درآغاز این نوشتار، این پیش گفتارِ کوتاه ضروری است: در این نوشته من هرچه آورده ام از قرآن و دیگر کتب مقدّسه است. کمتر از خود گفته ام و یا از کتابی دیگر الهام گرفته ام. پس به یقین بدانید که همه دستور خـدا و سخن پاک یزدان است. با ارادت بخوانید و براستی باور کنید که بدرستی شما را به راه راست هدایت خواهد نمود. عزیزانم! نالهء رسول اللّه را بشنویم: "ای خدای من! قوم من قرآن را ترک کرده اند!" (25:30) وای که قرآن در میان مسلمانان مهجور است. به بزرگترین ارث طلعت پاک محمّدی برگردیم. این نالهء همه پیامبران و فدائیان راستین یزدانِ رحمان است. بیاریِ باری، ازین پس برآنم که هربار بیشتر به دیگر کتب مقدّسهء دیرین و نوین یزدانی و آیات و کلمات خداوند یکتا در این "روز" بپردازم.
بخش 3 از ششمین نوشتار را با حالت زاری و دعا بدرگاه طلعت رحمان آغاز میکنم. باشد که عنایت فرماید و دستخوش احساس نشوم و ناامیدی و یا رنجشِ این خاکپای حبیبان خـدا از بندگان پر توقّع و ناسپاس خـداوند رحمان، در نوشتار اثر نگذارد.
انشاءاللّه ما همه و در رتبهء نخست من، از راه حقّ منحرف نشویم، بخردانه بیاندیشیم (قرآن 23:80و نیز آیاتی درهمه کتب یزدانی) در هر آن متذکّر باشیم (قرآن 23:85ونیزدیگر کتب یزدانی) و با بینائی همه چیز را بنگریم. (قرآن 23:27ونیز دیگر کتب یزدانی) مبادا از قلمِ کردگاری در ردیف کران و گنگان و کوران و مردگان درائیم. (قرآن 2:18- 2:171- 6:39 و بویژه دراین مورد، بیان مسیح را بیاد آریم. فرمود: "مردگان را بگذارید مردگان دفن کنند!") با ذکر"انشاءاللّه"، از خـدای یکتا محبوب بی همتا یاری میجوئیم تا ما را در راه راست همراه و یار و یاور باشد.
دعای شبانه را به این مناجات از قلم محبوب عالم، جمالِقِدَم پایان میدهم:
الها معبودا ملکا مقصودا!
بچه لسان تو را شکر نمایم؟ غافل بودم، آگاهم فرمودی. مُعرض بودم، بر اقبال تأیید نمودی. مرده بودم، از آب حیات زندگی بخشیدی.
پژمرده بودم، از کوثر بیان که از قلم رحمان جاری شده، تازگی عطاکردی. پروردگارا! وجود کل از جودت موجود، از بحر کرمت محروم مفرما و از دریای رحمتت منع مکن. در هر حال، توفیق و تأیید میطلبم و از سماءِ فضل، بخشش قدیمت را سائلم. توئی مالک عطا و سلطان ملکوت بقا.
سلطان الرّسل، سیّد علیمحمّد باب، طلعت قائم مژده داد: "طوبی’ لِمَن یَنظُرُ اِلی’ نَظمِ بهـاءاللّه و یَشکُرُ رَبَّهُ. اِنّهُ یَظهَرُ و لا مَرَدَّ لَهُ "– خوشا به حال کسیکه ناظر به نظم بهـاءاللّه است و خـدای را سپاس میگوید. و آن البتّه ظاهر میشود و شکّی در آن نیست."
محبوب عالم با نزول بیش از شمارش آیات یزدانی و مناجات و ادعیه و هزاران لوح، راه را روشن فرمودند، منشور آفرینش انسانهای پاک و آزادگانی وارسته را هدیه فرمودند و بهمراه آن منشورهای بنای "نظم جهان آرای الهی" و "مدنّیت جهانی بهائی" را با "میثاقی بی نظیر" و "مرکز میثاقی" که "محور وحدت عالم انسانی" است، بشکل "میراثی" جاودانی برای جهان انسان گذاشتند. "مرکز میثاق بهـاء"، حضرت عبدالبهـاء طی بیست و نه سال تبیینِ آیات یزدانی را بکمال رسانیدند و جامعه ای جهانی از خادمانی دلسوز و آزادگانی جانفشان از همه نژادها، ادیان، امّتها و قبائل عالم فراهم آوردند. و آنگاه این جامعه را به سرپرستی تنها ولیّ امراللّه و مبیّنِ آیات اللّه و بعد از او به قیادت و هدایتِ "بیت العدل اعظم جهانی"، هیأتی انتخابی با اساسی ربّانی، در راه خود سازی و جامعه سازی برای بنای "پناهگاهی" بجهت عالم انسانی، در هر مرز و بوم به کوششِ شبانروزی آموزش دادند. در این تلاش و جوشش، جامعهء جهانی بهائی کم کم به پایانِ سدهء نخست از "عصر تکوینِ" شریعت نوین یزدانی نزدیک میشود. (عصر تکوین مرحلهء استقرار امراللّه در جهان انسان است. این عصر در دور اسلام "عصر تدبیر امر" نام دارد و 260 سال قمری درازا داشت.)
و چنین است که سه فقره از نبوّاتِ همه پیامبران الهی تحقّق کامل میابد. تحقّق هر یک از این سه، نخست در "کتاب تدوین یعنی کلام یزدانی"در آنی کامل میشود و آنگاه در "کتاب تکوین" یعنی در جهان انسانی بتدریج شکل میگیرد: 1- ظهور و قیام مظهر کلّی یزدانی با هزاران هزار فرشتگان آسمانی. 2- پیروزی اهورا مزدا بر اهریمن یا شکست کامل شیطان در مبارزه با خداوند رحمان. 3- تأسیس سلطنت یزدانی یعنی حکومت راستین مردمی.
در بررسی در قرآن در مقام نخست به دو وعده و بشارت میرسیم: بشارت اوّل: "پروردگار پاک ظاهر میشود و فرشتگان صف در صف در خدمت او هستند." (89:22) و جالب آنکه "پروردگارت تازیانهء عذاب را بر آنان (پیروان شیطان) میکشد." و "پروردگارت در کمینگاه است" (89:13و 89:14)
عزیزان! سلطان الرّسل، طلعت باب با عنوان "ربِّ اعلی’" ظهور فرمود. و در مدّت شش سال بیش از هزاران مؤمن جانباز و یک ملیون طرفدار داشت. و از همان ایّام نخستینِ ظهورشان، جهان انسان و به ویژه مسلمانان بعذابِ کفر و یأس و حسرت گرفتار شدند. (قرآن مکرّر اعلام میدارد که "عذابِ موعود" پس از ظهور سفیر الهی است؛ "ما عذاب نمیکنیم مگر پس از آنکه رسولی بر انگیزیم."(17:15) و البتّه این خود، اجرای عدل تمام است! و در نوشتار بعد خواهیم دید که در "قرآن" عذاب میعاد معیّن دارد.
بشارت دوّم، مژدهء " قیام روح" است. میفرماید: "روح قیام میکند و فرشتگان صف در صف در رکاب حضرتش هستند. آنان بدون اجازهء حضرت رحمان سخن نمیگویند. آن روز روز حقّ است و هرکس "خواست" به خداوندِ خود باز میگردد." (سورهء 78 آیات 38 و 39) این بشارت، درست همان "ظهور حضرت مسیح در بهـاء خداوندی" را در انجیل، تکرار میکند. و تاریخ حیات عنصری جمالِمبارک، بهـاءاللّه، حتّا در تبعید و سرگونی، صدها صحنهء بهشتی از این قبیل رایاد میکند!
