لطفا جهت مشاهده تمام امکانات وبسایت، از مرورگرهای گوگل کروم، فایر فاکس یا اپرا استفاده نمایید...
وب سایت کروگان جاسب (سی یارون)
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات اهالی جاسب
    • خاطرات ابوالفضل جمالی
    • خاطرات محمد علی برنا
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • مساجد و اماکن مذهبی
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح
  • صفحه اصلی
  • درباره ما
  • سی یارون
  • بلاگ
  • خاطرات
    • خاطرات اهالی جاسب
    • خاطرات ابوالفضل جمالی
    • خاطرات محمد علی برنا
    • خاطرات شخصی سیاح >
      • خاطرات شخصی سیاح
      • خاطرات شخصی سیاح 2
    • لیست شرح حال ها
    • آقای علی محمد رفرف
    • جناب علی اکبر رزاقی >
      • شرح حال >
        • بانوان >
          • بی بی جان خانم
        • آقایان >
          • نسل اول >
            • قبول امر استاد علی حداد
            • آ سید ابوالقاسم فردوسی جاسبی
            • ارباب میرزا فضل الله
            • برادران شکوهی
            • ارباب محمد نوروزی
            • استاد علی اکبر
          • نسل دوم >
            • ماشاءالله وجدانی
            • فتح الله فردوسی جاسبی
            • آقا جمال غفاری
            • جناب ذبیح الله مهاجر
          • نسل های بعد >
            • فیض الله یزدانی جاسبی
            • جناب ذبیح الله ناصری
            • عنایت الله مهاجر
            • جناب امرالله رزاقی
            • جناب عبدالله مهاجر
      • دوستان جاسبی ها >
        • پهلوان حسن مینویی قمی
        • شکر الله شریفی
        • یدالله محمدی(سپهر ارفع)
      • داستان ها >
        • کباب برگ
        • رهایی از نیش مار
        • کتک خوردن آغلامرضا
        • حمل نخل عبدالرزاق
        • طلب عبدالرزاق رزاقی
        • غولِ کربلا سید رضا
      • جاسب >
        • قنات بابا شیخ
    • جناب ضیاءالله مهاجر
    • آقای ذبیح الله مهاجر
    • آقا سید رضا جمالی >
      • تاریخ جاسب
      • اهالی کروگان و محل اقامت آنها
      • حماقت و عقب ‌افتادگی
      • مردم ساده و زود باور
      • آب و آسیاب‌های کروگان جاسب
    • آقای شمس الله رضوانی
    • بلاگ خاطرات متفرقه
    • جناب داریوش یزدانی >
      • شهادت شهدای فیلیپین
    • شرح ایمان استاد علی اکبر رزاقی
    • خاطرات وسقونقان جاسب >
      • قریه وسقونقان جاسب
      • عشرت خانم نوروزی >
        • ارباب محمد نوروزی
      • جناب محمد نوروزی
    • جناب عباس محمودی >
      • جناب محمود محمودی
      • دکتر فتح الله محمودی
    • امرالله اسماعیلی
    • خانم‌آغا حسینی
    • جناب عباس حق شناس
  • گالری
    • بهاییان جاسب >
      • گالری تصاویر شماره یک
      • گالری تصاویر شماره دو
      • گالری تصاویر شماره سه
      • گالری تصاویر شماره چهار
      • گالری تصاویر شماره پنجم
      • نمایش اسلاید شو
      • خانواده جاسبی ها در سراسر عالم
    • طبیعت جاسب >
      • تصاویر جاسب
      • تصاویر کروگان
      • تصاویر واران
      • تصاویر دره ازنا
      • تصاویر مختلف
    • ویدئو گالری جاسب >
      • گالری فیلم ها و مستند ها
    • فیس بوک سیارون
    • اینستاگرام سیارون
    • یوتیوب سیارون
  • جاسب
    • تاریخ جاسب >
      • جاسب ​میراث ماندگار دلیگُن
      • معنی لغوی کلمه جاسب
      • ​تحقیقی در خصوص جاسب
      • خاطرات حاج سیاح
      • مجله آهنگ بدیع
      • جاسب در ظهورالحق
      • جاسب بهشت گمشده >
