لطفا جهت مشاهده تمام امکانات وبسایت، از مرورگرهای گوگل کروم، فایر فاکس یا اپرا استفاده نمایید...
وب سایت کروگان جاسب (سی یارون)
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح

بلاگ بهائیان جاسب

* حبیب الله اعلائی و عبدالله اعلائی

10/3/2017

0 Comments

 
Pictureحبیب الله اعلائی
حبیب الله زمانی در نوجوانی پدر خود را از دست داد و با راهنمائی دائی‌هایش به طهران آمد و در داروخانه‌ها و شرکت داروئی در کنار صاحب کاری حکیم چند سال کار کرد . او از بچگی به قول خودش شیطان، با نمک و فرز بود. همیشه می‌گفت فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه. چند سال کار می‌کرد و پول جمع می‌نمود و مقداری برای مادر به جاسب می‌فرستاد و مقداری خرج خوردن و کرایه خانه می‌نمود. او در منزل عمو نعمت یزدانی در چهارراه وثوق یک اطاق می‌گیرد و دو سال به سربازی می‌رود. وقتی از سربازی باز میگردد، شخصی که او را می‌شناخته و می‌داند او بهائی و آدم سالمی است او را به شهرداری می‌برد و استخدام می‌نماید. با اینکه ایشان شش کلاس بیشتر سواد نداشت ولی مسئولیت‌هائی جهت پارک‌ها به او می‌دادند و چندین پرسنل پارک زیر نظر او بودند. همیشه می‌گفت به کارگرها میگویم کارهایتان را درست انجام دهید و از زیر کار فرار نکنید. با شما رفیقم وگرنه عصبانی خواهم شد. مدیریت و ابهتی داشت که همه فرمانبر او بودند و از او راضی بودند.

