لطفا جهت مشاهده تمام امکانات وبسایت، از مرورگرهای گوگل کروم، فایر فاکس یا اپرا استفاده نمایید...
وب سایت کروگان جاسب (سی یارون)
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح

جاسب بلاگ

 حمله به آیت الله منتظری و اقدام علیه خارج کردن او از منزل

22/7/2016

0 Comments

 
Pictureآیت الله منتظری
... چون از من گذشته است. من این مسائل را برای صیانت و استقلال حوزه‌ها می‌گویم که انشاءالله همیشه حوزه و مرجعیت پشتیبانی برای ملت و حکومت اسلامی باشد، نه اینکه با اعمال قدرت در آن، بازیچه‌ی اغراض سیاسی قرار بگیرد و حوزه به صورت یک پادگان نظامی درآید. حوزه‌های علمی شیعه باید مستقل باشند و نباید به یک ارگان دولتی تبدیل شوند. یک بار جمعی از جامعه‌ی مدرسین و از جمله آقایان حاج سید مهدی روحانی، آذری قمی، و شرعی، پس از حمله‌ی اوّل به دفتر و حسینیه، نزد من آمده بودند که شما باید رهبری آقای خامنه‌ای را اعلام کنید. من گفتم: « من گمان کردم آمده‌اید از من دلجویی کنید که هستی مرا غارت کرده‌اند و به من اهانت شده است. شما به سکوت من قانع باشید. جامعه‌ی مدرسین یک تشکیلات مقدس حوزوی بود، ولی متأسفانه الآن به یک ارگان نیمه دولتی تبدیل شده است.» حوزه‌های علمیه باید استقلالشان حفظ شود. ولی متأسفانه اکنون در حال تبدیل شدن به ابزاری در دست حاکمان است.

