حضرت رسول در ۶۳۲ میلادی در ۶۳ سالگی از این جهان رحلت فرمودند. چهار نفر از اصحاب او، یکی پس از دیگری بنام خلیفه، هر یک بمدّت کوتاهی رهبری مسلمانان را بعهده داشت. خلیفهء سوّم عثمان که بین ۶۴۴ و ۶۵۶ سرپرستی مسلمانان را داشت به گردآوردن آیات خداوندی که بر رسول خدا فرود آمده بود اقدام کرد. کتابی تنظیم شد و "قرآن" نام گرفت. "قرآن" یعنی آنچه تلاوت میشود، تنها شامل همه آیاتی است که از سوی خدا فرود آمده است. [خداوند بروشنی فرموده است که این کلمات "تَنزیلٌ مِن رَبِّ العالَمین" است.یعنی این آیات از سوی خداوند فرود آمده است. و انذار میفرماید: "وَ لَو تَقَوَّلَ عَلَینا بَعضَ الاَقاویل لَاَخَذنا مِنهُ بِالیَمین ثمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوَتین فَما مِنکُم مِن اَحَدٍ عَنهُ حاجِزینَ " (قرآن، سورهء ۶۹ آیات۴۳ تا ۴۷) خداوند میفرماید: "اگر او (رسول خدا) کلماتی را به ما می بست، ما او را از دست راست میگیریم، رگ گردن او را قطع مینمودیم. و هیچیک از شما نمیتواند او را حفظ کند."]
نکتهء بسیار مهمّ آنکه خداوند پس از این آیه میفرماید: "وَ اِنّهُ تَذکِرَةٌ لِلمُتقین" - و این هشداری است برای آنان که متّقی و پرهیزگارند.
این انذار در همهء کتب مقدّسه بکلماتی گونگون آمده است.[نکتهء بسیار قابل توجّه آنکه بیانات محمّد رسول اللّه که فراوان و در همه زمینه های علمی، فلسفی، انسانی اعم از فردی و اجتماعی، جسمانی و روحانی است، همواره در کتابهائی جداگانه منتشر میشود و "احادیث قدسی" نام دارد. رسول اللّه جمع کردن آیات را خدا با کلمات خودشان نهی فرمودند.]
اسلام بسرعت بسیار تمامی خاور میانه و شمال آفریقا را زیر نفوذ آورد. خلفاء، جانشینان رسول اکرم مسلمین را به "جهاد دینی"، دستور اسلام در قرآن، مأمور نمودند. آنان حکومت ساسانیان را و بخشی از روم شرقی را شکست داده، اهالی را باسلام در آوردند. سرانجام، بسال ۷۳۲ در جنگ تور شکست خورده، متوقّف شدند. باید بدانیم که اسلام برای پانصد سال تمامی جهان متمدّن آنروز را از دیوار چین تا غرب آفریقا و بخشی از اروپا زیرپرچم خود داشت و براستی افتخار داشتن بزرگترین امپراطوری جهان را تا این تاریخ ازان خود کرد.
افزون بر تاریخ بسیار کوتاه یاد شده در سطور بالا، نکاتی چند در بررسی این آئین بسیار سودمند میباشد.
۱-اسلام در بیابانی دور از همه مراکز تمدّنهای پراکنده در جهان و در میان بت پرستان ظاهر شد. بنابرین قرآن تنها از ادیانی که در خاور میانه پیدا شدند مانند آئین مسیحی، یهودی و صائبی سخن میگوید و از تقریباً ۳۷ نفر پیامبران کوچک و بزرگ نام میبرد. در این کتاب الهی اشاره ای به آنان که در مرکز و شرق آسیا و دیگر نقاط عالم ظهور کرده اند نامی نمیرود. در عین حال، این کتاب احترامی بسزا برای تعدادی پیامبران بویژه مسیح، موسی’، ابراهیم، یوسف و بسیاری دیگر دارد. قرآن مسیح را "روح اللّه" و موسی’ را "کلیم اللّه" مینامد. و دین خدا را در هر ظهور "اسلام" میشمارد بمعنای "تسلیم به ارادهء خداوند". و هریک از پیامبران را مسلم مینامد. اینچنین متوجّه میشویم که اسلام نه تنها یگانگی خداوند آفریدگار را آموزش میدهد و تأکید مینماید بلکه وحدت اساس دین را اعلام و اثبات میکند.
