لطفا جهت مشاهده تمام امکانات وبسایت، از مرورگرهای گوگل کروم، فایر فاکس یا اپرا استفاده نمایید...
وب سایت کروگان جاسب (سی یارون)
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح

بلاگ بهائیان جاسب

شرح حال سید آقا حسینی

29/5/2021

0 Comments

 
Pictureسید آقا در عکس دست جمعی
سید آقا حسینی فرزند سید نصرالدین از نوادگان میرزا هادی بود که امر مبارک را قبول داشت. مردی بود ضعیف الجثه ولی زحمتکش در تمام طول عمر لحظه ای آرام نداشت کار و کار و کار در زمستان و تابستان کار.
مردی پاک سرشت و امین و درستکار، زمستانها تا جان داشت میرفت قم و کاشان دکان حلوایی. چون سید بود و خوش مشرب کاری باو نداشتند باغچه ای داشت بغل باغچه آقای عبدالحسین یزدانی با میوه  فراوان از جمله سیب و زرد آلو و گوجه سبز و آلبالو. به همه از این میوه ها میداد ولی بعضی از جوانها میرفتند از دیوار بالا تا میوه بچینند و چون سر دیوار گلی بود خراب میشد. روزی میرود درب باغ را باز میکند میرود داخل و میبیند چند تن از جوانان دروازه داخل باغ هستند. جوانان با دیدن سید آقا خجالت میکشند ولی سید آقا به آنها میگوید ناراحت نباشید میآمدید کلید را از من میگرفتید. خلاصه جوانان را با مهربانی هدایت نموده و آنها نیز از باغ میروند. پدرانشان گفته بودند اگر ما بودیم آنچنان کتکی به شما میزدیم. خدا پدرش را بیامرزد.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

مختصری از شرح حال جناب مهندس جهانگیر حق شناس

1/11/2018

0 Comments

 
Picture
جناب جهانگیر حق شناس فرزند میرزا عباس حق شناس، اولاد ذکور جناب محمد علی روحانی، نام مادر ایشان عشرت خانم که خانمی بسیار مؤمن و مظلوم و مهربان بود. جناب میرزا عباس حق شناس سواد بسیار خوبی داشت و بسیار متشخّص و با ابهت و مهربان و با ایمان بود. ایشان کارمند دادگستری بود و بعداً تا اواخر عمر محضردار بود که تمام اقرارنامه‌های احباء را ایشان می‌نوشت و از فامیل و آشنا و همشهری‌ها اصلاً پول دریافت نمیکرد. حکمت‌های الهی چنین بود که ایشان با اینکه وضع مالی خوبی داشت خداوند فقط همین یک پسر را به او عطا کرده بود و جهانگیرخان باهوش و درس‌خوان بود. ایشان مهندس که شد در سازمان آب استخدام گردید و چون انسانی سالم و درست و منظم بود همه همکاران او را دوست داشتند. 


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

ساربان و عمو محمد مهدی ناصری

12/3/2018

0 Comments

 
Picture محمد مهدی ناصری
 هفتاد سال پیش ساربان ها با شترهای خود نمک و مایحتاج مردم روستاها را تأمین میکردند و از این راه امرار معاش می نمودند. هنگام غروب سرد زمستان در محله پائین ساربان ها با شتر هایشان مانده بودند که با تاریکی شب چکار کنند. به یکی دو نفر از جمله سید حسن هاشمی که بسیار جوان بود مراجعه می کنند، ساربان میگوید شب میشود چکار کنم؟ جواب مثبتی دریافت نمی کنند. در این هنگام عمو مهدی ناصری از راه میرسد و به ساربان ها می گوید به خونه خاه برویم و آنها را به منزل می برد و زیر کرسی اطاقش به آنها شام میدهد و شترهایشان را در طویله جای می دهد و به آنها آذوقه می دهد. همسر او عمه رضوان که خانمی جوان بوده است قدری ناراحت میشود که در سرمای زمستان چند نفر غریب را چرا آوردی؟ عمو مهدی به همسرش میگوید اینها بنده خدا هستند، مهمان حبیب خداست اگر ما به اینها پناه ندهیم چه کسی پناه بدهد و اینها برکت اند. از آنها پذیرائی کامل می کند و در اطاقی جداگانه میخوابند و فردا تشکر و خداحافظی می‌کنند و میروند.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

دایی علی اکبر فروغی  و سکینه خانم

13/2/2018

0 Comments

 
Pictureعلی اکبر فروغی و همسرش سکینه خانم
منزل دایی علی اکبر فرزند دایی محمد رضا مجاور حسینیه جاسب و جنب منزل آقا غلامرضا روحانی بود. ایشان از شجره پاک و منیری بودند و پدر او مانند دایی محمد تقی و احبای شجاع جاسب بود. علی اکبر با سکینه خانم ازدواج نمود و این عزیزان دارای چهار پسر به نام غیب الله، قدرت الله، رحمت الله و عبدالله و یک دختر به نام فاطمه نساء داشتند.
غیب الله خان با خانم شرافت زمانی ازدواج نمود و ثمره ازدواج آنها اولادهای برومندی هستند که همه در مهاجرت در اقصی نقاط عالم می باشند و یکی از نوه های جناب علی اکبر به نام پرویز فروغی در فیلیپین بدرجه رفیع شهادت نائل گشت. قدرت الله با خانم سیما عبدی ازدواج نمود که بعد از ازدواج این خانم محترم هم ایمان به امر جمال مبارک آورده و تا آخر عمر خانمی ساده و دوراندیش و مهربان و مؤمن و مظلوم بود و سه اولاد، دو پسر و یک دختر و از آنها چندین نوه باقی است که همه در ظل امرند.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

