لطفا جهت مشاهده تمام امکانات وبسایت، از مرورگرهای گوگل کروم، فایر فاکس یا اپرا استفاده نمایید...
وب سایت کروگان جاسب (سی یارون)
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح

بلاگ بهائیان جاسب

جناب روح الله یزدانی و طاهره خانم محمودی

11/9/2017

0 Comments

 
Pictureروح الله یزدانی و طاهره محمودی
روح الله یزدانی، فرزند ارشد فرج الله و بدیعه خانم دختر آغلامرضا، در سال 1286 شمسی در محله بالای کروگان چشم به جهان گشود. این نوه گل هدیه ای از دخترش به آغلامرضا بود. این دختر پاک سرشت در دریای معرفت آغلامرضا و مشهدی حسنعلی رشد و نمو نمود و در دامان مادری مؤمن و پدری عزیز و غیور نوجوانی گردید که ستاره درخشان جاسب بود. در محضر جناب فردوسی کسب فیض نموده بود و به طهران آمد و درس خواند و در جاسب بالخصوص کروگان خدمات ارزنده ای انجام داد و در نوجوانی هم شاگرد باهوش آقای دکتر محمودی بود.
روح الله خان یزدانی در جوانی پدر خود را از دست داد. پدر ایشان فرج الله در جاسب زندگی میکرد و زمستانها در طهران فعالیت می نمود و چون انسانی خَیِر بود، در طهران هم به خاطر اینکه کار کشاورزی میدانست، درختهای انگور را به آن مرد میگفتند تو که بلد هستی درختان انگور را برای ما هرس کن و هرس کردن یعنی شاخه های درخت انگور یا مو را کوتاه کردن که انگوری بیشتر بدهد. ایشان در منزل یکی از احبای خیلی معروف آن زمان روی داربست بلند هرس می کرد که داربست میشکند و او با سر به زمین میخورد که در آن زمان حیات خانه آجر فرش بود و مغز او خونریزی میکند و متأسفانه جان به جان آفرین تسلیم نمود. روح الله خان و مادرش با مشکلاتی روبرو میشوند و آخرین اولاد او فیض الله یزدانی در شکم مادر بود که پدر فوت می کند.

Pictureخانم سلطان یزدانی
پدر ایشان فرج الله قد و قامتی بلند داشت و مردی قوی هیکل و خوش تیپ و خوش بیان و بسیار مؤمن و مهربان بود. روح ملکوتی او یاور همسرش و اولادها بود. تمام اولادهای او همه زیباروی، تنومند، مؤمن و زحمت کش و قد بلند بودند. ایشان در سال 1314 با خانم طاهره محمودی دختر جناب دکتر محمودی ازدواج می نماید. طاهره خانم دختر ارشد بود و در محضر پدر مؤمن خود کسب فیض کرده بود و اطلاعات عمیق امری داشت و بسیار مهربان و مؤمن بود و بسیار ساده در زندگانی بود. هرکس را که مؤمن بود و خوب مناجات میخواند، طاهره خانم به او اظهار علاقه می نمود و به او احسنت آفرین خدا عمر با عزت و بچه های خوب به تو بدهد، می گفت. آقای دکتر محمودی بسیار خوشحال بود که چنین دامادی از شجره طیبه جاسب دارد. فرج الله چند سال با پدر خانمش در جاسب به کار پزشکیاری مشغول بود. در همان جاسب صاحب دختری میشود که نام او را پروین دخت میگذارد و اولین نوه بدیعه خانم که باعث شادی او میشود. تاریخ مانند بدیعه خانم صبوری و طاقت و استقامت و ایمان و قناعت و نجابت و وفاداری را کمتر دیده است. با اینکه برادرش محمدعلی روحانی ملاک و چندین باغ داشت هرگز به برادر خود نگفت من هم از ارث پدر حقی دارم و فقط عشقش این بود که یگانه برادرش در خانه آغلامرضا، آن دریای علم و فضیلت را باز نگه دارد. عمه بدیعه، عمه همه اهالی کروگان بود و خیاطی برای همه میکرد. دو زن در کروگان بودند، اول بدیعه خانم و بعد ملک خانم که برای تمام زنها و بچه های کروگان جاسب لباس می دوختند و اگر کسی از طهران لباس برای آنها می آورد، به مردم میدادند. زمانیکه فرج الله همسر او زنده بود و احبای نراق را بسیار اذیت کرده بودند، شبانه به جاسب می آیند و چند روز با کمال میل از آنها نگهداری و دلجوئی می نمودند. 

