لطفا جهت مشاهده تمام امکانات وبسایت، از مرورگرهای گوگل کروم، فایر فاکس یا اپرا استفاده نمایید...
وب سایت کروگان جاسب (سی یارون)
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح

جاسب بلاگ

دکتر سلیمان برجیس و توطئه به شهادت رساندن ایشان

3/11/2016

4 Comments

 
Picture
قتل دکتر برجیس
در روز جمعه 14 بهمن 1328 ش. تعدادی از مسلمانان در کاشان یک دکتر بهائی به نام سلیمان برجیس فرزند حکیم یعقوب را به بهانه عیادت بیمار به خانه‌ای دعوت کرده او را قطعه قطعه می‌کنند. قاتلین که به پشتیبانی آیات عظام: بروجردی، بهبهانی و کاشانی اطمینان داشتند با افتخار و با دست‌های خون‌آلود خود را به شهربانی معرفی می‌کنند.
دکتر سلیمان برجیس فرزند حکیم یعقوب به دلیل انسان دوستی و کمک به بینوایان مورد احترام اهالی کاشان بود. بخشی از خاطرات دکتر جهانشاه صالح، میزان محبوبیت خاندان برجیس را نشان می‌دهد:
دکتر جهانشاه صالح رئیس دانشگاه تهران و وزیر بهداری و فرهنگ، در مقاله‌ای که در شماره 27 سالنامه دنیا به چاپ رسید از برخورد دوران کودکی خود با حکیم یعقوب پدر پزشک مقتول یاد می‌کند:
"گاهی از اوقات در دوران زندگی مخصوصاً ایام کودکی یک پیش آمد ساده کوچک تأثیر بزرگی در روحیه انسان می‌گذارد و چه بسا مسیر زندگی و سرنوشت آدمی را تغییر می‌دهد."

جهانشاه صالح نقل می‌کند که مادر او بیمار بود و پدرش حکیم یعقوب، یهودی که بهائی شده بود، را بر بستر همسر بیمار خود می‌خواند:
"پدرم در هشتی در ورودی خانه در حال انتظار قدم میزد و من هم در کنار در ایستاده بودم. به محض اینکه حکیم باشی نزدیک شد پدر با عجله به طرف او رفت. سلامی بلند بالا نمود و زیر بغل او را گرفت و از الاغ پیاده کرد و به بالین مادر بیمارم راهنمائی نمود. من با وجود اینکه کودکی بیش نبودم به آداب و رسوم شهر آشنا بودم و تعجب کردم که چطور پدرم با وجود اینکه سالها حاکم کاشان و نطنز بود و طبق عناوین آن روز از خوانین معروف و درجه اول شهر محسوب می‌شد تا این حد به حکیم یعقوب احترام گذاشت. "
صالح می‌نویسد:
"متأسفانه آن روز در نتیجه جهالت و شاید تعصب زیاد یهودی‌ها موظف بودند در محله مخصوصی مسکن داشته باشند. مرکب آن روز هم در کوچه و بازار بیشتر اسب یا الاغ بود. رسم بر این بود که اگر مسلمانی در کوچه پیاده می‌گذشت و اتفاقاً یهودی بر الاغ سوار بود، می‌بایست پیاده شود تا مسلمان بگذرد. تا این اندازه در نتیجه تعصب بیجا در این شهر تبعیض و اختلاف طبقانی وجود داشت."
" این پیش آمد مسیر زندگی مرا عوض کرد. پدرم گفت حکیم یعقوب، طبیب است و طبیب از شریف‌ترین طبقات مردم و مورد احترام خاص و عام است. بدین جهت به تحصیل در رشته پزشکی علاقمند شدم."
ماجرای قتل دکتر سلیمان برجیس را که بازتاب اجتماعی وسیعی یافت از یکی از مجلات معروف آن زمان به نام «فردوسی» به تاریخ 7 اسفند 1328 ش نقل می‌کنم: 

چگونگی قتل دکتر برجیس و جریان این توطئه عجیب

Pictureآرامگاه دکتر سلیمان برجیس در کاشان
آیا رئیس شهربانی کاشانی در این حادثه دخیل بوده است؟
از چندی پیش در کاشان هیئتی به نام دعاة‌اسلامی منتسب به انجمن تبلیغات اسلامی به وجود آمد، اشخاصی که در این هیئت مصدر کار بودند به هیچ وجه صلاحیت آن را نداشتند و اعمال خلافی به نام دین اسلام و شرع مقدس انجام می‌دادند. این عده اخیراً طبق نقشه خاصی شروع به آزار و اذیت بهائیان ساکن کاشان و اطراف که به شهر می‌آمدند، نموده و اشخاص ماجراجو و بیکاره را تحریک و مأمور می‌کرده‌اند که در معرض عام آن‌ها را اذیت کنند. بهائیان برای جلوگیری از اینگونه اعمال و حفظ مال و جان خود به نزد سرهنگ فاطمی رئیس شهربانی رفته و دادخواهی می‌نمایند ولی او آنطوریکه باید و شاید از اعمال محرکین و مسببین فساد جلوگیری نمی‌نماید.
این سهل انگاری رئیس شهربانی اشخاص ماجراجو را جری‌تر می‌نماید و به تحریکات خود می‌افزایند و از وجود دو نفر در این مورد استفاده می‌کنند. دکتر برجیس که از نقشه و فتنه‌های این هیئت آگاه می‌شود از طرف بهائیان برای جلوگیری از پیش آمدهای ناگوار چندین بار به شهربانی می‌رود و جدا از ریاست شهربانی خواهش و تقاضا می‌کند که از اعمال بی‌رویه آنها جلوگیری به عمل آورد و حتی اسامی محرکین را به خط خود به ریاست شهربانی می‌دهد ولی به گزارشات دکتر برجیس وقعی گذارده نمی‌شود و از قرار معلوم ریاست شهربانی این اسامی را به محرکین مخصوصاً به آقای نبوی رئیس هیئت نشان می‌دهد. در نتیجه بر کینه و بغضشان می‌افزاید و در جلسات سری هیئت مزبور توطئه قتل دکتر برجیس چیده می‌شود.
این بود قسمتی از اطلاعاتیکه آقای سید محمد سعادت‌یار نماینده ما در کاشان فرستاده بود. اینکه بقیه جریان را آقای شیرزاد که از طرف ما مأمور تحقیق بی‌طرفانه در این باره بود به عرض خوانندگان می‌رساند:
دکتر سلیمان برجیس اهل کاشان در حدود پنجاه سال از عمرش می‌گذشت. دکتر برجیس تا شانزدهم دیماه گذشته عضو وزارت بهداری بوده و در بهداری شهرستان کاشان انجام وظیفه میکرده است. ولی از آن تاریخ به بعد بنا به علل اداری از این شغل مستعفی و مطب شخصی دایر نموده بود.
دکتر برجیس علاوه بر مطب دارای داروخانه هم بوده و اغلب بیماران بی‌بضاعت را مجاناً می‌پذیرفته و به آنها داروی رایگان می‌داده است. می‌گویند حتی به بیماران تنگدست پول هم می‌داده و روی همین اصل در آن شهرستان به نیک نامی معروف و مورد احترام عموم بوده است (و این قسمت را نماینده ما در کاشان نیز تأیید کرده است). 