Pictureحبیب الله اعلائی
عبدالله برادرش هم که کلاس ششم ابتدائی را در جاسب می‌خواند، به طهران می‌آید و پیش حبیب الله به کار داروئی از بچگی شروع می‌کند و نامه می‌برد و می‌آورد و طلب وصول می‌نمود و بعد ویزیتور موفقی می‌شود. آنها انسانهای پاک و درستی می‌باشند که صاحب کارها به آنها اعتماد داشتند و حبیب‌الله هم هرجا کار می‌کرد صبح تا عصر شهرداری و بعد از آن پخش ویزیتوری دارو را انجام می‌داد. عبدالله هم 18 ساله می‌شود و دو سال به خدمت سربازی می‌رود و زمانیکه برگشت برادرش خانه بزرگتری اجاره کرده تا باهم زندگی کنند. حبیب الله با خانم رفعت ابراهیمی از احبای جعفرآباد که خامی عاقل و مؤمن و همه چیز تمام و یک انسان کامل بود ازدواج می‌نماید و عبدالله خانه جدیدی اجاره می‌کند و مادرش هم از جاسب به اتفاق برادر آمده بود و با او زندگی می‌نمایند. این برادرها از نظر همسر خیلی شانس داشتند و بهترین دخترها انتخاب این دو برادر بود. حبیب الله دارای سه اولاد به نام‌های مجید، مسعود و مهناز می‌گردد. هر سه تا دیپلم در ایران درس خواندند اما مسعود اول به چین رفت تا تحصیل نماید و مجید هم به استرالیا رفت تا آنجا بماند و با رویا دختر آقای بهرام یزدانی ازدواج نمود و صاحب دو اولاد گردید. مسعود هم دو اولاد دارد و مهناز هم سه اولاد دارد. مجید و مسعود در استرالیا ساکن هستند.
آقای حبیب الله اعلائی با 30 سال سابقه درخشان بازنشسته شد. البته خانه دو طبقه‌ای از دسترنج خود خریده بود و در خیابان دامپزشکی ابتدای خیابان که دو طبقه را اجاره می‌داد. همسر او رفعت خانم از دیدار بچه‌ها در خارج صحبت می‌کرد اما آقای اعلائی قبول نمی‌کرد و مادر بسیار دلتنگ اولادها بود و فقط دخترش در ایران ساکن بود. خانمش دست پخت خوبی داشت و هیکلی برازنده و باشخصیت داشت. فامیل‌ها و جاسبی‌ها را عاشقانه دوست داشت و همه از او راضی بودند. تابستانها هر سال به جاسب می‌آمدند چون جاسب را دوست داشتند و جمعه‌ها اکثراً با اقوام و احباء در خادم آباد قدس می‌آمدند. لبخند ملیح رفعت خانم را هرگز فراموش نمی‌کنیم با اینکه ایشان خانمی با سلیقه و با تدبیر بود، روزی می‌رود تا آبگرم کن خانه را که خاموش شده است روشن نماید. متأسفانه آبگرم کن منفجر می‌شود و این خانم نازنین نصف بیشتر هیکل او می‌سوزد و مدتی در بیمارستان بود اما با تمام درد و رنج و سوزش جان به جان‌آفرین سپرد. او خانمی با تحمل، با توکل و با خشوع و خضوع و مخلص درگاه کبریا بود و عاشق چهره نورانی حضرت عبدالبهاء بود. می‌گفت هر غمی دارم با او در میان می‌گذارم و هرچه می‌خواهم میگویم پدر منی یاور منی مرا دریاب و جوابم را می‌دهد. با رفتنش داغی بر دلها گذاشت و همه را داغدار کرد و در گلستان جاوید خاوران با احترامی خاص با جگرهای سوخته او را مشایعت و به خاک سپردند. بشری خانم خواهر شوهرش می‌گفت خداوند چطور توانست این تیپ و این هیکل رعنا را ببرد. حبیب الله و دخترش و همه فامیل برادرزاده و خواهرزاده‌های حبیب‌الله و فامیل رفعت خانم بسیار اشک ریختند ولی جز تسلیم و رضا چاره‌ای نبود. آرزو به دل از این دنیا رفت و امیدوارم اولادهایش برایش دعا و مناجات بخوانند و طلب بخشش و سپاس از زحمات یک عمر بی‌دریغ چنین مادری که الگوی شاخص انسانیت بود، بکنند.
در سال 1363 مهناز هم به ‌پیش برادران رفت و حبیب الله تنها ماند و به قول خواهرش بشری خانم باید برادر بسوزی و بسازی و چاره‌ای نداری. این مصیبت وارده برای همه و مخصوصاً همسر که چنین زن ماهرو و بی نظیری را از دست داده است، استخوان انسان را می‌سوزاند. خانه و کاشانه را حبیب‌الله فروخت و به عظیمه کرج رفت و منزلی در حدود ششصد متر مربع و ساختمانی بسیار زیبا خرید. ملکی خانم و روحی خانم و بشری خانم و جاری‌ها در تمام مجامع ذکر خیر این زن برادر نازنین را می‌گفتند و از محسّنات او تعریف و تمجید می‌کردند. روحش شاد و یادش در قلبها باقی و برقرار است.
چونکه گل رفت و گلستان درگذشت                          نشنوی دیگر ز بلبل سرگذشت
در دل حبیب چه غوغا میشود                                 دود آتش زای قلبش هم هویدا میشود
چاره‌ای هرگز ندارد جز تسلیم و رضا                         او پناه آورد بر عدل خدا
شب تا صبح سوخت و فریادش رسید بر کهکشان          او ندید دیگر ز رفعت هیچ نشان
توی طهران او تنها و غریب                                     همسری از دست داده خوشگل و خیلی نجیب
او بگفتا ای خدای دادرس                                        تو بیا امروز به فریادم برس
خواهران من حبیب بیچاره شد                                  پول دارد خانه دارد این حبیب آواره شد