Picture
احسان وفیض الله یزدانی
Picture
ایرج یزدانی
Picture
نصرااله یزدانی
Pictureعین االه یزدانی ونوه اش
روح الله خان یزدانی هر زمان صحبت رنج و گرفتاری و مشکلات میشد تا آخر عمر قطره های اشک از چشم او جاری بود و میگفتیم چه شد میگفت هیچ. بسیار این نازنین مظلوم بود و بسیار سینه چاک و با گذشت بود. بسیار زیبا طلعات مقدسه را شناخته بود و عامل به احکام آنها بود. بسیار کم حرف بود و وقتی سخن میگفت سخنان او شیوا و دلنشین و کلام حق را بیان میکرد. اگر جوانی شکوه یا شکایتی داشت، میفرمود عزیزم سختی ندیده ای و اینها چیزی نیست و به اندازه گذشتگان که بسیار سختی و ناملایمات کشیده اند هم نمیشود. اولین اولاد فرج الله و طاهره خانم، روح الله خان بود و دومین عین الله خان و سومین نصرالله و چهارمین ملیحه خانم و پنجمین خانم سلطان و ششمین اولاد فیض الله بودند. عین الله خان و نصرالله هر دو به به جهت کار به طهران می آیند و ملیحه خانم و سلطان هم در جاسب ازدواج می نمایند و روح الله خان هم در وزارت بهداری استخدام میشود. با اینکه پزشکیار بود ولی تجربه بسیار زیاد پزشکی هم داشت. او را به شهرستان نطنز و توابع میفرستند و ایشان چندین سال هم مهاجر در آن سامان بود و همه کار میکرد. در نطنز ایرج خان و پری دخت به دنیا می آیند. حال که سه خواهر و برادر بودند و همه زیبا بودند و آقای روح الله یزدانی در آن منطقه معروف و مشهور بود. تمام خانم ها و دخترها و اهالی آنجا با ایشان و خانواده اش مأنوس و از علم و عرفان این زن و شوهر لذت می بردند. اطراف نطنز و کشه و نطنز و نراق و اردستان و دهات دیگر بود که آقای روح الله یزدانی خادم جان بر کف در آن منطقه بود و تیپ و قیافه او تا آخرالحیات مانند پروفسورها بود. هرگونه خدماتی که در ید قدرت او بود در آن منطقه انجام میدهد. تمام آن مناطق از ایمان او آگاه بودند و هر سئوال که میکردند جواب دلنشین دریافت می نمودند. بعد از چند سال ایشان را به میانه در آذربایجان میفرستند که هم نقطه مهاجرتی و هم محل کار بود که متأسفانه جنگ شروع میشود و ایشان همسر و بچه ها را به جاسب می برد و بعد از مدتی خودش هم می آید و در قم مشغول بکار میگردد و هم خودش و خانمش در محفل مقدس روحانی قم خدماتی شایان انجام میدهند. هر دو معلمی باسواد و باکلاس بودند و در قم پرویز خان بدنیا می آید و از قم او را به کاشان منتقل می کنند و مدیر بیمارستان اخوان کاشان میگردد. کاشان هم دکتر محمودی که وادقانی بود و هم جاسبی ها را میشناختند و روح الله خان در کاشان و توابع هم محبوبیت خاصی داشت و الگوئی بی نظیر بود و جامع جمیع کمالات انسانی بود. اصلا به مادیات فکر نمی کرد و معنویات برای او بسیار اهمیت داشت. خدمت به خلق مخصوصاً محرومین سرلوحه زندگی ایشان بود. اسم جاسب را زنده کرده بود که انسان چقدر می تواند خوب باشد. بسیار ایشان مورد تشویق اولیای امور و اهالی بود و کلامی نافذ داشت.
او تعریف میکرد که در نطنز گلابی زیاد و بسیار خوش طعم و خوشمزه بود و میگفت روزی باغبانی در باغ آبیاری میکرد و درختها پر از گلابی بود و شاخه هائی هم از دیوار باغ بیرون بود. رهگذری سنگ به درخت گلابی پرت میکند که بیفتد تا او بخورد اما سنگ به چشم باغبان میخورد و داد میزند شانس آوردی سنگ به چشمم خورد و اگر به گلابی خورده بود پدرت را در می آوردم یعنی گلابی را از چشمان خود بیشتر دوست دارند.
