پرسش: یکی از شعارهای بهائیت عدم دخالت در سیاست است جای سؤال است که آیا بهائیت پابند به این شعار است یا صرفاً برای رسیدن به اهداف خود مثل سایر سیاستمداران از آن استفاده میکند؟
1- پاسخ دکتر پرویز روحانی
2- فایل صوتی سخنرانی دکتر شاپور راسخ در خصوص امر بهایی و مفهوم تازه ای از سیاست
3- عدم مداخله در امور سیاسیّه از جناب دکتر ماشاءالله مشرف زاده نشر در مجله اندلیب سال یازدهم شماره ۴۱-۴۲
پاسخ دکتر پرویز روحانی
سیاست اللّه
از آنجا که امر بهائی امری خدائی است و نقشه و طرح خداوندی همواره در غایت دقّت به هدف نهائی از خلقتش خواهد رسید، در این امر روش بسیار ساده، مشخّص و شفّاف به ارادهء خداوند تعیین شده و با وفاداری و فداکاری از سوی فرد و جامعه و سازمانهای بهائی پیروی میشود تا به هدف این آفرینشِ تازهء خداوند که "وحدت عالم انسانی" است برسد. در این راه، نخستین پایه کوشش برای استقرار صلح جهانی است که طی دو مرحلهء مشخّص استقرار خواهد یافت:
1- صلح سیاسی جهانی
2- صلح در دلها و وجدانها
دیانت بهائی برای ایجاد دنیائی از انسانهای با حقوق برابر و آزادیهای برابر، در سایهء سازمانی بر اساس عدل و انصاف آمده است وناگزیر این جهان را خواهد ساخت. در این راه، فرد، جامعه و سازمانهای بهائی بدون اندکی سهل انگاری روش پیوستهء خود را که "سیاست خداوندی" برای جهان امروز است، دنبال کرده و خواهند کرد.
با توجّه به هدف و باور اینکه انسانها همه "بار یک دارند" و هم "برگ یک شاخسار"، هر نوع سیاست که انسانی و یا گروهی را در بر نگیرد و یا انسانی را در برابر انسان دیگر، و یا جمعی را در برابر جمعی دیگرقرار دهد، از دید بهائی مردود است.
بهائی باور دارد که کلمهء خـدا، نَفَس مهر و محبّت اوست که آفرینش را هستی بخشید. سبب خلقت محبّت است و انسان هرگز نباید جز راحت، آسایش و خوشبختی دیگری را، چه فرد و چه گروه آرزو کند. بنابراین باور، بهائی دشمن نمیبیند. همه را شاهکار یگانهء آفریننده میداند. آیا با چنین باور، ممکن است بهائی دریکی از سیاستهای فردی، گروهی، حزبی، کشوری و حتّی منطقهای داخل شود و یا درگیر گردد؟ هرگز.
جامعهء بهائی در طی یکصد و پنجاه سال در تمامی نقاط زمین گسترده شده، از 2112 گروه نژادی مرکّب است و امروز در همه کشورهای جهان افراد و جمعیّت های بهائی زیست میکنند. بهائیان در هر کشور بهترین، قانونمند ترین و سالم ترین شهروندان هستند. بهائیان در این کشورها همیشه به قوانین دولت و جامعه احترام میگذارند و تا آنجا که بر خلاف باورهای روحانی آنان منافات ندارد با وفاداری و محبّت اطاعت میکنند. تا جائیکه اگر حکومتی سازمانهای آنان را قدغن کند، از گرد همائی هم خودداری مینمایند. این حالت را در مهد آئین بهائی، ایران عزیز و مقدّس و بسیاری کشورهای اسلامی میتوان دید.
در دید بهائی هر آنچه در جهان اتّفاق میافتد بنابر حکمت همه گیر خـداوند بزرگ است. بنابرین بهائی نمینالد و با بردباری و مهربانی نگاهش به سرانجام است. به این دستور حکمت آموز نگاه کنیم:
ای بندهء حق! خموش باش که در کار الهی جای سخن و دم زدن و چون و چرا نیست
گر شهد به اعدا دهد و زهر به احباب، باشد همه از حکمت و چیزی بخطا نیست. (عبدالبهاء)
بیانات مبارک در این خصوص:
حضرت عبدالبها میفرمایند:
«حکم مبرم جمال قدم که در الواح متعالیه نازل فرموده آن است که احبا باید در نهایت خلوص و وفاداری اطاعت از حکومت نمایند و آنان را از مداخله در مسائل سیاسیه نهی فرموده و حتی احبا را از مباحثه در امور سیاسی نیز بر حذر داشتهاند. »
و نیز میفرمایند:
«اگر مأمورين دولت متديّن باشند البته بهتر است زيرا اينها مظهر خشية اللّهاند * و از اين کلام مقصودم اين نيست که دين در سياست مدخلی دارد * دين ابداً در امور سياسی علاقه و مدخلی ندارد زيرا دين تعلق به ارواح و وجدان دارد و سياست تعلق به جسم * لهذا رؤسای اديان نبايد در امور سياسی مداخله نمايند بلکه بايد به تعديل اخلاق ملت پردازند نصيحت کنند و تشويق و تحريص بر عبوديت نمايند اخلاق عمومی را خدمت کنند احساسات روحانی بنفوس دهند تعليم علوم نمايند و امّا در امور سياسی ابداً مدخلی ندارند * »
حضرت عبدالبهاء چنين ميفرمايد: « دين از سياست جدا است * دين را در امور سياسی مدخلی نه بلکه تعلق بقلوب دارد نه عالم اجسام * رؤساء دين بايد به تربيت و تعليم نفوس پردازند و ترويج حسن اخلاق نمايند و در امور سياسی مداخله ننمايند *»
سخنرانی دکتر شاپور راسخ در خصوص امر بهایی و مفهوم تازه ای از سیاست
|
بحث از سیاست در امر بهایی یا نظر امر بهایی در مورد سیاست، هم سهل است و هم مشکل، بل ممتنع. سهل است زیرا همه میدانند که اولاً بهاییان عضو احزاب نمیشوند. ثانیاً بهاییان در تظاهرات سیاسی و در زد و بندهای سیاسی شرکت نمیکنند. ثالثاً بهاییان در پی کسب قدرت صوری نیستند. رابعاً وزیر و وکیل و سفیر و مانند آن نمیشوند. اما این بحث مشکل است چون در عین عدم مداخله در سیاست، بهاییان در همه اقدامات برای پیشرفت جامعه، شرکت میکنند. با همه گروههای دارای حسن نیت و علاقهمند به ترقی جامعه آماده همکاری هستند و بهاییان دارای Vision یعنی بینشی در مورد آینده جهان سیاست هستند که در آثار حضرت ولی امرالله به خصوص نظم جهانی بهاءالله منعکس است.
بحث از امر بهایی و سیاست از یک جهت هم ممتنع است یعنی غیرممکن زیرا مفهوم سیاست مفهومی پویا و متحرک است و با مقتضیات زمان ممکن است بهاییان روشهای تازهای را در جامعه اتخاذ کنند. دوستان میدانند که فیالمثل قبل از تشکیل مجلس شورا به دنبال مشروطیت، حضرت عبدالبهاء بیان فرمودند که ایادی امرالله یا شخصیتهای بهایی در پارلمان شرکت کنند و در قانونگذاری سهیم باشند. ولی وقتی حضرت عبدالبهاء ملاحظه فرمودند که شور و آشوبی به دنبال مشروطیت پیدا شد که با روح تعالیم بهایی توافق نداشت، بهاییان را از مشارکت در سیاست ممنوع کردند. بنابراین باید قبول کرد که مفهوم سیاست، مفهوم پویا و متحرک و متحول است.
همه شما میدانید که حضرت ولی عزیز امرالله هفت مرحله در تحول جامعه بهایی و موضع جامعه بهایی در جهان تشخیص و پیشبینی فرمودند. از مرحله مجهولیت، مقهوریت و انفصال از شرایع یا ادیان گذشته تا مرحله استقلال و مرحلهای که امر بهایی به عنوان دین رسمی شناخته شود تا آن مرحله به اصطلاح حکومت ضمنی و روحانی امر بهایی در عالم. بنابراین مفهوم سیاست برای امر بهاء مفهوم ثابت و ساکنی نیست. به مقتضای زمان تغییر میکند. الان ما در بعضی جزایر تقریباً 10 درصد از جمعیت آن بهایی هستند و شاید بیشتر. این آماری که عرض میکنم مربوط به چند سال قبل است و اگر چنین باشد هیچ بعید نیست که در آیندهای نه چندان دور اکثریت جمعیت آن جزایر بهایی شوند. در آن صورت بهاییان نمیتوان گفت حتی شق شفح یا زبان به سیاست نمیگشایند بلکه خود در حقیقت متعهد در سیاست و خدمت نظام سیاسی میشوند. ثانیاً این که عرض میکنم ممتنع است برای اینکه همه نظامات عالم از جمله نظام دموکراتیک در مرحله آزمایش است.
حضرت ولی عزیز امرالله در یکی از توقیعاتشون میفرمایند جمیع امور عالم، جمیع تمدنات، جمیع مسالک و مناهج مختلفه یعنی راههای مختلف اعم از سیاسی، اجتماعی و غیره آن در این دوره به آزمایش در خواهد آمد یعنی در حقیقت ما یک بحرانی در پیش داریم که همه آنها مورد آزمایش قرار میگیرد و علی هذا با قاطعیت نمیتوانیم درباره آن نظام سیاسی که در آینده بر عالم حکم روایی خواهد کرد، نظر قطعی بدهیم.
اگر به گذشته دور نه بلکه دو قرن اخیر نگاه نماییم، به نظر حقیر سه تحول اساسی در قرن 19 و قرن 20 روی داده که مبنای سیاست را دگرگون کرده است. اصلاً مفهوم سیاست در اثر این سه تحول تغییر کرد. اولی تشکیل حکومات ملی، دوم رواج دموکراسی، سوم مقبولیت یا پذیرفته شدن لیبرالیسم اقتصادی یعنی آزادی خواهی اقتصادی. بنابراین وقتی شما به قرن 19 و قرن 20 خصوصاً در مغرب زمین نگاه کنید، میبینید این سه تحول یعنی یکی تشکیل حکومتهای ملی، به وجود آمدن احساسات ملی، علاقه ملت یا ملیت به عنوان یک مفهوم انتزاعی از پدیدههای قرن 19 است و یا رواج دموکراسی. امروز مؤسساتی هستند از جمله House of Freedom، خانه آزادی که هر سال محاسبه میکند چند درصد جمعیت دنیا در ظل حکومات دموکراتیک هستند و در مجموع میشود گفت که دموکراسی در جهان در حال پیشرفت است.
سوم لیبرالیسم اقتصادی حتی چین کومونیست هم روش لیبرالیسم اقتصادی و در حقیقت کپیتالیسم را پذیرا شده است که میدانید. اما در آغاز قرن 21 که در آن هستیم و 15 سال از آغاز آن گذشته است، این هر سه بنیاد تعیین کننده سیاست مورد آزمایش و امتحان قرار گرفته است، مورد شک و تردید قرار گرفته است. اولاً اصل حکومت ملّی بدون تردید با جریان Globalization یعنی جهانی شدن امور دیگر حاکمیت ملّی، مبنا و ملاک و ضابطه همه چیز نیست. در حقیقت هیچ مملکتی در عالم نیست که نیازمند همکاری و معاضدت با کشورهای دیگر نباشد. در حقیقت این پدیده جهانی شدن مفهوم حکومت ملّی را در حقیقت مورد سؤال قرار داده است. دوم رواج دموکراسی، سابق بر این از دو نوع دموکراسی سخن میرفته است. کسانی که در ایران هستند توصیه میکنم کتابهای حسین بشیریه را مطالعه کنند که چند درس راجع به دموکراسی در آن است. من این مرد را نمیشناسم اما از صمیم قلب به این انسانی که دارد سعی میکند با تعلیمات خودش ایرانی را تبدیل به یک شهروند دموکراتیک بکند، درود و ثنا میفرستم.