۲-قرآن به پیدائی تمام روشن میسازد که پیامبر خدا مأموریت دارد بندگان را به دانش خداشناسی پرورش دهد، آنان را باطاعت از همه احکام و اوامر خدا، که از سوی پیامبر او بیان میشود، مؤکداً آموزش دهد و بالاخره، به تربیّت کمالات روحانی، از انسان طبیعی و خاکی آفریده ای روحانی و آسمانی بسازد. بکوتاه سخن، خداوند یکتا میخواهد که انسان تدریجاً در زیر تربیت روحانی پیامبران و بر اثر نیروی آفرینندهء ظهورات پی در پی این مربّیان الهی، بلوغ روحانی یافته، هر روز بیش از پیش شباهت به آفریدگار خود، که جوهر همه کمالات است، پیدا کند. بنابرین ظهورات خداوندی در ادوار مختلفه و در پیامبران پی درپی یک "ظهور استمراری تکاملی" است. از اینجاست که اصول روحانی ادیان در یک جهت است ولی با روشی متکامل و مستمرّ. در حالیکه قوانین و دستورات فردی و اجتماعی در هر دور و دین، به قدر استعداد و آمادگی انسان و متناسب با زندگی فردی و اجتماعی مردمان و بنابر نیاز زمان و مکان تدوین و تدریس میشود.
۳-پیامبران خداوند همواره با یک مأموریت سه گانه در این جهان ظاهر میشوند. پروردگار یکتا میفرماید: "یا اَیّهَا النَّبی اِنّا اَرسَلناکَ شاهِداً و مُبشّراً و نَذیراً" (قرآن ۳۳:۴۵) میفرماید "ای پیامبر! ما تورا برای شهادت، و بشارت دادن و انذار کردن فرستاده ایم. هریک از پیامبران این مسئولیت سه گانه را داشته و بکمال اجرا فرموده اند. محمّد رسول اللّه در میان مردمی مأموریت یافت که "پیش از او انذار نشده بودند". آنان که "حتّا پدرانشان هم انذار نشده بودند". (قرآن ۳۶) و از اینروست که اسلام از نظر احکام و دستورات فردی و اجتماعی شباهت بسیار به دیانت موسوی دارد. و حال آنکه در مسائل روحانی و خداشناسی یعنی در اجرای مأموریت "شهادت" یا گواهی به وجود و حقیقت راستینِ خداوند، از همه ادیان پیش از آن پیشروتر است. انسان بایستی بیطرفانه این جنبه از شریعت الهی را بررسی نماید تا باین راستی آگاه شود.
۴-این وظیفهء سه گانهء پیامبران و مظاهر خداوندی با ظهور حضرت محمّد کامل و تمام میشود- و به پایان میرسد. خدای یکتا میفرماید: "وَ ما اَرسَلناکَ اِلّا کافّةً لِلنّاسِ بَشیراً و نَذیراً وَلکنَّ النّاسَ اَکثَرَهُم لا یَعلَمونَ" (قرآن ۳۴:۲۸) خداوند بزرگ روشن میسازد "ما تو را برای انذار و تبشیر همهء انسانها فرستادیم. امّا بیشتر مردمان نمیدانند". این نکته اهمیّت بسیار در درک حکمت ظهور پیامبران و آمدن دین خداوندی دارد.
جالب آنکه پس از این آیه، خداوند میفرماید: "و یَقولونَ مَتی’ هذاَ الوَعد اِن کُنتُم صادقین" مردم میپرسند وعده کی درخواهد رسید! اگر شما راست میگوئید. پاسخ چنین نازل میشود "قُل لَکُم میعادُ یَومٍ لا تَستَأخِرونَ عَنهُ ساعَةً و لا تَستَقدِمونَ" میفرماید شما را میعاد یک روز است و ساعتی پس یا پیش نخواهد شد. آشکار است که این "وعده" مربوط به "بشارت و انذار" است، بشارت و انذاری که در همه کتب خداوندی آمده است. ["روز" در کتاب مقدّس (برای یهود و نصارا) یکسال یا ۳۶۰ روز تقویم ما انسانها است. ودر قرآن در سورهء سجده "روز" را معادل یکهزار سال قمری معیّن فرموده است. بنابرین "میعاد" هزارسال قمری پس از تدبیر اسلام (۲۶۰سال قمری، زمان یازده امام دور تدبیر اسلام میباشد.) "میعاد" دقیقاً سال ۱۲۶۰ هجری قمری است.]
