پس عزیزان این یادآوری بود به شما خریداران که واقف باشید و آگاه که فردا شرمنده پروردگار نباشید. با قلبی صاف و پاک از خدا بخواهید که همیشه زندگانی آرام و با نشاط دور از هر دغدغه داشته باشید و بدانید همینطور که خداوند مهربان و رحیم و رئوف و کریم و بزرگوار است اگر روزی مورد خشم پروردگار قرار گیریم راه پس و پیش نداریم. خداوند مهربان فرموده است:
"ای دوستان من، در سبيل رضای دوست مشی نمائيد و رضای او در خلق او بوده و خواهد بود، يعنی دوست بی رضای دوست خود در بيت او وارد نشود و در اموال او تصرّف ننمايد و رضای خود را بر رضای او ترجيح ندهد و خود را در هيچ امری مقدّم نشمارد، فتفکّروا فی ذلک يا اولی الافکار"[۲]
بلی عزیزان،
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال (سعدی)
حضرت علی علیه السلام میفرماید: " وجدان یگانه محکمه ایست که احتیاج به قاضی ندارد."
حال به وجدان پاک خود مراجعه کنید که آیا صلاح هست املاکی که صاحبش ناراضی و چشم به راه است و ثمره یک عمر زندگیش بوده است را بخاطر چند صباحی خوش گذرانی بخرید یا خیر؟
۱-۲ . کلمات مکنونه فارسی حضرت بهاءالله
«اگر حتی ثروتمند یا توانگری از دیار شما عبور کرد و بر حسب تصادف در محل شما فوت کرد، دست به اموال او نزنید و خیانت نکنید.»
چو بازرگان در دیارت بمرد به مالش خیانت بود دستبرد
کزان پس که بر وی بگریند زار بهم باز گویند خویش و تبار
که مسکین در اقلیم غربت بمرد متاعی کزو ماند ظالم ببرد
پسندید کاران جاوید نام تطاول نکردند بر مال عام
بر آفاق اگر سربه سر پادشاست چو مال از توانگر ستاند گداست
دل دوستان جمع بهتر که گنج خزینه تهی به که مردم به رنج
بیندیش از آن طفلک بی پدر وز آه دل دردمندش حذر
بمرد از تهیدستی آزاد مرد ز پهلوی مسکین شکم پر نکرد
در مورد احبای جاسب اولاً آنان آنچنان ثروتمند نبودند و ثانیاً غریبه نبودند. جد اندر جد ساکن و مقیم محل بودند و ثالثاً در محل فوت نکردند و با حسرت و افسوس در غربت جان باختند. پس چرا این اتفاق افتاد؟
سعدی میگوید که انسان باید ظالم و ستمگر و خیانت کار و گدا باشد که در تحت چنین شرایطی دست به اموال مردم مخصوصاً ایتام و ارامل بزند.
سعدی می گوید پسندیده کاران جاوید نام، این کار را در گذشته نکردند یعنی در ایام قدیم هم چنین رویهای رسم نبوده اینطور نبوده که آخوندی بنام ناطق نوری بیاید و عده ای پامنبری خودش را جمع کند مثل دخیل رجب، غلامرضا حدادی، علی اصغر صادقی، احمد قربانی، ابوالفضل نصراللهی و غیره و اموال عدهای فقیر و کشاورز و بی گناه مثل سید رضی، سید میرزا محمدی، آغا بگم، شمس الله رضوانی، سید رضا جمالی، عبدالله اسماعیلی و غیره را بین آنها تقسیم کند.
اسامی برخی از زمین های متعلق به بهائیان کروگان جاسب
زمین های شکرالله یزدانی زمین های میان دشت که سهم مهین شده بود. زمین های روبروی دنگه و بالای باغ حس سیّد. ده من پشت خانه شان زمین ها را عینه پائین زمین باغ گدار سرتاسر رودخانه بالای بند اوستاد علی اکبر که دو طرف را دلیجانی ها خریده اند. باغ رحمن سر گذار که گله می آمد و چند زمین دیگر.
زمین های عبدالحسین یزدانی زمین دشت بالا، بالای زمین عمه رضوان، زمین عبدالله که فعلاً یک دلیجانی خانه ساخته است که علیرضا صادقی مفت از چنگ او درآورد. کل خانه و باغچه های زیر خانه و زیر باغ آسیف الله. زمین های راستان و باغ بغل باغ وجدانی ها – زمین های دشت قنبر و غیره.