حبیب الله خان مهاجر وحوری خانم رزاقی

12/2/2018

0 Comments

 
Pictureحبیب الله مهاجر
قلم عاجز است درباره این اسطوره های زمان چیزی بنویسد چون اولادهائی که هر یک دریای علم و فضیلت اند و در خارج از ایران هر یک ستاره ای درخشان و قائم بخدمت امرالله هستند و نام او و اجداد او را تا ابد زنده نگه داشته اند. این حقیر چیزهائی که بیاد دارد را برحسب وظیفه می نویسم امیدوارم مقبول واقع شود.
حبیب الله خان مهاجر فرزند آقا محمد تقی و مادرش آغابیگم و همسرش حوری خانم رزاقی فرزند عبدالرزاق و نرگس خانم بود. جناب مهاجر و حوری خانم دارای 6 اولاد، سه پسر و سه دختر به نام های عباس، مؤید، منوچهر، مهوش، ناهید و مهناز بودند. عباس اولاد ارشد او با خانم ملیحه کیمیائی از احبای همدان از خانواده ای شایسته و بنام ازدواج نمود و ثمره زندگی او چهار اولاد به نام آرش، آرمین، نیلوفر و نغمه می باشد که همگی مانند والدین سالم و صالح و مؤمن و خادم نوع بشرند. آقای مؤید با خانم شهین آرانی ازدواج نمود و دختری رعنا و با کلاس بنام گلوریا خانم دارد که ستاره ای درخشان است. جناب منوچهرخان با خانمی آمریکائی بنام کرن ازدواج نموده است و اولادهایش ریکا، آمیلی و مایکل می باشد که همگی افتخار جامعه هستند. ​


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

جناب اسماعیل اسماعیلی و افسر خانم یزدانی

30/1/2018

0 Comments

 
Pictureجناب اسماعیل اسماعیلی
آقا اسماعیل فرزند عزیزالله و مادرش خانم سلطان در سال 1306 در قریه کروگان جاسب در محلّه در پاچنار چشم به جهان گشود. مادری بسیار مؤمن و مهربان او را تربیت امری نمود و در سال 1333 با سرکار خانم ایران اعلائی ازدواج نمود، در همان شب خواهر خود عزت خانم هم با جناب عنایت الله اعلائی ازدواج نمود. عروسی هر دو در یک شب در محلّه پائین خانه عمو مهدی بود و ساز و نوائی بود. خیلی عروسی ساده و جالبی بود و اهالی ده همه جمع بودند. جناب اسماعیلی رعیت جناب ذبیح الله مهاجر بود و کشاورزی مینمود و بسیار قوی و زحمتکش بود. خداوند به او دو پسر بنام عین الله و لطف الله و یک دختر بنام توران عنایت فرمود. متأسفانه خانم او ایران خانم در سر زایمان آقا لطف الله چون  پزشکی در ده نبود و زمستان سردی بود، دچار خونریزی شدید میشود. آقا اسماعیل همسرش را به بیمارستان میثاقیه آوردند.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

آقا شمس عظیمی

20/11/2017

0 Comments

 
Pictureآقا شمس عظیمی
قا سید شمس الدین عظیمی در سال ۱۳۰۵ شمسی در محله بالای کروگان جاسب چشم بر جهان گشود و ستاره درخشانی در خاندان عظیمی ها گردید. پدر بزرگوار ایشان سید جلال عظیمی و والد گرامی او سرکار جهان خانم اخوّت اهل واران و از بستگان نزدیک دکتر محمد شکوهی بود. با آمدن این طفل زیبا، والدین چون گل شکفتند و در چهره این طفل نوری دیدند و امیدوار شدند که بزرگترین نعمت الهی که اولاد خوب و سالم است، نصیبشان شده است. جناب آقا شمس عظیمی تک فرزند پسر بود و فقط بعد از او خداوند خواهری به او به نام قمر هدیه کرد که یاور و پناه برادر بود. آقای عظیمی نوه عزیز و بزرگ خانواده بالخصوص مادربزرگش نوش آفرین خانم که خانمی لایق و فرهیخته و با شخصیت بود و جزء شجاع ترین بانوان جاسب محسوب میشده است.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

هدایت الله ناصری و خانم آغا نصراللهی

26/10/2017

0 Comments

 
Pictureجناب هدایت الله ناصری وهمسرش خانم اغا نصراللهی
آقای هدایت الله ناصری فرزند عمو مهدی ناصری و رضوان خانم رضوانی در سال ۱۳۰۶ شمسی در محلّه پائین کروگان جاسب چشم بجهان گشود. اولین اولادی بود که قلب پدر و مادر را شاد کرد و باعث گرمی و استحکام خانواده گردید. فاصله سنی پدر و مادرش زیاد بود و با آمدن این عزیز روزبروز زندگی والدینش زینت بخش تر شد و با ناز و نعمت او را پرورش دادند. مادر عمه رضوان، عمه گوهر این نوه دختری را به حدّی دوست داشت و به قول خود او، هدایت الله هدیه الهی است و بسیار سعی در تعلیم و تربیت او می نمایند. بعد از هدایت الله خداوند خواهری به نام شریفه خانم و بعد از او برادر دیگر به نام نجات الله داد که کانون خانواده را گرم و گرم تر کردند. جناب ناصری از درس اخلاق گرفته تا سواد درسی همه را در جاسب آموخت و همراه پدر مشغول کار کشاورزی گردید. او بسیار مظلوم و ساکت و زحمتکش بود و از هیچگونه کار شرافتمندانه و سخت روگردان نبود. نوجوانی گردیده بود که مرحوم پدرش و جناب اسدالله معتقدی و جناب روحانی و وجدانی و عمو خلیل تصمیم می گیرند سرزمین های بایر بالا ده را که اطراف میگفتند را آباد کنند و باغ درست کنند. همه متحداً شروع به دیوارکشی باغ ها و کندن زمین ها می کنند و هزاران خروار سنگ را از زمین ها جمع کردند. هدایت الله به کمک پدر یک باغ بسیار زیبا درست می کنند و صدها درخت انگور و بادام و زردآلو در آن کاشتند.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

