از جمله اصول اعتقادی آئین بهائی پس از اعتقاد به وجود خداوند و حقانیت فرستادگان و پیامبران او، باور به بقای روح و زندگی پس از مرگ است. تقریباً تمامی پیامبران، مومنین خود را به وجود معاد و زندگی پس از مرگ اطمینان داده اند. اساس تعالیم تمام فرستادگان الهی، کمک به زندگی سعادتمند در این جهان و از آن مهم تر مهیا شدن برای زندگی در جهان بعد بوده است.
دیانت بهائی نیز مانند ادیان سلف، پیروان خود را به زندگی پس از مرگ بشارت می دهد. ولی معتقد بر آن است که جهان بعد، جنبه مادی نداشته، دارای جنبه روحانی است (دنیای روح). در آثار بهائی، اشارات کتب آسمانی سابق بر وجود روز رستاخیز و زنده شدن مردگان و زندگی مادی در جهان بعد، تنها استعاراتی مطابق با درک انسان قرون گذشته در مورد حقیقت جهان روح شمرده می شود.
به بقای خود ادامه می دهد.
" انسانی که بصیرت دارد... می یابد که روح انسان، فنائی نداشته و ندارد." (حضرت عبدالبهاء) (1)
انسان نمی تواند در این دنیا به کیفیت روح پی برد زیرا اسیر عالم ماده است ولی پس از رهایی از زندان تن، قادر به درک عوالم روحانی خواهد بود. رابطه روح با جسم مانند انعکاس نور خورشید توسط آینه است. همانطور که آینه، نور را از خود باز می تاباند، جسم نیز اثرات روح را در خود نمایان می سازد ولی روح، دخولی در جسم ندارد که پس از مرگ از آن خارج شود. زیرا کیفیت این رابطه از نوع دیگری است که درک آن در این جهان دشوار بلکه ناممکن است.
آئین بهائی بر این باور است که زندگی دنیوی راهی برای تکامل روح است و پس از مرگ، که تعلق روح به جسم قطع می شود، روح در عوالم الهی به زندگی و تکامل خود ادامه می دهد.
تعالیم ادیان، برای آماده ساختن روح انسان برای زندگی در جمیع عوالم الهی نازل شده اند. همچنانکه انسان برای زندگی موفق در این جهان به وجود اعضا و جوارح سالم بدن، تجهیزات و وسایل زندگی نیازمند است، برای زندگی در جهان بعد نیز نیاز به آمادگی دارد. عمل به آموزه های اخلاقی ادیان، در واقع تجهیز برای زندگی در جهان پس از مرگ است. امانت، صداقت، ایمان، محبت و خدمت و سایر تعالیم الهی کمک می کنند که انسان بتواند به راحتی در عوالم بعدی الهی نیز به تکامل خود ادامه دهد. همچنانکه جنین در عالم رحم، از وجود این دنیا بی خبر است و احساس نیازی به داشتن چشم و گوش و دست و پا ندارد، انسان نیز در این دنیا از وجود جهان بعد بی خبر است و نیاز به اتّصاف به صفات حسنه ای مانند امانت و صداقت و عفت و عصمت را درک نمی کند ولی پس از مرگ، متوجه جمیع اعمال خود خواهد شد. چنین است که اهل ایمان و انسان های پاک سرشت با خوشحالی با مرگ رو به رو می شوند و از آن سوی ظالمین و خائنین از مرگ و از دست دادن تعلقات مادی خود بیمناک می گردند.
"روح انسان چون از این خاکدان فانی به جهان رحمانی پرواز نماید، پرده بر افتد و حقایق آشکار گردد. جمیع امور مجهوله، معلوم شود و حقایق مستوره محسوس گردد. ملاحظه نما که انسان در عالم رحم، از گوش، کر بود و از چشم، نابینا و از زبان، لال و از جمیع احساسات، محروم و چون از آن جهان ظلمانی به این عالم روشن و نورانی انتقال نمود، دیده بینا شد و گوش شنوا گشت و زبان گویا گردید. " (حضرت عبدالبهاء) (2)
" کمالات مکتسبه در عالم مادون، ظهورش در عالم مافوق است. زیرا آن عالم مادون، استعداد ... ظهور آن مواهب را ندارد." (حضرت عبدالبهاء) (3)
بهشت و جهنم
همچنانکه روح پس از رهایی از تعلق به جسم، کیفیتی غیر مادی و خارج از قید زمان و مکان است، عوالم الهی نیز غیر مادی هستند از این رو، ما نمی توانیم در عالم اجسام، از کیفیت این عوالم آگاه شویم. تنها قادریم از طریق تعالیم پیامبران الهی، به وجود آن پی ببریم و خود را برای زندگی پس از مرگ آماده سازیم.
