نمیدانم چه عاملی باعث شده است که اکنون این مقاله را به دست گرفته اید و به مطالعه اوراق آن پرداخته اید، اما همین بس که یک احساس نیاز درونی بنده حقیر را علاقمند به این کار نموده تا تشنگی حقیقی یک طالب صادق را با قلم ناچیز خود بیان نمایم. صمیمانه دستانتان را به گرمیمیفشاریم چه که اقدام مبارکی است گام نهادن در مسیری که هر قدمش مناظر زیبا و دل انگیز و انتهای بدیع و شورانگیز در انتظار ماست و با هر گام به برداشتن گام بعدی ترغیب میشویم. امیدوارم عزم خود را جزم نمایم تا هرچه بیشتر بتوانم بر این امر مهم فائق آیم. در این مقاله که پیرامون مفهوم دعا و مناجات از دیدگاه دیانت بهائی به آن پرداخته خواهد شد، به مفاهیم و حقایق عالیه ای دست مییابیم که آرزوی آن را داشته ایم. پس خوشا به حال آنان که آن را بخوانند، مضامینش را در حد توان دریابند و در آن تفکر کنند و به تفوّس در معانی عمیقه اش بپردازند. در این مقاله سعی نموده ام که در عین حفظ حرمت و قداست آیات الهی کام جان هر یک از مشتاقان از هر گروه سنی و شغلی و اجتماعی به فراخور ذوق و استعداد و سعی و تلاش و دقتی که مبذول میدارید از حلاوت درک آیات الهی، شکرین گردد.
هرچه از این میوه و گلها برگیرند نه تنها از آن کم نمیشود که افزایش هم مییابد. کثیری به ناباوری از قبول این دعوت، روی بر میتابند و پشت در میمانند و قلیلی هم لبیک گفته و قدم در باغ میگذارند. حال از میان این واردشدگان کسانی که ابزار و لوازم مناسب را برای میوه چینی و برداشت محصول داشته باشند از کیفیت و کمیت مطلوبی بهرهمند میگردند و میتوانند از همه شاخه ها و میوه های آن استفاده کنند و علاوه بر لذت بردن از زیبائی گلها و استشمام روائح دلپذیر آنها، چند شاخه هم به عنوان ارمغان برای آن ناباوران پشت دژ مانده برگیرند و آنان را هم با مشاهده این گلها به صدق دعوت باغبان، مطمئن به ورود در باغ، راغب و مشتاق سازند. اما صحبت اینجاست، کسانی که ابزار و لوازم مناسب همراه ندارند چه باید بکنند؟ آیا باید از باغ خارج شوند و به صف ناباوران بپیوندند؟ آیا باید در گوشه یأس بنشینند و زانوی غم بغل گیرند و با حسرت به دیگران بنگرند؟ یا آنکه باید با تمام قوا در نهایت شوق و اشتیاق به سیر و تفرّج در گوشه و کنار باغ بپردازند و از آنانکه ابزار لازم را همراه دارند راهنمائی بخواهند، ابزار آنان را به امانت گیرند، طرز کارش را بپرسند، تمرین کنند و مهمتر از همه سختی ناآشنائی با آن را به امید بهرهمندی از نعمات استثنائی پذیرا شوند تا آنکه تدریجاً خود، فردی ماهر و کارآمد شوند و راهنما و هادی ناباورانی گردند که بزودی با مشاهده علائم و شواهد صدق گفتار باغبان، فوج فوج به باغ وارد خواهند شد ولی قادر به استفاده مطلوب نیستند؟
