غیب الله خان با خانم شرافت زمانی ازدواج نمود و ثمره ازدواج آنها اولادهای برومندی هستند که همه در مهاجرت در اقصی نقاط عالم می باشند و یکی از نوه های جناب علی اکبر به نام پرویز فروغی در فیلیپین بدرجه رفیع شهادت نائل گشت. قدرت الله با خانم سیما عبدی ازدواج نمود که بعد از ازدواج این خانم محترم هم ایمان به امر جمال مبارک آورده و تا آخر عمر خانمی ساده و دوراندیش و مهربان و مؤمن و مظلوم بود و سه اولاد، دو پسر و یک دختر و از آنها چندین نوه باقی است که همه در ظل امرند.
جناب علی اکبر فروغی در جاسب املاک بسیار و دو باغ بسیار زیبا داشت. یکی از آسیاب بالاد ه که هنوز هم هست و دکتر ایرج از او نگهداری می کند و باغ دیگری جنب باغ کاشفی ها داشت. جناب علی اکبر فروغی زمانیکه به طهران می آید در خیابان سرسبیل یا سلسبیل فعلی خانه ای میخرد و اولادهایش به تحصیل می پردازند. رحمت الله فروغی در ثبت احوال کاشان شاغل میشود و خط بسیار زیبائی داشت و تمام شناسنامه جاسب و اهالی کاشان و توابع به خط او بود و غیب الله خان هم در اداره دارائی مشغول کار و فعالیت میشود و عبدالله خان فروغی هم در شهربانی پلیس میشود و قدرت الله خان فروغی در قاسم آباد تا آخر عمر به باغداری و کشاورزی مشغول بود. همه این عزیزان مردمانی ساده و بی آلایش و انسان بودند. جناب علی اکبر فروغی بسیار مؤمن و روشنفکر و فعال بوده است. او در طهران در سال 1339 صعود می کند و در گلستان جاوید بخاک سپرده میشود و خانمش تا آخرالحیات یعنی سال 1341 در جاسب بود و در جاسب صعود نمود و خانمی نورانی و باصفا و با محبت بود. خانه مسکونی آنها را بچه های رحمت الله فروغی ساخته اند و هر یک قسمتی از آن را دارند و هرکس که به جاسب میرود پذیرای مهمان ها هستند. روحشان شاد و یادشان گرامی
شرح حال جناب علی اکبر فروغی و سکینه خانم به قلم نوه ایشان فهیمه خانم فروغی
علی اکبر مردی شجاع و مومن و دارای قلبی پاک و بی ریا بود و همواره در مقابل دشمنان امر از هیچ چیز ترسی نداشت . سختیهای زیادی را تحمل نمود و همیشه مورد حمله دشمنان قرار داشت ولی شجاعانه استقامت میکرد و مظهر استقامت و وفا بود ، بارها در جاسب مورد حمله دشمنان امر قرار گرفت و او را کتک زدنند ولی هرگز خم به ابرو نیاورد .
و از قلم مبارک حضرت عبدالبهاء لوحی به افتخار ایشان و سه نفر دیگر از مومنین نازل گردید :
بواسطه جناب میرزا عبدالمجید فروغی
جاسب
جناب آقا علی اکبر، جناب آقا قاسم، جناب آقا ضیاءالله، جناب آقا محمّد علی علیهم بهاء الله الابهی
هوالله
(چهار). ای یاران عزیز عبدالبهاء شکر کنید خدا را که تأسّی به حضرت اعلی روحی له الفداء و اقتدا به جمال مبارک نفسی لأحبّائه الفداء نمودید، جام بلا نوشیدید و زهر اذیّت و جفا چشیدید به کمال روح و ریحان چوب و دگنک و ضرب و کتک نوش جان فرمودید هنیئاً مرئیاً این جام نهایت آرزوی خاصّان بود و این صهبا غایت خواهش اولیا ولی فیض اعظم و الطاف مبارک این تاج گرانبها را بر سر شما نهاد تا بدانید که چقدر مقرّبید و معزّز و یقین کنید که در ملکوت الهی عزیزید و در نزد عبدالبهاء یگانه دوست باوفا و علیکم البهاء الابهی. ع ع
زمانی که نوه اش ( فرزند آقای غیب الله فروغی ) آقای پرویز فروغی که15 سال بیشتر نداشت روزی از جلسه تبلیغی به منزل باز می گشت که دشمنان امر مبارک با چاقو خواستند به او حمله کنند ولی آقای علی اکبر پدر بزرگ خود را در مقابل دشمنان قرار داد و بدون هیچ ترسی گفت اول مرا مورد حمله قرار دهید بعد نوه ام را ، که دشمنان متفرق شدند ، البته ید الهی محل شهادت نوه گرانمایه اش آقای پرویز فروغی را محلی دیگر در فیلیپین مقدر نموده بود .
درس شجاعت و شهامتش زبان زد همگان بود .
علاقه زیادی به خواندن تاریخ امر مبارک داشت و هر بار که تاریخ امر و شجاعت و شهامت مومنین را میخواند اشک از چشمانش جاری میشد . الواح و آثار زیادی را از حفظ میدانست و همیشه با چشمان پر از اشک تلاوت میکرد . ایمان او قوت روحش بود و تا آخرین دقیقه حیات قلبش به نور ایمان روشن و منیر بود .
جناب علی اکبر دارای 5 فرزند ( یک دختر بنام فاطمه نساء و 4 پسر بنامهای غیب الله ، قدرت الله ، رحمت الله و عبدالله ) می باشد .
ایشان در تهران در سال 1343 شمسی صعود نمودند و در گلستان جاوید طهران بخاک سپرده شدند و خانمش تا آخر الحیات یعنی سال 1341 در جاسب زندگی میکردند و در جاسب صعود نمودند و روح پاکش به عالم ملکوت صعود نمودند ، ایشان خانمی مومن و با محبت بود .