لسان عظمت خطاب به هیکل خویش، مظهر کلّیِ یزدانی میفرماید: "هر فضل (Grace) در عالم وجود، از تو منشأ گرفته و به تو راجع میشود. این حقیقتی است که ما آنرا در لوح محفوظ در خلف حجاب جلال مقدّر فرمودیم و ار دیدگان فانی نهان داشتیم. خوشا بحال نفوسی که خود را از این فضل آشکار و باقی محروم ندارند!
درآغاز این نوشتار، این پیش گفتارِ کوتاه ضروری است: در این نوشته من هرچه آورده ام از قرآن و آیات نازله در "شریعت نوین یزدانی" است. کمتر از خود گفته ام و یا از کتابی دیگر الهام گرفته ام. پس به یقین بدانید که همه دستور خـدا و سخن پاک یزدان است. با ارادت بخوانید و براستی باور کنید که بدرستی شما را به راه راست هدایت خواهد نمود.!
هفتمین نوشتار را با حالت زاری و دعا بدرگاه طلعت رحمان آغاز میکنم. باشد که عنایت فرماید و دستخوش احساس نشوم و ناامیدی در نوشتار اثر نگذارد.
انشاءاللّه ما همه و در رتبهء نخست من، از راه حقّ منحرف نشویم، بخردانه بیاندیشیم (قرآن 23:80و نیز آیاتی درهمه کتب یزدانی) در هر آن متذکّر باشیم (قرآن 23:85ونیزدیگر کتب یزدانی) و با بینائی همه چیز را بنگریم. (قرآن 23:27ونیز دیگر کتب یزدانی) مبادا از قلمِ کردگاری در ردیف کران و گنگان و کوران و مردگان درائیم. (قرآن 2:18- 2:171- 6:39-6:122 زیرا زندگی راستین زندگی ایمانی است.) از خـدای یکتا، محبوب بی همتا یاری میجوئیم تا ما را در راه راست همراه و یار و یاور باشد. و در آغاز آنچه را با فهم نورس و زبان نارسای خود از بند 46، 47و 48 از "سورةُ الهیکل" نازل ازقلم محبوب عالم دریافته ام، با شما در میان میگذارم. ( سورة الهیکل بزبان عربی دارجه و در فصاحت و بلاغت بیمانند است.)
"بگو: در این روز نسیم بارور کنندهء فضل ربّانی بر سرتاسرِ آفرینش وزیده و هر آفریده ای به اندازهء آمادگی خود قابلیتها یافته است. عجب آنکه مردمان از این فضل نامتناهی بیخبر مانده، آنرا انکار میکنند! هر شجر به شایسته ترین میوه ها بارور است. هر بحر به تابنده ترین لؤلؤها آکنده است. بشر به هدایای بیحدّی از ادراک و دانش مفتخر است. اینچنین جهان هستی برای پذیرائی ظهور فیض خداوند رحمان آماده است و زمین خزائنی از گهر در دل دارد که بر هرکس، جز حقّ توانا و دانای آگاه بر دیده و نادیده، پوشیده است. زود است که هر آفریده ای حمل خویش را به شهود آرد. (نبوّات پیشین را دربارهء "روز قیامت" بیاد آریم، میفرماید: "لرزش "ساعة" یا "قیامة" شدید است... هر بارداری بار خود را بر زمین میگذارد- دانشِ هر بار و زمانِ وضعِ آن با خـداست و نیز علم"ساعة"با اوست.- زمین هر باری دارد بیرون میریزد."– قرآن سوره های 35و22و 41و 83و 99)
"عزیز و مُبُهّاست خداوندی که این فضل را ارزانی داشت، فضلی که همه آفرینش را از پیدا و نهان در بر گرفت. اینچنین، در این "روز" سراسر زمین را از نو خلق فرمودیم، اگرچه مردمان بیشترشان نمیدانند! بگو: فضل الهی هرگز بتمامی ادراک نمیشود. و چه مقدار بیشتر ذات غیب منیع آن حیِّ قیّوم فوق ادراک هر مُدرکی است.
"ای هیکل امر یزدانی! اگر کسی را آماده برای درک و قبول هدیه های خویش نیابی، محزون مباش. تو از برای ما خلق شدی؛ خود را در میان بندگان بحمد و سپاس ما مشغول دار. اینست آنچه در لوح محفوظ برای تو رقم رفته است. از آنجا که در جهان خاک دستهای آلوده بسیار یافتیم؛ دامان قمیص تو را مقدّس داشته، از دسترس ناپاکان دور داشتیم. در امر کردگار خود، شکیبا باش. عنقریب! حضرتش نفوسی را دارای دلهای پاک و دیدگان روشن بر میانگیزد تا از هر مرز و بوم به جستجوی فضل و عنایت تو بشتابند ."
عزیزان من! همیشه اهل کتاب مثل "فقهاءِ آخر زمان" نبوده اند. اینان براستی از اولاد بنی امیّه اند. و همان کردند که آنان کردند. بیاد آریم نبوّت یوحنّا را در "مکاشفه" (آخرین کتاب از "عهد جدید") میفرماید: "ناگهان اژدهای سرخی ظاهر شد که هفت سر، هفت تاج و ده شاخ داشت. او با دمش یک سوّم از ستارگان را بدنبال خود کشید و بر زمین ریخت. اژدها در مقابل زن که در حال زائیدن بود، ایستاد تا نوزاد او را ببلعد." بلی خلفاء اموی در عصر نخست از دور اسلام بر هفت کشور حکومت داشتند. تعدادشان (بدون تکرارِ نام) ده بود و یک سوّم اولاد نبی و ولی را کشتند. و همواره در کمین بودند که قائم یا مهدی را بیابند و به قتل رسانند. و اکنون این فقهاء، هزار سال بعد در 170 سالِ اخیر، بدتر از آنان کردند! "سیّد باب" را شهید کردند و هزاران پاکان را قتل عام نمودند. و در چهل سال اخیر بیش از یک ملیون ایرانی را به دژخیم مرگ سپردند و هنوز همهء ایرانیان را در چنگال ظلم و بیداد دارند.