در هر حال، کتاب ایشان در مورد مبانی سیاسی نوشته است اما نه دموکراسی انتخاباتی که بعضی کشورها دموکراسی انتخاباتی دارند و حتی ایران خودمان که بدون تردید دموکراسی انتخاباتی قلابی است. ولی به هر حال ظاهراً انتخابات است. و دوم دموکراسی لیبرال. دموکراسی لیبرال فراتر از قضیه انتخابات است یعنی دموکراسی لیبرال، دموکراسی است که به مردم امکان برخورداری از رفاه اجتماعی، از Social Security تأمین اجتماعی و غیره را میدهد. این هر دو نوع دموکراسی الان مورد سوال است. چرا، برای اینکه در همه جای دنیا، انتخابات آغشته است با زد و بند، با خرید آراء. در همه جا دموکراسی لیبرال تظاهری است. حالا بحث آنها را خدمت شما عرض خواهم کرد. چیزی که فقط برای یک عدّهای است. یک عدّهای از مزایای دموکراسی برخوردارند نه همه مردم. علی هذا باید بگوییم که دموکراسی الان مورد سوال است. یک دلیل دیگر آن است که جهان سوم از نظر پذیرش دموکراسی تا این اواخر دنبال روش آمریکا بود حتی کشورهای عرب آمدند و به قول معروف بهار عرب را آغاز کردند اما بهار عرب ناشکفته با نسائم زمان با نسیمهای طوفانی روزگار پژمرده شد. در حقیقت فقط حرفی ماند و اسمی بود به نام بهار عرب و این بهار عرب مدلش را از غرب میگرفت. حالا همین جهان سوم متوجه این است که چین با نداشتن دموکراسی، چه دموکراسی انتخاباتی و چه لیبرال، از غرب در حال جلو زدن است. دو سال پیش یا یک سال و نیم پیش از نظر ثروت ملّی چین از آمریکا جلو افتاد. بنابراین این سوال مطرح است که آیا روش دموکراتیک میتواند ما را به آن هدفمان برساند و یا یک نوع قدرت و تمرکز نیرو در یک دولت اصلاح طلب نه دولت ارتجاعی بلکه دولت اصلاح طلب.
علی هذا بنده قضاوت نمیکنم و فقط میخواهم عرض کنم که الان دموکراسی به عنوان پایه مهم دیگر سیاست مورد سوال و تردید است.
سوّم مقبولیت لیبرالیسم اقتصادی. یکی دو شماره قبل مجله پیام بهائی این حقیر بدون امضاء بحران نئولیبرالیسم را مورد بحث قرار دادهام. بهترین نمونهاش این ماجرای 2007 – 2008 بود که به اصطلاح بحران subprime که از آمریکا شروع شد و میلیونها و میلیاردها ثروت دنیا از بین رفت. بانکها گرفتار مشکلات اقتصادی شدند، بیمهها و دولتها ناچار شدند تا به آنها وام بدهند و غیره. به هرحال تردیدی نیست که نئولیبرالیسم یک سیاست بینهایت خشن نسبت به توده مردم، نسبت به مردم مستضعف به قول ایرانیان مستضعفین و نسبت به محیط زیست. تنها چیزی که در منطق نئولیبرالیسم مطرح است رقابت به حداکثر برای حصول حدّ اعلای منفعت. هیچ ملاحظه اخلاقی در کار نئولیبرالیسم وجود ندارد. ببیند چطور کمپانیها همدیگر را میخورند. ملاحظه میکنید رقابت آنها از حدّ مشروط فراتر رفته است. نئولیبرالیسم که دولت آمریکا، دولت فخیمه آمریکا، پشت آن است و حتّی سازمان بین المللی تجارت World Traid Organization پشت آن است، یکی از آفات بزرگ روزگار است.
اشتباه نفرمایید اینکه حضرت ولی امرالله فرمودهاند در آینده تجارت از آزادی برخوردار خواهد شد این با نئولیبرالیسم یکی نیست. اسمها یکی است ولکن معنا و مفهوم به کلی متفاوت است یعنی آزادی تجارت نه به قیمت آن رقابت اقویا با ضعفا که اقویا، ضعفا را ورشکسته کردهاند و میکنند و خواهند کرد. خلاصه، بنابراین آقای فوکویاما، استاد دانشگاه، تز او که عنوان آن پایان تاریخ است. پایان تاریخ اصطلاحی است به معنی رسیدن تاریخ به اوج کمال خود. آقای فوکویاما جامعه شناس، فیلسوف، متفکر که خیلی این شخص معروف است، و در حقیقت شاگرد هانتینگتون بود منتهی شاگرد سرکش بود و با استادش موافق نبود و استادش هم با او موافق نبود. به هر حال ایشان میگوید که آمریکا و جامعه آمریکا و اقتصاد آمریکا و نظام سیاسی آمریکا پایان تاریخ نه به معنای نهایت بلکه به معنای غایت و کمال تاریخ است. بنابراین میگوید از آزادی سیاسی و از آزادی اقتصادی چه چیز بیشتری و بهتری میخواهیم و این دیگه کمال است. به او توجه دادهاند که نه در آمریکا و نه در سایر کشورهای مدعی لیبرالیسم سیاسی- اقتصادی واقعیت با عنوان تطبیق نمیکند. ایشان گفت که نه خوب به هر حال یواش یواش این تغییر به طور قطعی به طرف، البته در مقابل نظام سیاسی چین این را مطرح کردهاند، این تحول ناچار به طرف این دو نوع آزادیخواهی، آزادی سیاسی و آزادی اقتصادی خواهد رفت. ولکن قرن 21 که ما در آن هستیم، قرنی است که هر سه مبانی سیاست را مورد سوال و تردید قرار داده است که بحث آن طویل است ولی به همین اجازه بدهید اکتفا کنیم.
پس از آن مطالبی که خدمت شما عرض کردهام، فکر کنم میشود استنباط کرد که به این آسانی نمیتوان بحث راجع به سیاست و موضع اهل بهاء را که از یک جهت به نظر بنده مشکله و از یک جهت دیگر ممتنع است. یعنی در حقیقت هیچ یک از ما و هیچ مرجعی قادر نیست چون در آثار حضرت ولی امرالله فقط به کلیات اکتفاء شده که نظام سیاسی آینده حقیقتاً چجور نظامی است. میدانیم که چه چیزهایی نیست، نظام سیاسی آینده مسلماً حکومت اغنیا نخواهد بود. نظام سیاسی آینده Theocratic نخواهد بود یعنی دیانت بهایی نمیخواهد یک تئوکراسی را برای اینکه بیت العدل اعظم، مجمع روحانیون، مجمع پاپها و غیره نیست و پشتیبان سکولاریزم است، پشتیبان عدم مداخله دین در سیاست است. علی هذا واقعاً حکومت آینده چه خواهد شد؟ تئوکراسی نیست.
حضرت ولی امرالله نفرمودند که دیانت بهایی دیانت دموکراسی است، نه. خیلی از چیزهای مربوط به دیانت بهایی با دموکراسی تطبیق نمیکند. مثلاً اعضای محفل به شما و به بنده که به آنها رأی دادهایم تعهدی ندارند در حالیکه در هر دموکراسی، اشخاص یعنی نمایندگان مجلس باید بنشینند و انتخاب کنندگانشان را بپذیرند، درد و دل آنها را بشنوند و چنین چیزی نیست و بنابراین در کشورهایی مثل مملکت ما مثلاً در شهر کانتون ژنو ما چون کشور فدرال است که توانستیم تشکیلات بهائی را رسمی نماییم و توانستیم معافیت مالیاتی پیدا کنیم، در حقیقت به ناچار بامبولی زدهایم و آن این است که وقتی احباء رأی میدهند تز نظر دموکراسی هرچه پیشنهاد کنند افراد در آن مجمع عمومی شرکت یا مجمع عمومی جامعه، آن محفل باید برود و اجرا نماید. در صورتیکه محافل هیچگونه تعهدی نسبت به شما و بنده ندارند. یک بار که انتخاب شدند به وجدان خودشان در مقابل جمال مبارک آن چیزی که به آنها الهام شود رأی میدهند. علی هذا ما مجبوریم که بگوییم این جلسهای که اشخاص آمدند رأی میدهند، این درحقیقت مشابه آن مجمع شرکتها و مؤسّسات دموکراتیک است در حالیکه همانطور که عرض کردم تفاوت خیلی اساسی دارد. بنابراین میبینید که به این سهولت نیست از یک طرف واقعاً دیانت بهائی وقتی در یک جا اکثریت پیدا کند، شما به بنده بفرمایید که واقعاً چگونه اداره خواهد کرد. به نظر بنده اصول آن ممکن است مشخص باشد اما به دقت ما نمیدانیم که جامعه بهائی چگونه یه مملکت را اداره خواهد کرد و این پیش خواهد آمد و این صریح است و در آثار بهایی آمده است و بالاخره بعد از آن مرحله استقلال جامعه بهایی یک روزی به شناسایی رسمی دولتی منتهی خواهد شد و همچنین ما نمیدانیم کدام سیستم، میدانیم که چه چیزی را نمیخواهیم. Despotism یا استبداد چه مذهبی و چه غیر مذهبی را نمیخواهیم. حکومت عقلی را نمیخواهیم. کمونیسم و غیره را نمیخواهیم. اما چه چیزی را میخواهیم خیلی روشن نیست. این است که با کمال فروتنی عرض میکنم این قضیه مداخله یا عدم مداخله در سیاست به این سادگی که بعضی از ما فکر میکنیم، معذرت میخواهم، نیست. یک مطلب فوقالعاده پیچیده و از یک جهاتی هم علیالاجاله بدون جواب است و ما جواب خیلی دقیقی نداریم.
دوستان عزیز حالا وارد اصل مطلب میشویم. این مقدمه بود فقط امیدوارم توانسته باشم پیچیدگی بحثی را که الان ما باهم داریم را عرض کرده باشم.
بنده پایین که بودم تعجب میکردم که چرا ناطقین اینقدر آب میخورند حالا که آمدم میفهمم دوستان چه کشیدهاند. برای مزید اطلاع هرچه من اینجا اگر به جای یک ساعت، ساعتهای طولانی بود، هرچه خدمت شما عرض میکنم در مقابل نصوص مبارکه پشیزی ارزش ندارد. چون منشاء الهام ما، منشاء هدایت ما نصوص مبارکه است. نزدیکترین پیامی که مربوط به قضیه عدم مداخله در سیاست یا مداخله در سیاست، به نظر من خیلی نباید روی عدم تأکید کرد، پیام 2 مارچ 2013 بیت العدل اعظم به احبای ایران که بعد به السنه دیگر ترجمه شده است. بعد اگر کتاب امر و خلق جلد سوم را نگاه کنید، گلزار تعالیم دکتر ریاض قدیمی که یادش جاودان باد، گنجینه حدود و احکام همه اینها فصلی راجع به عدم مداخله در امور سیاسی دارند. بنابراین شما عین نصوص را میتوانید در آنجا زیارت نمایید. ولی همیشه یادتان باشد که این نصوص در ازمنه مختلف نازل شده است، یک معنا ندارد. در حالیکه معمولاً ما نصوص را عیناً به یک معنی میگیریم و عرض کردم که حضرت عبدالبهاء خودشان موافقت فرموده بودند که حضرات ایادی عضو مجلس شورای ملی ایران بشوند. بنابراین چنین نیست که چنین مواردی، بنده یادم هست که در 2 سال قبل (اجازه میفرمایید که گاهی درد و دل با احباء ضرری ندارد و دل آدم سبک میشود) از بنده خواسته بودند راجع به مملکت داری و به خصوص در ایران صحبت کنم. تمام سخنرانی بنده متکی بر نظر بنده نبود، بر تحقیقات بهترین محققان ایرانی در سراسر جهان، تقریباً تا یک هفته یا دو هفته قبل از کنفرانس سعی کردم به هنگام باشم یا up to date و بر آن اساس عرایضی کردم و در پایان عرایضم عرض کردم که محال و ممتنع اوضاع ایران به طرف بهبود برود مگر با تغییر بنیادی قانون اساسی ایران.