دعوت به عیادت بیمار!

حوالی ساعت 11 صبح روز جمعه چهاردهم بهمن ماه گذشته دو نفر به نام عباس توسلی و علی تقی پور به مطب دکتر برجیس آمده، اظهار می‌دارند: آقای دکتر دست ماست و دامن شما، مریضی داریم که حالش خیلی بد است، خواهشمندیم قدم رنجه بفرمائید و به عیادت او بیائید.
در آن موقع چون هفت هشت نفر مریض در مطب نشسته و منتظر نوبت بوده‌اند، دکتر جواب می‌دهد مانعی ندارد اما اجازه بفرمائید این چند نفر را راه بیندازم آنگاه باهم برای عیادت بیمار شما می‌رویم. ولی آن دو نفر التماس و اصرار کرده و تأخیر حرکت او را موجب مرگ بیمار خود می‌دانند.
بالاخره دکتر مجبور می‌شود برای تسکین غم و اندوه آنان با برداشتن کیف دستی خود که محتوی بعضی داروجات و لوازم ضروری پزشکی بوده به راه افتد.
کسانیکه شهر کاشان را دیده‌اند، می‌دانند که اغلب کوچه‌های آن تنگ و باریک بوده و عبور و مرور از آنها مخصوصاً در فصل زمستان که برف هم باریده باشد، مشکل است. به همین جهت دکتر از جلو و آن دو نفر نیز به دنبال او کوچه‌ها را یکی پس از دیگری طی می‌کنند. معمولاً وقتی دکترها به سر مریض می‌روند، قبل از آنکه به منزل بیمار برسند در بین راه از شخصی که به دنبالش آمده است حال مریض و علت بیماری و اینکه چند روز است بستری گردیده، را می‌پرسند.
برجیس خوش‌باور و ساده‌دل نیز از آن دو نفر هرچند گاهی می‌پرسد، این بیمار چند روز است بستری گردیده؟ چه مواقعی تبش زیاد می‌شود؟ آیا سرفه هم می‌کند؟ لرز هم عارضش می‌شود؟
امثال این سئوالات را دکتر مرتباً تکرار می‌کرده و آنها نیز هرچند باری در مقابل سئوالات او جوابی متناسب می‌داده و خلاصه آنقدر برای آن بیمار مجازی، مرض می‌تراشند که دکتر بیچاره متحیر بوده به کدامیک از آنها فکر کند ...
این گفتگوها ادامه پیدا می‌کند تا به کوچه‌ای که به نام کوچه «کلهر» معروف است، می‌رسند.
در این کوچه که مانند اغلب کوچه‌های کاشان تنگ و باریک است سه خانه وجود دارد. یکی از این خانه‌ها منزل یک نفر آخوند به نام شیخ محمد باقر مسئله‌گو می‌باشد.
هنگامی که دکتر وارد کوچه می‌گردد به خانه‌ای که مجاور منزل شیخ محمد باقر است راهنمائی شده بعد از او نیز هشت نفر مرد ناشناس وارد آن خانه گردیده و در حیاط را از داخل می‌بندند.
پریدگی رنگ رخسار تازه واردین و حرکات غیر عادی آنان دکتر را متوجه می‌سازد که صاحبان این قیافه‌های متوحش نقشه شومی طرح کرده و این حالت حکایت از اضطراب درونی آنان می‌نماید. ولی با این وصف خونسردی خود را از دست نداده و مانند همیشه با شوخی و بذله‌گوئی از محل بیمار سئوال می‌کند.
بیمار کجاست؟
ابتدا در مقابل این سئوال همه آنها سکوت اختیار می‌کنند ولی صدای تمسخرآمیز یکی از حاضرین فضای این سکوت بهت‌انگیز را در هم شکسته می‌گوید: کدام مریض؟ آیا مریض بهتر از تو وجود دارد؟
هنوز جمله تمسخرآمیز او تمام نشده بود که یکی دیگر از آنها کراوات دکتر را گرفته و با فشار دیگران او را به اطاق فوقانی آن خانه می‌برند.
موقعی که به داخل اطاق می‌رسند به او می‌گویند که همین الآن مریض را در اینجا به تو نشان خواهیم داد.
دکتر بیچاره هرچه به اطراف خود می‌نگرد اثری از بیمار ندیده و طولی نمیکشد که ضربات چاقو و چوب و مشت و لگد متعاقب یکدیگر بر پیکر بی‌دفاع دکتر برجیس وارد شده و غرق در خونش می‌نمایند.
برجیس برای استمداد و فرار از دست ضاربین به طرف پنجره‌ای که مشرف بر حیاط بوده دویده و قصد فریاد داشته ولی او را مهلت نداده با یک حمله به سطح حیاط پرتابش می‌کنند. بیچاره دکتر وقتی که از آن ارتفاع 5 متری نقش زمین می‌شود، قدرت تکلم از او سلب می‌گردد و ضاربین مجدداً شروع به زدن او می‌نمایند و در این حال یکی از آنها به نام محمد رسول زاده در نهایت قساوت با چاقو شریان گلوی دکتر را می‌برد. دیگران نیز ضربات مهلکی به بدن نیم جان او وارد می‌آورند.
در این موقع پیرزنی که ساکن خانه مجاور بوده است بر اثر آه و ناله مضروب به بالای بام رفته و چون اوضاع را چنین می‌بیند، شروع به فریاد نموده و مردم را به کمک می‌طلبد، قاتلین که قصد داشتند جسد دکتر را در چاه آب همان خانه مخفی کنند، بر اثر داد و فریاد آن زن و اجتماع مردم دستهای خونین خود را با برف پاک کرده و عربده‌کشان تمام خیابان و بازار شهر کاشان را پیموده و به مردم می‌گویند « ما دکتر برجیس را کشتیم». در این جریان بر اثر اجتماع مردم تمام دکانها بسته می‌شود و تا دو روز از باز کردن آن خودداری می‌نمایند.
قاتلین پس از این تظاهرات به شهربانی رفته و خود را اعضای تبلیغات اسلامی و قاتلین دکتر برجیس بهائی معرفی می‌کنند.
بعد از وقوع قتل کسان مقتول از قضیه مطلع شده و با کمک مأمورین پلیس جسد خونین و قطعه قطعه دکتر برجیس را از محل واقعه خارج می‌سازند.
در معاینه‌ای که از جسد به عمل می‌آید علاوه بر قطع شریان اثر هشتاد و یک ضربه چاقو در بدن او مشاهده می‌شود. با این ترتیب دکتر سلیمان برجیس که بنا به گفته اهالی کاشان مدت سی سال از عمرش را برای خدمت به مردم و معالجه افراد بی‌بضاعت صرف کرده بود، بدین طرز فجیع به قتل می‌رسد ... 

