لطفا جهت مشاهده تمام امکانات وبسایت، از مرورگرهای گوگل کروم، فایر فاکس یا اپرا استفاده نمایید...
وب سایت کروگان جاسب (سی یارون)
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح

جاسب بلاگ

نقدی بر کتاب «بسترشناسی بهائیّت» از تورج امینی

28/8/2017

0 Comments

 
Pictureنقد کتاب
​چند سال قبل در خبرها خواندم که مؤسسه‌ای برای تحقیق راجع به فرق و ادیان در حوزۀ علمیّه تأسیس شده است. همان وقت نیز به نظر می‌رسید از اهداف این مؤسسه که «معراج» (مؤسسۀ علوم راهبردی ادیان و جنبش‌های انحرافی) نام دارد، این باشد که تعدادی از طلّاب علاقمند را برای ردیّه‌نویسی علیه آیین بهائی آموزش بدهند. تا جایی که من خبر دارم، کتاب «بسترشناسی بهائیّت»، تألیف «محمّدجواد رضایی» اوّلین کتابی است که محصول آموزش‌های این مؤسسه است.
البته این کتاب نیز مانند همۀ ردیّه‌هایی که راجع به آیین بهائی نوشته شده، حاوی حرف‌هایی تکراری است که در امواجی از اشتباه‌گویی، تهمت، دروغ، برداشت غلط و ... غوطه‌ور است. من برای نمونه به چند نکته اشاره خواهم نمود، امّا نخستین مطلبی که می‌خواهم بنویسم، در بارۀ اتّفاق جدید و عجیبی است که در چاپ این کتاب رخ داده و در پشت جلد، جملاتی چنین درج شده است:
 
«فرقۀ بهائی اگر صرفاً یک دین یا مذهب متفاوت باشد، حتّی اگر در قانون اساسی برای آن تعریف وجود نداشته و جزو مذاهب و ادیان رسمی شمرده نشده باشد، باز هم حقّ حیات دارد».

