
گفتهایم از بهر ملّت که بگیر جان مرا یا بگیر کلّ اموال مرا
تو نمیدانی بگیری هیچ زمان دین مرا چونکه هستم در ره حق جان فدا
ما براه حق همه چیز دادهایم از برای جانفشانی هر زمان آمادهایم
جاسب ما بود یک بهشت دلنشین دشمنان بودند همیشه در کمین
تا کنند آواره ما را و شویم هر دم غمین ما که پیدا کردهایم دین نوین
جور و عُدوان دائماً در میزند قلب جاسبی بهر جاسب پر میزند
ما گذشتیم از همه مال و منال مال و اموال که همهاش هست وبال
آن بهشت جاسب هم مال خداست ظاهراً در نزد جمعی بیوفاست
جاسبیها عاشق ز حقاند و رضا بر سوی او همه جاسب فدای ذرّهای از موی او
هر بلائی نعمت است از بهر مؤمن ای عزیز قلب عاشق پیش مولا هست بس تمیز
ما براه حقّ کتکها خوردهایم ما به راهش هر زمان سر دادهایم
ما نمیترسیم ز چوب و هم چماق استقامت مثل جاسبی کی دارد سراغ
پشتیبان جاسبیها عبدالبهاء است چونکه او هم بنده خوب خداست
او برای جاسبیها دست بر دُعاست دعایش بر درد بیدرمان شفاست
جاسب ما را خداوند آفرید مثل بهشت از برای خلق جاسب بود سرنوشت
عدّهای افتادهاند در راه حق پُر امتحان عدّهای هم میکشند آه از نهان
جمعی هم ندارند از خداوند یک نشان صدای غُرّش آنها رود تا کهکشان
میرسد روزی که همچو بلبلان در جاسب نغمهای زیبا ساز کنیم
میبخشیم همه ظالمان جاسب را میکنم ثابت همه حرفهای راست را