بدانیم که "زمان" در توجّه به ظهور پیامبران و رشد روحانی انسان از نظر فردی و اجتماعی به دو کور تقسیم میشود: "کور نبوّت و کور تحقّق". کور نبوّت از زمانی آغاز شد که انسان جسماً در کرهء زمین پیدا شد. پیامبرانِ بسیار دین خداوندی را بصورت ابتدائی بمردم آموختند. در حقیقت آنان الفبای خداشناسی و روحانیت را آموزش دادند. بعدها پیامبران بزرگ در نقاط مختلف جهان ظاهر شدند که با الهامات الهی دینی را تأسیس کرده شناسائی خدا را تعلیم دادند و بسیاری از آنان و دینِ منسوبشان هنوز در دل و جان انسانها جای دارند. باور های مبنی بر "آخر دنیا" "آخر دور و زمان" ونظائر آن از درک ناقص مردمان و اوهام زاده از مغزهای رهبران دین است. پس از پایان "کور نبوّت" "کور تحقّق" یعنی عصر واقع شدن آنچه بشارت یا انذار شده و وعده داده شده است، آغاز میگردد.
اینچنین محمّد رسول اللّه آخرین "مبشّر" و "مُنذر"، بشارت دهنده و انذار کننده است. و در سال ۱۸۴۴ میلادی و یا ۱۲۶۰ هجری قمری، "کور تحقّق" آغاز شد. حضرت باب کور تبشیر و انذار را بستند و حضرت بهاءاللّه "کور تحقّق" را افتتاح فرمودند. و اینسان وعدهء خداوند در خلق انسان و تکمیل فردی و اجتمائی او از لحاظ روحانی، در این عصر نورانی شروع گردید.
۵-در قرآن، خداوند هر نوع انشعاب، دسته بندی و تفرقه اندازی در دین را بشدّت محکوم میکند: "لا تَکونوا کَالمُشرکینَ الَّذین فَرَّقوا دینَهُم شیَعاً. کلُّ حزبٍ بِما لَدَیهُم فَرِحونَ (۳۰:۳۱ و ۳۰:۳۲) میفرماید: "مانند مشرکان نباشید که دین خود را به رشته ها و مذهب ها تقسیم کردند و هر دسته به آنچه دارد دلخوش است." با وجود اینهمه تأکید و انذار، مسلمانان نه تنها در راه دینداران پیشین رفتند. بلکه بمحض رحلت رسول اللّه به جهان باقی، انشقاق در اسلام آغاز شد.
۶-خداوند برای هر آفریده ای "عمری" معیّن مقدّر داشته است. جمادات، از ذرّات تا کرات، گیاهان کوچک و بزرگ، جانوران، انسان و آنچه مربوط به اوست از دین، تمدّن، فرهنگ، هنر، ملّت، دولت و غیر آن همه فانی هستند. همه زمانی معیّن دارند و در موعد معیّن میمیرند یا تغییر شکل میدهند. و در آیات بسیار در بارهء این مرگ یا "اجل" که پایان عمر آن آفریده است تأکید میشود که "ساعتی پس و پیش" نخواهد شد. در قرآن سوره های ۳۴ آیات۲۸ تا ۳۰ و سورهء ۷ آیهء۳۴ و نزدیک به ۳۰ آیهء دیگر در این معنی است. قرآن مسلمین را "انذار" میکند که همواره ناظر به فنای عالم و آنچه دروست باشند و در انتظار "وعدهء" خداوند برای طلوع "روز خدا" که بشارت الهی در همه کتب مقدّسه است روز شماری کنند. "همه آفرینش فانی است و مرگ و تغییر آنرا خواهد گرفت جز روی خداوند و وعد و انذار او."
۷-"میعاد" یا "وعدهء" خداوندی که براستی "پیمان ازلی اوست" بر اینکه فرزند خود انسان را که ثمرهء آفرینش اوست حفظ فرموده، در پناه خویش و زیر آموزش و پرورشِ نمایندگانی پاک و مقدّس به بلوغ رساند. تا هر فرد بتدریج آئینهء کمالات او شود و اجتماع انسانی در ملکوت روحانیِ طلعت محبوب و در سایهء عدل و عشق به سعادت جاودانی برسند.
این "وعده" و "پیمان" در جمیع کتب خداوندی با اشارات گوناگون و بنامهای بسیار یاد شده و به تکرار آمده است. در قرآن این "وعده" و "میعاد" مکرّر است. از آن بنام "واقعه" و "نبأ عظیم" یا بزرگترین خبر در رشد روحانی انسان یاد میشود. و خداوند زمان تحقّق آن را بدقّت روشن میدارد.
