در آغاز این نوشتار، این پیش گفتارِ کوتاه ضروری است: در این نوشته من هرچه آورده ام از قرآن است. هیچ از خود نگفته ام و از کتابی دیگر الهام نگرفته ام. پس بیقین بدانید که همه دستور خـدا در کتاب مقدّس و کریم شماست. با ارادت بخوانید و براستی باور کنید که بدرستی شما را به راه راست هدایت خواهد نمود. عزیزانم! نالهء رسول اللّه را بشنویم: "ای خدای من! قوم من قرآن را ترک کرده اند!" (۲۵:۳۰) وای که قرآن در میان مسلمانان مهجور است. به بزرگترین ارث طلعت پاک محمّدی برگردیم.
این دومین نوشتار را با حالت زاری و دعا بدرگاه طلعت رحمان آغاز میکنم. باشد که عنایت فرماید و دستخوش احساس نشوم و ناامیدی و یا رنجشِ این خاکپای حبیبان خـدا از بندگان پر توقّع و ناسپاس خـداوند رحمان، در نوشتار اثر نگذارد.
انشاءاللّه ما همه و در رتبهء نخست من، از راه حقّ منحرف نشویم، بخردانه بیاندیشیم (قرآن ۲۳:۸۰) در هر آن متذکّر باشیم (۲۳:۸۵) و با بینائی همه چیز را بنگریم. (۲۳:۲۷) مبادا از قلمِ کردگاری در ردیف کران و گنگان و کوران درائیم. (۲:۱۸- ۲:۱۷۱- ۶:۳۹- ...)
آری عزیزان من! اگر بهوش بودیم، در کار خود بخردانه میاندیشیدیم و کورکورانه بدنبال آخوند نمیرفتیم. بمدد دل پاک و روح تابناک رسول مهربان زمان را میافتیم. در راه راست بودیم و به اینهمه عذاب گرفتار نمیشدیم! بیائید آخوند را بهتر بشناسیم.
آخوند میگوید قرآن تمامیِ حرف خـداست و بشر را به بیش از آن نیازی نیست. محمّد رسول اللّه آخرین فرستادهء خـداست و پیکی دیگر نخواهد آمد. و بنابرین رسول ما همهء آنچه خـدا داشت، آورد!
خداوند میفرماید: "اگر دریاها مداد (مرکّب) شود و در نوشتن کلمات پروردگار بکار رود، دریا تمام میشود و کلمات او تمام نمیشود. حتّا اگر آنچنان دریاهای دیگر هم بکمک آید. (۱۸:۱۰۹) و باز میفرماید: "گیریم آنچه درخت در زمین است قلم شود و دریاها مداد، و هفت دریای دیگر بکمک آید، همه کلمات خداوند عزیز حکیم نوشته نخواهد شد. (۳۱:۲۷)
عزیزان من! مگر کلام خـدا رحمت نیست؟ نعمت نیست؟ حیات ابدی نمیبخشد؟ داروی همه دردهای انسانها نیست؟ سلامت و سعادت نمیاورد؟ از خود نمیپرسیم که این چه خـدائیست که اینهمه خزائن را احتکار کرده و فقط به داشتن آن بخود مینازد و در حالیکه صدها بار در کتاب خود خویشتن را رحمان و رحیم و نعیم و حمیم و منّان و مهربان .... مینامد. آیا اینهمه گنجینه های کلمات بیهوده و بیجا و بی مصرف است؟ اگر اینست پس چرا آنرا برخ ما بندگان ذلیل و ناچیز میکشد؟!
پناه بر محبوب عالمیان. هیچیک از ما "دروغ پرداز و مُفسد (۵۱:۱۰)، خران باربر با بارهای کتاب (۶۲:۵) و یا خران رمنده (۷۴:۵۰- ۷۴:۵۱) نیستیم. که "غیب منیع لایُدرک"، کردگاری که در آنی جهانهای بیشمار و بیکران را از عدم بوجود آورد و در هر آن آفرینش را جلوه و جمالی نو میبخشد، اینچنین در وهم و فهم خود آریم. خداوند خـدا، خود در همه کتب آسمانی کلام راستین را آورده است، در کتاب خود بخوانیم و بیاندیشیم. امروز روزیست که هر کس و هر امّت بکتاب خود دعوت میشود. (۴۵:۲۸) در قرآن کریم میخوانیم:
"خداوند منّان را از هر چیز گنجهاست. ولکن به قدر و اندازهء معلوم افاضه میفرماید." (۱۵:۲۱) هر روز را روزی مقدّر است و هر درد را دوائی. روزی باید باندازه باشد و الّا سبب مرگ است. دوا برای هر درد مخصوص است و با مقیاس معیّن سبب شفاست وگرنه بلا آفرین است. روزیِ هزار ساله و بیحساب میکُشد و داروی نابجا و نامناسب درد افزاست.
