لطفا جهت مشاهده تمام امکانات وبسایت، از مرورگرهای گوگل کروم، فایر فاکس یا اپرا استفاده نمایید...
وب سایت کروگان جاسب (سی یارون)
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح

بلاگ بهائیان جاسب

هدایت الله ناصری و خانم آغا نصراللهی

26/10/2017

0 Comments

 
Pictureجناب هدایت الله ناصری وهمسرش خانم اغا نصراللهی
آقای هدایت الله ناصری فرزند عمو مهدی ناصری و رضوان خانم رضوانی در سال ۱۳۰۶ شمسی در محلّه پائین کروگان جاسب چشم بجهان گشود. اولین اولادی بود که قلب پدر و مادر را شاد کرد و باعث گرمی و استحکام خانواده گردید. فاصله سنی پدر و مادرش زیاد بود و با آمدن این عزیز روزبروز زندگی والدینش زینت بخش تر شد و با ناز و نعمت او را پرورش دادند. مادر عمه رضوان، عمه گوهر این نوه دختری را به حدّی دوست داشت و به قول خود او، هدایت الله هدیه الهی است و بسیار سعی در تعلیم و تربیت او می نمایند. بعد از هدایت الله خداوند خواهری به نام شریفه خانم و بعد از او برادر دیگر به نام نجات الله داد که کانون خانواده را گرم و گرم تر کردند. جناب ناصری از درس اخلاق گرفته تا سواد درسی همه را در جاسب آموخت و همراه پدر مشغول کار کشاورزی گردید. او بسیار مظلوم و ساکت و زحمتکش بود و از هیچگونه کار شرافتمندانه و سخت روگردان نبود. نوجوانی گردیده بود که مرحوم پدرش و جناب اسدالله معتقدی و جناب روحانی و وجدانی و عمو خلیل تصمیم می گیرند سرزمین های بایر بالا ده را که اطراف میگفتند را آباد کنند و باغ درست کنند. همه متحداً شروع به دیوارکشی باغ ها و کندن زمین ها می کنند و هزاران خروار سنگ را از زمین ها جمع کردند. هدایت الله به کمک پدر یک باغ بسیار زیبا درست می کنند و صدها درخت انگور و بادام و زردآلو در آن کاشتند.