با نهایت قوت عرض میکنم و همه مطالعات نشان میدهد که در ایران استبداد سیاسی و دینی باهم درهمه در حد اعلا است. شاید نظیرش کره شمالی باشد و هیچ مشابهی ندارد. برای اینکه به قول محققینی مثل محمد علی اسلامی ندوشن در ایران که واقعاً آفرین بر شجاعتش باد، میگوید وای از آن رژیمی که تکیهاش به اراده خدا است و هرچه که آخوند بگوید میگوید این خدا است که به من گفته تا به مردم بگویم. بنابراین سرپیچی از آن سرپیچی از فرمان خدا است. یعنی معمای ولایت فقیه. بنده آنجا از تمام منابع مختلف نقل کردم که درد اصلی نظام سیاسی ایران نه دردهای دیگه، خیلی درد ایران دارد، ایرانی باید به کلی دگرگون شود و یک انسان تازه شود. این انسان باید چیزهایی را بکشد که الان میکشد. انسان مقلد، انسانی که خرد را به کار نمیبرد. انسانی که دنبال یک کسی میرود که خودش را منصوب به امام واهی دوازدهم میکند و غیره. این انسان اول باید انسان شود. شش درد اساسی ایران را براساس مطالعات کسانی که در ایران مطالعه میکنند، دکتر علی اصغر فاطمی، کتاب فوق العاده عالی دارد که در ایران منتشر شده است که در آنجا آن شش درد اصلی ایرانیان را از جمله تقلیدگری و مقلد بودن، عدم استفاده از تفکر، بیاعتمادی به دیگران، ناآگاهی به فن همکاری با سایرین و غیره را روشن میکند و محال و ممتنع است که یک کشور دموکراسی داشته باشد. فرقی نمیکند احمدی نژاد باشد، روحانی باشد یا حسن باشد هیچ فرقی نمیکند. آن چیزی که باید عوض شود ایرانی است و این کاری را که در ایران میکنید، سرمشق به ایرانی میدهید. کاری نمیکنید وارد عرصه سیاست نمیشوید. انسانیت، پایبندی به معتقدات را به ایرانی که با هر نسیمی، معذرت میخواهم مسیرش را عوض میکند، به آنها درس میدهید. تاریخ از شما حماسه آفرینان الی الابد یاد خواهد کرد. فقط قضیه این نیست که شما دفاع از دیانت بهائی نمیکنید، شما دفاع از اصول انسانیت میکنید. شما دفاع از اصول جوانمردی میکنید. شما دفاع از اصول دموکراسی میکنید. شما دفاع از شرافت و کرامت انسانی میکنید. مگر میشود یک جامعهای امروز راه بیافتد برای راه خمینی، فردا راه بیافتد برای شاه، پس فردا این. چه فرق میکند حکومت عوض شود، چه فرق میکند رژیم عوض شود وقتی ایرانی عوض نشود و همان مقلد، متقلد، معذرت میخواهم با محیط بسازد فقط کافی است در سلسله خانواده آنها یک آخوندی باشد که بتوانند با کمک آن مثلاً یک مزایایی در جامعه داشته باشند، دیگر قضایا حل است. این ایرانی باید دگرگون شود، این ایرانی باید تحول پیدا کند. این ایرانی را الان خدا دارد به بدترین وجه تنبیه میکند. این چیزهای ظاهری نیست.
خوب به اصل قضیه برگردیم. بنده وقتی عرایضم را تمام کردم و انتقاد از قانون اساسی ایران نمودم، پایین که آمدم با کمال تعجب دیدم یکی از دوستان با عجله در حالیکه باید منتظر عدم رسمیت جلسه بود، طرف من آمدند و گفتند که فلانی شما از مرز گذشتهاید و از خط مرز گذشتهاید. این گفته ایشان من را به فکر برد ولی نمیدانستم که ممکن است کسانی به نام بهائی ولی غیر بهائی و یا بهائی ولی غیر عمیق ایمیل کنند و در دنیا پخش کنند که بهاییان دو دستهاند. یک دسته محافظه کار و یک دسته شجاع در بیان مطلب. محافظه کار مثل بیت العدل اعظم که در پیامها بود و شجاع مثل فلانی که حرفش را راست و پوس کنده گفت. و از قرائب این است که احباء قبل از اینکه نوار صوتی بنده را بشنوند به آنچه که آنها اتهام داده بودند مراجعه کردند که بهائیان براندازی رژیم را میخواهند انجام دهند. آن لغت بیمعنی مثل لغاتی که آخوندها متداول کردند، براندازی یعنی چه. بنده شدم کسی که میخواهم براندازی رژیم کنم. بهایی چطور میتواند براندازی رژیم کند. بعد بیت العدل اعظم اجازه فرمودند که بنده جواب آن تهمتها را بدهم و هم خودشان به نوار بنده مراجعه کردند و دیدند تمام مستندات بنده، همان مسلمانان محقق و دانشمند است و هیچ نظر جامعه بهائی نیست. در بدو عرایضم بنده گفتم که تمام تکیهام بر روی تحقیقات است.
حالا این درد دل را از این باب کردم که ما در جامعه بهائی کسانی هستیم و کسانی داریم که وقتی یک نص را شنیدند همانجا متوقف میشوند. امر بهایی یک کل است و یک کل متحول است. یک کل ساکن نیست. و من به مکرر دیدهام که اگر آدم بگوید وضع در فلان مکان خوب نیست و یا قانون، قانون صحیحی نیست، میگویند این مداخله در سیاست است. مداخله در سیاست آنست که شما بشینید و بنده بشینم و راجع به حکومت فعلی که آیا موفق بشود و یا موفق نشود و غیره اظهار نظر کنیم. چه کسی خوب بود انتخاب شود، آقای رفسنجانی و گروهش بهتر بود که انتخاب شوند یا آقای روحانی پیش بیاید. اینها مباحثی است که مطلقاً به ما مطرح نیست و برای ما مطرح نیست و علاقه نداریم. بنابرین اهل بهاء هم گاهی، معذرت میخواهم آنها هم گاهی خط قرمز را از طرف دیگر میروند. به این معنا که آقا اصلاً حرفش را هم نزنید.
عزیزان من حضرت بهاءالله آمدهاند فقط یک دین بر دینها اضافه کنند؟ شما تصویرتان این است؟ حضرت بهاءالله آمده است یک دینی بر دینها اضافه کند! حضرت ولی امرالله میفرمایند دیانت بهایی فقط یکی از ادیان نیست. دیانت بهایی فقط اوج تکامل ادیان نیست. دیانت بهایی یک نظام جدیدی برای اداره امور عالم است. نظم بدیع حضرت بهاءالله یعنی چه؟ یعنی اصلا کاری با سیاست نداشته باشیم.
جامعه بهایی فقط مسئولیتش در این است که حاشیه باشد بنشیند و تنزع طلب. اینجا است که بنده عرض میکنم که تعادل خیلی مشکل است.
اصولاً در طبیعت ما – بنده خودم ایرانیم و به ایرانی بودنم افتخار میکنم – اصولاً یک حالت دو قطبی وجود دارد. اینجا هستیم در حد اعلا یا آن طرف هستیم در حد اعلا. و از این حالت در بیاییم و تعادل در هر امری اعتدال مطلوب است. اعتدال چیست؟ آن است که بیت العدل اعظم در همان پیام در نهایت صراحت میفرمایند که لزوماً بشریت ناچار است امور خودش را از طریق سیاست اداره نماید. نطق خانم دکتر یزدانی یادتان هست از نص مبارک حضرت عبدالبهاء که فرمودهاند دو قوه ضابطه در جامعه است، دو قوه کنترل اجتماعی است یکی قوه سیاست و یکی قوه دین. بنابراین ما هم با دین و هم با سیاست سر و کار داریم منتهی همانطور که در اول عرائضم عرض کردم یک بخش آن روشن است. ما نمیتوانیم در فعالیتهای سیاسی شرکت نماییم، نمیتوانیم تظاهرات کنیم، اعلامیه بدهیم، وکیل بتراشیم یا وزیر بتراشیم. در این بازیها ما نمیتوانیم خیلی داخل شویم. ولی در خیلی از ممالک احباء رأی میدهند مثلاً به رئیس جمهور آمریکا رأی میدهند. بیت العدل اعظم راهنمایی میفرمایند چنین نیست که بهاییان هیچگونه عمل سیاسی انجام ندهند. ملاحظه میکنید که خیلی ساده است با یک کلمه بگوید که ما اصلاً در سیاست مداخله نمیکنیم.
بنده یادمه اولین کنفرانسی که سعادت این را داشتهام که در لندن دعوت شدم و تازه چند صباحی از انقلاب ایران گذشته بود و یکی از شاگردهای سابق من، من یادم نبود که شخص شاگرد سابق بنده بوده است، تلفن کرد و گفت آیا شما میآیید دیانت بهائی را برای غیر بهائیان معرفی نمایید؟ البته نهایت افتخار بود اما از ارض اقدس کسب اجازه نمودم چون اولین بار بود که مواجهه با جامعه اسلامی در لندن به خصوص آدمهای خیلی برجستهای، ژنرالهای سابق، استادهای دانشگاه و غیره جمع بودند. ضمن عرائضم ناچار به روال همگان عرض کردم بهاییان در سیاست مداخله نمیکنند. جلسه که تمام شد بعد از سئوالات مرسوم که همیشه اول میپرسند که توبه نامه حضرت اعلی چیست؟ و از این موارد که جوابهای آن خیلی ساده هستند. اولین سوال جدی که از من کردند این بود که شما گفتید بهائیان در سیاست مداخله نمیکنند اما این تصویری که شما راجع به نظم بهایی دادهاید، این یک نظام سیاسی کامل است. خوب آنها تشخیص دادهاند و خوب فهمیدند.
بنده در فکر رفتم که اینجا بنده به عنوان نماینده جامعه بهایی دعوت شدهام. چند بار در زندگیم این اتفاق افتاده است که این درک را داشتهام که هرچه هست اوست. در دلم گفت یا جمال مبارک من اینجا خودم نیستم و به عنوان نماینده خادمان تو اینجا هستم و من را یاری کن. یک دفعه به دلم برات شد و اینطوری جواب دادم که ما بهائیان به مداخله در سیاست ممنوع هستیم یعنی سیاستهای حذبی، فعالیتهای حذبی. شما که هیچ گونه ممنوعیتی ندارید. اگر پرنسیبهای حضرت بهاءالله را میپذیرید و مورد پسند شما قرار میگیرد شما به جای ما فعالیت کنید و ما هم خیلی ممنون لطف شما میشویم. آنها نمیدانستند که بنده خودم نبودم که جواب را دادهام که واقعاً این تعلیمات هر کسی آن را بخواند میفهمد که دیانت بهائی یک نظام نوینی را برای عالم میگوید که این نظام نوین بخش اقتصادی، بخش سیاسی، بخش اجتماعی، اکولوژی دارد و غیره. همه چی دارد و یعنی یک نظام جامع همه شمول و همه فراگیر است. بنابراین نمیتوانیم بگوییم ما در سیاست مداخله نداریم. و نمیتوانیم بگوییم که این اوضاع الیالابد همینگونه خواهد بود. کما اینکه یک جوانی در استرالیا، نیوزلند از امر استعفاء داد و رفت و اون موقع بنده از خادمان درگاه بیت العدل اعظم بودم و از مشاورین قارّهای بودم. بنده و یکی دیگر از مشاورین با آن شخص ملاقات کردیم.
او اصرار داشت که هرگز دیانت بهائی کوچکترین مداخلهای در سیاست نمیکند و آثار حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء را نقل کرده بود و حرفهایی که شما میدانید و تازهگی ندارد. به این نتیجه رسیده بود که نعوذ بالله بیان حضرت ولی امرلله در این مورد که یک روزی حکومت در دست اهل بهاء خواهد بود. نمیدونیم حکومت چه موضعی خواهد داشت و همان پارلمان جهانی است و نمیدونیم چون هرچه بگوییم نظر شخصی است. بنابراین یکی از مسائل و مشکلات این است که ما چه تصویری میتوانیم از دنیای فردا که جامعه بهائی میتواند در آن نقش داشته باشد، داشته باشیم.
این شخص امتحان برای خودش بود و میگفت حضرت ولی امرلله بیجهت فرمودهاند که زمنی یعنی دنیایی هم به دست اهل بهاء خواهد بود، هم حکومت معنوی و روحانی و هم حکومت زمنی. این درست نیست و نقض سخن حضرت ولی امرلله مینمود. بالاخره در حقیقت ایشان استعفا داد و رفت. اما دیشب من از دکتر مینا یزدانی شنیدم که یک چیزی شبیه به آن را آقای خوآن کلن الان مطرح میکند و از زبان خودشان که ناطق بعدی هستند میتوانید بشنوید.
علی هذا این مسأله پیش میآید که این مسأله برای افرادی که تازه به دیانت بهائی وارد میشوند، مطرح است که ما دو زبان نداریم و یک زبان بیشتر نیست. ما در شرایط کنونی در اوضاع کنونی در ارتباط با حکوماتی مثل حکومات ایران واقعا بیطرف مطلق هستیم حتّی پاسخ یکی از سؤالاتی که اینجا مطرح بود که حتی حکومت عادله، ما حتی حکومت ظالمه را اطاعت میکنیم. اما این نه به معنای این است که نه سیاست دائم و ابدی امر مبارک الی نهایه خواهد بود.