آقای یزدانی تا آخر حیات مادرش، یاور او و راهنمای او و برادران خود بود و چنان وحدتی برپا نموده بود که همگان تعجب می نمودند. چهار برادر همه متحد و همه خوش تیپ و خوش لباس و خوش بیان بودند و حیف که همه رفتند.
در زمانیکه در بیمارستان اخوان کاشان مدیر و مسئول بودند به او پیشنهاد می کنند که به بیمارستان جزامی خانه مشهد بروند و او قبول خدمت می کند و تا زمان بازنشستگی به خدمت صادقانه خود مشغول بود. وقتی بازنشسته گردید یک زندگی ساده داشت ولی دل مانند دریای خروشان داشت و عشق جمال مبارک او را سرمست کرده بود.  وقتی که بازنشسته شد فردای آن روز در طهران دوباره مشغول کار گردید و میگفت کار جوهره بدن است و انسان بیکار فایده ای ندارد. ایشان در تربیت اولادها بسیار کوشا بود تا همه تحصیل کنند و خدمت نمایند. ایشان خدمات و موفقیت های بسیاری داشت و قطره ای از کارهای نیک او بود ولی مسیب یزدانی پسر عموی او که پدرش محمد ابراهیم مریض الاحوال بود و مادرش حلیمه خانم که مسلمانی متعصب بود، تعریف میکرد من هرچه دارم از عمو روح الله دارم. عمو روح الله به تمام فامیل عشق میورزید و همه را دوست داشت. روح الله به او می آموزد که هرچه بخوانی و بنویسی و درک کنی آینده ات درخشان تر است. مسیب را به خانه شان دعوت می کند و مادرش به ملیحه خانم و مسیب نماز و چند مناجات یاد می دهند و شرح حال دین را که چه بوده و چه هست و چنان عشقی از مسیب میسازند که از عشق جمال مبارک سر از پا نمی شناسند. دستخط زیبای روح الله خان که دعا و مناجات و آثار و مسائل تاریخی برای پسر عمویش می نویسد، بهترین یادگاری او بود. ملیحه خانم خواهر روح الله خان یزدانی و مسیب تقریباً همسال بودند و مسیب خیلی علاقه داشت که با او ازدواج کند. وقتی مسیب نوروزی که ارباب زاده بود، می آید و آقای محمدعلی روحانی دائی او میگوید ملیحه را به مسیب نوروزی بدهید و آنها ازدواج می کنند و بسیار هم موفق بودند. مسیب دلشکسته کنجی می نشیند و فامیل می فهمند که چقدر او ناراحت و غمگین است. به روح الله یزدانی میگویند پسر عمویت بسیار افسرده و نالان است و سکوت او را هیچکس نمی تواند بشکند. روح الله خان به اتفاق عبدالحسین او را در راستان دعوت می کنند که بیا با تو کار داریم. مسیب می رود و روح الله خان او را می بوسد و میگوید پسر عمو جان ناراحت نباش قسمت چنین بود. عبدالحسین میگوید دو دختر خودم دارم به نامهای قدسی و نقلی هر کدام را بخواهی منت دارم. روح الله خان می گوید مولای ما فرمود که ازدواج هرچه با غیر و دورتر محبوب تر است. خودم و پسر عمو میرویم و آغابیگم که هم خوشگل و زیباست و هم خودش ایمان آورده است را برایت می گیریم. مسیب از مردانگی این پسرعموها به وجد می آید و غبار غم از چهره اش زدوده میشود و فردا شب میروند و آغابگم را خواستگاری می کنند و بادا بادا مبارک بادا شروع میشود. آیا این محبت خالصانه نبود؟ ما باید از چنین مردان فرهیخته و صالح و مهربان الگو بگیریم. اگر او نبود شاید مسیب هم سرنوشت دیگری برایش رقم میخورد. روح هر سه پسر عمو شاد.