شما ای دوست عزیز، اگر از جمله افرادی هستید که ابزار لازم را در اختیار ندارید حال که وارد باغ شده اید، تردید به خود راه ندهید. با قلبی مطمئن گام بردارید و به موفقیت خود یقین داشته باشید. در هر مرحله ای از مطالعات و معلومات قرار دارید و با هر میزان آگاهی و احاطه، سعی کنید با حسن استفاده از موقعیتی که صرفاً به فضل و تائید بلاتردید حق فراهم آمد، با این دیدگاه آشنا و آشناتر شوید. انشاءالله به یمن این مسیر مبارک و دلپذیر که در آن گام نهاده اید با قوایی مضاعف بسیاری از مفاهیم عالیه روحانی در قالب کلمات خلاقه الهیه را که در این مقاله به عالم بشریت عنایت گردید، از حلاوت و قدرت و عمق مفاهیم آثار مبارکه مستقیماً بهرهمند خواهید شد. چرا که یادگیری نوعی توانائی است که در اثر تجربه در انسان ظاهر میشود و به وسیله رفتار ظاهری یا رفتار درونی او قابل ملاحظه و یا محاسبه است. پس وقتی انسان چیزی را یاد گرفت باید رفتار ظاهری و رفتار درونی او در جهت مطلوب تغییر کند. از طرف دیگر معلم سعی میکند یادگیری محصل را آسان کند و او را یاری نماید تا بیشتر و بهتر بیاموزد. بنابراین در این مسیر روحانی محصلینی هستیم که مربی الهی ماموریت خود را به نحو احسن انجام خواهد داد. باشد تا محصل زحمات مربی چه دریافت نماید که آن نیز به خواست خداوند و تلاش فرد فرد ماست.
مفهوم دعا و مناجات (برگرفته از نطق جناب علمیراد داوودی)
*بعضی ادعیه جنبه عام دارد. شما تقاضای نجات میکنید، استدعای رستگاری میکنید برای همه نوع بشر (یک نوع عاطفه حسب نوع در ضمن او جلوه گر میکنید).
*بعضی جنبه خاص دارد: هرکسی برای شخص خودش دعا میکند، میخواهد خود او موفق باشد. در بین ادعیه خاصه هم بعضی ادعیه هست که اخص است یعنی نه تنها برای شخص خودش بلکه در مورد حاجت خاصی از شخص خودش دعا میکند. یعنی به قصد معینی دعا میکند که امر معینی برای او برآورده شود.
*گاهی جنبه معنوی دارد. میخواهد که او به تائید الهیه موفق بر ایمان و تقوی باشد.
*گاهی جنبه مادی و ظاهری دارد. اسبابی مهیا کند که فرض او مهیا شود یا فلان مقام به دست او بیاید.
*ادعیه انفرادی: شخص فرداً در نزد خود، صرف با خدای خود دعا میکند.
*ادعیه اجتماعی: همه در یک مکان جمع میشوند یکی دعا میکند همه با خضوع گوش میدهند. یکی دعا میکند و دیگران آمین میگویند یا اینکه همه باهم دعا میکنند.
انسان همیشه در حال دعا باید باشد. تدین بدون دعا مفهوم شاید پیدا نکند و نکرده باشد، صرف اینکه انسان اکتفا کند که خدا را به عنوان پروردگارش میپذیرد و آن چه را که فرستاده اش فرستاده بر دیده خود و زندگی خود، کافی نیست بلکه دعا میکنند.