امّا اهل کتاب در بهار ظهور محمّدی مؤمن بودند. پاک و پرهیزکار بودند و براستی کتاب خـدا را زیارت میکردند و سعی داشتند تا حدِّ امکان حقیقت را بیان نمایند. آنان بخوبی میدانستند که هرچیز در جهان ناسوت عمری معیّن و مقدّر دارد. زادن، رشد، بلوغ و کمال و سرانجام دگرکون شدن، ناموس آفریدگان است. همه اجرام آسمانی را برآمدن، به اوج گردش خود رسیدن، راه افول پیمودن، غروب کردن و نهان شدن در سرشت است و این خود طلوعی دیگر را مژده میدهد. هر بهار را تابستانی، پائیزی، و آخرِ کار زمستانی در پی است و بشارتی به بهاری دیگر. ظهور هر دورِ دینی با بهاری از گل و لالهء عشق آغاز میشود، تابستان پر بر و بار در میرسد، پائیز افسردگی و رخوت همراه با اوهام و خرافاتِ زادهء غرور و استکبار از پی میاید و بالاخره زمستانِ مرگ نوید بهاری تازه میدهد. هر آفریده ای را عمری معیّن و اجلی مقدّر است. امّتها و ملّتها، قدرتها و شوکتها، طرحها و تمدّنها را هم سرنوشت این است. زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را، رسم و رهِ دیرین است
محبوب ازلی در قرآن نیز مانند همه کتب دیگر یزدانی، این حقایق را ذکرفرموده، برای اهل گوش و هوش به روشن ترین عبارات تکرار مینماید. هر انسان را اجلی است و دانشش با خـداست. (6:2) و خداوند اجل نفسی را به بعد نمی اندازد. (63:11) آسمان و زمین را هم اجلی مقدّر است. (17:99) ماه و مهر اجلی معیّن دارند. (35:13و13:2و31:29) و هر امّت را اجلی است که چون سر رسید، ساعتی پس و پیش نمیشود. (40:49) هیچ امّتی اجلش پس یا پیش نمیشود. (23:43و15:5) حتّا عذاب هم سرآمدی دارد و زمانی معیّن و مقدّر. (16:61)
این حقیقت و یا کیفیت را به زبان کمال، در آیات یزدانی در "شریعت نوین" چنین میابیم:
"خداوند خـدا اگر اراده فرماید که به آنی همه انوار عنایت خود را در آئینه ای بتابد. و در آنی دیگر او را از تابشِ عنایتِ خویش محروم نماید، کسی را حقِّ چون و چرا نیست!... ای ساکنان زمین! آیا گمان دارید که اگر ما روح پاکی را به مقام مظهریت تامّهء خود برافرازیم (او را رسالت تمام عنایت کنیم)، او از حیطهء قدرت و سلطنت ما خارج است؟ نه سوگند بنفس مقدّسمان! اگر بخواهیم در یک چشم بر هم زدن او را به خاک باز میگردانیم. نظر به درختی نمائید که به دست قدرت، در باغی میکاریم. آنرا به آبِ لطف و جوهر رحمت میپروریم. برشد میرسد و به برگ و بار آذین میشود. سایهء لطیف میآرد و میوهء شیرین. و ناگاه باد اجل میوزد و آنرا بخاک میاندازد. این سنّت و روش ما بوده و میباشد...کسی جز ما از حکمت آن آگاه نیست. آنچه از تبدیل و تغییر و از دگرگونی برکنار است، نفس طلعت رحمان است و بس." (مفهوم بندهای 69 و 70 از سورة الهیکل) به این حقیقت یا کیفیت بعدها باز میگردیم.
در زمان رسول اللّه، بارها از شخص او در بارهء دور اسلام و عمر شریعت محمّدی و اجل امّت او پرسیدند. گرچه بهار شریعت بود و چنین پرسشی بیجا و بی محلّ مینمود. ولکن آن حضرت با کمال صبر و شکیب جواب عنایت میفرمودند. من یکی از این موارد را یاد میکنم. ایشان گفتند: "اگر امّت من نیکوکار باشد، یک روز عمر اوست. و اگر بد کردار شد، نیم روز." و پاسخ را به آیهء قرآن ختم فرمودند: "وَالیوم عندَ ربّکَ کَاَلفِ سنةٍ مِمّا تَعُدّونَ" و روز در نزد خـدای تو هزار سال قمری است.
در این مطلب احادیث فراوان است. ولی من بنابر وعده، اینک "فصل الخطاب" یا برهان قاطع را از قرآن هدیه میکنم. امید است که همانسان که مرا به شگفتی و در عین حال به یقین رهنمون است، شما راهم در راهِ هدایت بسنده باشد.
"فصل الخطاب"- عزیزان میدانند که از قدیم نوعی فهرستِ مطالب برای کتابهای دینی و علمی تهیه میشد. برای قرآن هم برخی دانشوران و جستجوگران تلاش و همّت شایسته بکار بسته، دو نوع فهرست آفریدند. یک نوع آن را کشفُ المَطالب نام نهادند. در آن بسته به احاطه و هدف دانشور و بمیزان مهارت و ذوق او، موضوعات انتخاب میشد و اغلب بر حَسَب سلیقه و در ردیف خاص دسته بندی میگردید. نوع دیگر برای یافتن آیات کتاب با تکیه بر کلمات ویژه و بر حَسَبِ الفباء تنظیم میشد و آنرا کشفُ الآیات نام نهادند. این همان است که امروزINDEX مینامیم. دینمداران در آن عهد، هنوز به شدّت الوده نبودند تا کتاب خـدا را بتمامه با امیال خود وفق دهند. و حتّا از کتابها احادثی را بهوای نفس حذف کنند! و چنین است که بر قرآنِ "چاپ چاپخانهء حیدری که به تقاضای سیّد محمود کتابچی، مدیر کتابفروشی علمیه اسلامیه، بتاریخ 3/12/37 و ثبت شده بشماره 45، در جمادی الاخری 1377 هجری در 374 صفحه منتشر شده است" درپایانِ کتاب پس از "دعای ختم قرآن" و "فهرست سُوَرِ قرآن شریف" کشف المطالب و کشف الآیات" بخط طاهر خوش نویس آمده است. در صفحهء (1) "فهرستِ ابواب، فصول و صفحات کشف المطالب" درج است. کشف المطالب 18باب دارد که هریک دارای تعدادی فصول میباشد. باب دهم "در اعتقاد" است و 16 فصل دارد. در صفحهء 16 میخوانیم " فصل شانزدهم در اعتقاد به روز هزار ساله و قیام دولتِ حقّه 3 آیه": انبیاء آیات 105 و 106 و سجده آیهء 4یا 5 (با محاسبهء حروف مقطّعه "الم" آیهء 5 و بدونِ آن، آیهء 4 خواهد بود.)
"اعتقاد به روز هزارساله و قیام دولتِ حقّه" از باورهای تمام مسلمانان، از هر مذهب و ملّت بوده و هست. این باور در ردیف "اعتقاد به قیامة و حشر و نشر"، "اعتقاد به معاد، پاداش اخروی و بهشت و جهنّم" و سایر باورهای عامّه و خاصّه قرار میگیرد.