فکر می‌کنم بسیاری از بهائیان به این دلیل که هیچ‌وقت کسی به آنها حقّی نداده، وقتی این جمله را بخوانند، ته دلشان خوشحال بشوند و بگویند: «باز خدا پدرش را بیامرزد، حداقلّ این جملۀ آخری، انصاف به خرج داده»، یعنی عینِ همین حرفی که راجع به آیت‌اللّه منتظری می‌زنند! ولی متأسّفانه من جزو آن بهائیان نیستم و از چند وجه با این جمله مسأله دارم:
یک) به نظر من این جمله، چیزی بیش از «پُـز روشن‌فکری» و یا «نمایش کاذبانۀ انصاف» نیست. نویسندۀ این جمله می‌خواهد بگوید که من با «بودنِ» بهائی‌ها کاری ندارم، در حالی که حدود دویست صفحه حرف‌های بی‌ربط سر هم شده تا «بودنِ بهائیان» زیر سؤال برود و در آخر، جامعۀ بهائی به «استعمار» و طبیعتاً «جاسوسی» وصل گردد که نتیجۀ حقوقی‌اش معلوم است! به عبارت دیگر، مجموعۀ کتاب در تناقض با ادّعایی است که در آخرین جملۀ پشت جلد درج شده است.
دو) از یک طرف می‌بینیم که مدیر مؤسسۀ معراج، حجت‌الاسلام روزبهانی و دیگر رفقا، مرتّباً در حال سفر به شهرهای ایران هستند و در میان مسؤولان و غیر مسؤولان، علیه بهائیان و جامعۀ بهائی سخنرانی می‌کنند و از طرف دیگر مشاهده می‌کنیم که در شهرهای ایران مرتباً برای بهائیان مشکلاتی به وجود می‌آید که قابل حلّ نیست. دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟ یکی از کشیشان مسیحی در اواخر قرن چهاردهم میلادی نیز همین کار را می‌کرد. او در شهرهای اسپانیا می‌چرخید و با شعار «به یهودیان آسیب نرسانید و تنها آنها را به آیین مسیحی دعوت کنید»، با سخنرانی‌هایش آتش تعصّبی را برافروخت که کار به قتل عام یهودیان رسید و چندی بعد، به تشکیل دادگاه تفتیش عقاید! متأسّفانه تاریخ، دادگاهِ بی‌رحمی است و همه چیز را در خود ضبط می‌کند.
سه) وقتی کسی می‌نویسد که بهائیان در ایران «حقّ حیات» دارند، باید بداند که مدلول جمله‌اش چه چیز است و باید بفهمد که از این به بعد نه با بهائیان، که با چه کسانی طرف است! اعضای جامعۀ بهائی اگر از نظر مؤسسۀ معراج حقّ حیات دارند، یعنی باید بتوانند: آزادانه اعتقاد خود را تبلیغ کنند/ انتخابات برگزار نمایند و محفل تشکیل بدهند/ ساختمان‌های اداری در تملّک داشته باشند/ در رادیو و تلویزیون راجع به دست‌آوردهای خود حرف بزنند/ به دانشگاه بروند، استاد بشوند و تدریس کنند/ در مجلس شورا از حقوق اجتماعی خود حمایت نمایند/ در سیستم اداری مملکت تا هر درجه‌ای که مایل باشند، پیشرفت کنند/ احوالات شخصیّه‌شان مورد احترام همگان و قانون باشد/ مراسم دینی خود را آن‌طور که مایلند، انجام دهند/ نگرانی نسبت به «حقوق اجتماعی» اعضای جامعۀ خود نداشته باشند/ مغازه‌هایشان بسته نشود/ املاکشان مصادره نگردد/ کسی جرأت نکند با بلدزر و لدر به گلستان جاویدشان برود و قبرها را زیر و رو کند/ در کنکور نقص پرونده نشوند و اگر شدند همۀ مسؤولان مربوطه جوابگو باشند/ به خاطر فعّالیّت‌های اعتقادیشان به زندان نیفتند و ... ده‌ها شرط دیگر.
موقعی که این جمله را خواندم، اوّلین چیزی که به ذهنم رسید، سخنانِ متناقض احمد صفائی، بهائی‌ستیز قهّار در بلوای حجّت‌الاسلام فلسفی بود. این آدم مغرض بی‌اطّلاع، از اردیبهشت 1334 در مجلس شورای ملّی دنبال این بود که لایحه‌ای تصویب شود که «بهائی بودن» جرمی باشد که حکم زندان بگیرد و بهائیان از سرِ کار اخراج شوند و اموالشان مصادره گردد!، امّا صفایی در مصاحبه‌اش با روزنامۀ نبرد ملّت در 20/3/34 گفت که منظورش «مصادرۀ اموال خصوصی بهائیان» نبوده است! و یک نفر در تاریخ معاصر به جز من، به او نگفته است که ای بی‌ربط گو، اگر بهائیان می‌توانند مالکیّت خصوصی داشته باشند، یعنی می‌توانند کار کنند و در اجتماع به نام بهائی حضور داشته باشند و جامعۀ بهائی را بسازند، پس اخراج نمودن و زندان کردن آنها یعنی چه؟ یعنی، صفایی نیز مانند مؤسسۀ معراج، به نوعی معتقد بود که بهائیان حقّ حیات دارند، امّا احتمالاً حیاتی بیکارمآبانه، مجرمانه و در زندان!
شاید یک نکتۀ روانشناسانۀ جذّاب نیز در این میان باشد. اگر بهائیان نباشند، پس این حضرات به چه کسی فحش بدهند و تهمت بزنند و تاریخ‌سازی کنند و نان از کجا دربیاورند، به سر سفره‌ها ببرند و خانواده‌هایشان را سیر کنند؟ وقتی بهائی‌ستیزان می‌گویند: «بهائی حقّ حیات دارد»، یعنی، بهائی باشد که من علیه او بنویسم و اموراتم بگذرد! نشانه‌هایی بسیار روشن و واضح وجود دارد که نه نویسنده و نه مؤسسه، به هیچ‌کدام از مدلولات سخن خود نه اعتقاد دارند و نه در قلبشان در پی تولید چنین فرهنگی هستند. اصلاً نوع تحقیق نشان می‌دهد که منتشرکنندگان این کتاب دنبال «حقّ حیات» بهائیان نیستند.
اوّل آن‌که: اگر کسی با اعتقاد بهائی مشکل دارد، ولی در عین حال مدّعی است که منصف است و  معتقد است که بهائی «حقّ حیات» دارد؛ فقط ردیّه منتشر نمی‌کند، بلکه گاهی این‌طرف، آن‌طرف به نفع حقوق بهائی‌ها هم سخن‌رانی می‌کند، یا کتاب منتشر می‌نماید و یا این‌که مسؤولان را نصیحت می‌کند که دست از ایجاد محدودیّت بردارند. مؤسسه‌ای که کارش و شغلش مبارزه با جامعۀ بهائی است، چه رسد که در بارۀ «حقّ حیات بهائیان» سخن بگوید؟ آیا آقای روزبهانی و همراهان که در اقصی نقاط ایران سفر می‌کنند تا اذهان مردمان را علیه بهائیان تحریک کنند، راجع به چاقویی که چندی قبل در شهر یزد در قلب آقای هوشنگ امیری نشست و جانش را گرفت، فکر کرده‌اند؟ اعضای این مجموعه برای نشان دادن مداراگریشان، آیا متوجّه نیستند که اگر کلّه‌هایشان را کج کنند، لبخند بزنند و عکس بگیرند، ماهیّت خطری که از حرف‌های ناموزونشان برای بهائیان به وجود می‌آید، تغییر نمی‌کند؟ آیا آنها نمی‌اندیشند که این‌همه ظلمی که به آدم‌های بی‌گناه وارد شده، محصول همین‌گونه ردیّه‌نویسی بوده است؟
دوّم آن‌که: با وجود این‌همه بهائی در ایران، چگونه است که برای تدوین مجموعه‌ای راجع به آیین و جامعۀ بهائی، به تنی از بهائیان مراجعه نشده است تا راجع به صحّت و سقم مطالبی که تدوین شده، سؤال شود؟ اگر از برخی ناآگاهی‌های رضایی بگذریم، چگونه می‌توان باور کرد که این گروه در پی تدوین یک کار علمی هستند، در حالی که فصل اوّل این کتاب که گشاد گشاد نوشته شده و نهایتاً چهار صفحه در قطع رقعی گشته، از اختلاف نظرها و اشتباهات جزئی‌اش که بگذریم، حاوی 7 اشتباه اساسی است؟! کسانی که بالای سر کار بوده‌اند، چه اطّلاعاتی داشته‌اند و چه آموزشی به آقای رضایی داده‌اند و کتابش را چگونه بررسی کرده‌اند؟:
 