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی
        • جاسب بهشت گمشده استان مرکزی ۲
    • شهدای جاسب
    • اشعار شعرای جاسب
    • شخصیت های تاریخی >
      • بزرگان و نیک نامان جاسب >
        • ملا غلامرضا جاسبی
        • ملّا ابوالقاسم کاشانی
        • ملا مهدی جاسبی
        • ملا فاطمه همسر ملا جعفر
        • ملا جعفر جاسبی >
          • به روایت کواکب الدریه
          • به روایت محمّد علی رفرف
          • به روایت محمّدعلی ملک خسروی
      • نفوس بی آزار و محب
      • ظالمان و معاندین امرالله
      • اسامی اطباء جاسب
      • معلم‌ها و استادان جاسبی در سراسر عالم
    • بلاگ بهاییان جاسب
    • الواح نازله جاسب
    • مدارک تاریخی >
      • مدارک تاریخی و​ فرهنگی جاسب
      • نامه بنیاد مستضعفین شهرستان محلات
      • عریضه های مجلس
      • اجاره یکساله املاک رضا جمالی
    • وقایع تاریخی >
      • نایب حسین کاشی >
        • خاطرات میرزا حسن نوش آبادی
        • حمله نایب حسین کاشی
        • لشکر کشی نائب حسین کاشی به کروگان جاسب
        • عاقبت نایب حسین کاشی
        • نور علیشاه و نایب حسین
      • وقایع سال یک هزار و سیصد >
        • فتنه در جاسب و گرفتاری آغلامرضا
        • وقایع سال یک هزار و سیصد
      • ساختن حمام عمومی
      • اشغال کروگان جاسب توسط نیروهای روسی
      • سفر آیت الله منتظری به جاسب
      • سفر مبلغین امرالله به جاسب
    • قبرستان های جاسب >
      • گلستان جاوید بهاییان >
        • متصاعدین الی الله در کروگان
        • أرامگاه جاسبی ها در اقصی نقاط ایران >
          • گلستان جاوید زرنان
          • گلستان جاوید بابا سلمان
          • گلستان جاوید خاتون آباد
          • گلستان جاوید خیابان خاوران
          • آرامگاه ​​جاسبی ها در شهر های دیگر
        • آرامگاه ​​جاسبی ها در اقصی نقاط جهان
      • باغ رضوان مسلمین
    • مساجد و اماکن مذهبی
    • گویش های جاسب
    • اوضاع کنونی جاسب >
      • جاسب امروز
      • جاسب امروز ۲
      • جاسب امروز ۳
    • زندگی روزمره در جاسب قدیم >
      • فصل اول
      • فصل دوم
      • فصل سوم
    • هنر های هفت گانه جاسبیان
  • مقالات
    • انتشارات سیارون جاسب
    • نامه‌ها >
      • وصیت نامه‌ها >
        • وصیت نامه آقا احمد محبوبی
        • وصیت نامه سید رضا جمالی
      • این بود ثمر خوبی و بدی
      • آیا بهاییان خودشان از جاسب رفتند؟
      • نامه ها و اشعار شمس الله رضوانی به سید رضا جم
    • آب‌ها، آسیاب‌ها، قنات‌ها و زمین‌های جاسب
    • ​تاریخ نگاران جاسب
    • علت آزار و اذیت بهاییان >
      • سخنی با هم ولایتی ها
    • دعوت بهاییان به مسجد توسط آیت‌الله منتظری
    • دبستان ابتدایی شمس >
      • دبستان‌شمس، ملا‌جعفر، مالک‌اشتر
      • آقای سلیمی مدیر مدرسه شمس
    • بهائیان و کلاس های درس اخلاق در جاسب
    • دزدان اشیای عتیقه جاسب
    • زنان و مردان شجاع و بیدار بهائیان کروگان
    • نقش بانوان در جاسب
    • مقالات امری
  • شجره نامه ها
    • شجره نامه >
      • شجره نامه‌ خاندان ها
      • شجره نامه‌ خانوادگی
    • به روایت شمس الله رضوانی >
      • شجره نامه جاسبی ها
  • نراق
    • تاریخ نراق
    • کیفیت واقعات فتنه نراق کاشان
    • میرزا فضل‌الله معاون‌التجار نراقی
    • جناب آقا میرزا مصطفی نراقی
    • دکتر سیروس نراقی
    • حاج میرزاکمال الدین نراقی >
      • حاجی میرزا کمال الدّین نراقی
      • مقاله سایت سلحشوران نراق
  • زنگ تفریح