Pictureمحفل دوم روحانی قاسم آباد از راست نشسته: فاطمه خانم جمشیدی نوروزی، سلطانعلی نوروزی، هدایت الله ناصری، حبیب الله مهاجر، از راست ایستاده: آقا ناصر مسعودی، قدرت الله فروغی، ذبیح الله ناصری، میرزا احمد محمدی،‌سید حسن مسعودی
وقتی هدایت الله کار میکرد همه می گفتند این بچه ظهر و شب نمی داند و مرتب کار می کند یا به زبان عامیانه می گفتند چقدر جان می کند. البته نجات الله و خواهرش هم در جمع کردن سنگ ها کمک برادر بوده اند. این باغ و باغ های دیگر دو ساله ببار می نشینند و خدا میداند چقدر انگور از باغ ها می آوردند و بسیار شیره پختند و شیره انگور باغ احباء بنام بود و در آن محوطه هر تعداد باغ بود برای احباء کروگان بود. آقای امرالله رزاقی بعداً باغی روبروی آنها درست کرد ولی دیوار نکشید ولی زیر همان باغ سید میرزا باغی درست کرد که الان هم آن باغ محصور است و پر از درخت بادام و میوه است و آقای علی محمد اسماعیلی او را خریده است و باغ دیگری که بجای مانده باغ رحمت الله فروغی است که نسبتاً درخت و دیوار دارد ولی باغ های احباء دیگر همگی خشک و خراب شده است و فقط دیوارهای سنگی که فرو ریخته است، بجای مانده است. حالا هرکس که سر لوله بالا ده میرود برای خوشگذرانی میگویند این خرابه ها چیست؟ میگویند باغ بهائی ها است. عمو مهدی در زمان حیاط خود وقتی بطرف باغ میرفت و انگورها در آخر تابستان و اول پائیز میرسید و شیرین و خوشمزه بود و در همان موقع ها هنگام بادام روفی و گردو روبی بود، هرکس را که مشغول جمع کردن بادام یا گردو بود میگفتند سبدتان را بیاورید هرچقدر انگور میخواهید بخورید و سبد خود را از انگور پر کنید و به خانه ببرید. بسیار این کار زیبا بود و دیگران هم از این مرد باگذشت تأسّی میکردند و همین کار انسانی را انجام میدادند. عمو مهدی به اولادهایش بالخصوص هدایت گفته بود هرچقدر انفاق و گذشت کنید در مورد هر محصولی غیر از اینکه رضایت خلق را کسب کردید بلکه یکی از تعالیم حضرت بهاءالله که محبّت و گذشت است را اجراء کردید. حیف از این انسانها و حیف از این باغ ها که هیچکدام نیستند. ای کاش باغ ها سبز بود و هر رهگذری از میوه آنها نوش جان می کردند در درگاه خداوند ناامیدی نیست. زادورود این عزیزان که عشق بوطن مألوف خود دارند، بدانید انشاءالله روزی فرا خواهد رسید که باغهای خیلی زیباتر در آنجا درست خواهد شد و باغداری و کشاورزی بروز خواهند ساخت که تمام خلق جاسب از دیدن آنها لذت ببرند.
صحبت از جناب ناصری بود، پدر ایشان منزلش مأمن و پناهگاه درویش و فقیر و رهگذر بود. تنور او گرم، درب خانه بروی هر یار و اغیار باز بود. مادر هدایت عمه رضوان، عمه و مادر ده ها کروگانی است که هنگام بدنیا آمدن هر دختر و پسر عاشقانه بدون دیناری چشم داشت میدوید و لذت می برد که کوچکترین خدمتی به همنوع و همشهری نموده است. نه اینکه اجری و مزدی نمی خواست تازه هدیه و یا لباس نوزادی را که از طهران اولادهایش مخصوص دخترش تهیه میکرد به مادر بچه ها هدیه میداد. هدایت الله در نزد چنین بزرگوارانی بزرگ شده بود. بعد از فوت پدر تمام مسئولیت خانواده به عهده او بود و او کشاورزی نمونه بود و در تمام زمین های پدر و مادرش بهترین درختها را کاشته بود. اگر یک درخت قدیمی خشک می گردید او را کنده و دو عدد درخت جای آن میکاشت. همه خلق جاسب در دشت بالا از سیب ترشی ها و آلو پائیزی زمین های ایشان نوش جان کرده اند که هنوز بعضی از درختها موجود است. آقای ناصری بعد از سربازی با سرکار خانم آغا نصراللهی فرزند سید عباس صدری و سیّده نساء که در سال ۱۳۰۲ در همان ده متولد شده است، ازدواج می نماید. ازدواج آنها در سال ۱۲۳۷ بوده است. خانم