بنظر میرسد این سرآغاز از کتاب "قرن بدیع، God Passes By" اثر خامهء ولیّ مقدّس امر بهائی بهترین راه گشاست؛ ایشان میفرمایند:
"جمال ابهی’ در نام مبارک خویش، اسم امام حسین، برترین جانشین حضرت رسول – تابان ترین "ستاره" بر "تاج" یادشده در "مکاشفات یوحنّا" را – با نام علی، امیر مؤمنان، دوّمین "شاهد" نامبرده در همان کتاب، توأم دارند." و سیّد کاظم رشتی در تعبیر احادیثی از ائمّهء اطهار، و در بیان ظهور جمال ابهی’ پس از طلوع مهدی موعود، از رجعت "حسین" نام برده میگوید: "پس از قائم، قیّوم ظاهر خواهد شد...زیرا چون نجم قائم غروب کرد، جمال حسین آشکار شده عالم را نورانی خواهد نمود."
و اینست صورت زیارتنامه:
خداوند خود گواهی میدهد که خدائی جزاو نبوده و نیست! و آنکس که آمده است، موعود همه کتب و صحفِ (خداوندی) است و همدم دلهای نزدیکانِ به یزدان و خالصان او. و به (خاطر) او، شجر بیان در ملکوت عرفان ندا(ی ظهور) بلند فرمود: ای امّتها و ای صاحبان ادیان! سوگند به خـدا روزهای غم و اندوه در رسید، چه که بر مشرق حجّت و مطلع برهانِ (کردگاری) وارد شد آنچه اهل سراپردهء عزّت را در بهشت برین غمین و نالان کرد. و ساکنان خیام فضل را در جنّت علیا به شیون داشت.
خداوند خود گواهی میدهد که خدائی جزاو نبوده و نیست! و آنکس که ظاهر شد گنج نهان و سرِّ پنهان است، آنکس که بخاطر او، پروردگار اسرار هست و بود را از (کتم غیب) بدر آورد. این روزی است که در آن، بساط پیشین، بظهور "روزیکه مردمان همه در آستان خـداوند عرش برین و تخت مهین بپا خیزند" برچیده شد. روزیکه دران پرچمهای اوهام و ظنون واژگون است و حکم محکم "همه از خـدائیم و به خـدا برمیگردیم" آشکار و مُجراست. و این روزیست که دران، آن "خبر بزرگ" که همه پیامبران و فرستادگان پروردگار بشارتش را داده اند، ظاهر شد. روزیکه دران مقرّبانِ (درگاه) بسوی شراب مختوم الهی دویدند و بنام خـدای توانا و مهیمن و قیّوم، ازان (خمرِ باقیِ زندگی بخش ) نوشیدند. روزیکه دران زارزارِ گریه از هر جهت بلند است و زبانِ بیان میفرماید: غم و اندوه نصیب یاران و برگزیدگان خداست، مصیبت و بلا روزیِ دوستان و امینان کردگار است و حزن و الم بهرهء مظاهر امر خداوندی است، خدائی که مالک همهء هست و بود است.
ای اهل عالم وجود و ای خوبان غرفه نشین بهشت علیا و ای اصحاب وفا در ملکوت بقاء! لباسهای سپید و سرخ خود را به سیاه بدل نمائید، چه که مصیبت کبری’ در رسید و بلائی چنان شدید آمد که رسول اکرم را بناله آورد و جگر بتول (فاطمه) را گداخت. نالهء (اهل) فردوس بآسمان برخاست و ساکنان سراپردهء ابهی’ و اصحاب سفینهء حمراء را، که بر کرسی های محبّت و وفا تکیه زده اند، به زاری آورد. آه آه از این ستم که حقایق هستی را در آتش سوخت، ستمی که از عهد شکنان بر مالک جهانهای دیده و نادیده وارد شد. عهد شکنانی که حجّت او را انکار کرده نعمتش را قدر نداشتند و با آیاتش مجادله نمودند. پس وای وای از مصیبت تو! جانهای اهل ملکوت فدای تو و بلایای تو، ای فرزند سدرهء مُنتهی’ (هدف و مراد عالمیان) و ای سرِّ نهان در کلمهء علیا (ظهور خداوندی)
ای کاش حکم آفرینش (ابتدا و انتها) در جهان نمیبود و چشمانِ (عالمیان) تن تو را فتاده بر خاک نمیدید! از مصیبت تو دریای بیان از حرکت ماند و امواج دانش و عرفان ساکن شده نسیمهای الهی قطع گردید. از غم تو آثار محو گردید، میوه ها بر خاک ریخت، آههای نیکان بآسمان برخاست و اشک خوبان جاری شد. پس وای وای ای سیّد جانبازان و پادشاه آنان! وای وای ای فخر شهیدان و محبوب ایشان!
