... و چه نفوس قدسیّه را که جواهر عدل بودند بنسبت ظلم کشتند و چه هیاکل روح را که صرف علم و عمل از ایشان ظاهر بود ببدترین عذاب هلاک نمودند مع کلّ ذلک هر یک از آن وجودات تا دم مرگ بذکر ذکر الله مشغول بودند و در هوای تسلیم و رضا طائر و بقسمی این وجودات را تقلیب نمودند و تصرّف فرمودند که بجز ارادهاش مرادی نجستند و بجز امرش امری نگزیدند رضا برضایش دادند و دل بخیالش بستند.
... باری در جمیع این وقایع حادثه و حکایات وارده تفکّر فرمائید تا بر عظمت امر و بزرگی آن مطّلع گردید تا بعنایت رحمن روح اطمینان در وجود دمیده شود و بر سریر ایقان مستریح و جالس شوید خدای واحد شاهد است که اگر فیالجمله تفکّر نمائید علاوه بر همه این مطالب مقرّره و دلائل مذکوره همین رد و سب و لعن اهل ارض بر این فوارس میدان تسلیم و انقطاع اعظم دلیل و اکبر حجّت بر حقّیّت ایشانست و در هر آن که تفکرّ در اعتراضات جمیع مردم از علما و فضلا و جهّال فرمائی در این امر محکمتر و راسختر و ثابتتر میشوی زیرا که جمیع آنچه واقع شده از قبل معادن علم لدنّی و مواقع احکام ازلی خبر دادهاند...[3]
... آیا شهادت این نفوس قدسیّه که باین طریق جان در راه دوست دادند که همهٴ عالم از ایثار دل و جانشان متحیّر گشتند کفایت نمیکند برای این عبادی که هستند و انکار بعضی عباد که دین را بدرهمی دادند و بقا را بفنا تبدیل نمودند و کوثر قرب را بچشمههای شور معاوضه کردند و بجز اخذ اموال ناس مرادی نجویند چنانچه مشاهده میشود که کل بزخارف دنیا مشغول شدهاند و از ربّ اعلی دور مانده.
حال انصاف دهید که شهادت اینها مقبول و مسموعست که قولشان و فعلشان موافق و ظاهرشان و باطنشان مطابق بنحوی که تاهت العقول فی افعالهم و تحیّرت النّفوس فی اصطبارهم و بما حملت اجسادهم و یا شهادت این معرضین که بجز هوای نفس نفسی برنیارند و از قفس ظنونات باطله نجاتی نیافتهاند و در یوم سر از فراش برندارند مگر چون خفّاش ظلمانی در طلب دنیای فانیه کوشند و در لیل راحت نشوند مگر در تدبیرات امورات دانیه کوشند بتدبیر نفسانی مشغول گشته و از تقدیر الهی غافل شدهاند روز بجان در تلاش معاشند و شب در تزیین اسباب فراش آیا در هیچ شرع و ملّتی جایز است که باعراض این نفوس محدوده متمسّک شوند و از اقبال و تصدیق نفوسی که از جان و مال و اسم و رسم و ننگ و نام در رضای حقّ گذشتهاند اغفال نمایند...[4]
... "قسم به حزن جمال ذو الجلال، كه از براي مقبل مقامي مقدر شده كه اگر اقل از سم ابره (سوراخ سوزن) از آن مقام بر اهل ارض ظاهر شود جميع از شوق هلاك شوند اين است كه در حيات ظاهره مقامات مؤمنين از خود مؤمنين مستور شده" [1] ...
... "احبای الهی اگر مقبول ناس نباشند عندالله مقبول و اگر بصورت اصلی ظاهر شوند احدی قادر مشاهده انوار جمالشان نه"....
... "اي دوستان ، قدر و مقام خود را بدانيد ... شمائيد انجم سماء عرفان و نسائم سحر گاهان، شمائيد مياه جاريه كه حيات كل معلق به آن است و شماييد احرف كتاب"[6]
... یا شیخ این حزب از خلیج اسماء گذشته اند و بر شاطی بحر انقطاع خرگاه برافراشته اند ایشان صد هزار جان رایگان نثار نمایند و به ما اراده الأعدآء تکلّم ننمایند بارادة الله متمسّکند و از ما عند القوم فارغ و آزاد سر دادند و کلمه نالائقه نگفتند تفکّر نمائید گویا از بحر انقطاع نوشیده اند زندگی دنیا ایشان را از شهادت در سبیل الهی منع ننمود.
سبحان الله این حزب بسلاح محتاج نه چه که کمر همّت لأجل اصلاح عالم بسته اند جندشان اعمال طیّبه سلاحشان اخلاق مرضیّه و سردارشان تقوی الله طوبی لمن انصف لعمر الله این حزب از صبر و سکون و تسلیم و رضا مظاهر عدل شده اند و در اصطبار بمقامی رسیده اند که کشته شده اند و نکشته اند مع آنکه بر مظلومهای ارض وارد شد آنچه که تاریخ عالم شبه آن را ذکر ننموده و چشم امم مثلش را ندیده آیا سبب آنکه این بلایای عظیمه را قبول نموده اند و در دفع آن دست درنیاورده اند چه بوده و علّت تسلیم و سکون چه سبب منع قلم اعلی در صباح و مساء و اخذ زمام امور بقدرت و قوّت مولی الوری ...[۷]
"فوعزّتک یا الهی انّی متحیّر فیهم و ما ظهر منهم فی سبیل محبّتک فطوبی لهم ثمّ روحا لهم…کأنّک صنعتهم لحبّک و اصطفیتهم لجذبک و القیت فیهم روح امرک و اظهرت لهم جمال احدیّتک".
----
[1] - کتاب ایقان صفحه ۱۸۳
[2] - کتاب ایقان صفحه ۱۸۲
[3] - کتاب ایقان صفحه ۱۸۴
[4] - کتاب ایقان صفحه ۱۷۴
[5] - آیات الهی
[6] - منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله صفحه ۲۲۲
[۷] - لوح ابن ذئب صفحه ۵۰