بلاگ بهائیان جاسب

* حسین رضوانی و خانم ناز اسماعیلی 

10/3/2017

1 Comment

 
Pictureحسین رضوانی
آقای حسین رضوانی در سال 1297 شمسی در کروگان جاسب چشم به جهان گشود. پدر او حبیب‌الله ابن شکرالله ابوالقاسم و مادر او خانم سلطان ابن سید حبیب بود. تاریخ صعود او سال 1348 می‌باشد. در سال 1322 با خانم ناز ازدواج نمود. خانم ناز اسماعیلی فرزند عزیز الله اسماعیلی و خانم سلطان دختر سید محمود غفاری است. آقای حسین رضوانی در خانواده‌ای به دنیا آمده بود که سه خواهر از خود بزرگتر به نام‌های ماهرخ و عذرا و جواهر داشت. او تک پسر خانواده بود و مدام به پدر در کشاورزی کمک می‌نمود و از کوه هیزم می‌آورد و تیغ و علوفه از کوه‌های جاسب جمع‌آوری می‌کرد و میفروخت و به گاو و گوسفندهای خودشان می‌داد تا قبل از سربازی اینکار را انجام می‌داد و دو سال به سربازی رفت. جیب او با پدرش یکی بود و هدفش خدمت به والدین و شوهر دادن خواهران بود، چون پدرش کشاورز بود و این املاک آنچنان درآمدی نداشته است. حسین رضوانی تابستان و بهار در ده کشاورزی می‌نمود و زحمت می‌کشید و در زمستان در طهران در خانی‌آباد کشاورزی و کارگری می‌نمود و چندین سال هم در شعبه نفت کمال عظیمی در خیابان غیاثی طهران کار می‌کرد و پول‌ها را جمع‌آوری می‌نمود و شب عید تحویل پدر بزرگوارش می‌داد. 