اشتباه اوّل: ملّا حسین بشرویه‌ای حروف حیّ را تبلیغ کرد.
اشتباه دوّم: مدّت ایمان آوردن حروف حیّ پنج ماه بود.
اشتباه سوّم: آیین بهائی انشعاب از آیین بابی است.
اشتباه چهارم: برخی بهائیان به الوهیّتِ عبدالبهاء قائل شده‌اند.
اشتباه پنجم: بهاءاللّه خود را جانشین سیّد باب معرّفی کرد.
اشتباه ششم: احمد سهراب در آیین بهائی فرقه درست کرد.
اشتباه هفتم: جمشید معانی در آیین بهائی فرقه درست کرد.
 
در بارۀ اشتباهات بالا باید بنویسم که اوّلاً حروف حیّ هر یک جداگانه به سیّد باب ایمان آوردند و ملّا حسین بشرویه‌ای دخالتی در بابی کردن آنها نداشت. ثانیاً سیّد باب پس از حدود چهارماه که از ادّعایش گذشت، به مکّه رفت و مدّتی قبل از آن، تکلیف حروف حیّ مشخّص شده بود. آیا رضایی واقعاً تاریخ نبیل را که در مراجع خود بدان اشاره کرده، خوانده است؟! ثالثاً آیین بهائی انشعاب از آیین بابی نیست، آیینی است بعد از آیین بابی، زیرا مختصّاتی دارد که نمی‌توان آن را فرقه‌ای برای آیین بابی دانست. رابعاً هیچ بهائی قائل به الوهیّت عبدالبهاء نبوده است، اگر بوده است، مدرک و نام آن آدم‌ها باید نوشته شود. خامساً بهاءاللّه نه جانشین سیّد باب بود و نه چنین داعیه‌ای داشت، بلکه او مدّعی مظهریّت بود و می‌گفت که موعود کتاب بیان است. سادساً احمد سهراب بعد از این‌که طرد شد، از آیین بهائی کنار رفت و او چگونه می‌توانست بهائی باشد، وقتی با ازلیان رفیق شد و برای توسیع مقبرۀ ازل با آنان همراهی کرد؟ اصلاً فرقۀ او چند نفره بوده؟! سابعاً جمشید معانی مدّعی بود که پیامبر بعد از بهاءاللّه است، پس چگونه می‌توانست فرقه‌ای برای آیین بهائی درست کند؟
امّا من فکر می‌کنم که مشکل خیلی ریشه‌ای‌تر از این حرف‌ها است. مشکل این‌جا است که ظاهراً در مؤسسۀ علوم راهبردی ادیان و جنبش‌ها، کسی هنوز درست معنی دین و فرقه را نمی‌داند و قابلیّت تمیز این دو، در آن مجمع نیست. من برای این‌که نشان بدهم سخنم درست است، به گفته‌های آقای روزبهانی که مدیر این مجموعه است و در اردیبهشت 1393 انجام شده، اشاره می‌کنم:
 
«بهائیّت و مبلّغان آن بسیار تلاش می‌کنند تا این فرقه را به عنوان یک دیانت معرّفی کنند، در صورتی که تعریف برای دیانت این است که در حقیقت، «دین» مجموعه‌ای از معارف است که در ارتباط با مبدء و معاد است و این معارف از منبع وحیانی به دست ما می‌رسد که صدق منبع وحیانی دین، باید از طریق برهان به اثبات رسیده باشد».
 