اکنون این 3 آیه را به دقّت بررسی کنیم. در سورهء انبیاء میفرماید: "همانا در زبور(کتاب داود نبی) نوشتیم که پس از "ذکر" بندگان شایستهء من زمین را به ارث میبرند." (105) و "در این نبوّت پیامی برای بندگان عابد است!" (106)
"ذکر" نام عمومی رسولان یزدانی است. به ویژه این نام مکرّر در قرآن به مهدی آخر زمان اشاره میکند. جالب اینکه در حاشیهء همین صفحه از قرآن (ص 200) در توضیح "یَرِثُها عِبادیَ الصّالحون- یعنی بندگان شایستهء من آن را به ارث میبرند"، میخوانیم:
"از امام ابیجعفر باقر علیه السّلام است که مقصود از این بندگان یاران مهدی موعود است، عَجّلَ اللّهُ تَعالی فَرَجَه در آخر زمان. و دلیل صحّت این خبر روایتی است که عامّه و خاصّه بر نقل آن اتّفاق کردند که پیغمبر (ص) گفت اگر نمانَد از دنیا مگر یک روز، همانا خـدای چندان درازش گرداند و بکَشَد تا برانگیزاند مرد صالحی از اهل بیتم که زمین را از داد بیاکَنَد از پسِ آنکه آکَنده باشد از جور و ستم. و در بعض این اخبار است علاوه یُواطِئُ اسمُه اسمی یعنی نام آن مرد با نام من همعنان و یکسان باشد. و در بعض دیگر آنکه آنمرد از اولاد فاطمه علیهِ السّلام میباشد. و طبرسی اکثر این اخبار را از امام ابی بکر احمد بن حسین بیهقی در کتاب البعث والنّشور فرا گرفته است و گفته است که محدّثِ او بجمیع این اخبار حفید بیهقی ابوالحسن عبیداللّه بن محمّدبن احمد بوده است در سنهء پانصد و بیست و هشت"
عزیزان توجّه دارند که آخر زمان آخرِ دنیا نیست. روز قیام حضرت مهدی یا قائم آل محمّد است. و قیام او قطعی و مأموریت او بسیار مهمّ و طولانی است. آخوند براستی ستم کرده و در بیابانِ فساد سخت تاخته است. مهدی موعود کور نبوّت را پایان میبخشد و کور عظیم و طولانیِ تحقّق و استقرار ملکوت یزدانی در روی زمین را افتتاح میفرماید. استقرار ملکوت یزدانی را مسیح دعا کرد. و قرآن نوید داد. این ملکوت حکومتِ عدل، عشق، برابری، آزادی و وحدت نوع انسان است.
و امّا کی و چه زمان؟
پیش از پاسخ در آیات101تا104 همین سورهء انبیاء بیاندیشیم. این آیات از بندگان نیک و روز موعود میگوید و از اینکه "فزع اکبر" آنان را محزون نخواهد کرد و بلکه فرشتگان از آنان استقبال خواهند نمود. آن روزِ موعود، آسمانِ (ادیان) درهم پیچیده میشود و آفرینشی جدید آغاز میگردد. وعدهء محبوب عالم را بیاد آریم. فرمودند: "سَوفَ نَطوی بِساطَ الدّنیا و نَبسُطُ بِساطاً آخر" سرانجام بساط دنیا را در هم میپیچیم و بساطی دیگر میگسترانیم. بلی! "عالمی از نو بباید ساخت، وز نو آدمی"
و امّا کی و چه زمان؟
آیهء دیگر در سورهء سجده آیهء 4 یا 5 است. بهتر است این هر دو را در نظر آریم. میفرماید: "خـداست که آسمانها و زمین و آنچه را بین آندو میباشد در شش روز آفرید و بر عرش مستوی شد. جز او دوست و شفاعتگری برای شما نیست. آیا متذکّر نمیشوید؟ * امر را از آسمان به زمین میاورد و سپس به آن باز میگردد در طیِّ یک روز که مقدار آن هزار سال بنابر گاه شمار شماست. (4 و5 یا 3 و 4) آیا روشن تر از این میشود عمر دورِ اسلام محمّدی را بیان داشت؟ لاواللّه! خداوند خود، پس از این دو آیه، بدون فاصله میفرماید که "او دانای نهانهاست و عزیز و مهربان"
بزبان خود و با توجّه به دو آیهء سورهء انبیاء و با تفکّر و الهام از آیات دیگر الهی بویژه در "شریعت نوین یزدانی" یعنی "بیان قرآن و سایر کتب مقدّسه"، چند سطر بالا را بازگو کنیم. تردید نیست که آفرینش جهان در آنی انجام یافت. و چنین خلقتی در هر آن در گوشه ای از فضای نامتناهی در جریان است. پس این دو آیه در اشاره به جهان آدمیان و رشد و بلوغ این شاهکار یزدان است و بیان دیگر دارد. و حقیقت و اشاره ای دیگر
" خداوند خـدا آسمان ادیان و زمین ادراک انسان را در شش روز یا دور آفرید و بر عرش محمّدی قرار یافت. بجز این عرش برای انسانها دوست و شفیعی نیست. (شفیع باذن خـدا نزد او از کسی شفاعت میکند. سورهء هود آیهء 3) و اوست (آن عرش) که به فرمان کردگار، در جهان انسانی فیضِ امرِ یزدانی را از آسمان رفعت رحمانی به زمینِ جان و دلِ بندگان فرود میاورد. و این امر پس از هزار سال قمری (بنابر گاه شمارِ عرب) به منشأ خود باز میگردد. (در آفرینش هر چیز به مبدآ برمیگردد. بیان مسیح را بیاد آریم که آنچه از روح است بآن باز میگردد و آنچه از تن است به تن.) دور تدبیر امر اسلام تا 260هجری یعنی رحلت امام حسن عسکری بوده است. و چنین است که احادیث بسیار، از پیامبر و ائمّه، در آن 260 سال مانده و به عبارات گوناگون، سال طلوع شمس حقیقت را در "سلطان الرّسل" بیان کرده اند. از علی امام اوّل است "در سال غرس شجرهء امر یزدانی در جهان غرس خواهد شد." (غرس 1260 است.) بسیاری عرفاء، شعراء و تاریخ نگاران اسلامی نوشته اند که قائم آل محمّد یا مهدی موعود در سال 1260 هجری قمری ظهور خواهد فرمود. "وَ فی سَنَةِ السِّتُین یَظهَرُ اَمرُه وَ یَعلو ذِکرُه" از حضرت صادق مشهور است.