باید توجّه داشت که عذاب همیشه ثمرهء اعمال بندگان است و هدفش تنبیه و بیدار کردن آنان میباشد. خداوند رحمان همه فرزندان خود را با عشقی سرشار آفرید و توانائی رشد و بلوغ به کمال را بآنان عنایت فرمود. و همه را بر درک و عرفانِ عوالم روح و روحانیّت و شناخت محبوب ازلی، طلعت یزدانی، توانا ساخت. این انسان است که جانش را در خدمت بدن میگمارد، تنها به لذّات جسمانی پرداخته، از نعمای روحانی چشم میپوشد. و در نتیجه از همه کمالات محروم میشود. بیاد آریم که "حیات روحانی" هدیهء خـداست در ظهور پیامبران او. و انسان در ردّ و یا انتخاب آن مختار است! قرآن مکرّر از حیات روحانی سخن میگوید و به تکرار خطاب به مؤمنان میفرماید که مرده بودند و خداوند آنان را زنده فرمود. مسیح خطاب به حواریون زندهء خود فرمود: "مردگان را بگذارید تا مردگان دفن کنند!" و محبوب عالم جمالِقِدَم در نگاهی به جهان انسانی در این "روز جمع و حشر"، در اشاره به این معنی میفرمایند؛
جمع مردمان "در هر زمان حجّت را بمعرفت خود که از علمای خود شنیده بودند میزان مینمودند... و در همه اوقات، سبب صدِّ عباد و منع ایشان از شاطئ بحر احدیه (ساحلِ دریایِ عرفانِ ظهورِ یزدانی و شناخت یزدان پاک و یکتا) علمای عصر بوده اند که زمام آن مردم در کف کفایت ایشان بود. و ایشان بعضی نظر بحبِّ ریاست و بعضی از عدم علم و معرفت، ناس رامنع مینمودند. چنانچه همهء انبیاء به اذن و اجازهء علمای عصر سلسبیل شهادت را نوشیدند و به اعلی’ افق عزّت پرواز نمودند. چه ظلمها که از رؤسای عهد و علمای عصر بر سلاطین وجود و جواهر مقصود وارد شد! ...به این ایّام محدودهء فانیه قانع شدند و از مُلک لا یَفنی’ (سلطنت جاودانی) باز ماندند!... چنانچه الیوم مشاهده میشود که زمام هر گروهی بدست جاهلی افتاده و بهر نحو اراده کنند، حرکت میدهند. و در میان ایشان از معبود جز اسمی و از مقصود جز حرفی نمانده!...با اینکه ابواب علم الهی بمفاتیحِ قدرت ربّانی مفتوح گشته...(همه درها باز شده و اسرار کلمات یزدانی آشکار شده است.) به قسمی که در هر شیئ، بابی از علم باز گشته و در هر ذرّه، آثاری از شمس مشهود شده..." از این دینمداران "دو نفس بر یک حکم ملاحظه نمیشود. زیرا جز هوی’ الهی نجویند و بغیر از خطا سبیلی نخواهند. ریاست را نهایت وصول به مطلوب دانسته اند. و کبر و غرور را غایت بلوغ به محبوب شمرده اند. تزویرات نفسانی را مقدّم بر تقدیرات ربّانی دانند.. از تسلیم و رضا گذشته اند. و به تدبیر و ریا اشتغال نموده اند. و بتمام قوّت و قدرت حفظ این مراتب را مینمایند که مبادا نقصی در شوکت راه یابد و یا خللی در عزّت بهم رسد. و اگر چشمی از کُحلِ معارفِ الهی روشن شود، ملاحظه میکند سَبُعی چند را که بر مردارهای نفوس عباد افتاده اند!" (ایقان مبارک- نازل از قلم اعلی’، جمال ابهی’)
براستی، ای عزیزان! اگر به چشم "پدر آسمانی" بنگریم، همه مردم نادان را که در مرداب اوهام و خرافات غرقند و در پی آخوند دوان، غافل و بی بهره از حیات روحانی می بینیم. و به روشنی، رؤسای دینی را چون مرده خواران در حال ارتزاق از جهل مردمان مشاهده مینمائیم.
آیات یزدانی در هر دور، بر هر امّت و برای هر شریعت اجلی معیّن مقدّر فرموده، که آنی پس و پیش نمی افتد. (قرآن 15:5و 23:43و ده ها آیات دیگر) و بنابرین همه ادیان پیشین داروهای تاریخ گذشته اند. "از آئین جز اسمی و از کتاب خـدا جز نقشی نمانده!" و بویژه در این زمان که کور نبوّت منقضی است! و صاحب الامر آمده تا به حسابها برسد، "برّه ها را از بزها" جدا کند (انجیل جلیل) و "اصحاب یمین" را از "اصحاب شمال"سوا نماید. (قرآن کریم، موارد بسیار) حضرتش از میان طالبان و آرزومندان، تنها شایستگان را در بهشتِ عرفان و دبستانِ بلوغ و کمال، بارِ ورود عطا میفرماید. و اینست مفهوم این آیات: "روزی که حضرت روح قیام فرماید و ملائک در خدمتش صف در صف حاضرند. سخن نمیگویند جز به اجازهء آن پروردگار رحمان. آن "روز راستین" است و هرآنکس که خواهد، بسوی پروردگار خویش باز میگردد." (سورهء 78 آیات38 و 39 - حقیقت روحانی و جالب آنکه جمالِقِدَم بهـاءاللّه در " کتاب اقدس" 28 بار به "اسم رحمانِ خداوند یکتا" نامیده میشود! و همچنین در بسیاری الواح و آیات دیگر از جمله "لوح احتراق"، "لوح شفاء" ووو)
در همه ادوارِ کور نبوّت یا توحید، پیمبرانِ یزدان دینمداران را مشفقانه نصیحت فرمودند و کوشش بسیار در هدایت آنان نمودند. آیات الهی گاه گاه، و بناچار در توبیخ و تنبیهِ رؤسای دین نازل گشت. (در نوشتارهای پیشین در این مورد نکاتی یاد شد. و دیدیم که قرآن کریم در صدها آیه و با شدیدترین کلام، اهل کتاب را عموماً و احبار یهودی و مسیحی را خصوصاً سرزنش و تهدید میفرماید.) سخن در آنستکه شیطان و اعوان او، بنابر حکمتِ آفریدگار، مهلتی داشتند و به جور و ستم بر مقدّسان و اغوای مردمان و صدِّ راه هدایت آنان ادامه دادند. در این "روز" مظهر کلّیِ خداوند رحمان و موعودِ کلِّ امم، "صاحب تاکستان" آمد و از "باغبانان ظالم" خلع ید فرمود. گرچه هنوز شیطان مهلتی کوتاه دارد! امّا کتاب یزدانی "کتاب تدوین" رهبری دینی را منسوخ نمود. و در عصرِ"تکوینِ امر"، انسان تدریجاً تحتِ آموزش و پرورشِ "شریعت نوینِ طلعت رحمان"، به بلوغ میرسد و "باغبانان ظالم" نابود میشوند.
"نقشهء آفرینش" و نیز "برنامهء ظهور کمالات الهی در انفس انسانی" تعطیل بردار نیست. این هر دو بنابر مشیّت محبوب ازلی و تقدیرات برتر از فهم و ادراک هر انسان، بجز مظهر جهانی یزدان پاک، گسترش نامحدود را ادامه میدهند و زمان و مکان هم بر آن محیط نیست. ندای مسیح با همه تلاش و کوشش بت پرستان و یهودیان، عالم را گرفت. صور محمّدی با همه عنادِ قریش و نیرنگ معاویه، آفاق را تسخیر کرد. صریر قلم جمالِقِدَم با همه طوفانهای بی دینی و سیلابهای اوهام و خرافات، سرانجام عالم و امم را در میقات مقدّر، به بهشت عدل و عشق و آزادی و صلح و سلامِ جاودانی هدایت خواهد کرد. این هدف آفرینش و برنامهء ظهور یزدانی است. لوح کوتاهی را از خامهء "مرکز میثاق بهـاء" حضرت عبدالبهـاء بشنویم:
هواللّه
ای بندهء پر وفای جمالِ قِدَم! زنده به اسم اعظمی. رنجور بلا را دیگر چه غمی؟ امواج عطا هریک چه یَمی، دریای جفا شبنمی. دیگر چه غمی؟ هجوم اعدا تاریکی شبی، تأیید ملکوت ابهی’ جلوهء صبحدمی. دیگر چه غمی؟ شماتت جهلا چون طنین مگسی، و نداء ملأ اعلی’ بانگ فریادرسی. دیگر چه غمی؟ مقاومت علما چون استقامت پشهء بینوا، قوّت کلمة اللّه چون ریح صرصر شدیدالقوی’. دیگر چه غمی؟ سستی ناقضین چون حرکت مور بی وفا، سطوت میثاق سلطنت سماوات عُلی’. دیگر چه غمی؟ بنیان امم بنیاد بر هوا، اساس امراللّه قصر مشید ذروهء علیا. دیگر چه غمی؟ وَالبهـاءُ عَلَیک. ع ع
عزیزان من! در این "روزِ" خجسته و بهار جانفزا که خورشید فیض یزدانی در غایت اشراق بر انفس و آفاق تابیده و طلعت رحمان سرانجام بر اهریمنِ عصیان و طغیان پیروز گشته، هر انسان باید با ایمان تمام و کوشش تام به نشانه و آیهء یزدانی که در دل و جان خود دارد باور کند و در کمال ایقان بر عفریت اوهام و گفتارها و کردارهای ناشایست که از آموزش شیطانی در زوایای هستی خود میابد، بتازد. و آنگاه، با دلی شاد و روحی مستبشر به جمال یزدانی در "شریعت نوینِ" رحمانی روی آرد تا غریق دریای انوار گردد. و در فردوس معانی راحت جوید.
بیائید با هم در گلزار "قرآن" تفرّج کنیم و با دلی پاک و چشمی بینا "موعود روز واپسین" را که در هزاران آیه و به هزاران نشانه در بشارات قرآنی متجلّی است، مشاهده کنیم. تا به یقین بدانیم که هدف نهائی از نزول این "کتاب کریم" شناسائی سلطان الرّسل و "اسم اعظم" خداوند رحمان بوده است و نه احکام و اوامری که برای رشد طفل انسانی و رسیدن او به نُه سالگی آمده بود!
بلی، عزیزان من! قرآن مجید در مقام نخست برای آن آمد تا "فرشتگان صف در صف" را آماده سازد که در رکاب "ربِّ اعلی’" قیام کنند. "جاءَ ربُّکَ وَالمَلَکُ صفّاً صفّا" - و تا "فرشتگان صف در صف" را فراهم آرد تا در محضر "حضرت روح" تمامی، گوش هوش شوند. "یومَ یَقومُ الرّوح وَالمَلَکُ صفّاً صفّا" و تا "پرهیزکاران را در باغهای زیبا و کنار چشمه سارها، در نشستگاهی شایسته در محضر ملیک مقتدر آرامش بخشد." (54:54و 54:55 - این درست محضر محبوب عالم را در عکّا ترسیم میکند.)
