"شماها بیکدیگر خیلی محبّت داشته باشید دیدن همدیگر نمائید. غمخوار کلّ باشید اگر یک نفر دور از شهر منزل دارد محض ملاقات او بروید فقط بقول قناعت ننمائید بوصایای الهیه عامل باشید هر هفته مجلس نمائید و ضیافتها مهیا کنید در ترویج معرفت الله و تحصیل کمالات روحانیه بکوشید اینست صفت بهائیان و الّا بهائی بودن بلفظ چه فائده دارد".
و نیز فرمودند:
"من ابداً شماها را فراموش نمیکنم همیشه در یاد و خاطر من هستید بجمیع یاران مهربانی من ابلاغ دارید من جمیع را دوست میدارم و بشما نصیحت مینمایم که بفقرا مهربان باشید محبّت نمائید آنها را دستگیری کنید زیرا فقرا دل شکستهاند اگر شماها بجهت اغنیاء جان نثاری نمائید گمان میکنند مجبوریست ولی چون بفقرا محبّت کنید از صمیم قلب ممنون و خشنود میشوند لهذا رعایت فقرا واجب است در پناه خدا باشید" انتهی
و نیز در سفرنامه مسطور است:
شخصی بود که خود را روسی میگفت در اطاق مبارک چون احضار شد شکایت از روسها میکرد باو فرمودند" از روس بد مگو با دشمن و دوست هر دو نکوئی کن بگو من با همه یگانهام بدل خیرخواه عموم باش از افکار سابقه بگذر و کلّ را دعا نما با جمیع در صلح و صلاح باش با هیچ نفسی اظهار کره و ملال منما اعلان صلح کن و بگو که حالا من با هیچکس دیگر نزاعی ندارم و همه را ستایش نما همیشه حکایت حضرت مسیح را بخاطر داشته باش که چون جسد مردهای را دید که همه اظهار نفرت از دیدن آن مینمودند فرمودند چه دندانهای سفیدی دارد عرض کرد من امروز راه نجات و فلاح خود یافتم فرمودند اگر باین تعالیم عمل کنی اعظم از این خواهی دید" انتهی
و نیز در سفرنامه مسطور است:
خطاب بسائر احبّا فرمودند "من میروم لکن شما باید بر خدمت امر الله برخیزید قلبتان پاک باشد نیتتان خالص شود تا مستفیض از فیوضات الهیه گردید. ملاحظه نمائید که هر چند آفتاب بر جمیع اشیاء یکسان میتابد ولی در آئینه صاف جلوه شدید نماید نه در سنگ سیاه شدّت جلوه و حرارت آن در زجاج و بلور بجهت لطافت آنست اگر لطافت و صفا نباشد این تأثیرات ظاهر نشود همچنین باران اگر بر زمین شوره زار ببارد ابداً اثری از آن بظهور نرسد امّا اگر بر زمین پاک و طیب ببارد سبز و خرّم شود و بار و ثمر آرد امروز روزیست که قلوب صافیه از فیوضات ابدیه بهره گیرد و نفوس زکیه از تجلّیات باقیه روشن و منوّر گردد شما الحمد لله مؤمن بالله و موقن بکلمات الله و متوجّه بملکوت الله هستید ندای الهی را شنیدید قلوبتان بنسائم جنّت ابهی مهتزّ گردید نیت خیر دارید مقصدتان رضای الهی است مرادتان خدمت بملکوت رحمانی است پس بکمال قوّت برخیزید و با یکدیگر در نهایت اتحاد باشید ابداً از یکدیگر مکدّر نشوید نظرتان بملکوت حقّ باشد نه عالم خلق خلق را از برای خدا دوست دارید نه برای خود چون برای خدا دوست میدارید هیچوقت مکدّر نمیشوید زیرا انسان کامل نیست لابدّ هر انسانی نقصی دارد اگر نظر بنفوس نمائید همیشه مکدّر میشوید امّا اگر نظر بخدا نمائید چون عالم حقّ عالم کمال است رحمت صرفست لذا برای او همه را