1) وسعت آثار حضرت بهاءالله به حدی بوده که میفرمایند هر خانواده بابی یا بهایی حد اقل یک یا چند لوح دریافت نموده اند و حال اگر در زمان حضرت بهاءالله چند صد هزار بهایی وجود داشته تعداد الواح را تخمین بزنید که چه مقدار میباشد؟ با اینکه مقداری از این الواح تاراج شده و یا از بین رفته اند و یا به دست دشمنان افتاده است.
...قسم بخدا که این حمامه ترابی را غیر این نغمات نغمههاست و جز این بیانات رموزها که هر نکتهئی از آن مقدّس است از آنچه بیان شد و از قلم جاری گشت تا مشیّت الهی چه وقت قرار گیرد که عروسهای معانی بیحجاب از قصر روحانی قدم ظهور بعرصه قدم گذارند...[1]
3) تمامی این آثار نتیجه درس و مدرسه و بحث نبوده است. حضرت بهاءالله هیچ وقت به مدرسه نرفته و در جمع علما حاضر نبودند و قواعد قوم را فرا نگرفته و علم ایشان لدنی و ایشان امّی بوده اند ایشان در نامه ای که در شش سالگی مرقوم نموده اند در این خصوص میفرمایند:
هوالمحبوب، انشاالله در سایه رحمت رحمانی و قباب عنایت سبحانی ساکن و مستریح باشید. بر حسب ظاهر من کوچکم خط ندارم. ولکن چون این امی به سدره الهی متمسک است بی علم میخواند و بی خط مینویسد و این در عالم باطن نزد اهل بصر مشهود است. اغیار از این سرّ آگاه نبوده و نیست.[2]
ایشان در لوح سلطان خطاب به ناصرالدین شاه و همچنین در لوح ابن ذئب میفرمایند (مضمون بیان مبارک به فارسی): مردم طهران اغلب مرا میشناسند از آنها جویا شو که من داخل به هیچ مدرسه ای نشده ام و با علما نبوده و قواعد قوم را نیاموخته ام.
ایشان غیر از آن تمام عمر را بیشتر زندانی و یا آواره و یا در تبعید و تحت نظر بوده اند و راحت و آسایش که لازمه نوشتن است را نیز نداشته اند.
...یا سلطان انّی کنت کأحد من العباد و راقداً على المهاد مرّت علیّ نسائم السّبحان و علّمنی علم ما کان لیس هذا من عندی بل من لدن عزیز علیم و امرنی بالنّدآء بین الأرض و السّمآء بذلک ورد علیّ ما ذرفت به دموع العارفین ما قرأت ما عند النّاس من العلوم و ما دخلت المدارس فاسأل المدینة الّتی کنت فیها لتوقن بأنّی لست من الکاذبین هذه ورقة حرّکتها اریاح مشیّة ربّک العزیز الحمید هل لها استقرار عند هبوب اریاح عاصفات لا ومالک الأسمآء و الصّفات بل تحرّکها کیف ترید لیس للعدم وجود تلقآء القدم قد جآء امره المبرم و انطقنی بذکره بین العالمین انّی لم اکن الّا کالمیّت تلقآء امره قلّبتنی ید ارادة ربّک الرّحمن الرّحیم...[3]
همچنین ایشان در کتاب ایقان در همین خصوص میفرمایند:
...و چه ریاحین توحید که در ریاض قلوبشان انبات شده و چه شقایقهای حقایق علم و حکمت که از صدور منیرشان روئیده و اگر ارض قلوبشان تبدیل نمیشد چگونه رجالی که حرفی تعلیم نگرفتهاند و معلّم را ندیدهاند و بهیچ دبستانی قدم نگذاشتهاند بکلمات و معارفی تکلّم مینمایند که احدی ادراک نتواند نمود گویا از تراب علم سرمدی سرشته شدهاند و از آب حکمت لدنّی عجین گشتهاند...[4]
4) تمام الواح و آثار ایشان بدع و جدید است و از روی کتابهای گذشتگان کپی نشده و تکرار مطالب قبل نیست و همگی ریشه در علم الهی دارد و حتی فصاحت و بلاغت آنها قابل مقایسه با نوشتجات اعصار گذشته نمیباشد.