چنانچه ذکر شد در همه کتب الهی این "وعده" بارها تکرار شده و بنامهای بسیار از روز و زمان وقوع ان یاد شده است. نامهائی مانند: "روز آخر"، "روز رستاخیز"، "روز خدا"، "روز ظهور اعظم خدا"، "روز حساب"، "روز جزا"، "روز قیامت"، "روز تأسیس ملکوت الهی در روی زمین"، "روز وحدت نوع انسان" (آن روز بنام "روز امّت واحد" در قرآن سورهء ۱۶ آیهء ۹۳ - و "روزیک شبان و یک گلّه" در عهد جدید آمده است.) "روز خلقت انسان" (قرآن سورهء ۵۵ آیات ۱تا۳) و بالاخره آن "روز" که "شهر مقدّس یا اورشلیم جدید" که منظور کتاب جدید و دین خدا بنام نوین است "از آسمان فرود خواهد آمد." شهر و دیانتی که "نیازی به "خورشید و ماه" نخواهد داشت. زیرا "بهاء خدا و برّهء خدا نور و روشنائی آن خواهد بود". (کتاب مکاشفات یوحنّا فصل ۲۱)
سخن آخر
این حقیقت روشن را قدر میدانیم که دین خداوندی یکی است و انعکاس مشیّت او در عالم انسانی است که در زمانهای معیّن بارادهء او با ظهور پیامبری دیکر و بنامی دیکر برای هدایت انسان براه راست سعادت و سلامت تن و جان او و رشد روحانی بشر فرداَ و جمعاً تشریع میشود. بنابرین دین خداوندی یک حقیقت یکتاست که با مناسبت با مقتضیات زمان و مکان و شرایط فردی و اجتماعی انسانها، ضمن حفظ حقیقت واحد روحانی آن، هر بار بنوعی پیشرفته تر ظاهر میگردد. هر یک از ادیان فصلی از کتاب واحد و حلقه ای از زنجیر ناگسستنی و رو به تکامل است که نیروی روحانی تازه برای رشد بیشتر عالم انسانی را تأمین مینماید. هدف نهائی از ظهورات پیشین یعنی فصول کتاب تدوین، آماده ساختن انسانها برای درک این فیض اعظم در این "روز بزرگ" بوده است.
در این زمان یعنی "روز آخر" آفتاب ظهور اعظم خداوندی با نیروی روحانی عظیم لازم برای هدایت انسان در بحرانی ترین دورهء رشد و بلوغ او در کرهء زمین از افق لطف و عنایت یزدان طلوع فرمود. و این ظهور سترگ بجهت تأمین سعادت و سلامت روح و روان انسان و تأسیس مدنیّتی بر اساس عدالت و عشق، آنچه برای اتّحاد جهان انسان و شادمانی فردی و جمعی ضروری است و با اصولی روحانی متناسب با درک انسان فرهیختهء امروز آفاق جهان را روشن نمود. در این ظهور اعظم حضرت بهاءاللّه در کتاب اقدس این لطیفهء روحانیه را باین عبارت بیان میفرمایند: "لَیسَ لاحَدٍ اَن یَتَمَسَّکَ الیومَ الّا بِما ظَهَرَ فی هذَاالظهور. هذا حُکمُ اللّهِ مِن قبل و مِن بعد و بِه زُیّنَ صُحُفُ الاوّلین. هذا ذِکرُاللّهِ مِن قبل و مِن بعد قَد طُرِّزَ بِه دیباجُ کتابِ الوجود اِن اَنتُم مِنَ الشّاعِرین. هذا امرُاللّهِ مِن قبل و مِن بعد ایّاکُم اَن تَکونوا مِنَ الصّاغِرین. لا یغنیکُمُ الیومَ شیئٌ و لیسَ لاَحَدٍ مَهرَبٌ الّا اللّهُ العلیمُ الحکیمُ" و "هذا دینُ اللّهِ مَن قبل و مِن بَعد" (کتاب اقدس بند ۱۳۸و ۱۸۲) میفرمایند: "کسی را نشاید که در این ظهور به غیر از آنچه امروز آمده است تمسّک نماید. این امر خداوندی است از پیش و از بعد. و همه کتب پیشین بآن زینت یافته است. این ذکر خداست از پیش و از بعد. و بآن سراغاز کتاب آفرینش مزیّن است، اگر بدانید. این امر پروردگار است از پیش و از پس، مبادا از نا رسیدگان باشید! امروز هیچ چیز(دیگر) شما را بی نیاز نمیکند و هیچ پناهی برای کسی نیست جز کردگار دانا و حکیم. این است دین خداوندی از پیش و از بعد."