طبق این نظریه که همیشه یک مرجع دینی باید در رأس حکومت اسلامی باشد، طبعاً مرجعیت شیعه و حوزه‌ها با حاکمیت هماهنگ می‌شوند. یعنی عملاً حکومت حوزوی می‌شود و حوزه حکومتی می‌گردد. تفکیک آنها چگونه است؟
​نه، اینگونه نیست. حوزه از حکومت جداست. زیرا هر چند رئیس حکومت از دخالت‌های ناروا در امور حوزوی مبرا باشد، ولی چون حکومت کانون قدرت است، خطر این که ایادی او، هرچند غیرمستقیم، در امور حوزوی دخالت‌های ناروا کنند و از قداست حوزه به نفع خود سوءاستفاده نمایند، وجود دارد و در این رابطه، حتّی آیت‌الله خمینی که خود در مقام مرجعیت بودند و بیش‌تر مردم ایران از ایشان تقلید می‌کردند، بسیاری از مسائل حوزه را به آیت‌الله گلپایگانی ارجاع می‌دادند. ما برای برنامه‌ریزی و مدیریت حوزه خدمت ایشان رفتیم، فرمودند که: «بروید خدمت آیت‌الله گلپایگانی» و ما رفتیم با ایشان صحبت کردیم.
سخنرانی 13 رجب در رابطه با مرجعیت شیعه
با مشاهده‌ی همه‌ی دخالت‌های ناروا در امور حوزه و مرجعیت، من در عین حال ساکت بودم، تا اینکه پس از انتخابات ریاست جمهوری، روزی در خاوه، من به منزل آقای آذری رفتم. ایشان فردی را صدا زد و دفتری را به او داد و گفت: «در قم این دفتر را به آقای اسنادی بده.» سپس متوجه من شد و گفت: «پس از انتخابات، جامعه‌ی مدرسین به تهران احضار شدند. پس از حضور، آقای خامنه‌ای پرسید وضع جامعه‌ی مدرسین چگونه است؟ من گفتم جامعه‌ی مدرسین مرد.» نظر ایشان این بوده که چون جامعه را وادار کردند آقای ناطق نوری را برای ریاست جمهوری تأیید کنند و او انتخاب نشد، پس جامعه موقعیت خود را از دست داده است. آقای آذری ادامه داد: آقای خامنه‌ای از این حرف من ناراحت شد و گفت: «این چه حرفی است؟ ما با جامعه‌ی مدرسین کارها داریم و از جمله مسئله‌ی مرجعیت است. هفت نفر مرجع صحیح نیست. مرجع باید یک نفر باشد و این کار بر عهده‌ی جامعه است و باید جامعه‌ی مدرسین تقویت شود.» پس در این رابطه، چهار نفر از اعضای جامعه، این دفتر را تهیه کرده‌اند و به اعضای جامعه داده‌اند تا نظر بدهند. در این دفتر آمده: «اوّلاً جامعه‌ی مدرسین منحصر در افراد خاص نباشد و همه‌ی مدرسین حوزه دعوت شوند و ثانیاً در همه‌ی استان‌های کشور نماینده داشته باشد.» و من اشکال کرده‌ام: «اگر منظور دعوت از بچه‌هاست که ارزش ندارد و اگر منظور دعوت از بزرگان حوزه است، آنان حاضر نیستند شرکت کنند و هنگامی که ما در قم شکسته خورده‌ایم، طبعاً در جاهای دیگر به ما اعتنا ندارند.»
وقتی آقای آذری این صحبت‌ها را نقل کرد، من از ایشان پرسیدم: «منظور آقای خامنه‌ای از مرجع واحد چه کسی بود؟» آقای آذری گفت: «منظور ایشان خودشان بود و می‌خواستند جامعه‌ی مدرسین فقط ایشان را برای مرجعیت تعیین کنند.» من گفتم: « وقتی که جامعه سابقاً هفت نفر را تعیین کرده‌اند، الآن چگونه می‌توانند بگویند فقط یک نفر؟ باید صبر کنند بقیه بمیرند تا قهراً در یک نفر متعین گردد.» آقای آذری گفت: « این هم یک اشکال سوم.» من گفتم: «مهم‌ترین اشکال همین است.» این بود خلاصه‌ای از جریانات گذشته. اگر از باب فرض، همه‌ی این امور قابل اغماض باشد، ولی فشار مأمورین اطلاعات و سپاه و گروه‌های فشار در بلاد مختلف کشور در این رابطه به اهل علم و اهل منبر قابل اغماض نبود. زیرا به طور کلی، مرجعیت شیعه بازیچه‌ی سیاست‌های بچه‌گانه شده بود و همین امر باعث و انگیزه‌ی من بود در سخنرانی 13 رجب 1418، و عجیب است که چرا آقایان دیگر در این زمینه احساس تکلیف نکردند.
حمله‌ی گسترده به حسینیه، دفتر، و داخل بیت
پس از سخنرانی مذکور، چند نوار از آن منتشر شد. ولی از ناحیه‌ی اطلاعات، به برخی از افراد دفتر فشار وارد آمد. لذا خود من از پخش بیشتر نوار جلوگیری کردم. در چند روز اوّل، هر چند برخی روزنامه را به هتاکی و نثار کلماتی رکیک که شخصیت گویندگان آنها را نشان می‌داد وادار کردند، ولی در قم خبری نبود و من هم مانند سابقه به تدریس خود ادامه دادم. البته در همان زمان به محل درس مرحوم آیت‌الله آذری قمی در فیضیه حمله می‌شد و برای ایشان مزاحمت‌هایی را فراهم می‌کردند. تا اینکه در روز هفدهم رجب، جمعی از آقایان مرتبط با شورای مدیریت حوزه به منزل آمدند و گفتند: «هدف شما از سخنرانی 13 رجب چه بود؟» گفتم: «من احساس تکلیف کردم و مطلب خلافی هم نگفته‌ام.» گفتند: «ممکن است جمعی عکس‌العمل نشان بدهند.» گفتم: « حق را باید گفت و من به وظیفه‌ی الهی خود عمل کردم. وانگهی، سخنرانی انجام شده را که نمی‌شود برگرداند و جلوی پخش نوار آن را هم من گرفتم و تا حال به خیر گذشته.» گفتند: «معلوم نیست و بناست فردا از ناحیه‌ی شورای مدیریت حوزه تعطیل اعلام و راهپیمایی انجام شود.» بالاخره در این میان، عناصری مشغول توطئه شدند و گروه‌های متشکل از بچه‌های هتاک و بی‌باک و خرابکار را از اصفهان و تهران و جاهای دیگر جمع‌آوری کردند و به زور و تهدید برخی محصلین و شاگردان بی‌گناه مدارس را نیز اغفال کردند و یک راهپیمایی از طلاب جوان و محصلین و گروه‌های فشار به راه انداختند و به بازار هم فشار آوردند تعطیل شود؛ هرچند بازاری‌ها مقاومت کردند. راهپیمایی را به طرف مسجد اعظم هدایت کردند و پس از سخنرانی تحریک‌آمیز آقای جوادی آملی، جمعیت را به طرف حسینیه‌ی شهدا و دفتر و بیت من سرازیر کردند و تعدادی از آنان که کاملاً سازمان دهی شده بودند، با شکستن درب‌ها و قفل‌ها حسینیه را اشغال کردند و هرچه توانستند از اشیای حسینیه و دفتر شکستند و پاره کردند و غارت نمودند و حتّی قرآن‌ها و کتب ادعیه و کتب علمی را نیز پاره کردند و حدود سه هزار عدد نوار کاست و ویدیویی از فقه و نهج‌البلاغه و اصول کافی را با خود بردند و جمعی از فضلا و طلاب را که در دفتر مشغول نماز جماعت ظهر و عصر بودند، پس از کتک زدن و هتاکی، بازداشت نمودند و از قراری که نقل شد، رئیس قوه‌ی قضائیه که باید حافظ امنیت جامعه باشد، از تهران به قم آمد و دستور حمله به حسینیه و دفتر و بیت را صادر نمود و شب چهارشنبه به تهران بازگشت و در خطبه‌ی نماز جمعه‌ی تهران نیز هرچه خواست به هم بافت.
تلاش برای خارج کردن اینجانب از منزل
در این میان، تلفن‌ها را نیز قطع کردند و همکاری افراد اطلاعات و سپاه با مهاجمین محسوس بود و از قراری که معلوم شد، با بی‌سیم از طرف سرتیپ فرمانده لشکر قم به آنان دستور داده می‌شد و اصرار داشتند به بهانه‌ی محافظت از من، مرا از اتاق و کتابخانه و منزل خارج نمایند و با خود ببرند و منزل مرا در اختیار رجاله‌ها و غارتگران قرار دهند و بر حسب آنچه نقل شد، وزیر سابقه اطلاعات، آقای فلاحیان، و یکی از فرماندهان عالی سپاه، از دور مهاجمین را رهبری می‌کردند. من به اشخاصی که اصرار داشتند اینجانب از منزل بیرون بروم، با ناراحتی گفتم: «دفعه‌ی اوّل نیست که به من و هستی من حمله شده. یک بار از طرف آقای خامنه‌ای آمدند و هستی مرا غارت کردند، این بار بیایند در همین اتاق و کتابخانه، مرا بکشند تا خیالشان برای همیشه راحت شود. من با پای خود از منزل خارج نمی‌شوم.» از این سخن من حاضرین بسیار جا خوردند و بالاخره پس از مشاجرات زیاد با افراد مختلف که آمده بودند، من مبادرت به اقامه‌ی نماز ظهر کردم. ولی باز از بیرون به افراد داخل اتاق فشار آورده بودند که نمازش را بشکنید و یکی از دوستان صادق گفت: « من شنیدم که به آنان دستور داده شد طناب به گردنش بی اندازید و او را بکشید و بیاورید.» سپس در یک فرصتی که افراد داخل اتاق برای کسب تکلیف بیرون رفته بودند، درب اتاق را بستیم و دیگر هرچه آن‌ها اصرار کردند درب را باز نکردیم. به آنان دستور داده شده بود از درب اندرون وارد شوند و در حالی که با دیلم مشغول کندن درب اندرون بودند، شنیده شد از ناحیه‌ی بعضی از آقایان مجاورین با تندی با آنان برخورد شده بود و بالاخره بعد از چند ساعت از کنار اتاق من رفتند. ولی مهاجمین مشغول شکستن درب و شیشه‌های خانه شدند و در این میان، بلندگوهای حسینیه را در اختیار گرفتند و مانند لشکر مهاجم پیروزمند، با شعارهای انحرافی و اهانت‌آمیز، در چندین روز متوالی هرچه خواستند گفتند و پخش کردند و شعارهای رکیک و اهانت‌آمیز نوشتند و مرتباً اعلامیه‌های فحاشی و تهدیدآمیز تنظیم و پخش می‌شد و ناراحتی همه‌ی همسایگان را فراهم نمودند. گویی اینان بویی از انسانیت و عقل به مشامشان نخورده بود و به خیال خودشان، با این غارتگری‌ها و فحاشی‌ها و هتاکی‌ها می‌خواستند از ولایت فقیه حمایت کنند. خوب شد ما نمردیم و معنا و ثمره‌ی ولایت فقیه آقایان را با چشم و گوش خود از نزدیک احساس کردیم. من در همان روز حمله و یورش، در یک پیام، خلاصه‌ی اعمال ننگین آنان را یادآور شدم.