خلاصه کلام حبیب الله ماند و خانه و پول و غم یار گهربار که دیگر نیست. عدّه‌ای بر آن شدند تا خانمی به نام پروین عرفانیان را برای او بگیرند. او از احباء خوب بجنورد بود که بسیار مؤمن و با سواد بود و تنها زندگی می‌کرد و صاحب خانه و حقوق خوبی بود. گفتند تو تنهائی و حبیب الله هم تنها است و بیائید به خاطر رضای حق ازدواج نمائید و هر دو تنها نباشید. این خانم محترم و با تربیت و با کلاس به خاطر همدم بودن و خدمت کردن خانه‌اش را اجاره داد و با او زندگی مشترکی را آغاز نمود. ولی حبیب‌الله چون کوه آتش نشانی بود که ظاهراً خاموش شد و ساکت بود ولی از درون آتش گداخته شعله‌ور‌است در حدّی لاغر و ضعیف شد که حساب ندارد. تمام فامیل به او سرکشی می‌کردند و این خانم تمام فامیل را محترمانه پذیرائی می‌نمود. خانه او تمیز و مرتب و مرکز جلسات و خدمات امری بود. حبیب‌الله یواش یواش آرام شده بود. واقعاً سخت است همسری نمونه را در حوادثی عجیب و غریب ناگهان از دست بدهی و هم برای او و هم برای دیگران هم سخت و ناگوار است. جای خالی او را ایشان نسبتاً پر کرده بود. پدر و مادر ایشان و خود ایشان از مؤمنین معروف استان خراسان و بجنورد بودند تا آنجائیکه ما دیدیم اعمال و رفتار شایسته ایشان و گذشت او بی‌نظیر بود. خانه‌اش را در بهترین نقطه طهران خیابان آزادی به منوچهر رفیعی اجاره داده بود و اندک کرایه‌ای می‌گرفت.
حبیب‌الله مریض و رنجور گردید و خانمش انواع و اقسام خشکبار و آجیل را چرخ می‌کرد و به زور به او می‌گفت باید بخوری تا قوی شوی و جان بگیری چون این خانم هم از نظر اخلاقی مانند همسر قبل او بود. چند سال انواع و اقسام مریضی‌ها را داشت و مریضی اصلی او غم یار از دست رفته بود که هیکل او را مانند موریانه خورد و چشم از این مقدار مال و خانه زیبا بست و به دیار باقی شتافت و در زرنان به خاک سپرده شد. همسر او جلسات و مراسم بسیار آبرومندانه برایش منعقد کرد که همه به او احسنت گفتند. در مراسم او احباء و دوستان و همشهری‌ها شرکت کردند و پروین خانم کاری نبود که انجام نداده باشد و احترامی که نسبت به همسر خود می‌گذاشت وصف‌ناپذیر بود. در هر مراسم هر جاسبی با سبد گل می‌آمد. سید حبیب‌الله هاشمی در کانادا صعود نمود و در آن زمان ایشان به مشهد برای مسافرت رفته بود و نسرین خانم گفته بود برود و بهترین گل را برای جلسه او بفرستد. نسرین خانم گل مصنوعی زیبایی را آورد که هنوز هم هست و یادگار سید حبیب و این خانم عزیز می‌باشد.
وقتی خانه را طبق دستور امر فروختند، حق و حقوق همه را به ایشان دادند و به مشهد وطن اصلی خود رفت و بارها گفته است قدم جاسبی‌ها بر روی چشمان من است. آنها بیایند در خدمت همه هستم. جاسبی‌ها را خانمش خوب شناخته بود و پی برده بود که از چه شجره هائی هستند. حبیب الله آدم باهوش و باذکاوتی بود و خاطرات بسیاری را از مادرش و برادرش عنایت الله می‌دانست که به همسرش گفته بود. حبیب‌الله بعد از فوت خانم بسیار آرام و ساکت بود. منزلش که می‌رفتیم دوست داشت هرچه دارد بیاورد و تعارف نماید. جاسبی‌ها در سر قبر او همیشه دعا و مناجات به او می‌خوانند.
عبدالله از سربازی که آمد، با پولهائی که قبلاً جمع کرده بود دختری ماهرو به نام خانم وجیهه رهاوی یزدی را در خیابان مرتضوی طهران به وسیله عنایت‌الله برادر بزرگتر خواستگاری نمود و ازدواج نمود. چون عنایت الله در محضر حق شناس کار می‌کرد و اقرارنامه می‌نوشت و مرد بسیار نازنینی بود و مورد احترام و تأیید همه احباء بود. به این خاطر هیچ سختگیری به عبدالله نگردید. خانمش تحصیل کرده بود ولی عبدالله 6 کلاس سواد داشت و بعداً سه کلاس درس خواند. او قوی و ورزشکار بود و جوانان به شوخی به او می‌گفتند پهلوان نایب چون بازوهای قوی و وجداناً خوش تیپ و دلنشین بود. کمبود بی‌پدری یا کمبود مالی بر روی حبیب الله و عبدالله اثر کرده بود و هر دو کمی عصبی بودند ولی قلبی پاک داشتند و خانواده دوست بودند. همسر او وجیهه خانم بهترین جهازیه را پدر به او داد چون سه چهار خانه در خیابان مرتضوی داشت که احباء ساکن آنها بودند. عبدالله گواهی‌نامه رانندگی گرفت و در شرکت داروئی که کار می‌کرد توانست تاکسی بخرد و در دو محل به کار مشغول بود. این دو برادر واقعاً زحمتکش و باغیرت بودند و هرچه داشتند از عرق جبین بدست آورده بودند و خداوند تأییدش شامل حال آنها بود. خداوند دو پسر و یک دختر به آنها هدیه داد. اولین اولاد کتایون خانم دختری زیباروی، سرو قد مانند مادرش مهربان و رئوف بود و همایون و راما پسرهای گلی بودند. عبدالله در شهرآراء خانه بسیار عالی با فرش‌های نفیس داشت و تا آخر حیات مادر از او به خوبی نگهداری نمود چون خانمش می‌خواست و از محبّت به مادرشوهر لذّت می‌برد. عبدالله و همسرش و بهرام یزدانی و همسرش و مصطفی یزدانی و همسرش باهم دوست صمیمی بودند و همیشه در زیارت‌ها و در مسافرت‌ها و در پیک‌نیک‌ها جمعه‌ها همه باهم بودند. خانم‌ها مانند خواهر و بچه‌ها باهم مهربان بودند. عبدالله یا بهرام مادرخرج بودند. می‌گفتند دنگی و دانگی و هیچ زمان حرفی مشکلی به میان نیامد. عبدالله عشقش جاسب بود و همیشه یک تفنگ دولول با جواز شکار داشت و در جاسب خرگوش و کبک شکار می‌کرد و دست نشانه خوبی داشت. دائی قدرت الله روحانی او خیلی علاقه به عبدالله داشت و می‌گفت پهلوان روحانی‌ها است.
اوایل انقلاب که بهرام یزدانی خانواده را به استرالیا فرستاد او هم آمد و گفت مصطفی بیا باهم به هند یا آمریکا برویم و بچه‌ها لااقل درس بخوانند. مه لقا گفت من هرگز از وطنم ایران پایم را بیرون نمی‌گذارم و هرکس مسئول خودش است. عبدالله که طبقه پائین منزلش خواهرزاده اش عین الله ساکن بود، با اثاثیه خانه و زندگی را رها کرد و رفت تا بچه‌ها درس خواندند. کتایون دکتر گردید و همایون و راما هم مهندس شدند. سال 1380 چند ماهی به طهران آمد و خانه و زندگی را فروخت و پولهایش را به آمریکا برد و خانه‌ای خرید و چند سال پیش بازنشسته گردید ولی به ناراحتی اعصاب شدیدی که باعث افسردگی و گوشه‌نشینی او گردید، مبتلا شد. متأسفانه دختر او کتایون آن دریای مهر و صفا به علت نامعلومی فوت نمود و چون گل صد برگ پرپر گردید و عبدالله و همسرش با جهنمی از غم و اندوه روبرو شدند. چنان داغ جانگدازی ایمان خالص و توجه به حق می‌خواهد تا بتوانی طاقت بیاوری و یقین بدانی اولاد هدیه پروردگار بوده‌اند که صلاح دانسته او را پس بگیرد و در جای بهتری مأوی دهد. بعد از صعود این دختر عزیز همه به او زنگ زدند و تسلیت گفتند و بعد از آن زمان نمیدانم چه شد که جواب تلفن هیچکس را نمی‌دهند و با هیچ فامیلی تماس ندارند و همه فامیل نگران و ناراحت هستند. میگویند عبدالله بیماری پارکینسون شدیدی گرفته است و برای همین حوصله ندارد.
روزگار سر سازگاری با هیچ‌کس را ندارد. این دنیا فانی است و دوام و بقائی ندارد. فقط انسان از لحظات و نعمات او باید فیض ببرد و همیشه به هر درجه‌ای از شادی و غم و غصه و سلامتی و مریضی و داری و نداری باید پروردگار خود را شاکر و ساجد باشد و جزء صابرین باشد. میگویند:
ای بشر تو پنداری که دنیا مال توست                  ورنه پنداری که هر ساعت اجل دنبال توست
هرچه خوردی مال موره                                  هرچه هستی مال گور
هرچه ماند مال وراث                                      هرچه کردی مال توست