بنده عرض کردم که منابع مطالعه برای این قضیهای که الان مطرح میکنیم چیست و فکر میکنم یک ربعی هنوز وقت دارم و ناچار به سرعت بقیه مطالب را عرض میکنم چون فقط در مقدمه این مطالب عرض شد. من 8 یا 9 مطلب برای شما تهیه کرده بودم لااقل بشنوید و بدانید و سعی من بر این بود که کوتاهی نکنم ولی الآن عملاً دارم کوتاهی میکنم.
اولاً سیاست اصولاً به یک معنا نیست. سیاست به دو معنای مختلف مطرح شد. یکی تعریف ارسطویی از سیاست و یکی تعریف مدرن و جدید از سیاست. تعریف ارسطویی که عین متن آن است، این است که انسان ذاتاً موجودی است اجتماعی. فکر میکنم رساله سیاسیه جناب ارسطو را نگاه کنید باب سوم یا پنجم که اگر مشتاق بودید به شما عرض میکنم و من خود متن رساله را خواندهام نه خود نقل روایت. میگوید انسانی ذاتاً اجتماعی است و بنابراین به دور هم جمع میشود و چون دور هم جمع میشود ناچار باید به امور خودش سامان و سازمانی بدهد. این است که دولت به وجود میآید. دولت در نتیجه برای چه چیزی آمده است برای حفظ منافع مردم، برای تأمین سعادت حداکثر و برای بقراری عدالت. بنابراین تعریف ارسطویی تعریفی است که ما با آن مشکلی نداریم. یعنی اگر سیاست به این معنا است تمام تعالیم مبارک در حقیقت سیاست است. تعالیم مبارک برای تأمین اتّحاد مردم، برای تأمین رفاه مردم، برای تأمین عدالت اجتماعی و نیل افراد به حداکثر سعادت. به حداکثر سعادت، این اصطلاح جناب ارسطو است. بنابراین این تعریف سیاست ما مطلقاً با آن مشکلی نداریم. اما سیاست در دوره اخیر به صور دیگه نقل شده و تعریف شده است. خود من چند صباحی شاگرد موریس دوورژه بودم. کسانیکه در فرانسه بودهاند میدانند که از politolic ها یعنی علمای سیاست یکی از معروف ترین آنها موریس دوورژه بود که در پاریس نبودم و در ژنو تحصیل میکردم اما برای خاطر درسهای ایشان و یکی دو تن دیگر گاهی به سوربون میرفتم.
موریس دوورژه میگوید سیاست یعنی تلاش برای حفظ قدرت یا کسب قدرت ولو از طریق مبارزه. بنابراین تلاش و مبارزه برای حفظ قدرت یا کسب قدرت. مشکل ما با این تعریف است. اگر شما آن پیام ساحت رفیع 2 مارچ 2013 را ملاحظه فرمایید مشکل ما با این است نه با آن سیاستی که سبب اتحاد مردم میشود بر گرد دولت. شما میدانید که در نصوص مبارکه درست خلاف شیعه، حضرت عبدالبهاء دائماً تکیه میکنند که دولت و ملّت باید مثل شیر و شکر به هم بیامیزند. کسانی که با معارف اسلامی آشنا هستند میدانند که از اول شیعه معترض بوده است به حکومت حکام. همیشه دعوا را با حکومت داشته است. قبل از اینکه این افسانه ولایت فقیه پیدا شود هم حضرات مدعی قدرت صوری بودند بدون اینکه هیچ برنامهای داشته باشند کما اینکه دیدیم نداشتهاند.
بنابراین این قضیه منازعه بین دولت و علماء یعنی نماینده مردم یک داستان بافته در نسج دین آئین شیعه است. حضرت عبدالبهاء مرتباً میفرمایند دولت و ملت باید مثل شیر و شکر باهم بیامیزند یعنی آن دولت قابل اعتماد مردم باشد و مردم به آن دولت اختیار بدهند برای اجرای عدالت و تأمین رفاه عامه. علی هذا ما با تعریف ارسطویی معمایی نداریم اما مشکل ما با تعریف علمای معاصر مثل موریس دوورژه که سیاست فن مبارزه برای حصول قدرت یا برای حفظ قدرت است.
سیاست دو معنای عام و خاص دارد. در این من رجوع میدهم به یک مقاله بسیار خوب فرح دوستدار از لوکزامبورگ سیاست از دیدگاه حضرت عبدالبهاء. اگر مایل باشید فتوکوپی نمایید و هرکسی خواست بنده در اختیارش قرار میدهم. من از فرح خانم تقاضا کردم که آن را بفرستند برای اینکه اگر دوستانی بخواهند چون ایشون بحثی از معنی سیاست در نزد اهل بهاء، منابع مهم تقریباً سخنرانی ایشان در طرحی شبیه طرح خانم دکتر یزدانی است بدون اینکه از کار یکدیگر خبر داشته باشند. و به هر حال همیشه قدر محققان پیشین را بدانیم و واقعا هیچ چیزی، به قول جناب دکتر داوودی، همه ما روی شانه پیشینیان افق دیدمان وسیعتر خواهد شد. این است که گاهی محققین بهایی هیچ اشارهای نمیکنند که آن بیچاره قبلاً 50 سال یا 20 سال پیش آن بحث را قبلاً بحث کرده است ولو نارسا بوده است ولی لااقل حقش را ادا نماییم.
به هر حال اگر مایل باشید، سیاست از دیدگاه حضرت عبدالبهاء، یکی از نکات لطیفی که یا چند نکته لطیفی که در مقاله فرح دوستدار است که تخصص شان علوم سیاسی است، این است که از خصوصیات نظام سیاسی بهایی یا اصول سیاسی بهائی، توأم بودن سیاست است با اخلاقیات. یعنی در حقیقت سیاست بیش از هر چیزی نیازمند اتکاء بر اصول اخلاقی است. این اصول اخلاقی را به تفسیر باید بحث کرد ولی برای اینکه بحث کوتاه شود چون وقت کم است، فقط اشاره میکنم به اینکه حضرت عبدالبهاء در چند خطابه میفرمایند سیاست بشری را بگزار، دنبال سیاست الهی برو. سیاست الهی چیست، مهربانی به جمیع بشر، برابر دانستن تمام انسانها از نظر شرافت و کرامت و حقوق انسانی. سیاست الهی چیست، صلح و مودّت و محبّت. درست عکس آن چیزی که الان بنیادهای سیاست امروز است.
بنابراین نه فقط ما در حقیقت به structure یعنی فدراسیون جهانی آینده این در آثار حضرت ولی امرالله میاندیشیم، بلکه او مبانی اخلاقی که به این structure، به این ساخت باید روی آن تکیه کند هم میاندیشیم. و در حقیقت برای ما سیاست الهی مطرح است و مهربانی به نوع بشر و غیره. یک نمونه از بیانات مبارکه را برای کلمن و تبرک خدمت شما عرض میکنم. میفرمایند:
"سیاست الهی مهربانی به جمیع بشر است. بدون استثنا این سیاست حقیقی است. بهائیان را ثروت کنز ملکوت است و عزت قربیت درگاه کبریا. به وحدت عالم انسانی خدمت نمایند و به جمیع امم مهربان. فرقی در میان نمیگذارند. جمیع را دوست میدارند. متابعت سیاست الهی مینمایند ... "
چندین خطابه حضرت عبدالبهاء در تفصیر سیاست الهی است. بنابراین سیاست بهایی یکی از وجوه امتیازش اگر پرسیدند – بنابراین ما اولاً نمیترسیم و وحشت نداریم از کلمه سیاست – و اگر صحبت از سیاست مینمایند ما دنبال سیاستی میگردیم که چند خصوصیت داشته باشد. اولاً آنچه عمومی است، الهی است بنابراین سیاست باید به نفع همه باشد. بنابراین ما نه سیاست کمونیسم را میپذیریم که امتیاز را به کارگر میدهد، نه سیاست آخوندی را میپذیریم که به دستار به سران همه نوع امتیاز را میدهد، نه سیاست اشرافیون را میپذیریم که فقط قوانین را به نفع اشراف میگذراند. هدف ما خیر رساندن و خیرخواهی کل بشریت است. این شاخص اول است.
دوم، به اخلاقیات یعنی صدق و honesty و این دو تا صفتی است که پایه اخلاقیات عمومی بهایی است. حضرت بهاءالله کمتر صفتی را به اندازه امانت قشنگ تصویر فرمودهاند. نمیدانم شما یادتان هست که میفرمایند امانت مثل یک دلبر تنازی است به حرکت در آن باغ میآید و چقدر زیباست و همه به آن نگاه میکنند و غیره. امانت فوق العاده یعنی honesty . یعنی خدمت دولت همیشه باید با این دو صفت همراه باشد، میفرمایند واقعاً خیانت به دولت، خیانت به خدا است. خیانت به امر است. بینهایت قضیه درست بودن بهائیان، عدم قبول bertile و رشوه و ارتشاء که الآن بنیان سیاست اکثر کشورها بر بده و بستان است.
بنده اینجا در یادداشتهای خودم 9 درد بزرگ دموکراسیهای امروز و نظامهای سیاسی دموکراتیک امروز را نوشتهام که الآن وقتش نیست. اما سر نخ را خدمت شما عرض میکنم که در حقیقت خاموش نمانده باشیم چون صحبت از صدق و امانت شد. اول اینکه اساس سیاستهای امروز بر بده و بستان است یعنی تو به من رأی بده تا برای تو امتیازاتی بیارم. چنین چیزی مطلقا قابل قبول نیست برای اینکه یه جزئی از جمعیت، کسانی که به مجلس میفرستد برای اینکه منافع خاص خودش را حفظ کند و این منطبق نیست. دوم اینکه سیاست امروز اساسش بر وعده بیهوده دادن است. همه میدانند که سیاستمداران دروغ میگویند و از عهده آن وعدهای که دادهاند بر نمیآیند اما میگوید دروغ بگو به قول ناصرالدین شاه تملق بگو خوشم میآید. خوب ملّتی مهم نیست براشون راست بگویند ولی بگو ما خوشمان میآید.
بنابراین وعده به مردم، چون میگم ملاحظه کنید هر کدام از آنها که میآیند در مدت چند ماه میخواهند بهشت را بسازند. مملکت زیر قرض است، مملکت چنین است و چنان است، بدبخت است و چند میلیون در هوای آزاد میخوابند و غیره، سیاستمداران دست برنمیدارند. حالا یکمی حجب و حیا به حمدالله سیاستمداران را گرفته است چون پیش از او یا دروازههای تمدن بزرگ را باز میکردند که ما میگفتیم فردا میآیند ما را باد میزنند یا آقای ژیسکا استند میگفتند من شما و جامعه فرانسه را به جامعه جدید میبرم. از این دروغها گفتند و میگویند و باز هم خواهند گفت ولی به هر حال مطاع دروغ نزد بهائیان به قول معروف قابل قبول نیست. تقلبهای انتخاباتی را عرض نمیکنم و غیره.
سیاست با فساد قویّاً ارتباط دارد منتها بعضیها شانس دارند و دوره حکومتشان را تمام میکنند و آنوقت افتضاحاتی که کردند و رشوههایی که گرفتند در مطبوعات میآید و بعضیها هم همان موقع که سرکار هستند یقهشان گیر میافتد ولی خیل تفاوتی ندارد فقط تفاوت آن یه عنصر زمان است. 8 یا 9 تا درد بزرگ سیاست امروز در حقیقت در آثار مبارکه تجزیه و تحلیل شده است که اگر بنده نرسم شما حتماً مراجعه خواهید کرد.
5 دقیقه آخری که دارم باید به چند نکته اکتفا کنم. پس مبانی اخلاقی سیاست از دید بهائیان محرض است. اهمیّت صدق و امانت محرض است. پرهیز از تمام آن چیزهایی که به آن میگویند انحرافات دموکراسی. اینجا باز برای کسانیکه زبان انگلیسی میدانند من یک مقاله خیلی خیلی مستند و قشنگی راجع به درد دموکراسیهای امروزی دارم که اگر مایل بودید میتوانید برای خودتان فتوکپی کنید. آن چیزی که به آن دموکراسی میگویند واقعا یک نمود یک سراب در باطن در حقیقت دروغ. بنابراین خود محققان – این مقاله مربوط به سال 2013 است Democracy as an ongoing challenge (دموکراسی به عنوان یک چالش مستدام و مداوم ملاحظه میکنید و برای دوستان عزیزی که مایلند بدانند دیدگاه دیانت بهائی در مورد دموکراسی چیست، این هم یک مقاله بسیار عالی از مولفی که آمریکایی است و انشالله نامش به یادم بیاید و از روی یادداشتها پیدایش کنم، در جلد ششم عالم بهائی یک مقاله مفصلی است که آیا دموکراسی نقطه اوج دنیا است همان که عرض کردم فرانسیس فوکویاما که میگوید دموکراسی و لیبرالیسم اقتصادی نقطه پایان تاریخ است، ایشان ثابت میکنند که براساس اصول بهائی که دموکراسی به شیوهای که الان فهمیده میشود که عرض کردم زد و بند و ساخت و بده و بستان و غیره این نمیتواند کمال تاریخ باشد و در حقیقت دفاعی است از نظام بهائی در مقابل نظامهای دموکراتیک به وجهی که الان مطرح است.