عزیزان من! براستی بزرگترین و مهمترین مأموریت قرآن، نقاشی جزئیات داستان زندگانی بهـاءاللّه و پاکان محضر او در ایران، در عراق و در اراضی مقدّسه است. هرقدر قرآن را زیارت میکنیم و تاریخ بهائی را میخوانیم، بهتر و بیشتر به تحقّق این نبوّات و نیز نبوّات توراة و انجیل و سایر کتب ربّانی در جهان انسانی پی میبریم و دانش نامحدود یزدانی را به غیب و شهود باور میکنیم.
و امّا آخوند در همهء ادیان بلطایف الحیل کوشش کرده است که از ایمان و باورِ بندگان و تمسّک شدید آنان به باورهایشان و به موازات آن از نادانی مردمان و ذوق و هیجان آنان به عجایب و شگفتیهای خرافی بهره برداری کند و تا آنجا که ممکن است از ساده لوحی ایشان سوءاستفاده کرده بر خر مراد براند. شکّ نیست که در بین آنان و بویژه در ابتدای ظهور پیامبران، گاهی افراد پاک طینت سعی کرده اند که به حق و راستی سخن رانند. امّا این شمار کوچک از پرهیزکاران همواره مورد بی مهری اکثریت بوده و از دایره خارج شده اند. از اینست که آخوند برای پایدار ساختن ریاست خود، با ترفند، آیاتی از "کتاب خـدا" را انتخاب کرده و دین آبا اجدادی را جاودانی و غیر فانی جلوه داده است. در این تلاش، آخوند بسیاری آیات را هرگز به یاد مردمان نمیاورد، بسیاری را نادیده میگیرد و بسیاری را "تحریف" میکند یعنی معنی غیر مشهور ولی قابل تأویل و تفسیر را بر میگزیند. و همواره مفهومی را در مسیر هوی’ و هوس خویش گرفته آن را آب و تاب میدهد و مورد پسند تودهء مردمان میسازد. کاری را که آخوند یهودی و مسیحی کردند و امّت را از قبول دعوت رسول اکرم باز داشتند، آخوند مسلمان با مهارت بیشتر و با تمام سرسختی برای صدّ راه هدایت مسلمانان بکار گرفته و میگیرد.
برای درک کامل این معنی، بیان محبوب عالم را در "ایقان مبارک" زیارت کنیم. میفرمایند "چنانچه الیوم می بینی که با وجود شمس معانی (آفتاب ظهور، طلعت باب که مفهوم راستین قرآن را آورده است) جمیع ناس از اعالی و ادانی (مردمان کم دانش و بندگان معروف به دانش) تمسّک به جُعَلهای ظلمانی و مظاهر شیطانی جسته اند. و متّصل، مسائل مشکلهء خود را از ایشان مستفسر میشوند. و ایشان نظر بعدم عرفان چیزی جواب میگویند که ضرری به اسباب ظاهرهء ایشان نرساند..." (ص 93)
برای روشن شدن مطلب، ناچار باید از اختصار بپرهیزیم و بیشتر در "قرآن کریم" جستجو کنیم. در این برهانِ بی نظیر "روز آخر" به ده ها نام نامیده شده است که هر یک سوئی و روئی از "روز آخر" را روشن میسازد. برخی از این نامها را در اینجا میاورم و با آن عزیزان بکوتاهی بررسی میکنیم. و از بسیاری ناچار میگذریم. "روز قیامت"، "ساعة"، "آخرت"، "یوم التّناد"، "یوم الاحزاب"، "نفخ صور"، "دو نفخ صور" (دو نفخ پی در پی)، "روز عذاب"، "روز الیم"، "تغابن"، "فصل"، "حساب"، "واقعه"، "آزفه"، "آمدن بیان قرآن"، "آمدن تأویل قرآن"، "حشر"، "جاثیه"، "حاقّه"، "میعاد"، "جمع شدن پاکان در حضور طلعت رحمان به میهمانی"، "روز امّت واحد"، "نبأ عظیم یا خبر بزرگ"، "قیام پروردگار"، "قیام روح"، "یوم عظیم"، "یوم عبوس قَمطریر"، "یوم حقّ"، "یوم قرار گرفتن آسمانها در اختیار خـدا"، یا "قرار گرفتن زمین در دست راست خـدا"، "زلزله در زمین"، روزی که "زمین اخبار خود را بیان کند"، و "زمین همه سنگینی هایش را بیرون میریزد"، "یوم فزع اکبر"، روزی که "از هر امّت گواه یا گواهانی گرفته میشود"، "یوم بعث" و "دین"، روزی که "از گناهکاران پرسش نمیشود!"، روز "خیره شدن چشمها"، روزی که "خداوند بر عرش مینشیند."، روزی که "سلطنت از آنِ خـداست!"، و "ستمگران دست خود را به دندان میگزند!" روزی که "بهشت آماده میشود"، "جهنّم شعله میکشد"، "خویشاوندان از یکدگر جدا شده فرار میکنند."، روز "تقسیم مردمان به دو دسته، یمین و شمال" و "تقسیم مردمان به سه گروه" و بسیاری اسامی دیگر.
عزیزان من! بنابر آیات بسیار در قرآن مجید، آخوند هرگز نباید به این "متشابهاتِ کتاب" بپردازد. او کمترین حقّی در "بیانِ قرآن" و تفسیر و "تأویل" این آیات ندارد. "و علینا بیانه" مکرّر در کتاب آمده است. "یومَ یَأتی تأویلُه" وعدهء محبوب ازلی است. همواره بیان معانیِ "آیات خـدا" بر عهدهء پیامبر خـداست. با وجود اینهمه منع و نهی از تأویل و تفسیر آیات؛
آخوند چه کرده است؟ نه تنها به تعبیر و تفسیر پرداخته، بلکه مدّعی دانشِ باطن قرآن هم شده است. او به وهم خویش، حتّا "باطن باطن" را شکافته است. او "قیامتی موهوم" ساخته و پرداخته و در هزاران کتاب، دربارهء جهانهای نادیده، هذیان سروده است. در حالیکه، خداوند خـدا، خود، نخستین پرسش مردمان را در مورد "روح" که از جهان نادیده است، به دلیل "کمی دانش انسانها" در زمان نزول قرآن، پاسخ نداد! عارفان وارسته با تفکّر خردمندانه و با دعا و زاری گهگاه بمعانی حقیقی رسیدند و هدف جور و جفای آخوند شدند. و گهگاه سر خود را به دار سپردند.
براستی باید با سلطان عارفان همسخن شویم که فرمود: ما زقرآن مغز را برداشتیم پوست را بهر خران بگذاشتیم
او میدانست که پیامبر خـدا، خود "قیامت" است. و آگاه بود که مسیح فرمود: "منم قیامت و منم رستاخیز. در من و از من زندگی جاوید بجوئید." و اینست که با شگفتی میگوید مردمان را بنگر که از "قیامت" میپرسند: قیامت کی و کدام است؟
در اینجا برای آماده شدن آن عزیزان برای درک بهتری از آیات قرآن، توجّه شما را به کلمات یزدان از زبان محبوب عالم جلب میکنم. امید است که این بیان مبارک را در این مقطع بگوش هوش بشنویم و خردمندانه درآن بیاندیشیم. میفرمایند:
"و مقصود از موت و حیات (مرگ و زندگی) که در کتب مذکور است، موت و حیات ایمانی است. و از عدم ادراک این معنی است که عامّهء ناس در هر ظهور اعتراض نمودند و به شمس هدایت مهتدی نشدند و جمال ازلی را مقتدی نگشتند. چنانچه وقتیکه سراج محمّدی در مشکاة احمدیه مشتعل شد، (رسول اللّه مبعوث شد،) بر مردم حکم بعث و حشر و حیات و موت فرمود. (برانگیخته شدن، جمع شدن، زندگی و مرگ همه و در همه ادیان، نشانه های "روز قیامت" هستند!) این بود که اَعلام (پرچمهای) مخالفت مرتفع شد. و ابواب استهزاء مفتوح شد."
در شریعت نوین یزدانی به صراحت بیان شد که "قیامتِ" هر دور از ادوار روحانی، ظهور پیامبر موعود آن دور است. بنابرین قیام عیسی’ مسیح "قیامتِ" شریعت موسوی است. رسول اکرم "قیامتِ" شریعت مسیح است. و در "روز واپسین" دو "قیامتِ" پی در پی سرنوشت روحانی جهان انسان را دگرگون میسازد. قیامت صغری’" با قیام سلطان الرّسل، طلعت باب، کَورّ نبوّت یا توحید را ختم میفرماید؛ و "قیامت کبری’" با ظهورِ "نبأِ عظیم، حضرت روح در بهـاءِ یزدانی، با اسم اعظم الهی، بهـاءاللّه کور جدیدی را در "ظهور کمالات یزدانی در نفوس انسانی" بنام "کور تحقّقِ وعده ها" یا "کور وحدت عالم انسانی" و یا "کور روح" در حرکت جهان انسان بسوی کمال جسمانی و روحانی آغاز میکند. از اینست که در این قرن و دور نورانی در هر دهه و یا کمتر، جلوه و جمال و شکل و مثالِ عالم انسان تجدید میشود. در اثر امواج روحانی حاصل از دو ظهور فیض یزدانی و دو بار تابش شمس حقیقت بر آفرینش، هر جنبه از حیات در عالم جمادی، نباتی، حیوانی و انسانی انقلاب در پی انقلاب، در پیدائی است. در جهان اندیشه، در قلمرو دانش، در ایدئولوژی، در صنعت، در تجارت، در قانون گذاری و در همه رشته های قدیم و جدیدِ علوم و هنرها و فنون، انفجار نوآوریها خیره کننده است. کم کم هر سال وجه جهان دگر گون خواهد بود. آنچه شایان توجّه و در خور اندیشه است اینستکه همهء این نوآوریها بیش از 1500 سال پیش در قرآن و بیش از دو هزارسال پیش در انجیل و بیش از چند هزارسال قبل در "ظهور پیامبران یزدانی" یا "ظهور فیض ربّانی" پیش بینی و پیشگوئی شده است. در بخش 1 و 2 این نوشتار، بکوتاهی برخی از نبوّات و بیشتر از توراة و انجیل یاد شد. اکنون با تفصیل بیشتر برخی نشانهای "قیامت" را بکوتاهی در قرآن بررسی میکنیم. این خود نشان میدهد که کلمات یزدانی از جهانی است که در آن، زمان و مکان سدّی و حدّی بحساب نمیاید.
