نکته اول آن که بر عکس ادعاي رديه نويسان عليه دين بهايي، بهائيان معتقدند خداوند بر هر امري و معجزه اي قادر است. يعني خداوند مي تواند معجزه هاي گوناگون، چه ظاهري و چه باطني، توسط پيامبران خود آشکار سازد. چه که خدا قدرت مطلق است و هيچ قدرتي برتر از او نيست و همه عالم در دست اقتدار اوست. علت آن هم روشن است، چه که خود او عالم را آفريده است و به حقايق و ذات آن شناخت و احاطه کامل دارد.
موضوع معجزه فقط مربوط به ديانت بهايي نيست، لذا براي درک حقيقت، اين مبحث در ده نکته بررسي مي شود.
نکته اول آن که بر عکس ادعاي رديه نويسان عليه دين بهايي، بهائيان معتقدند خداوند بر هر امري و معجزه اي قادر است. يعني خداوند مي تواند معجزه هاي گوناگون، چه ظاهري و چه باطني، توسط پيامبران خود آشکار سازد. چه که خدا قدرت مطلق است و هيچ قدرتي برتر از او نيست و همه عالم در دست اقتدار اوست. علت آن هم روشن است، چه که خود او عالم را آفريده است و به حقايق و ذات آن شناخت و احاطه کامل دارد.
17 Comments
حضرت مولي الوري تعاليم الهيه را به دو قسمت اصول و فروع تقسيم نموده و در ضمن خطابه اي مي فرمايند: «مقصد از اديان الفت بين بشر است. لهذا اساس اديان الهي يکي است تعدّد ندارد هر ديني منقسم به دو قسم است قسمي به عالم اخلاق تعلّق دارد و آن علويّت عالم انساني و ترقّيات بشر و معرفة اللّه است و کشف حقايق اشياء، اين امر معنوي است و اصل اساس الهي ابداً تغييري نمي کند اين اساس جميع اديان است لهذا اساس اديان الهي يکي است. قسم ثاني تعلّق به معاملات دارد و آن فرع است به اقتضاي زمان تغيير مي کند در زمان نوح مقتضي بود انسان حيوانات بحريّه را بخورد در زمان ابراهيم مقتضي چنان بود که انسان خواهر مادري خود را بگيرد مثل سارا که خواهر حضرت ابراهيم بود در زمان آدم چنان مقتضي بود که انسان خواهر خود را بگيرد چنان که هابيل و قابيل نمودند لکن در تورات حرام است. حضرت موسي در بيابان بود براي مجرمين چون محبس نبود اسباب نبود به اقتضاي آن وقت فرمود اگر کسي چشم کسي را کور کند او را کور نمايند اگر دنداني بشکند دندانش را بشکنند، آيا حال ممکن است؟ ده حکم قتل در تورات موجود که هيچيک حالا ممکن نيست جاري شود در يک مسئلهء قتل قاتل حالا جميع عقلا در بحث اند که قاتل را نبايد کشت آن احکام همه حقّ است. لکن به اقتضاي زمان آن وقت براي يک دالر دست دزد بريده مي شد، آيا حالا ممکن است براي هزار دالر دست بريده شود؟ پس اين گونه احکام در هر دوري تغيير مي کند و فرع است امّا اساس اديان که تعلّق به اخلاق و روحانيّات دارد تغيير نميکند و آن اساس يکي است تعدّد و تبدّل ندارد همان اساس را حضرت مسيح تأسيس کرد همان اساس را حضرت محمّد ترويج فرمود. جميع انبياي الهي به حقيقت دعوت نمودند مقصود کلّ يکي است و آن ترقّي و عزّت عالم انساني و مدنيّت آسماني است.»[i] در وهله اول بايد دانست معني کامل بودن يک دين چيست. کامل بودن يک دين به اين معني است که پيغمبر هر دين در زمان خود، وظيفه ابلاغ و رساندن پيام خدا را به امت و پيروان خود، تماماٌ و کاملاٌ انجام مي دهد، يعني تا پيغمبر خدا رسالت و وظيفه الهي خود را به پايان نرساند، از دنيا نمي رود. براي همين است که حضرت محمد پس از 23 سال ابلاغ پيام خدا به امت اسلامي، در آخرين سال زندگي خود در کره زمين، هنگام بازگشت از آخرين سفر حجّشان، حضرت علي (ع) را شفاهاٌ به جانشيني خود انتخاب