جناب عباس محبوبی

24/10/2017

2 Comments

 
Pictureعباس محبوبی و شایسته روحانی محبوبی
عباس محبوبی فرزند احمد محبوبی و شایسته روحانی محبوبی در تاریخ ۸ شهریور ۱۳۱۱ مطابق با ۳۰ اوت ۱۹۳۲ میلادی  در کروگان جاسب بدنیا آمد و این روز مصادف با پنجم جمادی الاول آن سال بود که روز اظهار امر حضرت اعلی و تولد حضرت عبدالبهاء می باشد و پدر به همین مناسبت نام "عباس آقا" را برایشان انتخاب کرد. ایشان در دامان پدری مهربان و مادری دلسوز دوران کودکی و نوجوانی را در جاسب بسر بردند. بعد از دوره ابتدائی و برای تحصیل دوره متوسطه که در جاسب میسر نبود، پدر او را به کاشان برده و در منزل احباء منجمله جناب شهید مجید دکتر سلیمان خان برجیس سکنی دادند بطوری که در زمان شهادت در همان منزل ساکن و داستان شهادت را با حزن و اندوه تعریف می کرد. برای اخذ مدرک دیپلم به طهران و بعد به خدمت سربازی و سپس در بانک بازرگانی مشغول به کار و در بعدازظهرها حسابداری فروشگاه ابزار جناب فیض الله یزدانی را انجام میداد.


مطالعه ادامـه مطلب
2 Comments

نعمت الله یزدانی و نصرت خانم مهاجر

17/10/2017

0 Comments

 
Pictureنعمت الله یزدانی و نصرت خانم مهاجری
جناب نعمت الله یزدانی فرزند مشهدی حسنعلی در سال ۱۲۶۹ شمسی در کروگان جاسب در خانه ای بزرگ و والدینی شریف به دنیا آمد و با قدوم خود باعث صدها نعمت در خانواده شد که وقتی مادر او را حامله بوده است در آن سال به حدّی بارندگی شده است که تا اول تابستان رودخانه کروگان صدای آبش و غرش آب را از راه دور می شنیدند. قنات ها از سقف آن آب بیرون می آمد و حیف که عکاسی نبوده است که عکس را یادگاری بگیرد. در آن سال تمام درختان گردو و بادام و زردآلو پُر از بار فراوان بوده است. حاصل و محصول زمین بی نهایت تمام اطراف دشت را کاشته بودند به حدّی حتی هندوانه و خربزه فراوان بوده است که انبارها جهت زمستان پُر میشود که حیوانها بخورند. جناب حاج خلیل پدر عبدالحسین یزدانی که بزرگترین اولاد مشهدی حسنعلی بود، این مطالب را برای ما جوانان و نوجوانان تعریف میکرد. ما همه سراپا گوش بودیم و بسیار کیف میکردیم. او می گفت مرحوم پدرش مشهدی حسنعلی گفته بود اگر این اولاد پسر باشد اسم او را نعمت خدا میگذاریم یعنی نعمت الله. خوشبختانه پائیز که او به دنیا آمد و پسر بود چه جشن و سروری برپا شد. پدرم مشهدی حسنعلی گفت اینهم مانند فرج الله بسیار زیباست ولی نورانیت را ببینید که الان از چهره اش هویدا است. 


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

سید علی حسینی

17/10/2017

0 Comments

 
Pictureعلی آقا حسینی
سید علی فرزند آسید آقا حسینی و خانم سلطان صادقی در سال ۱۳۱۰ در قریه کروگان جاسب چشم به جهان گشود و قلب پدر و مادر را شاد کرد. اهالی محلّه بالا یعنی همسایگان میگفتند این طفل قدی کشیده و اندامی بی نظیر داشت. پدرش با اینکه شخصی متوسط القد بود، او بسیار لاغر و قد بلند گردید و از هوش و ذکاوت خارق العاده ای برخوردار بود. در جاسب تا کلاس ششم درس خواند و از شاگردان ممتاز بود و از نظر ادب و وقار بی نظیر بود. بین همسالان مسلمان و بهائی خود احترام خاصی داشت چون جوان سنگین و با متانت و با ایمان بود. از هرگونه شوخی پرهیز میکرد و به دوستانش میگفت شوخی انسان را خوار و زبون می سازد. از کودکی تا جوانی از درس اخلاق گرفته تا لجنه های جوانان و خدمت همیشه پیشگام بود. از زمانی که خود را شناخت یاور پدر و مادر بود و در تمام کار کشاورزی و دامداری کمک کار خوبی بود و از نظر دوستی و صداقت بی نظیر بود. تعریف میکردند روزی در زمین آقا مظفر نصراللهی که از بستگان آنها بود و او پیازچه و سبزی کاشته بوده است، علی آقا می آید و یک دسته پیازچه می کند و می آورد و مادرش سبزی ها را میشوید و در بشقاب میگذارد. وقتی آسید آقا سر سفره ناهار می نشیند و سبزی ها را می بیند و به همسرش میگوید اینها از کجا آمده است؟ همسرش خانم سلطان می گوید علی آقا آورده است. این پدر که ادب اولاد برایش مهم بوده است پسرش علی آقا را از سر سفره بلند میکند و میگوید زود برو و از هر کجا سبزی ها را کندی همانجا بگذار و برگرد ناهارت را بخور. مادر او میگوید بچه گناه دارد به خاطر یک ذرّه سبزی توی گرما اینهمه راه را برود. آسید آقا میگوید آفتاب دزد، شتر دزد میشود. این پسر بنده باید یاد بگیرد هرگز دست به مال کسی دراز نکند و بی اجازه هرگز کاری را انجام ندهد. 