در این معنی محبوب عالم در اشاره به قرآن، میفرمایند: "اگر این عباد خالصاً لِلّه و طلباً لِرِضائه (با پاکی طینت و برای حقّ و خشنودی خـدا) در آیات کتاب ملاحظه نمایند، جمیع آنچه را که میطلبند البتّه ادراک مینمایند. بقسمیکه جمیع امور واقعه در این ظهور را، از کلّی و جزئی، در آیات او ظاهر و مکشوف ادراک مینمایند..." (ایقان)
عزیزان باید بدانند که بیشتر سوره های کوتاه در قرآن کریم در ترسیم زندگی انسانها در "روز واپسین"، "روز قیامت"، "یوم الحساب"، "یوم الدّین"، یوم الحصاد" و بالاخره "قیامت و آخرت" در این جهان مادّی است و همه در اشاره به "ظهور واپسین فیض یزدانی" است. من نخست به آیاتی در مسائل عمومی تر میپردازم و سپس بکوتاهی، برخی از این سوره ها ی حماسی خاصّ را مورد بررسی قرار میدهم. براستی بیان همهء آنها، از این نوشتار، کتابی خواهد ساخت.
عزیزان من! در سرآغاز، به عنوانِ زمینه ای برای درک مفاهیم قرآنی، از آیات یزدانی در "شریعت نوین الهی" که "بیانِ قرآن" است و "تأویلِ ایزدی"است، بشما اهداء میشود. در آن به ژرفی بیاندیشید تا "راه راست" روشن و آشکار شود:
محبوب عالم در "کتاب مستطاب ایقان، صص 88و89"میفرمایند: (گویندهء یکتا) میفرماید"وَ نُفِخَ فِی الصّورِ. ذلِکَ یومُ الوَعید *وَ جاءَت کلُّ نَفسٍ مَعَها سائقٌ و شَهیدٌ*" (سوره ق 20و21) که معنی ظاهر آن اینست: دمیده شد در صور و آن است یوم وعید که بنظرها بسیار بعید بود* و آمد هر نفسی برای حساب و با اوست راننده و گواه* ... ملاحظه فرمائید (ملایان) چقدر بی ادراک و تمیزند نفخهء محمّدیه را که باین صریحی میفرماید ادراک نمیکنند و از افاضهء این نقرهء الهی (ندای یزدانی) خود را محروم مینمایند. و منتظر "صور اسرافیل" که یکی از عباد اوست میشوند! با اینکه تحقّق وجود اسرافیل و امثال او به بیان آنحضرت شده... بلکه مقصود از صور (در آیهء بالا) صور محمّدی است که بر همه ممکنات دمیده شد. و قیامت، قیام آن حضرت بود بر امر الهی. و غافلین که در قبور اجساد مرده بودند، همه را بخلعت جدیدهء ایمانیه مخلّع فرمود و به حیات تازهء بدیعه زنده نمود."
در این مختصر تأمّل فرمائید و سخت بیاندیشید. "ایقان" مبارک برترین کلید درک آیات یزدانی در همه ادوار و اکوار است. دانشمندانِ بزرگ و اندیشمند آنرا بیش از ده ها بار مطالعه مینمایند.
و امّا ای عزیزان! آخوند کتاب های بسیار پُر از اوهام و خرافات در بیان "نفخ صور" و ترسیم صور و شکل و شمایل اسرافیل پرداخته اند که روی داستانسراهای مالیخولیائی را سفید میکند. تو گوئی قرنها با اسرافیل دمخور بوده و صور او را بکار برده است! و امّا عارفان اسلامی درک راستین داشتند و "دم مسیحائی" را به معنی نفخهء مسیحائی در ادبیات پارسی وارد کرده اند.
اکنون بعضی آیات در بیان "روز قیامت"- سورهء "القیامة" به سوگندی آغاز میشود. توانائی و دانش نامحدود خداوند را در همهء آفرینش یاد میکند. سپس در پاسخ پرسش مردمان از "قیامة" علائمی ذکر میکند: "زمانی است که چشمها برق میزند، ماه میگیرد، خورشید و ماه باهم جمع میشوند، مردم در پی پناهگاهی هستند، پناهی جز کردگار توانا نیست، انسان به خود آگاه میشود،...مردم دو دسته میشوند برخی شاد و مسرور با روئی گشاده و ناظر به محبوب یکتا. و برخی در بلا و بدبختی مبتلایند و چهرهء آنان دژم و اندوهناک است و پیوسته در هراسند. راه نجات بازگشت بخـداست." ( گلچینی از 30 آآیه – نکته ای در "باهم آمدن خورشید و ماه" یاد میشود. این اشاره به نام مظهر موعود آخر زمان، طلعت باب است. در این نام خورشید و ماه اسلام یعنی محمّد و علی باهمند! حدیثی نبوی ثبت است که رسول اکرم خطاب به امامِ نخستین فرمود من در "قیامة" یکبار میایم و تو دو بار. یکبار پیش از من و یکبار بعد از حسین. "نعیم اصفهانی" فیلسوف و شاعر بهائی تحقّقِ این حدیث را چنین بیان میکند:
کان ذو الاسمَینِ الاعلَیَین آمد بعد ازو، طلعت حسین آمد
و نشانه ئی دیگراز "قیامة"- آیات بسیار در قرآن این حقیقت را بیان میکند که خداوند در کور نبوّت اختلاف در باورها را مُجاز فرمود. و این از آنستکه در جهان سرزمینها جدا ازهم بود و امکان وحدت انسان وجود نداشت. آن محبوب در کتاب خود حلِّ اختلاف را پیوسته به "روز قیامة" موکول میدارد. (10:19 و 21:92و بسیاری آیات دیگر) محبوب بی همتا وحدت انسان و ایجاد امّت واحد را هم به "قیامة" گذارده است. (در انجیل نیز "روز یک رمه و یک شبان" وعدهء روز واپسین است.) در سورهء "سجده" میفرماید: "چه کسی ستمگر تر از کسی است که از آیات خـدا روی گردان باشد. او گناهکار است و مجازات خواهد شد. ما موسی’ را کتاب دادیم تا مردم به "لقاء او" شک نکنند. او را راه هدایت مردمان قرار دادیم. پیشوایان دین از آنان ساختیم...(چون اختلاف بینشان افتاد) خداوند در "روز قیامة" آنچه را در آن اختلاف دارند حل و فصل خواهد کرد." (آیات 22 تا 25) در مورد مسیح و شهادت آن حضرت اختلاف باور بین یهودیان و مسیحیان از یکسو و قرآن از سوی دیگر بسیار روشن و شدید است و حلِّ آن به "قیامة" موکول است. (سورة النّساء 157و158و159) باز می بینیم که میفرماید: در مورد "روز سبت یا تعطیل شنبه" بین مردمان اختلاف افتاد. پروردگار تو در "روز قیامة" در آنچه اختلاف کرده اند، بین آنان حکم خواهد فرمود." (16:124) و نیز: "شما مردمان در "روز قیامة" در حضور خـدایتان باهم ستیزه جوئی خواهید کرد." (39:31) آیات دیگر نشان میدهد که ظهور هر یک از پیامبران هم در حلِّ برخی اختلافات، "قیامتِ" شریعت پیشین بوده است. "مردم امّت واحد بودند، چون بینشان اختلاف افتاد، پیامبران، منذرین و مبشّرین آمدند تا رفع اختلاف کنند. (2:113) خداوند یکتا در جائی خطاب به رسول اکرم میفرماید: "ما تو را کتاب ندادیم مگر برای آنکه موارد اختلاف را روشن سازی و برای مؤمنان هدایت و رحمت باشی. (16:64)
و امّا "نفخ صور"- یا ندای ظهور- "هنگامیکه در "صور" دمیده شود، نسبت ها بریده میشود و مردم از (حالِ) یکدیگر نمیپرسند." (23:101 ) "در "صور" دمیده شده آنانرا گرد هم میاوریم." (18:99) "در صور دمیده میشود، و آن روزِ "میعاد" است." (50:20) "در صور دمیده میشود و همه از ترس میمیرند. مگر آنانکه خداوند حفظ فرماید. نیکان از ترس آن "روز" در امانند." (27:87 و89) روز "روز "قیامة" است و گناهکاران، از گور برانگیخته میشوند. در آن روز کوهها هموار میشوند. (یعنی پست و بلندیها در بین انسانها هموار میشود. و مردم حقوق برابر خواهند داشت.) و صداها در محضر خـدای رحمان پست و خاضعانه خواهد بود." (20:101تا 108) "اوست که آسمانها و زمین را بیک کلمه میافریند. آن "روز" در "صور" دمیده میشود. او دانای پنهان و پیداست. و حکیم و دانا." (6:73) "در صور دمیده میشود، مردم از گورها (گور نادانی) برخاسته بسوی خداوند میدوند، وعد خـدا و پیامبران تحقّق میابد. هرکس پاداش کارهای خود را میگیرد. اصحاب بهشت و همسرانشان بر کرسیها نشسته بر پشتیها تکیه زده و از هر نعمت که بخواهند بهره میبرند." (36:51تا57- این مطلب را پس از این، جداگانه و بیشتر بررسی میکنیم) "خـدای را، آنچنان که سزاوار است قدر نمیدانند. در"روز قیامة" زمین در قبضهء قدرت اوست (زمین ادراک مردمان) و آسمانها در دست راست او درهم پیچیده. (آسمان ادیان درهم پیچیده میشود.) آن محبوب بی همتا از شرک کافران برتر است. در "صور"دمیده میشود. همه ساکنان زمین و آسمان بیهوش میشوند، مگر آنان که خـدا حفظشان کند. و باز: در "صور" دمیده میشود و مردم "قیامی" را می بینند. و زمین به "نور کردگار" روشن میشود. (در ترجمهء "یوسفعلی" از قرآن: زمین به بهـاءِ خـدا روشن میشود!) کتاب آشکار میگردد و پیامبران و شاهدان حاضر میشوند. آنگاه بحقّ و عدالت بین آنان داوری خواهد شد." (39:67تا 69)
و امّا نشان دیگر: "ساعة"- "ساعة" که زمان ظهور پیامبران "روز واپسین" است، و گاهی به "نفس مظهر ظهور" هم اشاره دارد. از پیش روشن شد که "هیچ کس جز خداوند یکتا از آن خبر ندارد" (مسیح چنین فرمود و در قرآن تأکید شد.) سلطان الرّسل میفرماید قیام هر پیامبر یزدانی همواره در لحظه ای واقع میشود که 19 نفر در جهان، برای درک موجی تازه از فیض یزدانی آماده باشند. و این لحظه در علم الهی و در اختیار اوست.
