دوست عزیز براستی دو پرسش را همراه آورده است. در پاسخ بایستی بکوتاهی به هر یک بپردازیم.
الف- آیا بهاییان هم وحدت وجودی هستند؟
نخست بدانیم که "وحدت وجود" اندیشه و نظریست که در دوران دراز در خاور و باختر، بسیاری اندیشمندان، فلاسفه و عارفان را پسند آمده، مدار بررسیها و نتیجه گیریهای آنان بر آن بوده و هست.
در این برداشت گمان بر اینست که خداوندِ آفریننده با آفرینش از یک جنس و جوهر میباشند. و در حقیقت جمع آفریده ها، خـدای خالق را میسازد و یا به گفتار دیگر خداوند در خلقت تجزیه شده و حضرتش جمع آفرینش است. این باور و گمان از نظر ادیان و امر بهائی مردود است. جوهر آفریننده و آمر راستین هرگز شناخته نمیشود و از هر گونه صفات و محدودیتهای آفرینش مادی و یا روحانی مقدّس است. در عرفان بهائی وجود در سه عالم یا قلمرو، هستی میابد:
- هستیِ حقّ یا هستیِ واجب و مطلق
- فیضِ مطلق یا تجسّمِ ارادهء خداوندی در مظاهر مقدسهء او یعنی پیامبران
- جهان آفرینش
- عالم حق مقدّس و مبرّا از هر صفت و جدا از همهء آفریده هاست. وجودی مطلق است. علم مطلق، محبّت مطلق، قدرت مطلق و مطلق همه کمالات. عالمی است ناشناختنی که راهی بر آن و در آن نیست.
- عالم ارادهء نخستین یا مشیّتِ اولیّه که آفریدهء نخست است و منشأ همه آفرینش ها. این آفریده در پیامبران منعکس میشود یا تجلّی میکند و خلق نوین مینماید. عالم مادی را و جهان روح را حیات جدید میبخشد و ارادهء خداوندی را در جهانِ هستی، بدست انسانها اجرا میکند.
- عالم آفرینش که دو بخش مادّی و روحانی دارد و هردو بخش در بندگی صرف بوده و کمالشان در این بندگی است. از اینجاست که حضرت عبدالبهـاء خود را سرحلقهء بندگان میدانند و مینامند.
نتیجه اینکه بهائیان وحدت وجودی نیستند. بهائیان سه وحدت را باور دارند و در تحقّق این سه وحدت میکوشند. زیرا تحقّق این سه در جهان انسان، انعکاس ارادهء خداوندی در این عصر است. در اینجا اشاره ای کوتاه باین "سه وحدت" ضروری است: (،وحدت ادیان و وحدت نوع بشر)
- وحدت خداوند: باور راستین به وحدت خداوند یکتا و بی همتا
- وحدت ادیان: باور راستین به وحدت ادیان و هدفِ ظهور پیامبران
- وحدت نوع بشر: باور راستین به وحدت نوع انسان و تساوی همه انسانها در همه حقوق انسانی مانند: آزادی، عزّت، کرامتهای انسانی و حقّ زیست در جهانی پر از عشق و عدل و بهائیان در راه تحقّق چنین جهانی میکوشند و این جهد و کوشش و تلاش و جوشش تنها با فداکاری و بذل مال و جان است.
در پاسخ به این پرسش باید بدانیم که حضرت بهـاءاللّه. شارع دیانت بهائی دین را یک حقیقت مستمر و متکامل میدانند. ایشان میفرمایند که امر بهائی تجدید و تأسیسِ دین خداوندی است که از نخستین روز آفرینش تا واپسین روز بوده و هست. دین ظهور ارادهء خداوندی است به اندازه و مقدار استعداد انسانهای زمان و شرایط دوران. همانطور که یک کودک در دوره های گوناگون رشد و بلوغ آثار و نیروها و استعدادهای بیشتر و گسترده تر نمایان میسازد و آمادگی برای فراگیریهای بیشتر میابد، جهان انسان هم پیوسته در راه بلوغ میرود و قابلیّتهای بیشتر میابد. و بنابرین دین که روش شناخت حقیقت و درک روحانیت و بلوغ معنوی است در دورانهای بعدی با نور و ظهور شدیدتر، برای شکوفاشدن حیات انسانی چه فردی و چه جمعی، توسّط پیامبر جدید تشریع میشود. بنابراین یک فرد بهائی، بهائی است و همهء ادیان دیگر را مراحل پیشین ظهور ارادهء خداوندی در جهان انسانی میشناسد. همه پیامبران و برگزیدگان انسانی را ارج میگذارد و محترم میدارد. بهائی هیچ یک از ادیان را نفی نمیکند. او بهائی است. به باور او خـدا یکیست. پیامبران همگی از سوی او برگزیده شده و یک مأموریّت داشته اند و انسانها همه بندگان خـدای واحدند.
بندهء فانی، پرویز روحانی