فرمودند و توضيح دادند که در همان لحظه دين مسلمانان را کامل نمودند و آنچه را که لازم بود پس از وفات ايشان، امتشان انجام دهند، مشخص ساختند. آيه نازل شده مربوط به اين واقعه که در غدير خم اتفاق افتاد در قرآن مجيد چنين است: «…الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا…[i]» يعني امروز دين شما را برايتان كامل و نعمتخود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آييني برگزيدم. از جمله اعتراضات اين است که تغيير احكام شما مخالف اسلام است مثلا چرا مسح نمي کشيد و يا قبله را عوض کرده ايد، در صورتي که مي گوييد دين اسلام را قبول داريم. هرديني از دو قسمت تعليمات و حقايق اصلي و اساسي و تغيير ناپذير، و احكام فرعي و ثانوي و تغيير پذير، تشكيل شده است. بنابراين آنچه در اديان بعدي نسبت به اديان قبل از آن تغيير نمي كند؛ تعاليمي اساسي همچون روحانيات و وحدانيت خدا و بقاي روح و مجازات و مكافات و لزوم محبت و عدالت و كرم و فضل و بخشش و تقوي و عفت و عصمت و نيكوكاري و فروتني و صفات والاي اخلاقي و امثال آن مي باشد. البته اين سخن، سخن تازه اي از جانب اهل اديان نيست، همان گونه که يهوديان، زرتشتيان، مسيحيان، بوداييان و…. همه پيروان اديان مي گويند که دين آنها آخرين و کامل ترين دين است، مسلمين نيز چنان مي گويند. در اين ميان فقط بهائيان اند که مي گويند ما آخرين دين نيستيم، اما قرآن کريم بطور واضح و آشکار اشاره به ظهور پيامبران بعدي و ديانتهاي بعدي دارد. هر دين تنها در زمان خود کامل ترين دين است و پس از آن دين کامل تري خواهد آمد. دو آيه در قرآن هست که مسلمين براي اثبات مدعاي خود مبني بر آخرين و کامل ترين دين، بدان استناد مي نمايند. آيه اي که مسلمين در نشان دادن اکمال دين اسلام بدان رجوع مي کنند، آيه «اليوم اکملت لکم دينکم و….»[i] است. اين سخن شريف در قرآن، کاملا درست است و اگر نبود، از ظهور حضرت رسول اکرم نتيجه اي به بار نمي آمد. اگر آنچه که در باب شرح نزول اين آيه نوشته اند، درست باشد، اين آيه در حجة الوداع و در غدير خم نازل شده و آن جا پيامبر اکرم، بشارت کامل شدن دين اسلام را به مسلمانان داده است. مسئله خاتميت موضوع بسيار گسترده ايست. در اينجا اين مسئله را از هفت جهت به اختصار بررسي مي نماييم.[i] تجديد اديان يک ضرورت است فيض يزدان همچون ذات او جاودان است و نمودن راه برطالبان به مقتضاي درک و توانشان سنتي تغييرناپذير و بي پايان؛ تعاليم آسماني همچون داروئي شفابخش براي آلام و امراض جوامع انسانيند، اما دردها و درمانهاي هر دوران متفاوتند و غير همسان و نمي توان داروي درد قديم را براي درمان امراض جديد بکار برد. خداوند در قرآن مي فرمايد: «سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا»[ii] يعني شيوۀ ماست اينکه قبل از تو پيامبرانمان را فرستاديم و هرگز در اين شيوۀ ما تحولي رخ نخواهد داد ( يعني در آينده نيز خواهيم فرستاد) و مولانا با توجه به همين آيه اين ابيات را سروده است: گفت در قرآن خدا با عقل کل سنت ما بوده ارسال رسل سنت الله را ز پي تبديل نيست زان در ارسال رسل تعطيل نيس نظر برخی از دانشمندان، بزرگان و سیاست مداران عالم در بزرگداشت دویستمین سال تولد حضرت بهاءالله2/11/2017 پیام مورّخ اکتبر ٢٠١٧ این مشتاقان را خطاب به تودۀ عظیمی از مردم که دویستمین سالگرد میلاد خجستۀ جمال اقدس ابهی را در سراسر جهان جشن میگیرند ملاحظه