در قرآن میخوانیم: "از تو دربارهء "ساعة" میپرسند، بگو دانش آن با خـدای من است و شاید نزدیک باشد." این بیان اشاره به کمترین فاصلهء زمانی بین ظهور دینی در "کور نبوّت" با طلوع پیامبر واپسین است. (33:66) "از "ساعة" میپرسند که کی خواهد بود؟ بگو علم آن با خـدای من است. و آنرا آشکار نسازد جز او...و ناگهان در میرسد." (7:187و آیات دیگر) "وعدهء خـدا حقّ است و در "ساعة" تردید نشاید." (45:32) "ساعة در میرسد و ماه مُنشق میشود." (54:1- یعنی ظهور یزدانی همیشه معجزی بزرگ است.) "ای مردم! از خـدا بترسید. زلزلهء "ساعة" بسیار شدید و هراسناک است." این براستی "روز حساب" است.(22:1) "آیا غیر از این انتظار دارند که"ساعة" بغتةً بر آنان بیاید؟" (43:66) "ساعة" موعد آنان است و "ساعة" هراسناک و تلخ است." (54:46- البتّه برای مجرمان و کافران!) "روزی که "ساعة" در رسد، گناهکاران سوگند یاد میکنند که بیش از ساعتی مهلت نداشته اند." (30:55- این بیانِ حال و روزِ دینمداران و "مظاهر شیطان" است. یاد آریم که شیطان مهلت بیشتر میطلبد!) "پرهیزکاران در باغها و چشمه سارها شاد و مسرورند و در جایگاهی آراسته در خدمت سلطان توانا محل دارند." (54:55- عزیزان! تاریخ را بخوانید تا بدانید که مؤمنانِ شریعت نوین یزدانی این حالت را بارها در مازندران، بغداد و ارض اقدس در محضر محبوب عالم جمال ابهی’ تجربه کرده اند.) "کافران پیوسته در تردیدند تا آنکه "ساعة" ناگهان بر آنها خواهد آمد. و عذابی بیمانند آنان را گرفتار میکند. آن "روز" سلطنت ازآنِ خداوند یکتاست. بین آنان و بر آنان حکم خواهد فرمود. و نیکان در باغهای بهشتی آرام دارند." (22:55و 56 - الواح محبوب عالم را در دعوت و توبیخ شاهان و مستکبران بیاد آریم. و نیز به گرفتاریها و بلایای بیحدّی که جهان انسان را در چرخش عذاب میفشارد بیاندیشیم و دستها به دعا برداریم.
نشان دیگر که بار ها و به درازا در قرآن عنوان شده است درد و عذاب کافران، گناهکاران و منکران ظهورِ "مظهرکلّی الهی" از یکسو و شادی و سرور و راحت و آسایش پاکان و مؤمنان و آراستگی جسمی و روحی آنان از سوی دیگر است. و نیز بیان گردهمائی های "اهل خـدا" وزیب و زیور ایشان و نعمتهای بیحدّ و اندازهء محبوب عالمیان برایشان. درک این مطلب ایجاب میکند که از پیش به چند اندرز و پند و دستور از "شریعت نوین یزدانی" اشاره کنیم.
در این شریعت الهی، انسان در رتبهء نخست شاهکار آفرینش است و شرافت او به امانتی است که محبوب بیهمتا باو سپرده است. و آن روح الهی است که از تجلّی رحمانی است. بنابرین بیش از نود و پنج درصد از کلمات پروردگار برای اعتلاء روح اوست و رسیدنش به بالاترین درجهء پاکی و طهارت، تقدّس و تقوی’، امانت و دیانت، عدل و انصاف، نیکوئی و مهربانی، همراهی و همپائی، گفتار نرم و آرامش بخش، دانش و بینش، هنر و صنعت، ایمان و ایقان، محبّت و رحمت، راستی و درستی، وفا و صفا، قناعت و خشنودی (از خود و خلق و خـدا)، رَوح و ریحان، سرور و فرح، نشاط و انبساط، خوشروئی و خوشبوئی، آراستگی و پیراستگی در تن و روح، تواضع و فروتنی و خلق و خوی رحمانی.
نکته ای که باید در اینجا یاد شود اینستکه هر شریعت یزدانی یک مکتب آموزش و پرورش است و برای عموم انسانهاست. هیچکس از مواهب آن محروم نمیماند، مگر آنکه نخواهد و یا بخشی از آن را نپسندد و لازم نشمارد. آموزه های طلعت موسی’ را همه جهانیان، اگر خواستند بکار بستند. آموزه های حضرت مسیح بکار عموم انسانها آمد. و عرفان اسلامی جهانی شد. اندرز ها و سفارشهای محبوب ابهی’ را همهء عالمیان "قبل از شناختن حضرتشان بکار برده و میبرند. البتّه احکام و نعمتهای روحانی با اختیار و قبولِ قلبی بکار میرود. در بخش نعمتهای مادّی و جسمانی، منکران روح و پروردگار سهم بیشتری هم دارند. شیطان مواهب دنیائی را برای منکران زینت میکند تا هرچه بیشتر به بازیهای خود سرگرم بمانند!
گرچه شریعت یزدانی از ابتدائی ترین مرحله، جوهری عرفانی داشته است و هدف آن آزاد ساختن انسان از دام مادر طبیعت و رهائی او از دلبستگی بی اندازه بجهان تن و ماده از یکطرف و آشناکردن آدمی به نهاد روحانیش و شناخت پدر آسمانی بوده است، امّا پیوسته شیطانِ نفس انسانها را اسیر جسم و جسمانیات داشته و بتدریج روح دین از آن دور شده، شریعت یزدانی بصورت تنی مرده سازمان یافته است. و این خود علّت و سبب تجدید دین است و حکمت] حلول بهار روحانی نوین در تربیت انسان را توجیه میکند.
در "کَور نبوّت" کردگار یکتا بصرف لطف و عنایت، آنچه را انسان برای حفظ و نگهداری تن نیاز داشت به او آموخت و از همه بلایا او را حفظ فرمود. اسلام محمّدی این رشته از آموزش و پرورش را بغایت رسانید. و خداوند نمونه ای از اهل بهشت را چه از آراستگی تن و چه از لحاظ گردهمائی و گفتار و رفتار و حتّا زینتهای موی و روی و بدن به پیامبر خود نشان داد و در کتاب خود بیان فرمود. و این همه وصف کوتاهی از انسانهای دور قائم و قیّوم، طلعت باب و حضرت بهـاءاللّه است!
در شریعت نوین، در مورد تن انسان، تنها سوءتفاهمات و موارد اشکال و مبهمات اصلاح میشود. برای آمادگی در این زمینه به این قطعه از"کلمات مکنونه" از گفتار "گویندهء توانا" خطاب به اهل بهشت بالا توجّـه کنیم:
ای اهل فردوس برین
"اهل یقین را اخبار نمائید که در فضای قدس، قرب رضوان، روضهء جدیدی ظاهر گشته و جمیع اهل عالین و هیاکل خلد برین (یعنی همه فرشتگان و مقدّسان) طائف حول آن گشته اند. پس جهدی نمائید تا بآن مقام درائید و حقایق اسرار عشق را از شقایقش جوئید و جمیع حکمتهای بالغهء احدیه را از اثمار باقیه اش بیابید. قَرَّت اَبصارُ الّذینَ هُم دَخَلوا فیهِ آمنین"
عزیزان من! "امروز انسان کسی است که در خدمت عالم انسانی است." و بهائی انسانی است "جامع جمیع کمالات عالم انسانی". پس بهائیان در جهان بسیارند. نه انسان بودن به نام است و نه بهائی بودن به ادّعا!
