نغمه ای سر داد از روی یقین
گفت ای مرغان مانده در قفس
تا به کی آواز خوانده در قفس
این قفس جای نه مرغی چون شماست
در طبیعت جای آواز شماست
نه که آوازی بخوانیم در سَجَن
بلبل نیکو سخن از باطنش آواز داد
بلبلانِ مانده در کنج قفس پرواز داد
با همه آواز خوانی عده ای از مرغکان
انتظار معجزی هستند اندر آن مکان
چون شنید صیاد آوازِ خوش آن بلبلان
حمله کرد بر لانه آزاد آن خوش اختران
بلبلان از شاخسار کوی ما رفتند زود
لیک آوازی ز آنها میرسد چون رهنمود
گر چه یک بلبل به باغ جاسب آوازی بخواند
لیک نام بلبلان جاسب بر دنیا بماند
م عسلی جاسبی