فرمودهاید. میلیونها نفر در بیش از دویست و چهل کشور، جزیره و سرزمینِ مستقل در بارۀ پیامدهای تولّد حضرت بهاءالله، فرزند برجستۀ کشور مقدّس ایران، به تأمّل و تعمّق پرداختهاند. هر ایرانی بصیر و روشنضمیری به ابعاد بیسابقۀ این بزرگداشت که تاکنون برای هیچ شخصیّت ایرانی دیگر برگزار نگردیده با سربلندی و افتخار خواهد نگریست. وسعت تنوّع قومی و نژادی این مردم آنچنان است که تحقّق وحدت نوع بشر را که هدف غایی آن حضرت میباشد بشارت میدهد. طرفه حکایتی است. مورّخین منصف البتّه آگاهند که چرا شخصیّتی بزرگوار از خاندان نوری از اهالی مازندران، متولّد طهران و از نوادگان پادشاهان ایران باستان، با وجود تعلّق خاصّ به آن مرز و بوم مجبور به ترک وطن خویش گردید. چهل سال زندگی در تبعید ذرّهای از تعلّق حضرتش به آن آب و خاک نکاست. با لطف و عنایت مخصوص نسبت به هموطنان خویش به تأسیس جامعهای متّحد، پویا و مترقّی مرکّب از مردمانی با پیشینههای قومی و مذهبی متفاوت در آن مملکت پرداخت. با ارسال الواح و اعزام معلّمین و ابلاغ پیامهای مشفقانه توسّط کسانی که برای زیارت آن جمال منیر به زندان عکّا در ارض اقدس میشتافتند، ایرانیان را که به فرمودۀ مبارکش "به طراز قابلیّت و استعداد مزیّنند" در پرورش استعدادهای خدادادی خود مساعدت فرمود. قسمت هایی از پیام بیت العدل ٢۵ مهر ١٣٩٦ خطاب به احبّای عزیز الهی در کشور مقدّس ایران این مجموعه شامل بیانات شفاهی حضرت بهاء الله است که توسط نبیل اعظم ( ملا محمد زرندی ) گردآوری و نسخه موثق آن توسط دارالانشاء بیت العدل اعظم به تاریخ 2 اکتبر 1991 برای نشر در مجله عندلیب ارسال شده است. هیئت مجلّله تحریریّه مجلّه عندلیب دامت تائیداتها عطف به مکتوب موّرخ 29 سپتامبر 1991 صادره از طرف دارالانشاء معهد اعلی خطاب به جناب غصن الله کاشانی که موادی از آن برای آن هیئت مجلّله ارسال گشته به ضمیمه نسخه موثّقی از متن بیانات شفاهی جمال قدم را که بوسیله جناب نبیل اعظم زرندی اقتباس و ثبت گردیده و به "پنج کنز" اشتهار یافته، ارسال میدارد تا در صورت اقتضاء آن را در یکی از شماره های آینده مجلّه عندلیب درج فرمایند. با تقدیم تحیّات از طرف دارالانشاء بیت العدل اعظم فاضل مازندرانی در علوم ادبی از قبیل صرف و نحو و معانی و بیان و لغت مطالعاتی کافی و در معارف اسلامی از جمله فقه و اصول و تفسیر و تاریخ تبحری بسزا و در رشته های فلسفی از قبیل منطق و حکمت و کلام و اشراق و همچنین در کتب آسمانی و اعتقادات ملل و نحل تحقیقاتی باندازه داشت. فاضل تا بیست سالگی در مدرسه حاجی کاظم بیک نزد مشاهیر مدرسین بتحصیل علوم عربیه و فقه و اصول و کلام و حکمت و منطق و نجوم اشتغال ورزید و در میان طلاب بخوش ذوقی و خوش فهمی اشتهار یافت و بسیاری از آنها بجنابش حسن عقیدت پیدا کردند و بعلم و فضلش اعتراف نمودند و او را مورد اعتماد دانسته پس از فوت مدرس مزبور بشاگردی او تن در دادند و نزدش به تحصیل ادبیات و علوم عقلی و نقلی مشغول شدند و بدین ترتیب تدریجا بر شهرت و منزلتش افزوده شد. فاضل در طهران با بهائیان آشنا شده و اولین بار لوح مبارک بشارات، صادر از قلم اعلی بدستش آمد و از مطالعه اش منجذب و از تعمق در آن بشگفت آمده و بعظمت امر پی برده و از دل و جان بدین الله ایمان آورده پی در پی بزیارت سایر الواح حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء پرداخته روز به روز بر وسعت اطلاعات