اگر باران بیحساب ببارد نیستی آورد. گرمای بیش از اندازه سبب نابودی است. بخود آئیم و بیاندیشیم اگر خورشید که مایهء زندگی در زمین است، بخش بزرگی از نیروی خود را ناگهان بسوی ما فرستد همه را میسوزاند ذوب میکند و به گاز تبدیل میکند.
پناه بخداوند رحمان بریم. و از "مظاهر ظنون و اوهام" یعنی علمای ادیان نباشیم. و در عین حال از تقلید و دنباله روی هم فرار کنیم. با تضرّع و زاری از محبوب دل و جان، خداوند رحمان بخواهیم که برما رحمت آرد و هر یک از ما را به زیور خرد، اندیشه و تذکّر بیاراید. (۱۶:۱۱-۱۶:۱۲- ۱۶:۱۳) آنکه خردمندانه نیاندیشد از هر چهارپائی پست تر است. (۸:۲۲- ۶۲:۵)
خداوند ما را به خرد ورزی، اندیشیدن و تذکّر میخواند تا بنور دانش و خرد، براستی و حقیقت رسیم و بهترین را پیروی کنیم. (۳۹:۱۷- ۳۹:۱۸) و امّا آخوند ما را دنباله روِ خود میخواهد. حال آنکه همه دانسته هایش بر اساس "ظن" یعنی گمان است. همیشه به "ظنِّ غالب" حکم میکند. خداوند رحمان میفرماید "اینان بیشترشان پیروان "ظنّ" هستند، و "ظنّ" به حقّ راه ندارد. (۱۰:۶۶- ۴۵:۲۳- ۶:۱۱۶) اینان دانش ندارند و غیر از "ظنّ" راهنمائی نگیرند. و حال آنکه "ظنّ" جای حقّ را نمیگیرد. (۵۳:۲۸)
خداوند میفرماید قرآن را بزبان شما فرستادم تا بخردانه در آن بیاندیشید. و انسان شوید. و آمادهء درک متشابهات آن شوید، آنگاه من خود معنی آنرا بشما خواهم آموخت. (۵۵:۱-۵۵:۲- ۵۵:۳- ۵۵:۴) و باز میفرماید "علینا بیانه- بیان آن بر ماست." و وعده میدهد که "آنچه را متشابه است و تنها خـدا و رسول و راسخانِ در دانش معنی آنرا میدانند..." (۳:۷) به انسان خواهد رسید. با همهء اینها هر آخوندی خود را شایستهء آن میداند که بنابر ظنون و اوهام خویش اظهار نظر کند و دیگران را غلط داند و تکفیر نماید!
آنهمه داستانها در قرآن از امّتهای پیشین، از رسولان و پیامبران خـدا و از رفتار مردمان زمان با رسولان برای عبرت گرفتن و متذکّر شدن است. امّا برای خردمندان! (۱۲:۱۱۱) هفت سوره در این کتاب مقدّس داستان حضرت موساست. یک سورهء تمام زندگانی یوسف را بیان میدارد. مسلمان باید آن داستانها را بخواند و درس بگیرد.
آخوند یهودی موسی’ را تنها پیامبر صاحب شریعت میداند. نبوّات بسیار در کتاب را پنهان میدارد. احکام تورات را ابدی میشمارد. مردم را بامید مسیحی ساختگی بنابر اوهام خود و بصورت پادشاهی مقتدر در انتظار میگذارد، مسیحی که بیاید و احکام موسی’ را ترویج کند. به دستور او مسیح راستین ببالای دار میرود، رسول اللّه مفتری نامیده شده انکار میشود. و اینچنین بیش از سه هزار و پانصد سال ریاست کرده، نادانان را به گمان و وهم مبتلا میکند و آنان را چون کوران و کران بدنبال خویش میکشد.