برای بررسی بستگی محکمی که حلقه های ظهورات گذشتهء خداوندی را در ادوار پیشین باین "ظهور اعظم" منتهی مینماید، از بسیاری آیات و بیانات در کتب مقدّسهء پیشین، این یک را در اینجا مورد دقّت و توجّه کامل قرار دهیم. در این آیات از فصل ۱۱ آخرین کتاب از "عهد جدید"، حضرت مسیح نشان میدهند که چگونه حلقه های پیشین اخیر از دین الهی به "ظهور اعظم خداوند " منتهی میشوند.
فصل ۱۱ از مکاشفات یوحنّا
۱-"به من یک چوب اندازه گیری دادند و گفتند: "برو و قسمت داخلی عبادتگاه و همچنین قربانگاهی را که در آنست اندازه بگیر، و بعد کسانیرا که در آن عبادتگاه پرستش میکنند، بشمار. ۲-امّا محوّطهء بیرونی را اندازه نگیر زیرا به سایر قومها واگذار شده است، ایشان بمدّت چهل و دو ماه "شهر مقدّس را" پایمال خواهند کرد. ۳-امّا من دو شاهد خود را خواهم فرستاد و بآنان قدرت خواهم داد تا پلاس پوشیده، برای مد،ت هزار و دویست و شصت روز پیغام مرا بگوش مردم برسانند.[ در زبان اصلی و انگلیسی: "نبوّت نمایند."] ۴. -این دو شاهد همان دو درخت زیتون و دو چراغدان هستند که در حضور خدای تمام زمین میایستند. ۵-هرکه بخواهد به ایشان اذیّت و آزاری برساند، با آتشی که از دهانشان بیرون میاید، نابود خواهد شد. ۶-ایشان در این سه سال و نیم که پیغام خدا را بمردم اعلان میکنند،.[ در زبان اصلی و انگلیسی: "نبوّت مینمایند،"] قدرت خواهند داشت هرگاه که بخواهند، مانع بارش باران گردند، چشمه های آب را بخون تبدیل کنند و جهان را به بلایای گوناگون دچار سازند. ۷-وقتی آن دو نفر دورهء سه سال و نیمهء شهادت [ در زبان اصلی و انگلیسی: "نبوّت "] خود را به پایان برسانند، آن جانور عجیب که از چاه بی انتهاء بیرون میاید، به ایشان اعلان جنگ خواهد داد و ایشان را شکست داده، خواهد کشت. ۸،۹-اجساد آنان نیز سه روز و نیم در خیابانهای "شهر بزرگ" به نمایش گذاشته خواهد شد، این شهر از نظر ظلم و فساد شبیه سدوم و مصر است و جائی است که خداوند ایشان [ در زبان اصلی و انگلیسی: "خداوند ما"] نیز بر روی صلیب کشته شد. در این مدّت بکسی اجازه داده نمیشود جنازهء ایشان را دفن کنند...۱۱-امّا پس از سه روز و نیم روح حیات بخش از جانب خدا وارد جسم آن دو خواهد شد و ایشان بر پاهای خود خواهند ایستاد. با دیدن این صحنه، همه دچار وحشتی هولناک خواهند شد، ۱۲- و صدائی از آسمانم خواهند شنید که به آن دو میگوید: "به اینجا بالا بیائید!" آنگاه ایشان در برابر چشمان حیرت زدهء دشمنان، با ابرها به آسمان بالا خواهند رفت...دو بلا گذشت، بلای سوّم بزودی از راه خواهد رسید.[ در زبان اصلی و انگلیسی: "وای دوّم گذشت، اینک وای سوّم بزودی خواهد رسید."] (مکاشفه، فصل ۱۱ – مکاشفات یوحنّا فصل ۱۱)
جالبترین خبر در آیهء بعد اعلام میشود: "درست در همین هنگام که فرشتهء هفتم شیپور خود را به صدا دراورد، از آسمان صداهای بلندی بگوش رسید که میگفت: سلطنت جهان ازانِ خداوند ما و مسیح او شد و او تا ابد سلطان است."
وای سوّم برای آغاز "تأسیس ملکوت خداوندی بر روی زمین" است. وعدهء بزرگ همه پیامبران یزدان و تحقّق مناجات حضرت مسیح، روح اللّه: "ملکوتت بر روی زمین آید آنچنان که در آسمانها".
اکنون بدقّت آیات را بررسی کنیم؛
۱-"به من یک چوب اندازه گیری دادند و گفتند: "برو و قسمت داخلی عبادتگاه و همچنین قربانگاهی را که در آنست اندازه بگیر، و بعد کسانیرا که در آن عبادتگاه پرستش میکنند، بشمار."