و انبساط خاطر و انجذاب ضمیر و نورانیت وجدان و توسعه دایره فکر افزوده و تدریجا در معارف امری تبحری بسزا یافت و عرفانی بلند پیدا کرد. توقیع منیع مبارک که در نوروز ۱۱۳ بدیع (۲۱ مارچ ۱۹۵۶) در دومین سال شروع نقشه ملکوتی ده ساله و در آخرین سالهای حیات عنصری هیکل اطهر و در بحبوحه انقلابات ایران که منجر به تعطیل تشکیلات امریه و تخریب حظیرةالقدس ملّی و اشغال سایر حظائر قدس و اذیت و ایذاء اهل بهاء در سراسر ایران گردید، خطاب به جمیع یاران اعم از افراد و اعضاء محافل ملّیه و محلّیه و ایادی امرالله صادر گردید، در مقام خود از آثار بی نظیر و در سبک و انشاء خاص و ابداعی هیکل اطهر و منحصر به فرد می باشد. پس از وصول آن به ایران با آنکه به دستور مبارک میبایست جمیع اهل بهاء از مضامین پُر محتوای آن مطلع گردند " ولی محفل ملّی ایران که به دستور دولت تعطیل شده بود روش خاص دیگری غیر از آنچه که معمول بود به صورت دست نویس " دست به دست در بین یاران میگشت و سبب تشفی خاطر آنان میشد: در این ایام نظر به شباهتی که با وقایع اخیر ایران از نظر وسعت و مدّت و شدّت دارد به نظر رسید که توصیه مبارک انجام گیرد و جمیع یاران خصوصاً نسل جدید از مضامین دلنشین و پُر محتوای آن مطلع گردند. از اهم آثار حضرت عبدالبهاء دو لوح مفصّل و مبسوط است که به ترتیب در سالهای ۱۳۱۴ و ۱۳۱۵ هجری قمری (مقارن ۱۸۹۷ و ۱۸۹۸میلادی) یعنی درسالهای نخستین دوره میثاﻕ یا عهد اوفی، درباره و اهمّیت و نقش اساسی و حیاتی آن در عهد و پیمان حضرت بهاءالله حفظ و حراست آئین بهائی و وحدت و یگانگی پیروان آن از آسیب و گزند تشتّت و تفرقه و پراکندگی و نیز دردفاع از مقام و مرکزیت خود به عنوان جانشین و مبین آیات و مرجع اغصان و افنان و منتسبین و اهل بهاء عموماً، برابر آیاﺕ صریح کتاب اقدﺱ و نصّ قاطع کتاﺏ عهد و دیگر آثارنازله از قلم اعلىٰ از یک سو و در رد و ابطال دعاوی و تهمت های افترا آمیز و دروغین و گفته های بی پایه و مایۀ ناقضین به سر کردگی ناقض اکبر میرزا محمّد علی، برادرناتنی و سالها کوچکترشان از سوی دیگر و سر انجام دربیان پند و اندرز و نصیحت و دعوت آنان به بازگشت به دامان آئین یزدان و ثبوﺕ و رسوﺥ بر عهد و پیمان، از کلک گهر بار آن حضرﺕ درعکا به رشتۀ تحریر درآمد. این دو لوح درمیان احباﺏ درآن روزها بسبب طولانی بودن آن به الواح هزاربیتی موسوم و معروف گردید. جناب آقا عبدالرّزّاق تبریزی از جمله احبّای خدوم و منفق قم بود. هر جوانی که قصد ازدواج داشته (اعم از بهائی و غیربهائی) و وسائل مالی برایش فراهم نبوده، مورد محبّت و اعانت او قرار میگرفته و مشکلش رفع میگردیده است. اگر کسی از این عالم در میگذشت و بستگان او تمکّن مالی نداشتند تا اقدام به دفن و کفن کنند، آقا عبدالرّزّاق محبّت میفرمود. بیسبب نبود که حضرت عبدالبهاء او را عبدالرّزّاق خطاب میفرمودند. آقا عبدالرّزّاق از طریق ایادی امرالله، جناب ابن ابهر، به حضور حضرت عبدالبهاء معروض داشت که اجازه فرمایند در شهر قم مشرقالاذکار تأسیس نماید. حضرت عبدالبهاء در لوح مبارکی که به اعزاز او نازل فرمودند طرح کلّی ساختمان مشرقالاذکار را برای او مرقوم فرمودند. ولی فرمودند با توجّه به اوضاع و احوال شهر قم و مردم آن بهتر است آن را به مشرقالاذکار معروف نسازد. در سوره آل عمران آیه 93 به یکی از ایرادات قوم یهود اشاره ای رفته است . متن آیه مبارکه چنین است « کُلُّ الطِعام