**
هفده جریب زمینی که آقای علی محمد رفرف و قدرت الله روحانی از فروغی ها خریدند رزگه بوسادها و نرکال و دشت پائین حاجی غفورها و زمین ها که نزد رحمت الله یزدانی و غلامحسین حیدری بود که چشم زمین های جاسب بود، چندین جریب ملک حق شناس که نزد عباس قربانی بود.
**
زمین های رحمت الله یزدانی زمین های وسیع سر قبرستان. زمین های دشت عطا، زمین های سر لوله بالاده زمین های راستان زمین سنقره، زمین های مسیب یزدانی و همسرش آغابیگم هاشمی نه(۹) منه زمین دشت بالا بر جاده نزد عطاءالله ثابتی است. زمین پنج منه دشت بالا نزدیک باغ محمد صالح- شش منه سید قاسمی که یک دلیجانی در او ساختمان ساخته کل رائینه بالا همه نزد عطاءالله ثابتی امانت بوده است. زمین باغچه حسین که فعلاً مصطفی حقگو خریده است. زمین عین الله و فیض الله یزدانی راستان بالای آسیای زیرزمینی سه (۳)منه وسط دشت متعلق به فیض الله یزدانی است.
**
زمین های آقای نعمت الله یزدانی رائینه باغ سرچشمه زمین باغ نادی زمین باغچه اسد که قوام نصراللهی در او خانه ساخته است. زمین بویچه در جاده سورنگان، زمین باغ یادگار که وقف امر بوده است.
**
زمین های امرالله رزاقی، زمین درب مرده شور خانه که فعلاً جمشید صادقی و تقی صادقی ساختمان ساخته اند. زمین های شاه صاحبی و زمین پشت حصار و درختهای گردو لب رودخانه روبروی خانه عبدالحسین یزدانی
**
زمین های جناب شمس الله رضوانی و امینی، پشت حصارها بالای قناط سورنگان زمین بابله، چهارده(۱۴) من زمین بهشت آباد. زمینهای باغ نقی زمین کلبی، زمین های راستان زمین جاده خرمنون، زمین پشت خانه شان 5 من علی اکبر دشت بالا – پابید دو زمین سه من جاده خرمنون باغ گدار 4 من مال ملیحه و خانم سلطان. باغ اوستاد علی نقی – در باغ میره 6 من- زمین شمس آباد
**
زمین های آسیف الله رمند با بهترین درخت گردو و پشت حصارها و باغچه ملک اول ده راستان بالای خانه مهاجری ها – باغ خداداده باغچه های اول ده روبروی خانه مهاجری ها و یزدانی ها
**
عبدالحسین روحانی و خانم گوهر احمدی زمین در ده روبروی خانه محبوبی ها زمین تلخه زاریه. زمین بالای آسیاب زیر زمینی – زمین پشت حصار زیر خرمنون پائین و زمین مالو با چند درخت گردو بالای قناط مالو هرازجان که همه را به مفت عباسی از چنگ او در آوردند، گفتند کاچی بهتر از هیچی است . زمین های بالای باغ خوشفکران و فضل الله عظیمی زمین سرجاده خرمنون که فعلا باغ شد.
یک نیم روز نیم چار که زمین های ذبیح الله مهاجر باغ نادی باغ سرچشمه 28 من زمین دست پائین کاکوه پشت سر هم چقدر زمین اطرافی که الان جزء دانشگاه شد. زمین های پای گردو بانه حلیمه زمین زنیل وسط دشت صدها درخت گردو و از اول سرچشمه تا سرجوبه های رفرف. زمین های بسیار زیبا در راستان چهار منه – چهار ده من و غیره سرجوبه آسیاب سرچشمه و آسیابش از اول رودخانه تا آسیاب رفرف که متعلق به آقای رفرف و حق شناس بود که علی اکبر یزدانی خریده بود. ده ها درخت گردو بر رودخانه از فیض الله یزدانی و پائین تر مال وجیهه خانم و عنایت الله
**
زمین های عمه رضوان ده من زمین در دشت بالا زمین سر قبرستان زیر گلستان جاوید و جاهای دیگر نزد غلامرضا حدادی بود.
**
زمین جلو مرده شورخانه متعلق به وجیهه ناصری مادر آقا عبدالله امجدی
**
باغ خوشفکران روبروی باغ عوض علی در مسیر سرچشمه
**
زمینهای مرغوب درب ده چندین قطعه متعلق به ارباب آقا احمد محبوبی، زمینهای زیر خانه شان تا لب رودخانه. زمین زیر باغ کاشیه، زمین باغچه فرهاده بغل خانه میرزا حسین. زمین های وسط دشت – 14 من زمین عباس آقا راعینه – نیم چارکه ملکی از فرنگیس یزدانی خریده زمین های بالای آسیای زیرزمینی و دشت بالا- زمین سلطون. زمین های دشت بالا
**
زمین های زیادی که یک عمر نزد علیرضا و علی اصغر صادقی از روحانی ها بوده است که در حدود 20 جریب میشود.