حمایت برخی از مسئولان از مهاجمان
حکومت برای امنیت جامعه است. حکومتی که مردم در آن از نظر جان و مال و آبرو امنیت نداشته باشند، هیچ‌گونه تناسبی با اسلام ندارد. این حرکات دیوانه وار و مستمر که شبانه‌روز در حسینیه انجام می‌شد و پیوسته مردم از قم و جاهای دیگر تماشاگر این صحنه‌ها بودند، صورت مسخره‌آمیزی به خود گرفته بود و اگر مقامات بالا رضایت نداشتند، لابد جلوگیری می‌کردند. و نه تنها جلوگیری نکردند، بلکه برخی از آنان حمایت هم کردند و آقای خامنه‌ای در یک سخنرانی ضمن تأیید اجمالی اهانت‌های انجام شده، با کلمه‌ی «خائن» از من یاد کرد و مرا به محاکمه تهدید نمود و هنگامی که آیت‌الله زنجانی نامه‌ای متضمن اظهار ناراحتی از این اوضاع اسف‌انگیز به ایشان می‌نویسند، از قرار مسموع ایشان در جواب نوشته بودند: «من نمی‌توانم جلوی خشم مردم را بگیرم.» یاللعجب که جمعی رجاله را که همه دیدند از شهرهای مختلف با صرف بودجه‌های سنگین جمع‌آوری کردند و به قم آوردند و آنان را وادار به این کارها کردند، به عنوان مردم قلمداد می‌کنند و در این میان، برخی افراد عادی سپاه هم که ذاتاً دارای ایمان و اخلاص می‌باشند، اغفال می‌گردند و به این خلافکاری‌ها وارد می‌شوند.
بچه‌های مخلص سپاه در جبهه‌ها فداکاری کردند و به شهادت رسیدند. ولی متأسفانه به اعتبار آن کبوتران پر پر شده، چند نفر به نام اسلام جنایت می‌کنند و به مناسبت‌های مختلف سخنرانی می‌کنند و فتوا می‌دهند و در مسائل اسلامی خودسرانه اظهار نظر می‌کنند و به بزرگان اهانت می‌نمایند و خیال می‌کنند با یکی دو سال که در جبهه بوده‌اند، همه‌ی کشور ملک طلق آن‌هاست و همه‌ی مردم کشور بندگان زرخرید آنان می‌باشند. حقوق جمعی از افراد مخلص سپاه را که سال‌ها در جبهه‌ها بودند، خودسرانه به بهانه‌های واهی به طور کلی قطع می‌کنند و بندگان خدا به هر جا مراجعه می‌کنند، جواب رد می‌شنوند و در این میان، آن آقایی هم که به عنوان نماینده‌ی ولی فقیه باید ناظر بر اعمال خودسرانه‌ی آنان باشد، یا ساکت است و یا تأیید می‌کند. تعریف و تمجید از افراد بی‌سواد کم‌ظرفیت همین گرفتاری‌ها را در پی دارد. اطلاعات که یک نهاد لازم و ضروری برای کشور است و کار آن باید منحصر باشد در تحصیل اطلاعات نافع برای کشور بدون دخالت در کارهای دیگر، در اثر تعریف و تمجیدهای فراوان از آن، به تدریج به صورت یک نهاد مخفی و پیچیده درآمده؛ دور از نظارت مجلس و مردم و دولت، و هر کاری که خواستند خودسرانه انجام دادند و در نتیجه، به صورت کانون قتل‌ها و جنایات نفرت‌انگیز درآمد و آبروی انقلاب و نظام را بردند و برای بچه‌های پاک و مخلص اطلاعات، ننگ و عار فراهم آوردند. حالا متأسّفانه سپاه هم در همان مسیر افتاده، در اثر تعریف‌ها و تمجیدهایی که از سپاه و جوانان فداکار آن که اغلب در جبهه‌ها به شهادت رسیدند انجام شد، برخی از فرماندهان همه‌ی تعریف‌ها را به خود گرفتند و به تدریج در اموری که مربوط به آنان نیست دخالت می‌کنند و در برابر کسی هم پاسخ‌گو نیستند و با اینکه با عنوان نظامی نباید در سیاست عمومی کشور دخالت کنند، در غالب مسائل داخلی و خارجی کشور خودسرانه دخالت می‌کنند و به تدریج حکومت کشور را همچون ترکیه به صورت یک حکومت تحت قدرت نظامیان نشان می‌دهند و هیچ‌کس جلوی تندروی‌های آنان را نمی‌گیرد. سپاهی که در آغاز انقلاب مورد تایید و اعتماد مردم ما بود و ما در مجلس خبرگان قانون اساسی با اینکه عده‌ای مخالف بودند آن را به صورت یک اصل در قانون اساسی درج کردیم، اگر به رویه‌ای که فعلاً در پیش گرفته ادامه دهد، به طور کلی اعتماد ملت از آن سلب می‌شود و حیثیت اجتماعی خود را از دست می‌دهد. ولی چه کنیم که مسؤولین بالا متوجه این نکته نیستند؟ و بالاخره از همان روز حمله و یورش، مرا در خانه محصور کردند و درب‌ها و پنجره‌ها را جوش دادند و تا مدتی روی پشت‌بام هم مأمور گشت گذاشتند که در اثر رفت‌وآمد زیاد مزاحم زندگی و خواب و آسایش من و خانواده‌ام بودند. حالا بگذریم از چشم‌چرانی‌های برخی از آنها بلندگوهای حسینیه تا چند روز در اختیار مهاجمین بود تا این که از قرار منقول، جامعه‌ی مدرسین جلسه می‌گیرند و آقای مقتدایی، دادستان کل کشور، از ناحیه‌ی آنان به سراغ مهاجمین می‌آید. دادستان کل کشور که باید جلوی مظالم و جنایات را بگیرد و با مهاجمین به خانه و کاشانه‌ی مردم برخورد قانون کند، قانون‌شکنی‌ها، خرابکاری‌ها، و غارتگری‌ها را تأیید می‌کند. او خواسته‌های آنان را جویا می‌شود و آنان حصر در خانه و ممنوع‌الملاقات بودن و تعطیل درس و شهریه و پس ندادن حسینیه و دفتر و تهیه‌ی زمینه‌ی محاکمه‌ی مرا مطالبه می‌کنند تقریباً همین خواسته‌ها در شورای عالی امنیت ملی مطرح و تصویب می‌شود. پس در حقیقت، تصمیم گیرند در مسائل کشور، خرابکاران و مهاجمین بی‌باک و محرکین آنان هستند و شورای عالی امنیت ملی، مجری تصمیمات آنان می‌باشد. وای به حال ملت مسلمان و مظلوم ایران و حوزه‌ی علمیه‌ی قم که تعیین سرنوشتشان به افراد خرابکار و مهاجم تفویض شده است. آقای مقتدایی در حسینیه سخنان مفصلی دارد که نوار آن موجود است. از جمله به آنان می‌گوید:« از این حرکتی که شما عزیزان انجام دادی که حمایت از حریم ولایت و رهبری بود، جداً تقدیر و تشکر می‌شود و شما این را به حساب خدا بگذارید و اجر و پاداش این را از خدا بگیرید ... خیلی ممنون. امیدوارم که انشالله موفق باشید. مأجورهستید و زحمت کشیدید. این خدمتی که کردید انشالله مورد توجه امام زمان (ارواحنا فداه) قرار بگیرد و در آینده هم اگر خدای ناکرده یک چنین قضایایی پیش بیاید، انتظار هست که همین شماها باید به پا خیزید ...» و از قرار مسموع از راه موثق، همان موقع هم جلسه‌ای برای توجیه ائمه‌ی جمعه‌ی مراکز استان‌ها گرفته بودند و در آن جلسه، آقای دری به عنوان وزیر اطلاعات از چگونگی قضایا و برخورد با اینجانب و این که فعلاً در منزل محصور گشته و فقط خانواده‌اش مجاز به رفت‌وآمد هستند و ... به آقایان ارائه می‌دهد که آقای جنتی در جمع آنان می‌گوید: « این که فایده ندارد. بایستی آخر شب او را از منزل و از رختخوابش بیرون می‌آوردید و می‌بردید جایی که حتّی من هم اطلاع نداشته باشم که او کجاست.» خوشا به سعادت ملت ایران که چنین روحانیون دل سوز و با عاطفه‌ای بر آنان حکومت می‌کنند و سرنوشت اسلام و انقلاب و کشور و ملت در اختیار اینان قرار گرفته است. از طرف دیگر، برحسب نقل مستند، در جلسه‌ای که در تهران در این زمینه تشکیل شده بود، یکی از قضات دادگاه ویژه پیشنهاد می‌کند که: «با اجازه‌ی شما من به قم می‌روم و فوراً فلانی را محاکمه و اعدام می‌کنم و برمیگردم.»
بار الها، تو خود شاهد باش که ملت ایران برای تحصیل آزادی و پیاده شدن دستورات حیات‌بخش اسلام، این همه فداکاری کردند و شهید دادند. ولی متأسفانه در برابر تذکرات اینجانب به عنوان دفاع از استقلال حوزه‌های علمیه و عظمت مرجعیت شیعه که بازیچه‌ی رجاله‌ها و بچه‌های اغفال شده از ناحیه‌ی انحصارطلبان قرار گرفته بود، مدیریت حوزه‌ی علمیه‌ی قم و رئیس قوه‌ی قضائیه کشور خرابکاران و غارتگران را علیه من بسیج کردند و آقای یزدی در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران هرچه توانست هتاکی نمود و دادستان کل کشور هم مهاجمین و غارتگران را تشویق می‌کند و آن قاضی هم اعدام فوری مرا پیشنهاد می‌کند و متأسفانه همه‌ی این جنایات به نام حکومت اسلامی و حمایت از اسلام انجام می‌شود. با این حال، ملت مظلوم ایران از آقایان انتظار پیاده کردن دستورات اسلام و دفاع از حقوق مردم را دارند.
با این که از آقایان علما انتظار می‌رفت برائت خود را از این جنایات و امثال آن که به نام اسلام انجام می‌شود، اعلام نمایند و از حوزه و روحانیت دفاع نمایند، برخی از آنان در حوزه‌ی علمیه‌ی قم و جاهای دیگر، هرچه خواستند گفتند و نوشتند و مرا خائن و عالم نما و منافق و فاسق خطاب کردند و برخی از نویسندگان بی‌ادب ادبیات خود را در اهانت و فحاشی و تهمت‌های ناروا به کار بردند. انشاءالله در یوم‌الحساب به همه‌ی امور رسیدگی می‌شود.
خداوند انشالله به تفضل خود، حوزه‌ی علمیه‌ی قم را از شر عناصر خرابکار و هتاک، و ملت ایران را از شر نویسندگان بی‌ادب و بی‌باک محفوظ بدارد. من یک فرد بیشتر نیستم و عمر خود را گذرانده‌ام. ولی جای تأسف است که چگونه این همه جنایات به نام اسلام انجام می‌شود.
