمه بنماید.
"یک نوع پول بین المللی یا جهانی ارتباطات توریستی و تجاری را برای همه انسانها و مشاغل سامان داده آسان میسازد.
"یک سیستم اندازه گیری برای مسافات، اوزان، مقادیر و غیره وضع میشود تا مشکلات زندگی را در این زمینه ها برطرف نموده، ارتباطات را در این زمینه آسان کند!
"در چنان جهانی دانش و دین، این دو نیروی عظیم و دو سیستم آموزشی و پرورشی بزرگ با هم همساز و همگام شده؛ مکمّل و متمّم یکدیگر خواهند شد! و به سرعتِ رشد و بلوغ انسان خواهند افزود.
"و مطبوعات براستی و کاملاً در خدمت جامعهء جهانی انسان رهبری خواهد شد و از دسترس افراد و جماعات سود جو و صاحب غرض بر کنار شده؛ در طریق راستی و درستی راهی خواهد شد!
"در چنان عالمی منابع انرژی قدیم و جدید بتمامی مورد بهره برداری قرار میگیرد. و موادِّ خام قدیم و جدید عادلانه و بمناسبت در اختیار همه افراد و جوامع بشری قرار خواهد گرفت!
"در چنان جهانی رقابتهای ملّی، دسیسه کاریها، نفرت ها، دشمنیهای نژادی و تعصّبات جاهلانه با محبّت و دوستی بین نژادی، تفاهم و همکاری عمومی جایگزین میشود!علل و موجبات جدال و نزاع دینی و مذهبی برای همیشه از بین میرود. سدّها و موانع و محدودیتهای اقتصادی کاملاً از میان میرود. تمایزات غیر عادی طبقاتی محو و زائل میگردد. فقر و ناداری از یکطرف و انباشته شدن بی رویّهء ثروت از سوی دیگر اتّفاق نمیافتد. انرژی و هزینهء عظیمی که در راه جنگهای اقتصادی و سیاسی و درهم شکستن نیروهای دیگری هدر میرفت، در طریق پرورش بیشتر ابتکارات و اکتشافات انسانیِ، افزایش محصولات عام المنفعه، ریشه کن کردن امراض و بیماریها، توسعهء تحقیقات علمی، بالا بردن استانداردهای سلامت جسمانی و بهداشت عمومی، تند و تیز کردن کار آمد مغزی انسانها، کشف منابع نوین انرژی و موادِّ خام و بهره برداری از آنها و افزایش طول عمر انسانی و تقویت قوای ذهنی و اخلاقی و روحانی همهء ساکنان ارض بکار خواهد رفت!
"یک سیستم فدرال جهانی که با توانائی بی رقیبی بر اندوخته های فراوان زمین نظارت دارد و هدف آن حفظ و صیانت منافع شرق و غرب عالم است و از لعنت و بدبختیهای جنگهای خانمانسوز در امان میباشد؛ وبر همه منابع انرژیِ کرهء زمین نظارت بلا منازع دارد! سیستمی که در آن نیرو و انرژی، بنده و خادم عدالت و آزادی است. و حیات و وجود آن بر مبنای اعتقاد بر ظهور مستمر و مترقّیِ خداوند واحد متّکی است! اینچنین سیستم و جهانی هدفی است که نیروهای متّحد کننده و افزاینده ای، جهان انسان را بسوی آن سوق میدهد!
"تأسیس این ملکوت و سلطنت ربّانی که بهمان میزان که یزدانی است، زمینی نیز میباشد؛ در همه نبوّات کتب مقدّسه بویژه عهد عتیق و عهد جدید (توراة و انجیل) و نیز در داستانسرائیهای این کتب همواره با یاد و ذکر تاریخ ارض مقدّس همراه و همگام است. ارض مقدّسی که سرانجام خانه و مرکز جهانی "شریعت نوین یزدانی" شده و در "آئین نوین یزدانی" مقدّس ترین نقطه در جهان خاک شده است! و این به تصمیم و ارادهء مظهر ظهور الهی اتّفاق نیفتاده است! بلکه دسیسه ها و ظلم و ستمهای شاه ایران و سلطان عثمانی با همکاری و تلاش آن دو و بسیارِی دیگر، این جابجائی را موجب شد! آین دو دشمن سرسخت، "مظهر اعظم یزدانی، بهاءاللّه"، نجیب زاده ای ایرانی، فرزند ایران، متولّد در پایتخت ایران را 5 نوبت تبعید نمودند. و سرانجام در 1968 در عکّا (Ottoman’s Penal Colony) در جوار کوه کرمل (باغ و کوه خـدا) زندانی کردند. و بدینسان 24 سال نهائی عمر حضرتشان در آن محلّ بسر آمد.