Pictureطاهره خانم محمودی
جناب روح الله یزدانی و طاهره خانم دارای ۵ اولاد، سه پسر و دو دختر به نام های پروین دخت، پری دخت، ایرج خان، پرویز خان و منوچهر خان بودند. پروین دخت اولین دختر دلیر او با آقای احسان الله مهاجر از احبای اصفهان ازدواج نمود و ثمره ازدواج او دو اولاد به نام های بابک و مژگان که همسر مهران کوشکباغی است. پروین خانم مانند والدین بسیار مهربان و رئوف و فامیل پرست بود. چشمانی زاغ و موهای پرپشت و بلندی داشت. با اینکه در جوانی میبافت در منزل مادربزرگش در جاسب که می‌آمد وقتی دست و صورت می شست موهای بافته اش داخل حوض میشد به حدّی بلند بود که عشق مادربزرگ ها بود و او هم از پدر کار تزریقات و پانسمان و بخیه و هرکار اولیه را آموخته بود. قبل از ازدواج در مطب آقای دکتر اشراقی که از احباء بودند، کار می کرد و وقتی ازدواج نمود و بچه دار شد، در منزل خود افتخاری سرم و تزریقات جهت احباء و دوستان و همسایگان انجام میداد و غریبه و خودی برای او فرق نمیکرد. خون روح الله یزدانی در رگهای او بود و تعریف میکرد وقتی بدیعه خانم مادربزرگش در طهران فوت کرده بود و در گلستان جاوید در خیابان خاوران مدفون بود، روزی در مطب دکتر اشراقی یاد مادربزرگ می افتد و شروع به اشک ریختن می کند. دکتر میگوید چه شد؟ میگوید یاد مادربزرگ عزیزم افتادم نمی دانم چه کنم. دکتر که ماشین داشت به او میگوید ما هم با اخوی می خواهیم به گلستان به زیارت اهل قبور برویم و چند دعا و مناجات بخوانیم. دکتر اشراقی دو برادر بودند تماس باهم میگیرند و دو دکتر برادر و پروین دخت و دو احبای دیگر غروب به گلستان جاوید میروند. درب گلستان را سرایدار بسته بود پس از اتومبیل پیاده میشوند و در می زنند. نگهبان گلستان از پشت در میگوید دیگر غروب است، تعطیل است شما کی هستید. آقای دکتر اشراقی میگوید ما کسی هستیم که نصف جواز دفن اینجا را صادر کردیم. نگهبان در را باز می کند و میگوید من مواظب ماشین شما هستم. آن موقع ها آنجا بیابان بود و دزد فراوان. در هر صورت به خاطر رضایت پروین دخت آنها هم میروند به اموات خود سر میزنند و پروین خانم که مناجات خیلی از حفظ بود و از صدای خوبی برخوردار بود و ایشان سر هر قبر مناجات میخواند. وقتی بر میگردند از خیابان ری که می آمدند بستنی فروشی اکبر مشتی که سر راه آنها بود و خیلی معروف بود. دکتر میگوید به افتخار پروین دخت خانم و پاداش مناجاتهائی که خواند، بستنی بخوریم و همگی بستنی نوش جان می کنند و چند کیلو می خرد و به همه می دهد که به خانه هایشان ببرند. انسان وقتی به یاد می آورد چقدر صداقت، چقدر محبت، چقدر گذشت و چقدر ایمان خالص در قلب های پاک بوده است، لذت می برد. ایشان زمانیکه خانه ای بزرگ در اطراف کرج خرید و باغچه زیبا داشت داخل باغچه انواع درخت ها بود و دو درخت گردو بزرگ که میگفت جاسب توی خانه ما است. هرکس ملاقات آنها میرفت از مهربانی آنها بی نصیب نبود. متأسفانه آخر عمر همسرش به سرطان مبتلا گردید و پس از عمل و بعد چند سال مریضی صعود نمود و در زرنان به خاک سپرده شد. جلسه تذکر او را در منزل خودش برگزار نمود. همسر مظلوم و مهربان او تنها ماند و اولادها ازدواج کردند ولی مراقب پدر بودند بالخصوص دختر او مژگان خانم که همسر آقای مهران کوشکباغی است و خودش و همسرش به پدر گفتند جای خالی مامان را برایت پر می کنیم. بالاخره خانه و زندگی را فروختند و دسته جمعی به کاندا رفتند چون اینجا مشکل کار بود و درآمد سخت شده بود، البته هرکس صلاح خویش را بهتر می داند.