این تعریفی که این برادر از دین به دست داده، در تعارض با ادبیات قرآنی است. در قرآن خطاب به بت‌پرستان نازل شده که «لَکُم دینُکُم وَ لِیَ دینِ»، یعنی دین شما برای خودتان و دین ما هم برای خودمان. حالا حتماً بر اساس استدلال آقای روزبهانی باید فهمید که «منبع وحیانیِ بت‌پرستی»! از کجا درآمده و از کدام «طریقِ برهان» به اثبات رسیده است؟!
این محققان، به جای آن‌که به این و آن بپردازند و سخنان نامتوازن سر هم کنند، حتّی اگر به عنوان طلّاب علوم اسلامی، نیم‌نگاهی به آیات قرآنی می‌انداختند، متوجّه می‌شدند که به کار بردن لفظ «فرقه» در بارۀ آیین بهائی نیز آنان را گرفتار می‌کند! در آیات قرآنی لفظ فرقه در جایی به کار رفته که انشعاب از دین صورت گرفته باشد. (روم/ 32 و انعام/ 159) اگر آیین بهائی، فرقه است، از کدام دین منشعب شده است؟ دین بابی؟ خب دین بابی را هم که اینان فرقه می‌نامند. آیا به زعم ایشان فرقۀ بابی نیز منشعب از دین اسلام است؟ پس چگونه است که اعتقاد بابی نه در اصول و نه در فروع و نه در الهیات و نه قوانین اجتماعی شباهتی به آیین اسلام ندارد؟ بابیان چه نوع مسلمانانی هستند که خاتمیّت را قبول ندارند و می‌گویند سیّد باب پیامبر بعد از رسول اکرم است؟ و اگر همۀ این موارد را می‌توان نادیده گرفت و برای آنها پاسخ‌های بی‌ربط پیدا کرد، پس می‌توان با توجّه به آنچه که در انجیل آمده، آیین مسیحی را فرقه‌ای از آیین یهود دانست! و اگر این کار از نظر این محققان، مخالف قرآن است، وجه فارق دین و فرقه و خطّ فاصل یهودی و مسیحی چیست؟ آیا تفاوت یهودی و مسیحی بیشتر است، یا اسلام و بابی، که مسیحی دین شد ولی بابی فرقه؟!
حقیقت قضیه این است که موضوع اصلاً تحقیق کردن و به نتیجه رسیدن نیست. موضوع، انتساب سخنان بی‌وجه به آیین بهائی است و البتّه آقای رضایی در این کار تلاش کرده است. نگاه گذرا به همان صفحات نخست کتاب نیز برای کسی که دستی بر آتش دارد، کفایت می‌کند که چه نوع تحقیقی پیش‌رو است. پس از 10 صفحه فهرست، نخستین مطلب، چکیده‌ای دو صفحه‌ای است که بیانی مختصر است برای مطالب فصول مختلف کتاب، تا عنوان کتاب را توضیح دهد: «بسترشناسی بهائیّت»:
 
«دو سدۀ اخیر شاهد به وجود آمدنِ دو فرقۀ ضالّۀ بابیّت و بهائیّت در ایران بوده‌ایم. بدیهی است که هر یک از این فرقه‌ها برای پیدایش و گسترش از بسترهای مختلفی برخوردارند. این رساله در صدد بازشناسی مهم‌ترین عوامل و زمینه‌های پیدایش دو فرقۀ مذکور است.
سوء استفاده از جهل مردم در اعتقادات و ریشه‌دار بودن خرافات، بستر دینی پیدایش آن دو فرقه است. بی‌سوادی مردم و نبود ارتباطات در بینشان و ناآگاهی از پیشرفت‌های به وجود آمده در جهان را می‌توان به عنوان بستر فرهنگی مطرح کرد. بیگانگی مردم و حکومت و پدید آمدن نظام طبقاتی و شکست‌های پی در پی حکومت از بیگانه، نهایت ناامیدی را در بین مردم پدید آورده بود و وضعیّت اجتماعی دورۀ قاجار از جمله بستر اجتماعی بابیّت و بهائیّت را نشان می‌دهد.
علیرغم دستور اسلام در مورد ایجاد گشایش در زندگی مردم، شاهد عمل‌کرد نادرست اقتصادی حکومت و نبود زمینه‌های لازم وسعت دادن روزی سبب فقر و فلاکت و بستر اقتصادی فرقۀ ضالّۀ بابّیت و بهائیّت شد.
از بسترهای مهمّ، ضعف حکومت قاجار و بالاترین درجات ظلم از سوی شاه و حکّام ولایات و نبودن قانون و وابستگی رجال حکومتی به بیگانه و عدم اعتماد حکومت به مردم است، این از یک طرف. از طرف دیگر قدرت و نفوذ فراوان بیگانه و غافل کردن شاهان از مسائل مهمّ و حمایت از جریان بابیّت و بهائیّت، بستری سیاسی برای پیدایش این دو فرقه به حساب می‌آیند».
 
