بلی این خانواده جام بلا را نوشیدند و رضای حق طلبیدند ولی از راه این شهیدان مجید عقب نشینی نکردند و به تمام اولادهایشان توصیه نمودند راه مهاجرت را در پیش گیرند و به اعمال و اخلاق بهائی که آراسته بودند، زینت بخش هر کوی و برزن شوند و در هر نقطه ای که ساکن میشوند با اعمال و رفتار و افعال خود ثابت کنند که حامل پیام صلح هستند و هدفشان وحدت عالم انسانی، هدفشان محبت به خلق و راحت زندگی کردن خلق است. این خواهران و برادران این شهیدان لحظه ای درنگ نکردند و همه به نقاط دوردست دور از والدین رفتند تا زمانیکه در وطن مألوفشان ایران بودند. از هر خدمت و رأفت و کوششی فروگزار نبودند و در هر نقطه ای از عالم که رفتند چون ستاره ای درخشیدند و باعث الطاف قلب سایرین گردیدند، هر یک با شمشیر بیان و اعمال خود باعث ترویج دین الله شدند. پاکی و صداقت و قداست و گذشت و حسن رفتار آنها باعث شادی قلب حزین والدین گردید و روح پر فتوح ملکوتی آن شهدای گرانقدر شفیع راه آنها بود و فروغیه خانم هم از این موهبت الهی بی بهره نبود.
زمانیکه پدر ایشان صعود نمود، جناب عبدالکریم صادقی هم در حیات بود و در مراسم او فرمود آقا فروغی کوه مقاومت بود و غیب الله فروغی واقعاً از عالم غیب تأیید شامل حالش بود و از مقام والای او و ایمان خالص او چه زیبا سخن گفت. صادقی و فروغی هر دو داغدیده و دلشکسته ولی راضی به رضای حق بودند و لحظه ای در خدمت خلق کوتاهی نکردند. منزل جناب فروغی که در جنت آباد تهیه کرده بود، منزلی بسیار بزرگ و شیک بود و مراسم او در همان منزل انجام گردید و تمام احباء شرکت کردند. احباء ایران و تمام عالم خانواده شهدا را محبوب و مقدس و مورد احترام می دانند.
بعد از فوت پدر، مادر و دختر مانند 2 دسته گل درب این خانه نورانی را به روی عموم باز نگه داشتند. از هیچ کمکی به خلق و اجتماع و هموطن دریغ نداشتند. فروغیه خانم استادی معروف بود و در دانشگاه ایندیانا استاد زبان انگلیسی و اقتصاد بود و لحظه ای درنگ نکرد و هدف مقدس خود را تا توانست دنبال نمود. سعی او خدمت به جامعه و جوانان بود و از زندگی و روزگار هرگز در مقابل ناس شکوه نکرد. اگر غمی داشت در تنهائی خود با مولایش در میان می گذاشت چون هیچکس محرم و مونس و یاور مثل او نیست تا اینکه آن خانه زیبا که تمامش خاطرات بود را تعویض نمودند و تغییر محل دادند. ولی این عزیز ستمدیده تا آخرالحیات یاور مادرش بود و قبل از صعود مادرش به مرض سرطان سینه و خون دچار گردید که مدت زیادی در بیمارستان و منزل با این مرض جانسوز دست و پنجه نرم نمود و فقط یا الله المستغاث میخواند و راضی به رضای خدا بود. از مرگ بیمی نداشت چون خوب شناخته بود که عالم بعد خیلی زیباتر از این عالم فانی و خاکی است و تسلیم سرنوشت و تقدیر بود. زمانیکه فروغیه خانم بیمار گردید مادرش هم در اثر کهولت سن بیمار و مریض گردید و اولادهای خارج او به خدمت مادر آمدند که متأسفانه مادر آنها شرافت خانم در تاریح ۱۳۹۶ صعود نمود و این اولادها چنان مراسم با ارزشی برای مادر گرفتند که بی نظیر بود و بسیار آثار و الواح برایش تلاوت گردید. معهد اعلی هم برای این خانم و همسرش برای شهادت پسرشان جناب پرویز فروغی که والدین شهید مجید بودند، دستخط زیبائی مرقوم داشتند و همه گفتند خوشابحال کسی که از این عالم با دست پر و کوله باری از تأییدات حق و موهبت های الهی از این عالم ظلمانی به عالم روحانی صعود نماید. خانم زمانی از خانواده ای مؤمن بود که مادرش رخساره خانم خدمات شایسته ای به خلق جاسب نموده بود و منزل مسکونی آنها در محله پائین را پدر او وقف امر کرده بود. خیلی شاید بعضی ها ساده از کنار بعضی مسائل عبور کنند اما بسیار سخت است انسان شش اولاد داشته باشد و اینهمه