پری دخت دومین دختر ایشان در 17 سالگی با آقای برهان الدین صبحی ازدواج نمود و صاحب 4 اولاد به نامهای فریدون و فرهاد و فرشید و فرناز گردید که در دهه شصت همگی به آلمان رفتند و پری دخت که خیلی مهربان و مؤمن بود در آخن آلمان در گذشت. اما سومین اولاد ایرج خان یزدانی که جوانی نمونه و برازنده بود و از استعداد عجیبی برخوردار بود و هرکس او را میدید میگفت خوشا بحال مادری که چنین پسری زائیده است، ایشان در اول افسر وظیفه بود و نابغه ای بود و در جوانی هزاران عاشق دلباخته داشت. خانم خوبچهر صالح زاده قلب او را احاطه کرد و با او ازدواج نمود و دو اولاد به نامهای تورج و سودابه خانم هدیه الهی آنها گردید. ایرج خان در جوانی لوح احمد و لوح احتراق و الواح بسیاری از حفظ نمود که هنوز هم به عشق این آثار شاد است. چندین سال است همسرش را از دست داد ولی هیچ تصمیمی به ازدواج مجدد نگرفت چون وفاداری را از پدر آموخته است. اولادهای او ازدواج نموده اند و بسیار نازنین هستند و انسانهای نمونه ای هستند.
چهارمین اولاد او پرویز یزدانی است که تکنسین برق بود و در وزارت آب و برق مشغول کار بود و شغل رده بالائی داشت و خیلی فعال و مورد اعتماد و خادم کشور و ملت بود. او با خانم فهیمه امام وردی از احبای قمرود ازدواج نمود و دارای چهار اولاد به نام های پیمان، پیروز، پریسا و پیوند گردید که همه ازدواج کرده اند و موفق و مؤیدند و خادم هستند. پرویز یزدانی غیر از اداره برق، علاقه به کاسبی داشت و مغازه ای با یک نفر شریک بود و لوازم خانگی نقد و اقساط میفروختند. اوایل انقلاب از هرکس طلب داشتند بدهی را به آنها ندادند. کاسبی خیلی خراب و فنا شد و خانمش یکی از پرسنل محبوب و فعال بیمارستان میثاقیه بود که به قدری خدمت به احباء و دیگران نمود که حساب ندارد و هیچ حسابی نیست که او را نشناسند. متأسفانه همزمان با همه، این زن و شوهر پاکسازی گردیدند و بدون دیناری حقوق و مزایا اخراج شدند. کاسبی آنها هم با شکست روبرو شده بود و مجبور به ترک وطن شدند و در کانادا مشغول به کار گردیدند و به قدری فشار زندگی و حوادثات به آقای پرویز یزدانی فشار آورد که او در خارج از وطن بعد از چند سال فلج گردید تا به عالم بالا صعود نمود. ایرج خان چون خانمش معلم و مسلمان بود، پاکسازی نشده بود و حقوق داشت که او هم متأسفانه جوان از این عالم رفت.
اما پنجمین اولاد منوچهر یزدانی است که او هم تحصیلات عالیه دارد و غیر از درس خواندن، عاشق انواع موسیقی بود و در تمام جلسات که مناسب بود موسیقی می نواخت. همه نوع سازی را می دانست و او هم با خانم سوسن که از احباء است، ازدواج نمود و دارای سه اولاد به نام های سارا، مهران و مهرنگ می باشد. او هم تیپ پدر می باشد و بسیار فعال، مؤمن و دوست داشتنی است. همه اولادها و نوه ها و بستگان آقای روح الله یزدانی دوست داشتنی هستند و افتخار فامیل های یزدانی و محمودی می‌باشند. پاکسازی ها و بیکاری خوش آیند نبود ولی خداوند تأییدش شامل حال همه بود و در رفاه کامل زندگی نمودند.
اما صحبت آقای روح الله یزدانی و همسرش بود. یک عمر زحمت او بی نتیجه نماند و با اینکه دنبال مال و ثروت نبود ولی ثروت عظیم آنها ایمان خالص آنها و مهاجرت ها و خدمات آنها و عامل بودن به حسن اخلاق آنها باعث پیشرفت روحانیت آنها بود. آقای یزدانی در خانه ای کوچک زندگی می نمود. آقای فیض الله یزدانی برادر او آمد و گفت داداش تو عزیز ما هستی و رفت و آمد اولادها و نوه ها زیاد است و باید خانه را عوض کنی. فیض الله رفت و خانه بزرگی در خیابان آزادی طهران برای او خرید که سه دانگ مال او و سه دانگ مال برادر بود اما متأسفانه وقتی تمام ثروت آقای فیض الله یزدانی را مصادره نمودند این خانه را هم مصادره کردند و آقای روح الله یزدانی سکته کرد و بعد از مدتی خودش و خانمش به ملکوت ابهی صعود نمودند. این دُرّهای گرانبها با سرمایه معنوی بالائی از این عالم رفتند و یادشان در قلب ها باقی و برقرار است. ایشان به تمام جوانان فامیل و دوستان و آشنایان همیشه میگفتند بخورید و بپوشید