
شرمنده شدم زحمت مادر چو بدیدم
آنگه که کلامی به زبان راندم و گفتم
شرمنده بابا شدمی پینه دستش چو بدیدم
در کوچه به طفلان دگر در سرِ بازی
شرمنده طفلان شدمی اشک یتیمان چو بدیدم
![]() از بدو تولد که شدم زاده مادر شرمنده شدم زحمت مادر چو بدیدم آنگه که کلامی به زبان راندم و گفتم شرمنده بابا شدمی پینه دستش چو بدیدم در کوچه به طفلان دگر در سرِ بازی شرمنده طفلان شدمی اشک یتیمان چو بدیدم
0 Comments
|
مدیردر این قسمت اشعار سروده شده توسط جاسبی ها تقدیم حضور می گردد. آرشیو
December 2018
دسته بندی ها
All
|
|
مقالات |
شخصیت ها |
خاطرات |
سیارون |