قتل 9 نفر  

به قرار اطلاع علت قتل دکتر نامبرده فقط پیروی او از دیانت بهائیت بوده و قاتلین تصمیم داشتند نه نفر از بهائیان کاشان را به قتل رسانند و در این تصمیم دکتر برجیس مقدم بر دیگران شده است. موقعیکه از کسان مقتول سئوال شد وقتی این خبر به گوش شما رسید چه حالی به شما دست داد؟ ...
در جواب گفتند: البته ما نیز طبق اصول انسانیت و فامیلی از قتل ناجوانمردانه برادر و پدرمان متأثر شدیم ولی از اینکه او در راه انجام وظیفه وجدانی و اجتماعی و عقیده‌اش شهید شده است خیلی خوشوقت بوده از سعادتی که نصیب او گردیده است بی‌نهایت مسروریم. فقط از خدا مسئلت می‌نماییم که همه را به راه راست هدایت فرماید.
باید در نظر داشت که قتل و غارت و تبعید و اسارت بابیان در بدو ظهور این دیانت و شکنجه و آزار بهائیان تا سی چهل سال قبل متداول و معمول بوده و داستانهای بسیاری در این باره در تواریخ و کتب به رشته تحریر آمده است. حتی در آن موقع رسم این بود که هرگاه می‌خواستند مستمسکی برای قتل بیگناهی پیدا کنند او را متهم به پیروی از این دیانت می‌نمودند. ولی این روش بعدها در ایران متروک گردید و با وجود آمدن قوانین بین‌المللی مانند منشور آتلانتیک و قانون آزادی حقوق بشر و امثالهم از کلیه اقلیت‌ها و صاحبان عقایدی که فعالیت آنان مضر به مصالح کشور نباشد رفع مزاحمت گردید.
در چند سال اخیر در بعضی از شهرهای ایران وقایعی نظیر قتل برجیس اتفاق افتاده است که از آن میان میتوان واقعه شاهرود و قتل مهندس شهیدزاده را در شاهی نام برد.
برخی معتقدند که این سه واقعه با یکدیگر بستگی دارد، در هر حال اکنون عده‌ای از قاتلین بازداشت و پرونده در دادگستری کاشان تحت تعقیب است و تشبثات همدستان آنها بر اثر مقاومت آقای رفیعی دادستان کاشان بلا اثر مانده است. در پایان عین تلگراف شهری کانون پزشکان ایران را به پیشگاه ملوکانه در این باب چاپ و منتظر مجازات مسببین این واقعه هستیم تا عبرت دیگران شده مذهب را وسیله قتل نفس افراد قرار ندهند ...
روزنامه نیسان نیز درباره این جنایات می‌نویسد:
"روز 15 به همّت عده‌ای از جمعیت وابسته به انجمن تبلیغات اسلامی از دکتر سلیمان برجیس که از اطباء حاذق کاشان بوده است و مدت 35 سال خدمات شایانی نسبت به اهالی کاشان می‌نماید مخصوصاً از اشخاص بی‌بضاعت دستگیری و آنها را مجاناً معالجه می‌نمود. مشارالیه را برای عیادت مریض دعوت نموده و علناً او را با ضرب چاقو و سنگ به طرز فجیع و شرم‌آوری مقتول و ضاربین بلافاصله خود را به اداره شهربانی معرفی و اعتراف می‌نمایند. طولی نمی‌کشد که جمعیت زیادی در اطراف شهربانی و زندان گرد آمده و قصد خارج نمودن بازداشت شدگان را می‌نماید.
صبح روز بعد مجدداً به تحریک عده آشوب طلب اهالی را اجباراً به تعطیل و بستن بازار وادار نموده نظم عمومی مختل اهالی فوق العاده نگران و بلاتکلیف می‌باشند.
برای ما وقوع چنین اعمالی که نمونه نزاعها قرون مسطائی است، جای نهایت تأثر و نگرانی است. ما در دنیای قرن بیستم زندگی می‌کنیم که عقاید مذهبی به عنوان یک اصل مسلم و حق تزلزل ناپذیر برای همه مردم جهان به رسمیت شناخته شده است.
چنین صفحات شرم‌آور را که حاکی از کشتار انسانها بر بهانه‌های مذهبی باشد فقط می‌توان در دوره بربریت و دوره تاریک قرون وسطائی جستجو کرد و در دوره کنونی بشریت مترقی از اینگونه عملیات ننگ دارد.
هم میهنان ما از هر دسته و گروه و عقیده مذهبی بایستی حق مسلم دیگر هم میهنان خود را به آزادی عقاید مذهبی بشناسند و عملاً قدمی بر ضد این اصل تردید ناپذیر برندارند.
در دوره امروزی راه انداختن نزاع و کشتارهای مذهبی در مملکت‌های مستعمره و نیم مستعمره فقط برای پست نشان دادن آنها و جاودانی ساختن استعمار آنها و تأمین تسلط مستعمره‌طلبان عملی می‌شود و همه آنهائی که به استقلال و ترقی و آزادی میهن خود علاقه دارند باید از این تشبثات شرم‌آور خود را بر حذر نگاه دارند و مرتکب عملیاتی که قبل از همه ضررش به تمام کشور خواهد خورد، نگردند. به نظر ما دولت وظیفه دارد مرتکبین این عمل خشونت آمیز و وحشیانه را در کاشان محاکمه و مجازات کند و بفهماند که هیچ دسته‌ای نباید به بهانه‌های اختلافات موهوم مذهبی هم میهنان خود را کشتار کند و اغراض خصوصی خویش را عملی سازد. همه ایرانیان به هر عقیده مذهبی که باشند، باهم برادرند و قبل از همه چیز باید برای استقلال و آزادی و ترقی کشور و میهن خود باهم دست اتحاد بدهند."
یکی از اسناد قابل توجه از نظر همدردی اجتماعی وسیعی که قتل برجیس به دنبال داشت نامه کانون پزشکان ایران به شاه است:
پیشگاه مقدس اعلیحضرت همایون شاهنشاهی
بطوریکه خاطر مبارک اعلیحضرت همایونی مستحضر می‌باشد، اخیراً دکتر سلیمان برجیس که عمر خود را صرف خدمت پر افتخار پزشکی کرده بود، به بهانه معاینه و معالجه بیمار از طرف عده‌ای ماجراجو دعوت و در راه انجام وظیفه مقدس پزشکی به طرز فجیعی در کاشان به قتل رسیده است. گذشته از اینکه این قبیل جنایات در دوران سلطنت آن اعلیحضرت دادگستر بسیار بعید می‌باشد، انعکاس آن در جهان از جنبه بین المللی و منشور ملل متفق بی‌اندازه ناپسند بوده و بعلاوه انجام وظیفه پزشکی که حفظ حیات و زندگی افراد بشر است در تمام نقاط کشور مشکل خواهد شد. لذا کانون پزشکان ایران که برای حفظ و صیانت حقوق صنفی پزشکان تأسیس و تشکیل گردیده از پیشگاه مبارک شاهنشاهی استدعا دارد که امر مطاع شرف صدور یابد تا محرکین و عاملین این قتل خونین هرچه زودتر به شدیدترین کیفرها برسند و عناصر ماجراجو و جانی را درس عبرتی باشد.