Pictureطاهره خانم دختر حسین رضوانی
حسن نیّت و یکرنگی و احترام به والدین او را مشاهده نمایید. تمامی خواهرانش پشت سر هم شوهر می‌کنند و ایشان باید جهیزیه تهیه می‌کرد و شب و روز کار می‌کرد که آبروی پدر حفظ شود که همینطور هم شد.
همانطور که ذکر شد در سال 1322 با خانم ناز اسماعیلی ازدواج می‌نماید و صاحب چندین اولاد می‌شود. اگر اولادهائی که از عالم رفته‌اند را حساب نکنیم، دیگر اولادها عبارتند از علی اکبر، محمود، احمد، محمد، حبیب الله، طاهره، معصومه و فاطمه. این 8 اولاد پشت سر هم رشد و نمو نمودند و دختران پیش مادر قالی بافی آموختند و پسران از پدر رعیتی و کشاورزی و دام داری یاد گرفتند. آقای حسین رضوانی اعتقاد داشت بهترین شغل در جاسب چوپانی است و معتقد بود حضرت موسی هم شبانی می‌کرد و رحم کردن به حیوانات و چراندن و مواظبت آنها از بلایا در مقابل حمله گرگ در بیابان را وظیفه اولادها می‌دانست. تمام پسران بلا استثناء این زحمت را سالها کشیدند و امین مردم بودند.
در جاسب رسم بر این بود هر چوپانی هر مقدار شیر و ماست که می‌خواهد می‌تواند از گوسفندان استفاده کند. حسین رضوانی به بچه‌هایش یاد داده بود خودمان گوسفند داریم و از شیر و ماست خودمان استفاده کنید. در آن زمان‌ها تا اول انقلاب گوسفندان بهائی و مسلمان مخلوط بود و اصلاً تفاوتی در کار نبود. این جوانان امین تا آخرین روز سکونت در جاسب به خوشنامی و کارهای خیر معروف بودند. حمامی که متعلق به بهائی‌ها در محله بالا بود تا زمانیکه با هیزم و بوته بیابان گرم می‌شد آقای سید احمد عظیمی آنها را از بیابان می‌آورد و استفاده می‌کرد. زمانیکه با نفت و گازوئیل حمام را گرم می‌کردند، چندین سال احمد و محمود و محمد این جوانان برومند از ایستگاه اتوبوس پشت باغ که تقریباً پانصد متر سربالائی بود، بشکه‌های نفت را حل می‌دادند و به محل حمام می‌بردند و در انبار حمام خالی می‌کردند و شب با دست و پای کثیف و لباس نفتی خوشحال به منزل می‌آمدند و چون پیرمردها قادر به این کار نبودند آنها این کار خیر و انسانی را بدون دیناری مزد انجام داده بودند. علی اکبر فرزند ارشد او از جوانی به طهران آمد و به شغل رانندگی مشغول گردید و در شرکت‌های مختلف کار می‌کرد و با خانم ملیحه ناشری دختر سید عبدالله ناشری که در حسین آباد کروسی از روستای گرمسار ایوانکی در مهاجرت بودند، ازدواج نمود. حسین آباد جاده‌ای خاکی داشت ده کیلومتر از اول جاده اسفالت تا ده بود. علی اکبر هر جمعه 20 گالن 20 لیتری آب شیرین از طهران با وانت به حسین آباد می‌برد چون آبش خیلی شور بود که قابل خوردن نبود. چهار الی پنج خانواده احباء ناشری‌ها آب طهران می‌نوشیدند که این کار خیلی خوبی بود. برادرخانم‌هایش را به طهران آورد تا در منزل خودش درس بخوانند و بی‌سواد نباشند و در گله داری و گوسفند پرورانی با آنها همیشه همکاری داشت. در کارهای اداری آنها یاری می‌نمود. همیشه یاور فامیل خانمش در آنجا بود و از علاقه‌ای که از بچگی به گاو و گوسفند داشت به اتفاق آقای شیرازی اردستانی دامداری در آن محل ساخت که مدتها استفاده می‌کردند. زمانیکه حسین آباد را مصادره کردند ساختمان ایشان هم مصادره شد. علی اکبر رضوانی و همسرش دارای یک اولاد به نام سامان بودند که پسری برازنده و خوب است. ایشان آخر کار در شرکت حسو کار می‌کرد که از آنجا هم پاکسازی شد ولی با همت و پشتکار خوبی که داشت هم در حسین آباد و هم در طهران کار می‌کرد و ساختمان سازی کرد. ولی الحمدالله از وضع خیلی خوبی برخوردار است و زمانیکه پدرشان صعود نمود او اولاد ارشد بود و با همکاری برادران کوچکتر خود 5/1 دانگ خانه پدری که سهم عمه‌هایش بود را خریدند که کسی به مادرشان تعرّض کند. همیشه برادرها باهم با محبّت و اتحاد زندگی کردند و می‌کنند و چندین سال بعد از انقلاب که مادرشان از جاسب آواره شد برای او خانه اجاره می‌کردند و خرج او را می‌دادند که راحت باشد و وقتی خانه بزرگی در فردیس ساخت مادر را در آنجا برد و تا آخرالحیات آنجا بود تا اینکه در سال 1388 صعود نمودند و جلسه آبرومندانه‌ای در همان منزل برایش گرفتند. خرج مادر را برادرها مرتب می‌دادند که قابل تقدیر برای آنها بود. روح والدین آنها شاد.
