خانم مرصّع ناصری در همان جوانی از همسر خود جدا گردیده و با آقای غلامرضا نراقی که مباشر غلامحسین نراقی در احمدآباد بوده است، ازدواج مینماید. غلامرضا مردی قد بلند و خوش زبان و با ابهّت بود. در ژاندارمریها و هر جایی که میرفت مورد احترام بود و دینی را برای خود اختیار نکرده بود.
اوّلین دختر او حشمت بود که با آقای نجات الله ناصری ازدواج نمود و در کروگان برای ازدواج او چنان جشنی برپا بود که نظیر نداشت. حیاط خانه مشهدی حسنعلی محلّه بالا دو شبانه روز مطربها که نراقی بودند، مینواختند و در مسیر که عروس و داماد را میبردند تیر هوائی شلیک میکردند. خوشا آنروزها که مسلمان و بهائی در این جشنها مثل یک عضو خانواده شرکت میکردند. ثمره این ازدواج سه اولاد به نامهای محمد و شهناز و مهناز بود که مهناز پزشک میباشد و در خارج از ایران زندگی مینماید. دوّمین اولاد پری بود که با آقای فضل الله نصراللهی فرزند سید عباس و سیّده نساء ازدواج مینماید که ثمره ازدواج آنها دو پسر به نام پیمان و نوربخش میباشد و پس از صعود پدر به اتّفاق مادر در خارج زندگی میکنند. ناگفته نماند آقای فضل الله نصراللهی، فاضلی ارجمند بود که نظیر آن شخص کمتر یافت میشود.
سومین اولاد پروانه که با آقای شعاع الله معتقدی ازدواج مینماید و دارای یک اولاد به نام ژینوس که همسر آقای رسول زاده گردیده است، میباشند و ژینوس هم دارای دو اولاد به نامهای رایکا و تینا میباشند که خانوادهای آرام و آراسته میباشند. خدا به پروانه هوش و ذکاوتی داده بود و با اینکه احمدآباد کلاس درس آنچنانی نبود، آثار و الواح زیادی حفظ نموده بود و خداوند حنجره طلائی به او داده بود که در هر جلسهای بزرگ و کوچک با لحنی ملیح و دلنشین دعا و مناجات میخواند. شاید بعضیها صدای مناجاتهائی که او خوانده است، را دارند. خوشابحال این عزیزان که خداوند به آنها چنین نعمتهائی عطا کرده است و او هم در خارج ساکن میباشد ولی دختر و داماد او در ایران ساکن هستند. چهارمین اولاد هوشنگ نراقی بود که با خانم فهیمه توسلی ازدواج نمود و دارای دو اولاد به نام های نوید و نیما بود و در خارج بسر میبرند. والدین برای اولادها ارزش قائل بودند و اولادها هم بینهایت به والدین احترام میگذاشتند. غلامرضا وقتی دیده بود همسرش بچههای سالمی تحویل اجتماع داده است و همه مهربان و وفادار هستند به آنها وصیّت کرده بود و خواهش نمود وقتی من از عالم رفتم طبق آئین و دستور خودمان من را خاک کنید و برایم دعا و مناجات بخوانید. اگر چنین کاری کنید از شما راضی هستم و راضی تر خواهم بود. بعد از صعود ایشان او را در خاتون آباد به خاک سپردند و پذیرائی کامل نمودند و دعا و مناجات و جلسه تذکر برای او برقرار گردید. بعد از چند سال مرصّع خانم هم که چهرهای بسیار نورانی داشت، صعود نمود و او را هم با احترام خاص برایش مراسم برگزار نمودند.
این دنیا دوام و بقائی ندارد. اگر قدبلند یا قد کوتاه، ثروتمند یا فقیر باشی، وقتی از این عالم میرویم فقط خاطرات شیرین و محبّتها و خدمات خیر که انجام دادیم، میماند. خاطرات و سرگذشت همشهریها و اقوام ما را یادآور میسازد که این دنیا بسیار زیباست. اگر خوب زندگی کنی، حسود نباشی، خصیص نباشی، مردم آزار نباشی و بدانی به چه دلیل به دنیا آمدی و وظیفهات چیست، باید همه نعمتهای خداوند را که به ما داده سپاسگزار و شاکر باشیم. همه چیز و همه کس را زیبا ببینیم و زشت و بد اصلاً وجود ندارد. لخت به دنیا آمدیم و لخت از دنیا میرویم. خوشابحال کسانیکه دست خود را از ظلم کوتاه کردند و به همنوع یاری رساندهاند. گرسنهای را سیر و برهنهای را لباس به تن کردهاند و دلی را هرگز نشکستهاند. روح این عزیزان خدمتگزار شاد.
* دوستان عزیز و همراهان همیشگی وبسایت سیارون جاسب در نگارش شرح حال های جاسبی ها و نیاکان عزیزمان سعی شده تا از خاطرات و جنبه های مختلف زندگی این عزیزان نکته ها برداشته و نوشته شود از این رو شما عزیزان نیز اگر مطالب، خاطرات و یا تصاویری در اختیار دارید که میتواند ما را در تکمیل این شرح حال ها کمک نماید عنایت نموده و برای ما ارسال دارید.
با تشکر