عزیزان! نه تنها شیخ عربی نوشت: "سال ظهور آنحضرت نصف کوچکترین عددی است که به اعداد آحاد بخش پذیر است. (آن عدد 2520 و نصف آن 1260 است!) من چند سال پیش "رستم نامه" را خواندم. و با شگفتی دیدم در آن سیاحت نامهء دوران قاجار هم سالها پیش از ظهور طلعت باب، سال ظهور قائم را 1260 یاد کرده است.
در توراة و انجیل و سایر کتب یزدانی ده ها بار این تاریخ به دقّت یاد شده است. در این دو کتاب بیش از 1850 نبوّت به ظهور دو مظهر یزدانی در "ایّام الله" ثبت است. یکی از نویسندگان این نبوّات را در 5 جلد و 2500 صفحه گرد آورده است.
یاران زرتشتی در "دینکرت" افزون بر پیشگوئیهای دیگر، این خبر را میخوانند: "چون هزار و دویست و اند سال تازی آئین را گذرد، هوشیدر (باب اللّه) به پیامبری برانگیخته خواهد شد."
عزیزان! از آنجا که قرآن آخرین کتاب خـدا در کور نبوّت است و از آنجا که این کتاب تنها مجموعه ایست که منحصراً کلمات یزدانی است، در آن به هیچ وجه در "انذار و تبشیر" یعنی "بیدار کردن یا برحَذَر داشتن و مژده دادن" به انسان ها کوتاهی نشده است. اگر آیات مربوط به "قیامة"، "یوم"، "ساعة"، "آخرت"، "میعاد"، "نبأِ عظیم"، "وعده"، "لقاء اللّه" و "عذاب" را با همه داستانهای ظهور پیامبران پیشین و رفتار مردم در هر ظهور را، که فقط برای درس و عبرت، مکرّر در قرآن آمده است (11:119) روی هم گذاریم، بیش از دو سوّم قرآن دربارهء دو بار ظهور شمس حقیقت در "ایّام اللّه"، "روز خـدا"، در دو مظهر یزدانی، پی در پی و در مورد نزدیک بودن آن دو ظهور به یکدیگر، نازل شده است. و از اینست که در پیِ 2 آیهء سورهء انبیاء، (105 و 106) خداوند خطاب به رسول اکرم میفرماید: "وَ ما اَرسَلناکَ اِلّا رَحمةً لِلعالمین." (انبیاء 107) بروشنی بیان میفرمایند که رسول اکرم را برای حساب و مجازات و مکافات نفرستادند. او پیک رحمت برای همهء بندگان است و مأموریت او بیدار کردن انسانها و اِخبار به آینده است. و بیش از 150 بار در قرآن تأکید شده است که رسول اکرم برای بشارت به "ایّام اللّه" و انذار مردمان آمده است!
در این نوشتار، من از داستانها میگذرم و از همه آیات مربوط به مطالب و نامهای ذکر شده در بالا، تنها دو بحث کوتاه را بررسی خواهم کرد: 1- "عذاب" و میعاد آن 2-"لقاءاللّه" و بیان آن.
و امّا اینک حس میکنم که پاسخ به دو سئوال که ممکن است برای عزیزان پیش آمده باشد، ضرورت فوری دارد. اوّل آنکه "سلطنت قائم یا مهدی" چگونه و کدام است و دوم آنکه جهان کجا و کی از عدل و داد پر شده یا میشود؟
در بیان "سلطنت آنحضرت" محبوب عالم به نفوذ کلمه و قدرت تبدیل و تغییر ماهیت و سرشت مؤمنان به طلعت باب اشاره میکنند و میفرمایند: "انصاف دهید که این سلطنت که بیک حرف و بیان این همه تصرّف و غلبه و هیمنه داشته باشد اکبر و اعظم است یا سلطنت این سلاطین که بعد از اعانت رعایا و فقرا، ایشان را چند صباحی مردم بحَسَب ظاهر تمکین مینمایند، ولیکن بقلب همه معرض و مُدبرند. و این سلطنت بحرفی عالم را مسخّر نموده و حیات بخشیده و وجود افاضه فرموده "وما للتّراب و ربّ الارباب" (خاک کجا و خـدا کجا؟) چه میتوان ذکر نسبت نمود؟ که همه نسبتها منقطع است از ساحت قدس سلطنت او. و اگر خوب ملاحظه شود، خدّامِ درگهِ او سلطنت مینمایند بر همه مخلوقات و موجودات. چنانچه ظاهر شده و میشود!" (ایقان مبارک)
و امّا در پاسخ به پرسش دوم باید به چند نکته توجّه کنیم. نخست اینکه عدل و داد بتدریج به میزان آموزش انسانها و بنابر شایستگی آنان و با گسترش "شریعت نوین یزدانی" در جهان مستقر شده حکومت را به کف میگیرد. دوم آنکه بیشتر مردمان و امّتها تا این زمان گوش کر به ندای خداوند در دو مظهر فیض ربّانی داده اند. و یزدان مهربان برآن نیست که آزادی انتخاب را که از میان همه آفریدگان، تنها به انسان عنایت فرموده، از او باز گیرد. و چنین است که آنان به خواست خود راه نزدیک و آسان را نپذیرفتند. رهبران بشر در هر رشته خود را صاحب نظر میدانند و دریاق اعظم را رد میکنند. راه دور و سخت، با رنج و بلا همراه است. انسانیّت باید در آتشی خانمانسوز تطهیر شود تا بیدار گردد. و در غایت فروتنی نقشهء اعظم یزدان مهربان را بتمامه قبول کرده در راه انجامش با جامعهء جهانی بهائی همداستان شود. خداوند خدا صبر بسیار دارد! بندگان پاک او هم صبورند!