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

ارباب آقا احمد محبوبی

9/10/2017

4 Comments

 
Pictureآقا احمد محبوبی،محمد علی روحانی، جواهر سلطان روحانی، باهره روحانی، شایسته خانم روحانی، عباس حق شناس، گوهر خانم محبوبی و سایرین
یکی از دستورات دین مقدس بهائی نوشتن وصیت نامه است که هر انسان به تکلیف رسیده و مسجل و معتقد کامل به اصل دیانت بهائی موظف است در کمال صحت و سلامت وصیت نامه خود را در سه نسخه نوشته و تحویل محفل هر محل که سکونت دارد، بدهد. شخصی که وصیت نامه می نویسد اختیار کامل دارد که هرچه دارد به هرنحو که مایل است بین ورّاث و کارهای خدماتی و خیر و پیشرفت امر بنویسد و امضاء نماید و هر زمان خواست می تواند وصیت نامه را عوض نماید چون هر انسانی یا ترّقی می کند یا تنزّل. آخرین وصیت نامه اعتبار قانونی دارد و هیچکس حق تعرض به وصیت نامه شخص متوفی را ندارد ولی اگر کسی وصیت نامه نداشت یا به عللی ننوشت یا حوادثی و مرگ زود هنگام پیش آمد ماترک او را هرچه که هست و به نام اوست طبق دستور کتاب مستطاب اقدس تقسیم می نمایند ولی حقیر سراپا تقصیر چون از کودکی شخص بزرگوار آقا احمد محبوبی را کاملاً میشناختم و به اخلاق و خصوصیات او و خانواده اش واقف بودم پس از اینکه سه بار وصیت نامه دلنشین او را خواندم بر خود واجب دانستم چند کلامی جهت اطلاع عزیزان که آنها شناخت کاملی به متصاعد الی الله جناب ارباب آقا احمد محبوبی ندارند، بدانند که این مرد نازنین از نوجوانی تحقیق کرده و به کلاس درس جناب دکتر میرزا فتح الله محمودی رفته است و در حضور جناب ابوالقاسم فردوسی کسب فیض نموده است و تحصیلات بسیار خوبی بالخصوص خط زیبا داشته است و وصیت نامه او الهی بوده است.


مطالعه ادامـه مطلب
4 Comments

جناب نصرالله یزدانی

14/9/2017

0 Comments

 
Pictureنصرالله یزدانی
آقای نصرالله یزدانی فرزند فرج الله و بدیعه خانم، در سال ۱۲۹۴ شمسی در قریه کروگان جاسب چشم به جهان گشود و سومین پسر خانواده بود که باعث دلگرمی بیشتر پدر و مادر شده بود. از مشهدی حسنعلی پدربزرگ او سئوال کرده بودند چرا آنقدر شما اولاد دارید؟ گفته بود حضرت بهاءالله سرباز مظلوم، عاقل و دلسوز زیاد لازم دارد. غلامعلی پسرم را که حضور حضرت عبدالبهاء فرستادم خادم او باشد با دعای مولایم تا زنده ام اولاد و نوه هایم به شمارش عمر من در زندگانی من خواهد بود و حقیقتاً وقتی از این عالم می رود به آرزوی قلبی خود رسیده بود. جناب ذبیح الله مهاجر در خاطرات خود از مظلومیت و نجابت مشهدی حسنعلی و اولاد و احفاد او یاد کرده است و واقعاً این چنین است. هیچکدام آزارشان به مورچه هم نرسیده است چه بسا مورد ظلم و ستم هم قرار گرفته اند و به قول کاشانی ها دَم نداده اند.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

جناب روح الله یزدانی و طاهره خانم محمودی

11/9/2017

0 Comments

 
Pictureروح الله یزدانی و طاهره محمودی
روح الله یزدانی، فرزند ارشد فرج الله و بدیعه خانم دختر آغلامرضا، در سال 1286 شمسی در محله بالای کروگان چشم به جهان گشود. این نوه گل هدیه ای از دخترش به آغلامرضا بود. این دختر پاک سرشت در دریای معرفت آغلامرضا و مشهدی حسنعلی رشد و نمو نمود و در دامان مادری مؤمن و پدری عزیز و غیور نوجوانی گردید که ستاره درخشان جاسب بود. در محضر جناب فردوسی کسب فیض نموده بود و به طهران آمد و درس خواند و در جاسب بالخصوص کروگان خدمات ارزنده ای انجام داد و در نوجوانی هم شاگرد باهوش آقای دکتر محمودی بود.
روح الله خان یزدانی در جوانی پدر خود را از دست داد. پدر ایشان فرج الله در جاسب زندگی میکرد و زمستانها در طهران فعالیت می نمود و چون انسانی خَیِر بود، در طهران هم به خاطر اینکه کار کشاورزی میدانست، درختهای انگور را به آن مرد میگفتند تو که بلد هستی درختان انگور را برای ما هرس کن و هرس کردن یعنی شاخه های درخت انگور یا مو را کوتاه کردن که انگوری بیشتر بدهد. ایشان در منزل یکی از احبای خیلی معروف آن زمان روی داربست بلند هرس می کرد که داربست میشکند و او با سر به زمین میخورد که در آن زمان حیات خانه آجر فرش بود و مغز او خونریزی میکند و متأسفانه جان به جان آفرین تسلیم نمود. روح الله خان و مادرش با مشکلاتی روبرو میشوند و آخرین اولاد او فیض الله یزدانی در شکم مادر بود که پدر فوت می کند.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