پیام اهانت‌آمیز آقای خامنه‌ای به مردم اصفهان
پس از تداوم حصر اینجانب و ادامه‌ی تصرف غاصبان نسبت به حسینیه‌ی شهدا و دفتر اینجانب در قم و مشهد، مردم شریف استان اصفهان بر اساس عرق دینی و غیرت اسلامی خود، بارها اعتراض خود را نسبت به این بی‌قانونی‌ها، به وسیله‌ی تجمعات آرام و بیانیه‌ها اعلام داشتند و بر این اساس، جمعی بازداشت و محاکمه و زندانی شدند و آخر کار خواستند به وسیله‌ی حضور در نماز جمعه‌ی اصفهان، اعتراض خودشان را ابراز نمایند و در حالی که اعتراض آرام و با متانت، حق قانونی و اسلامی ملت است، وزیر اطلاعات وقت، آقای دری، مسأله را نزد مقام‌های بالا بزرگ جلوه داد و یک پیام تند از آقای خامنه‌ای گرفت و که در آن در پیام به مردم شریف استان اصفهان اهانت شده بود و آنان را باند روسیاه و تبهکار قلمداد کردند و آن پیام را در رسانه‌ها با طمطراق پخش نمودند. البته غیر از آن که آن پیام مردم را نسبت به مقام‌ها و مسؤولین بدبین کرد، برای آنان نتیجه‌ای نداشت. معمولاً مقام‌های بالا در شرایطی زندگی می‌کنند که از قضاوت‌های عمومی که در سطح جامعه انجام می‌شود بی‌اطلاع‌اند و حواشی آنان آنها را در حصاری از غفلت نگه می‌دارند. در این میان، باند تبهکاری که در داخل اطلاعات کارگردان بودند و برای خون انسان‌ها و بندگان خدا و آبروی آنان ارزشی قائل نبودند، این فرصت شیطانی را مغتنم شمرده و در اصفهان، یک نمایش به نام «پیچک انحراف» ابداع کردند و جناب آقای وزیر اطلاعات هم اظهار لطف فرموده، آن را افتتاح نمودند و سپس آن نمایش و متاع با ارزش به شهرهای قم و تهران نیز صادر شد و چه مقدار زیاد از بودجه‌ی کشور بدهکار ما صرف ایجاد و تبلیغ آن شد. در صورتی که آقای وزیر توجه داشتند که سوژه‌ی این نمایش، سید مهدی هاشمی، هرچه بود یازده سال قبل از این اعدام شده بود و هدف برگزارکنندگان آن نمایش بازی با آبرو و حیثیت من محصور است که فعلاً امکان دفاع ندارم و ناجوانمردانه مورد حمله قرار گرفته‌ام. پیش از آن نیز از ناحیه‌ی اطلاعات نمایشی به عنوان «هویت»، اختراع و نمایش دادند و با آبروی جمع زیادی از بندگان خدا بازی کردند و با این همه جنایات، باز انتظار دارند ملت آنان را الگوی اسلام بپندارند. البته دنیا دار امتحان است و لازم است هر روز به وسایل مختلف، فلز وجود انسان‌ها، مخصوصاً قدرتمندان در کوره‌های آزمایش شناخته شود.
آنچه در نظر من مهم است، اینکه چگونه کسانی که مدعی تبعد و تقدس هستند، به بهانه‌ی دفاع از اسلام و ارزش‌های آن اینچنین بی‌باکانه با جان و مال و آبروی بندگان خدا بازی می‌کنند.
اینک حدود دو سال و شش ماه است که من در خانه محصور می‌باشم و چه ناراحتی‌هایی را متحمل شده و می‌شوم. حسینیه‌ی شهدا محل تدریس و جماعت من در توقیف و تحت اختیار آقایان می‌باشد و چه مقدار کتاب‌های مختلف و وسایل مربوط به من و دیگران در آنجا حبس شده. و چه بسیار از وسایل و لوازم سمعی و بصری و اموال و نوارها را به غارت بردند و دفتر مرا که ملک من است، غاصبانه در اختیار گرفته و در آن تصرف می‌کنند و نماز می‌خوانند و دفتر مرا در مشهد، با همه لوازم و اثاث آن توقیف کرده‌اند و همه‌ی این کارها را از قرار مسموع، به حکم شورای عالی امنیت ملی انجام می‌دهند. در صورتی شورای عالی امنیت ملی، بر فرض نهاد صالحی باشد، برای مقابله با یک کشور مخالف و یا گروه مهاجم است، نه مقابله با یک فرد خدمتگزار که خود از پایه‌گذاران انقلاب بوده است و برای حفظ حریم حوزه ی علمیه و مرجعیت شیعه تذکراتی داده است. وانگهی، شورا حق قضاوت ندارد. قضاوت وظیفه ی قوه قضائیه است. با حضور متهم و وکیل او، و امکان دفاع. البته نظر همین شورا در زمان رژیم سابق نیز به منظور سرکوب مخالفین و اصلاح طلبان وجود داشت و در این میان، دادگاه ویژه نیز خود را متولی این جنایات میداند و به بهانه های واهی، دخالت های ناروا انجام میدهد. الهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبه ولینا و کثره عدونا و قله عددنا و شده الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا.

