اولین اولاد آقا سعید و همسرشان مهین اسماعیلی فرزند علی اسماعیلی و خانم امام وردی بودند و سه اولاد به نام های فرهاد، پیام و شادی دارند که همگی از بهترینها هستند. دومین اولاد آقا مسعود و همسر او فروزنده اردهای خواهر شوهر پریوش امینی بودند که دارای سه اولاد به نام های نیلوفر، فلورا و مرجان هستند. این عزیزان در ایران در جوار مادر قائم به خدمت هستند و از مقرّبان درگاه الهی هستند. سومین اولاد آقا منصور و همسر او فریبا خداداد دختر پروین خانم رزاقی است و فعلاً در آمریکا سکونت دارند و دارای دو پسر به نام کوروش و کیارش دارند و بسیار نازنین هستند. چهارمین اولاد روحیه خانم و دارای سه اولاد به نام های هدیه و هومن و حامد می باشد و در ایران همدم و یاور مادر و عزیز همه است. پنجمین اولاد شهره خانم و همسر آقای علاءالدین غفاری خواهرزاده زمانی بودند و سه اولاد به نام های تینا، فراز و سامی دارند و در کانادا مقیم هستند. این عزیزان چه در ایران و چه در خارج هرکجا باشند مانند خورشید نورافشانی میکنند و خمیر آنها درست تربیت کامل شده است. از نظر ایمانی و خصوصیات اخلاقی حرف اول را میزنند چون تمام اوقات پدر و مادر وقف تعلیم و تربیت اولادها شده است و بهترین سرمایه برای والدین و اجتماع هستند. پاکی و صداقت و رسم وفا و خدمت به ابناء بشر مخصوصاً نسب به والدین و فامیل و اجتماع سرلوحه زندگی آنها است. آقای فروغی مردی زحمتکش و غیور و با ادب بود و روزهائی که سرکار نمی رفت و وقت استراحت و تفریح او بود، به خدمت آقای هدایت الله مهاجر که کار آنتن سازی داشت، می آمد. با عشق کار میکرد و یا آنتن میساخت و یا آنتن فروخته شده را در بامهای خانه خریداران نصب می نمود. هم کمک خواهرزاده اش و هم کمک زندگی خودش بود. از شمیرانات آمد و در خیابان هاشمی منزل خرید و تعدادی از بچه هایش شاگرد درس اخلاق آقای ماشاءالله وجدانی بودند. وضع مالی او الحمدالله خوب شد و در اکباتان خانه ای چهار طبقه درست نمود و هر طبقه را به یکی از اولادها داد. خانه او خانه محبت و صفا بود و هنوز هم این وحدت و اتحاد پابرجاست و عروس های بسیار خوب دارد که با مادرشوهر مانند مادر و فرزند هستند و ملوک خانم فرشته ای بینظیر است. خاک جاسب آباد باشد با این دختران اهل زندگی و سازگار که دارد و هر خوبی که نام ببریم در شأن و منزلت این خانم است.
آقای فروغی را اوایل انقلاب مانند تمام ارتشی های بهائی پاکسازی نمودند اما باعث ناراحتی ایشان نگردید و کار دیگری انجام میدادند و زندگی خوبی داشتند. خوشبختانه بعد از چند سال حقوق ایشان و همکاران او را با عقب مانده هایش به او دادند که باعث خوشحالی و شادی این خانواده گردید. ایشان در دیماه 1388 در 90 سالگی جهان را بدرود گفت. در آرامگاه ابدی خود در گلستان به خاک سپرده شد و روح ملکوتی او به عالم بالا پرواز نمود. جلسات آبرومندانه ای خانم و بچه هایش برایش برگزار نمودند. فامیل و دوستان و آشنایان و همسایگان و نزدیک به صد نفر مسلمان در مراسم او شرکت کردند و همه از خوبی و حسنات این عزیز و کارهای خیر او صحبت میکردند. آقای فروغی یار و اغیار نمی شناخت اما با همه مهربان بود و میگفت از محبت خارها گل میشود. بعد از صعود او خانمش حقوق او را میگیرد و یاد و خاطره اش را زنده نگه میدارد. خدابیامرز میگفت پیش حق من بنده ای روسفیدم و اگر زجری ز راه حق کشیدم، به جز مهر و صفا چیزی ندیدم و به عشق حق یک عمر من دویدم.
آقای فروغی تعریف میکرد در طول خدمت کارم نه رشوه گرفتم و نه کسی را اذیت کردم. ده دقیقه همیشه زودتر سرکار بودم و همه را راهنمائی میکردم. هرکس تشکر میکرد میگفتم پلیس وظیفه اش راهنمائی و محبت است. وظیفه ما وطن پرستی و حفظ مال و ناموس مردم است. میگفت چندین مرتبه تشویق نامه گرفتم. خوشابحالش که مرد بسیار خوبی بود و خداوند خانمش و اولادها و نوه هایش را حفظ فرماید.