آغا همسر او مادری داشت دریای تقوا و ایمان خلوص و مهربانی که زادورود او در حدود دویست نفر در سطح جهان در ظلّ امرند. خانم آغا تنها دختر این خانواده بود و هیکلی کوچک ولی عقلی سلیم، قدرتی عظیم و با درایت و کاردان و عاقل بود. این عزیزان برای عروسی آنها در همان خانه پدری جشن مفصلی برپا نمودند و عروس یکه و یگانه او و هدایت الله اولاد ذکور و چشم چراغ والدین و احباء بسیار باعث سرور احباء الهی شدند. عمو مهدی با کمک خود هدایت دو اطاق بسیار زیبا با بالکنی که از دو طرف روشنائی داشت، ساختند و عروس و داماد در خانه نو و بسیار عالی شروع به زندگی نمودند.
مظلومیت و نجابت و ایمان هدایت الله از هیچکس پوشیده نیست. خداوند به این مرد زحمتکش ۴ اولاد عنایت فرمود. اولی حسینعلی، دومی فیض الله و سومی لطف الله و چهارمی یک دختر به نام شیوا که هر یک شمع بزم والدین شدند. جناب ناصری در سال ۱۳۲۲ هوس کرد که به طهران بیاید و کار کند. شش ماه زمستان که کار کرد خانه و کاشانه ای تهیه نمود و رفت و همسر و بچه ها را به طهران آورد و در مغازه جناب آقای رحمی که از تاجران معروف چراغ برق بود و از افرادی بود که نمایندگی لوازم چند نوع ماشین را داشت، مشغول به کار گردید و خانم آقای ناصری، خانم آغا هم مشغول قالی بافی گردید و زندگی شیرین و نوینی را در طهران آغاز کردند. ایشان هم قوی و هم باحوصله و هم مؤمن و مهربان و ساده بود و پشتکار عجیبی داشت. دو یا سه سال که کار کرد، پولی پس انداز کرد و جناب رحمی دید آقای ناصری لیاقت مغازه داری دارد و به او پیشنهاد داد و کمک کرد که مغازه ای بخرد. او بهترین مغازه نبش خیابان را خرید و مشغول کاسبی گردید و کاسبی خوش رفتار و خوش حساب و مردم دار و با اعتبار و بامرام در خیابان چراغ برق معروف گردید و غیر از پسرهایش شاگردانی هم از آشنایان و اقوام همیشه داشت. این شخص باگذشت و سخاوتمند بود و در کارهای خیر و امری همیشه پیشقدم بود. چهره ای نورانی و قلبی پاک داشت و همه را دوست داشت. به قول جاسبی ها سرش در لاک خویش بود و هرگز غیبت نمیکرد و دروغ نمیگفت. قولش با عملش یکی بود و بهائی واقعی بود و همیشه میگفت بهائی را بعمل شناسند نه به اسم و به خلق پی برند نه به جسم. واقعاً ایشان عامل بدستورات الهی بود. وقتی این عزیزان تصمیم گرفتند که در طهران مقیم باشند و برادرش نجات الله هم در طهران در رادیو شهاب مشغول کار گردید املاک جاسب را به خواهرزاده خانمش آقای غلامرضا حدّادی سپرد که نصف عایدات ملک را به مادرش عمه رضوان بدهد. در آن زمان غلامرضا جوانی با سلیقه بود و تمام سنگ بندهای زمین ها را از نو ساخت و چون هیچ ملکی نداشت، بخت با او یاری کرده بود که چنین خاله ای فکر خواهرزاده اش بوده است. خانم آغا خوشحال بود که لااقل خواهرم جواهر خانم که از پدری دیگر بوده است در آن زمین ها بهره مند شود. کار این خانم ناصری انسانی بود و تمام این زمین ها بنام زمین عمه رضوان یا زمین عمو مهدی معروف بود و زمانیکه انقلاب گردید غلامرضا خواهرزاده او یک زاویه صد و هشتاد درجه تغییر جهت داد و بجای گردو و بادام بارها به مادر هدایت الله عمه رضوان فحاشی نمود که عمه رضوان تا زنده بود میگفت حواله غلامرضا را به دست بریده حضرت عباس می کنم که نمک خورد و نمکدان شکست. آیا مال من بیوه زن بر او حلال است؟ هدایت الله به کمک برادرش خانه ای دو اطاقه جهت مادر تهیه کردند و همه  نوع وسیله و اثاث زندگی برایش تهیه کردند و تا آخرالحیات تمام جاسبی ها ملاقات عمه رضوان میرفتند و دهان خشک بیرون نمی آمدند. عمه رضوان میگفت خدا سه اولاد مهربان و پولدار و باوفا نصیبم کرده است و خودم می پزم و میخورم و شکر خدای را بجا می آورم.