"جمال ابهی’ حضرت بهــاء اللّه دارای قدرت خلّاقه ای بودند که جهان انسانی را از نو آفریدند و آن را بصورت یک واحد ارگانیک شکل دادند! واحدی روحانی که از ابتدای آفرینش در عرصهء خاک نظیری نداشته است. و جالب آنست که این معجز شگفت آور با ابداع یک "نظم بدیع جهان ارائی" حاصل شده است که هنوز خود در مرحلهء جنینیِ رشد میباشد. و "شریعت نوین یزدانی" نیز در پرتو این نظم بدیع، بحرانی ترین مرحلهء تولّد و طفولیت و استقرارش (در عصر رسولی و در عصر تکوین) در عالم انسان، وحدت کامل خود را چه در اندیشه و چه در عمل حفظ نموده است! و در زمان درگذشت حضرت عبدالبهـاء با وجود صدها هزار مؤمنان از همه طبقات مردم و نژادها و قبائل و گروه های آدمیان در همه اقطار جهان، وحدت جامعهء بهائی کاملاً محفوظ ماند!
"و "شریعت نوین یزدانی" اکنون در مرحله ای است که در آن هر انسانی با همه افراد انسانی دیگر مقام مساوی دارد و از حقوق برابر برخوردار است. و جامعهء جهانی بهائی در غایت وحدت و یگانگی، جلال و بهاءِ روح القُدُس را منعکس مینماید.
" تا این زمان نوع انسان به دو دسته: خوبان و بدان، مؤمنان و کافران و یا منتَخَبان و گمراهان منقسم بوده اند! با استقرار ملکوت یزدانی در عالم انسانی همه انسانها در مقام برابر در وحدت کامل و در یک دسته قرار میگیرند و عبدالبهاء تأکید فرمودند که بایستی اذعان به این حقیقت، باور همه افراد انسانی شده و باشد! آنچه امروز در برخورد با نظم جهان آرای بهاء اللّه بسادگی مفهوم است اینست که برابری حقوق و کرامت انسانیِ هر فرد انسان در زیر پوشش وحدت آفرینِ نظم جهانی بهائی، در حصن حصین این نظم بدیع کاملاً محفوظ است. جمال ابهی’ بصراحت تمام اين حقيقت روحاني را ىر أيات خداوند رحمان بيان فرموه اند: "اِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحمان یُحِبُّ اَن یَری’ مَن فِی الاَکوان کَنَفسٍ واحِدَةٍ و هَیکلٍ واحِدٍ! اَنِ اغتَنِموا فَضلَ اللّهِ وَ رَحمَتَهُ فی تِلک الایّامِ الَّتی ما رَأَت عَینُ الاِبداعِ شِبهَها. طوبی’ لِمَن نَبَذَ ما عِندَهُ ابتِغاءً لِما عِندَاللّهِ. نَشهَدُ اِنَّهُ مِنَ الفائِزینَ..." میفرمایند: "خداوند رحمانِ شما دوست دارد که همهء اهل جهان را مانند یک فرد ببیند و به مثابهء یک بدن مشاهده نماید. فضل و رحمت یزدانی را در ایّامی که مانند آن روز ها را دیدهء آفرینش ندیده است! غنیمت شمارید! خوشا بحال آنان که باورهای خود و آنچه را دوست دارند برای آنچه خــدا میخواهد، رها کنند. ما گواهی میدهیم که این کسان به مقصد راستین رسیده اند..." (The Gleanings From the Writings of Baha’u’llah #107)
"و به این ترتیب نفوس بیشمارِ همشهریان ملکوت یزدانی در آغاز استقرار ملکوت و سلطنت الهی بر روی زمین، به کارِ ساختمان و تأسیسِ (َA Universal World Commonwealth) مشغول میشوند. ساختمانی و تأسیسی که به "مدنیّتی روحانی و جهانی" منتهی خواهد شد.
