حضرت عبدالبهاء هنگام دیدار از غرب، مرتّباً به موضوع ضروری یگانگی بشر اشاره میفرمودند. بخشی از خطابۀ ایشان که در سال 1912 در چهارمین کنفرانس سالانۀ انجمن ملّی توسعۀ مردم رنگینپوست ارائه کردند، این مفهوم را بررسی میکند که بشریّت در تصویر خدا خلق شده است:
«خدا جميع را به صورت و مثال خود خلق کرده. فرموده انسان را به صورت و مثال خود خلق کنم، پس جميع بشر به صورت و مثال الهی خلق شده اند. نهايت در بعضی صورت و مثال الهی ظاهر است و در بعضی پنهان. مانند اين چراغ هائی که بعضی روشنند و بعضی تاريک. بايد بکوشيم تا همه روشن شوند. نبايد بد گوئی و نزاع نمود. بايد دانست که همه بندگان يک خداوندند و در بحر رحمت او مستغرق. نوع انسان واحد است و جنس بشر واحد. لکن از جهالت اختلاف و ضدّيت به ميان آمده. ملاحظه نمائيد انسان چه قدر نادان است که اسير اين تعصّبات است … جميع، سلالهء آدم اند و از يک عائله. در اين صورت شبهه ئی نيست که يک جنس اند و اولاد يک آدم. پس اين تصوّر اختلاف اجناس اوهام است» (حضرت عبدالبهاءُٔ، خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد۲، صص۲۵۱-۲۵۰)
حضرت عبدالبهاء در موقعیّتهای بسیار دیگری بشریّت را به یک باغ گل تشبیه فرمودند که در آن رنگهای مختلف در منظرهای با زیبایی فوقالعاده ترکیب میشوند، یا آن را به نتهای مختلف در آکوردهای موسیقی تشبیه فرمودند که برای ترکیب شدن با هماهنگی کامل طرّاحی شدهاند. ایشان با این روش نشان دادند که هر گروهی سهمی قانونی برای ایجاد زیبایی کلّی دارد و تنوّع کلّی در مقابل، زیبایی هر جزء خود را افزایش میدهد.
«ملاحظه نمائيد در عالم جماد الوان سبب اختلاف نيست. در عالم نبات الوان گلهای رنگارنگ سبب اختلاف نيست. بلکه الوان سبب زينت گلستان است. زيرا لون واحد زينتی ندارد. امّا وقتی که گلهای رنگارنگ می بينی آن وقت جلوه و زينت دارد. عالم بشر هم نيز نظير بوستان است و نوع انسان مانند گلهای رنگارنگ. پس رنگهای مختلف زينت است. همين طور در عالم حيوان الوان است. کبوتران رنگارنگ اند. با وجود اين در نهايت الفتند. هيچ وقت به رنگ يکديگر نگاه نمی کنند» (همان، ص ۴۰)
حضرت بهاءالله آموختند که اقوال یک فرد نباید از اعمال او سبقت بگیرد. بسیاری از مردم ادّعای آرمانهای متعالی دارند، ولی اعمال آنها با آن آرمانها نیست. بسیاری از آنها نمایشی ظاهری از تقوا و انساندوستی اجرا میکنند، به امید این که شهرت خود را افزایش دهند. عیسی مسیح دورویی چنین مردمی را محکوم کرد، و حضرت بهاءالله فرمودند که گواه صداقت یک فرد در اعمال او است، نه اقوال او.
حضرت عبدالبهاء که تعصّب را یکی از بزرگترین موانع صلح میدانند، تأکید کردند که رهایی از تعصّب باید بیش از تنها یک آرمان باشد – بلکه باید در عمل تبیین گردد به طوریکه بر همۀ تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارد.
وقتی حضرت عبدالبهاء در سال 1912 به سراسر ایالات متّحدۀ آمریکا و کانادا سفر کردند، مشتاقانه از بسیاری از دستاوردهای مادّی و اجتماعی مردم آمریکای شمالی قدردانی کردند و آرمانهای متعالی آنان را ستودند. با این همه، ایشان یک ارزیابی روشنبینانه و محکم ارائه نمودند که آمریکا از دیدگاههای خود برای حقوق برابر، تساوی نژادی و عدالت بسیار دور ماندهاست.
به خصوص، ایشان به بیعدالتیهایی اشاره کردند که سفیدپوستان علیه سیاهپوستان – که دههها بعد از رهایی از بردگی هنوز از تعصب، تبعیض و خشونت شدید مکرر رنج میبرند – مرتکب شدند. حضرت عبدالبهاء به طور عمومی به مردم آمریکا هشدار دادند که اگر مسئلۀ تعصّب نژادی حل نشود خون در خیابانهای شهرهای آمریکا جاری خواهد شد – پیشبینیای که بارها درست درآمدهاست.