آخوند مسیحی همهء آنچه در بارهء پیامبران راستین و دروغین و راه شناخت آنان از یکدگر است مخفی میدارد و از آن نمیگوید. وعده ها بظهور رسول اللّه را هرگز بیاد نمیاورد. او فقط دو جمله از انجیل را دائماً برای مردم میگوید: مسیح فرمود "که آسمان و زمین زائل میشود ولی کلام من از بین نمیرود". مسیح فرمود "منم راه و حقّ و منم روشنائی". با این دو جمله خود و دنباله رو ها را خوش میدارد و دو هزار سال است که خود بر اسب مراد سوار است.
آخوند مسلمان دو آیه در قرآن را به تعبیرغلط خود پیراهن عثمان کرده برای مردمان بارها و بارها میگوید تا بر خر مراد براند. و اینچنین آخوند مسلمان بیش از هزار و چهارصد سال است که امّت را در گمراهی نگهداشته و میدارد! ازین دو نخست این آیه است: "محمّد نیست پدر کسی از مردان شما. او رسول خـداست و خاتَم النّبیّپن..." (۳۳:۴۰) و دوم مضمون این دو آیه: "دین در نزد خـدا اسلام است." (۳:۱۹) و "غیر اسلام از کسی پذیرفته نیست." (۳:۸۵) این سه آیه را با تعریف خود و با تحریف بسود امیال خود، برای شما و من بیان میکند و رنگ و روغن میزند تا مدّعای خویش را بکرسی نشاند. و حال آنکه صد ها آیه که ادّعای او را رد میکند و نظرش را باطل میسازد از ما پنهان میدارد. آیندو مطلب را بخردانه بخوانیم و در آن بیاندیشیم. یقین است که به حقّ و راستی میرسیم و رستگار میشویم. من از راه محبّت و دلسوزی این دو سدّ راه را که آخوند در برابر مسلمانان برپا کرده است بدقّت و از راههای گوناگون بررسی میکنم تا هر کس با هر باور، حقیقت را بجوید و بیابد. نخست بحث در مورد خاتَم النبیین:
1- از پیش باید بدانیم که خداوند میفرماید هر کس بگوید که خـدا پس از رسولی رسول دیگر مبعوث نمیکند او گمراه است فزونی خواه است و شک آورنده. مردم بعد از یوسف گفتند: خـدا پس از او رسولی نخواهد فرستاد. اینانند که در آیات خداوند مجادله میکنند و چنین گناه بزرگی مرتکب میشوند. اینچنین نفوسِ برتری جوی گردن فراز را خداوند رحمان بر دلهایشان مهر مینهد. یعنی ادراکشان کور میشود.(۴۰:۳۴ – ۴۰:۳۵) معنی خاتم النّبیِین آخرین پیامبر نیست بلکه اینست که محمّد پیامبران پیشین را تصدیق میکند همانطور که قرآن "مصدّقاً لما بینَ یَدَیه" است یعنی کتب خداوندی پیشین را گواه است. واژهء خاتَم با فتح تاء بمعنای مهر است و نه پایان دهنده.
2- ارسالِ رسل حقّ خـداست و هیچکس را روا نیست در این مسأله فضولی کند. چنین کس را عذابی شدید در پی است. حضرتش بیش از یکبار میفرماید: "اللّهُ اعلمُ حیثُ یجعلُ رسالتَه...(۶:۱۲۴) خـدا بهتر میداند چگونه رسالت خود را اعمال کند. عزیزانم! یهودیان گفتند تو ای محمّد رسولی دروغینی. زیرا خـدا دستش بسته است و آیاتی دیگر و کتابی دیگر فرونمیفرستد و رسولی پس از موسی’ نیست. خـدای رحمان میفرماید دست آنان بزنجیر بسته باد و لعنت بر آنان که تا روز قیامت دشمنی در میان آنان بماند و ذلّتشان ادامه یابد. (۵:۶۴) آخوند مسلمان قدم به قدم آنچه یهودیان کردند میکند. دست خـدایرا بسته میگیرد. محمّد را آخر پیامبر میشمارد و بنابرین عذاب ابدی بر خود و امّت محمّدی فرود آورده و میاورد.
