در کارخانه استاد علی حداد آهنگران بسیار قابلی بودند که من با همه آنها برای کارهای ساختمانی همکاری میکردم و آنها کلی امورات درب و پنجره سازی و ستون بندی را برای من انجام میدادند. این فامیل های سببی بنده تعریف میکردند که زمانی در اصفهان در دوره جوانی استاد علی با برادرش مغازه آهنگری داشتند و بعد از کار با دوتا از رفقای دیگر به جوانی و خوشگذرانی میپرداختند. بعد از مدتی تصمیم میگیرند که برای تفریح و ثواب به جلسات بهایی بروند و جلسات را بر هم بزنند و شلوغ کنند و کمی بدین صورت وقت گذرانده و خوش بگذرانند.
دو پسر حداد که تحصیل کرده در زمینه کاری پدر بودند نیز در همین کارخانه مشغول به کار میشوند و پدر را یاری میرسانند. بسیاری از بهاییان جاسب نیز که در زمستان کشاورزی نداشتند برای کار که به تهران میرفتند بعضی در کارخانه حداد مشغول می شدند حتی محمد کاظم اعلایی بر اثر حادثه ای حین کار در این کارخانه فوت میکند.
استاد علی حداد بعد ها کارهای آهنگری ارض اقدس را تقبل کرده و انجام میداد. زمانی که او دیگر پیر مردی هشتاد ساله و یا کمی بیشتر شده در آفتاب در کارخانه می نشست و اغلب تعریف میکردند که او به جوانی و کارهایی که انجام می داده فکر میکند و افسوس گذشته را میخورد.
در زمان رضا شاه وقتی که او تازه به سلطنت رسیده بود خودش شخصا به قراردادهای ارتش نظارت میکرده و با استاد علی هم که فرد موفقی در کارش بود حضوراً ملاقات میکرده و قرارداد میبستند. از آن جمله آبادی حدّادیه است مه طی قراردادی استاد علی در بالای حدیقه تهران خریداری کرد و نام آن را حدّادیه گذاشت و بسیاری از بهاییان در آنجا کار میکردند. عاقبت در تهران فوت کرده کارخانه او نیز بعد از انقلاب مصادره گشت. آری از او خانواده ای مومن و خدوم به امر و موفق در کلیه امور باقی و برقرار میباشد که همگی در ظل عنایت الهی ساکن میباشند.