گواهی میدهم که خورشید وارستگی از (فداکاریِ تو) در آسمان آفرینش ظاهر شده هیکل مقرّبان به لباس تقوی آراسته گشت. و نور عرفان در جهان هستی تابیدن گرفت. اگر تو نمیبودی، آفرینش شکل نمیگرفت و مُهر از شراب ممهورِ (حیات بخش خداوندی) برداشته نمیشد. و اگر تو نمیبودی، بلبل عرفان بر شاخسار بیان نمیسرود و لسان عظمت در دعوت همه ادیان به سخن نمیامد. از درد غم تو بین "هاء" و "واو" جدائی افتاد (هُوَ از هم گسیخت – از ظهور خداوندی وعرفان او چیزی بجا نماند.) و ضجّهء یکتا پرستان در همهء هستی بلند شد. از مصیبت تو، قلم اعلی’ از حرکت ماند، دریای عطا از موج افتاد و نسائم فضل از وزش فرو ماند. نهرهای بهشت زمزمه ندارند و خورشید عدل و داد از تابش واماند.
گواهی میدهم که تو آیت خـدا در جهانی و نشانهء حجّت و برهان او در همه ادیان. به تو، پروردگار وعدهء خود را وفا کرد و غلبه و قدرت خویش را آشکار فرمود. و به تو، سرِّ عرفان در آفاق جهان ظاهر شد و خورشید ایقان از افق آسمان برهان تابندگی کرفت. و به تو، قدرت ربّانی و امر و اسرار رحمانی و حکم یزدانی بر همگان نمایان شد. اگر تو نبودی، گنج پنهان پدیدار نمیشد و حکم نهائی صادر نمیگشت. و اگر تو نبودی، ندای حق از افق اعلی’ بر نمیخاست. و گوهرهای حکمت و بیان از گنجینه های قلم ابهی’ بر جهانیان ایثار نمیشد.
بمصیبت تو بهشت خـدا از سرور و شادمانی خالی ماند و نالهء اهل جهان بلند شد. توئی آنکس که با روی آوردنت بخـدا، همه رویها بحق متوجّه شد و شجر ظهور ندا فرمود که پادشاهی ازانِ خداوند غیب و شهود است. هستی همه، به نهان و آشکار یکپارچه بود و چون مصیبت تو را شنید پراکندگی گرفت، تکّه تکّه شد و به اشکال و رنگهای گوناگون در آمد. ای مشرق وحی خـدا و ای مطلع آیت کُبری’! همهء هستی فدای تو باد. و همهء جانها قربان تو، ای مظهر جهان نادیده در عالم خاک.
گواهی میدهم که حکم انفاق در جهان به تو ثابت گشت و جگر عاشقان در فراق تو گداخت. گواهی میدهم که نور از مصیبتت ناله نمود و طور از آنچه از دشمنان بر تو رفت، صیحه زد. اگر تو نبودی، خـدای رحمان در طور عرفان بر موسی’ پسر عمران تجلّی نمیفرمود! تو را یاد میکنم و تو را بنام میخوانم، ای مطلع وارستگی در هستی و ای سرِّ ظهور در جهان آفرینش! بواسطهء تو بابِ کرم بر عالم گشوده شد و نور قِدَم در بین اُمَم تابنده گشت. گواهی میدهم که دست همه آفریدگان از دست امید تو آموخت و بدرگاه خداوند نازل کنندهء آیات بلند شد. با روی آوردنت به افق ابهی’، همه موجودات بخـدای آشکار کنندهء بیّنات روی آورد. توئی همان نقطه ای که ازان دانش هست و بود منشأ گرفت و توئی آن معدنی که ازان جواهر علوم و فنون ظاهر گشت.