بهشت و جهنم نیز پیرو کیفیت روح، خارج از قید زمان و مکان و تجسّم مادی هستند. در آثار بهائی، بهشت، به کسب رضای خداوند و دوزخ به دوری از فضل پروردگار، تعبیر شده است:
" بهشت رسیدن به رضای الهی است، و آتش ابدی دوزخ، داوری عادلانهء پروردگار" (حضرت باب) (4)
" مقصود از جنّت، رضای او و دخول در امر او بوده" ( حضرت بهاءالله) (5)
تعبیراتی که در ادیان سابق، نسبت به زندگی مادی در جهان پس از مرگ، نعمت های بهشتی و آتش جهنم وجود دارد از دیدگاه بهائی، جنبه تمثیل و استعاره دارد. پر واضح است که برای شخص مومن، هیچ بهشتی بهتر از کسب رضای الهی و بهره مند شدن از فضل و لطف پروردگار وجود ندارد و از سوی دیگر نیز هیچ عذابی بالاتر از دوری از معبود و محروم شدن از فضل بی منتهای خداوند، متصور نیست.
پل صراط
در باورهای اسلامی به مفهوم پل صراط بر می خوریم. در آثار بهائی، پل صراط جنبه ای روحانی و غیر مادی دارد و آن همانا ایمان به خدا و فرستاده او در زمان حیات فرد است یعنی اگر فردی به پیامبر زمانش و تعالیم او ایمان بیاورد، از پل صراط عبور کرده است. تعبیراتی که در مورد دشوار و باریک بودن مسیر به میان آمده است در واقع اشاره به خطیر بودن مسئولیت فرد در تشخیص راه درست و ایمان و ایقان به وجود خدا و حقانیت مظاهر ظهور او با وجود تمام دام های دنیوی، علایق و منافع فرد است.
"هر نفسی که به کلمهء بلی موفق شد از صراط گذشت و به جنّت رضا فائز... شد" (حضرت بهاءالله) (6)
قیامت
در کتب آسمانی پیشین به خصوص قرآن، به نشانه های روز قیامت، از جمله زنده شدن مردگان، شکافته شدن آسمان، فرو ریختن خورشید و ماه، تاریک شدن ستارگان، تبدیل شدن ارض و ... اشاره شده است. در آثار بهائی، تعبیر جدیدی از قیامت مطرح شده است.
قیامت از دیدگاه بهائی، همان ظهور پیامبری جدید و تشریع دیانتی تازه است. حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب ایقان، تعابیر و مفاهیم ادیان سلف را توضیح و تبیین می فرمایند که از جمله آنها مفهوم قیامت و نشانه های آن است. حضرت بهاءالله اشاره می کنند که ظهور دیانت جدید، در واقع شکافته شدن آسمان مرتفع ادیان قبل است و فرو افتادن ستارگان، به معنای افول مقام علما و بزرگان دیانت سابق است و زنده شدن مردگان نیز تعبیری از ایمان آوردن نفوس به دیانت جدید و احیای روحانی انسان است.
" «اذَا السّماءُ انفَطَرَت» (قرآن کریم،سوره انفطار)، مقصود سماء ادیان است که در هر ظهور، مرتفع می شود و به ظهور بعد، شکافته می گردد. یعنی باطل و منسوخ می شود. قسم به خدا که اگر درست ملاحظه شود، تفطّر این سماء، اعظم است از تفطّر سماء ظاهری. قدری تأمل فرمائید دینی که سال ها مرتفع شده باشد، و جمیع در ظل آن، نشو و نما نموده باشند، و به احکام مُشرقهء آن، مدت ها تربیت یافته و از آباء و اجداد، جز ذکر آنرا نشنیده به قسمی که چشم ها جز نفوذ امرش را ادراک نکرده و گوش ها جز احکامش را استماع ننموده، بعد، نفسی ظاهر شود و جمیع اینها را به قوت و قدرت الهی، تفریق نماید و فصل کند، بلکه همه را نفی فرماید..." (7).