عبدالله و همسرش بسیار سعی نمودند اولادهای مؤمن و تحصیل کرده، با ایمان داشته باشند. بگذریم در جاسب بیش از شش کلاس درس نبود ولی جاسبی‌ها هم باهوش هستند و تعداد زیادی شکوفا نشدند و یا موقعیت زمانی نداشته‌اند خصوصاً طایفه آغلامرضا هر کدام اگر یک قطره از دریای هوش و ذکاوتی که او داشت را به ارث برده باشند، می‌توانند استاد و فیلسوف در روزگار باشند که هستند. قدسیه خانم مادر عبدالله با آن چهره نورانی خود روی تخت خوابیده بود و هر کاری که برایش انجام می‌دادند، می‌گفت الهی خیر ببینند. چرا سرنوشت با آنها اینگونه بازی کرد و فقط خدا می‌داند. در کار خداوند جای هیچگونه چون و چرا نیست و باید همیشه دعا کرد بدتر نشود و در حق همه خلق جهان دعا کرد تا موفق و مؤید و قائم به خدمت عالم انسانی گردند تا دنیا و هرچه در اوست بهشت برین گردد. سرنوشت انسان‌ها مانند یکدیگر نیست، همانگونه که شکل‌ها و قیافه‌ها مانند یکدیگر نیست. امیدوارم عبدالله و خانمش و اولادهایش در هر کجا که باشند سالم و تندرست باشند و خداوند شفای عاجل به عبدالله بدهد و روح تمام متصاعدین پیر و جوان هم شاد باشد. 