و بنوشید و خدمت به همنوع کنید و دعا به سوی پروردگار ولی در هیچ کدام افراط نکنید و تعادل داشته باشید. به یاد داریم میگفت مراقب افکارتان باشید که به گفتارتان تبدیل میشود. مراقب گفتارتان باشید که به کردارتان تبدیل میشود. مراقب کردارتان باشید که به عادت مبدّل میشود و مواظب عادتتان باشید که به شخصیت شما تبدیل میشود و مراقب شخصیت خود باشید که آن سرنوشت شما را رقم خواهد زد. کسی که شخصیت و انسانیت و ایمان و عمل نداشته باشد مانند درخت بید موریانه خورده بی ثمر است که هر بادی او را شکسته و ویران می کند و به هیچ دردی نمی خورد.
آقای یزدانی خانه ای دو طبقه که ارث پدر و مادر ایشان بود، را داشت که در محله بالا کروگان جاسب بود. مادرش به هرکدام از اولادها یک دانگ داده بود و مقداری ملک موروثی که مادرش یک عمر نگهداری نموده بود اما همه را مصادره نموده و ارزان فروختند. گناه این عزیزان فقط عشق و ایمان آنها به حضرت بهاءالله بود و هرکس از جلو خانه آنها گذر می کند می پرسد این خانه کیست و میگویند خانه عمه بدیعه و اولادهایش. می پرسند چرا فلانی آن را صاحب شده است؟ و این معمائی است که باید روشنفکران حل کنند که دیگر چنین حق کشی هائی به انجام نرسد.
طاهره خانم در سال 1368 صعود نمودند و املاک موروثی پدر طاهره خانم و همسر او ذره ای نصیب او و اولادهایش نگردید. تمام خلق منصف تمام این گذشت و صبوری که احباء به خرج داده اند، برایشان هضمش مشکل است و جویا میشوند و می پرسند و به حقیقت که واقف میشوند افسوس میخورند که چرا ظلم و ستم، چرا محرومیت به همنوع بی گناه و مهربان و خادم عالم انسانی که معتقد است وحدت از خانواده شروع و در جمع ها و شهرها و روستاها و کشورها تکامل پیدا می کند. آنهائی که معتقدند همه باید در صلح و آرامش در این جهان زندگی کنند و به همنوع خود از هر نژاد و زبان و مذهب و ملیت مهربان باشند و خدمت نمایند.
آقای روح الله یزدانی این مناجات را توصیه میکردند حفظ کنید و هر صبح بخوانید. البته او دریای علم و عرفان بود و جاسب و جاسبی همه طلا هستند. آه آه از صرافان گوهر ناشناس هر زمان خر مهره را با دُرّ برابر می کنند این عزیزان دُرّ و مرجان بودند که از کروگان جاسب برخاستند. هرگز اجر هیچکس از بین نخواهد رفت و حق در حق همه دعا کرده است. همه فقرائی بودند که با نور ایمان هم از نظر روحانی و هم از نظر مالی ثروتمند شدند و هیچ کدام عاجز و ناتوان نبودند. همه مانند روح الله یزدانی در طول عمر ستاره درخشان بودند و به خوشنامی و مهربانی و وفای به عهد معروف و مشهور بودند. آیا خدا چیز دیگری از بندگانش میخواهد؟
جناب روح الله یزدانی زمانیکه بازنشسته شد، در بیمارستان شهریار و جاهای دیگر کار می کرد و خدمات شایسته ای انجام میداد. این بزرگوار وارد خانه که میگردید تمام کارهای خانه، از خرید گرفته تا آشپزی و نظافت را انجام میداد و میگفت همسر آدم چه گناهی کرده همه کارها را بکند. پیش بندی می‌بست و تمام ظروف را میشست. آن زمان لباسشوئی و ظرفشوئی بسیار کم بود و چنان آشپز ماهر و با سلیقه ای با دست پخت عالی بود که غذاهای لذت بخش می پخت. چهره تابناک و نورانی او هنگام دعا و مناجات دیدنی بود. جمال مبارک و طلعات مقدسه را خوب شناخته بود و همیشه میفرمود به عشق آنها زنده ام و به عشق آنها موفقم و به همه توصیه می کرد از راه حق خارج نشوید و عامل به احکام آنها باشید تا از تمام گزند حوادث در امان خواهید بود. هر زمان مصائب و بلاهای طلعات مقدسه را تعریف میکرد اشک از دو دیده اش هویدا بود. عاشقی صادق بود و خادمی برازنده و انسانی وارسته و مهربان و معلمی کارآزموده برای نسل جوان بود و همیشه میگفت هیچ چیز زشت نیست و بهائی همه چیز را زیبا می بیند و همه را دوست دارد. خوشابحال این عزیز و روحش شاد.