امر امر مطاع مبارک است
کانون پزشکان ایران
سند دیگر تلگراف انجمن دانشجویان مقیم سوئیس است که به بازتاب جهانی این جنایت اشاره می‌کند:
مهر ایران سال نهم شماره 2266 تاریخ 23 اسفند ماه 1328.
ایرانیان مقیم سویس از قتل دکتر برجیس اظهار تأسف می‌کنند.
تهران – مهر ایران
قتل فجیع رئیس بهداری کاشان موجب تأثر شدید ایرانیان مقیم سویس گردید. بدین وسیله برای حفظ حیثیت ملی ایرانیان و رعایت آزادی افکار تقاضای مجازات شدید قاتلین را دارد و خاطر دولت را متوجه می‌سازد که این قبیل اعمال وحشیانه و آزادی کش که مخالف قانون اساسی است، تأثیرات نامطلوبی در افکار عمومی ملل متمدن دارد.                                 انجمن دانشجویان ایران مقیم ژنو
بیش از دو ماه پس از قتل دکتر برجیس هنوز هم این جنایت دهشتناک در جراید کشور مورد بحث بود. به عنوان نمونه روزنامه آتش شماره 787 به تاریخ 27 فروردین 1329ش. می‌نویسد:
پرونده قتل دکتر برجیس
مدت یک ماه است که پرونده‌ای مانند سایر پرونده‌های قتل و جنایت در دفتر اطاق دادگاه جنایی تهران به انتظار نوبت و هشت نفر متهمینش در زندان شهربانی به انتظار رسیدن روز مجازات روزشماری می‌کنند.
موضوع این پرونده که یک مقتول و چند قاتل دارد برای خوانندگان شنیدنی و در تاریخ قضائی و جنائی ایران کم نظیر است زیرا موجب و علت قتل نه به واسطه مسائل مادی بوده و نه اختلاف خانوادگی و یا ناموسی که همیشه تنها محرک ایجاد این نوع قتل و آدمکشی‌ها است، بلکه تنها یک علت داشته و آن هم تعصب مذهبی. برای اینکه بهتر به داستان آن اطلاع پیدا کنید شرح واقعه را که خبرنگار قضائی ما در زیر نگاشته است از نظر بگذارنید.
روز جمعه چهاردهم بهمن ماه 1328 دو نفر که عباسقلی توسلی و علی نقی پور نام داشته‌اند به مطب دکتر سلیمان برجیس که در یکی از خیابانهای شهر کاشان واقع بوده، رفته و با حالتی افسرده و مأیوس اظهار می‌دارند: بیماری در منزل داریم که بستری است و حالش خیلی خراب به نظر می‌رسد خواهش می‌کنیم که آقای دکتر زحمت کشیده و از این مریض ما عیادت فرمائید.
دکتر برجیس مانند همیشه که عیادت بیماران را در منزلشان قبول میکرده است، این تقاضا را می‌پذیرد ولی اظهار می‌دارد، صبر کنید تا این هفت نفر مریض را که دم اطاق انتظار نشسته‌اند، ببینم و بعد به اتفاق به عیادت مریض شما خواهیم رفت.
ولی هر دو نفر اصرار و الحاح می‌نمایند که اگر چند دقیقه بگذرد، می‌ترسیم مریض از دست برود و این از انصاف دور است. بالاخره دکتر از بیماران منتظر خواهش می‌کند که چند دقیقه‌ای صبر کنند تا از این مریض که می‌گویند حالش خیلی خراب است عیادت کند.
برجیس مانند همیشه کیف مخصوص خود را که محتوای دارو و لوازم ضروریه پزشکی بود برمیدارد و به همراه آن دو نفر کوچه‌های پر از گل و لای و برف شهر کاشان را طی می‌کنند تا به کوچه کلهر می‌رسند. در این کوچه فقط سه خانه وجود دارد که یکی از آنها منزل شخص آخوندی به نام شیخ محمد باقر معروف به مسئله گو بوده.
وقتی دکتر به کوچه مزبور وارد می‌شود به خانه‌ای که جنب منزل شیخ بوده راهنمائی شده و همینکه وارد خانه می‌شود شش نفر دیگر هم که در انتهای آن کوچه منتظر بوده‌اند به دنبال دکتر و همراهانش داخل آن خانه می‌شوند. آنگاه بدون اینکه از نقشه خود چیزی ابراز کنند دکتر برجیس را برای عیادت بیمار به اطاقهای فوقانی آن خانه هدایت نموده و خود نیز به دنبالش وارد اطاق می‌گردند.
دکتر وقتی وارد اطاق میشود هرچه به اطراف خود می‌نگرد آثاری از وجود بیمار در این خانه نمی‌بیند. ناچار می‌پرسد: پس مریض شما در کجاست؟
قیافه‌های توطئه‌کنندگان دکتر را متوجه می‌سازد که نقشه سوئی برایش طرح کرده‌اند. به همین مناسب در صدد بر می‌آید که شاید آنها را از منظور خود منصرف کند و بنای مزاح را می‌گذارد ولی ضاربین توقف را بیش از این جایز ندانسته و با چوب و چاقو و لگد به او حمله کردند.
دکتر برای رهائی جان خود متوسل به پنجره‌ای که مشرف بر حیاط بود شده فریاد می‌کند و کمک می‌طلبد.
ضاربین وقتی وضع را چنین می‌بینند برای قطع کردن صدای او از همان پنجره وی را به حیاط پرتاب کردند و مجدداً شروع به مضروب ساختن او کردند. آنقدر او را می‌زنند تا از تکلم بازماند. آنگاه شریان گلویش را با ضربت چاقو قطع می‌کنند.
بر اثر ضجه و ناله دکتر تنها پیره زنی که در خانه مجاور بوده است به روی بام آمده و مشاهده می‌کند که ضاربین قصد دارند جسد بیجانی را به چاه آب بیندازند. پیره زن چون وضع را چنین می‌بیند مردم را وسیله داد و فریاد از قضیه مطلع کرده و جمعیت در آن جمع می‌شوند. قاتلین وقتی حس می‌کنند که دستگیر خواهند شد بلافاصله دستهای خونین خود را با برف شسته و مجتمعاً در خیابان و کوچه بنای تظاهرات را می‌گذارند.
بر اثر این جریان، بازار و دکاکین مدت دو روز تعطیل شد و از طرف شهربانی محرکین و قاتل دستگیر گردیدند و پس از بازجوئیهای لازم با پرونده به تهران اعزام شدند. علت قتل را در بازجوئی به واسطه تعصبات مذهبی توضیح داده‌اند.
در معاینه بدنی که از مقتول به عمل آمد اثر 81 ضربه چاقو مشاهده گردید. بعد از این واقعه از طرف جامعه پزشکان هم اعتراضاتی شد.