**
زمین باغ خداداد حاج خانم رزاقی نزد غلامحسین حیدری
**
زمین های سید میرزا راستانها باغ سرچشمه چاله چرگاه و چند جای دیگر از جمله چهار باغ ها
احكام غصب از سلطان الموٌلفین، مجدد ثانی، آیت الله العظمی سید محمد حسینی شیرازی
مسأله 3000: اگر انسان نگذارد مردم، از مسجد، مدرسه، پل و جاهاى ديگرى كه براى عموم ساخته شده، استفاده كنند، حق آنان را غصب نموده و همچنين اگر كسى در مسجد، جايى براى خود بگيرد و ديگرى نگذارد كه از آنجا استفاده نمايد.
مسأله 3001: چيزى را كه انسان، پيش طلبكار به عنوان گرو مىگذارد، بايد نزد طلبكار بماند كه اگر طلب او را ندهد، طلب خود را از آن بردارد، پس اگر بدهكار پيش از پرداخت بدهى، آن چيز را بدون رضايت، از او بگيرد، حق او را غصب كرده است.
مسأله 3002: مالى را كه نزد كسى گرو گذاشته اند، اگر ديگرى غصب كند، صاحب مال و طلبكار مىتوانند چيزى را كه غصب كرده، از او مطالبه نمايند و چنانچه آن را از او بگيرند، باز هم در گرو مىباشد و اگر از بين برود و عوض آن را بگيرند، آن عوض نيز مانند خود آن چيز، گرو خواهد بود.
مسأله 3003: اگر انسان چيزى را غصب كند، بايد به صاحبش بر گرداند و اگر از بين برود، بايد عوض آن را به او بدهد.
مسأله 3004: اگراز چيزى كه غصب كرده، منفعتى به دست آيد، مثلاً از گوسفندى كه غصب كرده بره اى پيدا شود، مال صاحب مال است و نيز كسى كه مثلاً خانه اى را غصب كرده، اگرچه در آن ننشيند بايد اجارهٴ آن را بدهد.
مسأله 3005: اگر از بچه يا ديوانه چيزى را غصب كند، بايد آن را به ولىّ او بدهد و اگر از بين رفته، بايد عوض آن را بپردازد.
مسأله 3006: هرگاه دو نفر باهم چيزى را غصب كنند، اگرچه هريك به تنهايى مىتوانسته آن را غصب نمايد، هركدام، ضامن نصف آن هستند.
مسأله 3007: اگر چيزى را كه غصب كرده با چيز ديگرى مخلوط كند، مثلاً گندمى را كه غصب كرده با جو مخلوط نمايد، چنانچه جدا كردن آن ممكن است، اگرچه زحمت داشته باشد، بايد جدا كند و صاحبش برگرداند.
مسأله 3008: اگر ظرف طلا، نقره يا چيز ديگرى را كه ساختنش حرام است، غصب كند و خراب نمايد، لازم نيست مزد ساخت آن را به صاحبش بدهد، ولى اگر مثلاً گوشواره اى را كه غصب كرده خراب نمايد، بايد آن را با مزد ساختش به صاحب آن بدهد و چنانچه براى اينكه مزد ندهد، بگويد آن را مانند اولش مىسازم، مالك مجبور نيست قبول نمايد و مالك نيز نمىتواند او را مجبور كند كه آن را مانند اولش بسازد، اگرچه بنا بر احتياط باهم مصالحه نمايند.
مسأله 3009: اگر چيزى را كه غصب كرده، طورى تغيير دهد كه از اولش بهتر شود، مثلاً طلايى را كه غصب كرده گوشواره بسازد، چنانچه صاحب مال بگويد مال را به همين صورت بده، بايد به او بدهد و نمىتواند براى زحمتى كه كشيده مزد بگيرد، بلكه بدون اجازهٴ مالك حق ندارد، آن را به صورت اولش در آورد و اگر بدون اجازهٴ او آن چيز را مانند اوّلش كند، بايد مزد ساختن آن را نيز به صاحبش بدهد، اگرچه احتياط در اين مسأله نيز، مصالحه است.