بمصیبت تو، قلم تقدیر متوقّف شد و اشک یکتاپرستان جاری گردید. پس وای وای! ازغم تو، که از آن ارکان جهان لرزید و هستی در مرز نیستی قرار گرفت. توئی آنکس که بامرت هر دریا بموج آمد، هر بوی خوش وزید و هر امر حکیمانه محقّق گشت. به واسطهء تو، حکم کتابِ (الهی) بین جوامع انسانی به اثبات رسید و فرات رحمتِ (ربّانی) در جهان جاری شد. من براستی به تو روی آورده ام، ای سرِّ توراة و انجیل و ای مطلع آیات خـدای عزیز جمیل! به تو شهر انقطاع بنا شد و پرچم تقوی’ بر برترین بقعه های جهان منصوب گشت.
اگر تو نمیبودی بوی خوش عرفان از جهان محو میشد و عطر خـدای رحمان در هستی نبود. بقدرت تو، قدرت خـدا و سلنطنت و عزّت و توانائی او ظاهر شد. به تو دریای بخشش بموج آمد و سلطان ظهور بر عرش هستی استقرار یافت. گواهی میدهم که به تو سبحات جلال بر درید و پایه های گمراهیِ گمراهان متزلزل گردید، آثار ظنون محو شد و میوه های شجر اوهام بر خاک ریخت. به (ریختنِ) خون پاک تو، شهر های عاشقان زینت یافت و تاریکی روشنی جهان را از میان برد. به تو، عاشقان بمیدان فدا شتافتند و اصحاب اشتیاق به بامداد نور لقا دویدند.
ای سرِّ وجود و ای مالک جهانهای غیب و شهود! نمیدانم کدامیک از مصیبات تو را درعالم یاد آرم و کدام از بلایایت را برای مردمان بگویم!. تو فرودگاه علم خـدائی، مشرق آیات بزرگ کردگاری، مطلع ذکر پروردگار بین بندگانی و مصدر اوامر او در تمامیِ آفرینش.
ای قلم اعلی’! بگو " نخستین نوری که برتافت و(جهان را)روشن ساخت و اوّلین بوی خوشی که مرور کرده (آفاق را)عطر آگین کرد بر تو باد، ای موسیقی خوشِ شجر بیان و ای درخت ایقان در بهشت عرفان! به تو آفتاب ظهور برامد و مکلّم طور بگفتار آمد و حکم عفو و عطا در بین جهانیان اجرا گشت. گواهی میدهم که تو راه راست خـدائی، میزان او و مشرق آیات کردگاری. تو مطلع توانائی خداوند، مصدر احکام محکم او و دستورات نافذ اوئی. تو شهر عشقی و عاشقان، لشگریان آن. تو سفینهء الهی هستی و پاکانِ پاک، کشتیبانان و مسافران آن. به بیان تو دریای عرفان بموج آمد، ای روح عرفان! و به تو، نیّر ایقان از افق آسمانِ برهان اشراق نمود. و به ندای تو در میدان جنگ و قتال، نالهء زیبارویان بهشتِ خداوندِ بی نیازِ متعال بآسمان برخاست.
بظهور تو لوای نیکی و تقوی’ منصوب شد و آثار ظلم و فساد محو گردید. گواهی میدهم که تو گنجینهء گوهرهای علم خـدائی و مخزن جواهر بیان و حکمت او. از مصیبت تو، "نقطه" مقرِّ اعلایش را ترک کرد و برای خود جائی زیر "باء" انتخاب کرد.(شاید اشاره به ظهور بسیار نزدیك جمال ابهی’ پس از طلوع طلعت اعلی’ است.) تو آن لوح اعظمی هستی که برآن اسرار هست و بود و دانش اوّلین و آخرین مکتوب است. و تو قلم اعلائی که از حرکتش زمین و آسمان بحرکت آمده، همهء اشیاء بجمال خداوند، پروردگار زمین و آسمان روی آوردند!