کانَ حِلّا لِبنی اسرائیلَ اِّلا ما حَرَمَ اِسرائیلُ عَلی نَفسِه مِن قبلَ ان تُنَزّیل التورةُ قُل لو فاتُوا بالتّورةِ فَاتلُوها انُ کنتُم صادقین .» یعنی همه خوراکی ها بربنی اسرائیل حلال بود جز آنچه اسرائیل (یعنی حضرت یعقوب) بر خود حرام کرده بود پیش از آن که تورات نازل گردد. شان نزول این ایه آن است که یهود منکر نسخ احکام الهی شدند و آنان به مسلمانان می گفتند پیغمبر شما کاذب است چون از نسخ احکام تورات سخن می گوید که خدای تعالی بخاطر ظلم هائی که بنی اسرائیل کردند طعام های حلال را بر آنان حرام کرد و این تحریم وقتی صادق است طیبات قبل از آن حلال بوده باشد و این همان دلیل نسخ است که محال می باشد. چند سال قبل در خبرها خواندم که مؤسسهای برای تحقیق راجع به فرق و ادیان در حوزۀ علمیّه تأسیس شده است. همان وقت نیز به نظر میرسید از اهداف این مؤسسه که «معراج» (مؤسسۀ علوم راهبردی ادیان و جنبشهای انحرافی) نام دارد، این باشد که تعدادی از طلّاب علاقمند را برای ردیّهنویسی علیه آیین بهائی آموزش بدهند. تا جایی که من خبر دارم، کتاب «بسترشناسی بهائیّت»، تألیف «محمّدجواد رضایی» اوّلین کتابی است که محصول آموزشهای این مؤسسه است. البته این کتاب نیز مانند همۀ ردیّههایی که راجع به آیین بهائی نوشته شده، حاوی حرفهایی تکراری است که در امواجی از اشتباهگویی، تهمت، دروغ، برداشت غلط و ... غوطهور است. من برای نمونه به چند نکته اشاره خواهم نمود، امّا نخستین مطلبی که میخواهم بنویسم، در بارۀ اتّفاق جدید و عجیبی است که در چاپ این کتاب رخ داده و در پشت جلد، جملاتی چنین درج شده است: «فرقۀ بهائی اگر صرفاً یک دین یا مذهب متفاوت باشد، حتّی اگر در قانون اساسی برای آن تعریف وجود نداشته و جزو مذاهب و ادیان رسمی شمرده نشده باشد، باز هم حقّ حیات دارد». تمام باورمندان به ادیان سالفه بر این باورند که پیامبر آنان آخرین پیامبری است که خواهد آمد و از همین روی فرستاده ی الهی پس از دیانت خود را کذاب قلمداد کرده و با او سر ستیز برخواسته و او را منکر بوده اند، کما اینکه اگر چنین نبود، امت بنی اسرائیل پس از ظهور عیسی ابن مریم باید به او متشبث میشده و مسیحیان عالم پس از ظهور محمد ابن عبدالله ایمان آورده و مسلمان میشدند؛ حال میبینیم که چنین نیست و متدین به ادیان پیشین با تکیه بر جملاتی از کتاب آسمانی خود منکر پیامبر بعدی شده اند. فرضاً امت بنی اسرائیل با تکیه بر آیاتی که در ذیل میاورم، رسالت حضرت مسیح را منکرند. “در قرون اولیه پس از ظهور اسلام محمدی، علماء و روحانیون پاکدل و حقیقت پرست و بسیاری از مسلمانان متقی و پرهیزکار، قرآن را با خلوص نیت مطالعه میکردند، و در درک معانی سعی بلیغ داشتند. آنان به قرآن، فهرست ها نوشتند و نام آنرا کشف الآیات و کشف المطالب گذاردند. یک نمونه از این کشف الآیات و کشف المطالب (( قرآن کریم بخط طاهر خوشنویس چاپ کتابفروشی علمیه اسلامیه)) است که شامل هجده باب میباشد. باب دهم فصل شانزدهم در رابطه با اعتقاد به روز هزار ساله و قیام دولت حقه ، اعتقاد راستین امت اسلام و بخصوص شیعه در آن بوده و هست که قائم آل محمد با کتاب جدید و دین جدید در راس هزار سال قمری ظهور خواهد فرمود. در باره این اعتقاد کتابها نوشته اند و حدیث ها گرد آورده اند"[1]. يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ ( آیه ۳ سوره سجده) یعنی، اوست که امر عالم را از آسمان تا