سند مهم دیگر در این ماجرا نامه جامعه بهائی به رئیس کل شهربانی کشور است که در آن به نامه‌ای که پنج روز پیش از قتل دکتر برجیس مبنی بر تقاضای جلوگیری از تحریکات فاجعه آفرین انجمن تبلیغات اسلامی اشاره می‌شود:
مقام محترم ریاست کل اداره شهربانی کشور
در تعقیب نامه شماره 9172 مورخ 10/11/28 – 29 ژانویه 1950م و مذاکرات حضوری مجدداً به اطلاع آن مقام محترم می‌رساند:
بر اثر اهمال و مساهله آقای فاطمی رئیس شهربانی کاشان در جلوگیری از تحریکات متعصبین و موافقت و مرافقت مشارالیه با محرکین و مغرضین صبح روز جمعه 14 بهمن ماه سنه جاریه چند نفر از اعضاء انجمن دعاة اسلامی آقای دکتر سلیمان برجیس رئیس محفل روحانی بهائیان کاشان را به عنوان عیادت به یکی از خانه‌های محله کلهر برده و آن مظلوم بی‌پناه را به کمال قساوت و شقاوت به نحوی فجیع و طرزی فضیع به قتل رسانیده‌اند.
تا کنون هشت نفر خود را به شهربانی کاشان به عنوان قاتل معرفی و صریحاً اقرار و علناً اظهار نموده‌اند که چون دکتر برجیس بهائی بوده آنان به سمت عضویت انجمن تبلیغات اسلامی به این عمل مبادرت ورزیده‌اند.
از قرائن موجوده و امارات مشهوده کاملاً واضح و نمایان است که قتل مرحوم دکتر برجیس بر اثر توطئه و نقشه قبلی صورت گرفته و رئیس شهربانی کاشان نیز با محرکین و متعصبین همدم و همراز بوده است، زیرا:
1-از موقعیکه آقای فاطمی به سمت ریاست شهربانی کل به کاشان رفته مفسدین و متعصبین بر مخالفت و ضدیت خود نسبت به بهائیان آن سامان به مراتب افزوده و چند نفر از ذاکرین و واعظین مانند تربتی و تسلطی بی‌پرده و حجاب بر رأس منبر اهالی را به قتل و غارت بهائیان کاشان و نقاط مجاوره تشویق و ترغیب می‌نموده‌اند و با آنکه اظهارات آنان به وسیله بلندگو در شهر منتشر میشده و عوام الناس را به حرکت و هیجان می‌آورده و رئیس شهربانی خود غالباً در این مواقع حاضر بوده و به رأی العین این فتنه و فساد را مشاهده می‌نموده کوچکترین اقدامی برای جلوگیری از تحریکات و تفتینات آنان به عمل نمی‌آورده و به شکایات متوالیه و تظلمات عدیده بهائیان مظلوم اعتنا و التفاتی نمی‌نموده است.
2-متن مکتوبی را که تیمسار سرلشگر علائی به طور خصوصی و دوستانه به آقای فاطمی نگاشته و از مشارالیه تقاضای جلوگیری از تعدیات وارده بر بهائیان آن سامان نموده برای تربتی واعظ محرک مزبور خوانده و او نیز بر سر منبر مفاد و مدلول آن نامه را با تحریفات و تلقیناتی موضوع خطاب به خویش قرار داده و از هیچگونه هتاکی و فحاشی نسبت به جامعه بهائی فروگذاری نکرده است.
3-وقتی مرحوم دکتر برجیس با رئیس شهربانی ملاقات و تقاضای اقدام مؤثر برای جلوگیری از تحریکات پی در پی متعصبین و مفسدین نموده آقای فاطمی اسامی محرکین فساد را از آن مرحوم پرسیده و او چند نفر را که به نظرش می‌رسیده نام برده است. رئیس شهربانی عین اظهارات دکتر مرحوم را برای همان نفوس که سرسلسله فتنه انگیزان کاشان بوده‌اند، بیان نموده و یکی از آنان علناً دکتر را تهدید به عقوبت می‌نموده است.
4-رئیس آگاهی کاشان آقای علی نراقی تربتی مزبور را به ضدیت با بهائیان تشویق و او را به مساعدت و همراهی مأمورین شهربانی امیدوار می‌کرده است.
تمام این قرائن و امارات که مورد تصدیق اهالی بی‌طرف و منصف کاشان بوده و هست به خوبی ثابت و مدلل می‌نماید که آقای فاطمی رئیس شهربانی کاشان سراً با متنفذین و محرکین درین قضایا همدست و همعنان بوده و اشخاص مغرض و فتنه جو به پشت گرمی مشارالیه به کمال حریّت و بدون ترس از مأمورین انتظامی دولت به اقدامات مفسدت‌انگیز خویش مشغول بوده‌اند. این بی‌مبالاتی رئیس شهربانی عاقبت منجر به قتل یکی از افراد صالح و عالم جامعه ایرانی گردیده و یکی از رعایای صدیق و خیرخواه و بی‌گناه کشور مقدس ایران فدای اغراض شخصی و تعصبات مذهبی شده و این عمل وحشیانه حسن صیت و نیکنامی ایران عزیز را در چنین موقع دقیق تاریخی به مخاطره افکنده است.
از آن شخص شخیص که همواره برای تأمین رفاه و آسایش اهالی ایران به کمال بی‌طرفی جدیت و فعالیت می‌فرمایند و شب و روز در حفظ انتظامات کوشیده و می‌کوشند، مستدعی است:
اولاً – نسبت به آقای فاطمی که درین مدت ضدیت خود را با بهائیان به ثبوت رسانیده و وجود مشارالیه در آن محل ممکن است مانع کشف قضایا گردد، تصمیم مقتضی اتخاذ فرمایند.
ثانیاً – برای نظارت در جریان وقایع و جلوگیری از اعمال غرض، بازرسی بی‌طرف به کاشان اعزام گردد تا خون این شخص بی‌گناه هدر نرود و بر جسارت و جرئت مفسدین و محرکین که در انتظار عکس‌العمل دولتند، نیفزاید.
ثالثاً – دستور صریح و مؤکد به شهربانی کاشان صادر شود که این موضوع را به کمال بی‌طرفی و بی‌غرضی بر وفق مقررات قانونی تعقیب نمایند.
رابعاً – به ادارات شهربانی در تمام نقاط ایران دستورهای لازم برای جلوگیری از تحریکات مفسدین که معمولاً درین مواقع به جنبش و حرکت می‌آیند و آتش فتنه و فساد را شعله‌ور می‌کنند، صادر شود.
بدیهی است آن نفس محترم که در بین اهالی ایران به کفایت و لیاقت و بی‌غرضی و بی‌طرفی مشهور و مشار بالبنانند به این مستدعیات عطف توجه کامل خواهند فرمود.              
                        با تقدیم احترام          رئیس محفل روحانی ملی بهائیان ایران – نورالدین فتح اعظم
                                                    منشی محفل روحانی ملی بهائیان ایران – علی اکبر فروتن 