مسیب یزدانی و آغا بیگم هاشمی

24/8/2017

0 Comments

 
Pictureمسیب یزدانی
مسیب یزدانی متولد 1300 که در کروگان جاسب بدنیا آمد و صعود او در سال 1347/4/11 در طهران واقع شد و در گلستان جاوید به خاک سپرده شد که الآن آن مکان فرهنگسرای خاوران است. این مرد نازنین در خانواده ای بدنیا آمد که مملو از رنج و عذاب و غصه و گرفتاری بود. پدر ایشان که دارای چهار اولاد مؤمن و مخلص بود، همسرش در جوانی فوت می کند و این مرد ساده و مریض احوال باید از اولادها نگهداری کند و کشاورزی هم نماید. اولادهای او حسینعلی و سکینه خانم و سنمبر خانم و سلطانعلی که 4ساله بود و بی مادر میگردند. اهالی محل پیشنهاد ازدواج به محمد ابراهیم پدر مسیب میدهند اما شخص مناسبی نمی یابند. در آن زمان غلامرضا احمد اهل قم اولادهای زیادی داشته است از جمله حلیمه خاتون که او ازدواج نموده بود و بچه های او همه مرده اند و بعد هم شوهرش می میرد و به او پیشنهاد می‌کنند که با محمد ابراهیم ازدواج نماید.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

آقا یدالله رضوانی

21/8/2017

0 Comments

 
Pictureجناب یدالله رضوانی
آقای یدالله رضوانی فرزند شکرالله رضوانی برادر شمس الله رضوانی و آقای نصرالله امینی در سال 1298 در محلّه پائین کروگان جاسب چشم و دل خانواده را روش نمود. ایشان دومین اولاد خانواده بود. پدر ایشان شکرالله رضوانی بهائی بسیار مؤمنی بود که آثار الهی را با عشق و علاقه حفظ نموده بود و مرتب با صدای بلند میخواند و چون خانه شان جنب کوچه بود، صبح و شب هر رهگذری از صدای ملیح ایشان که مناجات و زیارتنامه میخواند، لذت میبرد. همسر شکرالله رضوانی، سکینه خانم خواهر استاد عباس محمدی معروف به استاد عباس نجار بود که خانمی دانشمند، پزشک زمان و روانشناس و بسیار مهربان و عقیده او کاملاً مسلمان بود و به مسلمانی خود پای بند و در تمام طول زندگانی این زن و مرد مانند روح و ریحان مانند کبوتر عاشق باهم زندگی کردند و همیشه احترام یکدیگر را مراعات می نمود. آقای شکرالله رضوانی نماز و دعا و مناجات و روزه و احکام دینی را به نحو احسن انجام میداد و او هم احکام خود را انجام میداد و در ماه روزه مسلمانها 30 روز روزه میگرفت. سکینه خانم نماز و عبادات را به وقت انجام میداد و به احترام یکدیگر موقع افطار باهم افطار میکردند. زمان روزه بهائی ها که از نوزده روز قبل از عید تا عید بود، این خانم سحری برای همسر آماده می نمود و در افطار هم او را همراهی می نمود. خداوند به آنها چهار اولاد به نام های نصرالله، یدالله، بدیعه و شمس الله میدهد. نصرالله امینی اولاد ارشد از دوازده سالگی به طهران می آید که هم درس بخواند و هم کار کند چون نوجوان باهوش و زیرکی بود. خانواده جناب میرزا ولی الله خان ورقا او را مانند پسر خود نگهداری نمودند و او هم کسب فیض در زمینه علم می نمود و هم مشغول کار گردید که یک عمر امین و همکار آن خانواده جلیل و محترم بود.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

شرح حال جوانی بنام احسان الله یزدانی

12/8/2017

0 Comments

 
Pictureاحسان یزدانی
او درتاریخ 1345/8/3 در طهران به دنیا آمد و در تاریخ 1386/1/23 این جهان فانی را وداع گفت و به نزد معبود خود شتافت. فرق بین سال پدر و پسر 20 سال بود. پدرش میگفت ما زود ازدواج کردیم و دختر و پسر ساده ای بودیم که نه می شناختیم نه آگاهی از شهر نشینی داشتیم. در روستای کروگان جاسب که همه ساده و زحتمکش و مؤمن و مقاوم و قانع و شاکر بوده و هستند، رشد کرده بودیم و به حدّی حیا و حجاب در کار بود که حساب ندارد. آن زمان که فهمیدیم بچه دار می شویم سبیل های بنده درست سبز نشده بود و خجالت می کشیدیم، چه بنده چه همسرم. وقتی همسرم را از جاسب به طهران آوردم منزل عمه سکینه ام که بسیار مهربان و با گذشت و رئوف بود زندگی می کردیم، همسرم حامله بود که بنده در اردیبهشت ماه در محلّات به خدمت سربازی رفتم و مبلغی پول به عنوان خرجی دو سال برای عیال گذاشتم. در پائیز سال 1344 مادر و پدرم به اتفاق سرور عزیز، جناب جمالی و ملکی خانم وجیهه خانم و عمو عبدالحسین و خانمش و نصرت الله برادرم که خیلی کوچک بود به شیراز برای زیارت خانه حضرت اعلی می روند.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

