
![]() اقا میر زین العابدین، شبی در وسقونقان در کنار کارکنان خود برای آبیاری بوده است او که وضع مالی بسیار خوبی داشته است. در همان شب با صدای بلند مناجاتی را تلاوت میکند، ارباب محمد که او نیز در دشت مشغول آبیاری بوده متوجه صدای رسا و شیوای او میشود و تحت تاثیر قرار میگیرد . فردای آن روز در کوچه همدیگر را می بینند آندو که یک نسبت فامیلی باهم داشتند آقا محمد از او سوال میکند که دیروز در دشت صدای او را شنیده و از او میپرسد که دیشب چه چیزی میخوانده؟ او میگوید که همانطور که میدانی من بهایی هستم و این مناجاتی است که من تلاوت میکردم. از این رو آن دو مشغول گفتگو میشوند و ارباب محمد پرس و جو کرده و با احکام و دستورات دیانت بهایی آشنا میشود و به جایی میرسد که قرار میشود که آقا حسن نوش آبادی را از نوش آباد دعوت کنند که بیاید و با او صحبت کند،
6 Comments
|
مدیردر این قسمت می پردازیم به ذکر سرگذشت بهاییان و شخصیت های گذشته و حال جاسب که در جای جای ایران و جهان در گذشته و حال زیسته اند و به خدمت پرداخته اند آرشیو مطالب
May 2021
دسته بندی ها
All
|