خب، معلوم می‌گردد که نویسنده برای ردّ کردن آیین‌های بابی و بهائی، به خودزنی پرداخته و در حقیقت ردیّه علیه مسلمانان دورۀ قاجار نوشته است. امر عجیب آن است که نویسنده از پیشرفت‌های اجتماعی در تاریخ معاصر ایران ناآگاه است، لذا گاه چیزهایی می‌نویسد که حیرت‌انگیز است. او در فصل اوّل و دوّم از بخش دوّم، ضمن این‌که به رفتار مسلمانان در عدم کسب علم خرده می‌گیرد، مطالبی در باب عقب‌افتادگی ایرانیان در دورۀ قاجار می‌نویسد و وضع مدارس، کتاب، روزنامه و ... را بررسی و نقد می‌نماید. از این مطالب چنین نتیجه می‌گیرد که چون مردم بی‌سواد بودند، دنبال سیّد باب و بهاءاللّه راه افتادند. امّا این نویسندۀ محترم با چنین نگاهی، باید راجع به دو مطلب اساسی توضیح بدهد:
مطلب نخست: چه اتّفاقی افتاد که مسلمانانِ باسواد، خصوصاً علمای مذهبی، در طول حدود هزار و دویست سیصد سال نتوانستند کار فرهنگی بکنند و به عموم مسلمانان سواد بیاموزند و یا آن‌که سوادآموزی را در جامعۀ اسلامی فرهنگی کنند؟ و یا چه اتّفاقی افتاد که وقتی در اسلام توصیه به نماز خواندن شد، اکثر قریب به اتّفاق مسلمانان در طول تاریخ نماز خواندند، امّا وقتی توصیه شد که سواد بیاموزند، حدوداً یک درصد بیشتر به این حکم توجّه نکردند؟
مطلب دوّم: توضیح نویسنده در این باره چیست که وقتی بهاءاللّه به شیعیانی که بهائی شدند، توصیه کرد که تحصیل کنند، پیدا کردن بی‌سواد در نسل دوّم و سوّم بهائیان کاری صعب شد و امروزه بعد از حدود 150 سال، در جامعۀ بهائی بی‌سواد نیست؟ و آیا نویسنده می‌داند که در ایران، بحث پارلمانتاریسم را پیش از هر کس، بهاءاللّه مطرح کرد؟ و آیا نویسنده آگاه است که ازلیان در به ثمر رساندن مشروطیّت مهم‌ترین نقش را داشتند؟ و آیا نویسنده مطّلع است که قانون «تعلیم و تربیت عمومی و اجباری» که در قانون اساسی مشروطه وارد شد، یکی از تعالیم آیین بهائی است؟ و توضیح نویسنده در این باره چیست اگر بداند که در ایران نخستین مدرسه‌های ملّی را بابیان و بهائیان تأسیس کردند؟ و آیا نویسنده خبر دارد که یکی از دلایلِ باسواد شدنِ مسلمانان در تاریخ معاصر ایران و پس از همۀ تحولاتی که ذکر شد، تلاش بابیان و بهائیان بوده است؟ آیا نویسنده خبر دارد که روزنامه‌های مهمّ غیر دولتی دوران ناصری و مظفّری و مشروطه (مانند: حبل‌المتین در هند و طهران، اختر در استانبول، فرهنگ در اصفهان، تربیت، مساوات، صوراسرافیل، استبداد، نسیم شمال در طهران و ...) را کمتر بهائیان و خصوصاً ازلیان اداره می‌کردند؟ آیا نویسنده آگاه است که مدیر روزنامۀ مظفّری در بوشهر بهائی شد و پسرش، کریم مظفّری مهم‌ترین چاپخانۀ شیراز را داشت و نوۀ دختری همین کریم، به نام سعید رضایی، قبلاً از مدیران جامعۀ بهائی بود که الآن نه سال و نیم است در زندان است و «حقّ حیاتش» سلب شده؟!  
این برادر محترم، به چیزی انتقاد دارد که منسوب به خودش است و به چیزی افتخار می‌کند که منسوب به خودش نیست. این یکی از عجیب‌ترین خصوصیات کسانی است که ردیّه‌نویسی را پیشۀ خود کرده‌اند. خلاصۀ همۀ آنچه رضایی در این باب نوشته، این است که مسلمانان در دوران قاجار بی‌سواد بودند، بهائیان آمدند و عدّه‌ای را گول زدند و برای باسواد کردنشان تلاش نمودند!
نمونۀ تناقض دیگر، بحثی است که رضایی در بارۀ وضعیّت زنان در فصل دوّم از بخش سوّم مطرح کرده است. او با ذکر دو آیه از قرآن و تفسیرِ تساوی حقوق زنان و مردان از این دو آیه، به ناهنجاری وضع زنان در ایران پرداخته و پاراگراف پایانی خود را با ذکر این‌که قرةالعین «شعار آزادی زنان و حفظ حقوق آنان سر داد»، مشارالیها را مسبّبِ «به ورطۀ نابودی» کشاندن ایرانیان دانسته است!! من نفهمیدم که رضایی بالاخره طرفدار آزادی زنان است یا نیست؟ جملات ذیل اشاره‌ای دارد که او نسبت به موضوع بی‌حجابی نیز نه تنها مشکلی ندارد، که چادر سر نکردن را به نوعی خروج از محدودیّت زنان می‌شمارد:
 
