عزیزان من! در نوشتار 11 اشاره ای کوتاه و شاید نارسا به اوضاع جهان انسان در این عصر پرخطر داشتیم. امروز هر فردی خود شاهد نابسامانیها و ابتلائات جهان است و میتواند شواهد بسیار از مشکلات و بیماریهای گوناگون در حیات فردی و جمعی آدمیان ارائه دهد. و همه میدانیم که شرح و بیان این دردها در کتابها نگنجد.
0 Comments
این نوشتار را با لوحی از مرکز میثاق بهـاء حضرت عبدالبهـاء خطاب به احبّای الهی در اسلامبول آغاز میکنم. هوالابهی’ ای یاران مهربان عبدالبهـاء! صبح است و از مقام اعلی’ روحی لِتُربَتِهِ الفِداء به حیفا آمدم. شب گذشته در جوار مقام اعلی’ بسر بردم. و ببرکت آن مقام مقدّس شب را نهایت روح و ریحان داشتم. از نفحات قدس آن مرقد منوّر، مشام معطّر شد و دل و جان مهتزّ. لهذا بیاد آن احبّای روحانی افتادم و بنگارش این نامه پرداختم. با کثرت مشاغل و غوائل، جمیع را ترک نموده بیاد روی و خوی احبّای جان و دل افتادم. ملاحظه نمائید که چقدر مهربانم! آن مدینه مدّتی مدیده بقدوم مبارک مشرّف بود، و الواح پیاپی نازل. و نفوسی که بساحت اقدس مشرّف شدند، تلقّی بیان مبارک مینمودند. از جمله شخصی شهیر از ایرانیان بود و مراوده مینمود. و این در باطن همدم و همراز سفیر بود. و در امور، محلِّ مشورت با او. جمال مبارک با او مدارا میفرمودند و بروی او نمیاوردند. ولی شخص معهود گمان این مینمود که جمال مبارک واقف بحال پنهان او نیستند. اظهار خلوص مینمود. عزیزان من! این دوازدهمین نوشتار را به جشن دوازده روزهء گل، عید اعظم رضوان، بزرگترین جشن در جهان روح و تن، اختصاص میدهم. و از آنجا که این عید در همه کتب یزدانی با هلهله و شادی یاد شده وبرترین مژده ها و بشارات در آیات الهی به فرزندان خـدا، به این واقعهء یکتا و بی همتا برمیگردد و زمین و آسمان بهار جسمانی و روحانی را جشن میگیرند، نهایت کوشش را میکنم تا در توانائی خود حقِّ مطلب ادا شود. عزیزان محبوبم! دردی جانسوز در دل دارم و چندین روز است که درخود میزارم و مینالم. بارها سعی کرده ام که درد و غمم را با شما در میان گذارم امّا از این خیال منصرف شده ام. امروز و در این ساعت ناگهان همهء درد و غمم را در این نالهء محبوب عالم احساس کردم و بخود گفتم که این قطعه از <کلمات مکنونه> که "نالهء محبوب عالم" است. گویاترین سرآغاز است: وای! وای! ای عاشقان هوای نفسانی! از معشوق روحانی چون برق گذشته و بخیال شیطانی دل محکم بسته اید! ساجد خیالید و اسم آنرا حقّ گذاشته اید! و ناظر خارید و نام آنرا گُل گذارده اید! نه نَفَس فارغی از شما برامد و نه نسیم انقطاعی از ریاض قلوبتان وزید. نصایح مشفقانهء محبوب را بباد داده اید و چون بهائم (چهارپایان) در سبزه زار شهوت و اَمَل تعیّش مینمائید! گرچه بایستی سه سال باقی مانده از "عهد اعلی’ را بکوتاهی بررسی کنیم، امّا یاد آوری مطلبی بنظر بسیار مهم میاید. مطلبی که از پیش با عزیزان در میان گذاشته ام. بیاد داریم که "روزخـدا" در همه کتب یزدانی با سلطنت خداوند (یعنی حکومت عشق، عدل، آزادی و برابری) و تأسیس تدریجی "ملکوت" در جهان ناسوت همراه است. برای آمادگی به چند آیه و نبوّت اشاره میشود. محبوب عالم، بهـاءاللّه در لوحی میفرمایند: "امروز روز فضل اعظم و فیض اکبر است. باید کلّ بکمالِ اتّحاد و اتّفاق در ظلِّ سدرهء الهی (درخت مهر یزدانی) ساکن و مستریح باشند... زود است بساط عالم جمع شود و بساط دیگر گسترده گردد." و در "بشارات" میفرمایند: "امور سیاسیّه کلّ راجع است به بیت العدل و عبادات بِما اَنزَلَهُ اللّه فِی الکتاب." بنابر این بیت العدل که به انتخاب آزاد و عمومی تأسیس میشود، اجتماع را اداره میکند و رابطهء فرد با خـدا کاملاً خصوصی است! عزیزان! از "زندگی راستین یا زندگی ایمانی" یاد شد. چه بجاست که حال، در این عصر فرخنده که یزدان مهربان و خلیفهء او، انسان، همه چیز را نو کرده است، در