پرستشگران انگشت شمارند. و بنظر میرسد که حتّا آنانکه در معبد هستند باید هر روز خود را بحساب بکشند. بسا آنکه نماز داران هم اگر عبادتشان تنها بخاطر خدا نباشد، از راه هدایت به دورند.
۲-"امّا محوّطهء بیرونی را اندازه نگیر زیرا به سایر قومها واگذار شده است، ایشان بمدّت چهل و دو ماه "شهر مقدّس را" پایمال خواهند کرد."
محوّطهء بیرونی اشاره به خاور میانهء امروز است و این سرزمین در کمتر از بیست سال از ظهور محمّد رسول اللّه در تصرّف مسلمانان در آمد. (سایر قومها یا Gentiles غیر بنی اسرائیل هستند.) و آنان به مدّت ۴۲ ماه که ۱۲۶۰ روز است و از آنجا که "هر روز" در کتاب مقدّس "یکسال" است، این نواحی برای ۱۲۶۰ سال در زیر پای اعراب خواهد بود. یهود در این مدّت حقِّ خرید زمین در این اراضی را نداشتند. در سال ۱۸۴۴ مطابق ۱۲۶۰ هجری قمری، دولتهای بزرگ اروپائی و امپراطوری مسلمان عثمانی معاهده ای را امضاء کردند که طبق آن به یهود اجازه داده شد در اراضی مقدّس صاحب خانه شوند.
[این معاهده "Edict of Toleration “ نام دارد.]
۳—"امّا من دو شاهد خود را خواهم فرستاد و بآنان قدرت خواهم داد تا پلاس پوشیده، برای مد،ت هزار و دویست و شصت روز پیغام مرا بگوش مردم برسانند." [ در زبان اصلی و انگلیسی: "نبوّت نمایند."]
خداوند دو شاهد [پیامبر الهی شاهد خدا است که بر او دلالت میکند و مردم را به او هدایت میفرماید.] خود را به پیامبری بر میانگیزد و مدّت مأموریت آنان ۱۲۶۰ سال خواهد بود. ایندو محمّد و علی هستند که اعراب "پلاس پوشیده" اند.
۴-"این دو شاهد همان دو درخت زیتون و دو چراغدان هستند که در حضور خدای تمام زمین میایستند."
این دو منشأ همه برکات خدا و نور راهنمائی و هدایت او برای مردمانند و در خدمت امر حضرت یزدانند.
۵-"هرکه بخواهد به ایشان اذیّت و آزاری برساند، با آتشی که از دهانشان بیرون میاید، نابود خواهد شد."
حکم تکفیر از احکام دین در اسلام است که چون آتش، بیوفایان و دشمنان را سوخته و میسوزاند.
۶-"ایشان در این سه سال و نیم که پیغام خدا را بمردم اعلان میکنند،.[ در زبان اصلی و انگلیسی: "نبوّت مینمایند،"] قدرت خواهند داشت هرگاه که بخواهند، مانع بارش باران گردند، چشمه های آب را بخون تبدیل کنند و جهان را به بلایای گوناگون دچار سازند."
باز دور اسلام و نبوّت ایندو سه سال و نیم که همان ۴۲ ماه یا ۱۲۶۰ روز است تکرار میشود. و این نکته هم تأکید میشود که در دور محمّدی برخلاف دور موسوی و عیسوی، پیامبران کوچک نخواهند بود. حضرت رسول به علی فرمود: "تو با من مانند هارون با موسی’ هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نیست!"
۷-"وقتی آن دو نفر دورهء سه سال و نیمهء شهادت [ در زبان اصلی و انگلیسی: "نبوّت "] خود را به پایان برسانند، آن جانور عجیب که از چاه بی انتهاء بیرون میاید، به ایشان اعلان جنگ خواهد داد و ایشان را شکست داده، خواهد کشت." ۸،۹-"اجساد آنان نیز سه روز و نیم در خیابانهای "شهر بزرگ" به نمایش گذاشته خواهد شد، این شهر از نظر ظلم و فساد شبیه سدوم و مصر است و جائی است که خداوند ایشان[ در زبان اصلی و انگلیسی: "خداوند ما"] نیز بر روی صلیب کشته شد. در این مد،ت بکسی اجازه داده نمیشود جنازهء ایشان را دفن کنند..."