" در مورد این واقعهء عظیم جهانی حضرت عبدالبهاء چنین میفرمایند: "یکی از حوادث عظیمه ای که در دور ظهور آن غُصن منتخَب یزدانی در عالم انسانی به وقوع خواهد پیوست، بر افراخته شدن رایت یزدان پاک در جمع همه ساکنان جهان خاک است! و این به آن معنی است که همه ملل و اقوام در زیر رایت یزدانی جمع شده، یک ملّت خواهند شد. اختلافات دینی و مذهبی، دشمنیهای نژادی و برخوردهای ملّی از میان خواهد رفت. مردم همه پیروان یک آئین الهی خواهند شد. و همه از یک نژاد محسوب خواهند بود. و همه اهل یک کشور، یعنی تمامی کرهء خاک خواهند بود."
این نوشتار را به دو بخش کوتاه از نبوّات کتاب مقدّس از ترجمهء تفسیری آن پایان میدهم و امیدوارم برای عزیزان مفید واقع شود.
در مکاشفه آمده است:
"آنگاه تخت بزرگ سفیدی را دیدم. بر آن تخت کسی نشسته بود که زمین و آسمان از روی او گریختند و ناپدید شدند!...
همه چیز تازه میشود!
21- سپس زمین و آسمان تازه ای را دیدم. چون آن زمین و آسمان اوّل ناپدید شده بود. از دریا هم دیگر خبری نبود. و من، یوحنّا، شهر مقدّس اورشلیم را دیدم که از آسمان از جانب خــدا پائین میامد. چه منظرهء باشکوهی بود! شهر اورشلیم بزیبائی یک عروس بود که خود را برای ملاقات داماد آماده کرده باشد!
از تخت صدائی بلند شنیدم که میگفت: "خوب نگاه کن! خانهء خدا از این پس در میان انسانها خواهد بود. از این پس خدا با ایشان زندگی خواهد کرد. و ایشان خلقهای خدا خواهند شد. بله، خود خدا با ایشان خواهد بود. خدا تمام اشکها را از چشمان آنها پاک خواهد ساخت و دیگر نه مرگی خواهد بود و نه غمی، نه ناله ای و نه دردی، زیرا تمام اینها متعلّق به دنیای پیشین بود که از بین رفت. آنگاه او که بر تخت نشسته بود، گفت: "ببین! الآن همه چیز را نو میسازم!" و بمن گفت: "این را بنویس چون آنچه میگویم، راست و درست است. دیگر تمام شد! من الف و یاء، اوّل و آخر هستم. من به هرکه تشنه باشد از چشمهء آب حیات به رایگان خواهم داد تا بنوشد. هرکه پیروز شود تمام این نعمتها را بارث خواهد برد و من خدای او خواهم بود و او فرزند من! ولی ترسوها که از من روبرمیگردانند و کسانی که بمن ایمان ندارند...و کسانی که بجای خدا بت میپرستند، جای همه در دریاچه ای است که با آتش و گوگرد میسوزد. این همان مرگ دوّم است.
رؤیای اورشلیم تازه
آنگاه یکی از ان هفت فرشته که هفت جام بلای آخر را دارند، نزد من آمد و گفت: "همراه من بیا تا عروس را بتو نشان دهم. او همسر برّه است. سپس در یک رؤیا، مرا بقلّهء کوه بلندی برد. از آنجا شهر مقدّس اورشلیم را دیدم که از جانب خدا از آسمان پائین میامد...
شهر غرق در جلال و شکوه خدا بود و مثل یک تکّه جواهر قیمتی که بلورهای شفّافش برق میزد، میدرخشید..."
(اورشلیم جدید اشاره به "کتاب مستطاب اقدس" کتاب قانون "شریعت نوین یزدانی" است.)