مطلب مهم دیگر که برای ما خیلی روشن نیست این است که ما میدانیم که جامعه بهائی تئوکراسی نخواهد داشت یعنی خوشبختانه بزرگترین عنایتی که حضرت بهاءالله به ما و عالم بشریت فرمودهاند اینکه نسل آخوند و روحانی و کشیش را برای ابد از میان بردند. و حضرت اعلی منبر را از زیر پای حضرات کشیدهاند و بشر چه نیازی دارد که یک intermediate یا یک واسطه باشد در ارتباط با خدا. حالا که با خدا نمیشه ارتباط برقرار کرد با آخوند میشود که پیام را ببرد داخل آن چاه و بفرستد برای امام زمان و امام زمان جواب دهد و بستگی به پولی که بدهید یا به صورت ایمیل میآید یا یک مقداری طول میکشد که امام فرصت ندارند و منشیهای ایشان گرفتارند.
این در حقیقت ممکن است که در ذهن ما بیاید که دیانت بهایی که باتوجه به آن 7 مرحلهای که حضرت ولی امرالله فرمودهاند یک تئوکراسی در دنیا به وجود خواهد آورد ولو آخوند و روحانی و غیره در کار نباشد. نگاه دیگری که میشود کرد این است که از مجموع آثار مبارکه دیده نمیشود که دیانت بهایی لزوماً احکام خودش را بر دیگر ملل عالم تحمیل کند مگر اینکه خودشان بپذیرند. یعنی به نظر میآید، عرض کردم که اینها جزء معماها است که آسان نمیشود به نتیجه رسید، آیا وقتی اکثریت در جایی باشد مثلاً پروتستانها بخواهند برای اطفالشان مدرسه خودشان را داشته باشند موضع حکام بهایی چیست، این است که خواهند گفت حق ندارند؟ یا خواهند گفت حق دارند؟ گمان نمیکنم که الان بتوانید جوابی برای آن داشته باشید. بنابراین فقط پیچیدگی قضیه را میخواهم خدمت شما عرض کنم که ما مسلمه و آثار مبارکه ابهامی ندارد که وقتی روحانیان سیاست را به دست گرفتهاند، واقعاً فجایعی به بار آوردهاند که درمان ناپذیر است. حضرت عبدالبهاء مثل دوره افغان را میزنند، دوره قاجاریه را میزنند، دوره فتحعلیشاه را میزنند که بر اثر مداخله علماء چه بر سر ایران آمده است.
کسانی که نمیخواهند به آثار بهایی رجوع بدهند، کتاب سعید نفیسی "تاریخ اجتماع ایران" را – جلد اول یا دوم – وصفی از فجایع علماء را در ایران میکند. سعید نفیسی استاد من بود و فردی فرهیخته که معتقد بود که قلم حضرت ولی امرالله از نظر فصاحت و بلاغت و استحکام نظیر و مانند ندارد و این در حقیقت نکتهای است که جناب سعید نفیسی گفتهاند.
بنابراین واقعاً در نظامهای آینده جایگاه دین چه خواهد بود؟ من خیلی اشخاص را دیدم که به سهولت میگویند که مثلاً بیت العدل اعظم قوّه مقننه آینده خواهد بود. خیلی جای تردید است چون بیت العدل اعظم قانونگذار برای جامعه بهایی است. همه دنیا ممکن است بهایی نباشند حتی در یک فدراسیون جهانی هم ممکن است اکثریت بهایی نباشند یا عدّه کثیری نباشند. و جامعه بهائی همین الان هم که احترام به – چون دیروز صحبت از قانون ارث بود و ممنون توضیح جناب روحانی هستیم – ولی همه چیز وابسته به قانون مملکت است اگر قانون مملکت باید بگوید که لزوماً باید به همسر ارث برسد بهایی نمیتواند فکر کند که چون من وصیّت کردم باید بشود. علی هذا واقعا این سئوال مطرح است که آیا لزوماً در آینده ایام جامعه بهائی احکام و تعلیمات خودش را تحمیل خواهد کرد؟ علی هذا بیت العدل اعظم محور میشود امّا آنچه که بنده میدانم از قانون اساسی بیت العدل اعظم، بیت العدل اعظم فقط قوه مقننه نیست، بیت العدل اعظم قوه مجریه است. بیت العدل اعظم قوه داوری است حکمیت است. بیت العدل اعظم در درجه اول برای حفظ تمامیت جامعه است، تمامیت آثار مبارکه است . خیلیها دلشان میخواهد که بگویند مثلاً بیت العدل اعظم حکومت بین المللی است. به نظرم هیچکس الان در شرایط فعلی قادر نیست که بگوید بیت العدل اعظم فقط به عنوان منبع الهام میمانند آن جوری که بنده فکر میکنم یا اینکه در مرکز مسئولیتها خواهند بود. نمیدانیم. اگر شما مدارکی دارید و منابعی صریح دارید حتماً در جلسات آینده مطرح کنید و دوستان در حافظه خودشان عرایض بنده را تصحیح خواهند کرد.
بنده عرایض خودم را فقط با یک جمله تقدیر و تحسین از سخنرانی دکتر مینا یزدانی تمام میکنم. واقعاً از صمیم قلب حضور ایشان را و شرکت ایشان را ترغیب مینمایم و خیر مقدم عرض میکنم. برای اینکه اولاً ما واقعاً چشم انتظاریم. افرادی مثل بنده که در آخر خط هستند که خانمها و جوانان به عرصه خدمات درآیند. و این بزرگترین آرزوی ما است. بعضی از ما آن لوح جناب سمندر را میدانیم که حضرت بهاءالله در اواخر ایام میفرمایند که عنقریب نفوسی مبعوث خواهند شد که در همه انجمن ها به هر زبانی سخن خواهند گفت و چنین خواهند کرد و چنان خواهند کرد. ما هم در همان ضعف و عجز خودمان همیشه دعا میکنیم که خداوند این عناصر را از میان جوانان و از میان خانم ها برانگیزد. دوم اینکه خانم دکتر یزدانی یک بابی را گشودند و آن این است که نشان دادند که ریشه تعلیمات حضرت عبدالبهاء در آثار حضرت بهاءالله است. و این خیلی مهم است و ما نباید بحث راجع به سیاست را آغاز بکنیم فقط با رساله مدنیه یا رساله سیاسیه. صد در صد ضروریه که الواح حضرت بهاءالله به ملوک عالم را مطرح کنیم. کتاب اقدس را مطرح کنیم. بنده ناچیز نه برای اینکه شما بخرید یا بخونید ولی مثلاً در جلد چهارم سفینه عرفان راجع به الواح ملوک مطالبی نوشتهام که پیامهای حضرت بهاءالله به ملوک عالم چیست. مثلا سفارش پناهندگان. باور نکردنی است که آن موقع حضرت بهاءالله میدیدند که امروز میلیونها نفوس در دنیا بیوطن هستند و پراکندهاند و بیپناهند. ملاحظه میکنید و حضرت بهاءالله سفارش هم فقرا را فرمودهاند که فقرا امانت الهی هستند و هم سفارش حضرات مهاجرین و پناهندگان و نظائر آنها. علی هذا واقعا مرهون ایشان هستیم واقعا بنده که خیلی چیزها آموختهام که توجه دادهاند که ما همیشه یکی از کارهای تحقیقی ما این باشد که برگردیم و ببینیم در تعلیمات حضرت بهاءالله چه چیزهایی بوده است که زمینه ساز آن اثر حضرت عبدالبهاء یا حضرت ولی امرالله بوده است.
پس اگر بخواهیم سخن را پایان بدهیم، تحت عنوان مفهوم تازه ای از سیاست، بنده این 9 نکته را خدمت شما عرض میکنم و از ناظم محترم که اوقت سوالات را گرفتم، معذرت میخواهم ولی حاضرم عرض نکنم و به سوالات بپردازیم.
این 9 نکتهای که مفهوم تازهای از سیاست که اگر خواستید نتیجهگیری فرمایید این است که امر مبارک ارجاع میکند نه به تعاریف جدید از سیاست بلکه به مفهوم ارسطویی سیاست که تلاش برای تأمین خیر عموم، نفع و مصلحت عمومی و بهزیستی و سعادت همگان است. این است هدف سیاست. دوم رعایت سیاست الهی که مهربانی و خیرخواهی به عموم بشر نه فقط منطقه یا جمعیت خاصی . یکی از خصیصههای عمده نظام سیاسی بهایی این است که نفعش به عموم میرسد و نه به یک طبقه و قشر خاص. سوم عدم ورود یا وارد نشدن در مسابقه کسب قدرت، همکاری با همه گروههایی که در پیشرفت جامعه یا کشور مشارکت دارند و این چیزی است که احباء ایران به آن مأمورند و بدون تردید حتماً موفقیت پیدا خواهند کرد. ولی در حقیقت ما دنبال قدرت نیستیم و دنبال فرصت برای خدمت هستیم. چهارم خدمتگذاری به محرومترین قشرها و طبقات جامعه. این را حضرت بهاءالله واقعاً در الواح ملوک خیلی روی آن اشاره کردهاند و الان اشاره کردم. ششم صلح خواهی و حل اختلافات از طریق مشورت و روشهای مسالمت آمیز اساس سیاست بهایی است. سیاست بهایی اساسش بر مشاوره است. اساسش بر حل اختلافات از طرق مسالمت آمیز است. این یک رکن اساسی است و از بدایع روزگار اینکه آنچه حق گفت باید در دنیا اجرا شود. الآن شما در یک دانشگاه نمیروید مگر اینکه یک درسی باشد Peaceful Resolution of conflicts یا حل مسالمت آمیز اختلافات. یعنی الان در هر رشتهای مثلاً شما مدیریت بخوانید یکی از درسهای آن حل مسالمت آمیز اختلافات است. اگر وارد علم حقوق شوید الان حکمیت و داوری خیلی اهمیت پیدا کرده است یعنی در همه جا برمیگردیم که مشاورت و مشورت چراغ راه است و راهنمای بشر است.
مسأله دیگر بدون تردید جنبه اخلاقی از دید نظام سیاسی دیانت بهایی است و به خصوص دو خصیصه صدق و امانت است. مطلب بعدی اجرای اصل عدالت است در معنای وسیع آن. باز نه از جهت اینکه توصیه نوشته ناقابل خودم را بکنم ولی حضرت عبدالبهاء فرموده بودند در آثار جمال مبارک طرح عدالتی است که هرگز به ذهن احدی تخطی نکرده است. بنده دو سال قبل در شیکاگو عرایضی راجع به عدالت اجتماعی از منظر بهایی کرده ام و 8 نوع عدالت را در آنجا از عدالت حقوقی و قضایی تا عدالت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و سیاسی مطرح کردهام. لااقل نگاهش برای کاملتر کردن آن عرایض ابتدایی و مقدماتی بنده بیفایده نخواهد بود. مطلب هفتم تأمین نقش وسیع از برای جامعه زنان در نظامات سیاسی آینده یعنی یکی از خصوصیات اساسی نظام سیاسی بهایی این است که زنان باید در نظام تصمیمی گیری شرکت نمایند نه فقط برای اینکه صلح را وارد نمایند، دفاع از ارزشهای صلح طلب نمایند. برای اینکه خانمها به جنبههایی از تصمیم گیری مثل نیازمندیها طبقات ضعیف و غیره توجه دارند که معمولاً از دید آقایان میگذرد. و آخر اینکه مفهوم سیاست یک مفهوم پویایی است. آنچه ما امروز میفهمیم با آنچه فردا خواهیم فهمید و یا 10 سال بعد ممکن است متفاوت باشد. جامعه بهایی یک مزیت اساسی دارد و آن اینکه یک ارگانی دارد که بالاترین هیئت در حقیقت اداری جامعه بهایی است و آن بیت العدل اعظم است. یعنی در حقیقت اشخاص میپرسند هیچ ضرری ندارد شما بیان کنید که علی الاجاله نظر اهل بهاء این است که در هیچ یک از این فعالیتهای سیاسی به هیچ صورتی شرکت نکنند اما در تحت هدایت بیت العدل اعظم مراحل آینده، چون دیانت بهایی در عین حال مأمور اصلاح عالم و تهذیب امم و به وجود آوردن یک نظام تشکیلاتی جدید برای دنیا است، ناچار مفاهیم تازهای و مسئولیتهای تازهای خواهد بود. بنابراین هیچ گناهی نیست از اینکه که شما بفرمایید که در آینده مداخله اهل بهاء در سیاست خیلی بیشتر از حال حاضر خواهد بود. ممنون از لطف شما.