مسأله 3010: اگر چيزى را كه غصب كرده، طورى تغيير دهد كه از اوّلش بهتر شود و صاحب مال بگويد: بايد آن را به صورت اول در آورى، واجب است آن را به صورت اولش در آورد و چنانچه قيمت آن بر اثر تغيير كمتر شود، بايد تفاوت آن را به صاحبش بدهد، پس طلايى را كه غصب كرده، اگر گوشواره بسازد و صاحب آن بگويد: بايد به صورت اولش درآورى، در صورتى كه بعد از آن كردن، قيمت آب از پيش از گوشواره ساختن كمتر شود، بايد تفاوت آن را بدهد.
مسأله 3011: اگر در زمينى كه غصب كرده زراعت كند يا درخت بنشاند، بنا بر مشهور زراعت، درخت و ميوهٴ آن، مال خود اوست، ولى بنا بر احتياط مصالحه شود. و چنانچه مالك زمين راضى نباشد زراعت و درخت در زمين بماند، كسى كه غصب كرده، بايد فورا زراعت يا درخت خود را، اگرچه ضرر نمايد از زمين بكند. و نيز بايد اجارهٴ زمين را در مدتى كه زراعت و درخت در آن بوده، به مالك زمين بدهد و خرابيهايى را كه در زمين پيدا شده، درست كند، مثلاً جاى درختها را پر نمايد و اگر بر اثر آن قيمت زمين از اولش كمتر شود، بايد تفاوت آن را نيز بپردازد و نمىتواند مالك زمين را مجبور كند زمين را به او بفروشد و يا اجاره دهد. و نيز مالك زمين نمىتواند او را مجبور كند درخت يا زراعت را به او بفروشد.
مسأله 3012: اگرمالك زمين، راضى شود زراعت و درخت، در زمين او بماند، كسى كه آن را غصب كرده، لازم نيست درخت و زراعت را بكند، ولى بايد اجارهٴ آن زمين را از وقتى كه غصب كرده، تا وقتى كه صاحب زمين راضى شده بدهد.
مسأله 3013: اگر چيزى را كه غصب كرده از بين برود، در صورتى كه مانند گاو و گوسفند باشد كه قيمت اجزاى آن باهم فرق دارد، مثلاً گوشت آن يك قيمت و پوست آن قيمت ديگرى دارد، بايد قيمت آن را بدهد و چنانچه قيمت بازار آن فرق كرده باشد، بايد قيمت وقت تسليم، يعنى روز پرداخت را بدهد و بنا بر احتياط مستحب بالاترين قيمت را از زمان غصب تا وقت تسليم بپردازد.
مسأله 3014: اگر چيزى را كه غصب كرده و از بين رفته، مانند گندم و جو باشد كه قيمت اجزايش باهم فرق ندارد، بايد مانند همان چيزى كه غصب كرده بدهد، ولى چيزى كه مىدهد بايد خصوصياتش مانند چيزى باشد كه غصب كرده و از بين رفته است. و بعيد نيست معيار در مثلى و قيمى، عرف باشد.
مسأله 3015: اگر چيزى را كه مانند گوسفند، قيمت اجزاى آن باهم فرق دارد، غصب نمايد و از بين برود، چنانچه قيمت بازار آن فرق نكرده باشد، ولى در مدّتى كه پيش او بوده، مثلاً چاق شده باشد، بايد قيمت وقتى را كه چاق بوده بدهد.
مسأله 3016: اگر چيزى را كه غصب كرده، ديگرى از او غصب نمايد و از بين برود، صاحب مال مىتواند عوض آن را از هريك از آنان بگيرد، يا از هركدام مقدارى از عوض آن را مطالبه نمايد و چنانچه عوض مال را از اولى بگيرد، اولى مىتواند آنچه را داده از دومى بگيرد، ولى اگر از دومى بگيرد، او نمىتواند از اولى مطالبه نمايد.
مسأله 3017: اگر چيزى را كه مىفروشند يكى از شرطهاى معامله در آن نباشد، مثلاً چيزى را كه بايد با وزن خريد و فروش كنند، بدون وزن معامله نمايند، آن معامله باطل است و چنانچه فروشنده و خريدار، با قطع نظر از معامله راضى باشند كه در مال يكديگر تصرف كنند، اشكال ندارد وگرنه چيزى را كه از يكديگر گرفته اند مانند مال غصبى است و بايد آن را برگردانند. و اگر مال هريك، در دست ديگرى تلف شود، چه بدانند معامله باطل است و چه ندانند، بايد عوض آن را بدهند.
مسأله 3018: هرگاه مالى را از فروشنده بگيرد كه آن را مدّتى نزد خود نگهدارد تا اگر پسنديد بخرد، در صورتى كه آن مال تلف شود بايد عوض آن را به صاحبش بدهد.