دوست میدارید بهمه مهربانی میکنید پس بقصور کسی نظر ننمائید جمیع را بنظر عفو به بینید زیرا چشم خطا بین نظر بخطا کند امّا نظر خطا پوش بخالق نفوس بنگرد چه که جمیع را او خلق کرده کلّ را او میپروراند رزق میدهد جمیع را روح و روان مبذول میفرماید چشم و گوش عطا میکند لهذا کلّ آیات قدرت او هستند باید جمیع را دوست داشت بجمیع مهربانی کرد فقرا را رعایت نمود ضعفا را حمایت کرد مریضان را شفا بخشید نادانان را تعلیم و تربیت نمود لذا من امیدوارم که اتحاد و اتفاق احبّای شیکاغو سبب اتحاد جمیع احبّای امریکا شود جمیع خلق از خلقشان استفاضه نمایند یعنی مقتدای کلّ شوند آنوقت تأییدات ملکوت ابهی و فیوضات شمس حقیقت احاطه نماید" انتهی
و نیز در صفحه ٢٧٢ سفرنامه جلد اوّل مسطور است:
فرمودند که "امیدوارم در صون حمایت الهی باشید و بخدمت نوع انسانی موفّق شوید و همیشه مایه سرور قلوب گردید زیرا بهترین انسان کسی است که قلوب را بدست آرد و خاطری نیازارد و بدترین نفوس نفسی است که قلوب را مکدّر نماید و سبب حزن مردمان شود همیشه بکوشید که نفوس را مسرور نمائید و قلوب را شادمان کنید تا بتوانید سبب هدایت خلق گردید و اعلاء کلمة الله و نشر نفحات نمائید" انتهی
مرکز میثاق جلّ ثنائه در لوحی میفرمایند قوله الاحلی:
"ای نادر محمّد، نادر چند کرور ناس را خون ریخت تا آنکه اقلیم خاکی و کشور ترابی فتح نمود و عاقبت بجهان خاک شتافت و در قبری تنگ و تاریک مقرّ گرفت پس تو چنان نادری شو که از ملک خاک مقدّس شده بجهان الهی مقرّ گیری و در صحرای دلگشا جای گزینی" ع ع
حضرت عبدالبهاء در لوح احبّای یزد میفرمایند قوله تعالی:
"امّا وسائل وصول بحسن خاتمه این است که باید از عجب و کبر احتراز نمود و خودپسندی را مبغوض دانست و در جمیع اوقات شرمسار بود و از هواجس نفس و هوی بیزار و از اهل فتور و غرور در کنار و ثابت بر عهد و میثاق و علیکم البهاء الابهی ع ع"
حضرت عبدالبهاء جلّ ثنائه در لوح احبّای امریک میفرمایند:
قوله الاحلی "یاران و اماء رحمن باید خدمت بوحدت عالم انسانی و محبّت و الفت بین جمیع بشر نمایند جمیع طوایف و ادیان و مذاهب را بنهایت خلوص و خیرخواهی و محبّت و مهربانی معامله کنند در فکر آن باشند که ثمره از شجره وجود آنها حاصل گردد و هیچ ثمری اعظم از محبّت و الفت بجمیع بشر نیست حضرت بهاءالله خطاب بعالم انسانی میفرماید که جمیع برگ یک دارید و ثمر یک شاخسار در اینصورت روابط قرابت و اخوت و بنوّت و ابوّت در میان جمیع بشر ثابت و محقّق گشت پس بجان و دل بکوشید و بموجب این تعالیم حضرت بهاءالله روش و سلوک نمائید هر مظلومی را ملجأ و پناه باشید و هر مغلوبی را دستگیر و مجیر توانا هر مریضی را طبیب حاذق باشید و هر مجروحی را مرهم فائق شوید هر خائفی را پناه امین گردید و هر مضطربی را سبب راحت و تسکین هر مغمومی را مسرور نمائید و هر گریانی را خندان کنید هر تشنه را آب گوارا شوید و هر گرسنه را مائده آسمانی گردید هر ذلیلی را سبب عزّت شوید و هر فقیری را سبب نعمت گردید. زنهار