جناب ناصری کار می کرد و با کمک خانمش مراقب اولادها بود که خوب تربیت شوند و آداب رحمانی بیاموزند و هم خوب درس بخوانند و هم خادم و خدمتگزار خلق باشند. اولادهای او خودجوش، خودکار، فهیم و مؤمن بودند و با تحصیلات و ورزش های سالم به اوج رسیدند. دو اولاد او آقای لطف الله و آقا فیض الله در دهه ۵۰ قهرمان کشوری گردیدند و در تمام جراید و رسانه های وطنی و خارجی شهره آفاق گشتند. این دو جوان وزنه بردار و قوی از روحیه روحانی خوبی برخوردار بودند چون اهل هیچگونه کار ناپسند نبودند و با چهره های نورانی افتخار ایران و جاسبی ها گردیدند. جناب فیض الله ناصری که چندین مدال برای کشور محبوبش کسب نمود مدال سوم دنیا در سال ۱۳۵۹ نصیب او گردید. این جوانان خاضع و خاشع و بی تکبر مردمی مانند پدر دریای وجاهت و نجابت و صبری بوده اند. لطف الله ناصری در ایران با خانم الهه عظیمی ازدواج نمود و دارای دو اولاد به نام وصال و نغمه گردید. اوایل ۱۳۶۰ خانم او تصمیم گرفت به همراه بچه ها و به اتفاق ایشان به اروپا بروند. عزیمت به اروپا همانا و متأسفانه بعد از مدت کوتاهی ایشان به سرطان مبتلا گردید که هرچقدر مداوا نمودند ثمربخش نبود و در سال ۱۳۶۳ روح پاک این مرد لایق ورزشکار به ملکوت ابهی صعود نمود که احباء و فامیل جاسبی و دوستان و در مراسم خاکسپاری و بدرقه او به نحو احسن شرکت کردند و ناصری و خانم مظلومش مظلومانه از گونه هایشان اشک جاری بود و جلسات آبرومندانه جهت این قهرمان بدون کبر و غرور برقرار کردند و اذکار و مناجات فراوان برایش خوانده گردید. دوستان ورزشکار و  دوستان محلّ کار او چقدر دلسوزی میکردند و با والدین او و برادر و خواهر او احساس همدردی می نمودند. این داغ به یک طرف و همسرش الهه خانم و دو اولاد کوچک در غربت به یک طرف و آقای ناصری تا زمان رشد کامل نوه ها از هزینه آنها دریغ نکرد. الحمدالله الان نوه هایش تحصیلات عالی نموده اند و موفق هستند.
حسینعلی فرزند ارشدش جهت ادامه تحصیل به هندوستان رفت و در همانجا که تحصیل می نمود با خانمی به نام ملیحه خانم که اهل شمال ایران بود، ازدواج نمود و به کانادا رفت و صاحب یک اولادی گردید و بازنشسته گردید و مدتی هم به ایران آمد و دوباره به کانادا رفت و او استاد زبان انگلیسی بود و همیشه شغل او تدریس بود. حسینعلی هم فردی مظلوم بود و در اثر بیماری نا به‌هنگام اوایل شهریور ۱۳۹۶ در کانادا صعود نمود. روحش شاد و یادش گرامی.
اما آقا فیض الله مرد شجاع و دلیر و افتخار فامیل و وطن با خانم شهلا فرّوی ازدواج نمودند و دارای سه اولاد به نام های سینا و نسیم و نگین می باشند که اولادها همگی مؤمن باسواد و تحصیل کرده و فعال و ستاره درخشان هستند. یگانه دختر ایشان شیوا خانم با جناب اشراقی ازدواج نمود و صاحب دو اولاد می‌باشند و در خارج از ایران نام جناب ناصری را زنده نگه داشتند.
از خصائل این خانواده مظلوم و بی صدا و ساکت و صامت، ایمان خالص به حق و اجراء تعالیم حضرت بهاءالله چه خودشان، چه اولادها و چه نوه ها و همگی آرام و خادم و مهربان و بی ریا و انسان دوست بدون هیچگونه تظاهر و خودبینی بودند. این اولادها تحصیل کرده و قهرمان بسیار ساده در بین خلق رفت و آمد می کنند. جناب ناصری که بسیار کاسب معروفی گردیده بود و مغازه اش چند کارمند داشت که به همه میرسید و بقولی پاتوق یا پایگاه کسانی بود که سرپا کار میکردند و لقمه نانی جهت خانواده میبردند. هنگامیکه وضع مالی او بسیار عالی بود به اتفاق اخوی نجات الله و آقای لطف الله و عبدالله نوروزی و جناب امیدی به کریم آباد شهسوار رفتند و ویلاهای شیک ساختند و باغ های پرتقال و کیوی خریداری و احیاء نمودند و در آن سامان ساکن شدند و بقول معروف ییلاق قشلاق می نمودند و پایگاهی برای رفت و آمد فامیل و دوستان بود و هم سرگرمی داشت که کمی از زخم دل و افسردگی داغ اولاد بکاهد. البته آنها شاکر و ساجد و صابر و ذاکر بودند که اولادشان هدیه الهی بوده اند و خداوند صلاح دانسته که او در عالم بهتری باشد.