                        هوالله
 پروردگارا مهربانا این جمع توجه به تو دارند مناجات به سوی تو نمایند در نهایت تضرّع به ملکوت تو تبتّل کنند و طلب عفو و غفران نمایند. خدایا این جمع را محترم کن این نفوس را مقدّس نما انوار هدایت تابان کن قلوب را منور فرما نفوس را مستبشر کن جمیع را در ملکوت خود داخل فرما و در دو جهان کامران نما. خدایا ما ذلیلیم عزیز فرما عاجزیم قدرت عنایت فرما فقیریم از کنز ملکوت غنی نما علیلیم شفا عنایت کن. خدایا به رضای خود دلالت فرما و از شئون نفس و هوی مقدس دار. خدایا ما را بر محبّت خود ثابت نما و بر جمیع خلق مهربان فرما. موفق بر خدمت عالم انسانی کن تا به جمیع بندگانت خدمت نمائیم. جمیع خلقت را دوست داریم و به جمیع بشر مهربان باشیم. خدایا توئی مقتدر توئی رحیم توئی غفور و توئی بزرگوار                                                          ع ع
روح الله یزدانی همیشه میگفت:
« وقتی کسی با قلب پاک چنین مناجاتی را بخواند و تأیید شامل حالش شود و عامل باشد، دنیا گلستان میشود. حضرت عبدالبهاء چه زیبا راه خداپرستی، انسان دوستی، رأفت و شفقت و مهربانی را در آثار خود به ما آموخت. خوشا بحال کسی که از این سرچشمه امید، قطره ای بنوشد.» 