زنهار از اینکه قلبی را برنجانید زنهار زنهار از اینکه نفسی را بیازارید زنهار زنهار از اینکه با نفسی بخلاف محبّت حرکت و سلوک کنید زنهار زنهار از اینکه انسانی را مأیوس کنید هر نفسی که سبب حزن جانی و نومیدی دلی گردد اگر در طبقات زمین مأوی جوید بهتر از آنست که بر روی زمین سیر و حرکت نماید و هر انسانی که راضی بذلّت نوع خویش شود البته نابود شود بهتر است زیرا عدم او بهتر از وجود است و موت بهتر از حیات پس من شما را نصیحت مینمایم که تا توانید در خیر عموم کوشید و محبّت و الفت در کمال خلوص بجمیع افراد بشر نمائید تعصّب جنسی و وطنی و دینی و مذهبی و سیاسی و تجاری و صناعی و زراعی جمیع را از میان بردارید تا آزاد از جمیع جهات باشید و مشید بنیان وحدت عالم انسانی جمیع اقالیم اقلیم واحد است و تمام ملل سلاله ابو البشر این تنازع بقا در بین گرگان درنده سبب این نزاع و حال عرصه زمین وسیع است و خوان نعمت پروردگار ممدود در جمیع اقالیم و علیک البهاء الابهی عبدالبهاء عباس"
و در لوح احبّای کرمانشاه میفرمایند قوله الاحلی:
هو الله
ای مقبلان ای مؤمنان، طلوع شمس حقیقت محض نورانیت عالم است و ظهور رحمانیت در انجمن بنی آدم نتیجه و ثمر مشکور و سنوحات مقدّسه این فیض موفور رحمت صرف است و فضل و موهبت بحت و نورانیت جهان و جهانیان الفت و التیام و محبّت و ارتباط و رحمانیت و یگانگی و ازاله بیگانگی و وحدت با جمیع من علی الارض در نهایت آزادگی و فرزانگی.
جمال مبارک میفرماید همه بار یکدارید و برگ یکشاخسار عالم وجود را بیک شجره و جمیع نفوس بمنزله اثمار و اوراق و برگ و ازهار تشبیه فرمودند لهذا باید شاخه و برگ و شکوفه و ثمر در نهایت طراوات باشند و حصول این لطافت و حلاوت منوط بارتباط و الفت است پس باید یکدیگر را بنهایت قوّت نگهداری نمایند و حیات جاودانی طلبند احبّای الهی باید در عالم وجود رحمت ربّ ودود گردند و موهبت ملیک غیب و شهود و نظر بعصیان و طغیان ننمایند و نگاه بظلم و عدوان نکنند نظر را پاک نمایند و نوع بشر را برگ و شکوفه و ثمر و شجر ایجاد مشاهده کنند همیشه باین فکر باشند که خیری بنفسی رسانند و محبّت و رعایتی و مودّت و اعانتی بنفسی نمایند دشمنی نبینند و بدخواهی نشمرند جمیع من علی الارض را دوست انگارند و اغیار را یار دانند و بیگانه را آشنا شمرند بقیدی مقید نباشند بلکه از هر بندی آزاد گردند الیوم مقرّب درگاه کبریا نفسی است که اهل جفا را جام وفا بخشد و اعدا را درّ عطا مبذول دارد هر ستمگر بیچاره را دستگیر شود و هر خصم لدود را یار ودود گردد اینست وصایای جمال مبارک اینست نصایح اسم اعظم ای یاران عزیز، جهان در جنگ و جدال است و نوع انسان در نهایت خصومت و وبال ظلمت جفا احاطه نموده و نورانیت وفا پنهان گشته جمیع ملل و اقوام عالم چنگ تیز نموده و با یکدیگر جنگ و ستیز مینمایند بنیان بشر است که زیر و زبر است هزاران خانمانست که بیسر و سامان است در هر سالی هزاران هزار نفوس در میدان حرب و جدال آغشته بخاک و خونست و خیمه سعادت و حیات