زمین تدبیر می کند سپس در روزیکه مقدارش به حساب شما بندگان هزار سال است باز به سوی خود بالا می برد. هر دینی در زمان خودش بهترین دین است و متعلق به زمان خودش است و معتقدیم هر انسانی صرف نظر از اعتقاد دینی خود را به رستگاری دارد. زن و مرد در این دیانت مساوی هستند و زن و مرد مانند دو بال بر پیکر جامعه انسان تلقی شده اند زیرا فقط دو بال قوی و مساوی پرواز مرغ عالم را به اوج قلّه های ترقی و تعالی میسّر میسازد. دین باید با علم و عقل هم خوانی و برابری داشته باشد. اگر اصلی از دین مخالف علم باشد، موهوم و خرافات است. حقیقت دین که محبّت و انسانیت و تعالی بشر است. در این دیانت اصل مشورت در کلّ امور است. این مشورت از خانواده شروع میشود و تا بالاترین سطوح اداری و جامعه ادامه می یابد. مشورت باید در محیطی آرام، صلح آمیز و در محیطی آزاد و بدون تحدید و با احترام به همه حقوق انجام پذیرد و آنچه از تصادم و تبادل افکار در مشورت به دست آمد همان حقیقت محض است. جنگ به هر بهانهای که باشد ممنوع است، به جز موارد دفاع از کشور. کشتار و آزار دیگران حتی امر برای ترویج دین باشد، شدیداً منع شده و ترویج دین راهی جز عشق و محبّت و حقیقت و بالا بردن سطح افکار مردم ندارد. انسان موظّف است حقایق دینی و خداپرستی را با مطالعه و تحقیق صحیح فارغ از تفسیر و تعبیرهای گوناگون دریافت نماید. این دین، دین شادی و امیدواری است. نوشتاری کوتاه دربارهء دین و نامهای گوناگونی که به این آفریدهء واحد خداوندی داده ایم، تقدیم دوستان و خوانندگان نمایم. بویژه در مورد اینکه "دیانت اسلام هم مانند سایر جنبش های دینیِ دیگر دوره و عمر معیِن و مقدّر داشته و بعد از انجام مأموریت خود چون هر آفریدهء دیگر پیر میشود و به اصل خود یعنی جهان امر خداوندی باز میگردد- و حضرت کردگاری پس از پایان دور اسلام مانند هر دور دیگر عنایت خود را نسبت به بندگان، با برگزیدن انسانی پاک و وارسته با نام جدید به نو ساختن دین و آئین میپردازد و هرگز شاهکار آفرینش خود، انسانها را فراموش نمینماید" سخن راستین بقلم آید. من برآنم که با استناد به آیات قرآن مجید و اخباری که با آیات هم آهنگی دارند، تا جای ممکن، سخنی روشن و هدفمند تهیّه و تقدیم دوستان نمایم. مردی تنها، سالخورده، با جسمی فرسوده، که سالها اسارت و اقامت در زاویۀ زندان و سفرهای اجباری از شهری به شهر دیگر و از اقلیمی به اقلیمی بدتر توانش را به تحلیل برده بود، به دیوارۀ کشتی تکّیه داده به دریای بیکران مینگریست. تا چشم کار میکرد آب بود و آبیِ آسمان در پهنای دریا بازتابی بس زیبا داشت، گویی خالق هستی میخواست زیبایی خلقتش را به همگان نشان دهد. امّا مرد در اندیشهای دور و دراز غرق شده بود. نگاهی به گذشته داشت، آن زمان که کودکی بیش نبود و از کشورش رانده شد و در سرمای زمستان، همراه پدری که ماهها سکونت اجباری در گوشۀ زندانی هولناک و زیر زنجیری سنگین در عنفوان جوانی سخت بیمارش ساخته بود، و مادری که بار گران دوری از فرزند خردسال را از سویی و نگرانی شوی محبوب بیمارش از سوی دیگر و دو فرزند کوچک آسیب پذیرش را از طرف دیگر بر دوش داشت، سفری را شروع کرد که هرگز بازگشتی نداشت. در آن زمهَریر زمستانی کوهستانهای غرب کشورش، که سرما تا ژرفنای وجود انسان نفوذ میکرد، پاهای کوچکش آنچنان لطمه دید که تا پایان عمر درمانی برایش متصوّر نشد و احساس وجود به انگشتان پایش باز نگشت. ... آیا