برای همه هزینه نمائی تا تحصیل نمایند و همیشه چشم براه آنها باشی و فقط دلت خوش است که اولادها به مهاجرت رفته اند و کسب رضای الهی را طاالب بوده اند. همه مؤمنین خوبند و هرکس بقدر توانش خدمت میکند ولی این خانواده ها سنگ تمام گذاشتند و دل به دنیای فانی نبسته اند و فقط یک هدف مقدس را دنبال کرده اند. وقتی به این خانواده ها تسلیت به خاطر شهادت پسرشان میگفتند هم آقای صادقی و خانمش و هم آقای فروغی و خانمش میفرمودند امیدواریم خون این جوانان باعث پیشرفت و ترقی امر گردد که مولایش در سن 26 سالگی به شهادت رسید و جناب انیس هم عاشقی مانند این پسرها بود و آنها همان عشقی را در سر داشتند که او داشت. هیچوقت چهره های این عزیزان از یاد نرفته و همیشه با لب خندان با احباء و اهل محل برخورد میکردند و همیشه خدمات آنها ارزنده بود. مادر فروغیه خانم و این عزیز از دست رفته به خلق ثابت کردند که هر که در این بزم مقرب تر است، جام بلا بیشترش میدهند. این عزیزان طلای ناب از کوره گداخته شده بیرون آمدند که تا ابد نام و ذکرشان باقی و برقرار خواهد بود. فروغیه خانم در زمان صعود مادرش در بیمارستان بستری بود. باید دید چقدر آن لحظه سخته بوده است که یک عمر انسان در خدمت مادر باشد ولی در لحظه فوت و خاکسپاری در همان شهر باشد ولی نتواند شرکت کند. این هم یک حکمت بالغه الهی است که ما غافلیم. در هر صورت ایشان مدت زیادی شیمی درمانی و هر کاری که بود برایش انجام دادند ولی متأسفانه در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۵ جان به جان آفرین تسلیم نمود و جسم عنصری و پاک و منزّه او در گلستان جاوید طهران به خاک سپرده شد. مراسم او بسیار خاص و عالی بود، بالاخص اینکه برادر و خواهرش تشریف آورده بودند و با دختر مهربانش آزیتا خانم که خداوند صبر به او عنایت کند. همگی بسیار آبرومندانه و در خور شخصیت او این مراسم ها خاتمه یافت و یقین است روح ملکوتی و پر فتوح او از قفس پرواز نمود و نزد طلعات مقدسه و برادر و والدین بزرگوارش شاد و مستبشر است. ایشان دلخوش بود که پس از اینهمه رنج و درد، مولایش از او راضی هست و جسم عنصری او که این همه بلا را تحمّل کرده بود، در گلستان طهران نزدیک والدین خود هست و این هم سعادتی بود. در مراسم تذکر این عزیز از دست رفته همه افسوس میخوردند که چقدر مظلوم و مهربان و صبور بود ولی در این دنیا شانس زندگی خوبی نداشت. با شوهر اول که پسر عمو بود و هر دو جوان بودند و دخالتهای بی مورد باعث جدائی گردید. وقتی که به هندوستان و بنگلادش هم رفت دوباره ازدواج کرد که بدتر از شانس قبلی خود به جدائی انجامید. در هر صورت تمام زندگی او با فراز و نشیب همراه بود و فقط دلش به عشق جمال مبارک خوش بود که تا توانست خدمت کرد. حرف و عمل او یکی بود و بسیار متین و باوقار بود. با اعمال و رفتارش واقعاً فروغ بود بالاخص فروغ دین و آئینی که به او معتقد بود. خوشبختانه از او دختر نازنینی به نام آزیتا فروغی با سه اولاد به جا مانده است بلکه روح پر فتوح او شفاعت کند این دختر و نوه هایش آینده درخشانی داشته باشد. البته داماد او هم چند سال است به سرطان مبتلا گردید و صعود نمود. خداوند و جمال مبارک یاور آزیتا باشد و در حق او همه باید دعا کنیم. روح فروغیه خانم با اولیاء حق محشور باد
ناشر نفحات الله سرکارخانم فروغیه فروغی به قلم خواهر ایشان فهیمه خانم فروغی
فروغیه خانم از عنفوان جوانی تا هنگام ترک این عالم خاکی در ممالک هندوستان، آفریقا، پاپانیوگینی ، استرالیا و ایران خدمات خستگی ناپذیر خود را در میادین واسعه امرالهی ادامه داد و به حسن سلوک و رفتار و صداقت و امانت مورد ستایش همگان قرار گرفت ، او بی نهایت مهربان و همیشه آماده خدمت بود .