«بسیاری از زنان طبقۀ عوام شهری، از جمله کلفت‌ها و کنیزان خانگی، بچّه‌داری نیز می‌کردند. زنانی که این‌طور کار می‌کردند، به ویژه در نواحی روستایی، چندان منزوی یا در بند حجاب نبودند و استقلال بسیاری از زنان ایلاتی و چادرنشین در عرصۀ عمومی پدیدار بود». (ص 133)
 
باید به آقای رضایی گفت: ای برادر، اگر تکلیف ما را معیّن نمی‌کنید، لااقل تکلیف خودتان را با خودتان معلوم کنید. آیا مسبّب آن وضعیّت نابهنجار که شما را بسیار آزرده‌خاطر نموده، بهائیان بودند؟ اگر آن دوره‌ای که شما توصیفش را کرده‌اید، ورطۀ نابودی نبود، پس چه بود و شما چرا کاسه و کوزه‌ها را سر بابیان و بهائیان می‌شکنید؟ چگونه است که طیّ حدود هزار و دویست سیصد سال هیچ‌یک از علمای مسلمان حقوق زن را نفهمیدند و هیچ رساله‌ای در این مدّت طولانی در این باب ننوشتند، امّا بعد از این‌که بابیان و بهائیان صد و هفتاد سال است شعار حقوق زنان را سر داده‌اند، امروزه مسلمین رساله‌ها راجع به آن می‌نویسند؟ آیا می‌دانید چه تعداد خانواده‌های بابی و بهائی در ایران به خاطر اعتقاد به حقوق زنان، زندگی‌هایشان نابود شده و برباد رفته است؟ آیا شما خبر دارید که اکثر قریب به اتّفاق زنانی که در زمان مشروطه راجع به حقوق زنان بحث کردند و سپس مدرسۀ دخترانه ساختند و آن مدارس به حکم متعصّبان مذهبی تخریب و غارت می‌گشت، بابی و بهائی بودند؟ و آیا می‌دانید که چند دهه بعد از همان انقلاب مشروطه که ذکرش رفت، مسلمانان به قافلۀ حقوق زنان پیوستند؟ و بالاخره آیا می‌دانید زمانی که عبدالبهاء می‌گفت: «آموزش دختران واجب‌تر از پسران است، زیرا آنها مادر و اوّلین مربّی اطفالند»، شیخ فضل اللّه نوری اعلانیّه به در و دیوار پایتخت می‌زد که باز کردن مدرسۀ دخترانه مترادف با تولید «فواحش» است؟! ای برادر، حقیقتاً کجا ایستاده‌اید؟
از نمونه‌های مدرسه و روزنامه و حقوق زنان که بگذریم، عجیب‌تر، چیزهایی است که رضایی در بخش چهارم در باب فقر ایرانیان نوشته است:
 
«پیدایش بابیّت و به دنبال آن بهائیّت، بستر اقتصادی نیز داشت. مردم آن زمان تحت فشار ناداری نابود می‌گشتند و آن‌گونه نبود که امیدی به گشایش در زندگی داشته باشند، چرا که عمل‌کرد شاهان و شاهزادگان و حاکمان روز به روز ظالمانه‌تر می‌گشت. این دست از حوادث زمینۀ پیوستن بخش زیادی از توده‌های مردم را به جریان بابیّت و بهائیّت را دامن می‌زد». (ص 137)
 