*****
پیوست شماره‌ی 255 – پیام معظم له پس از حمله به حسینیه و بیت ایشان، مورخه 28/8/1376
بسم‌الله قاصم الجبارین
انا لله و انا الیه راجعون
برادران و خواهران مسلمان و هموطنان عزیز
پس از سلام و درود بی‌پایان بر پیامبر رحمت، حضرت خاتم انبیاء (ص) و ائمه‌ی هدی، به خصوص حضرت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و بر همه‌ی پیامبران الهی سلام الله علیهم اجمعین و سلام و تحیت به شما برادران و خواهران، به عرض می‌رساند:
معمولاً آیه‌ی شریفه‌ی فوق برای اعلام رحلت یک فرد مسلمان نوشته می‌شود. ولی اینک من آن را برای شکستن حریم قرآن و دین و حوزه‌ی مقدسه‌ی علمیه‌ی قم و روحانیت شیعه و مقدسات دینی و علما و بزرگان حوزه و حتّی حریم فقه و ولایت به کار بردم.
روز جمعه، سیزدهم رجب 1417، مطابق 23/8/1376، روز ولادت با سعادت مولی‌الموحدین امیرالمؤمنین (ع)، اینجانب مطالبی را که تذکر آنها را وظیفه‌ی دینی خود می‌دانستم، با منطق کتاب و سنت پیامبر اکرم (ص) و ائمه‌ی معصومین (ع) بیان کردم، به خیال اینکه کشور ما کشور اسلام و پایگاه ائمه‌ی معصومین (ع) می‌باشد و ظاهراً شما کم و بیش از سخنان من مطلع شده‌اید. پس از این که بعضی از روزنامه‌های مزدور و متملق، همچون سابق هرچه خواستند از تهمت و اهانت دریغ نکردند. در روز چهارشنبه 18 رجب، مطابق با 28/8/1376، به بهانه‌ی حمایت از ولایت فقیه، جمعی از افراد بی‌منطق را به نام حزب‌الله به راه انداختند و به زور و تهدید و اغفال، بعضی از محصلین بی‌گناه دبیرستان‌ها را هم با آنان همراه کردند و ضمن راهپیمایی در خیابان‌های قم، آنان را به طرف حسینیه‌ی شهدا و دفتر اینجانب حرکت دادند و با شکستن درب‌ها و قفل‌ها، آن‌ها را اشغال کردند و هرچه توانستند شکستند و پاره کردند و هرچه خواستند گفتند و اهانت کردند و در این میان، همکاری بعضی از افراد اطلاعاتی با حمله‌کنندگان بسیار محسوس بود. در این میان، اصرار داشتند به بهانه‌ی محافظت از من، مرا از اتاق و کتابخانه و منزل شخصی خارج نمایند و ببرند و همه‌ی هستی مرا در اختیار رجاله‌ها و غارتگران قرار دهند و معلوم نبود مرا به کجا می‌خواستند ببرند.
همین بی‌سیم به دست‌ها، حتّی می‌خواستند برای این منظور درب خانه‌ی اندرونی را با دیلم از جا بکنند تا به من دسترسی پیدا کنند و به زور ببرند. جمعی از فضلا و طلاب و برادران را بازداشت، و تلفن‌ها را قطع کردند و بلندگوهای حسینیه را در اختیار گرفتند و مانند لشکر مهاجم پیروز شده با شعارهای انحرافی و توهین‌آمیز و به نام حمایت از ولایت فقیه و ولی فقیه خودشان، هرچه خواستند گفتند و پخش کردند و موجبات ناراحتی همه‌ی همسایگان محترم را فراهم نمودند. معلوم شد در منطق آقایان، ولایت فقیه یعنی غارت اموال و شکستن و پاره کردن کتاب‌ها و حتّی قرآن کریم. ولایت فقیه یعنی تصرف غاصبانه در خانه و ملک دیگران. ولایت فقیه یعنی اهانت به حوزه‌های علمیه و علما و فقه و علم و بی‌احترامی به همه‌ی مقدسات. خوب شد نمردیم و ثمره‌ی ولایت فقیه آقایان را برای چندمین بار لمس کردیم.
فرستادن رجاله‌ها برای غارت هستی من سابقه دارد. در بهمن 1371 نیز همین عمل را انجام دادند و هستی مرا و حتّی آرشیو چهارده‌ساله‌ی مرا بردند و پس ندادند و بالاخره در زمان عملیات وحشیانه‌ی آقایان، من مشغول مطالعه‌ی نهج‌البلاغه بودم. ولی زنان و همسایگان همه گریه و زاری می‌کردند. این ولایت فقیه چماقی و آمیخته با غارت و فحاشی برای آقایان مبارک باشد. و برحسب اخبار واصله‌ی موثقه، آتش بیار معرکه رئیس قوه‌ی قضائیه که باید مظهر قانون و عدالت باشد، بوده است. ایشان در شب چهارشنبه به قم آمدند و فرمان آتش را صادر کردند و به تهران بازگشتند و با این حال، مردم ما انتظار دارند قانون و عدالت در کشور حکم‌فرما باشد. وقتی که با مثل من که هم سابقه‌ی مبارزاتی دارد و هم استاد بسیاری از علما و مسؤولین کشور بوده‌ام اینطور عمل می‌شود، پس وای به حال مردم بی‌گناه بی‌پناه. 
من تا حال برای رعایت نظام اسلامی که با خون شهدای عزیز ما آبیاری شده است، ساکت بودم و با تحمل همه‌ی تعدیات و ظلم‌هایی که نسبت به من و بیت من و شاگردان و علاقمندان به من و زندانی کردن بسیاری از آنان انجام می‌شد، می‌خواستم خدای ناکرده از ناحیه‌ی من به اسلام و انقلاب ضربه‌ای وارد نشود. ولی چه کنم که دخالت‌های ناروا در حوزه‌ی علمیه‌ی قم و شکستن حریم حوزه‌ی علمیه و از بین بردن استقلال آن و قداست مرجعیت و مراجع به وسیله‌ی راه انداختن بچه‌های بی‌منطق و خشن در مقاطع مختلف، موجب اعلام نظر صریح اینجانب شد. الآن هم به همه‌ی علمای اعلام و بزرگان حوزه‌ها اعلام خطر می‌کنم که علاوه بر خطراتی که اقتصاد و امنیت کشور با آن مواجه است، حوزه‌های دینی و علمی با وضع فعلی در معرض سقوط قرار گرفته و هرکس ساکت و بی‌تفاوت باشد، باید در روز قیامت پاسخ گوی سکوت خود باشد. اینجانب از ابتدای شروع انقلاب اسلامی در سال 42، همواره آسایش و آرامش خود و خانواده و حتّی جان خود را در معرض تهاجم از خدا بی‌خبران قرار داده‌ام و فرزند عزیزم شهید محمّد منتظری در همین راه توسط منافقین کوردل به شهادت رسید. هم اکنون نیز از هر گونه جان‌فشانی در راه اسلام و انقلاب و کشور دریغ ندارم.
جای تعجب است که بعضی از آقایان محترم به من اظهار می‌کردند با این که گفته‌های شما حق بوده، ولی در شرایط فعلی و دعوت از سران کشورهای اسلامی، خوب بود شما صحبت نمی‌کردید؛ غافل از این که صحبت من به جایی ضرر نمی‌زد. آنچه در شرایط فعلی صلاح نبود و صد در صد به ضرر بود، حمله‌ی وحشیانه و غارت با سر و صدا و زمینه‌سازی برای تبلیغات رادیوهای بیگانه بود که قهراً می‌فهماند کشور ما از نظر امنیت نامساعد است و من به سهم خود ضمن تشکر از کسانی که دعوت جمهوری اسلامی ایران را پذیرفته‌اند، از ریاست محترم جمهوری اسلامی سؤال می‌کنم که آیا جنابعالی توان حفظ امنیت آنان را در برابر حمله‌ی احتمالی مهاجمین دارید؟ اگر ندارید، پس با چه جرأتی از آنان دعوت نموده‌اید؟ و اگر توان آن را دارید، پس چرا برای حفظ امنیت مراکز فرهنگی و دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه و جاهای دیگر کاری جدی انجام نمی‌دهید و از این بی‌نظمی‌ها جلوگیری نمی‌کنید؟ در خاتمه، متذکر می‌گردد که آقایان با شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» دست به همه‌ی خرابکاری‌ها می‌زنند. در صورتی که من از بنیان‌گذاران ولایت فقیه می‌باشم و در این موضوع، چهار جلد کتاب مفصل از من چاپ شده. آقایان عنوان کلی ولایت فقیه را با شخص مخلوط می‌کنند. من اگر کسی را واجد شرایط ندانم، این امر به معنای ضدیت با کلی ولایت فقیه نیست. چه کنیم که کار دست بچه‌های بی‌سواد و بی‌منطق افتاده و بالاخره قلم به اینجا رسید و سر بشکست. اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا (ص) و غیبه ولینا و کثره عدونا و قله عددنا و شده الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا ...
من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم                        تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
و السلام علی جمیع اخواننا المسلمین و رحمة الله و برکاته.
28/8/1376
قم، حسینعلی منتظری