آقا محمود با اقدس اسماعیلی ازدواج نمود و ثمره زندگی او سه اولاد به نام‌های بیژن، علی محمد و منصور بود که همگی مؤمن و با ادب و یاور پدر و مادر هستند. محمود چون در جاسب خیلی دست و پا به خیر بود به او حاجی محمود می‌گفتند و از بچگی کشاورزی و چوپانی می‌کرد و کارگری و هر کاری که در حد توانش بود انجام می‌داد و بسیار مظلوم بود و هست که همه می‌گویند روح و ریحان است. عضو محفل روحانی جاسب بود و یاور پیرزنان و پیرمردان بود. خلاصه ستم کش زمان بود و از ایمان خالص برخوردار بود و همیشه با همه تماس دارد و در تمام مراسم‌های جاسبی‌ها شرکت می‌کند. او هم از جاسب که سرگون شد و به اسفندیار خانی و چراغ برق آمد و با کامران یزدانی و منوچهر رفیعی سه نفری مغازه کوچک تهیه نمودند و امرار معاش می‌نمودند. خانه‌ای ساختند که هنوز هم هست و در محلّ همه آنها را می‌شناسند و مورد احترام همه هستند. قبل از آنکه کسی به او سلام کند، او سلام می‌نمود. در تمام مراسم اهل محل شرکت دارد. اما احمد آقا با شریفه خانم اسماعیلی ازدواج نمود و دارای 4 اولاد، سه دختر به نام‌های فرزانه، پروانه، فروغ و یک پسر به نام فرزاد بودند که تنها پسرش در فردیس کرج ساکن است و پروانه و فروغ در خارج به تحصیلات مشغول هستند.
همینطور که در شرح حال برادران گفتم ایشان هم در جاسب زحمتکش در کشاورزی و دامداری بود و در کارهای خیر همیشه حرف اول را میزد و خیلی قوی و زورمند بود و در جاسب قائم به خدمت بود و مانند پدربزرگش حبیب الله از صدای دلنوازی برخوردار است که مناجات‌ها را با صوت رسائی در جلسات مخصوصاً جلسات تذکر می‌خواند. ایشان در کارهای صوتی و تصویری کار می‌کرد و از جاسب که آمدند راهنمایی شدند و خود را بیمه کردند و در 60 سالگی بازنشسته شد و اولادهای خوبی تربیت کرد. احمد آقا که بازنشسته شد چون در جاسب چوپانی می‌نمود و شکسته‌بندی را کاملاً یاد گرفته بود، در منطقه 19 خانی آباد و اسفندیاری هر کس اگر دچار شکستگی می‌شد و دست و پا و کتف و انگشتش می‌شکست سراغ احمدآقا شکسته‌بند می‌آمد و او آنها را رایگان معالجه می‌نمود و می‌بست. همه تعجب می‌نمودند و وقتی می‌دانستند عقیده او چیست به او احسنت می‌گفتند. البته همه را او را می‌شناسند و به احمد آقا شکسته‌بند معروف شده است در حالیکه در مکان‌های دیگر برای شکسته‌بندی حداقل 100 تا 150 هزار تومان می‌گرفتند. این مرد زحمتکش جاسبی هر زمان یکی از احباء صعود می‌نمودند با چه اشتیاق خاصی مرده‌ها را می‌شست و خوشحال بود که قدمی برداشته است. هر کاری که از دستشان برآید انجام می‌دهند و همین خدا بیامرزی را برای پدر و مادر خود می‌خرند. بعضی مواقع بعضی‌ها به شوخی می‌گویند احمد دست به رویت واکند انشاءالله.
اما محمد رضوانی چهارمین پسر خانواده همسر ظریفه اسماعیلی شد و دارای دو اولاد به نام‌های نازنین و حسینعلی بودند که هر دو جوان نمونه و ازدواج نمودند. محمود، احمد، محمد هر سه دختر دائی خود را به همسری انتخاب کردند و به قول جاسبی‌ها همپاچه یا به قولی باجناقند. محمد آقا هم مثل احمد و محمود از جاسب آمد و خدمت آقای عبدالکریم صادقی مشغول کار گردید، چون بسیار زرنگ و باهوش و مورد اعتماد بود. از نظر کاسبی استاد قابلی شد و وقتی آقای صادقی به زندان رفت و اموالش همه مصادره شد، ایشان بیکار شد و برای خود مشغول کار شد و چون مورد اعتبار و اعتماد مردم بود، کاسب خوبی شد و وضع مالی خوبی دارد و در محل فردیس کرج منزل دارد و خودش و همسرش به حسن اخلاق مشهور و معروف‌اند و باعث افتخار فامیل و جاسبی‌ها هستند و بسیار مهمان نواز و خودمانی و بقول جاسبی‌ها خاکی هستند.