و امّا در رابطه با اسرائیل
هوشع نبی در پایان نبوّتش مینویسد:
"14- ای قوم اسرائیل، بسوی خداوند، خدای خود بازگشت کنید، زیرا در زیر بار گناهانتان خرد شده اید. نزد خداوند آئید و دعا کنید و گوئید: "ای خداوند، گناهان ما را از ما دور کن، بما رحمت فرموده، ما را بپذیر تا قربانی شکرگذاری به تو تقدیم کنیم. نه آشور میتواند ما را نجات دهد و نه قدرت جنگیِ ما...خداوند میفرماید: "شما را از بت پرستی و بی ایمانی شفا خواهم داد و محبّت من حدّ و مرزی نخواهد داشت، زیرا خشم و غضب من برای همیشه فرو خواهد نشست. من مثل باران بر اسرائیل خواهم بارید و او مثل سوسن، خواهد شکفت و مانند سرو آزاد لبنان در زمین ریشه خواهد دوانید...هرکه داناست این چیزها را درک کند. انکه فهم دارد گوش دهد، زیرا راههای خداوند راست و درست است و نیکان در آن راه خواهند رفت. ولی بدکاران لغزیده خواهند افتاد."
و میکاه نبی نبوّتش را چنین به پایان میبرد:
صلح جهانی
و امّا در روزهای آخر، کوه خانهء خداوند مشهورترین کوه جهان خواهد شد و مردم از سراسر دنیا به آنجا آمده خواهند کفت: "بیائید به دیدن کوه خداوند برویم و خانهء خدای اسرائیل را زیارت کنیم. او راههای خود را بما خواهد اموخت و ما مطابق آن عمل خواهیم کرد، چون شریعت و کلام خداوند از اورشلیم صادر میشود.
خداوند در میان قومها داوری خواهد کرد و به اختلافات بین قدرتهای بزرگ در سرزمینهای دور دست پایان خواهد بخشید. و ایشان شمشیرها و نیزه های خود را درهم شکسته، از آنها گاو آهن و ارّه خواهند ساخت. دولتها دیگر بجان هم نخواهند افتاد. و خود را برای جنگ آماده نخواهند کرد. هرکس در خانهء خود در صلح و امنیّت زندگی خواهد کرد..."
و در نجات اسرائیل مینویسد:
ای دشمنان به ما نخندید، زیرا اگرچه بزمین بیفتیم، باز برخواهیم خاست! اگرچه در تاریکی باشیم، خود خداوند روشنائی ما خواهد بود! وقتی خداوند ما را تنبیه کند، تحمّل خواهیم کرد... سرانجام او در برابر دشمنانمان از ما حمایت کرده، ایشان را بسبب تمام بدیهائی که بما روا داشته اند مجازات خواهد کرد. خداوند ما را از تاریکی بیرون آورده، در روشنائی قرار خواهد داد. و ما شاهد عمل نجات بخش او خواهیم بود... خود خداوند روشنائی ما خواهد بود...."
"ای خداوند بیا و بر قوم خود شبانی کن. گلّهء خود را رهبری فرما و گوسفندانت را که در جنگل تنها مانده اند، مانند گذشته به چراگاههای سرسبز و حاصلخیز باشان و جلعاد هدایت کن. خداوند در پاسخ میفرماید: "بلی، مثل زمانی که شما را از اسارت مصر بیرون آوردم، معجزه های بزرگی برای شما خواهم کرد."
"مردم جهان کارهای او را خواهند دید و از قدرت ناچیزشان شرمنده خواهند شد. از ترس دست بر دهان خواهند گذاشت و گوشهایشان کر خواهد شد. مثل مار از سوراخهای خود بیرون خزیده، با ترس و لرز در حضور خداوند، خـدای ما خواهند ایستاد!
خداوندا! خــدائی مثل تو نیست که گناه را ببخشد. تو گناهان بازماندگان قوم خود را میامرزی و تا ابد خشمگین نمی مانی، چون دوست داری رحم کنی. بلی بار دیگر بر ما رحم خواهی فرمود. گناهان ما را زیر پاهای خود لگدمال خواهی کرد و آنها را به اعماق دریا خواهی افکند! چنانکه قرنها پیش به یعقوب وعده فرمودی، ما را برکت خواهی داد و همانطور که با پدر ما ابراهیم عهد بستی، بر ما رحم خواهی کرد!" آمین! یا ربّ العالمین!