عدم مداخله در امور سیاسیّه از جناب دکتر ماشاءالله مشرف زاده
جامعه بین المللی بهائی یک جامعه دینی غیر سیاسی است که از طرف سازمان ملل نیز به همین عنوان شناخته شده و در اساسنامه محافل روحانی ملّی سراسر عالم نیز مسئله غیر سیاسی تصریح گشته است. این جامعه در نصوص مبارکه به حزبالله موسوم گشته که هدفش وحدت عالم انسانی و صلح عمومی و روش آن محبّت و مدارا با عموم مردم و پرهیز از خشونت و شدّت عمل و پرخاش جوئی است و با در نظر گرفتن این که همه احزاب سیاسی روش مبارزه برای وصول به قدرت را دارند که مخالف سجیّه و روش بهائیان است بنابراین شرکت آنان در احزاب سیاسی مخالف خصوصیّات فکری و عملی آنان است و عضویّت در هر حزب و دسته سیاسی برای بهائیان به منزله خروج از حزبالله و دیانت بهائی میباشد.
دوّم: بهائیان در جمیع تشکیلات و انجمنهای خیریّه عمومی از قبیل فرهنگی، بهداشتی، اقتصادی، اجتماعی و غیره مجاز به شرکت و فعالیّت هستند به شرط آنکه تعیین کنند که منشاء سیاسی ندارد، تاریخ نشان داده که در هر کدام از این تشکیلات بهائیان از مفیدترین و مؤثرترین اعضاء بودهاند.
سوّم: بسیاری از انجمنها و تشکیلات و فعّالیتهای اجتماعی در نقاط مختلف عالم وجود دارند که ظاهراً رنگ و بوی اجتماعی و اقتصادی و خیریّهای دارند و لکن دارای منشاء سیاسی میباشند. بنابراین افراد بهائی بایستی بیدار و هوشیار باشند که قبل از قبول عضویّت در هر تشکیل تشخیص غیر سیاسی بودن آن را بدهند. مرجع اعلای این تشخیص در سطح جهانی و بین المللی بیت العدل اعظم الهی است که حافظ و حارس بهائیان دنیا و مسئول جلوگیری از انحراف یاران است و یکی از شرایط لازمه هر تشخیصی احاطه و اطّلاع است و بنابراین یکی از موارد لزوم و استعمال نصّ مبارک «امور سیاسیّه کل راجع به بیت العدل» همین تشخیص و راهنمائی است. هر هنگام که یک فرد بهائی یا محافل ملیّه و محلیّه در مورد ماهیت حزب و دستهای یا قبول و عدم همکاری با فرقهای و یا عضویّت انجمنی نتوانستند تصمیم قطعی اتخاذ کنند از آن معهد اعلی سئوال مینمایند و آنچه را که هدایت و راهنمائی فرماید به موقع اجراء میگذارند.
4- مقام و وظائف بیت العدل اعظم الهی: بیت العدل اعظم الهی عالیترین ارگان تشکیلاتی و روحانی بهائی در زمان حال و آینده است. این مرجع اعلی بر طبق نصوص مبارکه واجد عصمت موهوبی و مصون از خطا است. مرجع تشریع احکام غیر منصوصه و همچنین ناسخ آنها است. اعضاء آن در حال حاضر 9 نفرند، هر پنج سال یک مرتبه توسّط اعضاء محافل ملّی دنیا انتخاب میشوند. هیچکدام از اعضاء مصون از خطا نمیباشند ولکن اجتماع رسمی آنان که پس از توجّه کامل به نصوص مبارکه در هر موضوعی منتج به اخذ رأی میشود، آن رأی و تصمیم مصون از خطا و مادام که خود بیت العدل آن را لغو نفرموده لازم الاجراء است.
وظیفه اصلی بیت العدل اعظم اداره امور بهائیان جهان و حفظ و حراست آنان از هر لحاظ است. تعیین خطّ مشی و چگونگی پیشرفت و توسعه جامعه نیز با آن معهد اعلی است.
حضرت عبدالبهاء میفرماید:
« امّا بیت عدل الّذی جعله الله مصدر کلّ خیرٍ و مصوناً من کلّ خطاء باید به انتخاب عمومی یعنی نفوس مؤمنه تشکیل شود و اعضاء آن باید مظاهر تقوای الهی و مطالع علم و دانائی و ثابت بر دین الهی و خیرخواه جمیع نوع انسانی باشند و مقصد بیت عدل عمومی است یعنی در جمیع بلاد بیت عدل خصوصی تشکیل شود و آن بیوت عدل بیت عدل عمومی انتخاب نماید. این مجمع مرجع کلّ امور است و مؤسس قوانین و احکامی که در نصوص الهی موجود نه و جمیع مسائل مشکله در این مجلس حلّ گردد ... این بیت العدل مصدر تشریع است و حکومت (منظور حکومت بهائی) قوه تنفیذ تشریع باید مؤیّد تنفیذ گردد و تنفیذ باید ظهیر و معین تشریع شود تا از ارتباط و التیام این دو قوّت بنیان عدل و انصاف متین و رزین گردد ... مرجع کلّ کتاب اقدس و هر مسئله غیر منصوصه راجع به بیت عدل عمومی و بیت عدل آنچه بالاتّفاق و یا با کثرت آراء تحقّق یابد همان حقّ و مرادالله است و من تجاوز عنه فهو ممّن احبّ الشقاق و اظهر النّفاق و اعرض عن ربّ المیثاق. ولی مراد بیت العدل عمومی است که از طرف جمیع بلاد انتخاب شود .... و آن اعضاء در محلّی اجتماع کنند و در آنچه اختلاف واقع یا مسائل مبهمه و یا مسائل غیرمنصوصه مذاکره نمایند و هرچه تقرّر یابد همان مانند نصّ است و چون بیت عدل واضع قوانین غیرمنصوصه از معاملات است ناسخ آن مسائل نیز تواند بود .... واضع بیت عدل ناسخ نیز بیت عدل ...» (الواح مبارکه وصایا)
در مورد وظائف بیت العدل اعظم الهی در اساسنامه آن معهد اعلی چنین آمده است:
« ... امّا وظایف و اختیارات مختصّه بیت العدل اعظم: از جمله محافظت نصوص مقدّسه است. صیانتشان از تصرّف و تحریف و تجزیه و تفکیک و تنظیم و تنسیق و ربط و تطبیق آیات و آثار مبارکه است و مدافعه و محافظه امر حضرت احدیّت و استخلاص از قیود مقهوریّت و مظلومیّت.
از جمله ترویج مصالح امرالله است و اعلان و انتشار و تبلیغ دینالله. اتسّاع و استحکام مؤسّسات نظم اداری امرالله است و تمهید مقدّمات تأسیس نظم بدین جهان آرای جمال ابهی. همّت در تحسین اخلاق و اتّصاف به صفات و کمالات رحمانیّه است که ما بهالامتیاز حیات فردی و اجتماعی بهائیانست و جهد بلیغ در تقویت مبانی الفت و تفاهم بین اقوام و ملل و استقرار صلح عمومی و مجاهدت در سبیل نورانیّت و تهذیب نفوس و ترقّی و اصلاح عالم.
از جمله تشریع قوانین و احکام غیر منصوصه است و نسخ و تبدیل آن به مقتضای زمان. توضیح مسائل مبهمه است و عقد شور و اخذ تصمیم در جمیع قضایای ما به الاختلاف. حفظ حقوق شخصی و تأمین ابتکار و آزادی افراد است و حفظ ناموس نفوس و تحکیم ممالک و تعمیر بلاد.
از جمله ترویج و تنفیذ احکام و مبادی امرالله است و صیانت و تعمیم حسن اخلاق به موجب حدود و احکام نیر آفاق. محافظه و اتّساع و ارتقاء مرکز دائم الاستقرار روحانی و اداری امرالله در دو مدینه عکّا و حیفا است و اداره امور جامعه یاران در سراسر دنیا. هدایت و تمشیت و توحید مساعی و تحکیم وحدت مجهودات اهل بهاء است. ایجاد مؤسّسات لازمه است. اتّخاذ تدابیری است در مواظبت از معاهد و تشکیلات امریّه که مبادا از مقامات مخصوصه خود تخطّی نمایند یا از حقوق و مزایای خویش غفلت ورزند. تمهید وسائلی است جهت وصول و صرف و اداره و حفظ تبرّعات و موقوفات و سایر املاکی که تحت اشراف خود دارد.
از جمله فیصله اختلافات مرجوعه است و صدور حکم و تعیین مجازات در مورد کسر حدود و احکام الهیّه. تدارک وسائل فعّاله جهت تنفیذ آراء صادره است و تهیّه اسباب حکمیّت و حلّ اختلافات حاصل بین بریّه.
ترویج و صیانت عدل الهی که یگانه ضامن امن و امان و استقرار حکومت نظم و قانون در عالم امکان است ... » (قانون اساسی بیت العدل اعظم – اقتباس از کتاب ارکان نظم بدیع صفحه 320)
با در نظر گرفتن مراتب بالا به خوبی استنباط میشود که بیت العدل اعظم الهی نه فقط از دخالت در سیاستهای دول و ملل مختلفه احتراز دارد بلکه در عین این که نسبت به تمام رژیمهای سیاسی – حکومات رسمی ملل جهان احترام میگذارد از اظهار نظر و مقایسه و تعیین برتری و مزیّت هر کدام از آنها بر دیگری بر کنار و در حقیقت مقام و منزلت خود را در سطحی بینهایت بالاتر و والاتر از جانب گیری و ورود در اختلافات آنها میداند و آن سیاستی که طبق نصّ مبارک حضرت بهاءالله مربوط به بیتالعدل است، سیاستی است مافوق همه سیاستهای بشری که در اصطلاح بهائیان به سیاست الهی مشهور است. 5- سیاست الهی:
ما معتقدیم که سیاست بر دو قسم است سیاست بشری و سیاست الهی.
سیاست بشری توسط مردم تعیین و اجراء میگردد و بانی آن اغلب سیاستمداران هستند. این سیاست مبتنی بر کسب قدرت و جلب نفع و دفع مضرّت است و مستلزم تبلیغات و پروپاگاند و دخل و تصرّف در افکار عمومی اگرچه مخالف اصول اخلاقی و روحانی باشد.
بدیهی است که بیت العدل اعظم الهی و ومحافل روحانیه ملّی و محلّی و قاطبه بهائیان دنیا از آن عاری و بری هستند و حتّی به «شقّ شفه» یعنی لب گشودن درباره آن نیز مجاز نمیباشند.
البته دخالت نکردن و آلوده نشدن بهائیان در سیاستهای بشری به معنی غفلت و ناآگاهی آنان از مکاتب و عقائد سیاسی و عدم اطّلاعشان از حوادث و اخبار نیست بلکه آنان سعی میکنند از احوال سیاسی جهان و بانیان سیاستهای مختلف آگاه باشند تا بهتر در مقایسه با سیاست الهی که پیرو آن هستند به نقائص و نقاط ضعف آنها پی برده و بیشتر به ورشکستگی بازار آنان اعتماد و اطمینان پیدا کنند.
بهائیان معتقدند که تمام سیاستمداران موجود جهان بالاخره در کلاف سردرگمی که به دور خود پیچیدهاند وامانده راز اداره دنیای پر انقلاب و آشوبی که به وجود آوردهاند خسته و درمانده شده و ناچار متوسّل به سیاست الهی خواهند گردید.