در اوایل انقلاب آقای فضل الله نصراللهی برادر خانمش آن عالم فاضل از فرودگاه مهرآباد بدون دیناری حقوق و مزایا پاکسازی گردید و آقا یدالله برادر خانم دیگرش که از جاسب آواره شده بود به هر دو گفت هیچ غصّه نخورید سفره پهن است همه از آن استفاده می کنیم. مغازه من مال شماست بیایید لقمه نانی همه خواهیم برد و عاشقانه این عزیزان و دیگران را مشغول و راهنمائی نمود. آقا یدالله خدا رحمتش کند میگفت دسته بیل یک عمر در دستم بوده است و زحمت در دهات میکشیدم و اینجا کاری از من ساخته نیست.  با تشویق آقای ناصری و همکاری خواهرزاده اش بعد از مدتی حتی خانه هم خرید و با چه وحدتی این عزیزان باهم کنار می آمدند. آقا فضل الله حتی یگانه پسرش آقا نورالدین را هم پیش آقای ناصری آورد که همه کاسب شدند و روزبروز ترقی و برکت از آن آنها بود. متأسفانه آقا یدالله بسرطان مبتلا گردید و وقتی دکتر به او گفته بود مرض خوبی نداری گفته بود آقای دکتر ناراحت نباش. فرض کنید بنده دو سری کپن هم گرفتم یا چند قابلمه قرمه سبزی و قیمه و مرغ خوردم آخر چه میشود؟ آقا یدالله تا آخر حیات چه در جاسب و چه در طهران مخیر و مردی بی نظیر بود تا اینکه در تاریخ ۱۳۶۸/۷/۱۵ جان بجان آفرین تسلیم نمود و خانم آغا خواهرش و جناب ناصری اندوهگین شدند و دو سال بعد نشده بود که آن چهره نورانی آقا فضل الله روح او به عالم بالا پرواز نمود. به قول آقای ناصری می گفت مثل اینکه آسیاب به نوبت شده است و چاره ای هم نیست. جناب ناصری هم در ۱۳۸۵/۸/۳۰ به ملکوت ابهی صعود نمود و برای او و عزیزان فوق جلسات آبرومندانه ای منعقد گردید. این عزیزان با نام نیکو از این جهان رفتند و یادشان در قلب ها ماندگار است. همسر او خانم آغا هم در ۱۳۹۱/۵/۱۵ صعود نمود. به امید روزی که همه در عالم بعد یکدیگر را ملاقات کنیم.
                    در این دنیا دل بی غم نباشد                          اگر باشد بنی آدم نباشد
بهتر است عمیق به لوح حضرت عبدالبهاء تفکر نمائیم:
هوالله
ای کنیز عزیز الهی در جهان فانی از امتحانات الهی نومید مشو امیدوار باش و در محن و بلایا صبر و قرار بنما. اگر بلا نبود صبر تحقق نمی یافت. اگر اضطراب نبود سکون و قرار وجود نداشت. اگر احزان نبود چه کسی شادمان بود. هرچیزی به ضدّش نمودار گردد. قدم ثابت کن تا ثابت شوی. استقامت کن تا شمع هدایت گردی. منادی حق شو تا آهنگ ملکوت بشنوی. مرغ خوش الحان شو تا دلها را به اهتزاز آری. والبهاء علیک.                                                                ع ع
این عزیزان ثابت قدم بودند و از امتحانات الهی روسفید بیرون آمدند. همیشه راضی به رضای پروردگار و محبوب بی همتا بودند. هرگز مویه و زاری در انظار نمی نمودند. در خانواده هائی ساده و مؤمن به دنیا آمدند و در نهایت سادگی و صداقت زیستند. نه به اهل غرور و تکبّر، بغض و حسد بردند و نه اهل تظاهر و خودخواهی بودند و با دست پُر از این عالم رفتند و در هر نقطه ای مثمر ثمر بودند و نام نیک بجای گذاشتند. جاسب و جاسبی شهره آفاقند، از اسب افتادند ولی از اصل خود نیفتادند. سرمایه دار جاسبی، فیلسوف و پرفسور جاسبی، دانشمند جاسبی، ناطق و قهرمان جاسبی و کارگر زحمتکش جاسبی همه ساده و مهربان و قانع و یک هدف پاک و مقدس دارند و آن هم وحدت عالم انسانی است و فقط خدا شاهد است.