" « یومَ تُبدِّلُ الارضُ غیر الاَرض» (قرآن کریم، سوره ابراهیم) و همچنین معنی تبدیل ارض را ادراک نما که غمام رحمت آن سماء بر قلوبی که نیسان مکرمت مبذول داشت، تبدیل شد اراضی آن قلوب، به ارض معرفت و حکمت..." (8)
"«و الاَرضُ جمیعاً فَبضَتَهُ یوم القیامة و السّمَواتُ مَطوِیّاتٌ بِیَمینهِ» (قرآن کریم، سوره الزمر)... مقصود از ارض، ارض معرفت و علم است و از سماوات، سماوات ادیان..." (9)
" همچنین هر کس از جام حُب، نصیب برداشت، از بحر فیوضات سرمدیّه و غمام رحمت ابدیّه، حیات باقیهء ابدیّهء ایمانیّه یافت و هر نفسی که قبول ننمود، به موت دائمی مبتلا شد. و مقصود از موت و حیات که در کتب، مذکور است، موت و حیات ایمانی است." (10)
"هرگز در هیچ عهد و عصر، جز حیات و بعث و حشر حقیقی، مقصود انبیا و اولیا نبوده و نیست. اگر قدری تعقّل شود در همین بیان آن حضرت، کشف جمیع امور می شود که مقصود از لحد و قبر و صراط و جنّت و نار، چه بود... خلاصه اگر قدری از زلال معرفت الهی، مرزوق شوید می دانید که حیات حقیقی، حیات قلب است و نه حیات جسد زیرا که در حیات جسد، همه ناس و حیوانات شریکند و لیکن این حیات، مخصوص است به صاحبان افئدۀ منیره که از بحر ایمان، شاربند." (11)
"مقام ديگر مقصود از شمس و قمر و نجوم، علمای ظهور قبلند که در زمان ظهور بعد موجودند و زمام دين مردم در دست ايشان است. و اگر در ظهور شمس اُخری به ضيای او منوّر گشتند لهذا مقبول و منير و روشن خواهند بود و الّا حکم ظلمت در حقّ آنها جاری است اگر چه به ظاهر هادی باشند زيرا که جميع اين مراتب از کفر و ايمان و هدايت و ضلالت و سعادت و شقاوت و نور و ظلمت منوط به تصديق شمس معنوی الهی است. بر هر نفسی از علماء حکم ايمان از مبدأ عرفان در يوم تغابن و احسان جاری شد حکم علم و رضا و نور و ايمان درباره او صادق است و الّا حکم جهل و نفی و کفر و ظلم در حقّ او جريان يابد. و اين بر هر ذی بصری، مشهود است که همچنان که نور ستاره محو می شود نزد اشراق شمس ظاهره، همين قِسم، شمس علم و حکمت و عرفان ظاهره نزد طلوع شمس حقيقت و آفتاب معنوی محو و تاريک می شود." (12)
هر ظهور جدیدی، انقلابی در اذهان و قلوب مردمان ایجاد می کند که حتی بزرگ تر از تعابیر ظاهری روز قیامت است. به این معنا که تحول و تغییراتی که در ذهن و روح انسان ها و مومنین روی می دهد از فرو افتادن ستارگان و متلاشی شدن کوه ها نیز مهم تر است.
دیانت بهائی، ظهور هر دیانت جدیدی را روز قیامت می داند و در نتیجه از نظر بهائیان، قیامت نه به معنای پایان زندگی بشر در کره خاک و نه به معنای انتظار روزی در زمانی نامعلوم در آینده ای دور است بلکه پدیده ای است که بارها و بارها در تاریخ بشر تکرار شده است. نفوسی که موفق به پوشیدن ردای ایمان شده اند، از عالم مردگان روح، به عالم زندگی جاویدان رسیده اند و نفوسی که به خاطر منافع دنیوی، مقام، قدرت، ثروت و تعصبات جاهلانه، از قبول دیانت جدید، سرباز زده اند، حکم مردگان را یافته اند.
" و قیامت، قیام آن حضرت بود بر امر الهی و غافلین را که در قبور اجساد، مرده بودند همه را به خلعت جدیدۀ ایمانیّه، مخلّع فرمود و به حیات تازۀ بدیعه، زنده نمود.... و این مطلب در همه اعصار، در حین ظهور مظاهر حق بوده" (13).
"و قيامت هم به دلائل واضحه ثابت و محقّق شد که مقصود، قيام مظهر اوست بر امر او و همچنين از لقا، لقای جمال اوست در هيکل ظهور او" (14).
---------------------------------------------------------
یادداشت ها:
1) خطابات مبارکه حضرت عبدالبهاء ، جلد 2، ص 211
2) منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء ص 173
3) مکاتیب حضرت عبدالبهاء جلد 4، ص 57
4) منتخبات آیات از آثار حضرت نقطه اولی ص 111
5) مائده آسمانی جلد 8 ص 14
6) مائده آسمانی جلد 8 ص 13
7) حضرت بهاءالله، کتاب مستطاب ایقان، ص 34
8) همان مأخذ، ص 35
9) همان مأخذ، ص 37
10) همان مأخذ، ص 86
11) همان مأخذ، ص 92
12) همان مأخذ، ص 28
13) همان مأخذ، صص 89- 90
14) همان مأخذ، ص 112
برگرفته از مقاله اصول اعتقادی دیانت بهائی: باور به زندگی پس از مرگ از وبسایت دیانت بهائی، آئین جهانی