واکنش وزیر کشور به شکایات بهائیان

در واکنش به شکایات محفل بهائیان وزیر کشور از نخست‌وزیر می‌خواهد که محافل بهائیان را تعطیل کند. اسدالله علم، وزیر کشور در اسفند ماه 1328 ش. – 1950 م به ساعد نخست‌وزیر وقت می‌نویسد که چون رسیدگی به شکایت محفل بهائیان در دوایر دولتی به معنای به رسمیت شناختن این محافل است و این مسأله موجب تحریک مسلمانان می‌شود، وی ادامه می‌دهد:
« چون هیچ وقت بهائیان نتوانسته‌اند اظهار وجود بنمایند این رویه جسورانه آنها مخالف مصالح کشور است. اقتضا دارد هرچه زودتر محافل آنها به کلی تعطیل شود.» 

حمایت آیت الله بروجردی از قاتلین برجیس

با شروع محاکمه قاتلین در شعبه 2 دادگاه جنایی سیل نامه‌ها و تلگراف‌های روحانیون در حمایت از قاتلان از گوشه و کنار کشور به سوی دادگاه و دولت سرازیر می‌شود.
بزرگ‌ترین شخصیت شیعه و مرجع تقلید عامه، آیت الله العظمی برجوردی نیز شخصاً به صحنه می‌آید و نماینده خود روح الله خمینی را به ملاقات شاه می‌فرستد.
جعفریان می‌نویسد: " درباره یک جریان مشابه که حکومت ضمن آن قصد قصاص چند مسلمان را داشت، آیت الله بروجردی امام خمینی را به ملاقات شاه فرستاد و از او خواست تا قاتلین بهائیان را اعدام نکنند."
روحانیونی دیگری چون آیت الله فیض از قم، حجت الاسلام محمدی و گروهی از روحانیون گلپایگان، آیت الله کاشانی و بهبهانی از تهران نیز خواستار آزادی قاتلین می‌شوند. تا آنجا که " نواب صفوی روز اخذ رأی به دادگاه آمد و پس از روحیه دادن به محکومین با کمک دوستانش گریخت."
دادگاه قاتلین به دوران نخست وزیری 3 نخست وزیر: محمد ساعد، علی منصور و رجبعلی رزم آرا ادامه می‌یابد و سرانجام دادگاه در برابر روحانیون تسلیم شده و حکم برائت 8 متهم قتل را صادر می‌کند و آنها بلافاصله آزاد می‌شوند! عدّه‌ای از طلاب و بازاریان به استقبال آنها می‌روند، سر راه آنها گوسفند قربانی می‌کنند و مراسم چراغانی برپا می‌دارند. آنها را از زندان به خانه آیت الله بهبهانی و سپس برای شام به خانه آیت الله کاشانی می‌برند.
در شهریور ماه 1329 ش. – 1950 م. آقای متین دفتری رئیس شهربانی کل کشور به نخست وزیر می‌نویسد:
"مردم عموماً از رأی دادگاه اظهار تعجب و تنفر نموده و می‌گویند با این وضع دیگر کسی تأمین جانی ندارد و در آینده این گونه قتل‌ها زیاد خواهد شد. چنانچه حکم دادگاه در برابر قتل کسروی و آزادی (8)
امامی منجر به قتل هژیر شد. آقای هژیر که به دست فدائیان اسلام ترور شد، همان شخصی است که موجبات آزادی قاتلین کسروی را فراهم کرده بود."
ایرج اسکندری که در زمان قتل کسروی عضو کابینه قوام السلطنه بود می‌نویسد، که یک شب در جلسه هیئت وزیران قوام گفت علما فشار می‌آورند امامی، قاتل کسروی، آزاد شود. هژیر فوراً گفت به عقیده من درست است و باید این فرد از زندان آزاد بشود. ایرج اسکندری در جواب می‌گوید " روز روشن در دادگاه یک نفر را کشته است و دادستان دستور توقیف او را داده است. هیئت دولت به چه مجوزی می‌تواند دستور آزادی او را بدهد؟" از صالح وزیر دادگستری می‌پرسد " آیا شما می‌توانید دستور آزادی قاتل را بدهید؟" جواب او منفی است. هژیر می‌گوید: " او مهدور الدم بود و باید کشته می‌شد." اسکندری می‌گوید: "مهدور الدم یعنی چه و تشخیص آن با چه کسی است؟" هژیر می‌گوید با خود اوست. اسکندری می‌گوید اگر اینطور است که من شکم شما را سفره می‌کنم چون به عقیده من مهدور الدم هستی.
اسکندری می‌گوید وقتی ما از کابینه بیرون آمدیم موسوی وزیر دادگستری شد (27 مهر 1325 – 18 اکتبر 1946م). فوراً امامی را آزاد کردند. امامی بعد از آزاد شدن از زندان، در آبان 1328 هژیر را به قتل رساند. 

