آقای زمانی از 12 سالگی به طهران میآید و به قول خودش از شاگردی مغازه حلوائی پیش آقای حقشناس و شکرالله یزدانی مشغول کار میشود و در همان محل کار میخوابد. دکان حلوائی در میدان اعدام طهران بوده است و او چندین کار انجام میداد. هم مغازه را که خیلی بزرگ بود تمیز مینمود و هم حلواها را با طبق به خانهها میبرد و پولش را برای مغازه میآورد چون خیلی زرنگ بود و اکثر خریدها را میکرد. بعد تهیه و پختن حلوا را یاد میگیرد و تمام درآمدش را برای پدر و مادر میفرستاده است. وقتی خانه احباء حلوا می برد با صوت خوش برایشان دعا و مناجات میخوانده است. خیلی محبوبیت پیدا میکند و خیلی زحمتکش و با اراده و با ایمان بوده است. صدها مناجات و مثنوی و دعا را حفظ کرده بود و تاکنون هیچکدام خاطرات و مناجاتها را فراموش نکرده است. در سن 97 سالگی و خیلی راحت مناجات میخواند.
این مرد بزرگ عاشق گاو و گوسفند و رعیتی بوده است. پولها را جمع میکند و به جعفرآباد باقراُف میآید و مشغول کشاورزی میشود و گاو و گوسفندی میخرد و همسرش روحی خانم که مثل روح بود با او همپیمان و وفادار بود و زندگی خیلی آرامی که نمونه بهائی باشد، تشکیل میدهند. جاسبیها قوی بودند ولی ایشان خیلی قوی و پشت کار داشته است. اربابهای جعفرآباد هم که از احباء بودند، املاک فراوانی، چند گاو در اختیار او میگذارند.
در آن زمانها تراکتور نبود و همه زمینها را با گاو میکاشتند و برداشت میکردند، با زحمت خیلی زیاد که هرکس قادر نبوده است. آقای زمانی بین مسلمان و بهائی شهره آفاق میشود. اولادها هم پشت سر هم خداوند به او عطا نموده است در آغوش مهرپرور پدر و مادر پرورش و تربیت میشوند. هم درس میخوانند و هم کار میکنند. آقای زمانی هیچگونه کمبودی برای اولادها و همسر و والدین و فامیلها نگذاشته است. خانه او مرکز صفا و مهر محبّت بوده است. بعد از چند سال او به حسن آباد مجاور جعفرآباد به عنوان کشاورز نمونه اربابها او را به حسن آباد میآورند که باعث تشویق همه کشاورزان میشود. ایشان همیشه عضو محفل روحانی این دو ولایت بوده است و خادم و خدمتگزار و سینه چاک و با گذشت بود. مثلاً حظیرةالقدس که جلسه میگرفتند ناهار همه را حتی اگر یکصد نفر بودند تقبل میکرد. روحی خانم همسرش که مادری نمونه بود به زنها یا خانمهای محلّ میگفت همسرتان را دوست داشته باشید و بداخلاقی نکنید. بچهها را کتک نزنید چون همیشه انواع سبزیجات و میوه و کدو و چغندر و بادمجان داشتند و شیر و ماست و دوغ فراوان به هرکس که در محل نداشته است میدادند و اهالی از آنها راضی بودند و نسبت به آنها مهربان بوده و هستند.
چون آقای زمانی املاک زیادی را میکاشت و به تدریج گاوداری بزرگی درست کرده بود، اول انقلاب بعضیها که تنگ نظر بودند، املاک را از آنها گرفتند. حتی اهالی محلّ از این کار ناراحت بودند. ایشان و همسرش گفتند اصلاً ناراحت نیستیم و هر بلائی را در راه حق به جان خریدهایم. شخصی داخل گاوداری ایشان رفت و سم ریختند که گاوها بمیرند و ضرری به ایشان بزنند. شش گاو نابود شد و آقای زمانی خم به ابرو نیاورد. بیشرمی تا چه حد که گاو بیچاره را به خاطر عقیده صاحبش بکشند. 4 اولاد که خارج رفتهاند، پدر در حق همه محبت و کمک کرد و با این اولادهایش نهایت محبّت را داشته است و دارد که به فضل الهی همه موفق، مؤمن و پاک هستند.
روحی خانم و آقای زمانی حتی موری را رنجش ندادهاند و جز خدمت و محبّت به همه کار دیگری نکردهاند. آقای زمانی همیشه برای جوانان و دوستان داستانهای شیرین تعریف میکرد و با صدای خوش مناجات میخواند و روحی خانم هم همیشه از حفظ مناجات میخواند و بسیار دلنشین میخواند. روحی خانم بعد از فوت ناگهانی برادرش عنایت الله اعلائی و رفتن اولادها به خارج و دوری آنها قدری مریض شد و اعصاب او به هم خورد و خیلی این زن مظلوم بود و چهره نورانی داشت. همه او را دوست داشتند و به ملاقات او میرفتند و او هم لذّت میبرد و کسی که مهمان است حتماً شام و ناهاری میل مینمود. این افراد ساده و زحمتکش درجات عالی دارند که با چند کلام نوشتنی نمیتوان دین آنها را ادا کرد.
خانه بسیار عالی در حسن آباد ساختند و دختران و پسران مثل شیر نر مراقب مادر و پدر بودند. در مریضی روحی خانم همسر نازنین تمام کار خانه را انجام میداد و از همسرش به نحو احسن نگهداری و مواظبت مینمود. هرگز این زن و شوهر جاسبی بودنشان را فراموش نکردند و فکرشان جاسب بود و لهجه جاسبی را فراموش نکردند.