بعد از شهادت برادر دلبندش آقای پرویز فروغی در فیلیپین سراپای وجودش را غم فرا گرفت ولی با زیارت اماکن مقدسه و زیارت ایادیان امرالله حضرت حرم روحیه خانم و جناب اولینکا و جناب فروتن آتشی در قلبش بوجود آمد و با عشقی بی پایان قصد هجرت نمود و وقتی هدفش را با والدینش در میان گذاشت والدینش که همواره مشوق فرزندانشان برای خدمت و تبلیغ امر الهی بودند با گرمی و محبت این نیت او را اجر نهادند و او را به پشتیبانی خود دل گرم نمودند .
خدمات ایشان در هندوستان از سال 1973 تا 1986
* _ پس از اتمام دوران دبیرستان و اخذ دیپلم و با اتمام ازدواج ناموفقش که حاصلش یک فرزند دختر میباشد در عنفوان جوانی با شور و اشتیاق برای هجرت و ادامه تحصیلات قصد سفر به هندوستان نمود و تحصیلات عالیه خویش را در تیروندرام ( جنوب هندوستان ) به اتمام رساند و موفق به دریافت فوق لیسانس گردید .
*_ در بدو ورود به هندوستان شهر ناسیک را که در آن ایام به مهاجر احتیاج داشت انتخاب نمود و در برنامه های تبلیغی شرکت می نمود و به اسفار تبلیغی و به تشویق و ملاقات مومنین جدید میپرداخت و بزودی با همتش محفل روحانی ناسیک تشکیل کردید .
*- در این ایام به زیارت ایادی عزیز امرالله جناب دکتر مهاجر مفتخر گردید و با عشقی بی حد و حصر به خدمت امر مبارکش قائم بود .
*- سپس در شهر پونا اقامت نمود و همچنان به اسفار خود ادامه داد و برای ابلاغ کلمه الهی از هر فرصتی استفاده مینمود ، در این ایام بود که تصمیم گرفت اسفار مهاجرت کوتاه مدت به آفریقا( گینیا ) داشته باشد ، اسفاری که خاطرات زیبایش همیشه بر لبانش نقش بسته بود و هر وقت از اسفار آفریقا (گینیا ) یاد میکرد چهره اش شاد و شادی خاصی وجودش را پر میکرد ، اسفار آفریقا بی نهایت پر بار و مسرت بخش بود و از راههای سخت و رودخانهها گذشته تا ندای حق را به گوش مردم بومی آن سامان برساند و مجددا با دستی پر از موفقیت به هندوستان مراجعت نمود ، و در همین اسفار بود که هم قدم ایادی عزیز امرالله جناب دکتر مهاجر کردید .
*- در یک کنفرانس تبلیغی متوجه شد که جنوب هندوستان شهری بنام وکویلان به مهاجر احتیاج دارد او که قلبش سراسر از عشق بها بود به قصد هجرت و با مشورت هئیت مخصوص همراه با خواهر و برادرش ( فهیمه و بهروز ) به جنوب هندوستان مهاجرت نمودند و در اثر خدماتش بزودی محفل محلی کویلان تشکیل کردید .
و با عشقی بی حد به خدمات و ابلاغ کلمه مشغول بود و در این دوران از مصاحبت و معاشرت با سرکار خانم کلوریا فیضی لذت روحانی برد و در اسفار تبلیغی با ایشان هم قدم شد و در منزل خود برای مدتی مهماندار این بانوی ملکوتی کردید و محبت عمیقی در قلوبشان نسبت بیکدیگر نقش بست.
