همه ما بارها و بارها این جمله و جملاتی از این قبیل را از "بزرگان" ؟؟؟، در صفحات رنگارنگ فيس بوك به اسامى مختلفه ( سخنان حكيمانه ،مجله زندگى و سلامتى، راز سعادت، بخوان، بدان و بمان ، و و و .... ) شنیده ایم و بدون مكثى متفكّرانه از کنار آنها گذر کرده ایم چه كه آنها را به عنوان مرهمى بر دردهايمان و يا عذرى به اصطلاح عامه (شرعى) در رابطه با شرايطى كه خود در زندگيمان ايجاد نموده ايم و مسئول آن ميباشيم تلقّى نموده و بدون به چالش كشيدن ذهن كنجكاو و حقيقت جو، اين وديعه الهى كه در وجود انسانها همچو فانوس در ظلمت شب ، رهنمون آدمى ميباشد، به سرعت گذشته و درنگى در آن نمينماييم...
خاطر نشان خوانندگان گرامى نموده كه اين نمونه ، برداشت شخصى اين فانى با تكيه به آثار الهى مندرجه در كتب معتبر اسلامى و أثار مباركه بهايى بوده و به هيچ گونه قصد محكوم كردن و باطل نمودن ايده و عقيده اى را در بر نداشته و ندارد.
آنچه مسلّم است، تولد و مرگ ، دو پايه بنيادى عالم وجود در پوشش جسمانى ، از جمله اسرار آفرينش بوده كه وراى ادراك عالم انسانى ميباشند. با وجود اين ، مظاهر امر و مربّيان الهى كه واسط عالم حق و عالم خلق ميباشند و داراى علم لدنّى ، در هر عهدى برحسب درجه ادراك مردمان آن زمان، حقايق گرانبهايى را به عالم انسانى ابلاغ نموده اند.
«قسمت» يا همان «سرنوشت»، از معضلات اعتقادى عموم افراد است كه با ظاهرى جذاب، جبر و سلب اختيار را تداعى ميكند. اين فكر كه همه كارها به دست خداست، هرچند حق است، اما عموم افراد به سبب تحليل نادرست، اين نتيجه را مىگيرند كه انسان هيچ تأثيرى در سرنوشت خود ندارد.
از جمله مصاديق اين مسئله ، مرگ ميباشد و گفته ميشود كه خداوند در ازل عمر هر انسان و زمان مرگ او را معين كرده و در لحظه مرگ هرجا باشد بدون هيچ تجديد نظر و استثنايى خواهد مرد و مثلاً اگر كسى بر حسب بى احتياطى تصادف كند و بميرد مىگويند اجلش رسيده بود و اگر در خانه هم مىيود، ميبايست همين لحظه ميمرد و امكان نداشت بيشتر از اين عمر كند.
حضرت عبدالبهاء در جواب به سؤالى كه در اين مورد مطرح گرديده، در كتاب مفاوضات ميفرمايند:
سؤال
قضا که در کتب الهيّه مذکور ، آيا امر محتوم است و اگر امر محتوم است احتراز را چه ثمر و فائده مشهود و معلوم ؟
جواب
قضا دو قسم است يکی محتوم است و ديگری مشروط که معلّق گفته ميشود قضای محتوم آنست که تغيير و تبديلی ندارد و مشروط آنست که ممکن الوقوع است . مثلاً قضای محتوم در اين چراغ آنست که روغن بسوزد و تمام گردد پس خاموشی آن حتم است تغيير و تبديل ممکن نيست چه که قضای محتوم است . همين قسم در هيکل انسانی قوّه ای خلق شده که چون آن قوّه زائل گردد و منتهی شود البتّه متلاشی گردد مثل اين روغن در اين چراغ چون بسوزد و منتهی شود چراغ يقيناً خاموش شود . و امّا قضای مشروط اينست که هنوز روغن باقيست ولی باد شديد وزد و چراغ را خاموش کند اين قضاء مشروط است احتراز و محافظه و ملاحظه و احتياط از اين مثمر و مفيد است . امّا قضاء محتوم که اتمام روغن چراغ است تغيير و تبديل و تأخير نيابد لابدّ از وقوع است و چراغ البتّه خاموش گردد . (مفاوضات ص ١٨٣)
لذا جهت اين محافظه و ملاحظه ، لزوم رجوع به پزشك حاذق بدينگونه درج گرديده است:
در کتاب مستطاب اقدس نازل قوله تعالی:
"اذا مَرِضتمُ اِرجِعوا الی الحُذّاق من الأطّبآء انّا ما رفَعَنا الأسبابَ بل اثَبْتناها من هذا القلم الّذی جعلهُ اللّهُ مطلع امره المُشرق المنير." (بند ۱۱۳)
و در لوح مير محمّد حسين بشرويه ميفرمايند قوله تعالی:
"امر مبرم الهی آنکه بايد مريض بطبيب حاذق رجوع نمايد و آنچه بگويد بآن عمل کند."