خب، برادر، این‌ها که نوشتید، یک مشکل اضافه بر مشکلات قبلی دارد. با آن توصیه‌هایی که در آیین اسلام راجع به دستگیری فقرا و انفاق و احسان و خمس و زکات است، وضع مسلمانان چرا بعد از حدود هزار و دویست سیصد سال باید این‌گونه می‌بود؟ این‌که مسلمانان احکام دینی خود را انجام ندادند، آیا به نظر شما می‌توان تقصیرش را گردن بهائیان انداخت؟
ضمناً آن جملات که در بالا از شما نقل شد، خود دلیل بر درست بودنِ آیین بهائی است. مردمانِ فقیرِ مسلمان که فقط فقیر بودند، زمانی که بابی یا بهائی می‌گشتند، نه تنها کماکان فقیر بودند، بلکه کشته هم می‌شدند! این همان دلیلی است که در قرآن برای حقّانیّت پیروان رسولان الهی بیان شده است که اگر راستگو هستید، مرگ را تمنّا کنید: «فَتَمَنَّوا المَوتَ إن کُنتُم صادِقینَ». (بقره/ 96 و جمعه/ 6) اگر در این زمینه، عیبی به آیین بهائی بتوان گرفت، عیناً همین عیب به آیین اسلام نیز وارد است. نخستین مؤمنان به رسول اکرم نیز از طبقۀ فرودست اجتماعی بودند و رسول اکرم همواره از این بابت مورد طعنۀ اشراف و ثروتمندان قریش بود، کما اینکه هود و نوح نیز مورد همین طعنه بودند. فقرای مکّه وقتی مؤمن به رسول اکرم می‌شدند، وضعشان خوب نمی‌شد و همچنان فقیر بودند، ولی احتمال کشته شدنشان بیشتر می‌گشت و آنان پای اعتقاد خود می‌ایستادند و از نظر قرآن، این موضوع با حقیقت مطابقت دارد. آیا با کدام منطق مادّی می‌توان چنان پدیده‌ای را تشریح کرد؟
از بدو تأسیس آیین‌های بابی و بهائی، هر کس از مسلمانان که بهائی می‌شد، می‌دانست که محدودیّت‌های اجتماعی به سراغش خواهد آمد. بنابراین اگر مسلمانان فقیر بودند که تقصیر خودشان بود و مجال داشتند که کار کنند و از فقر بیرون بیایند و نکردند، بهائی شدنشان نه تنها تأثیر در بساط فقرشان نداشت، بلکه امکان پیشرفت را نیز از آنان می‌گرفت.
در همین زمینه می‌توان اشاره کرد که یکی از عجیب‌ترین پدیده‌های تاریخ معاصر ایران، بهائی شدنِ دسته‌جمعیِ زرتشتیان و یهودیان در دورۀ قاجار بوده است. جوامع زرتشتی و یهودی دورۀ قاجار، فقیر و تحقیر شده بودند. اینان وقتی بهائی می‌شدند، بر محدودیّت‌هایشان افزوده می‌گشت و هیچ منطق مادّی نمی‌تواند چنین پدیده‌ای را توضیح دهد. کتک‌خورده‌هایی که از دست زمانه خسته شده بودند و به خاطر این‌که مسلمان نشوند در کلونی‌های فقیرنشین شهر، محلّه‌ای برای خود می‌ساختند، ناگهان تغیری در زندگی خود می‌دادند و بهائی می‌شدند که این اتّفاق، دو خصیصۀ حیرت‌اگیز داشت: نخست، «حقّ حیاتشان» سلب می‌گردید و دوّم، به آیین اسلام اعتقاد حاصل می‌کردند. آیا واقعاً آقای رضایی چه توضیحی در این باره می‌تواند ارائه کند؟
بنابراین، توضیحات رضایی در باب وضعیّت مردمان ایران پیش از ظهور سیّد باب، اگر درست باشد، نتیجه‌ای که مشارالیه می‌خواهد از آن بگیرد، ناصواب است. در واقع، رضایی به سبک ژاپنی‌ها «هاراگیری» کرده است! باید به ایشان گفت: خب، برادر، شما که برای توجیهِ پیشرفت آیین‌های بابی و بهائی، در حقیقت ردیّه علیه تاریخ و فرهنگ مردمان مسلمان دورۀ قاجار نوشته‌اید و فضایی را تشریح کرده‌اید که هیچ جای افتخار ندارد و همۀ مؤلّفه‌های یک جامعۀ اسلامی را به صورتِ نابود به تصویر کشیده‌اید، آیا بهتر نبود که رویِ جلدِ کتاب، به جای عکس عبدالبهاء، عکس ناصرالدّین شاه یا حاج ملّا علی کنی را می‌انداختید؟! انصاف هم خوب چیزی است.
رضایی مطالبی نیز در باب انتساب آیین‌های بابی و بهائی به استعمار نوشته است. برخی استنادات او بسیار کودکانه و بی‌محتوا است. مثلاً چون یک نمایشنامه‌نویس اهل روسیه در زمان عبدالبهاء، نمایشنامه‌ای راجع به باب در سن‌پترزبورگ به صحنه برده، در نظر رضایی این کار، قرینه‌ای شده است بر این‌که سیّد باب را روس‌ها درست کرده‌اند! (ص 196)
من لزومی به ورود به مباحث استعمارشناسانۀ این کتاب نمی‌بینم، زیرا بهائیان بارها به این سخنان پوچ و بی‌مایه جواب نوشته‌اند. سبک حجّتیّه در این 60 سال مبارزه با آیین بهائی که تکرار حرف‌های ناصواب است، ماجرا را برای ردیّه‌نویسان به شکلِ «عجب سرگذشتی داشتی، کل علی» تبدیل کرده است! هر چه گفته شود، اینها دوباره حرف‌های بی‌معنی خود را تکرار می‌نمایند. حدود 10 سال قبل که من با آقای حقانی مناظرۀ قلمی می‌کردم، در مقالۀ «جوابیۀ شمارۀ 3 به آقای موسی فقیه حقانی» به تفصیل راجع به انتساب روسی بودن بابیان و بهائیان نوشته‌ام و خود را ملزم به تکرار آن مطالب نمی‌دانم. این مقاله در سایت نگاه «negah.org» در میان مقالاتِ ماهِ می 2008 درج است و خوانندۀ این نوشتار در صورت تمایل می‌تواند خود مراجعه کند و آن جواب مفصّل را بخواند. تنها برای این‌که نشان بدهم رضایی احتمالاً به فیش‌های تهیّه شدۀ ردیّه‌نویسانِ پیشین، اکتفا کرده و آثار بهائی را نخوانده و یا این‌که خوانده و متأسّفانه به دروغ‌گویی روی آورده است، به یک نمونه بسنده می‌کنم:
 