اگر جهان انسان نیاز مبرم به اصول فردی و اجتماعی، برای آمادگی بجهت ورود به "عصر طلائیِ عشق و عدل و صلح و وحدت " نمیداشت، "شریعت نوین یزدانی" فقط به "تسبیح و تهلیل و تکبیر و تمجید محبوب یکتا" میپرداخت. آنروز خواهد آمد و آن صبح خواهد دمید. حلول آن صبح و آن روز با بلوغ جهان انسان در ظلِّ "شریعت نوین یزدانی" هدف و وعدهء محبوب عالم است.
شریعت نوین یزدانی براستی تماماً عرفان و روحانیت است. اصول و فروع در این ظهور الهی هریک این حقیقت را آشکار میسازد. تمام تأکید در "نظافت ظاهره" از آنست که "تأثیر شدید در روحانیات " دارد. اصل "تحرّی حقیقت"، "تساوی حقوق زنان و مردان"، سازمان و اساس اداری جامعه و سایر احکام همه انگیزهء روحانی دارند. حتّا در استقرار صلح جهانی پایه ها و آمادگیها روحانی است. "حلِّ مسائل و مشکلات اقتصادی"، "عدالت اجتماعی و انصاف در همه امور " همه و همه حقایق روحانی هستند و بر اساسی روحانی بنا میشوند.
اکنون برخی اوامر یزدانی را در "کتاب اقدس" در حیات فرد و جامعه یاد میکنیم و سپس با گذران اهل بهشت آنچنانکه در قرآن آمده است مقایسه مینمائیم. "خُذوا ما یَکونِ اَقرَبُ اِلَی اللّطافةِ انّهُ اَرادَ اَن یَراکُم عَلی آدابِ اهلِ الرّضوان... تَمَسَّکوا بِاللطافة فی کلِّ الاحوال لِئلّا تَقَعَ العیونُ عَلی ما تَکرهُهُ انفسُکُم و اهلُ الفردوس...تَمَسّکوا بِحَبلِ اللطافة...هذا ماحَکَمَ بهِ مَن کانَ اَلطف مِن کلِّ لطیفٍ...کونوا عُنصُر اللطافة بینَ البریّة...طَهّروا کلَّ مَکروهٍ بِالماءِ الّذی لَم یَتَغیّر بِالثّلاث... اِستعملوا ماءَالوَرد ثمَّ العطرَ الخالص... اُدخلوا ماءَ البِکر...... اِنّا اَرَدنا اَن نَراکُم مظاهرَ الفردوس فی الارض... وَالّذی یَصَبُّ علیهِ الماء و یَغسُلُ بِه بَدَنَهُ خیرٌ لَهُ و یَکفیهِ عَنِ الدّخول " "اُحِلَّ لکم لَبسُ الحریر. قَد رَفَعَ اللّهُ عَنکُم حُکمَ الحدِّ فِی اللّباس واللِّحی’...اِعمَلوا ما لا تُنکِرُهَ العقولُ المستقیمة و لا تَجعَلوا انفسَکُم مَلعَبَ الجاهلین." (بند 47 تا159)
در این آیات بندگان طلعت رحمان به لطافت و نظافت و آراستگی سفارش میشوند. امر میفرمایند در هر امر نهایت لطافت رعایت کنید تا آداب اهل بهشت از شما ظاهر باشد. دیدگان پیوسته باید بر آنچه پاک و زیباست بیفتد. محبوبی که از هر لطیفی لطیف تر است، چنین امر فرموده است. همواره آب پاک و دست نخورده مصرف کنید. همیشه خود را به گلاب و عطر خالص خوشبو نمائید. برای استحمام در آب بکر داخل شوید. ما شما را مظاهر فردوس میخواهیم. و اگر آب از بالا بر شما بریزد نیز کافی است. لباس ابریشمین بپوشید. حکم و حدّ را در مورد لباس و مو و ریش و سبیل از کتاب برداشتیم. بکوشید که همواره میانه رو باشید و خود را بازیچه و مسخرهء نادانان نکنید!.
و نیر میفرمایند: در هر حال به نام خداوند رحمان در غایت فرح و سرور باشید. مُهر از "رحیق مختوم" برداشتیم. (معانی کلمات یزدانی را آشکار نمودیم. بعبارت دیگر متشابهات کتب ربّانی بیان شد. ) پیوسته از شراب عشق الهی و درک حقایق معنوی سرمست باشید. اوامر یزدانی را بروح و ریحان بجای آرید. آیات ربّانی را به بهترین الحان و در کمال وجد و سرور تلاوت کنید. ولی آن اندازه که سبب ملال و خستگی نشود! با همه اهل ادیان به شادی و خوشروئی معاشرت نمائید. داشتن ظروف و اسباب خانه از طلا و نقره نیز مجاز است. آواز خوش و موسیقی را برای شادی و اهتزاز روح بخدمت بگیرید. در هنگام بیماری به طبیب حاذق متوسّل شوید و با دعا شفا بجوئید. اسباب خانه را در صورت امکان هر نوزده سال یکبار نو سازید. گدائی و گداپروری ممنوع است. باید جامعه و سازمانهای مناسب رفع نیاز نیازمندان نماید. دعا خواندن و حتّا لب جنباندن بدعا، در کوی و برزن نهی است. پیکر انسانی را در جعبه ای از بلور، سنگ یا چوب سختِ شایسته و در غایت روح و ریحان بخاک بسپارید.
و امّا در بارهء محفل، مجلس و گردهمائیها: بالا رفتن به منبر نهی است. همگان باید بر صندلی، مبل و تخت بنشینند و به پشتیها تکیه زنند. در جلسات دعا، مشورت و میهمانی، بهتر آنکه روبری یکدیگر بنشینند و همگان آزادانه در گفتگو شرکت کنند. در هر کوی و برزن افراد انسانی نوزده روز یکبار ضیافتی برپا نموده به دعا، تلاوت آیات، شور و مشورت در امور محلّی و معاشرت و مرافقت در غایتِ ادب و وقار، رشته های محبّت و وداد را هر دم محکمتر نمایند. هیچکس را حقِّ افتخار بر دیگری نیست. "کلٌّ ارقّاءٌ لَه...لَیسَ لِاحَدٍ اَن یَفتَخِرَ عَلی’ اَحَدٍ"- همه بندگان محبوب ازلی هستند و برابر و آزاد. تربیت کودکان از آموزشِ دانش، هنر، صنایع و فضائل روحانی از اهمِّ امور است. نصرت امر یزدانی تنها به اعمال نیکو، اخلاق پاکیزه و محبّت صرفه و نیز به گفتار نرمِ چون شیر، وظیفهء هر فرد است. ولکن اگر نفسی مایل به شنیدن نبود، اصرار نشود.
در مورد آراستن خویش به زینت و زیور، محبوب عالم در لوحی میفرمایند: "اِنَّ الّذی لَن یَمنَعَهُ شَیئٌ عَنِ اللّه، لابأسَ علیهِ لَو یُزَیّنُ نَفسَهُ بِحُلَلِ الارضِ و زینتِها و ما خُلِقَ فیها..."کسیکه هرگز چیزی در جهان او را ازخـدا باز ندارد، میتواند خود را به زر و زیور عالم بیاراید...
و باز در "کتاب اقدس" نازل: اهل جهان بایستی در هر بلد و در حدِّ امکان، بهترین، زیباترین و کاملترین بنا را برای ذکر محبوب ازلی بسازند و به رَوح و ریحان و بهترین آواز و آهنگ به تسبیح و تهلیلِ محبوب بی همتا بپردازند. (کتاب اقدس بند 31)
همگان باید در بنای عالم و پاکیزگی آن بغایت بکوشند تا در هر مرز و بوم، به آهنگ خوش محبوب یکتا را ستایش کنند. (کتاب اقدس بند 160) آفرینش عرش محبوب است،باید شایستهء برای استواءِ طلعت پاک او باشد. (کلمات مکنونه)
عزیزان میتوانند در فضای مجازی "باغهای ایرانی" را در "کرمل" و "عکّا" ببینند. و نیز معبدهای بهائی یا "مشرقُ الاَذکارها" را مشاهده کنند. باغهای بهائی و این بناها فقط با کمکهای مالی مؤمنان خدوم و متمسّک بنا میشود. کمک مالی از غیر مؤمن پذیرفته نمیشود. اگر گهگاه هدیه ای پیشنهاد شود، محترمانه رد میشود. در عین حال، عزیزان توجّه دارند که جامعهء جهانی بهائی بسیار کوچک و امکاناتش بسیار محدود است. امّا عناصر اصلی در آفرینشِ اینهمه زیبائی ایمان، هنر، مهارت، اخلاص، نور، آب و بهترینهای قلمرو جمادی و نباتی است و باور بر این است که هرچیز در جهان باید به بهشت کمال خود برسد. و این میل و ارادهء سلطان الرّسل طلعت اعلی’ و "مَن یُظهِرُهُ اللّه" جمال ابهی’ است.
بیاد آریم که محبوب بی همتا میفرماید: "قل روحُ الاَعمال هُوَ رضائی و عُلّقَ کلُّ شیئٍ بقبولی" (بند 36) روح عمل، خشنودی خداست. و همه چیز به قبول او موکول است.
جمال ابهی’ میفرمایند: "ما در جهان هستی، جز ظهور خـدا و سیطره و سلطان او نخواهیم. ما در ملکوت، جز علوّ امر خـدا و ستایش او را نجوئیم. ما در جبروت، جز یاد خـدا و آیات او نطلبیم. و یار و یاوری جز خداوند خـدا نخواهیم." (این بیانِ کوتاه مضمونی از بند 172 كتاب اقىس است.)