*_ در این دوران افتخار عضویت هئیت مساعدین نصیبش شد و تا زمان ترک هندوستان در هئیت انتصابی به خدمات خود ادامه داد .
*_ در سال 1986 به استرالیا رفت و بنا به تقدیر الهی مجددا سرکار خانم فیضی را ملاقات کرد و همیشه از آن ایام خوش روحانی یاد میکرد سپس مشغول کار شد که در یک جلسه تبلیغی از احتیاج کشور پاپانیوکینی به مبلغین و مهاجرین آگاه شد او که فکری جز تبلیغ و خدمت در سر نداشت بلافاصله تصمیم به اسفار کوتاه مدت تبلیغی به کشور پاپانیوکینی نمود اسفاری که از بدو ورودش به این کشور سراسر موفقیت و یک دوره طلایی خدماتش بود که در دفتر زندگانیش نقش بست ، مجددا به استرالیا بازگشت ولی زندگی در استرالیا او را از هدفش که خدمت به امر مبارک بود باز نداشت و سرانجام در سال 1992 سنه مقدس تصمیم به بازگشت به وطن خاک پاک و مقدس ایران را نمود .
در ایران به خدمات خود ادامه داد و بعد از شهادت جناب سمندری عضو محترم موسسه ایندیانا در این موسسه به همکاری مشغول شد و با عشقی خاص به دانشجویان در این مسیر قدم برداشت موفقیت دانشجویان بینهایت خوشحالش میکرد و قلبا مسرور میشد و به تک تک شان عشق می ورزید ، ابواب منزل پدریش را بر روی این عزیزان باز کرد و هنگام امتحانات قلبا برای موفقیت فرز
ندان روحانیش دعا میکرد .
امروز دوستانش از هر مرامی برایش دعا میکنند و با قلبی سوزان از او یاد میکنند .
بعد از بازگشت به وطن خدمت پدر و مادر از جمله خدمات فروغیه بود ، بعد از صعود پدرش که در آغوش فروغیه جان داد یگانه امیدش مادرش بود ، میگویند بهشت زیر پای مادران است ولی فروغیه با خدماتش ثابت کرد که بهشت زیر پای فرزندیست چون فروغیه ، که حتی در روزهائیکه خودش از درد رنج میبرد به فکر و تلاش برای راحتی مادرش بود ، او از خود گذشته و خود را فدا کرد تا خدمت مادر نماید ، همیشه چشمهایش برای مادر نگران و چه شبها که دستهای مادر را نوازش میکرد و درد او را تسکین میداد .
مادرش در یک پیام صوتی از زحمات فروغیه قدر دانی میکند و میگوئید هرگز نمی تواند زحمات او را جبران کند .
فروغیه مظهر خضوع و خشوع و فنا بود ، او فرزندی مهربان و فداکار و خواهری دلسوز و بی نظیر بود ، جز خدمت امر حضرت یزدان و بندگان آستانش فکری نداشت و در راه هجرت و خدمت به همنوعان خویش هرگز کوتاهی نکرد.
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
در ایام حیاتش دو بار به ارض اقدس مشرف شد و مشام جان و روح خویش را با زیارت اماکن مقدسه معطر نمود.
در سال 2013 بیمار شد ولی او با کمال شجاعت واقعیت زندگی را پذیرفته و با روحیه ای شاد و دلی امیدوار با این بیماری به زندگی خود و خدماتش ادامه داد .
تا آنکه روح پر فتوحش در تاریخ 2017/9/16 بعوالم ملکوتی عروج و پرواز نمود و در جوار رحمت کبری لانه و آشیانه ساخت و با ارواح نفوس مقدسین مانوس و همدم شد .
معهد اعلی طی عنایت نامه ای جهت ارتقاء روح پاکش و آرامش خانواده دعا نموده و خدماتش را ارج نهادند .
فروغیه به حیات ابدیه که معرفت الله ، محبت الله ، ایمان ، اعمال خیریه ، جانفشانی ، انقطاع، و طهارت و تقدیس است فائز گشت . روح پاکش شاد باد . شیرین ترین مرگها متعلق به نفوسی است که خدمات شایانی در این عالم انجام داده اند و نامشان به نیکی همواره زنده و جاوید است .
هر کس به اخلاص زنده است هرگز نمیرد .