3- آیاتی بیشمار در قرآن است که همه و هر یک ارسال رُسُل را سنّت تغییر ناپذیر خـدا میشمارد. سنّت و روشی که قبل از محمّدبن عبداللّه در جریان بوده و تا آفرینش هست برقرار خواهد ماند. خداوند میفرماید: محمّد نیست مگر رسولی که پیش از او رسولان بسیار بودند..." (۳:۱۴۴) ما رسولان خود را پی در پی فرستادیم و هر امّت رسول خود را دروغین نامید...(۲۳:۴۴) شیوه و سنّت ما (خـدا) از پیش این بوده و هرگز سنّت و شیوهء ما دگرگون نمیشود. (۴۸:۲۳) آیا جز شیوه و روش پیشین را انتظار دارید؟ سنّت ما هرگز دگرگون نمیشود و تغییر نمیکند. (۳۵:۴۳- ۴۰:۸۵- ۱۰:۱۰۲-۳۳:۳۸-۳۳:۶۲- و بسیاری آیات دیگر) و باز آیاتی دیگر در تأکید در این حقیقت الهی: "شیوه و سنّت ما از پیش این بود و هرگز شیوهء ما را دگرگونی نیست." (۴۹:۲۳) و بالاخره، "شیوه و روش ما اینست پیش از تو رسولان خود را فرستادیم و هرگز شیوه و روش ما دگرگون نمیشود." (۱۷:۷۷) و اکنون زیر شماره های ۴و ۵ آیاتی را ببینید که بندگان هشیار را بیدار میدارد و پشت مؤمن راستین را میلرزاند تا همواره بهوش باشد مبادا رسول زمان و حجّت عصر را انکار نموده خود را بعذاب ابدی دچار سازد.
4- خداوند میفرماید: ای گروه جنّ و انس (جنّ را در نوشتار نخست بنابر آیات قران شناختیم. جنّ دو پائی است ریاکار و پنهان کار و به آخوند و ملّای دینی اطلاق میشود.) "ای گروه جنّ و انس آیا رسولان من از شما (از نوع انسان ) و از میان شما بر شما نیامدند، آیات مرا بر شما نخواندند، شما را باین روز انذار نکردند؟...(۶:۱۳۰) "هر امّت اجلی دارد. چون اجلش در رسید، ساعتی پس و پیش نخواهد شد." (۷:۳۴) میبینیم که این قانون جهانی شامل امّت محمّدی هم هست. خداوند میفرماید: "ای بنی آدم: البتّه البتّه بر شما خواهند آمد رسولان من (رُسُل جمعی بیش از ۹ تا بی نهایت است.) از میان شما و از شما که آیات مرا بر شما خواهند خواند. هرانکس پرهیزکار و درستکار باشد ترس و اندوهی بر او نیست. و آنانکه آیات مرا تکذیب کنند و سرپیچی نمایند یاران آتشند و همواره در آتش خواهند بود." (۷:۳۴- ۷:۳۵- ۷:۳۶) آیا بهانه ای برای کسی باقی است؟ آیا نباید بخود آئیم و بخردانه بیاندیشیم؟ آیا نباید از دنباله روی ببریم و آزادانه راه حقیقت رویم؟
5- و امّا فصل الخطاب در این باره: "خداوند هر چه خواهد میکند و هر نوع خواهد حکم میفرماید." او آنچه را نخواهد محو میکند و آنچه را بخواهد پایدار میدارد. اوست قادر و توانا. (۱۳:۳۸- ۱۳:۳۹ و بسیاری آیات یگر) باین آیه که از زیباترین کلمات خـداست بدقت بیاندیشیم: "رفیعُ الدّرَجاتِ ذوالعَرشِ یُلقِی الرّوحَ مِن امرِه علی’ مَن یَشاءُ مِن عِبادِه لِیُنذِرَ یومَ التّلاق" خداوند بلند پایگاه و صاحب عرش، روح امر خود را بر هر یک از بندگانش که بخواهد القاء میکند تا روز دیدار را انذار نماید. (۴۰:۱۵) انذار مأموریتی است تنها برای رسولان الهی. اینانند که انذار کننده و مبشّرند. محمّد رسول اللّه مُنذر و مبشّر است. (۲۵:۵۶- ۱۵:۸۹- و بسیاری آیات) همه رسولان خـدا مُنذر و مبشّرند. (۶:۴۸ -۳۵:۲۴- و ده ها دیگر) آیا کسی، جز نادانان و آنانی که در جهل مرکّب هستند و بالمرّه از خرد بی بهره میباشند، میتواند برای بزرگترین فیض خداوندی یعنی ارسال رُسُل و انزال آیات، آخر و نهایتی قائل شود؟ لا واللّه. اگر این فیض قطع شود آفرینش به پایان میرسد. عزیزانم اگر آفتاب تاریک شود، زندگی در این گوشهء خلقت به نیستی گراید. و اگر فیض آفتاب حقیقت آنی منقطع شود حیات روحانی یعنی حیات راستین به انتها میرسد. پناه بر خـدا از چنین گمان و وهم جاهلانه!