اما پنجمین پسر حبیب الله شکل حسینی قد حسین هم هیکل حسینی کپی پدر بود و ایشان هم چوب چوپانی را کنار گذاشت و به طهران آمد و چند سال کار کرد و ازدواج نمود و عزم استرالیا نمود. همه این جوانان قرن یزدانی جاسبی کروگانی در هر کجا و هر محل معروف به خوش نامی و انسانیت معروفند. عدّه‌ای ناآگاه به ظاهر آنها را آواره کردند غافل از اینکه خدائی آگاه در کار است و همیشه حافظ مظلومان و یتیمان و بیوه زنان است. به قول معروف گفته‌اند مدّعی خواست که از بیخ ریشه ما را بکند غافل از آنکه خدا در اندیشه ما است. سه دختر آقای حسین رضوانی که در جاسب به میرزا حسین معروف بود به نام‌های طاهره، معصومه و فاطمه بودند که هر سه ازدواج کرده‌اند و بچه‌هایی دارند که از آب گل در آمدند.
هیچکس باور نمی‌کند از کسانیکه باعث آوارگی این افراد شدند که این یتیمان که فقط در ده یک خانه بزرگی در محلّه بالا کروگان ارث پدری آنها بود، از آنها گرفتند و خراب کردند و خانه شیکی در آن محل ساختند. خداوند در عوض به همه آنها خانه‌های دو سه طبقه داده است و مغازه و حقوق و بچه‌های خوب داده است و اعتبار و آبرو و هنر داده است. اگر در ده بودند چه اتفاقی می افتاد و کسانیکه باعث نابسامانی آنها شدند به چه چیز دست یافتند. مادر این عزیزان خانم ناز جاسب و جاسب کرد تا صعود نمود. روح او و همه این اولادها از غاصبین خانه خود فقط به خدا شکایت کردند و می‌دانند که خداوند از ظلم هیچکس نمی‌گذرد. این درس عبرتی است برای همه که مال دیگران را مال خود ندانند. فکر حلال و حرام باشند و طمع به مال کسی نداشته باشند. پناه زنان و یتیمان باشند و غمخوار آنها نه باعث رنج و آزرده خاطری آنها شوند. به عقیده و خرد دیگران ارزش قائل باشند و به جای ظلم و ستم و عدوان، محبّت را پیشه خود سازند چون از قدیم گفته‌اند.
از محبّت خارها گل می‌شود                     از محبّت سرکه‌ها مُل می‌شود
حق فرموده است، محبّت نور است در هر خانه بتابد و عداوت ظلمت است در هر خانه کاشانه نماید. در جایی عزیزی گفته است:
صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را                   نیکی چه بدی داشت که یکبار نکردی
خلاصه کلام چنان اهالی عرصه را به این عزیزان تنگ کردند که اول خواهران و مادر و زن و بچه را به طهران آوردند و تنها محمود در ده مانده است که کشاورزی پائیز را به اتمام رساند تا بلکه اوضاع بهتر شود و همه در منزل و خانه‌های خود بروند که متأسفانه در آخر پائیز پر از برف عدّه‌ای به آنها هجوم برده و محمود و دائی‌اش آقای اسماعیل اسماعیلی و ماشاءالله و امرالله و جواهر خانم مادر همسرش مجبور می‌شوند از ترس جان از جاده نراق به کاشان و بعد به طهران بیایند که صدمه آن شب را هیچکس فراموش نمی‌کند و خود این عزیزان قبلاً نوشته‌اند که چقدر بلا در سبیل الهی شیرین است و هر زن و مردی را مثل آهن آبدیده سیقلی و محکم می‌کند که هرگز آسیب نمی‌بیند. بعد از چند سال احمد آقا به اتفاق پسرش و یکی از دوستان رفت که از نزدیک منزل پدری را زیارت کند و همشهری‌ها را ببیند. چنان برخورد بدی با او شده بود که پسرش که نوجوانی بود، می‌گفت چند جوان می‌خواستند ما را با چاقو نابود کنند و آقای ذبیح‌الله رفیعی آنها را نجات می‌دهد و آنها جان سالم به در می‌برند و دیگر هرگز به جاسب نرفتند. هیچکدام دیگر حتی عبوری هم از جاسب رد نشدند. می‌گویند جاسب مال اهلش و هر کجا باشیم جاسب است. جاسب در قلب ما است. به یادش زنده‌ایم و به نامش و مؤمنین مخلصش افتخار می‌کنیم. هرکجا خادم باشیم، انسان باشیم، با محبت باشیم آنجا جاسب ما است.