( گنجينه حدود و احكام ، ص ٢٤٣)
در پايگاه خبرى پديده نيوز ، مقاله اى در مورد نقش ما انسانها در مرگمان به اين عنوان " درصد بزرگى از مرگها ، به وسيله خود مراقبتى ، پيشگيرى ميگردد " توجهم را جلب نموده كه جهت خوانندگان گرامى درج مينمايم :
معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی قزوين با اشاره به اینکه، در استان قزوین، حدود ۳۷ درصد مرگها در اثر بیماریهای قلبی ـ عروقی، حدود ۱۳ درصد در اثر سرطانها و حدود ۹ درصد در اثر سوانح و حوادث اتفاق میافتد، بیان داشت: با نگاه به این ارقام، مشخص میشود که میتوان از حدود ۶۰ درصد مرگها، به وسیله خودمراقبتی، پیشگیری کرد. ( صفحه خبرى اجتماعى پديده نيوز)
ولى آيا براستى انسان در اعمال و حتى مرگ و تولد خويشتن مختار و يا اينكه مجبور و مجبول ميباشد؟
مسئله جبر و اختيار در آثار مباركه ، نه جبرى تامّ بوده و نه اختيارى بالكلّ ، بلكه حالتی بینابین این دو به صورتی که اراده ی انسان در طول اراده ی خداست نه در عرض آن. در خصوص مسئله ی جبر و اختیار ، درکتاب مفاوضات که حاوی مسائل فلسفی است ، حضرت عبدابها میفرمایند :
" ...اموری که در تحت اختیار انسان است مثل عدل و انصاف ظلم و اعتساف مختصرا اعمال خیریه و افعال شریه ، این واضح و مشهود است که اراده انسان در این اعمال مدخلی عظیم دارد و اما اموری است که انسان بر آن مجبور و مجبول است مثل خواب و ممات و عروض امراض و انحطاط قوی و ضرر و زیان . این امور در تحت راده انسان نیست و مسئول بر آن نه زیرا مجبور بر آنست . اما در اعما خیریه و افعال شریه مخیر است و به اختیار خویش و به اختیار خویش ارتکاب آن نماید ... بشر عجز صرف است و فقر بحت . توانایی و قدرت مخصوص حضرت پروردگار است و علو و دنو بسته به مشیت و اراده جناب کبریا ... سکون حرکت انسان موقوف به تایید حضرت یزدان است اگر مدد نرسد نه بر خیر مقتدر و نه بر شر توانا. بلکه چون مدد وجود از رب جود رسد توانایی بر خیر و شر هر دو دارد اما اگر مدد منقطع گردد به کلی عاجز ماند اینست که در کتب مقدسه ذکر تایید و توفیق الهیست ... و همچنین جمیع حرکات و و سکنات انسان مستمد از مدد رحمان ولکن اختیار خیر و شر راجع به انسان... کل در ید قدرت اسیر و بنده به اراده خود توانایی بر امری ندارد . پروردگار مقتدر و تواناست و مدد بخش جمیع کائنات . " ( ص 187 )
توجه خوانندگان گرامى را به اين نكته جلب مينمايم كه به نظر ميرسد كه جبر انسان در مرگ ، على الخصوص در رابطه با اجل محتوم بوده و اجل معلق مشروط به ملاحظه و محافظه بوده وليكن در هر دو مورد منوط به اراده الهى !!!
از جانبى ديگر، با وجودى كه همه امور به دست پروردگار ميباشد، اما اين به اين معنا نيست كه انسان هيچ مسئوليتى ندارد، بلكه در عين اينكه خداوند زمام امور را به دست دارد، انسان در انتخاب هريك از اين افعال مختار است. به عبارت ديگر پديد آوردن همه كارها از خداوند است، حتى كارهايى كه انسان انجام مىدهد؛ چون انسان اين نيرو را از خود ندارد، بلكه از خداوند متعال گرفته است. البته انسان مىتواند اين نيرو را در كار خير صرف كند يا در كار شر؛ شاهد اين مطلب، آيه ذيل است: «إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد: 11)؛ خداوند سرنوشت هيچ قومى را تغيير نمىدهد، مگر اينكه آنچه را به دست خودشان است تغيير دهند.
فاعل «لايغير»، خداوند است و مفاد آيه اين است كه هميشه خداوند تغيير ايجاد مىكند، اما جهت اين تغيير و خوب و بد بودن آن را انسانها مشخص ميكنند.
در انتها ، سخنى بسيار فصيح از حضرت نقطه اولى ، ذهن كنجكاو اين فانى را در رابطه با اين
جمله "من در تولّد خود نقشى نداشتم" ، گرفتار چالشى عميق نموده است كه بدينگونه است:
"هر گاه شيئى را بر غير رتبه قبول خودش خلق فرمايد ظلم به او كرده... و سرّ امر اين است كه خداوند ، عالِم بر اختيارات كل شىء است و بر سبيل اختيارات كل، كل را خلق ميفرمايد و جزا ميدهد..." (صحيفه عدليه)
بهتر آن باد كه سخن را با اين چند بيت به انتها برسانيم ...
چنانچه حكيم عمر خيام ميسرايد:
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حل معما نه تو خوانی و نه من
هست در پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من