

![]() این عزیز دل و جان، در سال 1315 شمسی در محلّه بالای کروگان جاسب به دنیا آمد. خانم سلطان یزدانی مامای مادر او و مادربزرگش تعریف میکرد به حدّی این بچه زیبا و باهوش و پر مو بود که همه اهالی به دیدن او می آمدند و می گفتند باید برایش اسفند دود کرد تا کسی چشم زخم به او نزند. به حدّی مظلوم و ساکت بوده است و کسی صدایش را نمی فهمید ولی از شانس بد او مادرش جوان مرگ میشود و این بچه دو ساله را تنها می گذارد و به عالم بالا صعود می کند. مرضیه مادر ایشان روحش شاد، خانمی با فرهنگ و تمیز و با کمالات بوده است. بزرگان فامیل پیشنهاد می کنند که شمس الله پدر ایشان با خاله او یعنی خاور سلطان که خانمی بی نظیر بود، ازدواج کند. امین الله را این خاله مهرپرور و مادربزرگش خانم سلطان و خواهر امین الله طاهر خانم که اولین اولاد شمس الله بود، بزرگ می کنند و جای خالی مادر را برای او پر می کنند که او هرگز بی مادری و تنهائی را احساس نکرد. بعد از خاور سلطان برایش خواهران و برادرانی بسیار آورد. نوجوان بود که خواهرش با آقای هرمز شریفی ازدواج نمود و به طهران آمد. او هم همراه خواهر آمد و در نزد پسر عموی پدرش، سلطانعلی یزدانی در مغازه خواربارفروشی و لبنیات مشغول کار گردید. ![]() سلطانعلی و خانمش فرهنگ خانم او را همچنان اولاد خود می پنداشتند. از بچگی از ایمان راسخ برخوردار بود و ادب خاصی داشت و به خاطر ادب و نظم و تمیزی او مشتری های مغازه دو برار شده بودند. امین الله وقتی پول جمع می نمود، مقداری را برای مادربزرگش خانم سلطان و مقداری را برای پدرش در نظر می گرفت و موقعی که به جاسب میرفت هرچه در توان داشت مایحتاج آنها را خریداری می نمود و با عشق و شوقی به آنها میداد. 18-17 ساله بود که یک دوچرخه هرکولس نو خریده بود و زنگ و آئینه داشت و نوار پیچ کرده بود و به جاسب آورد. برای بچه ها و جوانهای کوچکتر تازگی داشت و به بچه های کوچکتر مانند مهندس اشرف امجدی مصطفی و قدرت الله یزدانی و سیاوش و جوانان دیگر را دوچرخه سواری یاد می داد و این محبّت خالصانه او را ثابت می نمود. همان دوچرخه را در جاسب نزد خانم سلطان گذاشت که هرکس میخواهد سوار شود. اینکار باعث تشویق شد که نوجوانان آن زمان مسلمان و بهائی دوچرخه بخرند و مانور بدهند. ایشان 18 ساله شد و به سربازی رفت چون در آن زمان معافی در کار نبود. 2 سال خدمت به دولت نمود و وقتی آمد، آقای معتقد نراقی رحمت الله علیه در سبزه میدان طهران تاجر عینک و چیزهای دیگر بود. امین الله را نزد خود به عنوان فروشنده و حسابدار استخدام نمود و حسن اخلاق و صداقت ایشان مشهور عام و خاص گردید. امین الله محبّت خالصانه اش و ادب و ایمان او و خوش تیپ بودن او باعث شد هرکس دختری داشت میگفت امین الله داماد من است. عاشق دلباخته زیاد داشت ولی او دختران را پاک و معصوم و مانند خواهران خود می دانست. خواهرش طاهره خانم و هرمز شریفی که از جوانی مهاجر حسین آباد کروس بودند، به امین الله میگویند دختر سازگار و مؤمن و سالم و ساده و اهل زندگی میخواهی، باهر خانم دختر سید عبدالله ناشری دختری است که مانند خودت مظلوم است و با او ازدواج کن. امین الله اطاعت می کند و در سال 1341 ازدواج می نماید. مراسم بسیار باشکوهی در کروس برپا میشود و امین الله اولین اولاد ذکور کورش الله یزدانی و باهره خانم اولین دختر ناشری بر تخت مینشینند. صدای آواز ساز و دهل چه صفائی داشت و دو مظلوم و دو مؤمن زندگی شیرین را آغاز می کنند. جناب معتقد در شمیران سکونت داشت و منزل به این کارمند مؤدب و با تدبیر و امین خود می دهد. معتقد و سلطانعلی یزدانی در هر جمعی گفته اند این اسم برازنده این جوان رعناست. در امانت داری نظیر ندارد و در عهد و پیمان و صداقت همتا ندارد. چند سال قبل از انقلاب ایران، آقای معتقد کلاً از ایران رفت و این مرد در شرکت کداک مشغول کار گردید. در شرکت کداک مسیحی، مسلمان و بهائی بسیار بودند. خانم های همکار او می گفتند ای کاش تمام مردان، چشم پاکی و همسر دوستی و وفاداری و نظم را از ایشان یاد بگیرند. در سالهای اول انقلاب که شرکت کداک هم مصادره گردید، ایشان هم بیکار گردید. ولی ایشان از پای ننشست و به هر کار که می دانست از قبیل سلمانی، مغازه داری مشغول گردید و چون هر دو زن و شوهر قانع و شاکر بودند و همصدا و همفکر بودند، نه نالیدند و نه شکوه نمودند. فقط راز و نیاز به سوی خداوند و راضی به رضای پروردگار بودند. این عزیزان دارای دو اولاد پسر به نام های فرزین که با خانم رعنا افشار از احباء اصفهان ازدواج نمود و ثمره زندگی آنها سه پسر به نامهای بیان، دیان، معین می باشند که در خارج از کشورند و دیگر اولادشان فریدون یزدانی که با دختر دائی خود مژده ناشری دختر معتمد ازدواج نمود و دو پسر به نام پارسا و پوریا دارد. امین الله و اولادهایش عشقشان پسر بوده است. البته در دیانت بهائی پسر و دختر هیچ فرقی باهم ندارند و مساوی هستند چون هر دو هدیه و موهبت الهی هستند. این عزیزان هم در خارج و هم در ایران موفق و عزیز همه هستند. در زندگی امین الله و همسرش فراز و نشیب بسیار بود ولی همه وقت و همه جا حق نگهدار آنها بود و خواهد بود. انشاءالله با دعای این عزیزان و عمل پاک و صالح، همه خلق با درستی و صداقت، وفاداری و ایمان به خدا زندگی کنند. این گوشه ای بود از خاطرات این مؤمنان.
0 Comments
Leave a Reply. |
مدیردر این قسمت می پردازیم به ذکر سرگذشت بهاییان و شخصیت های گذشته و حال جاسب که در جای جای ایران و جهان در گذشته و حال زیسته اند و به خدمت پرداخته اند آرشیو مطالب
November 2024
دسته بندی ها
All
|
|
مقالات |
شخصیت ها |
خاطرات |
سیارون |