حال بیائید باهم سورهء انبیاء را به کوتاهی بررسی کنیم. میفرماید: "روز حساب نزدیک است و مردمان از آن روگردانند!. هرگز خبری نوین از کردگارشان نرسید مگر آنکه آنرا شنیده ببازی گرفتند (یا از آن روی گرداندند 26:5) ...آیات یزدان را خوابهای پریشان نامیده، رسول و پیام آور او را شاعر گفتند..." سورهء مبارک از رفتار مردمان با پیامبران گفتگو میکند. از پاداش و مجازات منکران میگوید. و روشن میسازد که پیوسته حق برباطل غالب خواهد شد. راههای زشت مردمان بازگو میشود و اعلام میگردد که "خداوند میکند آنچه میخواهد و کسی را حقِّ پرسش از او نیست. بلکه مردمان مسئول رفتار و گفتار خویشند." سپس بیان میشود که هر چیز از آب زنده است. مجازات کفر و انکار حق بیان میشود و از آفرینش زمین و آسمان سخن میرود. و اعلام میشود که "ماه و خورشید هریک در فلکی شناورند." مرگ هر نفسی تأکید و بازگشت او به خـدا یاد اوری میشود. به انسانها که به شتاب از میعاد میپرسند، میفرماید که هر زمان آید بنظر آنان ناگهان خواهد بود. باید گوش هوش داشت و دانست که حساب به "قیامة" موکول است. و بکسی ستم نخواهد شد. آنگاه ذکر "ساعة" میشود. و سپس به ذکر داستان گروهی پیامبران مانند ابراهیم، لوط، نوح، داود، سلیمان...ایّوب، اسمعیل، ادریس پرداخته، سرانجام از زکریا و مریم سخن میرود. "از امّت واحده" که هدف خـداست یاد میشود و از اینکه همواره مردمان شریعت خداوندی را به احزاب و مذهب ها تقسیم میکنند گفتگو میشود. (91و92) نزدیک بودن میعاد بیان میشود و با ذکر رفتار بندگان به آیات 104و 105و 106منتهی میشود.
عذاب و میعاد آن- در قرآن کریم عذاب، حکمت آن، علّت آن و زمان آن در آیات بیشمار و به عبارات گوناگون بیان شده است. و هرکس در هر سطح دانش به اندازهء لازم این چهار را درک میکند. در جائی میفرماید: "اگر خداوند بخواهد مردم را به سبب ستمگریشان بگیرد، (یا ازمیان بردارد) جنبنده ای بر زمین نمیماند. لکن خـدای آین را به میعادی معیّن عقب انداخته است. چون وعده سر رسد ساعتی پس و پیش نخواهد شد!" (16:61) آیا این از آن جهت است که در زمان نزول قرآن مردمان کودک بودند و بر آنان حرجی نبود؟ در سورهء سباء خطاب به رسول اکرم میفرماید: "ما تو را برای انذار و تبشیر همه مردمان فرستادیم، ولکن مردم بیشترشان نمیدانند. و میپرسند میعاد کی سر خواهد رسید؟ بگو این وعدی یک روزه است و پس و پیش نخواهد شد.(28،29و30) و چون منکران و کافران با انذارات رسول، با تحقیر برخورد مینمودند، مکرّر بیان میشود که: "گناه کسی را دیگری مسئول نیست و ما هرگز عذاب نمیکنیم مگر نخست رسولی بفرستیم." (17:15) و باز "برخی نعمت خداوندی را میشناسند و انکار نموده، ناسپاسی میکنند. آن روز میرسد که از هر امّت گواهی بگیریم، آنگاه عذاب سرمیرسد. کافران را مهلت نمیدهیم و عذاب ستمگران کاسته نخواهد شد." (16:83تا 85) در چند آیهء بعد میخوانیم: "آنان که کافر شده و راه هدایت را بر مردم میبندند، عذاب فوق عذاب خواهند داشت زیرا که مُفسدند! (اینان دینمداران هستند.) ما در آن روز از هر امّت گواهی میگیریم..." روشن است که خداوند با عدالت تمام با طبقات مردم رفتار میکند. هر امّت در "روز آخر" راهی به "شریعت نوین یزدانی" خواهد داشت و برای هیچکس بهانه ای باقی نخواهد ماند.
در جای دیگر میخوانیم که قومی میگویند: "ما عذابی نمی بینیم! و چون (رسول ما را) تکذیب کردند، آنان را نابود نمودیم. و آنان را درس عبرتی برای دیگران کردیم..." (26:138و 139) و قوم انذار رسول اکرم را به بازی میگرفتند و میگفتند پس عذابی که از آن میگوئی، چه شد؟ (چنانچه امروز مسلمانان به مؤمنان "شریعت نوین میگویند!) ربّ العزّه میفرماید: "به شتاب از تو عذاب را میطلبند، اگر سرامدی معیّن نمیداشت همانا بر آنان فرود میامد. ولکن آن سرامد ناگهانی است. از عذاب میپرسند و حال آنکه در دوزخ فرو رفته اند. و آن "روز" عذاب، آنان را از بالای سر و زیر پایشان در بر خواهد گرفت." (29:53 تا 55) عذاب راستین در نفس عمل است. کفر و دوری از خـدا و فرو رفتن در امیال تن و فراموش کردن روح، خود عذاب حقیقی است!
و اکنون فصل الخطاب را در این مورد زیارت کنیم: "ما تو را برای انذار و تبشیر، بر همه مردمان فرستادیم. ولکن بیشتر مردمان نمیدانند. میگویند وعده ای را که ازان میگوئی چه وقت در میرسد، اگر راست میگوئی؟ بگو: شما را میعادی "یکروزه" است و چون سرآید ساعتی پس و پیش نخواهد شد." (34:28 تا 30) و بالاخره: " از تو بشتاب عذاب را میپرسند، بگو خداوند خلاف وعد نمیفرماید. و "روز" در نزد خداوند تو هزار سال است بنابر گاه شمارِ شما، یعنی هزار سال قمری است." (22:47)
آری، عزیزان من! با محبوب ازلی شوخی نکنیم. در رأس هزار سال قمری موعود محبوب قیام فرمود، انسانها را همه، و در مقام نخست شیعیان و مسلمانان را دعوت فرمود. بیشترینشان او را انکار کردند و تکذیب نمودند و در دریای عذاب فرو رفتند! تا کی و تا کجا؟ خود دانند و خـدا داند.