هرگز در هیچ تاریخی از عهد آدم تا حال چنین غوغائی در بلاد واقع شد و آیا چنین ضوضائی در میان عباد ظاهر گشت و با این همه ایذا و اذیّت محلّ لعن جمیع ناس شدند و محلّ ملامت جمیع عباد و گویا صبر در عالم کون از اصطبارشان ظاهر شد و وفا در ارکان عالم از فعلشان موجود گشت ... [1] ... و چه نفوس قدسیّه را که جواهر عدل بودند بنسبت ظلم کشتند و چه هیاکل روح را که صرف علم و عمل از ایشان ظاهر بود ببدترین عذاب هلاک نمودند مع کلّ ذلک هر یک از آن وجودات تا دم مرگ بذکر ذکر الله مشغول بودند و در هوای تسلیم و رضا طائر و بقسمی این وجودات را تقلیب نمودند و تصرّف فرمودند که بجز ارادهاش مرادی نجستند و بجز امرش امری نگزیدند رضا برضایش دادند و دل بخیالش بستند. حضرت عبدالبهاء میفرمایند: "ای اهل ایران ...متبوع و مُطاع کلّ آفاق بودید حال چگونه از عزّ قبول باز مانده در زاویۀ خمول خزیده اید. منشأ ء معارف و مبدء تمدّن جهانیان بودید اکنون چگونه افسرده و مخمود و پژمرده گشته اید؟" حضرت بهاءالله میفرمایند: "ای اصحاب ایران شما مشارق رحمت و مطالع شفقت و محبّت بوده اید و آفاق وجود به نور خرد و دانش شما منوّر و مزیّن بوده. آیا چه شده که به دست خود بر هلاکت خود و دوستان خود [بهائیان] قیام کردید؟" حضرت عبدالبهاء میفرمایند: "خدا چه نعمتی به ایرانیان عنایت فرمود ولی قدر ندانستند. اگر کفران ننموده بودند دولت ایران اوّل دولت می شد." دربارهءدیدگاه بدیع وجدید بهائیان راجع به وطن دوستی به طوركلی، حضرت بهاءالله ازجمله دریكی ازآثارشان به نام لوح دنیا می فرمایند: «از قبل فرموده اند،'حبّ الوطن من الایمان' (دوستی وطن از ایمان است)، و لسان عظمت (حضرت بهاءالله) دریوم ظهورفرموده: 'لیس الفخر لمن یحب الوطن بل لمن یحب العالم' (فخر و مباهات برای کسی نیست که وطن رادوست میدارد، بلکه برای کسی است که جهان رادوست میدارد) به این كلمات عالیات، طیور افئده را پرواز جدید آموخت و تحدید و تقلید را از كتاب محو نمود.» طبق این هدایت جدیدالهی برای عصر بلوغ عالم، هرانسانی باید علاوه بردوستی وطن كه امری طبیعی است، كل عالم انسانی را نیز دوست بدارد؛ همچنان كه صرف دوست داشتن فرزندان خود فخری ندارد، بلكه علاوه بر آن، دوست داشتن فرزندان دیگران است كه موجب فخر و اتحاد اهل عالم است. و در مورد وفاداری نسبت وطن، حضرت عبدالبهاء می فرمایند :«هر ذلتی را تحمل توان نمود مگر خیانت به وطن و هر گناهی قابل عفو و ومغفرت است مگر هتك ناموس دولت و مضرّت ملّت» ( گلزار تعالیم بهایی، ص ۴۵). جناب فاضل قائنی یکی از داناترین علمای امر مبارک است و تا کنون کسی از مؤمنین را سراغ نداریم که جامعیّت آن مرد عظیم را دارا باشد زیرا به شهادت بزرگان و اعاظم مبلّغین، ایشان مردی نادر و در استعداد خداداده در ردیف نوابغ روزگار بوده اند. در خدمت بزرگترین علمای زمان خود بوده و حداکثر استفاده را از محضر دانشمندان عصر خویش نموده است و خلاصه این مرد جلیل از جمله ی نفوس گرانبهایی است که نظیر آن به ندرت در تاریخ وجود دارد. جناب آقا میرزا ابوالفضل گلپایگانی و جناب حاجی میرزا حیدر علی هرگز در محافل احباب دیده نشد که یکی از این دو مرد محترم در حضور فاضل لب به سخن بگشایند. جناب فاضل حکمت الهی را نزد فیلسوف مشهور مشرق حاج ملّا هادی سبزواری فرا گرفت به طوری که ایشان همه کس را به شاگردی خود نمی پذیرفت بلکه ارباب استعداد و صاحبان فراست را انتخاب می کرد و دیگران را که مایل به تحصیل حکمت بوده و سرمایه ی کافی برای فهم بیانات او نداشته به بعضی از شاگردان خود می سپرد که مقدمات حکمت را به آنان تعلیم دهند تا فهم مقدمات را در این رشته به دست آورند و سپس داخل حوزه ی درس او شوند. با این حال جناب فاضل از بزرگترین شاگردان آن حکیم به شمار می آمد و در رموز حکمت و فلسفه سرآمد همدرسان بود. قسمت دوّم: کتاب ایقان 1396/1/20 در نقدی که بر مقاله نخست از فصل نامه بهائی شناسی نوشتم، موضوع ایرادات فرانچسکو فیچیکیا را بر اساس مصاحبه احمد پورمرور بررسی نمودم. چند هفته قبل مقاله ای تحت عنوان «جملاتی از تورج امینی که باید یادمان بماند»، برای من ارسال شد که توضیحات بی ربطی بود درباره مقاله من، از شخصی به نام میثاق «میثاق شیبانی». این شخص با عبارات تکراری بسیار، خواسته بود مرا از مبلّغان مشهور آیین بهائی معرّفی کند! البته کسی که هنوز فرق «مبلّغ» و «محقّق» را نمی داند، بهتر است درباره مقالات من اظهار نظر نکند. گشتی کوتاه در اینترنت زدم و دانستم که مشارالیه از فعّالان سایت بهائی پژوهی نیز هست. خواستم جوابی بر نقد او بنویسم، ولی دیدم از نوشتن مقاله دوّم و سوّم راجع به فصل نامه بهائی شناسی بازخواهم ماند، لذا از نوشتن جوابیّه به شیبانی منصرف گشتم. در این نوشتار قصد دارم، به یکی دیگر از مقالات فصل نامه مزبور بپردازم که مهدی حبیبی راجع به کتاب ایقان نوشته است. در معرّفی مقاله مزبور در فصل نامه بهائی شناسی، عنوان شده که نوشته حبیبی تحقیقی است برای پایان نامه دانشگاهی وی و کامل شده پایان نامه او به نام «نقدی بر شاه بیت غزل بهائیّت» در سال 1394 به صورت کتابی مستقل انتشار یافته است. من کتاب مذکور را ندیده ام، ولی بررسی همین مقاله، معلوم می سازد که روشمندی نویسنده چگونه و همچنین مایه تفکّرات و اطّلاعات دین شناسی اش چه مقدار است. عجب آنکه در همان گشت مختصر یاد شده در اینترنت، از مقاله ای بدون نام نویسنده در سایت بهائی پژوهی و از فرم نوشتاری، فهمیدم که حبیبی نیز از کارمندان آن سیستم است! منابع مطالعه عرفان بهائی برای مطالعه مسائل عرفانی در دین بهائی، منابع مربوطه را می توان به سه بخش عمده تقسیم نمود. هر سه دستۀ این منابع متعلق به وحی یا الهام الهی است به این معنا که به قلم حضرت باب و حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء یعنی سه شخصیت مقدّس دین بهائی، تدوین گشته است (1). بنابراین منابع یاد شده در زیر علاوه بر آنکه شامل نکات عرفان بهائی می شوند، دارای جنبۀ مذهبی نیز هستند و حائز مشخّصات عمدۀ متون دینی و حیانی، از جمله جنبۀ تقدیس میباشند. این سه دسته عبارتند از: نخست: رسائلی است که صرفاً به زبان عرفانی نوشته شده که می توان در این قسمت از بعضی نوشته های ذیل یاد کرد: 1. رسائل سلوک از حضرت باب که تقریباً در حوالی سال های 1263 - 1259 ه. ق نوشته شده و در آن به جنبه های عرفان عملی توجه رفته است. در این رسائل، اساس سلوک الی الله، زهد و تقوی و استقامت معرفی و حقیقت انقطاع از دنیا تشریح شده است. (2) بخشی از این رسائل معطوف به وجوهی از معارف عرفانی است که قبلاً توسط سیّد کاظم رشتی در مقاماتُ العارفین (3) و رسالۀ سلوک تدوین شده بود (4) ولی نکات تازۀ بسیاری در آن هست. |
مدیربرگزیده مقالات مختلفه، نظرات مختلفه، نظرات دیگران، گلچین ها و ... بایگانی
March 2024
دسته بندی ها
All
|