حال اگر بخواهیم مفهوم دعا را درک نمائیم، آیا با عقل میتوانیم به درک آن نائل شویم؟ بر مبنای مکتب ناسیونالیسم که اصالت عقل است که همه چیز را معقول صرف میدانند و برخوردار از ضرورت میشناسند، برای احساس عشق، انفعال، برای آنچه از مواجید قلبی مایه میگیرد، وزنی قائل نیست و اگر وزنی هم قائل شود، اول سعی میکند آنها را از لحاظ عقلی موجه کند بعد تصدیق کند. (فلاسفه دعا را توجیه عقلی میکنند تا دعا بتواند محلی در بین معقولات پیدا کند، بنابراین روح دعا را از بین میبرند. دعا صرف باید از عشق مایه بگیرد صرف باید مایه انفعالی قلبی داشته باشد. اگر دعا درگیر عقل شد ما در حین دعا توجه داریم که کاری میکنیم که این کار قبلاً با عقل توجیه شده پس از عقل خود مدد میگیریم نه از خدا، به همین جهت روح دعا را از میان میبرد. راز و نیاز، سوز و گداز که لازمه دعاست را تبدیل میکند به یک استدلال منطقی بی روح بی خاصیت. دعا مستلزم ایمان به خداست و باید به قوت ایمانمون به خدا و تأثیر دعا مطمئن باشیم. در اینجا این سئوال پیش میآید که با اعتقاد به وجود خدا آیا دعا معقول است یا نه؟ از یک نکته غفلت شده و آن رابطه ای است که انسان با خدا دارد.
چون دید ایراد این بود که خدا به اراده خود به حکم ضرورت هر کاری را که صحیح باشد مقدر کرده است که بکند، بنابراین دعای ما اگر تأثیری در اراده خداوند بگذارد یا آن اراده از اول از هر لحاظ سنجیده نبوده که رد شده، یا خدا به خاطر ما اراده سنجیده خودش را تغییر داده که این هر دو صحیح نیست. بنابراین به این معنا که اراده الهی در آنی که در مورد عالم طبیعت است البته به حکم ضرورت عمل میشود و این طبیعت عرصه ضرورت است حتی به یک معنی طبیعت را تعریف میکنیم و میگوئیم: «مجموعه روابط ضروریه منبعث از حقایق اشیاء است.» یعنی عرصه ضرورته، اما در مورد انسان ما قائل به اختیار هستیم. یعنی خدا اختیار را در انسان به ودیعه گذاشته به همین جهت تجلی اسم مختار به فرموده حضرت بهاءالله در انسان مصداق پیدا کرده و چون انسان مختار است بنابراین خودش باید بخواهد. برای این که خودش بخواهد، استعداد تقوی، خیر و صلاح در او باشد و چیزی را بخواهد که نیکو باشد. در وضعی قرار گرفتیم که انسان میخواهد کاری را بکند، مستعد است که چیزی بخواهد که باید باشد. خواست او خواست نیکو باشد، چیز خوبی را بخواهد. در همین جاست که وقتی اختیار او تعلق میگیرد به امر نیکو و توجه به خدا میکند استعدادش را برای طلب خیر و استعدادش را برای توجه مبداء نشان میدهد و دعا میکند که حاصلش این است. یعنی از یک طرف اختیار خودش میخواهد به کار افتد در راه نیکو میخواهد کار کند و توأم با توجه به خدا میخواهد به کار بیافتد و این خودش یک نوع شایستگی است که این بشر نشان میدهد و البته پاداش دارد به همین جهت تائید خدا شامل او میشود و آن پاداش به صورت تأثیر دعا حاصل میشود. در حقیقت دعا تغییر جریان عقلی و ضروری اشیاء نیست. دعا با عدالت واهی هم منافات ندارد بلکه پاداشی است که خدا به ما میدهد که اختیاری که به ما تفویض شده میخواهیم در راه نیکوکار بیندازیم و در ضمن