وقتی از جاسبی‌ها فوت می‌کنند محمود و احمد این دو برادر به قول معروف تفنگدار در مراسم خاکسپاری مسلمانان یا فاتحه خوانی هم شرکت می‌کنند. با تمام فامیل مسلمان عمه زاده و نوه‌های آنها در تماس هستند و مثل سابق ذرّه‌ای از محبّت آنها کم نشده است. روزی پسر کدخدای جاسب که خانه آنها را تصاحب کرده است به خود می‌بالد که شب شخصی می‌رود و روی درب منزل او می‌نویسد خانه حسین حبیب‌الله. واقعاً عدّه‌ای کارهای زشت انجام می‌دادند و بعضی همشهری‌ها شرم دارند و همیشه عذرخواهی می‌کنند.
داستان جاسبی از پزشک حاذق آقای دکتر لقائی سنگسری که در جاسب خدمت به همه خلق می‌نمود ادامه می‌یابد. نه دستگاه آندوسکوپی و نه عکسبرداری بود ولی تشخیص این دکتر عالی بود. آقای حسین رضوانی حنجره‌اش مرتب می‌گرفت و سرفه می‌کرد و چشم‌هایش قرمز می‌شد. به وسقونقان منزل آقای مسیب نوروزی می‌رود که دکتر لقائی او را می‌بیند و دارو می‌دهد و می‌گوید شما به طهران به بیمارستان میثاقیه برو و معالجه نما. همان روز بعد از او مسیب یزدانی نزد او می‌رود که سر درد شدید دارم و ضربان قلبم زیاد است. به او دارو می‌دهد و می‌گوید شما هم باید فوری به طهران بروی و معالجه نمایی. به مسیب یزدانی می‌گوید آقای حسین رضوانی سرطان حنجره دارد و یک سال دیگر زنده نخواهد ماند و حیف است او مرد خوبی است و عیالوار است. دو روز بعد حسین رضوانی نزد او می‌رود و مسیب یزدانی به طهران آمده بود. به حسین رضوانی می‌گوید مسیب مرض خوبی ندارد و به جاسب باز نمیگردد. ولی به هیچکدام از مریض‌ها مریضیش را نمی‌گوید. فقط می‌گوید به طهران برای معالجه بروید. مسیب یزدانی به طهران آمد و به مصطفی گفت بیچاره حسین رضوانی سرطان دارد و حیف است و خدا به او رحم کند. خود مسیب پس از معالجه 2 روز بیشتر زنده نماند. در آن زمان ICU نبود و وسیله مدرنی هم در بیمارستان نبود. بعد از درگذشت او در جاسب حسین رضوانی گفت دکتر لقائی به من گفته بود که مسیب بر نمیگردد. آقای حسین رضوانی هم به طهران آمد و معالجه‌اش بیش از 11 ماه طول کشید و با مریضی می‌جنگید تا به عالم بالا صعود نمود. درست در سال 47 مسیب و اردیبهشت 48 حسین رضوانی صعود نمود. این دکتر فاضل و ارجمند، بسیار دانا بود و با اینکه هر دو این عزیزان جوان مردند ولی اولادها، زندگی آنها و آبروی آنها را حفظ نمودند. روحشان شاد و درجات عالی در عالم بالا نصیب آنها است.
منزل آقای حسین رضوانی در طبقه بالای ساختمان اطاق بزرگ و دلبازی بود که هر زمان در فصل پائیز پسرهای ملاعلی نراقی بزرگترین مالک جاسب می‌آمدند، محلّ اقامت آنها منزل ایشان بود چون میرزا حسین رضوانی خوش برخورد و مهمان نواز بود و فروغی‌ها می‌گفتند میرزا حسین اولاد ما است. تمام رعیت‌ها حساب و کتابشان را در این خانه پرداخت می‌نمودند تا اینکه مقدار زیادی املاک فروغی‌ها را آقای قدرت الله روحانی و جناب رفرف خریداری کردند و عدّه‌ای دیگر شاید 8/1 جاسب مالک آن فروغی‌ها، نراق و مهروی‌ها فرزند معاون التجار شهید نراقی بودند.
به یاد داریم آقای حسین رضوانی مرغ و خروس هم بسیار داشت. شب عید همه را با قوقوچه که گلی است سبزرنگ می‌پخت و تخم مرغها خوش‌رنگ می‌شد. بهر بچه‌ای لااقل دو عدد می‌داد و بچه‌ها چه لذتی می‌بردند. پدر آقای رضوانی حبیب‌الله عموی آقای شمس الله رضوانی چندین مناجات و آثار امری را حفظ بود. وقتی در آن بالاخانه می‌خواند اهالی ده می‌گفتند صدای مناجات او تا دهات دیگر می‌رود. تعداد زیادی در کوچه می‌ایستادند و صدای دلنشین او را گوش می‌دادند. این صدا را نوه‌هایش هم به ارث برده‌اند. عده‌ای بدون غرض همیشه به یاد احباء مظلوم و مهربان و زحمتکش جاسب خدابیامرز می‌گویند و از خوشنامی و حسن اخلاق آنها سخن به میان می‌آورند. به امید روزی که این بذرهای محبّت سبز شود و اهالی ده جاسب بدانند بهائیت ننگ نیست. بهائیت افتخار است. بهائی‌ها همیشه راضی به رضای الهی هستند و هدفشان خدمت به خلق خدا است. رضایت خلق را رضای خدا می‌دانند. امیدواریم همه در هر کجای عالم هرچه می‌خواهیم از خدا بخواهیم و رضای او را طلب کنیم.  