-----
ماخذ: کتاب خاطرات آیت الله منتظری صفحات 337 الی341 و پیوست 670-671
* دعوت بهاییان کروگان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
* سفر آیت الله منتظری به جاسب
* آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
مطالب مرتبط:
0 Comments



Leave a Reply.

    مدیر​

    برگزیده مقالات مختلفه، نظرات مختلفه، نظرات دیگران، گلچین ها و ...

    Picture

    بایگانی

    July 2022
    February 2022
    January 2022
    December 2021
    November 2021
    October 2021
    September 2021
    July 2021
    June 2021
    May 2021
    April 2021
    March 2021
    January 2021
    December 2020
    November 2020
    October 2020
    August 2020
    July 2020
    May 2020
    April 2020
    March 2020
    February 2020
    January 2020
    November 2019
    October 2019
    September 2019
    August 2019
    June 2019
    May 2019
    March 2019
    February 2019
    January 2019
    December 2018
    November 2018
    October 2018
    September 2018
    August 2018
    July 2018
    June 2018
    May 2018
    April 2018
    March 2018
    February 2018
    January 2018
    December 2017
    November 2017
    October 2017
    September 2017
    August 2017
    July 2017
    June 2017
    May 2017
    April 2017
    March 2017
    February 2017
    January 2017
    December 2016
    November 2016
    October 2016
    September 2016
    August 2016
    July 2016
    June 2016
    May 2016
    April 2016

    دسته بندی ها

    All
    افغانستان و دیانت بهایی
    تورج امینی
    جاسب
    دکتر پرویز روحانی
    سخنرانی ها
    سوال و جواب
    شخصیت ها
    گوناگون
    مبلغین و ایادیان
    معجزات حضرت بهاءالله
    معرفی کتاب
    مقالات امری
    ویدئو ها

    RSS Feed

مقالات

* الواح نازله
* علت آزار و اذیت بهاییان
*
تاریخ نگاران جاسب
* دزدان اشیای عتیقه
* ​آقای سلیمی معلم مدرسه
* گالری تصاویر

شخصیت ها

*​ ملا غلامرضا جاسبی
* ملا جعفر جاسبی
* فرهنگ لغات جاسب

* شهدای جاسب
* شجره نامه ها
* شعرای جاسب

خاطرات

*​  ذبیح الله مهاجر
​
* سید رضا جمالی
* شمس الله رضوانی
* عشرت نوروزی
* عباس حق شناس
* علی محمد رفرف

سیارون​

* صفحه خانگی
* سیارون

* درباره ما
*
 جاسب بلاگ(مطالب مختلف)
* 
 اسناد و مدارک تاریخی

* ارسال فایل توسط کاربران

آخرین مطالب 

* بهاییان‌جاسب: عزیزه خانم یزدانی ، محمد علی روحانی
​* شجره نامه: شجره نامه سید عبدالله ناشری
​* کتاب بیان حقایق از سید عباس علوی

ادامه مطالب

* جزئیات شهادت شهدای فیلیپین،​ معاون التجار نراقی
​* اشعار شعرای جاسب:  واحه، « نگاه عبـدالبهـــاء»
​* بلاگ: خاتمیت، ایران و بهاییت، دور اسلام‌ ، دلائل بهائی از قران
* دكتر شاپور راسخ: حضرت بهاءالله پیام آور مهر و یگانگی
*  اوضاع کنونی جاسب اول، دوم، سوم، زندگی روزمره اهالی
​* بلاگ: چگونه می توان بهائی شد؟، عبدالبهاء و تولّد انسان