جناب مسیح ‌الله مهاجر و طاهره خانم معتقدی

4/8/2017

2 Comments

 
Pictureمسیح الله مهاجری وطاهره خانم معتقدی سال ۱۳۳۴
مسیح ‌الله مهاجر فرزند ضیاء ‌الله و فاطمه نساء در تاریخ تولد 1307 متولد شد و با طاهره خانم دختر آقا میر اسد‌الله معتقدی و ملک خانم ازدواج نمود طاهره خانم متولد سال 1308بود.
مسیح ‌الله مهاجر در خانواده مؤمن و مخلص در کروگان جاسب به دنیا آمد که آثار صدمات و بلیّات تا آخر عمر او هویدا و نمایان بود. چه کتک ها و آزار ها که ضیاء ‌الله ندید و هرکس خاطرات او را که از گفته های خود اوست بخواند، برای اینهمه ظلم و ستم که بر او وارد گشته متاثر و ناراحت میشود. از طرفی شاد و مسرور میگردد. انسانهای مقاوم و با ایمان نه از چوب و فلک میترسند و نه از مردن در راه حق. همه درد و بلا و الم را به جان میخرند که محبوب عالمیان مولایشان از او راضی باشد. مسیح ‌الله تا نوجوانی درجاسب مزرعه داری مینمود و در کشاورزی کمک کار مادر و پدر بود. جناب عنایت ‌الله مهاجر پسرعموی او که معماری با تجربه بود و به جاسب می آمد و در تعمیرات حمام و هر کاری پیشقدم بود و در طهران بعنوان معمار عنایت ‌الله مهاجر معروف و مشهور بود و عبد‌الله خان پسر عموی دیگر که ساختمان های بسیاری داشت و مسیح ‌الله همراه او به طهران آمد و چون جوانی باهوش و با تجربه و زرنگ بود، در مدت یکسال خود او معمار مسیح ‌الله مهاجر جاسبی شد. 


مطالعه ادامـه مطلب
2 Comments

جناب وجی الله گلپور و وجیهه خانم ناشری (آخرین دختر سید عبدالله ناشری)

28/7/2017

0 Comments

 
Pictureجناب وجیه الله گلپور و همسرش وجیحه ناشری در زمان آزادی از زندان
وجیهه خانم در سال 1332 در کروس، منطقه مهاجرتی چشم به جهان گشود و خانه والدین را نورانی نمود. این خانم محترم لیاقت چنین اسمی را دارد که پدر برای او انتخاب کرده است. وجیهه خانم دختر بچه عزیز و دوست داشتنی بود که پدر مهرپرور را از دست داد و در آغوش مادر و خواهران و برادران رشد و نمو نمود و خانمی شایسته و با فرهنگ گردید. چون در حسین آباد کروس مدارس نبود و دختر نمی‌توانست با موتور به ایوانکی برود، از تحصیل محروم بود ولی در خانواده معارف امری و احکام الهی و درس اخلاق را خوب آموخته بود. خداوند بزرگ و مولای شفوق و حنون که همیشه یاور یتیمان است، به این دختر مظلوم محجوب و محبوب و شایسته، تمام حسن خدادای را به نحو کامل داد. جناب وجیه الله گلپور اهل مازندران که جوانی برازنده، قوی هیکل و با سواد و دریای علم و عرفان، ایقان و جوهر تقدیس بود، به خواستگاری او آمد و با یکدیگر ازدواج نمودند و از همان اوایل زندگی با یکدیگر به مهاجرت و اعلان امرالله پرداختند. هرگز راحتی برای خود نخواستند و هدف آنها رضای جمال مبارک بوده و هست.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

شرح حال نعمت الله رضوانی

28/7/2017

1 Comment

 

از جاسب تا گرگان  نوشته ​سناءالله حکمت شعار

Pictureنعمت الله رضوانی و پسرش علی رضوانی
از جمله نفوس مؤمن و مخلص و فعال که از اهالی سرزمین جاسب بودند و بنده افتخار آشنائی با ایشان را داشتم، جناب نعمت الله رضوانی بودند. در بیست و دوم شهریور ماه 1296 در خانواده ای مؤمن پا به عرصه وجود نهاد. نام پدرشان غلامحسین و نام مادرشان گوهر خاتون بود. جناب رضوانی متأسّفانه در کودکی پدر را از دست دادند و با مشکلات عدیده مواجه شدند. پس به ناچار از نوجوانی از جاسب به تهران در محله خانی آباد نقل مکان نمودند و در بازار تهران در حجره ای مشغول به کار شدند ... بعد از مدّتی نیز به استخدام نیروی هوائی کشوری درآمدند تا اینکه با خانم سیمین سیّد محمود ازدواج نمودند. از ایمان و ایقان جناب رضوانی همین بس که ایشان همراه با نقشه ده ساله جهاد کبیر اکبر به مهاجرت شهر قم تشریف بردند و در مکانی مقدّس که عرش مطهر حضرت اعلی مدّتی در آن محل بود، سُکنی گزیدند. جناب رضوانی حکایتی را برایم نقل نمودند که بسیار جالب و تأثیرگزار است و نشان از احاطه روحانی و عاطفی حضرت ولی عزیز امرالله نسبت به احباء و اوضاع و احوال احباء و محبتشان به جناب رضوانی و خانواده دارد.... و امّا حکایت آنکه در شبی بارانی و سرد زمستانی ناگهان مقداری از سقف فرو ریخت و این امر سبب ناراحتی ایشان و خانواده گرامی شد، به نحوی که تا صبح همگی بیدار و مضطرب بودند و به دعا و مناجات پرداخته دست رجا به درگاهش داشتند.