اين سه آيه گواه بر آن است که دشمنان ظاهر پرست و جاه طلب حقیقت اسلام را از بین میبرند و جسدی از اسلام بین مردم میماند و بخصوص در خاور میانه و مصر و نواحی اطراف، تنها اسم دین باقی است. امّا باز هم سه روز و نیم عمر دین ادامه خواهد داشت. این نکته به ظهور معاویه که بر خلیفهء زمان شورید، و با شکست علی بن ابیطالب زمام امور را در دست گرفت، اشاره دارد. ازان پس با حکومت امویان و عبّاسیان دین به دنیا فروخته شد و ازان تنها نامی باقی ماند. اینهمه ما را بیاد حدیث معروف میاندازد که رسول اکرم فرمود "سَیَأتی عَلی’امّتی زمانٌ لا یَبقی’ مِنَ الاسلام اِلّا اسمُه و لا مِنَ القرآن اِلّا رَسمُه...." - فرمودند بزودی بر امّت من روزی آید که از اسلام تنها اسمش و از قرآن تنها شکلش باقی ماند...
۱۱-"امّا پس از سه روز و نیم روح حیات بخش از جانب خدا وارد جسم آن دو خواهد شد را و ایشان بر پاهای خود خواهند ایستاد. با دیدن این صحنه، همه دچار وحشتی هولناک خواهند شد،"
پس از ۱۲۶۰ سال یعنی پایان دور اسلام، طلعت باب، از اولاد علی و محمّد، به یاریِ قدّوس به پیامبری مبعوث شدند و حقیقت اسلام از پس پرده عیان شد. "بیانِ" قرآن از نهان بدر آمد. دین یزدان از آلایش و پیرایش ناکسان پاک شد و کلام خداوندی برای مردمان چون آب حیات زندگی بخش شد.
۱۲-"و صدائی از آسمان خواهند شنید که به آن دو میگوید: "به اینجا بالا بیائید!" آنگاه ایشان در برابر چشمان حیرت زدهء دشمنان، با ابرها به آسمان بالا خواهند رفت..."
این دو نفس مقدّس، طلعت باب و قدّوس هر دو از سوی خداوند کریم برای قربانی در راه سعادت و سلامت روح و تن آدمیان فدا شدند. این ندا و فدا در آیات طلعت اعلی’ باب اللّه الاعظم اعلان شد. حضرتشان میفرمایند: "کانّی سَمِعتُ مُنادیاً یُنادی فی سِرّی اِفدِ اَحَبَّ الاشیاءِ اِلَیکَ فی سبیلِ اللّه..." میفرمایند: "منادی کردگاری در روح من ندا زد که آنچه را محبوب ترین در نزد توست در راه خدا فدا کن..." آنحضرت پس از سفر مکّه، ضمن خداحافظی از قدّوس، او را بلطف تمام مژدهء شهادت دادند و فرمودند "من هم راه فدا را پیموده، در اقلیم بقا به تو ملحق خواهم شد."
در <مکاشفات> آیات ادامه دارد:
۱۴-"...دو بلا گذشت، بلای سوّم بزودی از راه خواهد رسید." [ در زبان اصلی و انگلیسی: "وای دوّم گذشت، اینک وای سوّم بزودی خواهد رسید."]
از ظهور جدید در این عبارات <مکاشفات یوحنّا> به "بلا" یا "وای" نام برده میشود. شاید دلیل آن باشد که هر ظهور جدیدِ خداوندی مردمان دنیا دوستِ ظاهر پرست و دنباله رو ها یعنی مقلّدینشان را دردی بی درمان است. باطن ها را آشکار میسازد و احترام و موقعیّت ها را بخطر میاندازد.
بهر تقدیر "وای اوّل" ظهور محمّد رسول اللّه است و ۱۲۶۰ سال پس از آن "وای دوّم" طلوع باب اللّه، مبشّر به ظهور اعظم الهی یعنی طلوع شمس بهاءاللّه است که بزودی پس از "وای دوّم" در میرسد. میدانیم که فقط نُه سال پس از طلوع طلعت باب، نخستین پرتوهای فیض خداوندی در زندان سیاه چال در طهران، بر قلب ممرّد حضرت بهاءاللّه تابیده و حضرتشان را از مأموریت اعظمشان آگاه نمود. ده سال بعد در ۱۲۸۰ هجری قمری - ۱۹۶۳ میلادی، تنها ۱۹ سال پس از "وای دوّم"، در "باغ رضوان" در بغداد جمال ابهی’، شمس ظهور بهاءاللّه " ظهور اعظم الهی را اعلام فرمودند و "جشن اعظم" در عالم خاک و جهان پاک آغاز شد.
در <مکاشفات> نبوّت ادامه دارد:
۱۵-"درست در همین هنگام که فرشتهء هفتم شیپور خود را به صدا در آورد، از آسمان صدای بلندی بگوش رسید که میگفت: "سلطنت جهان از آنِ خداوند ما و مسیح او شد و او تا ابد سلطان است."