5) آثار به دو زبان فارسی و عربی نازل شده آثار فارسی ایشان به مراتب از هر لحاظ از شاهکارهای زبان فارسی مثل سعدی و حافظ و مولوی و غیره سلیس تر، بهتر و بالاتر است برای نمونه :
...الله اکبر بیان که باین مقام رسید رائحه روحانی از صبح صمدانی مرور نمود و صبای صبحگاهی از مدینه سبای لایزالی وزید و اشارتش جان را بشارت تازه بخشید و روح را فتوحی بیاندازه بساط جدیدی مبسوط نمود و ارمغان بیشمار بیکران از آن یار بینشان آورد که خلعت ذکر از قدّ لطیفش بسی قاصر است و رداء بیان از قامت منیرش بس کوتاه بیلفظ رمز معانی کشف مینماید و بیلسان اسرار تبیان میگوید و بلبلهای شاخسار هجر و فراق را ناله و افغان میآموزد و قاعده و رسوم عشق و عاشقی و رمز دلدادگی تعلیم مینماید و گلهای بدیع رضوان قرب و وصال را رسم دلبری و آداب عشوهگری تلقین مینماید و اسرار حقایق بر شقایق بستان عشق میبخشد و دقایق رموز و رقایق آن را در صدر عشّاق ودیعه میگذارد بقسمی عنایت در این ساعت فرموده که روح القدس بغایت حسرت میبرد قطره را امواج بحری داده و ذرّه را طراز خورشیدی عنایت نموده الطاف بمقامی رسیده که جعل قصد نافه مشک نموده و خفّاش در مقابل آفتاب مقرّ گزیده مردگان را بنفخهٴ حیات از قبور جسد مبعوث نموده و جاهلان را بر صدر علم منزل داده و ظالمان را بر فراز عدل محل معین نموده و عالم هستی بجمیع این عنایات حامله گشته تا کی اثر این عنایت غیبی در خاکدان ترابی ظاهر شود و تشنگان از پا افتاده را بکوثر زلال محبوب رساند و گمگشتگان صحرای بعد و نیستی را بسرادق قرب و هستی معشوق فائز گرداند و در ارض قلوب که این حبّههای قدس انبات نماید و از ریاض نفوس که شقایقهای حقایق غیبی بشکفد...[5]
6) آثار عربی آن حضرت را نویسندگان مشهور عرب ستوده اند و همانند آنرا جایی ندیده و کسی نتوانسته آن را بیاموزد و سبک و سیاق آن را اعجاب انگیز خوانده اند که چگونه یک فارسی زبان توانسته به این فصاحت و بلاغت به زبان عربی بنویسد که این خود از معجرات است.
7) در لوح احمد میفرمایند:(مضمون بیان مبارک)
اگر اینها را انکار کنید، مثل آن را بیاورید و میفرمایند قسم به خدائی که جان من در قبضه قدرت اوست، نمیتوانید و نخواهید توانست. اگر چنانچه همه دست به دست هم دهید.
8) سرعت نزول آیات و زیبایی خط برای تمام آنهایی که شاهد بوده اند اعجاب انگیز بوده، در آثارشان مطالب بسیار متنوع، مختلف و گوناگون بوده و تمرین و تجربه دخلی در تبحر نزول آیاتشان نداشته است به این معنی که همه آیات نازله ایشان به هیچ وجه یک نواخت نبوده و در آنها مردم کلیه طبقات را مورد خطاب قرار داده اند و در تمامی طول حیات، آثار ایشان همه در یک سطح از لحاظ نوشتاری بوده و نمیتوان گفت که قلم ایشان با گذر زمان تغییرکرده و یا بهتر و پخته تر شده است و حتی نمیتوان هیچ ضد و نقیض و ناسخ و منسوخی در آن یافت و صدق این گفته را میتوان در مقایسه اولین اثر مبارکشان کلمات عالیات و کتاب ایقان با آخرین اثر که لوح ابن ذئب میباشد مشاهده نمود که هر دو در یک سبک و سیاق و مهارت نوشتاری هستند.
------
[1] کتاب ایقان حضرت بهاءالله صفحه136
[2] نامه حضرت بهاالله در شش سالگی برگرفته از کتاب محبوب عالم صفحه ۱۸۳
[3] لوح سلطان و لوح لوح ابن ذئب
[4] کتاب ایقان حضرت بهاءالله صفحه35
[5] کتاب ایقان حضرت بهاءالله صفحه46
مطالب مرتبط: |