و امّا، لقاء اللّه و بیان آن– بزرگترین بشارت قرآن به انسانهای پاک و پرهیزکار دیدار یزدان است. و این دیدار برترین نعمت و بالاترین عزّت و موهبت در روز "قیامة" است. در همه کتب یزدانی به دیدار خداوند اشاراتی رفته است. در توراة خداوند پوشیده در ابر و گاهی نهان در شعله های آتش ظاهر میشود. در "شریعت نوین یزدانی" بیان آیات نازله در همهء کتب مقدّسهء پیشین آمد. و برای انسان امروز معنی ابر و اتش روشن شد. طلعت موسی’ ندای خـدا را از بوتهء شعله ور شنید. این بوتهء شعله ور، شجر ظهور عشق خداوندی در قلب پاک و مصفّای موسی’ بود. آدمیان در آن زمان خـدای را پوشیده در ابر میدیدند. هرگز امکان نظر به بهـاء و جلال یزدان پاک برای انسان خاک نبوده و نیست. ما محبوب ازلی را فقط در پس عرش انسانی میتوانیم زیارت کرد. از اینست که مسیح وعده کرد که در "آخرزمان" سوار بر ابر یا پوشیده در ابر بجهان انسان باز خواهد گشت. و چنین است که در قرآن میخوانیم "هَل یَنظُرونَ اِلّا اَن یَأتیَهُمُ اللّهُ فی ظُلَلٍ مِنَ الغَمام..." (2:210 آیا انتظار دارند که خـدای جز در سایهء ابرها بر آنان بیاید...؟)
حال در قرآن کریم، بشاراتی را به دیدار خـداوند محبوب جستجو کنیم. میفرماید: "ما موسی’ را کتاب دادیم تا در دیدار با خـدا شک نکنید. و هم او را راهنمای بنی اسرائیل ساختیم."(32:23 روشن است که دیدار خـدا در مظهر انسانی اوست!) و "خداوند آسمانها را بدون ستون افراخت و بر عرش مستوی شد...امر را تدبیر میکند و آیات را توضیح میفرماید تا شما به دیدار کردگار خویش یقین حاصل کنید." (13:2 باید جمال و کمال خـدا را در عرش انسانی او یقین داشت.) و آیاتی دیگر:
"چه زیانکارند آنان که لقاء خـدای را تکذیب کنند. ساعة ناگهان بر آنها خواهد آمد." (6:31و 10:45) "فروتنان آنانند که به لقاءِ خـدا امیدوارند و میدانند که به او برمیگردند." (2:45و 46) و "بدانید که خـدای را زیارت خواهید کرد و این مژده را به مؤمنان بدهید. (2:223) و نیز "آنان که ایمان آورند، خـدای خود را خواهند دید." (11:29) و "هرانکس که دیدار خـدا را آرزو کند، بداند وعد خـدا سر میرسد. او شنوا و بیناست." (29:5 آرزو شنیده و دیده میشود.) و "آنانکه آیات یزدانی و دیدار او را دروغ شمارند، اعمالشان تباه میشود." (7:147) و "خداوند بلند پایگاه صاحب عرش است. روح امر را بر هرکدام از بندگانش که بخواهد القاء میفرماید تا روز دیدار را انذار کند." (40:15 بدیهی است که انذار یکی از وظائف پیامبران است.)
و اکنون در این آیات بیاندیشیم: "آنان که به آیات خـدا و دیدار او کافر شوند، اعمالشان تباه میشود و روز قیامة وزنی ندارند." (18:105) و "آنان که دیدار ما را آرزو نمیکنند، میگویند چرا فرشتگان بر ما فرود نمیایند؟" (25:21 چقدر مایهء تأسّف است که دیدار بندگان را به لقاء پروردگار بر گزینیم!)
و امّا "آیا در نفس خود و در آفرینش آسمان و زمین و آنچه بین آندوست نمی اندیشید؟ براستی بیشتر مردمان به دیدار خـدا کافرند!" (30:8) و اینک سرزنش و توبیخ: "آنانکه به آیات خداوند و دیدار او کافرند، از رحمت من نومیدند و در عذابی دردناک هستند." (9:23و 30:16) "آنان که دیدار ما را آرزو ندارند و به دنیا دل بسته از آیات ما غافلند، جایشان در آتش است." (10:7 و 10:8) و سرانجام "هر کس دیدار خـدا خواهد، کار نیک کند و خـدایرا به یکتائی بشناسد." (18:110)
و اکنون "لقاءاللّه" را در آیات "شریعت نوین یزدانی" بررسی کنیم:
جمال ابهی’ بهـاءاللّه میفرمایند: "جمیع این آیات مدلّه بر لقاء را که حکمی محکمتر از آن در کتب سماوی ملحوظ نگشته، (دیده نمیشود) انکار نموده اند. و از این رتبهء بلند اعلی’ و مرتبهء ارجمند ابهی’ خود را محروم ساخته اند. و بعضی ذکر نموده اند که مقصود از لقاء، تجلّی اللّه است در "قیامة". و حال آنکه اگر گویند تجلّی عام مقصود است، این در همه اشیاء موجود است چنانچه از قبل ثابت شد که همه اشیاء محلّ و مظهر تجلّیِ ان سلطان حقیقی هستند...هیچ شیئ بی ظهور تجلّیِ پادشاه حقیقی موجود نه. چنانچه همه ممکنات و مخلوقات را ملاحظه مینمائید که حاکیند از ظهور و بروز آن نور معنوی. و ابواب رضوان الهی را مشاهده میفرمائید که در همه اشیاء مفتوح گشته برای ورود طالبین در مدائن معرفت و حکمت و دخول واصلین در حدائق (باغهای) علم و قدرت. و در هر حدیقه عروس معانی ملاحظه آید که در غرفه های کلمات در نهایت تزیین و تلطیف جالسند و اکثر آیات فرقانی بر این مطلب روحانی مُدلّ و مُشعر است. "اِن مِن شیئٍ الّا یُسَبِّحُ بِحَمدِه" (17:44چیزی نیست که به سپاس او گویا نیست.) شاهدی است ناطق. و "کلَّ شیئٍ اَحصَیناهُ کتاباً" (78:29 هر جیز را بحساب داریم.) گواهی است صادق.
"حال اگر مقصود از لقاءاللّه، لقاأِ این تجلّیات باشد، پس جمیع ناس به لقاءِ طلعت لایزالِ آن سلطان بیمثال مشرّفند. دیگر تخصیص به قیامت چرا؟ و اگر گویند مقصود تجلّیِ خاصّ است، آن هم اگر در عین ذات است در حضرت علم ازلاً، (فیض اقدس)...صدق لقاء برای نفسی در این مقام صادق نیاید، لِاَجل آنکه (برای آنکه) این رتبه در غیب ذات محقّق است و احدی به آن فائز نشود. "السّبیلُ مسدود وَالطّلبُ مردود." افئدهء مقرَّبین به این مقام طیران ننماید تا چه رسد به عقول محدودین و محتجبین!
"و اگر گویند تجلّیِ ثانی است که معبَّر به فیض مقدّس شده، این مسلّماً در عالم خلق است یعنی در عالمِ ظهور اوّلیه و بروز بِدعیه. و این مختصِّ به انبیاء و اولیاءِ اوست. چه که اعظم و اکبر از ایشان در عوالم وجود موجود نگشته... معرفت مبدأ و وصولِ به او (محبوب ازلی) حاصل نمیشود مگر به معرفت و وصولِ این کینونات مُشرقه از شمس حقیقت.
