در پی این تعرضات توسط محافل روحانی ملی ومحلی وقت نامه هایی مبنی بر تقاضای رسیدگی و ممانعت از هجوم مردم و تخریب بیت به برخی از علما و مقامات رسمی نگاشته شد که به هیچ وجه ترتیب اثری داده نشد وهمزمان دستور دادند که احباء اقدام به بازسازی ومحافظت بیت نمایند که در حین این اقدامات این بار توسط استانداری، شهرداری و پلیس و افراد مسلح سپاه حمله ای دیگر صورت گرفت و با مستقر شدن در پشت بامها و تهدید به شلیک بسوی احباء، مانع اقدامات باز سازی شدند .
پس از این مرحله و چند ماه توقف در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۵۸ توسط شهرداری دو کارگر بکار گرفته شد که طی دو ماه بعد ساختمان بیت تا نیمه تخریب شد در طو ل این مدت این دوکارگر از سوی احباء مورد پذیرایی ورسیدگی قرار میگرفتند واین دو همواره اظهار شرمندگی نموده و میگفتند که مأمورند و معذور.
۱۰ محرم ۱۳۵۹ بار دیگرسه نفر در حالیکه یک گالن چهار لیتری مواد آتش زا به همراه داشتند وارد بیت میشوند واقدام به آتش کشیدن اطاق مادر میکنند و پس از نیم ساعت بیت را ترک میکنند. یکی از احبا بعد از آنکه متوجه بوی دود میشود جوانان وتعدادی دیگر از دوستان خبر می کند و با حمل آب به ساختمان بیت ،آتش را خاموش مینمایند.
تصویر اطاق مادر که به آتش کشیده شده را درمیان تصاویر مشاهده مینمائید .
اردیبهشت ۱۳۶۰ آغاز تخریب منازل احباء از ابتدای کوچه همراه با قطع آب وبرق تمامی خانه های سمت راست کوچه میباشد، منتهی احبایی که منازلشان در سمت چپ کوچه بود آب برق این منازل را تامین مینودند و قرار بر این بود که ساکنین تا جای ممکن از منازل خود خارج نگردند. این روند تا حدود ۶ ماه ادامه داشت وهمزمان کارگرها هم مشغول تخریب بیت بودند در این میانه روزی امام جمعه، آیت الله دستغیب که در واقع عامل احداث این خیابان و تخریب بیت مبارک بود به کوچه آمده و بر روی خرابه های بیت رفته و خواستار این شد که هرچه زودتر بیت مبارک و منازل احباء تخریب شود تا بتواند با ماشین از این خیابان و زمین بیت بگذرد، منتهی یکماه پس از تخریب کامل بیت در انفجاری کشته شد و هرگز به خواسته خود نرسید.
همزمان که ماشین تخریب پیش میآمد احبایی که خانه هایشان از بین میرفت به نقاط دیگرنقل مکان میکردند وآنها که هنوز ساکن بودند تا نیمه شبان کنار هم مینشستند و از بودن باهم لذت میبردند. شعر میخواندند، دعا مینمودند، لطیفه میگفتند و خاطرات تعریف میکردند و در عین حال میدانستند روزهای آخریست که کنار هم خواهند بود. از حکایتهای جالب آن روزها اینکه کارگرهای مسئول تخریب همواره متعجب بودند که چرا با اینکه خانواده ها را بی سر و سامان میکنند ولی هر روز با چای و شیرینی وآب خنک پذیرایی میشوند.
۲۰ آبان۱۳۶۰ ساعت یک شب بولدزر پس از تخریب تک تک منازل احباء به بیت مبارک میرسد اما بر خلاف روال شبهای گذشته که تا ساعت ۳ صبح کار میکرد تصمیم گرفت که کا ر را تعطیل نماید و تخریب بیت را به فردا موکول کند، ولی یکی از حاجیان متعصب آمد واصرار داشت که لودر کار را ادامه دهد و میگفت اگر این منزل امشب خراب نشود خواب نمیرود وحتی پولی هم به راننده داد تا کار را تمام کند، راننده هم برای رضایت حاجی دیواری از بیت را خراب کرد تا او راضی به رفتن به منزل شود و راحت بخوابد. با رفتن این شخص کار تخریب بیت به روز بعد موکول گردید. روز بعد از در ودیوار جمعیت به محل بیت میآمد و بسیاری هم با خود گونی آورده بودند که غنایمی از منزل سید باب که گمان مینمودند در خانه پنهان باشد با خود ببرند وحتی مردم بیچاره از راننده میخواستند که محتوییات بیل لودر را در جایی خالی کند تا بتوانند آنها را جستجو کرده چیز با ارزشی پیدا نمایند.
یکی از ساکنین حکایت جالبی را باز گو مینماید که وقتی لودر به راه آب حوض وسط حیاط رسید یک حالت فروکش زمین رخ داد وهمه حمله کردند وگمان مینمودند که به گنج رسیده اند در حالیکه چاه فاضلاب بود و پس از این جریان من بسمت خانه خود رفتم ودیدم که دو مرد تنومند از زیر زمین منزلم خارج میشوند، پرسیدم در خانه من چه میکنید؟ وآنها با التماس از من میخواستند راهی را که از آنجا به اسرائیل میرسد را نشان شان بدهم، و با تاسف بسیار ازجهالت حاکم بر آنها به آنها گفتم بروید به امان خدا .
خلق را تقلیدشان بر باد داد ای دو صد لعنت بر آن تقلید باد (مولوی)
روز ۲۱ آبان۱۳۶۰ دیگر اثری از ساختمان بیت مبارک شیراز بجا نماند و دریایی از احزان را برای بهائیان جهان بجا گذاشت. از اهالی کوچه فقط ۴ خانوار که منزلشان در انتهای کوچه بود باقی مانده بودند تا اینکه در ۲۷ آبان آخرین منزل هم تخریب وآخرین خانواده خانه زیبای خود را با همه دلبستگیها وخاطرات تلخ وشیرین ترک نمودند .
۲۷ آبان ۱۳۶۰ در تاریخ امر مبارک روز پایان کوچه بیت مبارک، کوچه شمشیر گرها شد ...