و امّا سدّ دوم یعنی مضمون این دو آیه: "دین در نزد خـدا اسلام است." (۳:۱۹) و "غیر اسلام از کسی پذیرفته نیست." (۳:۸۵)
1- اسلام تنها نام شریعت محمّدی نیست. اسلام یعنی تسلیم در برابر اراده و مشیّت ربانی، جوهر جاری در آفرینش است. خداوند میفرماید: "آیا جز دین خـدا را میخواهند؟ در حالیکه آنچه در آسمانها و زمین است، خواه و ناخواه اسلام آورده اند و بسوی او باز میگردند." (۳:۸۳) هرکس بغیر این بیانداشد زیانکار است. (۳:۸۴- ۳:۸۵) کیست به دین تر از آنکه اسلام آرد یعنی روی بخـدا آرد و مانند ابراهیم و امّت او یکتا پرست باشد. آنچه در آسمانها و زمین است از آنِ خـداست و او همه چیز را محیط است یعنی در اختیار دارد. خداوند مختار است و آنچه را بخواهد میکند. (۱۴:۲۷) کسی را نشاید که چون و چرا کند و از چگونگی این اختیار پرسش کند.
2- اسلام نام دین خـداست بطور عام. هزاران سال پیش از تولّد رسول اللّه و شریعت او نوح نبی اسلام داشت. (۱۰:۷۲) ابراهیم جدّ بسیاری مؤمنان اسلام آورد. (۳:۶۹- ۲:۱۲۸- ۲:۱۳۱) اسمعیل و همه فرزندان ابراهیم مسلمان بودند. (۲:۱۲۸) یعقوب و فرزندانش اسلام آوردند. (۲:۱۳۳) سلیمانِ پیامبر اسلام آورد. (۲۷:۴۲- و۲۷:۴۴- ۲۷:۳۸) بنابرین هر دین که از خـداست اسلام است. و آخوند با پنهانکاری و ریا مسائل را دگرگونه جلوه میدهد تا نفس پست و جاه طلب خود را خشنود دارد. این دو آیه ماهیّت آخوند را در هر یک از ادیان نشان میدهد: "ای آخوند! چرا کافری و آیات خداوندی را بناسپاسی میشنوی؟ در حالیکه خود گواهی. چرا حقّ را بباطل میپوشانی و اینچنین حقّ را نهان میداری و حال آنکه میدانی؟ (۳:۷۰- ۳:۷۱) این رذیلانه ترین عمل است که کسی با دانش مرتکب پنهان کاری شود. و باین ترتیب بندگان نادان خـدا را بگمراهی کشد! پناه بر خـدا! در پایان این مطلب بسیار مهمّ را بگوش هوش بشنویم تا باوهام آخوند و دامهای گوناگون او گرفتار نشویم. همه کتب آسمانی بویژه قرآن مکرّر در مکرّر روشن میسازد که رسول خدا همیشه از میان مردمان و از نوع آنان انتخاب میشود. (۶:۱۳۰ و نیز ۷:۳۴- ۷:۳۵- ۷:۳۶) این انتخاب بارادهء محبوب ازلی خـدای یگانه است و هیچ عاملی در آن تأثیر ندارد. (۴۰:۱۵) محبوب یگانه هر زمان خواست برترین و شایسته ترین بندهء خود را مأموریتِ رسالت میدهد و تنها بعنایت و فیض خویش و نزول کلمات خلّاقهء خود او را حمایت فرموده بر همه دشمنان پیروز مینماید. اوست که بسته به نیاز زمان و مکان رسول خود را به هر نوع که خواهد و در هر زمان که ضرور است مهلت عنایت میفرماید تا مأموریت را بانجام رساند (۶:۱۲۴) و جهان انسان را در مسیر