"پس از لقاءِ این انوار مقدّسه، لقاء اللّه حاصل میشود. و از علمشان، علم اللّه. و از وجهشان، وجه اللّه. و از اوّلیّت و آخِریّت و ظاهریّت و باطنیّت این جواهر مجرَّده، ثابت میشود از برای آن شمس حقیقت بِانَّهُ "هوَ الاوّلُ والآخِرُ و الظّاهرُ و الباطنُ" (قرآن57:3)
و امّا، براستی برهان قاطع و "فصل الخِطاب" را در آیات مقدّسه در "شریعت نوین یزدانی" مطالعه کنیم و در آن به دقّت بیاندیشیم. در بندهای 80و81و82 سورة الهیکل، از بیان مقصود عالمیان میخوانیم:
"بگو ای اهل عالم! در این ظهور اعظم، آنچه را از پیش داشته اید فراموش کنید. و به آنچه خداوند امر میفرماید عمل نمائید. اینست امر یزدانی. و اوست تواناترین حکمفرما. سوگند بجمالم! مقصد من از اظهار این کلمات آنستکه شما را به کردگار عزیز ابهی’ نزدیک نمایم. مبادا با من آن کنید که با مبشّرِ من کردید! چون آیات رحمانی از ساحت عنایتِ یزدانی نازل میشود، انکار مکنید. و مگوئید که: ‘این کلمات از فطرت ربّانی و دانش ذاتی نیست.’ آن فطرة خود از یک کلمه از زبان من آفریده شد و طائف حول من است، اگر شما به درک حقیقت توانائید. از این آیاتِ پروردگارِ رحمان عطر قمیص معانی استشمام کنید. عطری که در فضای آفرینش منتشر است و همه آفرید گان را معطّر میدارد. طوبی’ آنانکه آنرا بیابند و با دلهائی شاد و مستبشر بسوی محبوب ازلی بشتابند!
"ای هیکل جاودانی! ما براستی تو را آئینهء همه نامهای نیکوی خود قرار فرمودیم تا در میان افراد انسانی آیت سلطنت ما باشی، حضور ما را به همه بشارت دهی، کل را به جمال ما بخوانی، و به راه راست و روشن ما راه نمائی. ما نام تو را بین بندگان خود به نشان مرحمت و عنایت خویش، برافراختیم. همانا ما فیّاض و قدیم الایّام هستیم. افزون بر این، ما تو را به زینت نفس مقدّس خویش آراستیم و کلمهء خود را به تو آموختیم تا در جهان ناسوت هرچه را شایسته بینی مقدّر فرمائی و هرچه را مصلحت دانی به انجام رسانی. ما همهء آنچه در زمین و آسمان خوب و زیباست برای تو مقرّر داشتیم و امر فرمودیم که هیچکس بهره ای از آن نخواهد داشت، مگر آنکه در ظلِّ عنایت تو دراید. اینست امر محکم خداوند توانا و آگاه تو. ما عصای حکومت و طغرای قضاوت را به تو مرحمت داشتیم تا بآنچه خواهی حکم فرمائی. و ما دریاها از معانی و بیان از اسرار نهانی از دل تو جاری ساختیم تا به ذکر خداوند رحمان پردازی و پیوسته به حمد و سپاس او کوشی. ما تو را از میان همه آفریدگان خویش برگزیدیم تا نماد نفس ما در آسمانها و زمین باشی.
"پس به اذن من، بهر شمار که میخواهی آئینه های تابان (مرآت ها) و حروف فرهیخته خلق کن تا به سلطنت و حکومت تو شهادت داده، به قدرت و جلال تو گواهی دهند و مظاهر نامهای تو در میان بندگان باشند. ما بار دیگر تو را منشأ و مبدأ و خالق همه مرایا ساختیم، بهمان سان که از پیش آنان را آفریدی. و البتّه سرانجام تو را به خود راجع میکنیم، همانطور که در آغاز پیدایش با ما بودی! همانا خداوند تو مختار، قدیر و تواناست. پس از آفرینشِ این مرایا، آنان را انذار کن که مبادا هنگام ظهورِ سازنده و خالقشان، به غرور آیند و به خود بنازند. و یا زینت و وسوسهء پیشوائی آنانرا از تسلیم و سجود در محضر کردگار توانا و زیبا باز دارد!"
و اکنون بند های 90و92و93و95و98و99و100و101را از سورة الهیکل زیارت کنیم:
"این براستی در توان ما هست که مشتی خاک را بر گزیده، به خلعت اسماء خود بیارائیم. و این از عنایت ما به اوست نه بخاطر شایستگی ذاتی آن مشت خاک! و این است حقیقتی که از جانب سلطان دانا و توانای ظهور، آشکار شد. نظر به حَجَرُ الاسود نمائید که چگونه خداوند آنرا قبلهء جهانیان قرار فرمود. آیا این موهبت برای آنست که آن سنگ سیاه دارای لیاقت ذاتی است؟ نه، سوگند به نفس مقدّسم! و آیا این مقام بخاطر ارزش درونی آن است؟ نه، قسم به هستی من! آنچنان هستی که داناترین حکماء از عرفانِ جوهرِ آن ناتوانند...
"بگو: ای مردمان! ما در الواح خویش شما را امر فرمودیم که در ظهور مظهر موعود، ارواح خود را از همه اسماء پاک نمائید. و از آنچه در آسمان و زمین آفریده شده، مقدّس دارید تا بهـاء و ضیاءِ شمس حقیقت که از افق مشیّت خداوند اکبر و توانا مُشرق است، در آئینهء ارواحتان تجلّی کند. باز هم امر فرمودیم که دلهایتان را از هر شائبهءِ حبّ و بغضِ اهلِ خاک پاک دارید، مبادا آن شائبه شما را از راه منحرف کند یا بسوئی بکشاند! این است براستی محکمترین اندرز ما به شما، در کتاب مبین. زیرا هرکس به یکی از ایندو متشبّث باشد، از فهم درستِ امر (شریعتِ) من محروم خواهد ماند. این حقیقت را هر منصف بی نظر گواه است.
"امّا شما عهد خود را با خـدا شکستید و میثاق او را بفراموشی سپردید و از جمالِ مقدّسی که ظهورش چشم هر مؤمن یکتا پرستی را روشن میدارد، روی گرداندید! حجاب از دیده بردارید و پرده از چشم دل بردرید و شهادات پیامبران و فرستادگان یزدان را بخاطر آرید، باشد که امراللّه را در این روز که موعودِ عالمیان با سلطه ای عظیم آمده است، بشناسید. از خـدا بترسید و خود را از مشرق آیات یزدانی ممنوع نسازید. این پند تنها بسود شما است. خـدای از همه آفریدگان بی نیاز است. از ازل او تنها بوده و هیچ با او نبود. او همان نفس مقدّسی است که به نام خود، رایتِ وحدانیّت ربّانی را در سینای جهانهای دیده و نادیده برافراشت و ندا برداشت که خـدائی جز من فرد و احد، ابهی’ و بی همتا نیست!...