حضرت ولی عزیز امرالله در این مورد میفرمایند:
«عالم انسانی چه از نظر اخلاق و چه از لحاظ روابط موجود بین جامعه و ملل مختلفه معالاسف به قدری از صراط مستقیم و منهج قویم منحرف و دچار انحطاط و تدنی گردیده که مساعی و مجاهدات بهترین زمامداران و سیاسیون مسلّم و مشهور هر قدر مقرون به بی غرضی و توأم با تعاون و تعاضد و هم عنان با شوق و اشتیاق و فداکاری و جانفشانی در سبیل خدمت عموم باشد نمیتواند بدون اعانت الهی وسیله نجات و استخلاص عالم انسانی گردد. هرگونه نقشه و طرحی که در نتیجه حساب و مطالعه دقیق عالیترین مردان سیاسی تنظیم شود و هر عقیده و مسلکی که بر طبق آرزو و آمال متخصّصین علم اقتصاد تهیّه و تکمیل گردد و هر گونه اصول و مبادی که از طرف علمای اخلاق طرح و القاء شود، قادر نیست .... اساس و شالوده محکمی برای دنیای پریشان و آشفته کنونی ایجاد نماید.»
(اقتباس از جزوه جامعه عمومی دنیا – به قلم ژرژی الستر)
بیت العدل اعظم الهی در دستخط سنه 122 بدیع چنین فرمودهاند:
«عالم انسانی به شهادت تعالیم یزدانی در این روزگار به ابتلائات و انقلابات متنوع دچار است و به تحوّلات و تلونّات بیشمار گرفتار مبادی سقیمه مخرّبه مدنیّت مادیّه در اوج اعتلاء است و بشر بیخبر از خدا در نتیجه حیرت و استکبار پریشان و مبتلا. چراغ دین بینور است و کوکب هدایت در ظلمت ظلالت مستور و بیانات مبارکه کلّ مبیّن امور. در عالم سیاست و اقتصاد و تجارت و زراعت و علم و ادب و هنر و صنعت چنان عنان گسیختگی و هرج و مرج راه یافته که دانایان جهان از چارهاش ناتوانند و از عواقب مدهشه غالبهاش حیران و هراسان. علوم و فنون عصریّه که خود از تصرّفات آفاقیه این امر اعظم است چون از روح الهی محروم مانده جسمی بیجان گشته و رو به تجزّی و تلاشی نهاده. رسوم موهوم و عقاید بالیه مستولیه ادیان عتیقه که به افکار دنیّه بشریّه و امیال اهل هوس ممزوج و ملوّث گردیده جهانیان را به کلّی از مبدی معنویّه روحانیّه دور ساخته و مغرور و مرعوب و محکوم تمدّنی نموده که اساسش صرفاً بر موازین مادّی استوار است و از تأئید نفثات روح القدس محروم و برکنار. در این میان بشر غافل مبهوت و سرگردان نه ملجائی یابد و نه پناهی شناسد و نه این حیات موقّت را معنائی بیند. لهذا دل به دریا زند لاابالی گردد، بیپروائی جوید و با شرب مسکرات و استعمال مخدّرات و ارتکاب منهیات راه مستی و فراموشی سپارد و نام آن جمله را تجدّد و تمدّن گذارد.... نفس پرستی و تن آسانی در این جهان فانی و تنازع بقاء و طمع بال و شئون دنیا غایت قصوی و مقصد اعلای اکثر مردم این روزگار است لهذا در راه وصول این آمال هیچ منکری را منکر نگردند و هیچ شرّی را مضرّ نشمرند. در حسرت دینار و درهم بیقرار و در هم شوند و در کسب قدرت و ثروت و نام به هر ننگ و عار تن در دهند. هر دمی به دانی افتند و هر نفسی پی هوسی روند ... »
با در نظر گرفتن دو بیان مبارک چقدر انسان باید بیانصاف باشد تا بیت العدل اعظمی که مجری سیاستالله و حفظ و حراست عالم انسانی و مروّج اصول اخلاقی و مکارم روحانی است به سیاستهای دنیائی سیاستمداران نسبت دهد. تمسّک و دنبال کردن سیاسیون فعلی جهان از هر طبقه و دسته از نظر دیانت بهائی درس خواندن و تدرّس نزد اطفال سبقخوان است و انتساب چنین عملی را به آن معهد اعلی جز به توهین ناروا به چیز دیگری نمیتوان تشبیه کرد.
امّا سیاست الهی که بانیش خداوند متعال است در هر زمانی عبارت از دیانت وقت و احکام و تعالیم آن میباشد و به عقیده ما در زمان حاضر مؤسّس این سیاست حضرت بهاءالله جلّ اسمه الابهی. هدف آن وحدت عالم انسانی و صلح عمومی و خیرخواهی عمومی مردم جهان از هر طبقه و نژاد و مذهب و ملت، اُمّ القوانین آن کتاب مستطاب اقدس و سایر نصوص مبارکه و اساسنامه آن نظم بدیع جهان آرای الهی و مجری و حافظ آن بیت العدل اعظم الهی است. این چنین سیاست کلّی و الهی راجع به آن معهد اعلای مصون از خطا است.
حضرت عبدالبهاء چنین میفرمایند:
«سیاست الهی مهربانی به جمیع بشر است بدون استثناء آن سیاست حقیقی است و این روش شایان نفوس مقدّسه رحمانیّه» (اقتباس از کتاب آئین بهائی یک نهضت سیاسی نیست صفحه 19)
حضرت ولی عزیز امرالله در مورد ماهیت شریعت الله و کیفیّت سیاستالله در جهان چنین میفرمایند:
«شریعتی که این نظم جهانی به آن خدمت میکند و آن را حمایت و ترویج مینماید باید از این جهت مورد تمعّن و توجّه قرار گیرد که اصولاً جنبه ملکوتی دارد و فوق حدود و قیود ملّی، کاملاً غیر سیاسی و غیر حزبی است و به طور مستقیم مخالف هر سیاست یا مکتب فلسفی است که بخواهد با نژاد یا طبقه یا ملّت بخصوصی را برتر شمارد. از قید هرگونه تشکیلات مذهبی آزاد است زیرا نه طبقه کشیش و ملّا دارد و نه مراسم مخصوص که به دست کشیش اجراء شود و مخارج آن منحصراً به وسیله تبرّعات داوطلبانه مؤمنین رسمی و علنی آن تأمین میگردد. پیروان دیانت بهائی با این که به حکومتهای متبوعه خود وفادار و کشور خاص خود را صمیمانه دوست داشته و در همه حال سعی دارند منافع عالیه آن را ترقّی بخشند معذلک نظر به اینکه نوع بشر را جامعهای واحد میدانند و مصالح حیاتی آن را عمیقاً محترم میشمارند. بدون تردید هرگونه نفع خصوصی را خواه شخصی یا ناحیهای یا ملّی باشد تابع منافع کلیّه هیئت جامعه انسانی دانسته و به خوبی آگاهند در دنیائی که همه مردم و ملل استقلال داشته باشند صرفه و صلاح هر قسمتی از آن با حفظ منافع تمامی آن جامعه بهتر بدست میآید و دیگر این که هرگاه منافع عمومی هیئت جامعه بطور کلّی منظور نگردد هیچیک از ارکان جامعه فایده و سود بادوام عاید نخواهند داشت ...»
(ترجمه از انگلیسی – جزوه دیانت بهائی یک آئین جهانی صفحه 12)
6-آتیه جهان از نظر دیانت بهائی:
چون بعضی از خوانندگان محترم ممکن است با جهان بینی بهائیان و نظرات و عقاید آنان در مورد کیفیّت آتیه جهان آشنائی نداشته باشند در اینجا قبل از ذکر خاتمه و نتیجه این مبحث خوب است مختصری راجع به آتیه جهان از نظر دیانت بهائی ذکر شود تا مگر به این حقیقت که تمام سیاست بازیهای دول و ملل مختلفه کنونی برای بهائیان جز بازیچه کودکانه و سرگرم کننده توأم با اتلاف وقتی بیش نیست، بیشتر پی برند.
حضرت ولی عزیز امرالله با بیانی موجز و فشرده و جامع و مانع، تابلوی زنده و مشخّصی را از جهان آتیه در تحت نظم بدیع الهی ترسیم فرمودهاند که ما فقط به ذکر قسمتی از آن میپردازیم:
«وحدت نوع انسان که مورد نظر حضرت بهاءالله است عبارتست از تأسیس جهانی متّحد است که در آن همه ملّتها و نژادها مذاهب و طبقات کاملاً و دائماً متحد گردند، و در آن استقلال ممالک اعضاء و آزادی شخصی و حقّ پیشنهاد و وضع قانون از جانب همه کسانی که این ممالک را تشکیل میدهند، کاملاً محفوظ ماند. این جهان متّحد تا آنجا که ما میتوانیم تصوّر کنیم باید مرکب از یک هیئت قانونگذاری جهانی باشد که اعضاء آن به عنوان امنای همه عالم بشری کلیّه منابع طبیعی ملل متشکّل را تحت نظارت نهائی خود قرار داده و قوانینی وضع نماید که حیات بشر را تحت انضباط آورد و نیازهای انسانی را برآورد و روابط همه ملل و اقوام را تعدیل نماید.
یک هیئت اجرای جهانی مستظهر به نیروئی بین المللی تصمیمات متّخذه هیئت قانونگذاری را اجراء و قوانین موضوعه آن را تنفیذ و وحدت همه جهان متّحد را حفظ خواهد نمود.
محکمهای جهانی در جمیع مناقشاتی که ممکن است بین عناصر مختلفه مرکّبه این نظام بین الملل رخ دهد قضاوت نموده حکم لازم الاجراء و نهائی خود را صادر خواهد کرد. دستگاه ارتباط جهانی ابداع خواهد شد که تمامی کره زمین را در بر خواهد گرفت و آزاد از موانع و قیود ملّی با سرعتی شگفتآور و نظم کامل به کار خواهد افتاد. پایتختی دنیائی به منزله مرکز اعصاب تمدّنی جهانی پدید خواهد آمد که قوای وحدت بخش حیات به سوی آن معطوف و از آنجا اثرات نیرو بخش آن صادر خواهد گردید. زبانی جهانی ابداع یا از بین السنه موجوده انتخاب و در مدارس همه ملل به عنوان زبانی کمکی علاوه بر زبان مادری تدریس خواهد شد. خطّی عمومی و ادبیاتی جهانی، یک مقیاس پول، وزن و اندازه گیری متّحدالشکل و عمومی، ارتباط و تفاهم بین ملل و اقوام دنیا را تسهیل خواهد نمود.
در چنین جامعه جهانی علم و دین یعنی در قویترین نیروی حیاتی انسانی باهم سازش و تشریک مساعی مینمایند و با هماهنگی رشد و پیشرفت میکند، در ظل چنین نظمی مطبوعات در حالی که میدان را از برای ابراز نظرات و عقاید مختلف ابناء بشر باز خواهد گذاشت دیگر آلت مصالح و اغراض شخصی قرار نخواهد گرفت و از اعمال نفوذ دول و ملل متخاصم رهائی خواهد یافت.
در چنین جامعه جهانی علم و دین یعنی قویترین نیروی حیاتی انسانی باهم سازش و تشریک مساعی مینمایند و با هماهنگی رشد و پیشرفت میکند، در ظلّ چنین نظمی مطبوعات در حالی که میدان را از برای ابراز نظرات و عقاید مختلف ابناء بشر باز خواهد گذاشت دیگر آلت مصالح و اغراض شخصی قرار نخواهد گرفت و از اعمال نفوذ دول و ملل متخاصم رهائی خواهد یافت.
منابع اقتصادی دنیا تحت نظم خواهد آمد. مواد خام آن را استخراج و مورد بهرهبرداری کامل قرار خواهد گرفت. بازارهای جهان تنظیم و توسعه خواهد یافت و فرآوردههای به طور منصفانه بین ملل توزیع خواهد شد.
رقابتها، خصومتها و دسیسههای ناشی از تعصّب ملّی پایان خواهد یافت. دشمنی و تعصّب نژادی به دوستی و حسن تفاهم و همکاری بین نژادها بدل خواهد شد. علل نزاع و جدال مذهبی برای همیشه از میان خواهد رفت، موانع و قیود اقتصادی کاملاً مرتفع خواهد شد. امتیاز مفرط طبقات از میان خواهد رفت، فقر از یک سو و تجمع بیاندازه ثروت از سوی دیگر ناپدید خواهد گشت. نیروهای عظیمی که در راه جنگ اقتصادی یا سیاسی به هدر میرود، وقف مقاصدی میگردد که باعث توسعه دامنه اختراعات و پیشرفتهای تکنولوژی، ازدیاد فرآوردههای انسانی، از بین بردن بیماری، توسعه تحقیقات علمی، بالا بردن سطح بهداشت عمومی، تهذیب و تشحیذ فکر آدمی، استخراج منابع متروک و ناشناخته کره زمین، تمدید حیات انسان و پیشرفت هر عامل دیگری که بتواند حیات عقلانی، اخلاقی و روحانی جمیع ابناء بشر را تقویت کند.