شرح حال جناب روح الله یزدانی با همکاری اولاد ایشان جناب آقای ایرج یزدانی نوشته شده است وبسایت سیارون از ایشان بابت این همکاری کمال تشکر را دارد...

0 Comments



Leave a Reply.

    مدیر

    در این قسمت می پردازیم به ذکر سرگذشت بهاییان و شخصیت های  گذشته و حال جاسب که در جای جای ایران و جهان در گذشته و حال زیسته اند و به خدمت پرداخته اند

    آرشیو مطالب

    May 2021
    November 2019
    November 2018
    March 2018
    February 2018
    January 2018
    December 2017
    November 2017
    October 2017
    September 2017
    August 2017
    July 2017
    June 2017
    May 2017
    April 2017
    March 2017
    February 2017
    December 2016
    November 2016
    October 2016
    September 2016
    August 2016
    July 2016
    June 2016
    May 2016

    دسته بندی ها

    All
    آقایان
    بانوان
    بهاییان جاسب
    خاطرات سیارون
    خاطرات عباس محمودی
    خاطرات م یزدانی
    خانم پریچهر یزدانی
    دوستان نزدیک جاسبی ها
    سناءالله حکمت شعار
    شهدای جاسب
    عشرت نوروزی
    گفتگو

    RSS Feed

مقالات

* الواح نازله
* علت آزار و اذیت بهاییان
*
تاریخ نگاران جاسب
* دزدان اشیای عتیقه
* ​آقای سلیمی معلم مدرسه
* گالری تصاویر

شخصیت ها

*​ ملا غلامرضا جاسبی
* ملا جعفر جاسبی
* فرهنگ لغات جاسب

* شهدای جاسب
* شجره نامه ها
* شعرای جاسب

خاطرات

*​  ذبیح الله مهاجر
​
* سید رضا جمالی
* شمس الله رضوانی
* عشرت نوروزی
* عباس حق شناس
* علی محمد رفرف

سیارون​

* صفحه خانگی
* سیارون

* درباره ما
*
 جاسب بلاگ(مطالب مختلف)
* 
 اسناد و مدارک تاریخی

* ارسال فایل توسط کاربران

آخرین مطالب 

* بهاییان‌جاسب: عزیزه خانم یزدانی ، محمد علی روحانی
​* شجره نامه: شجره نامه سید عبدالله ناشری
​* کتاب بیان حقایق از سید عباس علوی

ادامه مطالب

* جزئیات شهادت شهدای فیلیپین،​ معاون التجار نراقی
​* اشعار شعرای جاسب:  واحه، « نگاه عبـدالبهـــاء»
​* بلاگ: خاتمیت، ایران و بهاییت، دور اسلام‌ ، دلائل بهائی از قران
* دكتر شاپور راسخ: حضرت بهاءالله پیام آور مهر و یگانگی
*  اوضاع کنونی جاسب اول، دوم، سوم، زندگی روزمره اهالی
​* بلاگ: چگونه می توان بهائی شد؟، عبدالبهاء و تولّد انسان