به کار انداختن آن، خدا را هم نمیخواهیم فراموش کنیم و به آن توجه میکنیم. پس اگر تائیدی شامل میشود و دعا مورد قبول قرار میگیرد نه امری خلاف تعقل واقع شد و نه جریان ضروری اشیاء تغییر کرده است. در واقع کسانی هستند که بدون توجه به خدا هم اراده خودشان را برای انجام کارها کافی میدانند. در واقع یک نوع نخوت و خودخواهی در آنها است که آنها را مستغنی میداند و البته اگر این طور بود که تا این درجه قوی بود اشکالی نداشت اما باید باتوجه به این که چقدر قدرت او محدود است وقتی بخواهد چنین کند این یک نوع خودخواهی است و در همین جاست که تاثیر دعا جنبه عقلی پیدا میکند یا بهتر است بگوئیم جدلی که میکردند و سعی میکردند از لحاظ عقلی تاثیر دعا را منتفی کنند، مرتفع میشود و بر کنار میرود. کسی که دعا میکند میگوید این کار را میخواهم و کار نیکی است هم برای من هم برای دیگران، یا اینکه خوب است برای من و ضروری برای دیگران و من اراده به یک کار نیک کردم پس خدایا پاداش نیک را بده به خاطر تائیدی که از کار نیک من میکند البته یک نوع ابراز استعدادات، یک نوع ابزار احتیاج است به موفقیت در کار خیر و این ایمان به تاثیر دعا و ایمان به مقبولیت دعا است و چون این طور است پس به طبع آن تاثیر روانشناسی و جامعه شناسی و تلقین به نفس هم واصل میشود و چون از ایمان مایه میگیرد و انسان میداند که خودش را با این تلقین گول نمیزند، بنابراین دعای صحیح شرایطی پیدا میکند:
اول: هرچه ممکن است دعا کمتر باید جنبه شخصی داشته باشد البته مجاز است چون شخص انسان عزیز است منتهی جنبه شخصی کم داشته باشد یعنی با یک نوع خودخواهی که نفع خود با آن مصادف شد باید از بین ببرد اشتباه نشود و اگر اینطور شد تاثیر نمیکند چون ما چیزی را میخواهیم که نباید بخواهیم و از طرفی پاداش نداریم.
دوم: از طرف دیگر جنبه معنوی دعا بر جنبه مادی او بچربد. مثلاً بیشتر از خدا بخواهیم که ما را موفق به صفا، خلوص، صدق و خدمت و ... بکند. آن وقت تاثیرات متعالیه را از خود همین اوصافی که بر اثر دعا تحصیل میکنیم نتیجه میگیریم. (عرض کردم جنبه معنوی اش بیشتر باشد و الا جنبه مادی هم میتواند داشته باشد برای آنکه خود مادیات مرکب و محمل معنویات است به شرط آنکه افراد بخواهند)
سوم: از طرف دیگر دعا هرگز به صورت گردنکشی در نیاید به این صورت که خدایا این کار را بکن و آن کار را نکن البته کفر است و جایز نیست. دعا یک نوع تسلیم و رضا باید همراهش باشد، بدین معنا که انسان اقرار بکند که در ضمن دعائی که میکند آنچه میخواهد مصلحت شخص خود اوست چنان که خدا تشخیص میدهد، یعنی از سر صدق دل و نه فقط به زبان بگوید و بخواهد آنچه صلاح کار من است و خودم صلاحم را این تشخیص میدهم اما تو آن کن که به صلاح من است. یک نوع زبان حال باید این کلمات را بگوید با این الفاظ دمساز باشد و الا دعا یک نوع طلب کاری است یک نوع معامله است.
چهارم: حتی المقدور دعا باید ما غیر او را در ضمن او فراموش نکنیم یعنی اگر برای خودمان میخواهیم برای دیگران هم بخواهیم، اگر شفا و سعادت خانوادگی میخواهیم برای همه نوع بشر هم بخواهیم.