درمورد گاوداری آقای زمانی را خیلی به ادارات برای بازجوئی و سؤال و جواب بردند و این مرد نازنین با بیانی شیوا جواب همه را عاقلانه و باتدبیر میداد. برکت در زندگی او همیشه ورد زبانها بوده است. به قول خودش که کسی روزی ما را میدهد که کسی جلویش را نمیتواند بگیرد. آقای زمانی مجبور شد گاوهای ماده و شیرده را بفروشد و گاوهای گوشتی را نگهداری کند و با همت پسرش آقا نصرت همیشه موفق بوده است. همیشه میگفت اگر 100 نفر دوست داشته باشی و یک دشمن یا یک نفر حسود، دشمن ضربه میزند و آدم غافل است از اینکه خدا روزی او را در میآورد.
چند سال روحی خانم مریضی را تحمل نمود و با روح و ریحان و با ایمان خالص به عالم بالا صعود نمود. اولادها و آقای زمانی جلسات آبرومندانه در خور شأن و منزلت او گرفتند. آقای زمانی تنها ماند و به یاد همسر خیرات و مبرّات میداد و دعا و مناجات برای او میخواند و همیشه میگفت زن من روح بود و باوفا و باصفا بود. برای من همسر عزیز و وفادار بود و برای اولادها مادری نمونه و دلسوز و برای جمال مبارک انسانی خادم و سپاسگزار و شاکر بود. آقای زمانی میگوید الآن داخل بهشت است.
داستانی که فراموش کردم در اول بنویسم این بود که آقای زمانی قبل از روحی خانم همسری داشته است که مادر مسیح بوده است و فوت مینماید و روحی خانم مسیح الله را بهتر از فرزندان خود تربیت و محبّت میکند و او هرگز بیمادری را حسّ نکرده است. نسرین خانم میگوید ما او را خیلی بیشتر از همه دوست داریم چون مادرم او را خیلی دوست داشت و میگفت شما باید بیشتر یاور و پشت و پناه او باشید.
آقای زمانی در سه سال آخر عمر دید چشمان ظاهری خود را از دست داده بود ولی چشم دل او روشن و نور الهی در چهره او هویدا بود. صورتش نورانی، زبانش گویا به ذکر حق و پناهش جمال مبارک است که چنین اولادهائی او را مثل دسته گل نگهداری میکنند و هرگز لحظهای ناشکری نمیکنند و آقای زمانی خودش معتقد است خداوند سلامتی به انسان داده است که وقتی پیر شد یک به یک آنها را از انسان میگیرد و انسان را تا آخرالحیات امتحان میکند. ولی خوشابحال کسی که بتواند از امتحان الهی سربلند بیرون بیاید و پیش حق شرمنده و شرمسار نباشد.
آقای زمانی پدرش خانهای که در محلّه پایین داشتند را که با عموهایش شریک بودند به امر واگذار میکنند چون از قدیم همه عاشق جمال مبارک بودند. آقای زمانی برادری به نام حرمت الله داشت و همسر او معصومه خانم بود که خودش ایمان آورده بود و خیلی مؤمن بود. 3 اولاد داشت که اولین آنها به نام نعمت الله که همسرش آذر جودی شد و دارای 2 اولاد به نامهای گلناز، امین کیا بودند. آقای نعمت الله تاجر لوازم ماشین در چراغ برق است و خیلی معروف است و در خدمات امری همیشه شرکت داشته و گاهی به خارج میرود و گاهی در ایران است. دومین اولاد او نورالدین است که همسرش شهره خانم بود.
آقای رحمت الله دو دختر به نامهای مژده و مژگان دارد که مقیم آمریکا هستند. خواهران آقای زمانی طاهره خانم که همسر آقای محمدعلی غفاری اهل خمین بود. 4 اولاد به نامهای کمال الدین، بابک، علاءالدین و بهاء الدین و یک دختر به نام گیتی دارد که همسر حشمت الله زمانی است و در کانادا ساکن است و بقیه اولادها در استرالیا و ایران قائم به خدمت و فعال هستند و همه از شجره طیّبه خود ارث بردهاند و هیچکدام لغزشی نداشتهاند. خواهر دیگر آقای زمانی شرافت خانم همسر مرحوم غیب الله فروغی میباشد که او خانمی مؤمن و موقن بود و در ایران زندگی میکند. تمام جاسبیها در دنیا پراکنده شدهاند و همه خدمتگزار خلق و قائم به خدمتاند. خدا روح روحی خانم را شاد نماید و آقای زمانی را هم سالم نگه دارد.
سرانجام جناب عزت الله زمانی در تاریخ 23 خرداد ماه سال ۱۳۹۷ در سن 9۸ سالگی دار فانی را وداع گفتند و به ملکوت ابهی صعود نمودند. روح این عزیز مومن و موقن شاد و قرین رحمت الهی ... وبسایت سیارون برای بازماندگان این عزیز روحانی آرزوی صبر نموده و بقای عمر تک تک آن عزیزان را آرزو مینماید.
* دوستان عزیز و همراهان همیشگی وبسایت سیارون جاسب در نگارش شرح حال های جاسبی ها و نیاکان عزیزمان سعی شده تا از خاطرات و جنبه های مختلف زندگی این عزیزان نکته ها برداشته و نوشته شود از این رو شما عزیزان نیز اگر مطالب، خاطرات و یا تصاویری در اختیار دارید که میتواند ما را در تکمیل این شرح حال ها کمک نماید عنایت نموده و برای ما ارسال دارید.
با تشکر