اکنون به قرآن مجید بر میگردیم. در این کتاب مقدّس، خداوند در موارد بسیار، از جدائی کامل بین "منکرانِ ظهور فیض یزدانی" و "مؤمنان به حقایق روحانی"، از یکدیگر و تقسیم آدمیان به دو دسته و گاهی به سه دسته اشاره میشود و حال و روز منکران و کافران از یکطرف و گذران پاکان و نیکان از طرف دیگر به درازا بیان میشود. در این نوشتار تنها به ذکر برخی آیات بسنده میکنیم.
"آنان که ایمان آوردند و کارهای نیکو کردند، اجرشان تباه نمیشود. آنان در باغهای جاودانی که نهرهای آب دران روان است ساکنند. زیب و زیور طلا دارند. لباسهای فاخر و سندُس و استبرق در بر میکنند، بر تختها نشسته بر پشتیها تکیه میزنند. این پاداش کردار نیکوی آنان است." (18:30 و 31)
"اهل بهشت کامرانند. آنان با همسرانشان در سایه ها تکیه بر پشتیها دارند. هر نوع میوه بخواهند در خدمتشان است. ربِّ رحیم آنان را در سلامت و امنیت دارد." (سورهء 36 آیات 55 تا 58)
در سورهء 76 میخوانیم: "نیکان از جامی که آمیزش از کافور دارد، مینوشند. چشمه هائی برایشان بیرون میجهد. از بلای روز در امانند. پیوسته شاد و مسرورند. حریر میپوشند و در بهشت ساکنند. تکیه بر بالینها دارند و از گرما و سرما در امانند. (آیا اشاره به تجهیزات مرکزی کنترل هواست؟) در جامهائی از نقره و بلور پذیرائی میشوند. و در آبگینه هائی با زینت ملیله های نقره، شربتی که آمیزش زنجبیل دارد مینوشند. از چشمه ای بنام سلسبیل بهره مندند. جوانانی دائمی به خدمتشان مشغولند. جامه هایشان از استبرق است و زینت دستها از نقره و شرابی پاک مینوشند."
سورهء 83 بیان میکند: "نیکان در بهشت برین هستند. این بهشت کتابی نوشته است! که آنان که به خـدا نزدیکند بآن گواهند! خوبان در نعمتها غرقند. بر تختها تکیه دارند. در چهر آنان سرور و خرمیِ بهشت و نعمتهایش پیداست. و از "رحیق مختوم " مینوشند. این چشمه ایست که مقرّبان ازان بهره مندند." (براستی این آیات گذران مؤمنان شریعت نوین را بیان میکند! مؤمنانی که از آیات خـدا، از کلام محبوب و از محبّت و عشق یزدانِ پاک سرمستند.)
"مَثَلِ بهشتی که به مقرّبان وعده شده: نهرهای آب پاک، نهرها از شیر تازهء صافی، نهرها از شراب و نهرها از عسل مصفّا . همه نوع میوه و آمرزش کردگاری." (47:15)
"پرهیزکاران عاقبت خوبی دارند. در بهشت ها با درهای گشوده ساکنند. (باغهای مقام اعلی’) تکیه بر پشتیها دارند. زنانی کوتاه مژه و همسال با آنانند. (سورهء 38، آیات 49 تا 52)
سورة الرّحمن براستی اندیشه برانگیز است. برخی آیات آن را به کوتاهی در اینجا زیارت میکنیم : "خداوند رحمان قرآن را آموزش داد. انسان آفرید. بیان را تعلیم فرمود. آفتاب و ماه در حسابند و ستاره و درخت در سجده اند. (آیا پرورش سَرور و برترین انسان راستین یا مظهر ظهور یزدانی و برانگیختن او بر شریعت نوین و فرود آوردن "بیان" منظور است؟) آسمان مرتفع میشود. (آیا سخن از آسمان دین جدید است؟) میزان در کار است. (آیا نظر به پاسخ انسانها به دعوت تازه است؟) زمین برای جهانیان آماده شد. (آیا زمین ادراک یا دلهای آدمیان منظور است؟) ... طلعت رحمان جنّ را از آمیخته ای از آتش ساخت. (آیا اشاره به رهبران دینی فاسد و الوده است؟ شیطان نیز از آتش بود!) او کردگار دو مشرق و دو مغرب است. (آیا دو ظهور پی در پی و دو مطلع و دو نهانگاه آنان بیان شده است؟) دو دریا بهم آمیخته و درهم میشوند. (آیا نظر به بحر اعلی’ و بحر ابهی’ است؟ این هردو شارع و مؤسّس یک شریعت ربّانی هستند.)...همه کس و همه چیز فانی است و چهر مبارک خـدا باقی...جنّ و انس را امکان نفوذ در آفرینش نیست...(تمامی سورة الرّحمن خطاب به دو منکر است. و وعدهء ریختن شرارهء آتش بر آنان. آیهء 35 - در ضمن بیش از 30 بار میفرماید: کدام نعمت خداوند را هردوی شما انکار میکنید؟ آیا اشاره به دو منکر بزرگ ظهور باب است؟ یا دو دشمن بزرگ ظهور کلّی الهی ؟) آنروز نه اِنس و نه جنّ از گناهانش پرسش نمیشود... آنان به سیمای خود و پیشانی و قدمهایشان شناخته میشوند! جهنّم برای بدان است و دو بهشت (دو سری کتاب نازل از فیض یزدانی) برای نیکان... با دو چشمه آب روان (دو نهر کلمات الهی نازل بر دو مظهر ربّانی) اهل بهشت بر پشتیها تکیه دارند، در جامه هائی با آسترِ استبرق، میوه ها از دو فردوس و از هر نعمت دو نوع... زنان زیبا مانند یاقوت و مرجان در خدمت آنان هستند. دو چشمهء جهنده برای ایشان آفریده شده و سپید پوستانی در سراپرده ها در پذیرائی آنانند...." روشن است که این عبارات همه در بیان رویدادهائی در جهان انسان و در ظهور پیامبران یزدانی است. ظاهر عبارات برای عموم مردمان است. البتّه معانی روحانی و باطنی آن را بایستی در آیات یزدانی در شریعت نوین الهی بیابیم. و این معانی برای انسانهای مؤمن و بالغ است.
سورء صافّات نکاتی را از زندگی و مرگ ایمانی و برانگیختن مُردگان در "روز دین" و "یوم الفصل" یا "روز جدائی بین مؤمنان و منکران" روشن میسازد، عذاب مجرمان و مستکبران ذکر میشود. و پاکان را در باغهای جاودان و در نعمت فراوان میابیم که بر مبلها تکیه دارند و زیبایان درشت چشم با جامهای شربت گوارا در پذیرائی آنانند. طلعت رحمان میفرماید: "همانا همواره پیروزی از آنِ سپاهیان من است."
سورهء بعد (ص) داستانها از حیات پیامبران پیشین برای عبرت نقل میشود و به ذکر نعمتهای خاصِّ پرهیزکاران پایان میابد.
سورهء قمر از نزدیکی "ساعة " یعنی ظهور موعودِ "روز واپسین" گفتگو میکند و از این حقیقت که پیامبر یا صاحب ندا "بچیزی ناخوش آیند دعوت میکند" و"ساعة " بسیار هراسناک و تلخ است. و (البتّه چنین است، امّا تنها برای آنان که دین پیشین را ابدی میخواهند!) سپس بیان میشود که "مجرمان گمراهند و در آتش". (آتش خشم و حسرت) سوره به عزّت مؤمنان در "محضر ملیک مقتدر" منتهی میشود.
سورهء جاثیة خردمندان را به نشانه های یزدانی در همه عناصر خلقت آگاه میسازد و سرانجام مؤمنان را اندرز میدهد که به آنان که "ایّام خـدا" را آرزو ندارند، بمهربانی رفتار کنند. چه که آن ایّام زمان پاداش است. (داستان "باغبانهای ظالم" را در انجیل بیاد آریم.) سپس میفرماید که در "روز قیامة" موارد اختلاف روشن خواهد شد. و هر امّت بزانو در میاید و به کتاب خود دعوت میشود. آنگاه خداوند از "ساعة" و قیام قطعی "او" یاد نموده منکرانرا بسبب فراموشکاری و تمسخرِ کلام حقّ توبیخ و سرزنش میفرماید.
سورة الواقعة "واقعه" را تأکید میکند و میگوید که به سبب آن مردمانِ تهیدست با ایمان به "شریعت نوین"، به بلندی میرسند و بالا نشینان پست میگردند. مردم سه دسته میشوند: "اصحاب مَیمَنه"، "اصحاب مَشئَمه" و بندگان مقرّب خـدا. اینان بیشتر از ادیان قدیمیتر هستند. اینانند که بر کرسیها تکیه زده اند، روبروی هم مینشینند، جوانانی جاودانی (مردان ریش تراشیده) با جامها نوشیدنی و خوراکهای لذیذ به پذیرائی آنان مشغولند. و زنان سپید پوست زیبا در کنارشان هستند. در جمع آنان کلام لغو و بیهوده نیست و گناه وجود ندارد. سخنشان از آشتی و سلام است. "اصحاب یمین یا میمنه" هم در نعمت تمام هستند و همسرانی همسال، پاک و شوهر دوست دارند. "اصحاب مشئمه" در ذلّت محض هستند...امّا مقرّبان در رَوح و ریحانند و در بهشت جاودان ساکنند واصحاب یمین هم در نعمت فراوان.