«اعتراف به جیره‌خواری از روس:
حسین‌علی خود اعتراف می‌کند که از دولت روسیه مواجب گرفته است. وی در جایی می‌گوید: قسم به جمال قدم که اوّل ضرّی که بر این غلام وارد شد، این بود که قبول شهریه از دولت نمود و اگر این نفوس همراه نبودند، البتّه قبول نمی‌کردم». (ص 199)
  
اگر رضایی که خیلی دیر به قافلۀ ردیّه‌نویسان رسیده، خود لوح خطاب به سلمان را در  صفحۀ 159 از کتاب «مجموعۀ الواح مبارکه» خوانده بود، می‌فهمید که این موضوع مربوط به شهریّه‌ای است که دولت عثمانی به تبعیدیان ازلی و بهائی در ادرنه پرداخت می‌کرد و هیچ ربطی به روسیه ندارد. ایشان بهتر بود به جای تخیّل و انتخاب عنوان‌های توهین‌آمیز، به واقعیّت و حقیقت روی بیاورد و یا از اهلش سؤال کند. «فاسألوا أهل الذّکر إن کنتم لا تعلمون».

۱۳۹۶/5/1۵
تورج امینی


 
نقدی_بر_کتاب_بسترشناسی_بهائیت.pdf
File Size: 473 kb
File Type: pdf
Download File

0 Comments



Leave a Reply.

    مدیر​

    برگزیده مقالات مختلفه، نظرات مختلفه، نظرات دیگران، گلچین ها و ...

    Picture

    بایگانی

    July 2022
    February 2022
    January 2022
    December 2021
    November 2021
    October 2021
    September 2021
    July 2021
    June 2021
    May 2021
    April 2021
    March 2021
    January 2021
    December 2020
    November 2020
    October 2020
    August 2020
    July 2020
    May 2020
    April 2020
    March 2020
    February 2020
    January 2020
    November 2019
    October 2019
    September 2019
    August 2019
    June 2019
    May 2019
    March 2019
    February 2019
    January 2019
    December 2018
    November 2018
    October 2018
    September 2018
    August 2018
    July 2018
    June 2018
    May 2018
    April 2018
    March 2018
    February 2018
    January 2018
    December 2017
    November 2017
    October 2017
    September 2017
    August 2017
    July 2017
    June 2017
    May 2017
    April 2017
    March 2017
    February 2017
    January 2017
    December 2016
    November 2016
    October 2016
    September 2016
    August 2016
    July 2016
    June 2016
    May 2016
    April 2016

    دسته بندی ها

    All
    افغانستان و دیانت بهایی
    تورج امینی
    جاسب
    دکتر پرویز روحانی
    سخنرانی ها
    سوال و جواب
    شخصیت ها
    گوناگون
    مبلغین و ایادیان
    معجزات حضرت بهاءالله
    معرفی کتاب
    مقالات امری
    ویدئو ها

    RSS Feed

مقالات

* الواح نازله
* علت آزار و اذیت بهاییان
*
تاریخ نگاران جاسب
* دزدان اشیای عتیقه
* ​آقای سلیمی معلم مدرسه
* گالری تصاویر

شخصیت ها

*​ ملا غلامرضا جاسبی
* ملا جعفر جاسبی
* فرهنگ لغات جاسب

* شهدای جاسب
* شجره نامه ها
* شعرای جاسب

خاطرات

*​  ذبیح الله مهاجر
​
* سید رضا جمالی
* شمس الله رضوانی
* عشرت نوروزی
* عباس حق شناس
* علی محمد رفرف

سیارون​

* صفحه خانگی
* سیارون

* درباره ما
*
 جاسب بلاگ(مطالب مختلف)
* 
 اسناد و مدارک تاریخی

* ارسال فایل توسط کاربران

آخرین مطالب 

* بهاییان‌جاسب: عزیزه خانم یزدانی ، محمد علی روحانی
​* شجره نامه: شجره نامه سید عبدالله ناشری
​* کتاب بیان حقایق از سید عباس علوی

ادامه مطالب

* جزئیات شهادت شهدای فیلیپین،​ معاون التجار نراقی
​* اشعار شعرای جاسب:  واحه، « نگاه عبـدالبهـــاء»
​* بلاگ: خاتمیت، ایران و بهاییت، دور اسلام‌ ، دلائل بهائی از قران
* دكتر شاپور راسخ: حضرت بهاءالله پیام آور مهر و یگانگی
*  اوضاع کنونی جاسب اول، دوم، سوم، زندگی روزمره اهالی
​* بلاگ: چگونه می توان بهائی شد؟، عبدالبهاء و تولّد انسان