پنجم: هرگز دعا را وسیله ضروری برای اینکه نتیجه ضروری حاصل کند تلقی نکنیم یعنی دعا با سحر و جادو اشتباه نشود یعنی ما دعا را به قصد تسخیر اراده خدا نمیخواهیم چون ما احتیاج خودمان را برای جلب تائید خدا اثبات میکنیم چون اولاً: اراده ما به کار خیر تعلق گرفته، دوماً: توجه مان به خداست و سوماً: نتیجه اش را هرچه باشد به رضا قبول داریم و این دعا مقبول است و ترک آن یک نوع غرور است که البته با ایمان خدا منافات پیدا میکند و الا بالیقین عالم اصولاً موکول بودن دعا را به تصدیق عقل یک نوع از بین بردن تاثیر دعا میدانند که باید از عشق محض مایه بگیرد. یک نوع راز و نیاز عاشقانه باشد، یک نوع سوز و گداز باشد. اگر ما بخواهیم صرف ارتباط خودمان را با خود ارتباط عقلی ضروریه بدانیم، جنبه معنوی ایمان ضربه شدیدی میخورد. اگرچه در اصل همه چیز معقوله یعنی همین که اعتقاد به خدا، اعتقاد عقلی بود بعد از آن در سایه این اعتقاد همه چیز معقول است منتهی ما سعی معقول کردن در هر چیز در واقع اول جنبه اصلی مطلب را ضعیف میکنیم و همین جاست که مواجیه قلبی چنانکه هست بر ما نمیگذرد.
در حین دعا به جای آن که توجه معنوی حاصل بشه، ما سعی میکنیم که استعداد عقلی منطقی در دلمان بکنیم که این دعا به این جهت اثر خواهد گذاشت، البته تاثیر دعا از بین میرود. به همچنین دعائی اگر واجب نباشد لازم است و به همین جهت توصیه و تاکید شده در آثار جمال مبارک، حتی بیت العدل اعظم نیز توجیه کرده اند و خودشان همواره دعا میکنند. البته دعائی که مانع از تدبیر نیست، دعائی که تفکر هم برای پیشبردن کار لازمه آن است. دعائی که اهتمام را هم به کار میاندازد و اگر که اهتمام به کار نیفتد و با تدبر همراه نباشد دعا، دعا نیست و اثر هم نمیگذارد. دعا به این ترتیب که انجام میگیرد و از جمله فرائض نباشد، از مستحبات ادیان است. حال به جائی میرسیم که شخصی صاحب روح قدسی الهی است و در مقامی قرار میگیرد که نفس دعا کردن را گناه میداند، نه تنها کفر میداند، شرک میداند. در آثار جمال مبارک و آثار نقطه اولی به رأس العین میبینید که گاهی از این که دعا میکنند خودشان را شرمسار مییابند. چرا؟
اولاً: به این دلیل که از خدا چیزی میخواهند و حال آنکه از دوست نباید جز دوست چیزی خواست. آنجا که البته دوستی در اوج خود شد، آنجا که عشق مطلق حقیقی حاصل است و بالاتر از آن. به این مناسبت در حین دعا کردن برای خودشان قائل به وجود هستند. ما در آثار نقطه اولی و در آثار حضرت بهاءالله زیاد میبینیم که میگویند همین که من به درگاه خود دعا میکنم و چیزی میخواهم حتی اگر چیزی نخواهم بی آنکه تو بخواهی حتی در همان حال مهم اثبات میکنم با دعا که تو هستی و در برابر تو من هم هستم که میخواهم از تو و دلالت از هستی من است. شاعر گفت:
این ثنا گفتن ز من ترک خطاست کین دلیل هستی و هستی خطاست
همین که من دعا میکنم نشان میدهم که تو هستی و من هم هستم و همین خطاست که جائی که تو هستی من کیستم که باشم.
که جایی که دریاست من کیستم گر او هست حقا که من نیستم
در همین جاست که چون دعا را نشانه موجودیت و نشانه علمیت خودشان میدانند و همین را ناثواب میشناسند رد میکنند و به همین دلیل توبه میکنند، انابه میکنند و استغفار میکنند. البته اینجاست که باید گفت: مرغ اندیشه پر میریزد.
وصول به این مقام برای همه کس حاصل نمیشود و آنچه برای اشخاص نوع بشر، جز حسنات بود برای مظاهر امر الهی جزء سیئات میشود و دیری است که بالغین عالم فرموده اند:
«حسنات الابرار سیئات المقربین»
نوشته شده توسط م.ذکایی