سورهء عَبَسَ و تَوَلّی’ بسیار گویاست. از یاد آوریها سخن میرود که در کتب پاک و مقدّس و گرامی به دستهای پیام آورانی نیکو و محترم انجام میشود. و سپس از نعمتهای ایزدی و به "خروشی کر کننده" میرسد. "ندائی" که سبب میگردد "انسان از برادرش ببُرَد. از مادر و پدرش جدا شود و با همسر و فرزندان قطع رابطه نماید." در آن روز مردم دو دسته اند: "برخی با روی گشاده، خرّم و خندان. و گروهی با چهره هائی گرد گرفته، دستخوش پریشانی . اینان کافران و پرده درانند!" (همهء این اتّفاقات را ما و شما، بویژه در کشور مقدّس ایران بارها دیده ایم و در سایر مرز و بومها هم گاه دیده شده و میشود.)
سوره های بسیار دیگر مثل "سورة الاعلی’، والفجر، والتّین و بسیاری دیگر" اخبار "قیامة " را بیان میکنند.
سورة البیّنة بیان میدارد که "کافران آرام نمیشوند تا بیِّنه ای بر آنان بیاید. بیّنه پیامبری است که الواح مقدسه از آیات الهی بر انسانها خواهد خواند و با کتب بسیار از گفتار محکم ربّانی خواهد آمد. دینی استوار تشریع خواهد فرمود. اهل کتاب و مشرکین (با ردّ آن کتب و دین جدید) به جهنّم خواهند رفت."
سورة الزّلزلة از لرزش زمین میگوید. "زمین سنگینی های خود را بیرون میریزد. داستانهای خود را بیان میکند..." (در قلمرو جسمانی و ظاهری، در سال نخست از ظهور "شریعت نوین یزدانی" بیش از طول تاریخ زندگی بشر، موادّ گوناگون از زمین استخراج شد. و از همان زمان دانش زمین شناسی و دیرین شناسی هر روز بیش از پیش، داستان پیدایش و گسترش زمین را آشکار میسازد. و در عالم روح و معنی، این نبوّت معانی بسیار و نامحدود دارد.)
و امّا "خبر بزرگ" در قرآن مجید، رجعت و قیام حضرت روح یا ظهور "روح اعظم الهی" برای احیاء جهان انسانی و آفرینشِ "عالمی نو و انسانی نو" است. در حدیثی نبوی آمده است که در "قیامة" حضرت مسیح، روح اللّه نازل میشود و پشت سر طلعت مهدی نماز میگذارد. داستانِ تحقّق این نبوّت چنین است: پس از ظهور سلطان الرّسل، مهدی موعود، قائم آل محمّد، سیّد باب و تکمیل 18 نفر حواریونِ نخستین او یعنی "حروف حَیّ"، آن حضرت اوّلینِ آنان را از "شیراز" بسوی شمال مأمور فرمودند. ملّا حسین سرانجام به "طهران" وارد شد و لوحی حاملِ آیات نازل از قلم سیّد باب را به شریفترین جوان آزاده از تبار شاهان پیشین ايران بنام "میرزا حسینعلی نوری" رسانید. ایشان با زيارت لوح، منشأ یزدانیِ کلمات را یقین فرموده به سیّد باب مؤمن شدند و تا 19 سال شجاع ترین و جانباز ترین حامی طلعت باب بودند. پس از تبعید از ایران، آن وجود مبارک که در آن زمان "جناب بهـاء" نام داشتند، در "بغداد" از سوی محبوب ازلی، کردگار یکتا بنام "مَن یُظهرُهُ اللّه"، ظهور کلیِ الهی، بهـاءاللّه در باغ رضوان به مأموریتِ جهانی برانگیخته شدند.
برای بررسی خبر بزرگِ قرآن، "قیام بهـاءاللّه" سوره ای را که به همین نام "سورة النّبأ" در قرآن آمده، زیارت میکنیم:
"از چه چیز میپرسند. از خبر بزرگ. در آن اختلاف است. نه چنین است، به زودی خواهند دانست! بلی؛ نه چنین است، به زودی خواهند دانست!" در این سورهء مبارک پس از بیان برخی نشانها و آیات الهی که تأیید خبر است، میفرماید "در آن روز در صور دمیده میشود و مردم فوج فوج میشوند." سپس از منکران و عاقبت آنان سخن میرود" "کسانی که از "حساب" گریزانند. آنان خیر نخواهند دید و دائم در عذاب میمانند." و "امّا پرهیزکاران در باغها و تاکستانها آرام و راحت دارند. زنانی بسیار خوش اندام در کنارشان هستند. از جامی سرشار مینوشند. در بین آنان سخن بیهوده و دروغ نیست. اینها پاداش این پاکان از جانب پروردگار رحمان است. آن روز حضرت روح قیام فرموده و صف در صف ملائک در خدمتِ آن طلعت مبارک خواهند بود. اینان نفوسی هستند که فقط با رخصت طلعت رحمان سخن میگویند. آن روز حقّ است و راستین است و هر کس خواست به سوی خداوند خود باز میگردد." جالب اینکه سوره به این خطاب پایان میابد: "ما شما را به عذابِ نزدیک انذار میکنیم. روزی که هرکس تنها به آنچه کرده است مینگرد و کافر آرزوی برگشت به خاک مینماید!"
عزیزان، برادران، خواهران و فرزندان مسلمان! این نوشتار را به بخشی از لوحی از قلم اعلی’، جمال ابهی’ ختم میکنم و در نوشتار هفتم مژده ای بغایت شگفت از "قرآن مجید" را که فصل الخطاب "برهان قاطع" است، تقدیم شما عزیزان میکنم. حجّتی از کتاب خـدا که بروشنی تاریخ ظهور سلطان الرّسل طلعت باب را با گواهی همهء اهل کتاب، بیان میدارد. این وعدهء من است. و اینست آیاتی از "شریعت نوین یزدانی"
بنام آنکه بیم از اوست و امید از او
"نخستین گفتار کردگار اینست: با سینهء پاک از خواهش و آلایش، و دل پاکیزه از رنگهای آفرینش، پیش دانا و بینا و توانا بیائید. و آنچه سزاوار روز اوست بیارید. امروز روز دیدار است چه که یزدان بی پرده پدیدار و آشکار. بجانِ پاک بشتابید شاید برسید و بآنچه سزاوار است پی برید. از آبِ پرهیزکاری خود را از آز و کردارهای ناشایسته پاک نمائید تا راز روز بی نیاز را بیابید. روشنی نخستین در روز پسین پدیدار. به سه چیز دیدار دست دهد و رستگاری پدیدار شود: پاکی دل و دیده، و پاکی گوش از آنچه شنیده. بگو ای دوستان! راهنما آمد. گفتارش از گفتارها پدیدار و راهش میان راهها نمودار. راه راهِ اوست بیابید. و گفتار گفتار اوست بشنوید. امروز ابر بخشش یزدان میبارد و خورشید دانائی روشنی میبخشد و بخود راه مینماید. جوانمرد آنکه راههای گمان را گذاشت و راه خـدا گرفت. ای دوستان! دست توانای یزدان پرده های گمان را درید تا چشم ببیند و گوش از شنیدن باز نماند. امروز روز شنیدن است، بشنوید گفتار دوست یکتا را و بآنچه سزاوار است رفتار نمائید.
از گفتار پارسی بگفتار تازی آغاز نمودیم. یا اَیُّهَا المُقبِل! اِسمَعِ النّداء انّهُ ارتَفَعَ فی سِجنِ عکّا و یَدعُ العِباد اِلَی اللّهِ مالکِ الایجاد تَفَکّر فیما ظَهَرَ لِتَری’ ما لا رَأَت عَینُ الابداع انَّ ربّکَ هُوَ العزیزُ الفضّال. ایّاکَ اَن یَمنَعَکَ ما فِی العالم عَن مالکِ القِدَم. دَعِ الظّنونَ و مظاهرَها وَالاوهام و مَشارقَها مُقبلاً اِلَی اللّهِ مالکِ المبدأ وَ المَآب. هذا یَومُ البَصَرِ لاَنَّ المَنظَرَ الاکبر تَشَرَّفَ بانوارِ ظهورِ مالکِ القَدَرِ الّذی اَتی’ مِن سَماءِ البَیان بِالحجّةِ وَ البُرهان و هذا یومُ السّمع قَدِ ارتَفَعَ فیهِ صریرُ القَلَمِ الاَعلی’ بَینَ الارضِ وَ السّماء. اِسمَع وَ قُل لَکَ الحَمدُ یا مَقصودَ العالم و لکَ الثّناء یا مالِکَ الرِّقاب.
یا ایّها السّائل امروز نور ناطق و نار متکلّم و خورشید حقیقی مُشرق. جهد نما شاید فائز شوی بآنچه سزاوار یوم اللّه است. اگر در آنچه ظاهر شده تفکّر نمائی، خود را غنی و مستغنی از سؤال مشاهده کنی. حقّ مقدّس است از ظنون و اوهام و مشیّت و ارادهء انام. با عَلَمِ "یَفعَلُ ما یَشاءُ" و رایتِ "یَحکُمُ ما یُرید" آمده. حجّت و برهان فوق مقامات اهل امکان ظاهر فرموده. آیاتش در کتب و زبر و الواح موجود و مشهود. و بیّناتش در سُوَرِ ملوک و رئیس ظاهر و هویدا. لَیسَ لاحَدٍ اَن یُجَرّبَ الرّبَّ ! انّهُ یَمتَحِنُ العِبادَ کَیفَ یَشاءُ..."
آری؛ عزیزان! کسی را نشاید خـدای را آزمایش کند. اوست که بندگان را هرنوع که خواهد، امتحان مینماید.