آفرینش به چشم محبوب ازلی بنگریم و حقیقت "زندگی ایمانی" را بهتر بشناسیم. و آنگاه عهد نخست از عصر نخست از دور "شریعت نوین یزدانی" را، گرچه بسیار کوتاه بررسی کنیم. در آغاز داستانی زیبا از تاریخ بشنویم. و برای درک آن لازم است مقدّمه ای کوتاه را مرور کنیم. در تاریخ زندگی انسان دو نوع مردمان ماندگار شده اند. یکی مردان خـدا و دیگری مردان دانش. مردان خـدا همّت خود را در کشف حقایق روحانی و جهانهای روح نموده با کاوش و جستجو در راه شناخت انسان خود را وقف سعادت راستین انسانها کرده اند. اینان در این جستجو به تنزیه و تقدیس دل و روح خود پرداخته و از این راه آئینهء جان و دل را قابل انعکاس نور حقیقت ساخته اند. فلاسفه و تاریخ نگاران این دسته مردمان را پیروان مکتب اشراق نام نهاده اند. سقراط حکیم یکی از معروفترینِ اینان بود. او میگفت انسان همه چیز را داراست و بر همه چیز داناست، باید به یادش آورد. عزیزان من! اکنون خوب میدانیم که بنابر بسیاری پیشگوئیها در "خرده اوستا" و "دینکرد" و حتّا "شاهنامهء فردوسی بزرگ"، اهورامزدا زرتشت را در "نیمه راه بین آغاز آموزش انسان تا روز رستاخیز" مأمور فرمود تا دین یزدان را به مردمان بیاموزد و آنان را برای "روز پیروزی روشنائی بر تاریکی" یا "روز بلوغ انسان برای درک جهانهای روح و روحانیّت" آماده سازد. در "روز رستاخیز" که هزار و دویست و اند سال پس از تازی آئین میشود، "هوشیدر" برانگیخته شود و پس از او "کیشاه فرشته منشی از تخمهء پادشاهان کیان" بیاید و "یزدان پرستی را به چهارسوی جهان" برد. هیکلِ روحانیِ مظهرِ یزدانی، عرشِ تجلّیِ کمال و جمال محبوب یکتاست. "از حرف چهارم این هیکل، فضل یزدانی در همه عناصر و ارکان جهانِ ناسوت جریان و سریان میابد. و هم به آن باز میگردد. و بار دیگر بامر ربّانی ‘کُن فَیَکون’ از عرش الهی بعالم هستی میتابد." و همه آفریدگان را به قابلیتهای جدید بارور میسازد. لسان عظمت خطاب به هیکل خویش، مظهر کلّیِ یزدانی میفرماید: "هر فضل (Grace) در عالم وجود، از تو منشأ گرفته و به تو راجع میشود. این حقیقتی است که ما آنرا در لوح محفوظ در خلف حجاب جلال مقدّر فرمودیم و ار دیدگان فانی نهان داشتیم. خوشا بحال نفوسی که خود را از این فضل آشکار و باقی محروم ندارند! عزیزان! خوب بیاد دارند که بزرگترین امتیاز این "روز"، بنابر آیات یزدانی در همه کتب ربّانی، سلطنت الهی است. توراة بشارت داد. مسیح دعا فرمود. قرآن اعلام میکند "آن "روز" روزِ سلطنت حقّ است و سلطنت از آنِ خداوند رحمان است و "روز" بر کافران سخت است." (25:26) یعنی آن "روز" مظهر کلّی الهی "نظم نوین جهان آرا" یعنی حکومت عدل، عشق و آزادی را برای بندگان خود و به انتخاب آزادِ آنان، بر پایهء آشتی و یگانگی تدوین میفرماید. و "باغبانهای ظالم" از گلزار معنوی یا باغستان یزدان که برای پرورش انسان های پاک است، اخراج میشوند. در این نوشتار نخست "روز آخر"یا "روز خـدا" را درآیات امروزِ خداوندِ یکتا، محبوب بی همتا میشناسیم. و از آنجا که مطلب بسیار است، نوشتار را در سه بخش به یاران و عزیزان تقدیم میکنم. در بخش ۱ بررسی کوتاهی در دیانت زرتشت، تنها در رابطه با "روز آخر" داشتیم و همین مطلب را کمی بیشتر و گسترده تر در شریعت یهود بررسی کردیم. دانستیم که خداوند همیشه از ورای هزاران هزار حجاب بر انسان تجلّی میکند (یاد داریم که راهنمای یهود در سفر چهل ساله تا "سرزمین موعود"، پیوسته بهـاءِ خـدا بود و او هم پنهان در ابر) تا آفریدهء ویژه و فرزند محبوب او به اندازه ای که زمین ادراکش آماده است از بهـاء و جلالش بهره برد. در این نوشتار نخست "روز آخر"یا "روز خـدا" را درآیات امروزِ خداوندِ یکتا، محبوب بی همتا میشناسیم. و از آنجا که مطلب بسیار است، نوشتار را در دو بخش به یاران و عزیزان تقدیم میکنم. "امروز روز فضل اعظم و فیض اکبر است. باید کلّ بکمالِ اتّحاد و اتّفاق در ظلِّ سدرهء عنایت الهی ساکن و مستریح باشند... زود است بساط عالم جمع شود و بساط دیگر گسترده گردد." "امروز روزیست که بحر رحمت ظاهر است و آفتاب عنایت مُشرق و سحابِ جود (ابر بخشش) مرتفع. باید نفوس پژمرده را به نسائمِ محبّت و مودّت... تازه و خرّم نمود." و "امروز روز مشاهده و اصغا (دیدن و شنیدن) است... امروز عظیم است چه که در جمیع کتب به یوم اللّه معروف. جمیع انبیاء و اصفیاء طالبِ لقایِ این یوم بدیع بوده اند." و بخشی از لوح مبارکی که بر فراز کوه "کرمل" نازل شد. "حَبَّذا هذَا الیوم الَّذی فیهِ تَضَوَّعَت نَفَحاتُ الرَّحمن فِی الاِمکان. حَبَّذا هذَا الیومُ المبارکُ الَّذی لاتُعادِلُهُ القرونُ والاعصار... یا کرمل...سَوفَ تَجری سَفینةُ اللّهِ عَلَیکِ..." مفهوم: "مرحبا بر این روز! که در آن نسیمهای معطّر طلعت رحمان در جهان وزان است... مرحبا بر این روز مبارک! که قرنها و دورها با آن برابری نکند... ای کرمل... بزودی کشتی (نجاتِ) انسانها بر تو بحرکت خواهد آمد..." (این کشتی که بر کوه جاری میشود شریعت خداوندی است که نجات جهانیان با اوست.- کشتی نوح را بیاد آریم!) در همه کتب مقدّسه خطاب به همه مردمان جمعاً، و امّتها و قبائل انسانی یک یک، از جنگ و مبارزهء همیشگی میان خوبی و بدی یا زشتی و زیبائی یا روشنائی و تاریکی - بعبارات و تعبیرهای گوناگون مانند مبارزهء اهورا مزدا و اهریمن و یا رحمان و شیطان پی درپی یاد شده است. و جالب آنکه در همه جا انسانها را به پیروزی نهائی اهورامزدا بر اهریمن و خداوند رحمان برشیطان وعده داده اند. در داستان خلقت در قرآن هم دیدیم که شیطان را تا روز قیامت مهلت داده شد! تا برسر راه آدمها بنشیند و آنان را بگمراهی کشاند. در بیان روز قیامت یا رستاخیز آیات الهی در کتب مقدّسه فراوان است. در نوشتار 6 سرانجام بآن خواهم پرداخت. در آغاز بیاد آریم که علی امام اوّل در بارهء قرآن چنین گفت: قرآن چهار کتاب در یک کتاب است: عبارات، اشارات، حقایق و لطائف. عبارات برای عوام است (مناسب با درک عموم مردم)، اشارات برای خواصّ است (دانشمندان)، حقایق برای اولیاء و لطائف برای انبیاست. بنابرین مردم عادی از کلمات و زیبائی و رسائی آن و نیز از داستانهای آن لذّت میبرند و به امید بهشت و از ترس دوزخ احکام را اجرا میکنند و راه درست زندگی را میابند. اشاراتِ کتاب را دانشمندان در میابند و اعجاب میکنند. (مثلاً ادراکات علمی در زمینه های گوناگون اهل دانش را بشگفتی آورده به تفکّر وامیدارد. و از داستانها نیز بسیار سود های خردمندانه میگیرند. امّا، حقایق قرآنی را اولیای الهی یعنی امام ها و عارفان واقعی میفهمند وبراستی "مغز را برمیدارند و پوست را برای نادانان و مدّعیانِ دانش میگذارند. و جالبتر از همه اینکه "لطائف قرآن را تنها پیامبران خداوندی" میدانند. این نکته را به آیاتی ربط دهیم که خداوند یکتا وعده میدهد که "علینا بیانه". بیان باطن قرآن و لطائف آن را در طلوع شمس ظهور در آینده (زمانیکه نوع انسان برشد کافی برسد) رسول زمان به انسان خواهد آموخت. نکتهء گفتنی آنکه در سه قرن و نیم نخستین از ظهور اسلامِ محمّدی دانایان و عارفان که دین خـدا را بازیچهء دست گمراهان و جاه طلبان اموی و عبّاسی دیدند و علی و اولاد او یعنی دانایان راستین را منزوی و برکنار یافتند. دور شریعت محمّدی را از آیات قرآن و احادیث معتبر بدرستی محاسبه کردند و امید نجات دین و امّت را بقیام قائم راستین بستند. برای نمونه سرامد و پیشرو عرفان محیی الدّین عربی نوشت: "اسم مهدی [قائم] مرکّب از اسم نبی و ولی است در حالیکه اسم ولی مقدّم بر اسم نبی است [علیمحمّد] و سال ظهور آنحضرت نصف کوچکترین عددی است که به اعداد آحاد بخش پذیر است." [1260] |
مدیربرگزیده مقالات مختلفه، نظرات مختلفه، نظرات دیگران، گلچین ها و ... بایگانی
March 2024
دسته بندی ها
All
|