-----
*   دوستان عزیز و همراهان همیشگی وبسایت سیارون جاسب در نگارش شرح حال های جاسبی ها و نیاکان عزیزمان سعی شده تا از خاطرات و جنبه های مختلف زندگی این عزیزان نکته ها برداشته و نوشته شود از این رو شما عزیزان نیز اگر مطالب، خاطرات و یا تصاویری در اختیار دارید که میتواند ما را در تکمیل این شرح حال ها کمک نماید عنایت نموده و برای ما ارسال دارید.
​                                                                                                                                                                  با تشکر

1 Comment
Farzad Rezvani
14/5/2020 12:56:25

براى اضافه يا ارسال عكس جه كارى بايد انجام دهيم . hello for send photo ho l must do?tkanhs

Reply



Leave a Reply.

    مدیر

    در این قسمت می پردازیم به ذکر سرگذشت بهاییان و شخصیت های  گذشته و حال جاسب که در جای جای ایران و جهان در گذشته و حال زیسته اند و به خدمت پرداخته اند

    آرشیو مطالب

    November 2024
    October 2023
    April 2023
    May 2021
    November 2019
    November 2018
    March 2018
    February 2018
    January 2018
    December 2017
    November 2017
    October 2017
    September 2017
    August 2017
    July 2017
    June 2017
    May 2017
    April 2017
    March 2017
    February 2017
    December 2016
    November 2016
    October 2016
    September 2016
    August 2016
    July 2016
    June 2016
    May 2016

    دسته بندی ها

    All
    آقایان
    بانوان
    بهاییان جاسب
    خاطرات سیارون
    خاطرات عباس محمودی
    خاطرات م یزدانی
    خانم پریچهر یزدانی
    دوستان نزدیک جاسبی ها
    سناءالله حکمت شعار
    شهدای جاسب
    عشرت نوروزی
    گفتگو

    RSS Feed

مقالات

* الواح نازله
* علت آزار و اذیت بهاییان
*
تاریخ نگاران جاسب
* دزدان اشیای عتیقه
* ​آقای سلیمی معلم مدرسه
* گالری تصاویر

شخصیت ها

*​ ملا غلامرضا جاسبی
* ملا جعفر جاسبی
* فرهنگ لغات جاسب

* شهدای جاسب
* شجره نامه ها
* شعرای جاسب

خاطرات

*​  ذبیح الله مهاجر
​
* سید رضا جمالی
* شمس الله رضوانی
* عشرت نوروزی
* عباس حق شناس
* علی محمد رفرف

سیارون​

* صفحه خانگی
* سیارون

* درباره ما
*
 جاسب بلاگ(مطالب مختلف)
* 
 اسناد و مدارک تاریخی

* ارسال فایل توسط کاربران

آخرین مطالب 

* بهاییان‌جاسب: عزیزه خانم یزدانی ، محمد علی روحانی
​* شجره نامه: شجره نامه سید عبدالله ناشری
​* کتاب بیان حقایق از سید عباس علوی

ادامه مطالب

* جزئیات شهادت شهدای فیلیپین،​ معاون التجار نراقی
​* اشعار شعرای جاسب:  واحه، « نگاه عبـدالبهـــاء»
​* بلاگ: خاتمیت، ایران و بهاییت، دور اسلام‌ ، دلائل بهائی از قران
* دكتر شاپور راسخ: حضرت بهاءالله پیام آور مهر و یگانگی
*  اوضاع کنونی جاسب اول، دوم، سوم، زندگی روزمره اهالی
​* بلاگ: چگونه می توان بهائی شد؟، عبدالبهاء و تولّد انسان