0 Comments



Leave a Reply.

    مدیر

    در این قسمت می پردازیم به ذکر سرگذشت بهاییان و شخصیت های  گذشته و حال جاسب که در جای جای ایران و جهان در گذشته و حال زیسته اند و به خدمت پرداخته اند

    آرشیو مطالب

    May 2021
    November 2019
    November 2018
    March 2018
    February 2018
    January 2018
    December 2017
    November 2017
    October 2017
    September 2017
    August 2017
    July 2017
    June 2017
    May 2017
    April 2017
    March 2017
    February 2017
    December 2016
    November 2016
    October 2016
    September 2016
    August 2016
    July 2016
    June 2016
    May 2016

    دسته بندی ها

    All
    آقایان
    بانوان
    بهاییان جاسب
    خاطرات سیارون
    خاطرات عباس محمودی
    خاطرات م یزدانی
    خانم پریچهر یزدانی
    دوستان نزدیک جاسبی ها
    سناءالله حکمت شعار
    شهدای جاسب
    عشرت نوروزی
    گفتگو

    RSS Feed

مقالات

* الواح نازله
* علت آزار و اذیت بهاییان
*
تاریخ نگاران جاسب
* دزدان اشیای عتیقه
* ​آقای سلیمی معلم مدرسه
* گالری تصاویر

شخصیت ها

*​ ملا غلامرضا جاسبی
* ملا جعفر جاسبی
* فرهنگ لغات جاسب

* شهدای جاسب
* شجره نامه ها
* شعرای جاسب

خاطرات

*​  ذبیح الله مهاجر
​
* سید رضا جمالی
* شمس الله رضوانی
* عشرت نوروزی
* عباس حق شناس
* علی محمد رفرف

سیارون​

* صفحه خانگی
* سیارون

* درباره ما
*
 جاسب بلاگ(مطالب مختلف)
* 
 اسناد و مدارک تاریخی

* ارسال فایل توسط کاربران

آخرین مطالب 

* بهاییان‌جاسب: عزیزه خانم یزدانی ، محمد علی روحانی
​* شجره نامه: شجره نامه سید عبدالله ناشری
​* کتاب بیان حقایق از سید عباس علوی

ادامه مطالب

* جزئیات شهادت شهدای فیلیپین،​ معاون التجار نراقی
​* اشعار شعرای جاسب:  واحه، « نگاه عبـدالبهـــاء»
​* بلاگ: خاتمیت، ایران و بهاییت، دور اسلام‌ ، دلائل بهائی از قران
* دكتر شاپور راسخ: حضرت بهاءالله پیام آور مهر و یگانگی
*  اوضاع کنونی جاسب اول، دوم، سوم، زندگی روزمره اهالی
​* بلاگ: چگونه می توان بهائی شد؟، عبدالبهاء و تولّد انسان