نظمی جهانی بر کره ارض استیلا خواهد یافت که سلطهای کامل بر منابع فوقالعاده دنیا خواهد داشت. آمال شرق و غرب را در خود ممزوج و مجسّم خواهد نمود، از شرّ جنگ و مصائب آن رهائی خواهد یافت و توجّهش را معطوف استخراج جمیع منابع نیروی موجود در سطح زمین خواهد نمود. نظمی که در آن قدرت خادم عدالت است و حیات آن متکی به شناسائی عمومی یک خدا و ایمان به ظهوری واحد خواهد بود. این است هدفی که عالم بشریت تحت تأثیر قوای وحدت بخش حیات به سوی آن در حرکت است. (ترجمه – اقتباس از جزوه ایران زادگاه آئین بهائی صفحه 47 به بعد)
با توجّه به بیانات فوق آیا هیچ عقل سالمی میتواند قبول کند که بیت العدل اعظم الهی که طراح اجراآت فوق در آتیه است اکنون خود را با زد و بندها و دسیسه بازیها و تصمیمات کودکانه متزاید التغییر سیاستمداران فعلی آلوده کند و طرفداری از دستهای یا حزبی یا مملکتی نماید؟ اینجا است که مولوی علیهالرحمه فرموده:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد صد هزاران پرده اندر دیده شد
7- نتیحه:
از بررسی مواد ششگانه فوق میتوان نتائج زیر را اتّخاذ نمود:
اوّل – بیت العدل اعظم الهی طراح و مجری سیاستالله است که دارای اصول و قوانین و روشی کاملاً مغایر و مخالف اصول و روشهای سیاستهای متداول معمولی است و بنا براین ذیل مقدسش از آلودگی به سیاستهای دول و ملل مبرا خواهد بود.
دوّم – چون اداره امور جامعه جهانی بهائی از هر لحاظ به آن معهد اعلی واگذار گردیده تشخیص و تعیین حدود همکاری احباء و جوامع امری دنیا با سازمانها و تشکیلات اجتماعی، اقتصادی، آموزشی و هنری و غیره جهان هر هنگام که راهنمائی نهائی در چنین تشخیص از طرف جوامع ملّی و محلّی بهائی لازم شود با بیت العدل اعظم است و بر این پایه است که «امور سیاسیه کلّ راجع است به بیت العدل.»
سوم – در مورد اظهار نظر و ابداع رأی راجع به اعمال سیاسیون و مجامع و دول گذشته و حال و آینده میزان کلّی و محک اصلی امر مبارک است. هر شخصی و مجمعی که به طریقی نسبت به امر مبارک اعانت و پشتیبانی قلمی و یا قدمی نماید اقدامش مورد تحسین آن معهد اعلی قرار خواهد گرفت ولکن بدیهی است که این دلیل همکاری و موافقت بیت العدل اعظم الهی با جمیع اذکار و اعمال آن شخص و یا مجمع نیست. عدل الهی مستلزم احقاق کلّ ذیحقّ حقّه است.
چهارم – در حالیکه ساحت بیت العدل اعظم الهی و همچنین قاطبه بهائیان عالم با توجّه به نصوص مطاعه مبارکه به خوبی میدانند که سیاستهای بشری عاقبتش پشیمانی و انهماک در مذلّت است پس دلیلی برای دخالت و آلودگی جامعه بهائی در سیاستهای بشری باقی نمیماند و چنین آلودگی در فلسفه بهائی مطرود و مردود است.
پنجم: بیت العدل اعظم الهی مرجع تشریع و واضح و ناسخ قوانین غیر منصوصه است و در طیّ زمان نظر به تغییر احتیاجات جامعه بشری قوانین و مقررات جدیدی در هر مورد وضع خواهد فرمود و بدیهی است که تعیین حدّ عدم دخالت در سیاست نیز در هر مورد بر عهده آن مرجع مقدّس است. نکته مهمّ آن است بر خلاف آنچه که در سیاستهای بشری معمول و مرسوم است، اعضاء منتخبه جامعه بهائی در هر سطحی به هیچوجه مسئول منتخبین خود نیستند بلکه مسئول نصوص مبارکه و ایمان و وجدان خود میباشند. بنابراین هرگونه تصمیمات مبنی بر تظاهر و پروپاگاند برای انتخابات آینده و یا کوشش در خوش آیند اطرافیان مردود خواهد بود.
حضرت ولی عزیز امرالله میفرمایند:
«باید به خاطر داشت که الواح حضرت بهاءالله بالصراحة حاکی از آن است که اعضاء بیت العدل در تمشیت امور اداری امرالله و وضع قوانین لازمه مکمّله کتاب اقدس مسئول منتخبین خود نمیباشند و نباید تحت تأثیر احساسات آراء عمومیه و حتّی عقاید جمهور مؤمنین و مؤمنات و یا نفوسی که مستقیماً ایشان را انتخاب نمودهاند، قرار گیرند بلکه باید همواره در حال توجّه و ابتهال به حکم وجدان خویش رفتار نمایند و بر ایشان فرض است که به اوضاع و احوال جاریه هیئت جامعه آشنائی کامل حاصل نمایند و به قضایای مرجوعه بدون شائبه غرض رسیدگی کنند ولی حقّ نهائی تصمیم را برای خویش محفوظ دارند. کلمه مبارکه (انّه یلهمهم مایشاء) اطمینان صریح حضرت بهاءالله به این نفوس است و بنابراین فقط این نفوس مهابط هدایت و الهامات الهیّهاند نه هیئت منتخبین که رأساً و یا به طور غیرمستقیم ایشان را انتخاب مینمایند و این الهام همانا روح حیات و حافظ نهائی این ظهور اعظم است.»
(نقل از کتاب ارکان نظم بدیع صفحه 202)
ششم: ما معتقدیم که جهان کنونی تحت تأثیر در نیرو قرار دارد یکی نیروی منفی (قوّه تخریبیّه) و دیگری نیروی مثبت (قوّه تطهیریّه) سیاستهای بشری قوّه تخریبیّه است که فعلاً عالم را احاطه نموده و بالاخره منجر به مصداق بیان مبارک (سوف تحترق المُدن من ناره) خواهد شد و به فرموده مبارک «مصائب جزائیه و تأدیب مقدّس عالی» عالم را فرا خواهد گرفت و لکن «این بلای عظمی عالم را برای درک صلح اعظم آماده میسازد» و مصداق «اذا تمّ المیقات یظهر بغتةً ما ترتعد به فرائض العالم» رخ میگشاید و بیان مبارک «سوف نطوی الدنیا و نبسط بساط اخر» بر عالمیان مکشوف و سلطنت الهی جلوه خود را نمایان خواهد ساخت. (بیانات بین الهلالین اقتباس از توقیع منیع قد ظهر یوم المیعاد است)
نیروی مثبت و قوّه تطهیریّه عبارت از نظم بدیع جهان آرای الهی و حامیان آن یعنی بهائیان میباشند که بوسیله آنان مدنیّت الهیه در روی زمین مستقرّ خواهد گردید.
حضرت ولی عزیز امرالله میفرمایند:
«... خلفای ایمان و ارباب ایقان و عرفان همواره باید این نکته دقیقه را در مدّ نظر گرفته و پیوسته متذکّر باشند که نباید به هیچوجه اعتنائی به عقاید متداوله و توجّهی به رسوم و طرق متزلزله بیثبات مردمان این ایّام داشته باشند و به یقین مبین بدانند که نظریات مردوده و مؤسّسات متزلزله و مضطربه مدنیّت عصر حاضره با بنای محکم و متینی که دست قدرت الهی آن را تأسیس نهاده مبانیت و مخالفت را دارا است و اراده مطلقه حیّ قدیر بر آن قرار گرفته که مدنیّت الهی بنیان رفیعش بر زیر اَتلال مخروبه و بقایای ویران مدنیّت حاضره جهان مرتفع گردد و استقرار یابد ... هرچند در این ایّام آئین نازنین حضرت رحمن به چشم جهانیان حقیر و ناتوان مشاهده میشود و برخی او را شعبهای از دیانت اسلام دانند و بعضی آن را مانند شعب و احزاب مظلمه که در دیار غربیّه تشکیل میشود، پندارند از روی تحقیر و استهزاء به ردّ آن پردازند لکن این گوهر گرانبها در صدف قانون خویش پرورش یافته و با جمالی زیبا بدلارائی خواهد پرداخت و با نهایت صحّت و وحدت بدون حصول سقم و خللی ظاهر و آشکار خواهد گشت و چنان پیشرفتی نماید که جمیع عالم را احاطه کند و نوع بشر را در ظل خویش آورد ... »
(توقیع منیع مورخه 24 مارچ 1930 ترجمه جناب عبدالحمید اشراق خاوری علیه بهاءالله)
حال آیا ممکن است تصوّر شود نفوسی که معتقد به ویرانی و خرابی قوّه تخریبیه هستند و مخصوصاً بیت العدل اعظمی که طراح و مجری قوّه تطهیریه است وقت عزیز خود را صرف آلودگی به قوای منفیّه متزلزله مردوده و بیثبات نمایند؟ بدیهی است که چنین تصوّری وهمی بیش نبوده و ناشی از عدم اطّلاع کافی بر اصول اهداف دیانت مقدّس بهائی است.
در خاتمه این مقاله را با این بیان حضرت ولیّ امرالله پایان میدهیم لیکون ختامهامسک:
« ... کوشش و جدیّت پیشوایان مؤسسات بشری تا چه اندازه موجب تأثّر است زیرا این نفوس با آن که به کلّی از روح مقتضیات عصر و اقتضای زمان غافل و نسبت به آن نادان و جاهلند سعی و جدیّت خود را مبذول میدارند که حالات و اعمال ملیّه را تعدیل و تنظیم کنند و آن را مطابق مقتضیات ایّام سابقه تسویه نمایند و مرتب سازند.
با آن که عالم امروز را به هیچوجه ارتباطی با مقتضیات ادوار گذشته نبوده و نیست اگر جهان و جهانیان عصر حاضر مطابق تعالیم حضرت بهاءالله راه وحدت و اتحاد به پیمایند از فنا و زوال محفوظ و مصون مانند وگرنه به هلاکت دچار شوند و به فنا و زوال محکوم گردند. در چنین ساعت خطرناک و دوره بحرانی که در تاریخ مدنیّت ظاهر و آشکار گردیده و پیشوایان جمیع عالم اعمّ از جلیل و حقیر و فاتح یا مغلوب را شایسته و سزاوار آن است که به شیپور بلند آوای دعوت حضرت بهاءالله گوش فرا دارند و با احساسات قویّه و خلوص تام و وفاداری کامل حتمی نسبت به امرالله با کمال مردانگی و شجاعت درمان مفید و دوای مؤثّر تعالیمی را که طبیب الهی برای جامعه افسرده و بیمار عالم انسانی تجویز فرموده مورد استفاده قرار دهند و اجراء نمایند از خیالات مجازیه و تصوّرات فارغه عاری از تصدیق چشم بپوشند و باطفاء هرگونه تعصّب ملّی اقدام نمایند. به نصیحت مفیده عالیه و اندرز گرانبهای حضرت عبدالبهاء مبیّن تعالیم مبارکه حضرت بهاءالله گوش هوش فرا دهند ... نظم بدیعی که به واسطه حضرت بهاءالله در جهان تدوین و تشریع گردیده و اجرای آن به نصّ مبارک پیشبینی شده بدینگونه در نهایت جمال و کمال آشکار خواهد شد و آن نقشه زیبا که در غایت متانت طرح گردیده، در کلّ اقطار انتشار خواهد یافت. این نظم بدیع و نقشه زیبای دلفریب به منزله ثمر و به مثابه میوهایست که از شجره این قرن که به تدریج درجات بلوغ و کمال را میپیماید، ظاهر و پدیدار خواهد گشت.
افسوس که جز قوای بلیّات عظیمه و قدرت مصیبات شدیده چیز دیگری نمیتواند افکار بشری را در مرحله جدید وارد کند. نظر به این اصل مسلّم آن بلای ناگهانی و مصیبت عظیمه با کمال سرعت هر زمان ظاهرتر میگردد و هر لحظه آشکارتر میشود.
(توقیع مبارک 28 نوامبر 1931 ترجمه جناب عبدالحمید اشراق خاوری اعلی الله مقامه)
پایان