کمال هدایت کند. معجز رسول خـدا تنها کتاب اوست. (۲۹:۵۱) و حجّت او نفس او با همه جلال و فرّ و شکوه بینهایت. دلیل آفتاب نور و حرارت و جمال و شکوه آنست. دلیل دیگر نمیخواهد. و بندگان ناتوان را که از دیدار فرّ یزدانی در رسول خداوندی عاجزند، آیات الهی و تربیّت نفوس پاک و آسمانی از بندگان پیش از ظهور، و استقرار مدنیّت نوین کفایت مینماید. در ابتدای ظهور هر رسول، همواره فقط انسانهائی پرهیزکار و خـدا دوست و حقیقت جو که جز خـدا نمیخواهند، رسول جدید را میشناسند و جان در دست بیاری او بر میخیزند. و البتّه پس از گذشت زمانی بنابر نقشهء تکامل روحانی انسان، که جز خـدا کسی از آن با خبر نیست، شریعت نو درعالم مستقر میشود مردم فوج فوج بامّت نو میپیوندند و دور تازه در حرکت انسانیت بسوی کمال قدرت میگیرد. تردیدی نیست که مؤمنان نخستین که بآنی تا برترین افق خلوص و ایمان میپرند، در همه جهانهای روحانی چون آفتابهای تابان خواهند درخشید. رسول الهی وظیفه اش ابلاغ رسالت است (۵:۹۹- ۴۲:۴۸- ۱۶:۸۲- ۱۶:۳۵) او نه وکیل مردم است نه حفیظ آنان و نه حساب و کتاب مردمان با اوست. (۱۳:۴۰) رسول خـدا بشری است مثل دیگران. (۲۳:۳۳- ۲۳:۳۴) او از پدر و مادری زاده میشود. دوران کودکی را میگذراند، ببلوغ میرسد و در میان مردمان چون دیگران زندگی میکند. در زمان مقدّر بمأموریّت مبعوث میشود. او آئینه ای پاک است که جلوه گاه جمال و کمال خداوندی شده با اختیار و غلبهء الهی جهان را مسخّر مینماید.
آخوند در پیروی از امیال نفسانی درباره رسول خـدا و حتّا در مورد رهبر خود داستان میسازد. هزاران موهوم و خرافه و صدها معجزات ابلهانه به او میبندد. آخوند مسیحی تولّد مسیح را با قصّه های غریب همراه میکند. صدها معجز لا یُثمِن و لا یُغنی (بی ارزش و بی اثر) باو میبندد. و برگشت او را بصورت پادشاهی مقتدر با کوس و کرنا بهمراه صفها از فرشتگان سوار بر ابر تصویر میکند پادشاهی که بانی پاکان را بآسمان میبرد و جهان را بآتش و گوگرد میسوزد....آخوند مسلمان کودکی را از ران راست مادری که آثار حمل نداشت بدر میاورد. نوزاد در همان حین خطبهء غرّائی بعربی ایراد میفرماید. چندی بعد غیبت میکند. مدّتی پس از آن ظاهر میشود ولی بزودی غیبت دراز مدّتی آغاز میکند. او در چاهی فرو رفته در جهان زیرزمینی سلطنت با شکوهی را برای مدّتی نامعلوم بر قرار میسازد. آخوند در این غیبت نادانان را سوار است و خر خود را میراند. البتّه جاهلان را بامید روزی نگه میدارد تا در یک آن قائم ساختهء مغز خراب او از چاه بدر آید و در آنی دشمنان را معدوم کند و آخوند را بعزّت رساند!