مطالعه ادامـه مطلب
1 Comment

شمّه ای از زندگانی زنده یاد آقای روح الله رضوانی

28/7/2017

0 Comments

 
Picture
او فرزند علامحسین فرزند ابوالقاسم کاشی و گوهر خانم فرزند استاد علی اکبر بزرگمرد جاسب بود. ایشان در سال 1297 شمسی در کروگان جاسب در محلّه پائین چشم به جهان گشود و در خانواده مؤمن و موقن نشو و نما نمود. در مکتب جناب فردوسی و دیگر دوستان سواد آموخت و رسم ادب و انسانیّت را از والدین به نحو احسن یاد گرفت. در نوجوانی به همراه برادر خود در طهران مشغول به کار گردید و چون پدر بزرگوار را از دست داده بود، کمر به خدمت مادر بست و در تمام امور زندگانی یاور مادر مهربان بود. مادرش درّ گرانبهائی بود که در تمام عمر جز خدمت به امر و خدمت به خلق خدا هدف دیگری نداشت و به اولادهای خود آموخته بود اگر میخواهید خدا از شما راضی باشد، همه را دوست داشته باشید و به آنها محبّت کنید. در زمان قدیم که وفور نعمت در روستاها نبود ولی هرچه را داشتند در سبد اخلاص میگذاشتند و با دوستان و فامیل یکرنگ و مهربان بودند و از شادی دیگران شاد می‌گشتند.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

شرح حال جناب امین الله یزدانی فرزند شمس الله و مرضیه خانم یزدانی

28/7/2017

0 Comments

 
Pictureامین الله یزدانی و همسرش باهره ناشری
این عزیز دل و جان، در سال 1315 شمسی در محلّه بالای کروگان جاسب به دنیا آمد. خانم سلطان یزدانی مامای مادر او و مادربزرگش تعریف میکرد به حدّی این بچه زیبا و باهوش و پر مو بود که همه اهالی به دیدن او می آمدند و می گفتند باید برایش اسفند دود کرد تا کسی چشم زخم به او نزند. به حدّی مظلوم و ساکت بوده است و کسی صدایش را نمی فهمید ولی از شانس بد او مادرش جوان مرگ میشود و این بچه دو ساله را تنها می گذارد و به عالم بالا صعود می کند. مرضیه مادر ایشان روحش شاد، خانمی با فرهنگ و تمیز و با کمالات بوده است. بزرگان فامیل پیشنهاد می کنند که شمس الله پدر ایشان با خاله او یعنی خاور سلطان که خانمی بی نظیر بود، ازدواج کند. امین الله را این خاله مهرپرور و مادربزرگش خانم سلطان و خواهر امین الله طاهر خانم که اولین اولاد شمس الله بود، بزرگ می کنند و جای خالی مادر را برای او پر می کنند که او هرگز بی مادری و تنهائی را احساس نکرد. بعد از خاور سلطان برایش خواهران و برادرانی بسیار آورد. نوجوان بود که خواهرش با آقای هرمز شریفی ازدواج نمود و به طهران آمد. او هم همراه خواهر آمد و در نزد پسر عموی پدرش، سلطانعلی یزدانی در مغازه خواربارفروشی و لبنیات مشغول کار گردید.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

شرح حال ثناءالله ناشری آخرین اولاد سید عبدالله ناشری و ملکه خانم

28/7/2017

0 Comments

 
Pictureثناءالله ناشری فرزند آخر سید عبدالله
این عزیز نامش ثناءالله است و در سال 1336 در کروس بالا چشم به جهان گشود. در داخل شکم مادر صدای مناجات و اشعارهای امری که والدین او می خواندند را شنیده بود. زیباترین کودک آن منطقه بود و چهره نورانی و زیبا را از پدر و مادر به ارث برده بود. موی سر او مانند مادرش ملک خانم فرّ و پرُپشت بود و موهای سر او زیبا و دیدنی بود. چشم باز کرد دید اطرافش باغهای زیبا، جلو منزل رودخانه آب، در اطراف خانه مرغ و خروس و بوقلمون و خرگوش و کبک و برّه و میش و بز و بزغاله و گاو و گوساله بودند و از کودکی به آنها عشق می ورزید. ناگفته نماند ایشان یکساله بود که شبی پدر بزرگوار ایشان خواب می بیند حضرت ولی امرالله به خواب ایشان آمد و شالی به سید عبدالله هدیه می کند و به او می فرماید ناشر نفحات الله مرد بی نظیر، مدّتی است در طهران و اطراف به دیدن فامیل نرفتی، پس برو و همه را ملاقات کن و در آنجا بمان و میگوید به چشم.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