" بگو" وای بر شما! چگونه میتوانید خود را از مؤمنان دانید؟ در حالیکه آیات نازله ازسوی خداوند عظیم و حکیم را انکار میکنید! روی خود را به سوی پروردگار رحمان خویش باز گردانید. مبادا خود را به حجابی از آنچه در "بیان" آمده است محجوب نمائید! "بیان" براستی نازل نشد مگر برای ذکر این طلعت اعلی’ و توانا. و مقصدی بغیر جمال ما نداشت. جهان همه پر از آیات و براهین من است، اگر به انصاف قضاوت کنند...
"بگو: ای مردمان! من شما را تنها بخاطر خـدا اندرز میدهم و از شما اجری نمیطلبم. اجر من با خـداست. اوست که مرا هستی بخشیده، با رایت حقیقت بر پا داشت، و مرا بین آفریدگان خویش، منشأ و مطلع ذکر خود فرمود. برای دیدار این منظر ابهی’ بشتابید، منظری که خداوند آنرا عرش خویش قرار داد. در پیِ وسوسهء شیطان در دلهایتان مروید. او براستی شما را وامیدارد که به دنبال هوسهای نفسانی و امیال فاسد خود روید. و میکوشد شما را از راه راست، راهی که این امر جهان شمول و مستولی بر همه بندگان گشوده است، باز دارد!
"شیطان بگونه ای ظاهر شده که چشم روزگار هرگز ندیده است. و مظهر خداوند رحمان نیز به بهـاء و جمالی آشکار گشته که در همه دوران پیشین بی سابقه است. ندای رحمان بلند شد و از پسِ آن فریاد شیطان. خوشا بحال آنان که به صوت رحمان گوش فرا داده، روی بسوی عرش رحمان نمایند و منظر اقدس ابهی’ را مشاهده کنند. زیرا هرکس به قدر دانهء خردل محبّت کسی جز مرا در دل دارد، به ملکوت من راه نخواهد داشت. به این حقیقت، آنکو سرلوحهء کتاب آفرینش را زینت داد، گواه است. اگر از دانایانید! بگو: اینست آن "روزی" که در آن برترین فیض کردگاری پدیدار شد. همه ساکنان فردوس برین و زمینِ زیرین نام مرا فریاد میزنند و به تسبیح من هلهله میکنند. اگر گوش شنوا دارید!
"ای هیکل ظهور یزدانی! صور واپسین را به نام من بخروش آر! ای هیکل اسرار ربّانی! ندای دور رس و جهان شمولِ پروردگارِ مختارت را بگوشها برسان! ای حوریهء فردوس! از غُرفه های ملکوت بیرون آی و اهـل عالـم را ندا کن و بگو: سوگند به حقیقتِ یزدانی! آن که برترین محبوب جهانهاست- انکه همواره رجاء و منظور همه دلهای آگاه و مقصد ستایش اهل آسمانها و زمین بوده - و مرکزِ کشش و هادی نسلهای گذشته و آینده است، اینک آمد!
"بیدار باشید و هشیار که مبادا در عرفان این جمال نورانی، در نخستین لحظه ای که در غایت شکوه و قدرت سلطانی ظاهر میشود، آنی مکث کنید. او براستی نفس حقّ است. و هر کسِ دیگر در محضرِ یکی از بندگان او لاشیئ بوده و هست. و چون در برابر درخشش انوار ظهورش قرار گیرد، بکلّی محو و نیست گردد. پس، بشتابید تا به زلال فضل حیات بخش او برسید. و از بیخبران نباشید! آنکه مکث کند، گرچه برای یک آن، خداوند خـدا اعمالش را تباه خواهد کرد. و او را در مکمن عذاب مسکن خواهد داد. براستی دردناک است جای آنان که درنگ کنند."
ای عزیزان! زمان زمانِ دیدار جمال و کمال طلعت رحمان است. جمال و کمال او را در همه پیمبران و مُرسلین او ببینیم و یزدان پاک را در این آئینه های تمام نمای حقیقت، ستایش و پرستش کنیم تا به "وحدت جامعهء عالم انسانی" برسیم.
"بنام دوست
ای دوستان! دریای جود در امواج و آفتاب کرم در اشراق. امروز روز ستایش است نه زمان آلایش! بگو: ای دوستان! روان را از آلایش دنیا پاک سازید و بستایش دوست یکتا بپردازید. روز زبان امروز است! چه که مخصوص ثنا خلق شده. روز دیدار امروز است! چه که محبوب پدیدار گشته. به پرهای محبّتِ رحمان پرواز نمائید که شاید به قربِ معنوی فائز گردید. ای دوستان از هجران محزون مباشید. روز شادی است. وقت اندوه نه. (در آن زمان جمال ابهی’ در زندان بودند و راه دیدار بر یاران بسته بود.) هرکه به محبّت رحمان برخاست، از ماست و هرکه به غیر ما مشغول، از اغیار محسوب. اینست بیان رحمان طوبی للسّامعین.
"بگو: ای اهل امکان! طلعت رحمان میفرماید: امروز روز گفتار نیست و هنگام انتظار نه. به بیّنات ربّانیه که از مَشرقِ قلمِ احدیه مُشرق و ظاهر شده، رفتار نمائید و عامل شوید. ای اهل دیار پروردگار! دوست یکتا بی حجاب ظاهر. و دست قدرت سبحانی از افقِ جَیب یزدانی باهر. تا وقت باقی است به ذکر باقی مشغول شوید و به وجه ایزدی توجّه نمائید. سبیلِ توجّه را به قلب قرار فرمودیم، زیرا که سبیل ظاهر ممنوع است! ای دوستان! ارض معرفتِ رحمان خراب و ویران مشاهده شد. لذا زارع بالغ و حکیم حاذق فرستادیم تا اَعراق فاسده و گیاههای لایُسمِنه را به تدابیر کامله قطع نماید و به امطار (بارانهای) اوامر الهیّه آن ارض را تربیت فرماید تا محلِّ انبات نباتِ طیّبه (کاشتن گیاهانِ پاک) و اشجارِ مُثمِره (درختان بارور) شود. این است مقصود از ارسال رُسُل و انزال کتب. ای دوستان! در صدد تربیت گمراهان و بیدانشان باشید که شاید نهالهای وجود انسانی به طراز ربیع رحمانی سرسبز و خرّم شوند. بگوش پاک ندایم را بشنوید و بچشم پاک به افقِ وحیم توجّه نمائید. بی دیده کسی که از این عطیّه محروم ماند و بی بصر نفسی که مالکِ قَدَر را نشناخت.