وای وای! از بلایای وارد بر تو، از بهشت برین نالهء زار برخاست و حوریات خداوندی در جنّت علیا خاک نشین گشتند. خوشا بحال آن بنده که در مصیبت تو نوحه نمود. و خوشا آن کنیزالهی که در عزایت صیحه زد. و خوشا آن دیده که برایت اشک ریخت. چه مبارک است زمینی که تن شریفت را در بر گرفت و خوشا آن مکان که جسم لطیفت دران قرار یافت.
بار الها! پاک و مقدّسی تو، ای خداوند ظهور و ای تجلّی کننده بر شجر طور! از تو میطلبم بحقِّ این نوری که از افق آسمان انقطاع تابیده، و به او حکم توکّل و تفویض (واگذاری امر بخـدا) در جهان ثابت شد، و بحقِّ بدنهائی که در راه تو تکّه تکّه شدند، و بخاطر جگرهائی که در محبّت تو گداختند، و بحقِّ خونهائی که در کمال تسلیم و رضا در پیشگاه حضورت ریخته شد، همه زائران این مقام اعلی’ و ذروهء علیا را به زیور بخشایش و غفران زینت کنی و از قلم اعلایت برای آنان مقامی مقرّر فرمائی که هرگز عطرِ اقبال و خلوصشان از مدائن ذکر و ستایشت قطع نشود.
ای پروردگار من! میبینی آینان را که مجذوب بویهای خوش وحی تو اند. و در این روزها (يوم اللّه) از هر چیزجز تو بریده اند، از تو میطلبم ایشان را به کوثر بقا از دست عطایت سیراب فرما و از قلم فضلت برایشان پاداش لقا بنویس. از تو ای خداوندِ همه آفریده ها میخواهم که بحقِّ امرت که جهان دیده و نادیده را در تصرّف دارد، و بحقِّ ندایت که اهل جبروت را بسوی خود کشیده است، ما را بر آنچه دوست داری و ازان خشنودی، موفّق داری. و ما را بر هر چه موجب بلندی مقاممان در ساحت عزّت تو و بساط قربِ توست مؤیّد سازی.
ای پروردگار من! ما آن بندگان تو ایم که به تجلّیات آفتاب ظهورت که از افق آسمان جودت برآمده، روی آورده ایم. از تو بحقِّ امواج بیانت در پیش روی خَلقت مسئلت داریم که مارا باعمالی که در کتابت امر فرموده ای موفّق داری. همانا توئی مهربانترین همه مهربانان و مقصود همه ساکنان زمین و آسمان - و از تو میخواهیم، ای خـدای ما و ای آقای ما! بحقِّ توانائیت که مسلّط برهمه آفرینش است و بحقِّ قدرتت که همه موجودات را در اختیار دارد که تخت ظلم و ستم را بانوار آفتاب عدلت روشن فرمائی و کرسی بیداد را بقدرت و نیروی خود به کرسی انصاف بدل نمائی. توئی توانا برهرچه خواهی، نیست کردگاری جز تو توانا و توانمند.
---
برگردان از جناب پرویز روحانی
زیارت نامه حضرت سیدالشهداء با مضمون فارسی |
شعر سید الشهداء از م عسلی جاسبی
از مقام حضرت و سلطان دشت کربلا
در سلف مردی بشد محصور اعداء رجیم
خنجر تیز معاند شد به آن حنجر مقیم
شد جسدهای مطهر در میان خاک وخون
شد بدنهای عزیزان زیر پای آن قشون
آن همه اموال خوبان یک به یک تاراج رفت
لیک روح پر فتوح عاشقان معراج رفت
تا ابد مستغرق سَب و نحوست شد یزید
لیک آن مظلوم دشت کربلا جنت گزید
او بگفتا راه عشق و عاشقی دارد بلا
چون حسین عاشق شدی بگرفت راه کربلا
این بلاها و مصاِئب نام او پاینده کرد
و آن معاندها و اعداء را همی بی ریشه کرد
سالها و قرنها بعد از حسین کربلا
یک حسین دیگری بگزید رنج پر بها
او بگفتا وحدت عالم به مهر است وصفا
زین سبب تبعید گشت در منتهای هر بلا
هر دو مظلوم و شدند هر یک به نوعی بت شکن
هر دو مصلح در جهان گشتند اسیر اهرمن
برداشتی از منتخبات حضرت عبدالبهاء در خصوص سیدالشهداء