[ماندهء آیات و نبوّات و چند فصل دیگر<مکاشفات> ضمن اشارات بسیار بوقایع آینده، نکات بیشمار از اصول و فروع آئین مقدّس بهائی را بیان میدارد. برای رعایت کوتاهی زمان، از بیان آن در این نوشتار میگذرم.]
مژدهء سلطنت خداوندی یعنی حکومت مردمی بر پایهء عشق و عدل و فیض ربّانی در تمام کتب مقدّسه و حتّا در ایده های عالی فلسفی بارها آمده است. قرآن این بشارت را چنین اعلام میکند: "لِمَنِ الملکُ الیومَ؟ لِلّهِ الواحدِ المختار." بصورت پرسش میفرماید: "آنروز سلطنت از آنِ کیست،" در پاسخ این آیه فرود میاید: "از آنِ کردگار یکتا و اختیار دار." (قرآن ۴۰:۱۶)
اکنون، بگوش جان بیان حضرت بهاءاللّه را بشنویم: "قلمُ الامر یَقولُ المُلکُ یَومَئِذٍللّه – لِسانُ القدرةِ یَقولُ السّلطنةُ یَومئذٍ لِلّه – وَرقاءُ العَماء عَلی’غُصنِ البَقاء تَغنُّ العظمةُ لِلهِ الواحِدِ الجَبّار...دیکُ العَرشِ فی اَجمَةِ القُدس یَدلَعُ بِاَنّ الغَلَبَةَ یَومئذٍ لِلّه الفِردِ المُقتدرِ القَهّار..." <منتخباتی از آثار حضرت بهاءاللّه نمره ۱۵>
میفرمایند: "قلم امر ندا میکند: امروز پادشاهی از آنِ خداست – لسان قدرت اعلام میدارد: سلطنت امروز از انِ خداست – ورقاءِ عماء بر شاخسار بقاء میسراید: بزرگی از آنِ خداوند یکتا و صاحب جبروت است – خروس عرشی در بیشهء پاک قدسی میخواند: امروز غلبه از آنِ خداوند بی همتا و توانا و قهّار است..."
و رنّهء ملکوتی ایشان را در "لوح کرمل" در بارهء این ظهور اعظم به خاطر آریم: "قَد اَتَی المَکنون بِسُلطانٍ غَلَبَ العالم و بِنورٍ ساطعٍ بِه اَشرَقَتِ الارضُ وَ مَن عَلَیها...الظهورُ الّذی بِهِ انجَذَبَ فؤادُ الطّور و نادَتِ السّدرةُ الملکُ وَالملکوت لِلّهِ ربِّ الارباب." میفرمایند: "آو که نهان بود با غلبه و قدرتی آمد که بر جهان چیره گشت و با نوری که بآن زمین و آنچه بران است روشن شد...این ظهوری است که قلب طور را منجذب نمود و سدره [شجرِ ظهوراللّه] ندا میزند که مُلک و ملکوت [سلطنت پیدا و ناپیدا] از آنِ خداوند، ربّ الارباب است."
به ارادهء الهی، جمالِ قِدَم (در انجیل- بهاءِ خدا) و مُبشّر او حضرت باب (در انجیل- برّهء خدا) برای "همیشه" سلطنت خواهند کرد و حکومت آنان بر بنای عشق و عدل و لطف خداوندی، حکومتی مردمی است که در سایهء آن، تمامی مردم جهان زیر انوار فیض بخش آن به سلامت، سعادت و صلح و کامرانی به بلوغ و کمال جسمانی و روحانی خواهند رسید.
خوانندهء گرام! در این برهه از زمان، باهم، بیاندیشیم که اگر مسیحیان در طلوع شمس محمّدی با خلوص و بیطرفی از او راهنمائی میخواستند و بمعانی راستین کلمات مسیح آگاه میشدند، تاریخ انسان چه شکل میگرفت؟
آیا جای ننگ ۲۰۴ سال جنگهای صلیبی در سرگذشت انسان خالی میبود؟ و آیا ۱۴۰۰سال کراهت و دشمنی بین مسلمان و مسیحی، جای خود را در دلهای آدمیان به نیروی سازنده و وحدت بخش نمیداد؟... از صدها و هزاران پرسش، من به این دو بسنده میکنم.
انسان امروز اگر از تاریخ درس بگیرد، شاید بامداد روز سعادت و سلامت روح و تن آدمیان زودتر و آسان تر بدمد و "جشن اعظم" آغاز گردد.
نوشته شده توسط دکتر پرویز روحانی
English-_a_short_essay_on_islam.pdf |