تجلیل از قاتلین دکتر برجیس در جمهوری اسلامی

در سال 1376 ش. محمد رسول زاده یکی از قاتلان دکتر برجیس درگذشت و در چهلمین روز درگذشت او، روزنامه کیهان به دوران جمهوری اسلامی تحت عنوان «رسول زاده مرد ایمان و عمل» مقاله‌ای نوشت که در آن از جمله آمده است:
"رسول زاده نوجوانی را با عشق به خاندان رسول الله پشت سر گذاشت و پس از آن نیز برای همیشه خادمی صادق برای اهل بیت بود. زندگی سیاسی رسول زاده حدود سال 1320 شمسی آغاز شد و در سال 1328 – 1949 م با ترور منتهی به قتل یک عنصر صهیونیست وارد مرحله جدیدی شد. او در معیّت هفت تن از دوستان خود کمر به قتل سرکرده صهیونیستهای منطقه کاشان و اطراف آنجا بست که به عنوان صهیونیستی بود سرشناس، در قالب و پوشش طبابت (در حالیکه اصلاً درس پزشکی نخوانده بود) به جان و نوامیس مسلمین تجاوز کرده و علناً قرآن را آتش زده بود. اسنادی که پس از هلاکت این مزدور کشف گردید حکایت از مأموریت خطرناک او در ضربه زدن به اسلام و مسلمین می‌کرد. علاوه بر این از اعضاء فعال حزب جاسوسی بهائیت نیز بود." 

روزنامه کیهان  صفحه 11  چهارشنبه 18 خرداد 1367 

                                                                     22 شوال 1408
                                                                           8 ژوئن 1988 – شماره 13340
یادی از یک مبارز قدیمی در چهلمین روز ارتحالش «رسول زاده» مرد ایمان و عمل
مدتی بود که درد استخوان پا رنجش می‌داد، دردی که در یک شب بیاد ماندنی به سراغش آمده بود. نیمه شب وقتی برای ادای نماز شب برخاست، تاریکی شب باعث به زمین خوردنش شد و به دنبال آن برای یک دوره نقاهت زمین‌گیر شد و ...
چندی بعد با کوله باری از ایمان، خلوص، شجاعت، مبارزه، عدالتجویی و اعتماد به ادامه جنگ تا پیروزی نهایی در صحنه‌های نبرد، به دیدار خدا شتافت. او یار و همرزم شهید بزرگوار «نواب صفوی» بود. حاج محمد رسول زاده که چهل روز پیش این دنیای فانی را بدرود گفت و دوستداران خود را در سوگ از دست دادنش به غم نشاند و از چهره‌های قدیمی و سرشناس مبارز بود که امروز به مناسب اربعین رحلتش و به بهانه یادی از دلاوریها و از جان گذشتگیهایش نگاهی مختصر به فرازهایی از زندگی پربارش نماییم که سندی از مبارزه طولانی نیروهای مؤمن و مخلص با رژیم شاه است:
رسول زاده نوجوانی را با عشق به خاندان رسول الله پشت سر گذاشت و پس از آن نیز برای همیشه خادمی صادق برای اهل بیت بود. زندگی سیاسی رسول زاده حدود سال 1320 شمسی آغاز شد و در سال 1328 با ترور منتهی به قتل یک عنصر صهیونیست وارد مرحله جدیدی شد. او در معیت هفت تن از دوستان خود کمر به قتل سرکرده صهیونیستهای منطقه کاشان و اطراف آنجا بست که به عنوان صهیونیستی بود سرشناس، در قالب و پوشش طبابت (در حالیکه اصلاً درس پزشکی نخوانده بود) به جان و نوامیس مسلمین تجاوز کرده و علناً قرآن را آتش زده بود. اسنادی که پس از هلاکت این مزدور کشف گردیده حکایت از مأموریت خطرناک او در ضربه زدن به اسلام و مسلمین می‌کرد. علاوه بر این، از اعضاء فعال حزب جاسوسی بهائیت نیز بود.
فرزند صهیونیست مقتول، که خود از چهره‌های بانفوذ صهیونیست در کشور و پزشک مخصوص شاه بود با یک اعمال نفوذ قوی وارد عمل شد و با پرونده‌سازی، پس از گذشت هشت ماه از بازداشت حاج رسول زاده و یارانش، دادگاه فرمایشی را برای صدور حکم اعدام تشکیل داد.
روحانیت کشور برای جلوگیری از اعدام جمعی از جوانان مسلمان که صرفاً به خاطر انجام یک تکلیف خدایی دست به این اقدام زده بودند، وارد صحنه شد. مرحوم «آیت الله بروجردی، مرحوم آیت الله کاشانی» و ... همه و همه برای ممانعت از اعدام این برادران بسیج شدند. هیأتهایی از حوزه علمیه قم در سراسر کشور گسیل و اعزام شدند تا روحانیت استانها را در جریان دقیق امر قرار دهند و پس از آن سیل تلگرافها از اقصی نقاط کشور به سوی حوزه علمیه قم جهت اعلام پشتیبانی از این جمع، سرازیر شد و سرانجام در تابستان 1329 دادگاه علنی جهت رسیدگی به پرونده مذکور در کاخ دادگستری تشکیل شد. در طول مدت تشکیل دادگاه (هشت روز) همه روزه جمعیت زیادی از مردم مسلمان تهران برای اعلام پشتیبانی از رسول زاده و یاران او به دادگستری می‌آمدند. شهید بزرگوار، مرحوم نواب صفوی که ماها مخفی و تحت تعقیب نیروهای امنیتی رژیم بود، قبل از تشکیل دادگاه به رسول زاده (زمانی که در زندان بسر می‌برد) پیغام داد که شخصاً در دادگاه حضور یافته و جلوی صدور حکم اعدام را خواهم گرفت.
به هرحال پس از طی دوران سخت، وقتی حاج رسول زاده و یارانش از زندان آزاد شدند، در تهران مورد استقبال عجیبی واقع شدند و هنگامی که به وطن خود (کاشان) مراجعت نمودند مردم کیلومترها راه را خارج از شهر، پیاده آمده بودند تا شادمان از پیروزی، از رسول زاده استقبال کنند و از مدخل ورودی شهر او را به دوش گرفتند و تظاهرات سنگینی برپا نمودند. 


