"از پدرم شنیدم موقعی که جناب آقا میرزا ابوالفضل گلپایگانی در اصفهان بودند برحسب تقاضای یک نفر از احبای آن زمان با دکتر بروس که گویا اولین کشیش پروتستان بوده که برای تأسیس کلیسای پروتستان و شعبه تبلیغات مسیحی به اصفهان آمده است، ملاقاتی میکنند. آن زمان مصادف با موحشترین قحطی و سختترین زمستان بوده و موقعی بس مناسب برای بذل اعانات و دستگیری از قحطی زدگان و بینوایان و مالاً، مستمعین رام تری فراهم بوده است.
آقای دکتر بفرمائید اقتدار مالی شما تا چه حد است؟ دکتر جواب میدهد: از وقتی که به اصفهان آمدهام تا این تاریخ نزدیک به یک کرور تومان برای اعانت فقرا و قحطیزدگان صرف کرده و قدرت مالی من آن مقدار است که اگر چندین برابر این مبلغ لازم شود هیچگونه اشکال و محظوری ندارم. سئوال میکنند: اقتدار سیاسی شما چگونه است؟ جواب میدهد اقتدار سیاسی من تا حدی است که اگر کلیسای مرا متعصبین اسلامی ببندند، من شخص حکمران اصفهان را که پسر پادشاه ایران است، ملزم میکنم تا به دست خویش آن را باز کند. سئوال میکنند اقتدار علمی شما تا چه حد است؟ دکتر جواب میدهد گذشته از اینکه مدارس عالیه را پیمودهام در مهد تمدن دنیا یعنی انگلستان پرورش یافتهام دیگر خودتان مدارج علمی مرا قیاس خواهید کرد. سئوال میکنند: با وجود این اقتداراتی که داشتهاید تاکنون به تبلیغ چند نفر به دیانت مسیحی موفق شدهاید؟ جواب میدهد: تقریباً 30 نفر. سئوال میکنند به چند نفر آنها شخصاً اطمینان دارید که در ایمان به دیانت مسیح ثابت قدم و استوارند و از روی کمال خلوص عقیدهمندند؟ دکتر بعد از اندکی تأمّل اظهار میدارد به ده پانزده نفر آنها اطمینان کامل دارم. سئوال میکند: آیا اطمینان دارید که اگر این ده یا پانزده نفر در آزمایش افتند تا پای شهاددت و جانبازی همه حاضرند ثابت قدم بمانند؟ دکتر باز پس از تأملی جواب میدهد دو سه نفر آنها را احتمال میدهم استقامت کنند.
جناب ابوالفضائل میفرمایند حال اگر اجازت فرمائید من نیز وضع خود را از هر جهت برای شما حکایت کنم. دکتر اظهار میدارد با کمال میل حاضرم مطالب شما را بشنوم. ابوالفضائل اظهار میدارند: اعتبار و اقتدار مالی من به قدری است که اکثر اوقات را به مهمانی رفقای خود که آنها نیز استطاعت مالی قابل ذکری ندارند به سر میبرم و در هنگام مسافرت نیز به کمک این قبیل رفقا سفر خود را به پایان میرسانم و اقتدار سیاسی من آنگونه است که اگر مردم به من ظن حاصل کنند که من بهائی هستم بدون چون و چرا مرا در ملاء عالم قطعه قطعه میکنند و نه تنها مسئولیتی متوجه مرتکبین نیست بلکه مورد تشویق حکومت نیز واقع میشوند و اما اقتدار علمی من این است که هرچند علوم متداوله اسلامی را خوانده و مطالعاتی دارم معهذا مولود یک محیط سراسر جهل و بیخبری هستم با این حال نزدیک به یک ماه است در این شهر وارد شده با قربیت به یک صد نفر صحبت نموده که در حدود بیست و چهار نفر آنها به دیانت بهائی تصدیق و چند نفر آنها به رتبه شهادت رسیده و بقیه هر ساعت در آستان جانبازی به انتظار نوبت خود میباشند. حال آقای دکتر از شما میپرسم روحالقدس نزد شماست یا نزد من؟ دکتر که چنین انتظاری را از نتیجه سئوال و جواب با ابوالفضائل نداشته دچار تزلزل خاطر شده به عذر انقضاء وقت با ایشان خداحافظی گفته تکمیل صحبت را به وقت نامعلوم دیگری موکول میدارد."
------
[1] - دکتر رابرت بروس ROBERT BERUCE از طرف جامعه مبشرین کلیسای انگلستان در سال 1875 میلادی از هندوستان به ایران آمد و در جلفای اصفهان که مسیحی نشین بود، مقیم شد. در اول منظورش از آمدن به ایران بیشتر تکمیل زبان فارسی بود، ولی به زودی به واسطه به عهده گرفتن کمکهای ارسالی از انگلستان برای قحطیزدگان ایران دامنه فعالیتش وسعت یافت و مدت اقامتش در ایران در رأس میسیون مذهبی فوقالذکر که شعبههایش در یزد و کرمان به وجود آمد طول کشید.
در موقع تعقیب و شهادت بهائیان اصفهان مستر بروس کمک زیادی به بلادیدگان کرد و نزد حکومت وساطت نمود.
***
مآخذ : کتاب زندگانی میرزا ابوالفضائل گلپایگانی