-----
*   دوستان عزیز و همراهان همیشگی وبسایت سیارون جاسب در نگارش شرح حال های جاسبی ها و نیاکان عزیزمان سعی شده تا از خاطرات و جنبه های مختلف زندگی این عزیزان نکته ها برداشته و نوشته شود از این رو شما عزیزان نیز اگر مطالب، خاطرات و یا تصاویری در اختیار دارید که میتواند ما را در تکمیل این شرح حال ها کمک نماید عنایت نموده و برای ما ارسال دارید.
​                                                                                                                                                                  با تشکر

0 Comments



Leave a Reply.

    مدیر

    در این قسمت می پردازیم به ذکر سرگذشت بهاییان و شخصیت های  گذشته و حال جاسب که در جای جای ایران و جهان در گذشته و حال زیسته اند و به خدمت پرداخته اند

    آرشیو مطالب

    May 2021
    November 2019
    November 2018
    March 2018
    February 2018
    January 2018
    December 2017
    November 2017
    October 2017
    September 2017
    August 2017
    July 2017
    June 2017
    May 2017
    April 2017
    March 2017
    February 2017
    December 2016
    November 2016
    October 2016
    September 2016
    August 2016
    July 2016
    June 2016
    May 2016

    دسته بندی ها

    All
    آقایان
    بانوان
    بهاییان جاسب
    خاطرات سیارون
    خاطرات عباس محمودی
    خاطرات م یزدانی
    خانم پریچهر یزدانی
    دوستان نزدیک جاسبی ها
    سناءالله حکمت شعار
    شهدای جاسب
    عشرت نوروزی
    گفتگو

    RSS Feed

مقالات

* الواح نازله
* علت آزار و اذیت بهاییان
*
تاریخ نگاران جاسب
* دزدان اشیای عتیقه
* ​آقای سلیمی معلم مدرسه
* گالری تصاویر

شخصیت ها

*​ ملا غلامرضا جاسبی
* ملا جعفر جاسبی
* فرهنگ لغات جاسب

* شهدای جاسب
* شجره نامه ها
* شعرای جاسب

خاطرات

*​  ذبیح الله مهاجر
​
* سید رضا جمالی
* شمس الله رضوانی
* عشرت نوروزی
* عباس حق شناس
* علی محمد رفرف

سیارون​

* صفحه خانگی
* سیارون

* درباره ما
*
 جاسب بلاگ(مطالب مختلف)
* 
 اسناد و مدارک تاریخی

* ارسال فایل توسط کاربران

آخرین مطالب 

* بهاییان‌جاسب: عزیزه خانم یزدانی ، محمد علی روحانی
​* شجره نامه: شجره نامه سید عبدالله ناشری
​* کتاب بیان حقایق از سید عباس علوی

ادامه مطالب

* جزئیات شهادت شهدای فیلیپین،​ معاون التجار نراقی
​* اشعار شعرای جاسب:  واحه، « نگاه عبـدالبهـــاء»
​* بلاگ: خاتمیت، ایران و بهاییت، دور اسلام‌ ، دلائل بهائی از قران
* دكتر شاپور راسخ: حضرت بهاءالله پیام آور مهر و یگانگی
*  اوضاع کنونی جاسب اول، دوم، سوم، زندگی روزمره اهالی
​* بلاگ: چگونه می توان بهائی شد؟، عبدالبهاء و تولّد انسان