ماخذ: کتاب از صفویه تا انقلاب اسلامی بخش سرکوب و کشتار دگر اندیشان مذهبی در ایران ص396-413

گفتگو شاپور دانشمند با طاهره برجیس 

منبع: وبسایت نسل کشی آرام

ماجرای قتل تکان دهنده دکتر سلیمان برجیس از کانال همنشین بهار

فایل شنیداری
داستان غمبار «دکتر سلیمان برجیس» از سیرت ظالمان و تیغ مرتجعان پرده برداشته و از قتل‌های زنجیره‌ای و ترورهای پیش و بعد از آن، ازجمله ربودن «دکتر علی مراد داودی» رازگشائی می‌کند.
*  بیش از یکصد و بیست سال خدمت اطباء بهایی به اهالی جاسب
* جناب دکتر حشمت‌الله روحانی
مطالب مرتبط
4 Comments
همنشین بهار link
30/6/2017 22:49:45

داستان غمبار «دکتر سلیمان برجیس» از سیرت ظالمان و تیغ مرتجعان پرده برداشته و از قتل‌های زنجیره‌ای و ترورهای پیش و بعد از آن، ازجمله ربودن «دکتر علی مراد داودی» رازگشائی می‌کند.
https://www.youtube.com/watch?v=rrFxx5KTK_Y
فایل صوتی
http://www.hamneshinbahar.net/mp3files/Ghatle_Dr_Solaiman_Berjis.mp3

Reply
30yaroon link
13/7/2017 14:00:17

دوست عزیز لینک های ارسالی شما به این مطلب اضافه گردید.
با تشکر

Reply
Gay Hotline Arkansas link
24/2/2021 09:32:50

Great blog I enjoyed reading it.

Reply
30yaroon link
13/3/2021 11:59:17

Thanks for your comment

Reply



Leave a Reply.

    مدیر​

    برگزیده مقالات مختلفه، نظرات مختلفه، نظرات دیگران، گلچین ها و ...

    Picture

    بایگانی

    July 2022
    February 2022
    January 2022
    December 2021
    November 2021
    October 2021
    September 2021
    July 2021
    June 2021
    May 2021
    April 2021
    March 2021
    January 2021
    December 2020
    November 2020
    October 2020
    August 2020
    July 2020
    May 2020
    April 2020
    March 2020
    February 2020
    January 2020
    November 2019
    October 2019
    September 2019
    August 2019
    June 2019
    May 2019
    March 2019
    February 2019
    January 2019
    December 2018
    November 2018
    October 2018
    September 2018
    August 2018
    July 2018
    June 2018
    May 2018
    April 2018
    March 2018
    February 2018
    January 2018
    December 2017
    November 2017
    October 2017
    September 2017
    August 2017
    July 2017
    June 2017
    May 2017
    April 2017
    March 2017
    February 2017
    January 2017
    December 2016
    November 2016
    October 2016
    September 2016
    August 2016
    July 2016
    June 2016
    May 2016
    April 2016

    دسته بندی ها

    All
    افغانستان و دیانت بهایی
    تورج امینی
    جاسب
    دکتر پرویز روحانی
    سخنرانی ها
    سوال و جواب
    شخصیت ها
    گوناگون
    مبلغین و ایادیان
    معجزات حضرت بهاءالله
    معرفی کتاب
    مقالات امری
    ویدئو ها

    RSS Feed

مقالات

* الواح نازله
* علت آزار و اذیت بهاییان
*
تاریخ نگاران جاسب
* دزدان اشیای عتیقه
* ​آقای سلیمی معلم مدرسه
* گالری تصاویر

شخصیت ها

*​ ملا غلامرضا جاسبی
* ملا جعفر جاسبی
* فرهنگ لغات جاسب

* شهدای جاسب
* شجره نامه ها
* شعرای جاسب

خاطرات

*​  ذبیح الله مهاجر
​
* سید رضا جمالی
* شمس الله رضوانی
* عشرت نوروزی
* عباس حق شناس
* علی محمد رفرف

سیارون​

* صفحه خانگی
* سیارون

* درباره ما
*
 جاسب بلاگ(مطالب مختلف)
* 
 اسناد و مدارک تاریخی

* ارسال فایل توسط کاربران

آخرین مطالب 

* بهاییان‌جاسب: عزیزه خانم یزدانی ، محمد علی روحانی
​* شجره نامه: شجره نامه سید عبدالله ناشری
​* کتاب بیان حقایق از سید عباس علوی

ادامه مطالب

* جزئیات شهادت شهدای فیلیپین،​ معاون التجار نراقی
​* اشعار شعرای جاسب:  واحه، « نگاه عبـدالبهـــاء»
​* بلاگ: خاتمیت، ایران و بهاییت، دور اسلام‌ ، دلائل بهائی از قران
* دكتر شاپور راسخ: حضرت بهاءالله پیام آور مهر و یگانگی
*  اوضاع کنونی جاسب اول، دوم، سوم، زندگی روزمره اهالی
​* بلاگ: چگونه می توان بهائی شد؟، عبدالبهاء و تولّد انسان