سر سروران جعفر جاسبی که بودش بر و بُرز گشتاسبی
دل اندر ره طلعت باب داد به طمطام مهر و ولایش فتاد
ز عشقش چراغی شد افروخته چو پروانه سر تا به پا سوخته
پی نشر و اعلاء امر بیان به کاشان بیامد چو شیر دمان
گروهی بر او مجلس آراستند در آن مجلس از حضرتش خواستند
که دست اندر آتش برد چون خلیل نسوزد، شود معجزی زان قبیل
بفرمود: « آتش ندارد اثر در آن کس که باشد ز عشقش گهر