آخوند این داستان حسین کردی را آنقدر آب و تاب داده است و دائماً بآن افزوده است که کتابهای بسیار را پر کرده است. انسانهای جاهل را چنان باین ترّهات معتاد کرده است که هنوز هم برخی مردمان در گوشه و کنار سرزمینهای شیعه نشین بخشی از ثروت خود را به چاه هائی بنام چاه صاحب زمان میریزند و بامید ظهور آن کودک موهوم نشسته اند.
در اینجا صفحه ای از تاریخِ طلوع بزرگترین خورشید رسالت خـدا "ساطان الرُّسُل" نقطهء اولی’، سیّد باب را با هم بیاد آریم. زمانیکه آن موعودِهمهءِ ادیان ظهور فرمود و با تمام ستیزه ها و دشمنیهای رذیلانهء آخوند و دنباله روها، و با مخالفت شاه کور و وزراء کورترِ کشور روبرو بود، ایمان به آنحضرت برای بعضی مشکل مینمود. دلی پاک و روحی وارسته میخواست که انسان آن محبوب را از پسِ هزار پردهءِ نور بشناسد. با اینهمه بیش از یک ملیون نفوس پاک چون فرشتگان آسمانی در شش سال مأموریتش به او گرویدند. و دائی بزرگ آنحضرت که محترمترین تاجر شیراز بود بهمراه شش نفر بزرگان کشور پیش از شهادت آن محبوب، خود را پیشمرگان او نمودند. پس از جانبازی آن مظلومِ عالم، پیروان او در بسیاری کشورها پراکنده بودند. در آنزمان با وجود آنهمه اسناد و حجّت، یکی از دائیهای آنحضرت هنوز نمیتوانست بپذیرد که ممکن است خواهر زادهء او قائم موعود و محبوبِ همهءِ منتظران جهان باشد. (البتّه در این عصر که دویستمین سالروز ولادت طلعت باب سلطان الرّسُل در بیش از ۲۰۰ کشور و سرزمین مستقلِّ جهان جشن سرور و شادمانی بر پاست و از ۲۱۱۲ گروه نژادی و محلّی مردمی بسیار به او مؤمنند و او را بجان دوست دارند - و بسیاری سران کشورها پیامهای تبریک به بهائیان عالم فرستاده و میفرستند، راه ایمان جستن مشکل نیست.) امّا این دائی حضرتشان پس از هفده سال از ظهور باب هنوز مشکل داشت. او مشکل خود را با جناب بهـاء در بغداد در میان گذاشت. جناب بهــاء در دو روز بعنایت پروردگاری کتابی را بارادهء یزدانی در حلِّ مشکل او نازل فرمودند که او را بحلیهء ایمان مشرّف نمود. این کتاب مبارک "ایقان" بزرگترین کتاب در همه ادیان است و مشکل گشای جهانیان. عزیزان مسلمان بیاد آرید که عموی رسول اللّه ابوالحِکَم که بعد ها ابو جهل نام گرفت هرگز عظمت رسولِ خـدا را درک نکرد. و باو مؤمن نشد.
عزیزانم! دوست دارم در پایان این نوشتار از فیلسوف بزرگ و شاعر بی نظیر بهـائی "نعیم اصفهانی" چند بیتی رادر بیان آیاتی از قرآن زینت بیان نمایم تا بدانید پاسخ پیامبر خـدا چیست و آخوند کجا جا دارد!
در بیـــانِ طلــوعِ شمـسِ حجــاز من چگویم که قصّه ایسست دراز
علمــای یهـــود و قـــــوم قـریش هـریکــــی خــواستند ازو اعجـاز
کــه بکـــن چشمــه و بـراور آب یا کــه بیت از طلای ناب بســـاز
یـا بینـــــداز آسمـــــــــان بزمین یـا کـــه خــود را بر آسمان افراز
.........................................................................................
........................................................................................
گفت من چـون شمــا یکی بشرم بشر، امّــــا به وحــیِ حق ممتآاز
(ازچه خواهید معجـزات ازمن) من پیـــــــام آورم، نه شعبـده بـاز
مـن پیــــــام آورم، نه شعبده باز
----------
نوشته شده توسط دکتر پرویز روحانی نوه ملا غلامرضا جاسبی