شرح حال میثاق ناشری فرزند سیدعبدالله ناشری و ملکه خانم

28/7/2017

0 Comments

 
Pictureآقا میثاق ناشری
او در سال 1328 در جاده ساوه در نقطه مهاجرتی به دنیا آمد و در آغوش پدر و مادری مؤمن نشو و نما نمود. در کودکی همراه پدر و مادر به حسین آباد کروس مهاجرت نمود و پدرش به این جوان خوشگل و نقلی ریزه میگفت مهاجر کوچولو ببینم چه خواهی کرد. از کودکی آثار ایمان و رشادت و بردباری در او نمایان بود. از نظر اخلاق و رفتار نمونه بود. وقتی والدین او به کروس بالا که تازه ساختمان ساختند و باغ ها را درست کردند، میروند، او میگوید اولین شغلم این بود که برّه و بزغاله کوچک را در باغ بچرانم و چون اطراف آنجا گرگ فراوان بود، همیشه با یک چوب دستی دنبال برّه و بزغاله ها بود. البته همیشه سگ هم داشتند که سگ واقعاً پاسبان باوفائی است. ایشان میگوید بزرگتر که شدم به کمک برادر بزرگترم چوپان گله شدیم و صبح و تا شب در بیابان صحرا آنها را می چرانیدیم و از شیر و لبنیات که استفاده میشد، بقیه هم به فروش میرساندیم. بیابان ها در بهار بسیار سبز و قشنگ و دلنشین بود ولی در فصل تابستان هوا بسیار گرم و سوزان بود ولی در هر زمانش بسیار لذت بخش بود. 


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments

شرح حال جناب سید عبدالله ناشری

27/7/2017

0 Comments

 
Picture سید عبدالله ناشری
او در سال 1268 شمسی در قریه کروگان به دنیا آمد. پدر او سید حبیب از مؤمنین به نام جاسب بود. محله پائین کوچه ای به نام کوچه سید حبیب است و دو طرف کوچه شمال و جنوب متعلق به او بوده است. سید حبیب سه اولاد پسر داشته است، اولی سید جواد ارشدی، دومین سید عبدالله و سومین سید عباس بوده است. در زمان قدیم فامیلی در دهات نبوده است و هر کس را به نام پسر فلانی میخواندند. مثلاً سید عبدالله را به نام سید عبدالله سید حبیب صدا می کردند یا نام می بردند. زمانیکه فامیل انتخاب میکردند و مأمور سجلات ثبت میکرده است، سید جواد میگوید بنده اولاد ارشدم و او را لقب ارشدی میدهند. سید عبدالله که ناشر نفحات الله و با سواد بوده است را ناشری و سید عباس که کاشان در دکان حلوائی کار می کرد و همه به او سیّد میگفتند، میگوید سید هاشمی هستم که لقب هاشمی میگیرد. البته در جاسب تا سال 1307 شناسنامه ای نبود و بعضی از سال تولدها کم و زیاد دارند.


مطالعه ادامـه مطلب
0 Comments
<<Previous

    مدیر

    در این قسمت می پردازیم به ذکر سرگذشت بهاییان و شخصیت های  گذشته و حال جاسب که در جای جای ایران و جهان در گذشته و حال زیسته اند و به خدمت پرداخته اند

    آرشیو مطالب

    May 2021
    November 2019
    November 2018
    March 2018
    February 2018
    January 2018
    December 2017
    November 2017
    October 2017
    September 2017
    August 2017
    July 2017
    June 2017
    May 2017
    April 2017
    March 2017
    February 2017
    December 2016
    November 2016
    October 2016
    September 2016
    August 2016
    July 2016
    June 2016
    May 2016

    دسته بندی ها

    All
    آقایان
    بانوان
    بهاییان جاسب
    خاطرات سیارون
    خاطرات عباس محمودی
    خاطرات م یزدانی
    خانم پریچهر یزدانی
    دوستان نزدیک جاسبی ها
    سناءالله حکمت شعار
    شهدای جاسب
    عشرت نوروزی
    گفتگو

    RSS Feed

مقالات

* الواح نازله
* علت آزار و اذیت بهاییان
*
تاریخ نگاران جاسب
* دزدان اشیای عتیقه
* ​آقای سلیمی معلم مدرسه
* گالری تصاویر

شخصیت ها

*​ ملا غلامرضا جاسبی
* ملا جعفر جاسبی
* فرهنگ لغات جاسب

* شهدای جاسب
* شجره نامه ها
* شعرای جاسب

خاطرات

*​  ذبیح الله مهاجر
​
* سید رضا جمالی
* شمس الله رضوانی
* عشرت نوروزی
* عباس حق شناس
* علی محمد رفرف

سیارون​

* صفحه خانگی
* سیارون

* درباره ما
*
 جاسب بلاگ(مطالب مختلف)
* 
 اسناد و مدارک تاریخی

* ارسال فایل توسط کاربران

آخرین مطالب 

* بهاییان‌جاسب: عزیزه خانم یزدانی ، محمد علی روحانی
​* شجره نامه: شجره نامه سید عبدالله ناشری
​* کتاب بیان حقایق از سید عباس علوی

ادامه مطالب

* جزئیات شهادت شهدای فیلیپین،​ معاون التجار نراقی
​* اشعار شعرای جاسب:  واحه، « نگاه عبـدالبهـــاء»
​* بلاگ: خاتمیت، ایران و بهاییت، دور اسلام‌ ، دلائل بهائی از قران
* دكتر شاپور راسخ: حضرت بهاءالله پیام آور مهر و یگانگی
*  اوضاع کنونی جاسب اول، دوم، سوم، زندگی روزمره اهالی
​* بلاگ: چگونه می توان بهائی شد؟، عبدالبهاء و تولّد انسان