منکوس و سرنگون سروران سرداری نمایند و بخونریزی افتخار کنند و بفتنهانگیزی مباهات نمایند یکی گوید من بنیان دولتی را برانداختم و دیگری گوید مملکتی با خاک یکسان ساختم اینست مدار فخر و مباهات بین بشر در جمیع جهات دوستی و راستی مذموم و آشتی و حقّ پرستی مقدوح منادی صلح و صلاح و محبّت و سلام آئین جمال مبارکست که در قطب امکان خیمه زده و جمیع ملل و اقوام را دعوت مینماید پس ای یاران الهی، قدر این آئین نازنین بدانید و بموجب آن حرکت و سلوک فرمائید و سبیل مستقیم و منهج قویم پیمائید و بخلق بنمائید آهنگ ملکوت بلند کنید و تعالیم وصایای ربّ ودود منتشر فرمائید تا جهان جهان دیگر گردد و عالم ظلمانی منوّر شود و جسد مرده خلق حیات تازه جوید و هر نفسی بنفس رحمانی حیات ابدیه طلبد این زندگانی عالم فانی در اندک زمانی منتهی گردد و این عزّت و ثروت و راحت و خوشی خاکدانی عنقریب زائل و فانی شود خلق را بخدا خوانید و نفوس را بروش و سلوک ملأ اعلی دعوت کنید یتیمان را پدر مهربان گردید و بیچارگان را ملجأ و پناه شوید فقیرانرا کنز غنا گردید و مریضانرا درمان و شفا معین هر مظلومی باشید و مجیر هر محروم در فکر آن باشید که خدمت بهر نفسی از نوع بشر بنمائید و باعراض و انکار و استکبار و ظلم و عدوان خلق اهمّیت ندهید و اعتنا نکنید و بالعکس معامله نمائید و بحقیقت مهربان باشید نه بظاهر و صورت هر نفسی از احبّای الهی باید فکر را در این حصر نماید که رحمت پروردگار باشد و موهبت آمرزگار بهر نفسی میرسد خیری بنماید و نفعی برساند و سبب تحسین اخلاق گردد و تعدیل افکار تا نور هدایت بتابد و موهبت حضرت رحمانی احاطه نماید محبّت نور است در هر خانه بتابد و عداوت ظلمت است در هر کاشانه لانه نماید. ای احبّای، الهی همّتی بنمائید که این ظلمت بکلّی زائل گردد تا سرّ پنهان آشکار شود و حقایق اشیاء مشهود و عیان گردد " انتهی
در سفرنامه جلد اوّل مسطور است:
"آنشب محفل روحانی و مجلس شور احبّا در محضر انور منعقد از تکالیف محفل شور سؤال نمودند فرمودند" اوّل وظیفه اعضاء الفت و اتحاد آنهاست که سبب حصول نتائج حسنه گردد اگر اتحاد نباشد یا معاذ الله سبب اختلاف شود البته نبودن آن بهتر است اگر محفل شور یا مجلس عمومی سبب کدورت گردد باید متروک ماند چقدر خوشم آمد از احبّای کلیفورنیا که میگفتند ماها محفل شور نمیخواهیم زیرا بخیال ریاست و برتری میافتیم و اسباب اختلاف میشویم امّا حالا الحمد لله بقدر وسع خود خدمت میکنیم و خیالی جز نشر نفحات الله نداریم پس چون اتحاد اعضاء حاصل شد ثانی وظیفهشان تلاوت آیات و مناجات و حالت تذکر و تنبّه است چنانکه خود را بین یدی الله مشاهده نمایند ثالث فکر و مذاکره در تبلیغ امر الله بجمیع اطراف و اکناف است و بتمام قوی باید قیام بر این امر عظیم نمایند و تعیین و ترویج لوازم تبلیغ امر الله کنند رابع در فکر و ذکر رعایت فقرا و ضعفا و حمایت مرضی باشند خامس اصلاح و تدبیر امور احبّا و مسائل اخری" انتهی (ص ٣٤٩)
مآخذ: مائده آسمانی جلد پنجم صفحه 266-277